توطئه جهانی بالای کشور های فقیر بمنظور قائم ساختن

حکومت جهانی و طرح فساد

 

 


نوشته عبدالواحد سیدی

 

در این سالها واژه های جدید در کاربرد تعاملات سیاسی جهان بکار می رود که یکی از آنها واژه توطئه و تخطئه جهانی از طریق ایجاد راه های  ایجاد فتنه و نا آرامی های در کشور های  فقیر میباشد . هر چند در گذشته جهانی شدن و حکومت جهانی بر مبنای ایجاد یک نظام  با خبر و فرهیخته که تمام نظامات فرسوده کشور های عقب ماند و یا در حال رشد را  تعویض میکرد سنجش شده بود. اما آنچه از این تیوری در عمل پیاده شد لشکر کشی های بی موجب ، ایجاد فقر گسترده در بین  کشور های جهان  سومی از طریق تدوین قوانین اقتصادی نا همگون و نا جور ،گسترس نا امنی های ملی و منطقوی از طریق ایجاد و انکشاف گروهای مافیایی و پوشاندن لباس مذهبی به  انها راه را برای گسترش هرچه بیشتر و پیشرفته تر نا آرامی ها و عدم ثبات در این گونه جوامع ساخت.

در این سالهای اخیر قسمیکه گفتیم تیوری توهم توطئه مفهوم وسیع کاربردی پیدا کرده است که قابل تعمق  و بحث برانگیز میباشد.

مثلاً زمانیکه مردم افغانستان از اثر توهم توطئه اشغالگران شوروی که خاک شان را اشغال کرده بود مجبور شدند به کشور های همسایه زندگی در غربت را بر گزیده و بخاطر دفاع از موجودیت و  ارزشهای زندگیشان به تاسیس لشکری از سپاهیان مجاهدین پرداختند. این سپاهیان زمانیکه به تاسیس اردگاههای بالقوه نظامی  در خاک افغانستان به شیوه های جنگ های گوریلایی که از نیمه های قرن بیستم در بین کشور های خواهان آزادی شایع و مروج بود پرداختند ، غافل از آنکه در دام چند نوع توطئه  گرفتار آمدند:

1.      توطئه حکومت کمونستی کابل بمنظور پیشبرد  بر  نامه های کمونیستی.

2.      توطئه اشغال بالقوه  نظامی افغانستان از طریق اشغال نظامی شوروی ها و قشون سرخ  .

3.      افتادن مجاهدین در دام های توطئه (ای اس ای) پاکستان و استخبارات حکومت اسلامی ایران در بین مجاهدینی که از طریق ایران  برنامه های شان را عملی میکردند.

4.      افتادن افغانستان در دام "سازمان استخباراتی (سیا) بریاست ویلیام کیسی" در انکشاف تخطئه و گسترش فساد در بین مجاهدین و دور ساختن آنها از خطوط حفاظتی شان  از تاسیسات ملکی  و مردم افغانستان از طریق  پخش پول و سلاح با رویکرد  های سازمان استخباراتی  پاکستان.

5.      ایجاد و انکشاف گروه های تروریستی در بین جهاد گران افغان از طریق تداخل این گروه ها که از کشور های عربی به رهبری اسامه بن لادن و چیچینی ها ، ازبک ها ، تتار ها میباشند.

6.      پخش مقادریر زیاد پول و اصلحه به گروپ ها و تنظیم های افغان از  طریق سازمانهای استخباراتی و ملعبه گردانیدن سران تنظیم ها بدست  کشور های کمک کننده.

باید اذعان داشت که واژه تخطئه و توطئه هیچ مرز و ملیتی را نمی شناسد و برای بر آمدن اهداف باعث کشتن و از بین بردن افراد خودی نیز میشوند که یکی از آن مثال توطئه انفجارات برجهای  نیویارک می باشد که حکومت وقت امریکا بنا بر دلائل  امنیتی و اخفی سازی حتی  برای مدت نا محدودی مطبوعات امریکا را از این وقایع در تاریکی نگهداشته و درز  هر گونه معلومات را در این زمینه برای امنیت امریکا خطر تلقی میکردند(رابرت دریفوس بازیهای شیطانی).

میدانید عملی شدن تیوری تخطئه و توطئه چه عواقب نا مطلوب و نا مطبوعی را در سرنوشت کشور افغانستان بعد از آزاد سازی کشور شان بدست این گردانندگان توطئه بار آورد. ساختن ارتشی از طالبالعلمان و فراآموزی های نظامی و ستراتیژیک جنگ و ضد جنگ به این ارتش و کشیدن آنها از مدرسه های دینی با یادواره های از نشانی های قبیله وی و ادرس اسلام  مرکز محراق این توطئه جهانی را در عهد سلطنت اعلحضرت بل کلینگتن رئیس جمهوری دیموکرات امریکا میباشد که همه دنیا از نتیجه  خونباری که توسط طالبان در افغانستان هم برای خود طالبان و هم برای مردم افغانستان یک کار پلان شده و جزء از تیوری توطئه امریکا در مقابل این کشور می باشد. لنین رهبر پرولتاریای جهانی سخنی زیبا دارد که واقعی است او میگوید بخاطری که در یک دایره قدرت بتوانید نیرو های خود را داخل کنید از  ضعیف ترین قسمت حلقه زنجیر  حمله و پیشروی تان را آغاز نمایید. وامریکا در مورد افغانستان درست همین کار را کرد.

در تئوری توطئه جهانی که اولاً توسط امریکا و بعداً توسط سایر قدرتهای جهانی در عمل در افغانستان فعال ساخته شد در چند مرحله اینکار  انجام یافت :

·         مرحله جهاد افغانستان

·         مرحله کامیابی مجاهدین و سپاریدن آن بدست ای اس ای پاکستان

·         بی ثبات سازی کابل پایتخت کشور توسط راکت بازیها از اطراف کابل

·         قطع خطوط مواصلاتی از مرکز به اطراف کشور

·         ایجاد شبح حکومت های محلی در ولایات و ایجاد بی نظمی توسط شان

·         ایجاد ارتش طالبان و پست ساختن تمام نهاد های مدنی و اجتماعی و فرهنگی توسط آنها .

·         حمله یازده سپتمبر و بهانه ای برای فراخوانی قشون امریکا در افغانستان

·         براه اندازی سی وشش هزار ماموریت جنگی فضایی، زمینی ، و بحری در اولین تجاوز نظامی امریکا در افغانستان و از بین بردن  بارکها، مراکز تجمع جنگ افزار های که از حکومت نجیب، ربانی و طالبان بشمول مراکز پیشرفته رادار ها بمنظور مدافعه  فضایی افغانستان تا هنوز موجود بود باعث این شده است که امروز دولت افغانستان سوگمندانه بطرف فعل و انفعالات چتر بالها و  هوا پیما های که داخل حریم افغانستان میشود و به فرموده رئیس جمهور در شمال جهت نا آرامی ها  نظامیان ضد مردم و دولت را پیاده میکند آیا از پیامد های تئوری توطئه امریکا نمیباشد که این کشور به آن مصاب گردیده است؟ در غیر آن چرا یک چنین اجازه ای جانب ارتش امریکا در افغانستان به این تجاوزکاران داده میشود.

·         امریکا عوض اینکه لانه های فساد مافیای هولناک ترور را در امریکا کشف کند و چرخ آن را بشکند بخاطر شکستن یک کشوری که بیش از ده هزار کیلو متر از آن فاصله دارد از ماشینهای جنگی خود در این  کشور استفاده وافی نمود.

همه میدانند که کشته شدن مردمان و خانواده های ملکی که هر گز در جنگ اشتراک نداشته اند از طرف سربازان ناتو و بمباران های  نظامی توسط طیارات شان جزئی از برنامه های تئوری توطئه میباشد.

تئوری فساد بر انگیز توطئه نه تنها در شئون نظامی  افغانستان تاثیر های نا مطلوبی را گذاشته است بلکه تمام نهاد های این کشور را که همیشه شکل صلح آمیز داشته بجان هم انداخته اند چنانچه با پالیسی های " جندر" که یکی از شعبات  تئوری  توطئه میباشد نظامها و ساختار های فامیل افغانستان را که به اساسات دین اسلام و عرف محلی استوار هستند  همه را فاقد اعتبار و کمرنگ ساخته است به قسمی که حالا در اکثر  خانواده ها که بیشتر ار این خط پیروی کرده اند هیچ نوع آرامشی  وجود ندارد و امروز اکثر زندانهای افغانستان از  بانوانی پر شده است که سابق در خانه های شان زندگی میکردند. دامن زدن به بد دامنی و فساد های اخلاقی را نام می مانند "جندر" .

این تئوری توطئه در مورد حکومت داری  با عاملین خود قانون اساسی کشور ما را تغیر دادند که به اساس این تغیر همه داشته های نظام مالی  بیت المال بخاطر نظام بازار در زوال موجودیت قرار گرفت و همه به گروه های مافیایی فروخته شد و درست به ملت توضیح داده نشد که وجوه حاصله از این پولها بکدام راه مصرف شد.

تئوری توطئه به اعداد  نجومی سرمایه را از  طریق مدیران خود در افغانستان وارد و واپس این پولها را به ایادی های  خود شان  و بجیب آنها ریختاندند که افغانستان از آن از گاو غدود را نصیب شد.

در میدان  نظام سازی بد نام ترین مردمان را در حکومت کابل گرد آوردند که اکثر شان از ایالات متحده آمریکا آمده بودند و  تمام اینها در مرکز توطئه بین المللی یا نشست بن در این کشور خود را جا بجا ساختند . آن عده از اروپائیان ، انگلیسی ها و امریکائیانی که در افغانستان می آیند و قبل براین که نظام و ثبات امنیتی را در این کشور پیاده نمایند و یا به گفته تئوری سن های تخطئه و توطئه ترورستان را از بین ببرند هر روز مردم کشور ما را بنامهای عناصر ضد دولتی و طالب و غیره میکشند .چرا هیچ مرجع قانونی ای در دنیا سراغ نمیشود که این آدم کش ها را محاکمه کنند و بر عکس همین مردمان  بالای دوستم رهبر ترکتباران انگشت می ماند که فلان  تعداد طالبان را  او کشته است ؛ ما متل معروفی داریم که میگویند:" یک بلا بلای دیگر را گفت که اوخ" .

 

 تاثیر گزاری تئوری توطئه در بافت های جهانی:

 

اگر بهترین رهبر جهان را انتخاب کنیم و از او بخواهیم که همه مسایل جامعه را  در چار چوب نظام سیاسی موجود  حل کند راه خطایی را پیموده ایم ، چرا که مشکلات در نظامهای جامعه آنقدر عمیق است که یک رهبر هرگز نمیتواند آنها را حل کند. زیرا دست و پای این رهبران در پوست گردو بند است لذا بهر جایی که دست چیش کنند و یا پا گزارند غیر از لغزیدن به بدبختی عمیق تر از گذسته چیزی بدست نمی آورند . زیرا نظامها و ساز مانهای از قبل پوسیده و فرسوده جامعه همان حکم پوست گردو را دارند که دست و پای رهبران را بسته است .

زیرا این ساختار ها در زمانی شکل گرفته بودند که دولت ملی هنوز  متکی بخود بود . و این دولت های ملی میتوانستند کم و بیش بطور مستقل   اتخاذ تصمیم بکنند. ولی امروز بنا بر جو فلسفه حاکم تئوری توطئه ،اگراسطوره حاکمیت ملی را حفظ کنیم ، باز این امر ممکن نخواهد بود . چرا که ارتباطات اقوام و ملتها در شرق و غرب آنچنان پیچ اندر پیپچ خورده اند که تفکیک هر کدام از مشلات که همۀ آن سراسری و جهان شمول است کار را مشکل میسازد . امروز می بینیم که تورم پولی و یا عدم توازن  نظام پولی دنیا تا کدام اندازه بالای تمام ملیت ها تاثیر خود را میگذارد بحران مالی در امریکا می آید اما بازار مالی در شرق میانه ، اروپا ، چین و حتی کشور های نظیر افغانستان نیز تاثیرات عمیق و ویرانگری را می گذارد ، حتی اگر با دیواره های آهنین بخواهیم از ورود این بحرانها در کشور جلو گیری کنیم از طریق فضا، امواج اکترونی و وسایل پیشرفته نفوذ میکند و خود را در  شرحه شرحه جامعه می رساند و آنرا متأثر میسازد. امروز تمام کشور های جهان هر قدر که تحت تاثیر  نظامهای داخلی خود باشند باز هم به منابع خارجی نظیر نفت ،مواد غذایی، و تکنولوژی  و اعتبارات و دیگر ضروریات وابسته اند ، چنانچه  هر تصمیمی که در یک کشور اتخاد شود مشکلات و عکس العمل های  در کشور های دیگر ایجاد میکند. بطور مثال فرانسه یک کارخانه غنی سازی اورانیم در" کپ دلاماگ" که از رئکتور اتمی  "ویند سکیل" برتانیا  به شهر لندن نزدیک تر است در جایی این کار خانه اتمی فرانسه قراردارد که اگر  غبار و گاز و رادیو اکتیو آن  آزاد شود ، در اثر باد های متداول آن منطقه بطرف برتانیا رانده خواهد شد . نشت مقادیر زیاد نفت در آبهای  مکزیک ، سواحل تکزاس را  پانصد مایل آنطرفتر  بمخاطره می اندازد . اگر عربستان سعودی و لیبی تولید نفت خود را کم یا زیاد کند  بر زیست بوم بسیاری کشور ها  اثرات فوری یا دراز مدت  خواهد گذاشت .

در این حالت است که علی رغم  بافت های بسیار محکم تنیده شده  رهبران ملی  صرفنظر از اینکه  سحر کلام شان  تا چه اندازه یا  قدرت شمشیر شان تا چه حد میباشد ، آنچنان گرفتار  می شوند  که عملاً کاری از دست شان بر نمی آید . که در  نتیجه تصمیمات عجولانه  آنها معمولاً  واکنش های نا خواسته  و کراراً خطر ناکی  در سطح ملی دست بدست توطئه و تخطئه جانی داده با ایجاد  حکومت  و توزیع قدرت  تصمیم گیری  بطور مایوس کننده ای برای جهان امروز  نا مناسب است.و این بما نشان میدهد که ساختار های سیاسی و اقتصادی جهان بطور فزاینده ای کهنه و فرسوده شده است که علی زغم ازدیاد نفوس و محدودیت های منابع طبیعی که روز تا روز بطرف قلت میرود در آینده نزدیک بدون اینکه از بمب های اتمی استفاده گردد ، بشر را همین قحطی و نبود امکانات زندگی بشکل هولناکی با تمدن نو پای آن از بین میبرد.[i]  

قسمیکه در پیشرفته ترین کشور های جهان دیده میشود عالی ترین بافت ها و نهاد های اجتماعی و سیاسی از قدرت توطئه در امان نمانده است . زیرا انچه را که هیچ حکومتی تمیتواند   حتی در متمرکز ترین  و مقتدر ترین کشور های جهان قادر بحل آن باشد، زیرا این توطئه در درون بافتهای که روابط اجتماعی بالای آن استوار است نفوذ دارند که کار و فعالیتهای تمام واحد ها را از هم آهنگی خارج ساخته و بجای آن آثار و نتایج متناقض و متنافی و گَدَودی را  در برنامه های  منظم و منسجم نهاد ها ایجاد میکنند.این  همه مشکلات  اجتماعی  و سیاسی اگر در امریکاست  یا افغانستان و یا جا های دیگر ، همچون تار و پود بهم بافته شده و پیوستگی دارند. بطور مثال انرجی بر اقتصاد اثر میگذارد و اقتصاد به بهداشت  و بهداشت به آموزش و پرورش  و زندگی خانوادگی  و زندگی خانوادگی بالای  وضع اجتماعی سیاسی کشور و بالاخره در این کار زار هزاران  چیز دیگر چیز های دیگر را  متأثر میسازد. کوشش بخاطر جداساختن پدیده ها از یکدیگر  فقط بر سردر گمی و فاجعه می انجامد. بالآخره این  ساختار های تشکیلاتی  دقیقاً منعکس کننده این بر  خورد  جهان صنعتی  با واقعیت آن است . زیرا این ساختار های نا همزمان و کهنه  به منازعات  پایان ناپذیر  حقوقی بر سر قدرت و بیرون هشتن هزینه ها ، هر ادارۀ سعی میکند تا مشکلات خود را  بقیمت ایجاد مشکل  برای دیگری حاصل نماید یا به اصطلاح "برف بام خود را به بام  دیگران می اندازند" که منجر به ایجاد عوارض جانبی متعارض میشود. از این سبب است که هر تلاش دولت  برای حل مشکلات  به ایجاد مشکلات جدید  و غالباً بد تر  از مشکلات اولیه منتهی میگردد.

باوجودیکه حکومت ها میکوشند  این مشکل رابطه درونی را که با تئوری توطئه همخوانی طبعی دارد از طریق تمرکز نیرو حل کنند. و هر بار با نام رئیس جمهور کرزی نوار افتتاحیه قرمز را در برابر دور بین های تلویزیونی  قطع میکنند . وبا این نمایش میخواهند جامعه موریانه خورده امپراطور مابانه ، بدون توجه به عوارض  جانبی  مخرب توطئه سعی میکند تا جامعه را متحول کند و  قطع این نوار ها آنقدر تکرار میشود تا سر انجام عمر حکومت جناب شان نیز بسر میرسد . پس به این نتیجه می رسیم که تمرکز قدرت در بافت های پوسیده و قدیمی  که با ایدیالوژی توطئه مجهز است هر گز نمیتواند کارآیی داشته باشد ولو که مانند کمیسون مستقل انتخابات افغانستان هزاران کمیسونی دیگر نیز ابداء و ایجاد گردد.

نتیجه این میشود که ایجاد مجموعه دیگری از بافت ها که تصمیمات از میان آن بگذرد تشکیل گردد که پیچیده گی ها و پیچ و خم های اداری را از این هم پیچیده تر میسازد . و نتیجتاً حکومت ها  و ساختار های موجود سیاسی  از آن جهت منسوخ و کند میگردند که از ابتدای عمر خود با تار وپود و موجودیت خود در تئوری  توطئه پوست گردو (چار مغز) در دست و پای خود بسته است که در ذات خود این حکومات را از هدف تسریع  امر  تصمیم گیری که بحث جدا گانه ای را ایجاب میکند  دور میسازد. و این حالتیست که گور آرامگاه سیاسی حکومت  ها تا آمدن یک موج و طریقه جدید کنده است.باید اذعان داشت که همه چیز میان حیات سیاسی بدست توطئه گران  و به تدبیر سوء انها خراب میشود.[ii] 


 

[i] موج سوم ،آلوین تافلر ،بر گردان شهیندخت خوارزمی ص، 558تا 560

[ii]- دکتور عبدالکریم سروش روشنفکری و دینداری،" آیینه اندیشه سال دوم شماره 8و 9 دی 1370صص، 28-29.

 

 


بالا
 
بازگشت