ذکریا یوسفزی
احزاب جداشده ازبدنۀ حزب یاګروه های استفراق شده ازبدن حزب
رفقای ګرانقدر، مبارزین محترم وهموطنان ګرامی
مادرین روز ها زیاده تر با جمله ویاواژۀ جدیدی بنام احزاب جداشده ازبدنۀ حزب
وطن ویانام بتاریخ سپردۀ این حزب یعنی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان اشنا شده
اندوبنابراین تقا ضا دارم با جمله ویاواژۀ جدیدی هم کمی اشنایی پیدا نمایند وان
عبارت است از ګر وه های استفراق شده ازبدن حزب ، که این واژۀ اخیر ظاهرا در
مقابل واژۀ اولی قرارداشته ولی درحقیقت امر اګر دقیقا متوجه شویم معنی ومفهوم
اصلی ودرخورهمان واژۀ اولی است قبل ازاینکه اینموضوع رابه بحث بګیریم، بیک
موضوع طبی تماس میګیریم که همه هموطنان ماشاید درزندګی یک ویا چندین بار باان
مواجه شده باشند وداکتران عزیزما بهترازما به علل ان اشنا وبه تدا وی ان
پرداخته اند،وان عبارت ازتصمم غذایی ویاهم خوردن غذاهای ایکه با میکروبها الوده
ګردیده باشد ، بدن انسان بعد از بوجود امدن این عملیه و یا مصاب شدن به ان
علاوه ازتداوی که ان هم شستن معده باشد،بدن سالم اکثرا وطبیعتامواد الوده به
میکروب راازخود دفع ویا استفراق می نماید،درینجا دو مسئله مهم است یکی اینکه
بدن انسان احساس ارامش میکند و دو باره به بالنده ګی خودادامه میدهد ودوم
اینکه مواد میکروبی راشناخته از خوردن دو بارۀ ان جلوګیری مینماید،و از طرفی
هم ادرس این مواد مضره و میکروبی معلوم ګردیده بدون اینکه ما درپی بدنامی سایر
مواد مفیده برائیم واشتباهی را مرتکب شویم ، باید مستقیما با ادرس همین
موادمضرره تماس و برای دیګر هموطنان خود انرا معرفی نمائیم یعنی بخاطر یک یا
چند شپش نباید تمام پوستین رابه اتش زنیم ،حال که به این مسئلۀ طبی اشنا
شدیم باید انرا در جامعۀ خود هم با بعضی پدیده ها و مسایل تطبیق نموده
،بدانیم که چقدر پدیده های طبیعی درزنده ګی حقیقی و جودداشته و تکرار میشوند.
هموطنان عزیز ملامتم نکنید که شمارا بطرف دیګر برده و از عنوان مضمون بدور
ساختم ،لطفا نګوئید که ده درکجا ودرختها در کجا ، کمی حوصله داشته باشید
،موضوع اصلی بحث ما احزاب وګروهای است که خودرا خودشان بنام احزاب جدا شده
ازبدنۀ حزب وطن ویاحزب دیموکراتیک خلق افغانستان معرفی نموده اند ، واه - واه
چې نامی << احزاب >> کدام احزاب ؟ کدام مرام نامه واساسنامۀ جدید دارید ؟
تعداد شما چند نفراست ؟ ګذشتۀ شما ازچې قرار است ؟درحزب وطن چی کاره هابودید
ودران حزب چې کردید ؟چقدر بحزب قبلی تان درانوقت وفاداربودید ؟ روی کدام اساس
وانګیزه درحزب امده بودید ؟علیه وطن ومردم ان مرتکب کدام اعمال شده اید ؟ و
بالاخره چرا نتوانستید درحزب اصلی تان بمانید وبه اصطلا ح مبارزه
نمائید؟، خودشماازان حزب برامدید ، یا دیګر جای پای برای شماانجا نبود وبدن
سالم حزب شما را بمثابۀ مواد میکرو بی و مضره ازخوددفع واستفراق نمود ؟ وده
هاسوالهای دیګر،درحالیکه ما منتظر جوابهای قناعت بخش ازطرف این << احزاب
جداشده >> ویا << استفراق شده >> هستیم ، دیدګاهای اکثریت صفوف حزب را به
ارتباط سوال های داده شده درمضمون بطور فشرده مینګارم :١ - اینکه ایا تشکیلات
اینها یک حزب است ،یایک ګروه ویا یک فرکسیون ؟ جواب ساده است ، درحالیکه حزب
ما بارهبری قبلی ان موجود است ( بدون یکتعدادیکه وفات ویاشهید شده اندازخداوند
متعال برایشان مغفرت میخواهم ) ، ازطرف خودحزب ورهبری ان طی یک مجمع عمومی
،ګنګره وغیره انحلال حزب اعلان نګردید است ،بلکه انحلال حزب توسط برهان الدین
ربانی رهبر جمعیت اسلامی و رئیس دولت به اصطلاح مجاهدین اعلان ګردیده است
،ایامابه فیصلۀ رهبری خود ویا کنګرۀ حزب منتظر میماندیم ؟ ویا مطابق هدایت
برهان الدین ربانی عمل نموده ، کار این حزب مقتدرراکه درصفوف ان هزاران هموطن
باشرافت ،مبارز ، پاک ، صادق ، وطن دوست و فداکار ما تنظیم است یکسره ختم
میدانستیم ؟ بنظر اکثریت اعضای حزب ما باید بالای رهبری حزب فشار میاوردیم
تا درین مورد موقف خودرا مجموعی ویاانفرادی ذریعۀ اعلامیه هایشان اعلان میکردند
، در غیر ان خودا عضایی حزب ذریعۀ میکانیزم های مختلف مینوانستند و میتوانند د
رمورد سرنوشتت بعدی حزب تصمیم بګیرند ، نه اینکه براه ساد ه بروند ،
هرکس ازهر ګوشۀ بدنۀ این حزب یک ګوشۀ انراا قیچی وازان مطابق دلخواه خود <<حزبی
جدیدی >>بسازد، بنابران تشکیلات ساخته شدۀ انها حزب نبوده ، بلکه ګروه ها
وفرکسیونها میباشد ، ای کاش این فرکسیونها وګروه هاهم بر اساس نظریات،مفکوره ها
وایده هابوجود میامد ،نه براساس خودمحوری،مقام طلبی وبیاد موترهای لوکس دولتی
ومقامات عالی دردولت وغیره .
٢ - کدام اساسنامه ومرامنامۀ جدیدی که دردمردم وطن رامداواکند دارید ؟ و ایا
شماازوطن ومردم خودشناخت مکمل دارید ؟ ضرورت های اساسی مردم چی است ؟
ایامردم بیک لقمه نان حلال ضرورت دارند که انرادرفضای ارام همراه اولاد های
خود بخورند؟ ویا به تیوری های به اصطلاح چپی شما ؟ ویا به مارکسیسم -لنینیزم
شما؟ویابه ادعاهای سورخلقی شماوپیروزی دیکتاتوری پرولتاریای شما؟ ویاهم به شعار
های زنده باد سوسیالیزم ومرده باد امپریالیزم وغیره ؟جواب این سوالها هم ساده
واسان است وان اینست :
اګر کسی پیداشود که پروګرامهای شمارا مطالعه نماید به اسانی میابد که تمام انها
از مرامنامۀ حزب دیموکراتیک خلق افغانستان ، پروګرام مصالحۀ ملی حزب وطن ،
کاپی کاری ازاحزاب چپی اروپا ، حزب کمونست شوروی سابق وغیره است ،یعنی درهمان
مرحلۀ اول نزد مردم سوال خلق میشود د رصورتی که به اندیشۀ چپی باور و اعتقاد
داشتید چرا علیه ان قرارګرفته باراستی ها ( شورای نظار ، جمعیت اسلامی ،وحدت
اسلامی ، حزب ګلبدین وحتی طالبان << ټنی وطرفدارانش >> دریک سنګر
قرارګرفته خانۀ حزب ووطن خودرا ویران نمودید؟ واګر به پروګرام مصالحۀ ملی باور
واعتقادداشتید چراعلیه ان بغاوت نموده و مایۀ بد بختی های شدید که تراژیدی ان
تا امروز ادامه دارد ، و انهائیکه از مارکسیز م ولنینیزم صحبت مینمایند ایا
اینقدر نمیفهمند که کشورهائیکه مهد این تیوری هابودند ،الحال بکدام طرف روان
هستند ، ایا ما جامعۀ کارګری داریم ؟ایا کشوروجامعۀ سنتی ما شرایط تطبیق
اینګونه تیوری هارا دربطن خود دارد؟ وغیره
٣
- درمورد فعالین ورهبری این ګروه هاوفراکسیونها که انها کی بودند ؟ در حزب چی
کردند ،بکدام هدف درحزب امده بودند وغیره زیاد نمینویسم ،بخاطری که درینمورد
دریکی از مقاله های خود تحت عنوان ( اکثریت خاموش ومنتظر واقلیت پرجوش وبدوران
رسیده ) بطور مفصل معلومات د اده ام ، ا ین مقاله در ارشیف همین ویبلاک ثبت
است میتوانید انرا مطالعه نمائېد
۴
- و بالاخره چرا نتوانستید در حزب اصلی تان بمانید و به اصطلا ح مبارزه
نمائید؟،خودشماازان حزب برامدید ، یادیګر جای پای برای شماانجا نبود وبدن سالم
حزب شما را بمثابۀ مواد میکروبی و مضره ازخوددفع واستفراق نمود ؟ درینمورد
بازهم جواب ساده واسان است ، چون صفوف واعضای حزب بنابر شرایط مشکل مبارزه
،جنګ ، شکست ، وبعدازان مهاجرت ودیدن کشورهای دیګر،مطالعات شان به ان اندازۀ
ازتکامل فکری رسیده اند که افراد وپروګرام های خوب و بدرا به بسیاراسانی از
هم فرق نموده میتوانند ، انها هیچګاه ازموده شده هارا دوباره نمی
ازمایند،از اشتباهات حزب ورهبری ان میاموزند و بمثابۀ یک نیروی ناب ، توانا و
قدرتمند با یک پروګرامی که باجامعۀ سنتی ما خانش داشته باشدوهم باشرایط درحا ل
تغیر جامعۀ جهانی در تصادم واقع نشود،باکادرهای جوان ومستعد وارد میدان یا
عرصۀ سیاسی کشور میګردند ، ودرصورت بودن چنین کادرها درحزب سالم ،افراد مریض
وناسالم خودبخود از بدن سالم حزب دفع و یا استفراق میګردند ، ما صفوف حزب د
رحالیکه حق مبارزۀ هر عضو حزب وهرهموطن خود را مصئون میدانیم ، ولی با
انهائیکه یکبارباحیات حزب واعضای ان بازی کرده اندهیچوقت وارد معامله نشده و
در رهبری حزب جای پای برای انها وجود نخواهدداشت ،و همچان این ګروهها ادرسی
خوبی برای انعده هموطنان ما که خارج از حزب قرارداشته و ادعاهای ګوناګون علیه
حزب مادارند میباشد ، چراکه افرادیکه بخاطر قدرت و منفعت شخصی خودوارد
هرمعاملۀ حتی بادشمنان خود شده واعضای حزب را دست بسته بدشمن حزب تسلیم
نموده باشند ازانها اجرای هر کاری دیګری متصور است ،لطفاهرکاریکه دارید باانها
داشته باشید،خارج ازانصاف خواهد بود اګر ګناه ویاخیانت چند نفررابتمام حزب نسبت
دهید٠
پای
ذکریا یوسفزی