شمال، فریاد عدالت خواهی
نجیب الله ضیا رحمان
بارک اوباما رئیس جمهور امریکا اخیراً به گروه امنیت ملی خود دستور داده است تا درمورد مرگ آنعده طالبان که بعد ازسقوط آنان درشمال افغانستان به دست نیروهای جبهه متحد به اسارت درآمدند، تحقیقات نمایند. بعد ازآگاهی از این دستور سوالات زيادي به ذهن هر وجدان بيدار موج ميزند: که چرا آقای اوباما دستور تحقیق در مورد لشکر کشی غیر قانونی امریکا بدون موافقت شورای امنیت ملل متحد به عراق را نداده اند که عواقب وحشتناك تسلط شان در آن کشور و با حد و مرزكشيدن هاي اختياري، عدم توجه به مختصات بومي، مذهبي و ده ها فاكتور ديگر در كنار تخريب شالوده ها وزير بناهاي اقتصادي و نهاد هاي سياسي ريشه هاي اختلافات قومي را بنا نهاده و عامدأ آنها را در راستاي تأمين منافع خودشان دامن زدند؟ و یا بجای تحقیقات در باره عواقب فاجعه بار فجايع شوم عملکرد های تفنگداران شان در نواحی “عنبر” شهر "فلوجه" و زندان ابوغریب عراق، گوانتاناما و بگرام ، توجه خود را به کشته شدن چند طالب وحشی معطوف نموده اند که آنها هم به دست عساکر خود شان به قتل رسیده اند؟ و یا چرا دستورتحقیق آن روزی را نداده اند که طالبان ده ها هزار خانواده شمال کابل را جبراً اخراج کرده و آن سرزمين را به شيوه چنگيزي ويران نموده وهر جا كه انسان يافتند كشتند و كوچاندند و حتي به تاك و تاكستان هاي آن مردم رحم نکرده وآنها را از بيخ وبن بر كندند؟ ویا چرا تحقیق آن روز ( 8 اگست1998) را نداده اند که اين آدم کشان 8000 نفررا حين ورود شان به مزار شريف قتل عام کردند كه سوار بر لاري ها و پيكب ها و با ماشيندار های شان به طرف اهالي آتش کشودند و مرد ها، زنها و كودكان را در خانه ها و سرك ها تيرباران نموده و حتی بيماران را در بستر مريضي شان در شفاخانه ها به قتل رساندند؟ ويا تحقیق آن روز ها را نمیکنند که طالبان در موقع عقب نشيني از ولسوالي قيصار ولايت فارياب در جنوري 1998 ميلادی، بيشتر از 600 نفر غير نظامي اعم از كودكان زنان و مردان را تير باران كردند و چشمان كشته شدگان را با برچه های اسلحه از حدقه بيرون كشيدند؟ مگر آنها انسان نبودند که درمورد شان تحقیقات صورت گیرد؟
با گذشت هشت سال تا کنون کوچکترین خبری از دهشتناك ترین فاجعه انساني و نسل کشی در شمال توسط طالبان ، به روزنامه هاي اروپائي وامریکایی راه پيدا نکرده است .فقط گزارشهای خيلي كوتاه و سرسري از "جنگ با طالبان" و "حملات انتحاری" خبر داده ميشود. ما اين تراژدي انساني را با قالبها و كليشه هاي ذهني خودمان ارزيابي مي كنیم. در ذهن ما طالبان گروهی است با اوج نفرت و خشم انباشته بر علیه ساكنان و اقوام بومي کشور ما كه بطرز فجيع و با سنگدلي بيكران و با یورشهای وحشیانه تصفیه نژادی کنند. با يادآوری کشتار طالبان در شمال افغانستان اگر چه در موقعيت کنونی نمیتوان چيزی را تغيير داد، اما جامعهء انسانی اگر بیتفاوت از کنار چنين فجايع بگذرد و راه حلهای عملی برای جلوگيری از آن را به عمل نياورد، تضمينی برای ادامهء حيات انسانها وجود نخواهد داشت. شاهد ادعای ما جنایات طالبان وحشی است که با نبش قبر و آويزان کردن مرده ، بدعت جديدي را در جهان رقم زده اند. انسان ها در کشور ما تا اين حد ذليل شده اند که به طرز فجيعي ذبح و بعد اجساد آنان سلاخي مي شود . جلادان طالب مردم مظلوم مارا بنا بر خوی وخصلت خون خوارگی و وحشی شان در روز روشن وپیش چشم خبرنگاران سرمیبرند. گرچه تاریخ بشری همچون تاریخ افغانستان شاهد فجایع، قتل عام ها ، نسل کشی و جنایت های ضد بشری زیادی بوده است ،اما هیچ یکی از این فجایع آن سنگینی و گستردگی، غارت، تجاوز، کشتار جمعی و نسل کشی راکه طالبان به صورت آگاهانه در مناطق مختلف شمال کشورما ، به طور وحشیانه انجام داده وهزاران انسان بیگناه اعم از اطفال – زنان وپیر مردان را به صورت دسته جمعی به قتل رسانیدند، ندارد. یعنی این اعمال آنها به مراتب از کشتار جمعی المانی ها ، اسراییلی ها و رواندای ها زشت تر و بی رحمانه تر بوده است. اگر آنها با باران گلوله و رعد و برق ويرانی عطش انتقام خويش را با خون مظلومان بی گناه فرو نشاندند، کلاغان لاشخوار طالبی در جنگ های قیصار ، قزل آباد و یکاولنگ اجساد کشته شدگان را خشک کردند، نگذاشتند که دفن شوند.
این جنایات ضد بشری طالبان از چشم امریکا و متحدینش پنهان نبود. اي بسا با دخالت سريع و مسئولانه جامعه جهاني امكان جلوگيري كردن به موقع آن فاجعه هولناك انساني وجود داشت. ولي قتل عام های طالبان پي آمدهاي سياسي گسترده اي را در پي داشت که با جاگزین شدن نیرو های امریکایی و متحدین اش در افغانستان آ شکار گردید. دولت ایالات متحده بعد ازسالها سکوت دربرابر دهشت افگنی طالبان به دنبال فرو ریختن برجهای تجارت جهانی درنیویورک در یازده سپتامبر برمواضع آنها از زمین وهوا حمله برد و آنان را باهمکاری جبهه متحد از اهرم قدرت ساقط کرد. امروز میخواهد در مورد چند طالب کشته شده تحقیقات نموده حقوق بشر را پاسداری نماید.در حالیکه خود آمریکا در جنگ علیه افغانستان تمام میثاقهای بینالمللی را زیرپاگذاشت و مفهوم تجاوزگری و دشمنی مصوب سال 1947 را تفسیرکرد. چون فرو ریختن برجهای تجارت جهانی درنیویورک از سوی گروه القاعده انجام شده بود، نه از سوی یک کشور. بر اساس اصل دفاع از خود که یک اصل روشن و صریح در منشور ملل متحد است، دفاع از خود تنها زمانی توجیه پذیرمی شود که کشوری از سوی کشور دیگر مورد هجوم واقع گردد.
آمریکا نمیتواند با رفتار دوگانه و برخوردهای گزینشی نسبت به مسائل جهانی ژست حمایت از قربانیان را به خود بگیرد. چرا که حمایت این کشور از رژیمهای فاسد و دیکتاتور و همچنین دفاع از ترورهای سازمان یافته و جنایات علیه بشریت از سوی رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی نشانگر دروغ بودن ادعای امریکا در دفاع از حقوق بشر و مبارزه با ترور و تروریسم بوده و است.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که آمریکاییها با پیگیری سیاست «هرج و مرج سازنده» در اقصی نقاط جهان از جمله در افغانستان در راستای منافع اقتصادی و سیاسی خود گام برمی دارند. حتما دراین تصمیم آقای اوباما نیز کدام منفعت سیاسی و اقتصادی کشورشان نهفته است ورنه نقش بيبديل نیرو های جنبش ملی تحت رهبری جنرال دوستم در دوره مقاومت و تأثيرگذاري سرنوشتساز آن در زمان جنگ تحميلي بويژه در شکست رژیم طالبان مقولهاي است كه همواره موجب افتخار و اميدواري مردم ماست.
درزمان مقاومت ملی كل تلاشهايي كه مجموعه نیروهای وطندوست كشور و در رأس آنها نيروهاي مسلح جبهه متحد هدايت و اجرا كردند، يك هدف واحد و مشخص را دنبال ميكرد و آن هم دفاع از استقلال، تماميت ارضي کشور بود که با تهاجم همه جانبه دشمن به ميهن ما به خطر افتاده بود. با اين حال و با در نظر گرفتن اين مهم كه هيچگاه هدف كلي نیرو های شمال در طول جنگ - چه زماني كه طالبان و القاعده با حامیان پاکستانی شان بخشهاي زيادي ازخاك ميهن ما را در اشغال خود داشتند و چه درزمان حاکمیت - دچار تغيير و تزلزل نشد. رهبری جبهه متحد،همیش ضمن تقبيح هرگونه خشونت، تروريسم و جنايت جنگی، از همه کشورهای بی طرف و باورمند به حقوق بشر دعوت نموده بود که تا با محکوم ساختن جنايات طالبان و فشار بر دو طرف درگيری، برای پايان بخشيدن به فاجعه جنگی در افغانستان ياری رسانند تا مردم خود افغانستان ابتکار عمل را بدست گيرند و روند صلح را پی جويند و آرامش را به کشور شان بازگردانند و جنگ طلبان را در رسيدن به اهدافشان ناکام سازند.
تردیدی نیست که تعدادی از سربازان طالبان که بعد ازسقوط آنها در شمال به اسارت افتادند، نابود شدند. چون مردم ما با تجاوزگرانی روبرو بودند می خواستند تمامیت ارضی و استقلال و هویت ما را از بین ببرند،مردم ما با آغازگران سلاخي بزرگي روبرو بودند که اهل منطق و گفتگو نبودند . مردم شمال را دسته دسته در گورهای دستهجمعی به طرز فجيع، وحشيانه و با شقاوتي غير قابل توصيف قتل عام میکردند.حال باید انصاف کرد با چنین گروهی آیا جز با سلاح میشد برخورد کرد؟ آیا عقل و منطق در مبنای فکری آنها جای داشت؟ درست که مردم در شمال هم شهید شدند وهم کشتند ولی مردم شمال مگر در حمله و تعرض به هلمند و قندهار، کویته و پشاور طالبان را کشتند؟ خیر مردم شمال بخاطر دفاع خودی و دفاع لازمه پوزمتجاوزین را در سرزمین و خانه خویش بخاک مالیدند،چون میخواستند ازخانه و خاک و ناموس و دین کشورشان دفاع کنند. بنابراین اگر امروز جهان نظارهگر آزادی و امنیت و آرامش در صفحات شمال اند مرهون ایثار وفداکاری وجان بازی همین نیرو های شمال است نه تاثیر حضور سربازان بیشتر از ۴۰ کشور قدرتمند جهان با سلاح وتجهیزات مدرن وپیشرفته .
جناب ریس جمهور! فراموش نکنيد که اينگونه اقدامات غیر عادلانه و نا عاقبت اندیشانه آتش کينه و انتقامجويی را بيشتر شعله ور می سازد و موجب بستر سازی افراط و خشونت های بيشتر میگردد. چون انتقام زاينده ی انتقام است و دور تسلسل هيچگاه کار جنگ و خونريزی را پايان نمی بخشد. مردم مظلوم و جنگزده افغانستان توقع عاقلانه تری از جناب عالی داشتند تا فریاد عدالت خواهی مردم مظلوم کشور مارا می شنیدند وتمام کوششهای انسانی خود را به ختم جنگ های فرمایشی و نمایشی در افغانستان به خرج میدادند تا نه سرباز امریکایی در حملات انتحاری کشته میشد و نه هم مردم مظلوم ما در زیر بمب باران های فجیع و دلخراش ارتش آمریکا و در زیر آوارخانه ها و شهرها يشان جان می باختند.
گرچه در افغانستان حلقات فاشیستی و برتری خواهی قومی طی سالها حاکمیت سیاه خود هدفمندانه وبا استفاده از پلیدترین تجارب تاریخ خودکامگی، از طرق گوناگون برای نابودی سایرملیت های ساکن در کشور ما برنامه چیده وزنجیروار به مرحله اجرا در آورده اند. ولی دیگر تهدید های لفظی به بهانه های دستور تحقیق کشته شدن چند طالب نمی توانند مقاومت مردم را برای آ زاد زیستن درهم شکنند ، این مقاومت ها برعکس ادامه خواهد داشت. وظیفه هرانسان آزادیخواه ومدافع آزادی است که به هرشکل ممکن ازحق حیات و زندگی انسانی مردمان محروم ما به دفاع برخاسته وازمقاومت آنها دربرابر آن کشتارهای خونین وددمنشانه طالبان پشتیبانی بنماید.چون امروز دفاع از عملکرد مردمان ما در زمان مقاومت دفاع از حیثیت و حرمت مرزهای انسانیت انسان و به اثبات رساندن وجدان بیدار است . دفاع از حق مشروع انسان است در هنگام تجاوز دفاع ازپاکسازی جامعه از وجود و حضور نیروهای همچو طالبان به مسولیت پذیری انسان منوط است تانشان دهد که چیزی به اسم انسانیت همچنان وجود دارد.بنا براین همه انسانهای آزاده بدون هیچ نوع وابستگی ملی و دینی و سرزمینی و به حکم وجدان باید ضمن ابراز تنفر شدید از این جنایات ضد انسانی گروه وحشی طالبان و عاملان این جنایات حزن آور و محکوم نمودن آن به حمایت ازنیرو های ضد طالبی بپاخیزند.