زردادی
آقای احمد سعیدی تحت نامی که فوقاٌ ذکر گردید زحمت کشیده اند و مقاله ایرا انشاء و از طریق سایت وزین آریایی بنشر رسانیده اند که زحمتکشی و قلم فرسایی شان از دیدگاه این کمینه قابل قدر است. اما نکته ایکه سزاوار یاد آوری و دارای اهمیت و ارزش تفکر است این است که موصوف بنا بر اهداف و اغراض شخصی و یا سازمانیی که دارند در موارد متعددی آگاهانه و یا نا خودآگاه مفاهیم را مغالطه نموده اند که اینجانب علی الوسع کوشش میکنم تا در چند مورد مشخص خدمت این دوست محترم وسایر دوستان عزیز وخوانندگان عالیقدرسایت آریایی توضیح نمایم.
در قدم نخست عنوان درشت این مقاله که متشکل از دو مفهوم جداگانه :
1- جداسازی قومی و
2- فدرال سازی نظام
است باهم ارتباط و پیوند منطقی و دیالکتیکی ندارند. زیرا همه میدانند که هر جدا سازی قومی بمفهوم فیدرالیزم و هر فیدرالیزم بمفهوم جدا سازی قومی نیست.
تجارب کشورهای متمدن جهان که دارای نظام فیدرالی هستند بخوبی و وضاحت نشان میدهند که شهروندان این کشورها در موجودیت این نظام بیشتر باهم متحد بوده و ملتهای واحد را میسازند. در نظام فیدرالی تمام شهروندان کشور از هر ملیت و مذهبی که باشد خودرا عضو مساوی الحقوق کشور و جامعه احساس کرده و در راه اعتلای کشور و سطح زندگی جامعه گامهای عملی برداشته و دارای امکانات مادی و معنوی ، برابر با نتایج کار و ابتکار ، زحمتکشی و خلاقیت ، دانش و استعداد خود می باشند.
هیچ ملیتی بار دوش ملیت دیگری نبوده و از ثمره ی کار و دست مزد ملیت و قوم دیگری زندگی نمیکند. مفاهیم تبعیض نژادی ، لسانی ، مذهبی و منطقوی در جامعه ، آهسته آهسته جایش را بوفاق ملی تخلیه کرده و هر قوم و ملیت خودرا مالک سرزمین و منطقه و کوه و دریا و طبیعت و ذخایر طبیعی اش میداند و ازآن مانند خاک و خانه اش حمایت میکند. آبادی کشور بنا بر رقابت های سالم بین ملیت ها آغاز میگردد زیرا که هیچ ملیت نمیخواهد که از ملیتهای همسایه و هیچ جمهوری فیدرال نمیخواهد که از جمهوری فیدرال دیگر عقب بماند. ملیت ها برسمیت شناخته میشوند و تضمین معتبر بین المللی بوجود می آید که از قتل عام و بیجاسازی جبری ملیتها جلو گیری گردد.
مفاهیم اکثریت و اقلیت ملی که قرنهاست در افغانستان مشکلات و غایله ایجاد میکنند ، ازبین میروند و هر سوبجکت فیدراسیون در مقابل قانون فیدرال دارای حقوق و امتیازات مساوی میگردد.
جای تعجب اینست که با تمام مزایا و خوبی هایکه نظام فیدرالی دارد ، بازهم چرا یک عده از هموطنان عزیز ما در مقابل این نظام تا سرحد حساسیت از خود واکنش نشان میدهند.
آیا این دوستان و آقایان کدام نسخه ی دیگری را دارند که بتواند در شرایط کنونی افغانستان بهتر از نظام فیدرالی باشد ؟ و آیا در جهان نظام دموکراتیک تر از نظام فیدرالی وجود دارد ؟!
اگر برای یک لحظه ی نه از دیدگاه یک انسان جاه طلب و تمامیت خواه ، نه از دیدگاه یک انسان تفوق طلب نژادی ، نه از دیدگاه یک انسان متعصب ملی و مذهبی ، نه از دیدگاه یک انسان عقده مند سیاسی و اجتماعی ، بمسایل دیروز و امروز افغانستان نظر اندازیم بخوبی و وضاحت باین نتیجه میرسیم که درتمام تاریخ افغانستان ، نظامیکه جوابگوی منافع تمام مردم افغانستان بوده باشد ، تا حال در کشور وجود نداشته است. تمام نسایخ قبلی از قبیل امارتها، شاهی های مطلقه و مشروطه ، جمهوری تیپ داودخان ، ریاست شورای انقلابی ، امارت طالبانی و جمهوری اسلامی که همه تحمیلی و باعث عدم موجودیت نظام مردمی در کشورما شده اند، افغانستان را در قطار عقب مانده ترین کشورهای جهان قرار داده اند.
پافشاری کردن بالای آنچیزیکه تا حال نتیجه نداده است ، بیهوده و بمفهوم ضیاع وقت برای چندین دهه و سده ی دیگر خواهد بود. دقیقاٌ کسانیکه نظام فیدرالی را رد نموده و روی رد این نظام پافشاری ، تکیه و استدلال میکنند آنهایی اند که از مسئولیت در مقابل مردم خود میترسند و یا نسبت بخود و قوم و ملیت خود بی اعتماد میباشند.
گذشته از توضیحات فوق ، من نمیدانم که آقای سعیدی (جداسازی قومی) را بکدام مفهوم بکار برده اند؟! آیا امروزاتحاد قوم ها در افغانستان بجز از کاریدورهای قدرت ، بکدام سطح و سرحد میباشند ؟!
تصور کنیم که ، تمام نیروهای ناتو همچون شوروی سابق تصمیم گرفتند که فردا از افغانستان خارج میگردند ، آیا وضع پس فردای افغانستان از دیدگاه آقای سعیدی چگونه خواهد بود؟!....
از تشریح و توضیح پاراگراف زیر که آقای سعیدی کوشش بخرچ داده و جملات و کلمات را با هم ارتباط داده اند نظر بکمبود وقت معذرت خواسته وعیناٌ بشکل خودش به قضاوت خود خوانندگان عزیز میگذارم:
پاراگراف دوم این مقاله با عنوان :
فروش خاک در برابر آراء مردم شروع میگردد.
آقای سعیدی بگونه ی مثال از ولسوالیهای پنجشیر و دایکندی یاد نموده وارتقای آنها را به سطح ولایت بمنزله ی فروش خاک دانسته اند. ایشان مینویسند:
به عین تر تیب بخاطر معامله با جناب آقايان خلیلی ومحقق وجلب آرآء شان ولسوالی دایکندی وتمام مناطق هزاره نشین را از پیکره ولایت ارزگان جدا ومن حیث واحد اداری مستقل زیر نام ولایت دايكندي به اقوام هزاره سپرد))
متقین هستم که دوستان پنجشیری ما در مورد ولایت پنجشیر ، خودشان میتوانند در رد یا تایید ادعای آقای سعیدی اقامه ی دلیل نمایند ، هدف اینجانب در جای دیگر و یا بهتر بگویم در ارتباط با ولایت دایکندی است.برای آنکه خوبتر روی موضوع تماس گرفته باشم یکبار دیگر دو سطر آخری این پاراگراف را بار دیگر نقل قول میکنم.
(( به عین تر تیب بخاطر معامله با جناب آقايان خلیلی ومحقق وجلب آرآء شان ولسوالی دایکندی وتمام مناطق هزاره نشین را از پیکره ولایت ارزگان جدا ومن حیث واحد اداری مستقل زیر نام ولایت دايكندي به اقوام هزاره سپرد.))
آقای سعیدی یا درست نمیدانند و یا تجاهل میکنند که :
1- هیچگاه تمام مناطق هزاره نشین در تشکیل ولایت ارزگان نبوده و ولایت ارزگان گنجایش تمام بگفته ی ایشان مناطق هزاره نشین را ندارد.
اگر بعقیده او ولایات و ولسوالیهای هزاره نشین آنقدر کم و کوچک هستند که قبلاً در چوکات یک ولایت ارزگان جای میشده است و در دور اول کمپاین انتخاباتی آقای کرزی از پیکره ی ارزگان جدا و اکنون بنام ولایت دایکندی عرض وجود کرده است و اگر جناب ایشان براستی چنین فکر کنند ، این گونه طرز تفکر همانا نمایندگی از تنگ نظری و چشم پوشی او ، از حقایق و واقعیتهای عینی جامعه افغانستان را میکند که عمدتاٌ ناشی از تعصب کور او نسبت بقوم وملیت هزاره بوده و یا عدم دانایی او از جغرافیه بشری افغانستان می باشد .
2- ولایت ارزگان تا دیروز ( هدفم زمان امیر عبدالرحمن خان است ) تماماٌ هزاره نشین بوده و تا اکنون هم نام ده و قریه های شان به هزارگی اند.بناءٌ بجا است اگر گفته شود که ارزگان از پیکر هزارجات جدا و بقوم پشتون غلزایی و یا کدام قوم دیگر قندهاری سپرده شده است.
3- اگر آقای سعیدی ایجاد ولایات جدید را عامل طرح ریزی و اساسگزاری نظام فیدرالی میدانند ، از نگاه تاکتیکی اشتباه میکنند.
ما حاضر هستیم که همان تشکیلات اداری قبل از سال 1343 زمان ظاهر خان را که افغانستان به نه ویا ده ( ولایت ) نائب الحکومه و حکومت اعلی تقسیم میشد و عمدتاٌ عبارت بودند از:
1- ولایت کابل
2- ولایت غزنی
3- ولایت قندهار
4- ولایت بامیان
5- ولایت مشرقی
6- ولایت جنوبی
7- ولایت بدخشان
8- ولایت تورکستان
9- ولایت هرات
10-...
بپذیریم و تشویش آقای سعیدی و امثال شان را که در سایه هر تغییر جای پاه فیدرالی را میبینند ، مرفوع سازیم.
در مورد دیگر ملیتها که چه میکنند و چه میخواهند البته کار رهبران و روشنفکران آنهاست ، اما آنچه ارتباط میگیرد به ملیت هزاره همین خورد ساختن ها و تقسیم بندیها بولایات و ولسوالی های جدید بر عکس مشکلات جدیدی را برای همبستگی و تفاهم ملی این قوم بار آورده و مارا از هدف اساسی ما که همانا ایجاد جمهوری فیدرالی است دورتر میسازد زیرا ایجاد هر ولایت و ولسوالی جدید ایجاد مرز جدید جغرافیایی ، فزیکی و روانی است که برای دورکردن آن وقت و زمان بیشتر را کار دارد. و این سیاست بیشتر مشابه بهمان سیاست مشهور "تفرقه بینداز و حکومت کن !"میباشد . زیرا که ملیت هزاره با وجود آنکه همیشه تحت ستم بوده است ، اما باز هم با تأسف که هنوز درسهای لازم را ازین مکتب استبداد نگرفته اند و گاه گاهی سر و کله رهبران شان از یخن ستمگران و مستبدان میبرایند که این خود مشکلی است مشکلتر از تمام مشکلات برای رسیدن باهداف بالاتر و عالی تر این ملیت .
اگرتمام هزاره های افغانستان را که بشکل متراکم در مرکز جغرافیایی افغانستان زندگی میکنند و اکنون نظر به تقسیمات واحد های اداری در تشکیل چندین ولایت و ده ها ولسوالی تیت و پراگنده میباشند ، در چوکات یک ولایت آورده بتوانیم در آنصورت ما صرف یک گام از فیدرالی فاصله خواهیم داشت .
اکنون با ایجاد ولایات جدید جاغوری و بهسود که هنوزهم وعده های قبل از انتخاباتی بیش نیستند، اگرچه برای کوتا مدت ، ما صاحت حق و امتیاز یک دو ولایت میشویم اما در حقیقت بهمان اندازه از هدف غایی خویش دور تر میگردیم.
دولت های مکار و مذور افغانستان همیشه برای آرام ساختن و فرونشانیدن صدای اعتراضات ملیت هزاره زمانیکه از زور وستم کار گرفته نتوانسته اند به دادن امتیازات کوچکی از قبیل اعطای القاب ، رتبه و مقام و اکنون بکمک مزدوران درون ملیتی اش به وعده های نسیه ی ولایت و ولسوالی مردم را خوشبین خویش میسازند.
اما آنچه ارتباط میگیرد به عبارت فروش زمین و خاک ، که آقای سعیدی مکرراٌ روی آن پاه فشاری میکنند ، کاش ایشان میگفتند که آقای کرزی بصفت رئیس جمهور افغانستان در بدل رأی اعتماد ملیت هزاره زمین وخاک که ( کدام قوم و ملیت ) را بالای که بفروش میرساند؟!
فکر میشود که آقای سعیدی یا مفهوم زمین و خاک را نمیدانند و یا صاحبان آنرا نمی شناسند و یا عمل فروش را عمداٌ اشتباه مینمایند تا توجه مردم افغانستان را از فروش اصلی خاک که در طول تاریخ چندین مرتبه در مقابل تاج و تخت سلطنتی و ریاست جمهوری ، صورت گرفته است ، منصرف بسازد.
ارتقای ولسوالی جاغوری بولایت که ظرفیت نفوسی آن بیشتر از بسیاری ولایات کشور است ، ( اگر صورت بگیرد ) بهیچوجه بمعنی فروش این سرزمین بمردم جاغوری نیست ، ما از بطن حوا و صلب آدم در جاغوری و هزاره بدنیا آمده ایم و تا دیدار قیامت با همان آدم و هوا در جاغوری و هزاره باقی خواهیم ماند. همچنین در مورد بهسود ، دایکندی ، و سایر ولسوالی ها و ولایاتی که آقای سعیدی بخشش حاتمی میدانند عین مسئله و موضوع صادق است.
پاراگراف دیگر و آخری این مقاله ی آقای سعیدی چنین شروع میگردد :
((آقاي حامد کرزی کشور را بسوی تورم تشكيلاتي و اداري می برد: تصامیم حامد کرزی در جهت فروش پاره های زمین به سران اقوام مقدمه مرز بندی های نظام فدرال است که در آینده شکل میگیرد.از همین حالا شعار های هزارستان وتر کستان وقطغن و لوي پكتيا و لوي ننگرهار وغیره سر داده میشود اما ازانجائیکه واحد های اداری همه اقوام را در خود جای داده نميتواند ساختار فدرال را بر پایه تقسیم بندی قومی طرح ریزی نمود كه طرح و توضيح منطقي آن علي الصحابه از حوصله اين مقاله خارج است.))
ما از شروع تا ختم مقاله روی موضوعات املایی و ترکیب و بسته بندی جملات آقای سعیدی که مربوط خودشان و ممکن است سبک نوشتاری شان باشد نزاکتاٌ تماس نمیگیریم ، صرف آن مفاهیمی را روشن میسازیم که از دیدگاه ما قابل تنقید میباشد.
آقای سعیدی روی شعار های هزارستان ، تورکستان ،قطغن ، لوی پکتیا و لوی ننگرهار تماس گرفته و ابراز تشویش نموده اند.
اگر هدف ما از افغانستان همانا مردم افغانستان ، انسانهاییکه در این خطه زندگی میکنند باشند نه خاک و سرزمین خشک و خالی قسمیکه آقای سعیدی مینویسند ، بناءٌ همین مردم میتوانند لوی پکتیا را بسازند، لوی ننگرهار را بسازند، تورکستان و قطغن کبیر را بسازند، هزارستان و غرجستان را بسازند ، قسمیکه دیگر مردم دنیا ساخته اند .ما بجز از دولت مردمی و وحدت ملی دیگر چه کمبود داریم ؟!
اگر خوشبختی مردم دراین نهفته باشد که با احیای هویت های ملی و تاریخی بالاخره غرور وغیرت ملی ما نیز بیدار و چشم حقیقت بین ما نیز روشن گردد تا اقلاٌ در مقایسه با همسایه های در بدیوار خود در پایین ترین سطح اقتصادی ، کلتوری ، اخلاقی و سیاسی قرار نداشته باشیم، کار بد نیست.
ما باید از آیدیالوژیهای که هدف آنها خودبزرگ بینی ، بزرگ منشی و سلطه جویی نژادی و قومی نباشد ، دفاع کنیم و به آن قدر و قمت گذاریم.
افغانستان متشکل از افراد ، خانواده ها و اقوام است. اگر هر فرد و خانواده و قوم با سواد ، آباد و آزاد باشد ما در مجموع یک افغانستان آباد و آزاد را خواهیم داشت.
با عرض حرمت
محسن زردادی
24/6/2009