محمد
الله وطندوست
وحدت و اتحاد نیروهای همسو ضامن پیروزیست
در بازار مکاره افغانستان بیشتر از صد حزب گویا سیاسی عرضه شده و مشغول معامله و داد وستد است. این احزاب همه مجوز فعالیت از وزارت عدلیه کشور اخذ نموده اند و قانوناً فعالیت می نمایند. گروپ ها و احزاب راجستر نشده نیز در داخل و خارج کشور کم نیستند.
چون کشور بازار آزاد را پذیرفته است و قانون اساسی به دموکراسی صحه گذاشته است. لهذا تعداد احزاب بهیچ وجه غیر طبیعی نیست. می توان در آینده شاهد احزاب بیشتر بود،چنانکه کشور به تولید مواد مخدر و ایجاد انجو ها سر آمد جهان است بگذار در تولید حزب نیز مقام اول جهانی را داشته باشد . انشاءالله در چند هفته اینده مقام اول را در تعداد کاندید ها به مقام ریاست جمهوری نیز نصیب می شویم؟!
در مورد انجو ها،مواد مخدر و کاندیدان ریاست جمهوری عجالتاً حرفی ندارم . اما در مورد تعداد احزاب و پیامد های آن مکث کوتاهی را لازم می دانم.
در تعریف حزب می گویند تشکل آگاه ترین نماینده گان طبقه و یا قشر اجتماعی است که بصورت داوطلبانه گردهم جمع می شوند و پابند برنامه و اساسنامه معین می باشند.
این تعریف را ملاک نظر قرار دهیم در داوطلبانه بودن اعضای حزب و موجودیت برنامه و اساسنامه احزاب ،حرفی وجود ندارد. اما در مورد نماینده گی این احزاب از جانب طبقه و یا قشر معین شک و تردید جدی موجود است. اگر طبقات و اقشار جامعه را دهقان،کارگر،سرمایه دار،روشنفکر،روحانی و.... تقسیم کنیم،تعداد شان از انگشتان دست تجاوز نمی کند. اما اگر تعداد احزاب با اقشار و طبقات جامعه مقایسه شود،هر طبقه و قشر لابد ده تا پانزده حزب را صاحب می شوند. اگر احزاب موجود را با گروپ های اتینکی مورد مقایسه قرار دهیم طبق نظر یک عده علمای سیاست پیشه تعداد گروپ های اتنیکی به سی گروپ و تعداد زبان ها نیز نزدیک به سی است. در این صورت هر گروپ اتنیکی سه تا چهار حزب رسمی و در همین حدود نیز احزاب غیر رسمی می داشته باشد. از نظر مذهبی نیز پانزده،بیست حزب اسلامی داریم.
در چنین وضع اشفته،آن هموطن بی سوادی که در کوهپایه های هندوکش زنده گی دارند و یا در قریه های پکتیا و ننگرهار و یا هم در قشلاق های فاریاب و جوزجان بسر می برند چگونه ماهیت این احزاب را تشخیص می دهند و به نفع یکی از آنها موضعگیری می نمایند . طبیعیست که هموطن هراتی یا مزاری یا قندهاری ویا جلال آبادی به ریش همه این احزاب می خندد،ملاک و قومندانان محل را بر هرچه حزب است ترجیح می دهد و گوش به فرمان قومندان و ملک می باشد . نقطه قابل ذکر دیگر این که احزاب از چوکات چند شهر بزرگ هنوز پا فراتر نگذاشته مشغولیت ذهنی عده یی از روشنفکران بی کار و بی روزگار را تشکیل می دهد و بس. عده یی زیادی از این احزاب به دفتر, سمبول و لوحه یی در یکی از کوچه های شهر کابل خلاصه شده اصلاً وجود خارجی آن مورد سوال است. رهبران این احزاب نیز نه رهبران اپوزیسیون اند و نه رهبران رژیم موجود. اصولاً عده یی زیادی از این رهبران را جز اعضای فامیل شان هیچ کسی نمی شناسد.
در چنین حال چگونه می توان از جامعه توقع داشت که در صفوف این احزاب قرار داشته باشند و به نفع این احزاب فعالیت نمایند؟طبیعیست که چنین توقعی،توقع بی جا و بی مفهوم است.
اکنون می پردازیم به احزاب همسو و نزدیک به هم.
اگر اهداف و برنامه ها را ملاک قضاوت قرار دهیم،حزبی که از ارتجاع و عقب مانده گی دفاع کند،بی سوادی و فقر را تشویق نماید طبعاً در میان این احزاب راجستر شده و راجستر نا شده وجود ندارد.ماشاءالله همه احزاب،احزاب دموکرات،مترقی و ملی اند.اما مفاهیم ترقی،دموکراسی و ملی همگون نیست.این مفاهیم نزد هر حزب و سازمان تفسیر و تعبیر خاص خود را دارد.
با وجود آن می توان احزاب موجود کشور را به احزاب چپ،راست و میانه تقسیم کرد.
احزابی که از بدنه حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن)،متحدین آن ،جریان دموکراتیک نوین که بنام شعله جاوید مشهور است،جوانه زده اند در کتگوری احزاب چپ قرار می گیرند.این گروپ ها با هر نام و عنوان بنابر تعلقات قبلی شان چپ خوانده می شوند.احزاب اسلامی و تنظیم های جهادی بشمول حزب اسلامی حکمتیار و تنظیم طالبان احزاب دست راستی اند که در هر عبا و قبا که ظاهر شوند جامعه بنام احزاب راست رو می شناسد.
احزاب میانه رو نیز در میان احزاب موجود کشور فراوان اند.
اکنون از میان این سه کتگوری احزاب ،احزاب چپ را مد نظر قرار می دهیم.
احزاب چپ شناخته شده و قابل محاسبه در داخل و خارج کشور که عمدتاً از شاخه های حزب وطن (ح.د.خ.ا) و متحدین آن تشکیل شده عبارت اند از حزب متحد ملی،نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان،نهضت آینده،حزب ملی،حزب آزاده گان،گروپ انسجام حزب وطن،هواداران ح.د.خ.ا در دنمارک و ده ها سازمان و گروپ دیگر.این احزاب و گروپ ها در صورتیکه مبارزه را جدی تلقی نمایند و خواهان ایفای نقشی در جامعه باشند جز وحدت و اتحاد راه دیگری ندارند.
جامعه به الترناتیف نیرومند در برابر حاکمیت مافیایی امروزی نیاز دارد.چنین الترناتیف خلق الساعه نمی تواند بوجود آید.لهذا سازمان های تشکیل شده از احزاب چپ با وحدت و اتحاد می تواند نقش معینی را در جامعه ایفا نماید.
در برابر وحدت این سازمان ها مانع و مشکل جدی از نظر خطوط فکری وجود ندارد،برنامه و اساسنامه ها نیز همگون اند.اگر اختلاف جزئی هم موجود باشد با بحث و تبادل نظر می تواند رفع گردد.اما مانع عمده وحدت و اتحاد،خود خواهی ها،جاه طلبی ها,عنوان ها و القاب دروغین من در آوردی چون رهبر و رئیس و عضو مقامات رهبری و غیره است.صفوف و بدنه این احزاب و هزاران انسان اندیشمند خارج تشکیلات جدا خواهان وحدت و اتحاد نیرو های چپ اند.اما حلقات کوچک در داخل این سازمان ها در برابر طوفان غریونده وحدت خواهی مقاومت می کنند و با گروپ بازی ها می خواهند مانع تحقق وحدت و اتحاد گردند.حتی گفته می شود عده یی از رهبران دیروزی با استفاده از نفوذ شان در داخل این سازمان ها مانع عمده اتحاد و وحدت رفقای همفکر اند.اگر این گمانه زنی ها درست باشد،بحال این رهبران تاسف باید کرد.این رهبران را با وجود مقدس بودن شان باید از میانه راه محترمانه به گوشه گذاشت و جاده وحدت و اتحاد را بایست هموار نمود.
حزب متحد ملی افغانستان و نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان که وحدت در دستور روز هر دو سازمان قرار دارد و مراحل معینی را طی نموده است،با وجودیکه بصورت مصنوعی درین روز ها به کندی گراییده است،به همت اعضای هر دو سازمان به زودی به شگوفه خواهد نشست و علرغم سنگ اندازی ها و کار شکنی های مخفی و علنی به پیروزی خواهد رسید.بایست بدون تعلل و بهانه گیری ها در حالیکه برنامه و اساسنامه واحد در معرض نظر خواهی گذاشته شده است گام های عملی را در راه ادغام تشکیلاتی جسورانه به پیش گذاشت و به گام های استوار به جانب کنگره وحدت به پیش باید رفت.
این نکته را نیز ناگفته نباید گذاشت که تنها وحدت این دو سازمان همسو هدف غائی و نهائی نیرو های وحدت طلب چپ نیست.پیروزی در امر مبارزه زمانی میسراست که همه نیروهای چپ در یک سازمان سراسری گردهم آیند و بدیل نیرومندی را در برابر حاکمیت فاشیستی و مافیائی مسلط در کشور بوجود اورند.عمده ترین و اساسی ترین مسله نیروهای چپ دموکرات،وحدت این نیرو ها و فشرده گی صفوف آنانست نه اشتراک تک ،تک انها در انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری و یا پارلمانی.شرکت در انتخابات زمانی می تواند مورد بحث باشد که نیرو های چپ به اشتراک دیگر نیرو های ملی،دموکرات و ترقی خواه جبهه وسیع میهنی را ایجاد نمایند و از کاندید واحد در برابر کاندید های رنگارنگ دستوری دفاع قاطعانه بعمل آید.در غیر آن شرکت در انتخابات مخصوصا در انتخابات ریاست جمهوری جز ایجاد سوءتفاهم در میان نیروهای همسو و تبارز خود خواهی های روشنفکرانه تعبیر دیگری ندارد.
این نکته نیز شایان تذکر است که کاندیداتوری فعلی نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان در مقام ریاست جمهوری به پشتیبانی قاطع نیروهای همسو ضرورت جدی دارد.باید رهبری نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان و شخص داکتر حبیب منگل جدا سعی نمایند که توجه و پشتیبانی همه نیروهای ملی،مترقی و دموکرات را در کاندیداتوری ریاست جمهوری جلب نمایند.مخصوصا با حزب متحد ملی که مسله وحدت با آن در دستور روز قرار دارد،باید حتمی و حتمی زبان مشترک دریافت گردد و هر دو سازمان برادر و همسو بخاطر پیروزی کاندیداتوری داکتر حبیب منگل مجدانه سعی نمایند.
به پیش در راه وحدت نیروهای چپ دموکراتیک ،
به پیش در راه ایجاد جبهه میهنی نیروهای ملی دموکرات و مترقی
پیروزی ما در وحدت ماست!