نوشته از: زرد اد ی
باز یک توطئه دیگر:
باید اعتراف کنم که با وجود تمام تلاشهایم متأسفانه تا حال موفق نگردیده ام که متن مکمل" قانون احوال شخصیه اهل تشیع " را بدست آورده و آنرا فصل وار و ماده وار تحت مطالعه ، غور و بررسی قرار دهم. اما همان طوریکه از نام ، مو براندام راست کن این قانون میبراید واز نوشتار و تبصره های دوستان و دانشمندان هویدا است ، بخوبی میشود قضاوت کرد که با توشیح این قانون باز هم یک توطئه جدید دیگر درحال طرح و اجرا میباشد.
نخست تر از همه باید خاطر نشان نمایم که خوشبختانه شیعه بودن و هزاره بودن دو پدیده ی کاملاٌ مجزا و متفاوت از همدیگر باین معنی میباشند که: 1ـ تمام هزاره ها شیعه نیستند . 2ـ تمام شیعه ها هزاره نیستند. بناءٌ آنچه در مورد شیعیان میتواند قابل تطبیق باشد ، درمورد ملیت هزاره که هدف عمده و اساسی مااست باین علت که ، ثلث آن سنی مذهب و ثلث آن شیعه اسماعیلیه و ثلث دیگر آن شیعه ی جعفری نه از نوع (محسنی) میباشند اصلاٌ صحت نداشته و قابل تطبیق نمیباشد.
بنا به چند دلیل ساده وروشن:
ـ دوثلث اول هزاره ها بنا بر تفاوت مذهبی شامل قانون نمیگردند.
ـ آن بخشی از ملیت هزاره که پیرو مذهب جعفری میباشد ، ازخود مجتهد دارند که مطابق به احکام و فتوای همان مجتهدش که درحال حاضر آقای آیت الله محقق کابلی میباشد ، مسایل دینی و مذهبی خودرا حل وفصل مینمایند.
هر مجتهد از خود کتابی دارد که بنام توضیح المسائل یاد شده و تمام جزئیات و کلیات مسائل دینی و مذهبی و تکالیف هر مقلد در این کتاب درج است و بناءٌ ضرورت بقانون جدا گانه در مورد احوال شخصیه ی خود ندارند.
ـ برسمیت شناختن مذهب جعفری در قانون اساسی کشور کفایت میکند که تمام مسائل حقوقیی پیروان این مذهب مطابق به احکام این مذهب ، مورد بررسی قرار گرفته و از فقه مذهب جعفری در حل قضایا استفاده گردد. گذشته از همه اگر پای توطئه ، مکر و فریب دیگر در میان نباشد ، هر انسان حتی نیمه باسواد هم میداند که ، قانون همیشه عام است وهیچگاه خاص و مخصوص یک قوم ، یک فرقه و یک ملیت شده نمیتواند ، چه درغیر آن تعداد این قوانین به میلیونها باید برسد که هرگز جنبه اجرایی و عملی پیدا کرده نتوانسته و لذا تصویب چنین قوانین از عقل و منطق بدورمیباشد.
ـ باقی میماند بخش شیعه مذهبان طرفدار آقای محسنی که این قانون را تدوین و پیشنهاد کرده است. میشود حدس زد که ممکن است آقای محسنی بصفت آیت الله و مجتهد ، اعتبار و اوتوریته اش را در بین شیعیان طرفدارش ، از دست داده باشد و لذا ، آن احکام مذهبی را که میشود توسط فتوا حل کرد ، میخواهد که از طریق تدوین وتنفیذ قانون یا بعباره ی دیگر توسط زور دولت حل نماید.
درآنصورت کار آقای محسنی و طرفدارانش است که چگونه راجع به احوال شخصی خود رسیدگی مینمایند.
اما اگر هدف از تصویب وتوشیح چنین قوانین ایجاد درز و تفرقه ازیکسو بین خود ملیت هزاره که پیرو مذاهب و طرق مختلف هستند و از طرف دیگر بین هزاره ها و دیگر ملیتها باشد ، باید گفت که اولاٌ هزاره ها بهر مذهب و طریقه ایکه باشند بازهم در قدم اول هزاره و در قدم دوم مذهبی میباشند ، مهمتر واساسیتر از همه ، این اصل است که تمام هزاره ها از یک نسب و یک نژاد و یک خون بوده وباهم برادر میباشند. موضوع مذهب که یک پدیده ی فرعی ، روبنایی و در بسا موارد تحمیلی میباشد ، بهیچ صورت نمیتواند که پیوندهای قومی و خونی ماهزاره ها را ولو از هر مذهبی که باشیم خدشه دار بسازد.
هزاره شیعه و سنی نداره همه از یک تبار ویک براره
بسوزه خانهء دشمو که مورا نموده تیکه تیکه، پاره پاره
ثانیاٌ اگر کسی بخواهد که در آوانیکه هنگامه ی انتخابات ریاست جمهوری باوج و موج خود رسیده است ، توسط پیشنهاد وتصویب و توشیح قانونهای تحریک کننده و توطئه آمیز ، تحت نام و ببهانه ی دین و مذهب و ملیت ، بین خود هزاره ها تفرقه و بی اتفاقی براه انداخته و ازآن بنفع خود سود جویی نمایند ، خیانت بزرگی را به امنیت جامعه و بمنافع این ملیت مرتکب گردیده است. چه رسد باینکه اگراین شخص ویا اشخاص خودش هزاره نبوده و بیوگرافی بدنامی را در ارتباط با هزاره ها داشته باشند .
بناءٌ برما هزارهاست که فریب چونین اشخاص مکار و مغرض را نخورده و با دانش و فراست کامل این نوع توطئه هارا در نطفه خنثی بسازیم.
تجارب جریان سالهای جهاد و مقاومت باثبات رسانید که مذهب چه در داخل کشور و چه در خارج ازآن ، نمیتواند وجوه مشترک اشخاص و افراد دریک جامعه باشد. دشمنی های تنظیمهای جهادی هم مذهب و مختلف النژاد ، که منجر بجنگهای خونین و تلفات سنگین مالی وجانی از هردو طرف میشدند ، بهیچکس پوشیده نیست و دوستی کشور ایران شیعه مذهب با آقای ربانی و حکمتیار سنی مذهب و نادوستی اش با مزاری شیعه مذهب را ، هم هیچکس نمیتواند انکار نماید.
گذشته از همه ، مگر نه همین آقای محسنی بود که دیروز مزاری و طرفدارانش را مفسد فی الارض اعلام نموده و فتوای قتل ایشان را صادر نموده بود؟
در زمان جنگ افشار و دیگر جنگها با هزاره ها ، چرا محسنی موضوع مذهب را بالا نکرده وحتی یکبار هم نگفت که ما همه شیعه هستیم و قتل کودکان ، زنان و پیرمردان شیعیان نا جایز و تعرض بننگ و ناموسشان حرام میباشد ، تا آنجاییکه من میدانیم برعکس همین محسنی بدیگرمتحدینش توصیه میکرد که هزاره ها را من میشناسم آنها مغول هستند و باید نابود شوند. شاید آقای محسنی بنا بر کبر سن و اختلال دماغ ، آنروز و آن سخن هارا فراموش کرده باشد که امروز بیشرمانه آمده و میخواهد دوباره مارا با خود دریک جال و جوال مذهب انداخته و دست و پای مارا بنام شیعه ببندد. .
جای تردید نیست که ما شیعه هستیم و بمذهب خود عقیده و احترام داشته و افتخار هم میکنیم . مگرنه به آن مذهبیکه ساخته و بافته ی آقای محسنی است و میخواهد که آنرا با نیرنگ های مختلف بماتحمیل نماید ، همان محسنیی که دستانش تا بازو بخون هزاره ها رنگین است.
ما خوب میدانیم که ، آقای محسنی با این کار ، همچون روباه پیر ومکار ، اینبار بدستور دوستان و بادارانش ، سیاف و شورای نظار ، میخواهد که :
1ـ در آوان کمپاین انتخاباتی ریاست جمهوری ، بین هزاره ها تفرقه ی مذهبی براه انداخته و از رأی شان بنفع خود ویا بادارانش استفاده نماید .
2ـ ملیت هزاره را که در بین ملیتهای دیگر کم وبیش درخشش خاصش را در مورد تأمین حقوق و آزادی زنان، دارد دوباره در کام جهالت و ضلالت دوران طالبانی بیاندازد و بدینگونه در انظار جامعه جهانی و دنیای متمدن بدنام ، زن ستیز و عقبگرا جلوه دهد.
3ـ آقای محسنی به گمان آنکه شاید هزاره ها فاجعه افشار و غرب کابل را فراموش کرده باشند ، خودش را ببهانه ی هم مذهب بودن دوباره بهزاره ها نزدیک نماید.
4ـ با طرح و توشیح این قانون باآن نام ننگینش ، ملیتهای دیگر سنی مذهب ، خصوصاٌ ملیت اوزبیک که دارای مناسبات نیک و دوستانه با هزاره ها اند را در مقابل هزاره ها تحریک نماید.
5ـ با طرح و تطبیق چنین قوانین جلو رشد بعدی کلتور وفرهنگ ملیت هزاره را بگیرد.
6ـ نقش و ارزش مجتهد هزاره های جعفری مذهب و بصورت کل و مشخص ، اهمیت آقای محقق کابلی را که پیشوای مذهبی بالفعل هزاره های جعفری هستند ، در بین مردم پایین آورند.
بعقیده ی این کمینه هدف از تصویب و توشیح این با صطلاح قانون عمدتاٌ همان اهداف ششگانه ی فوق است که ذکر کردم . از امکان خالی نمیدانم که اهداف دیگری هم شاید در زیر پرده ی سیاه و سبک این قانون پنهان باشد که بفکر قاصر این حقیر نرسیده است .
باید یاد آور گردید که قراریکه از نام این قانون پیداست ، هیچ دولتی حق ندارد راجع به احوال شخصی و زندگی شخصی و فامیلی، شهروندان و اتباعش قانون وضع نماید ، زیرا خود کلمهء شخص چه از دیدگاه اسلام و چه از دیدگاه قوانین دنیای غرب و معیار ها و نورمهای بین المللی یک کلمه ی مقدس بوده و تجاوز در حریم آن جرم وجنایت شمرده میشود.
تنها در صورتیکه اگر دولتها از نوع فاشیستی ، دیکتاتوری راست و یا چپ افراطی باشند ، چنین قوانین بردگی اجتماعی را تصویب و پاس مینمایند..
در جوامع متمدن ، درمورد احوال شخصی ، صرف کتاب اخلاق شخص در اجتماع و برخورد اجتماعی شخص را میتوان نوشته کرده ودر مکاتب و مدارس تدریس نمود. همچنان میتوان نورمها و معیار های رفتار ها و سلوگ اجتماعی را ترتیب و تنظیم نموده و بمردم از طریق وسایل اطلاعات جمعی تبلیغ و ترویج کرد. اما طرح قانون احوال شخصیه اهل تشیع که حتی نامش به هیچ عقل و منطق جور نمی آید ، و توشیح آن فقط میتواند مداخله به زندگی شخصی وشخصیات شهروند بوده و لکه ننگ جدیدی بردامان قوای قضایی ، رئیس جمهور و سایر ارگانهای ذیربط باشد که چنین قوانین را نافذ مینمایند.
از قرائن میبراید که محسنی میخواهد بکتاب توضیح المسائل خود جنبه و صبغه ی قانونی دولتی داده، و تمام شیعیان افغانستان را اعم از هزاره و غیر هزاره به مراعات آن مجبور نماید.
در اخیر با مسئولیت عام و تام میخواهیم اعلام نماییم که :
اگر کسی گمان نماید که با خریداری یکی دونفر از رهبران نام نهاد و غیر مسئول ملیت هزاره میتواند دوباره تمام این ملیت را بزانو درآورده و با یک ژست ظاهراٌ حسن نیت ، تمام ملیت را در کیسه ی خود داشته باشد ، اشتباه محض است.
با جرئت تمام میتوانیم علاوه کرد که ، جوانان ملیت هزاره اکنون بیدار شده اند و اعم از راستی و چپی ، روشنفکر و روحانی همه دارای احساس عالی وسرشار از وطن دوستی ، قوم دوستی و تمدن دوستی بوده در ارتباط و هماهنگی تنگاتنگ با همدیگر عمل مینمایند.
ما همه میدانیم که ، ملیت هزاره در طول اعصار باندازه ی کافی ظلم دیده و ستم کشیده است ، لذا با درنظر داشت آنچه بوده وگذشته است جوانان غیور با احساس و سرشار از عشق بمردم این ملیت ، هرگز اجازه نخواهند داد که بار دیگر زمینه ی تاخت و تاز آیت الله های دروغین شیعه مذهب ، که دستانش تا ساعد بخون هزاره ها رنگین است ، فراهم و مساعد گردد.
دیگر هیچکسی نمیتواند جنایاتش را در زیر پوشش لباسهای پر زرق وبرق مذهب پنهان نموده وبار دیگر مردم مارا بنام های کمونست و مجاهد ، شیعه و سنی و سرخ و سفید از هم جدا و تجزیه نماید . ما باندازه ی کافی هوشیار شده و تجربه اندوخته ایم که دیگرهیچگاه در دام تذویر این مسلمان نما های یهودی منش نیافتاده و فریب شانرا نخورده و اغوا نگردیم.
اکنون ماهیت تمام شخصیت ها و انتی شخصیت ها در جامعه ما ، کاملاٌ افشاء گردیده و هیچ آیه و سوره ی نمیتواند نقاب چهره ، وسیله و دام تذویر خفاشان ، ریاکاران ، مکاران و تجاران دین و مذهب گردد. جامعه ی هزاره ما، بخوبی میتواند رهبران مذهبی را از تجاران مذهبی تشخیص نماید.
ما سرسختانه مخالف هرنوع قانونی که سد راه تمدن گردیده و ایجاد نفاق و تفرقه را در بین یک ملیت و یا ملیت ها مینماید ، میباشیم.
در آخر میخواهم این نکته را یاد آور گردم که هدف ازین نوشته بهیچ صورت توهین به شیعه مذهبان غیر هزاره نبوده و صرف هدف ازاعضای باند جنایتکار حرکت اسلامی محسنی میباشد.
زنده باد همبستگی جوانان بیدار خلق زحمتکش هزاره!
زنده باد همبستگی تمام نیروهای مترقی در افغانستان !
م.زردادی 10/4/2009
(p.S.) پوست سکریپت:
بتاریخ 13/4/2009 از طریق سایت انترنیتی محبوبم کاتب هزاره ، از اثر دانشمند عالی مقام کشور و ملیت ما آقای الحاج یزدانی ( نقد و بررسی قانون احوال شخصیه اهل تشیع در پرتو احکام قرآنی) ، ازبعضی از موادات " قانون احوال شخصیه ..." ، آگاهی یافتم و آنرا مطالعه کردم. بناءٌ لازم دیدم و ضرور دانستم که این پاورقی را به اصل نوشته بالایی ( باز یک توطئه دیگر ) ام علاوه نمایم.
البته هدف از نوشته زیر، اظهار نظر در مورد شرعی بودن ویا غیر شرعی بودن این قانون بعد از توضیح وتفصیل مکمل آقای یزدانی صاحب، نیست و درینمورد شخص صاحب نظر هم نیستم .بلکه هدف اساسی یک درد دل است که تا بکدام سرحد خاینین و مرتجعین ملی مارا بنام های مختلف از هدف اصلی و اساسی باز داشته و میخواهند تحمیق و تحمیر نمایند ، که این درد دل باید با دوستان در میان گذاشته شود تا متحدانه جلو همچو دسایس دشمنان گرفته گردد.
کجاآنکس که خیرخلق جوید؟! زدرد وازعلاج ما بگوید؟!
به باغ ما مگر باریده آهن که جای گل تبردرشاخه روید.
باور نمایید که قبل از مطالعه اثر آقای یزدانی صاحب ، تصوراتم ازین قانون کاملاٌ چیزی دیگری بود باین معنی که هیچ فکر نمیکردم که محتویات این قانون تا باین اندازه پوچ ، بیهوده و مزخرف باشد ، با وجود آنکه از آقای محسنی بالاتر ازآن توقع دیگر هم نداشتم.
در شرایطی که ملیت هزاره به قوانین حق زندگی ، عدالت اجتماعی ، مصئونیت ملی ، قانون جلوگیری از تهاجم کوچی ها بر مناطق هزاره نشین یا هزارستان ، قانون انتخابات اداره ی ارگانهای محلی دولت یعنی والی ها و ولسوالها ، قانون حق کار ، قانون جرایم و جنایات ضد بشری ، عدم تعصب وتبعیض نژادی ، حق تامین آرامی ، آزادی وبرابری ، اعمار راه و سرک سازی ، افتتاح مکاتب ، شفاخانه ها ، تولید برق ، رشد زراعت ،احیای کلتور وفرهنگ ، ایجاد ساحه کار ازطریق ایجاد صنایع سبک ، استخراج معادن و ثروت های زیر زمینی ، اعمار بندها و نهرها ، بازسازی آثار تاریخی مجسمه های بودا ودیگر آبدات تاریخی ، تهداب گذاری وایجاد شهرها در مراکز ولایات و ولسوالی ها ، ساختمان و افتتاح موسسات تحصیلات عالی در مراکز ولایات ، نشریات رادیو و تلویزیون ، اخبار و مجلات و ده ها وده ها مورد قانون اقتصادی و تامینات اجتماعی دیگر، همچون قانون ریفراندوم برای حق خود مختاری ، ضرورت عاجل و مبرم دارد ، یک مشت کسان عقده مندی پیدا میشوند و بجای اینهمه ضروریات مردم قانون مزخرف و مضحکی را بنام احوال شخصیه اهل تشیع که درآن ازمشکلات" دخول کامل وناقص "بحث میگردد، تدوین ، تصویب وتوشیح مینمایند.
بشرمید آقایان !خجالت بکشید!
دیده میشود که تمام شرم و حیاء وهمه معنویات تانرا در جریان جنگهای مسلمان کشی و برادر کشی که شما نامش را جهاد گذاشته اید ، از دست داده اید . یک کمی بخود بیایید و چشمان تانرا باز کنید ، بدنیا و جهان نظر اندازید ، سطح زندگی و کلتور رادر کشورهای همسایه های تان با کشور خود که بالاثر جنایاتیکه شما ازنام دین و مذهب مرتکب شده اید و هنوز هم مرتکب میشوید ، که به عصر حجر مشابهت دارد مقایسه کنید! اگر شما از وجدان چیزی را میدانستید ، تا اکنون باید در محکمه ی آن خود کشی میکردید ، تا یخن مردم فقیر و بیچاره و بدبخت افغانستان از چنگال اهریمن مانند شما ، نجات می یافت ، در غیر آن منتظر سرنوشت تان از طریق محاکمه ملی و یا بین المللی رسیدگی بجنایات ضد بشری باشید. و ما متیقین هستیم که آنروز حتماٌ میرسد.
انشاءالله.
م.زردادی
14/4/2009