داکترآرین
به بهانه ای عودت قطعات نظامی ایالات متحده امریکا از افغانستان
خروج قطعات نظامی امریکا بهانه ای است برای این نوشته مختصر، که خواسته ام با تجزیه وتحلیل کوتا ، ساده ، اما واقعی ومستند ، از چگونگی حاکمیت موجود درافغانستان بعمل آورده وتوجه تمام شرکت کننده گان کنفرانس لندن را ، به آن بخوانم.
درآستانه کنفرانس لندن ودر بازار گرم شعار "دفاع مستقلانه" و ساختن قوای مسلح افغانستان و خروج قطعات نظامی ایالات متحده امریکا از افغانستان، نظریات و عقاید مختلف مطرح شده است. تعداد به این باور اند، که قطعات نظامی امریکا افغانستان را ترک نخواهد کرد و جمعی طرحه مینمایند، که امریکا این بار بزرگ را بدوش "ناتو" انداخته و وظایف نظامی را در افغانستان به "پیمان اتلانتیک شمالی" انتقال میدهد، گروهی هم حدس میزنند، که سرنوشت افغانستان در مجموع به سازمان جاسوسی پاکستان واگذار خواهد شد و از آن طریق امریکا و اروپا به کنترول وضع در افغانستان اقدامات لازم را انجام میدهند و گروپی هم مدعی اند، که مسله خروج قطعات نظامی امریکا صرف یک شعار و تاکتیک است که در عقب آن اهداف دیگری نهفته میباشد.
با توجه به همه پیشگوهی ها و نظریات، نگارنده به این باور است که خروج قطعات نظامی امریکا از افغانستان، شعار و تاکتیک نه، بلکه امکانی است که به واقعیت تبدیل میگردد، اما پرسشی اساسی در اینجاست، که این اردو از کدام نیروها تشکیل خواهد شد و چگونه اردویی توان "دفاع مستقلانه" را دارد و آیا میشود بالای اردوی موجود این اعتماد را کرد؟
با در نظرداشت تجارب و واقعیت های دو دهه اخیر، برای آنانیکه بخاطر آوردن امنیت و برقراری ثبات و ساختن قوای مسلح افغانستان در تکاپو هستند، امروز باید روشن تر از هروقت دیگر باشد و خوب بدانند که اعتماد بالای اردوی که از "طالب و مجاهد" ساخته شود "کلخ را در آب ماندن و از آن گذشتن" است، زیرا این دو پدیده ای قرون اوسطائی با محتوای "خاص" و "عام" خود در دو دهه حاکمیت خویش، تنها و تنها برای جلوگیری از تکامل جامعه بسوی آماج های اجتماعی – اقتصادی و نظامی و با دست یازیدن به هر وسیله وبهره گیری از هر امکان کوشیده اند، تا از تامین استقلال سیاسی – اقتصادی، فرهنگی و نظامی افغانستان و حرکت بسوی پیشرفت و عدالت اجتماعی بسود جامعه، نه تنها ممانعت نمایند، بلکه این پروسه به عقب نیز کشانده شده است ویا با کلام دیگر، اگر ساختن قوای مسلح افغانستان به همین شیوه ای هشت سال گذشته دنبال شود، بصراحت باید گفت، همان لحظه که نیروهای خارجی، افغانستان را ترک نمایند، اردوی موجود به چندین گروه و قوم و گروپ تقسیم شده، ثبات و امنیت متزلزل گردیده و منجر به فاجعه ای میشود که خونبارتر از دهه ای نود خواهد بود.
بدین ترتیب میتوانم به پاسخ، پرسش آغاز سخن، پرداخته و توجه را به مطالب ذیل، بعنوان بدیل های ممکن جلب نمایم.
1. پاکسازی و تصفیه نظام دولتی افغانستان (حکومت، پارلمان و قضا) از گروه های بدروغ آغشته، شعبده باز و مزور، از چهره های که در غبار گناه غرق اند، از وفاداران سازمانهای جاسوسی منطقه که به فساد، تروریزم، تقلب و تنبلی معروف بوده و نظام را در افغانستان در هشت سال گذشته به لجن کشانیده اند.
2. بازسازی نظام با عناصر پاک، صادق،وفادار، ترقی خواه، و طن دوست و متعهد.
3. استخدام بهترین فرزندان افغانستان به صفوف قواع مسلح و پاکسازی آن از گروه های احزاب اسلامی وتنظیمی و از دارو دسته های وابسته به سازمانهای جاسوسی مضر و خرابکار منطقه.
4. جذب وسیع سربازان، صاحب منصبان و جنرالان مترقی، تجدد گرا و روشنفکر که در طول دو دهه ای اخیر کنار زده شده اند و تصفیه ای قوای مسلح از وجود مدافعان تاریک اندیشی و طرفداران رژیمهای کهنه و فرسوده ای قرون اوسطائی.
5. نگهداری خوب ترین سربازان و صاحب منصبان از میان قوای مسلح موجود و تجدید تربیت شان بروحیه ای ترقی خواهی، دموکراسی و وفادارای به دولت و مردم.
6. تجهیز، تعلیم و تربیه ای قوای مسلح افغانستان با بهترین سلاح ها و عالیترین روحیه ای رزمی، که نتنها حافظ صلح و امنیت در افغاستان بوده، بلکه در ثبات منطقه نیز تأثیر گذار باشد.
7. با درک این مسله که اوضاع افغانستان و اطراف آن به سیاست های آنی و زودگذر حل وفصل نمیشود و این پروسه طولانی است، به کادرهای ورزیده، افراد مسلکی و روشنفکران آگاه و دانشمدان دلسوز ضرورت است، بدین منظور باید بطور قطع از تعصبات که تابه حال نتایج دردناکی برای افغانها و جامعه بین المللی ببار آورده است و در هشت سال گذشته روند تثبیت، تحکیم و گسترشی، ثبات و امنیت را در افغانستان کند نموده و به صفر تقرب داده است، پرهیز گردد و به آن باید نقطه ای پایان گذاشت، گفتنی است که سازمانهای جاسوسی منطقه و بنیادگرایان داخلی، که از حقانیت تاریخی، صداقت و پاکی وطنپرستان بیم دارند، توانسته اند از مناسبات زمان جنگ سرد، بهره گیری نمایند و برای کشورهای که در بازسازی و در جنگ علیه تروریزم در افغانستان حضور دارند، بطور یک صدا، ولی با سازهای رنگارنگ، همان موزیک کهنه را بخوانند و آنها را در شک و تردید نتنها نسبت به کارمندان دولتی رژیم دموکراتیک قرار بدهند، بلکه نسبت به هر وطن پرست و ترقی خواه و تجدد گرا متردد سازند، تا بتوانند بخاطر آرام میهن را ویران، ملت را غارت، قدرت را غضب و مردم را نوکر و برده ای خویش سازند.
با تکیه به آنچه که گفته شد، اگر نظام دولتی در افغانستان بازسازی گردد و به حاکمیت ارواح خبیثه بنیادگرائی و تروریزم پایان داده شود و در پاکسازی این طاعون خطرناک قرن از تجارب تاریخی ترکیه، مصر و اندونیزی استفاده گردد و به روشنفکران و تجدد گرایان و ترقی خواهان و روحانیون وطنپرست، که واقعا برازنده ای رهبری جامعه و بازسازی افغانستان اند، بدون تعصب و تبعیض موقع داده شود، افغانستان در شاهراه ترقی و سعادت، اسلامیت و انسانیت پا میگذارد، رویای مردم تحقق پذیرفته، مردم زحمتکش و باشرافت افغانستان همراه با آنانیکه به کمک افغانستان و مردم آن شتافته اند، پلان های بازسازی را دست بدست و شانه به شانه به شایسته ترین شکل آن پیاده کرده، فساد، خیانت، خشونت و جنایت برای همیش دامان مردم و میهن ما را رها میکند.
منفی گرایان و مغرضان و مخالفان ثبات و امنیت، که منکر پیروزی نو بر کهنه، ترقی به عقب مانده گی، آزادی بر اسارت، خرد بر خرافه، دوستی بر دشمنی و اتحاد بر تفرقه اند، همواره میکوشند، پروسه صلح و ثبات و ترقی را درافغانستان، کوروغیبی و ناممکن عنوان نمایند وحاکمیت بی کفایت شان را "تقدیرازلی" جا بزنند، مردم افغانستان را توهین نموده، جاهل و نادان معرفی کنند و خودشانرا "عقل کل" و صاحبان بی بدیل افغانستان و مالکان جان و مال مردم بنامند، جامعه جهانی را به بازسازی، ترقی و دموکراسی در افغانستان بی باور و دلسرد ساخته و توده های بیچاره و بیخبر مردم را به اطاعت کور و زنجیرهای بی اراده گی، تسلیم وبسته نمایند، اندیشه های صلح خواهانه و حق طلبانه را در چاه تنگ و تاریک زمان محبوس کرده، ترس ووحشت را در جامعه تبلیغ و تمرین کنند، زیرا منافع آنان در ناامنی ها و بحرانی شدن وضع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی کشور میباشد به این ترتیب بیصبرانه انتظار خروج نیروهای نظامی امریکا را میکشند و به این مناسبت همین اکنون از یک طرف شروع به تقویت گروپ های جنگی خویش نموده اند و از جانب دیگر بحران زدائی نموده و فعالیت های شانرا از روی صحنه به پشت پرده برده و با تمام قوت فعال شده اند و در تلاش اند تا زمینه های شکست سیاست موجود را در افغانستان گام به گام پیش برده و عملی سازند.
گرچه این داستان آشکار، پایان ندارد و محتاج به هیچ گونه تفسیر هم نیست اما ضرور است متذکر شوم که این یک بحث ذهنی گرایانه نیست که هدف آن تبلیغ ویا توهین شخصی، گروپی ویا گروهی باشد ویا ماهیت رسوا گری و افشاگری داشته باشد، بلکه واقعیت عینی است که در وجدان های آگاه هر فرد از میهن ما محکمه و محکوم شده است، در این مختصر من تنها شمه ای از این کارنامه های ننگین را اشاره نموده ام که مهر چرکین آن برپیشانی تاریخ میهن ما خورده است.
گرچه فساد پیشه گان، تقلب کاران و بنیادگرایان، توسط مشتی کاتب مجبور ویا خریده شده، بالای ویرانه های کابل برای خود "فتح نامه" ها نوشتند و تاریخ را تقلب نموده و خویش را فاتح و قهرمان اعلان کرده اند و چهره های درخشان ترقی خواهان و وطن پرستان را با دروغ و بهتان در این تاریخ پر از ریا و تحریف شده به هزار عیب و علت گرفته و متهم کردند، اما دیری نگذشت که تاریخ بی پروا و راستگو مشت فاتحین را باز نموده، نه تنها مردم افغانستان، بلکه تمام جهان مشاهده میکردند، که در نتیجه دو فیر تفنگ از جانب طالبان پاکستانی در جشن مجاهدین روز ششم ثور، فاتحین و وزیران قوا مسلح افغانستان در فرار از میدان محاربه مقام اول را داشتن، در حالیکه وظیفه آنهابود تا قومانده را بدست گرفته و علم بردار نبرد و باعث روحیه رزمی قشون شان شوند و جالب تر از همه که تفنگ بر دست میدویدند و خجالت آورتر و ظالمانه تر وغیرعادلانه تر این است، که پارلمان افغانستان دوباره به همین وزیران فراری رأی اعتماد داده اند، این حرف من نیست و ساخته و بافته کسی دیگری نیز نمی باشد، زمام داران افغانستان از طریق تریبیون های جهانی میگویند: انتخابات ما بد نام شد، دولت ما در فساد، تقلب، خیانت و جنایت غرق است، اما به عوض این که شرافتمندانه استعفا بدهند و جای را برای آنانیکه تجربه، شایستگی، لیاقت و صداقت دولت داری را دارند خالی سازند، معکوسا هنوزهم این مهره های سوخته، خود را به چوکیهای دولتی سرش نموده و مقام های کلیدی را در افغانستان بدست دارند و با سرافرازی تمام، حقی را میطلبند که خود پایمال نموده اند، خونی را میشویند که خود ریخته اند ووطنی را میخواهند که خود ویران کرده اند.
آخر سخن اینکه، من امیدوارم با در نظرداشت آنچه که گفته شد، کشورهای که واقعا خواهان ساختن اردوی افغانستان اند و صمیمانه بخاطر "دفاع مستقلانه" میکوشند به اهمیت این حقیقت پی برده و در ساختن اردوی با کیفیت عالی کوشش نمایند "سیاهی لشکر نیاید بکار - صد مرد جنگی بی از صدهزار" در آن صورت است که زحمات فراوان، پولهای انگفت، قربانی های بیشمار و نیت نیک دوستان افغانستان به حدر نرفته و واقعیت "دفاع مستقلانه" به حقیقت مبدل میشود. این فریادی بود از اعماق قلبم و نظر شخصی خودم ، به این جهت به گفتن آن پرداختم، که بار گران آنر میهنی میکشد که سالهاست میان رود های خون نشسته و مردمی متحمل میشود که مدت های طولانی را در دریای رنج بسر میبرند و جامعه ای آنرا بدوش دارد، که بر پیکر خویش زخم های خونینی خورده که شب و روز از آن خونآبه میچکد. اگر باورکردنی هم نباشد ولی واقعیت است، من گفتم، بگذار تاریخ و آینده گان قضاوت کنند./