خلیل رومان

 

نظری بر

طرح صلح وحید "وحیدالله"

 

طرح صلح  دکتور وحید الله، مبتکر موافقتنامه های بن، در نهم میزان 1388، در باریوم هوتل انترکانتینانتل کابل- در گردهم آیی نماینده گان اقشار مختلف مردم ارایه شد.

در روز گاری  که ابراز تمایل های بی طرزالعمل مذاکره و مفاهمه با مخالفان مسلح از جانب دولت به بن بست کشیده و هیچ گام طرف مقابل را به همراه نداشته است، این طرح، با میکانیزم های عملی غنیمتی شمرده می شود. بخصوص که محترم وحیدالله، چنانکه در بیوگرافی ضمیمۀ طرح مشاهده می شود، از تجربه های عملی و پیشینۀ عملی در زمینۀ حل منازعۀ های نظیر کشور ما برخوردار است.

در بحث هایی  که در گذشته و بعد از ارایۀ طرح با دوستان خود درین بارۀ داشتم، عمدتاً دو تأثر را برداشت کردم که حاصل خلص آن اینست: تطبیق طرح وحیدالله، بازگشت به عقب و نادیده انگاشتن مراحل طی شدۀ بعد از بن می باشد؛ طرح واقع بینانه است، بایست با واقعیت های کشور انطباق داده شود و ادامه یابد.

نگارنده برآنم که این طرح از چندین جهت دارای عنصر های حیاتی برای کشور و مردم ماست. قبل بر این در نظر داشتم با آن دوست تماس گیرم و ملاحظه های خود درین باره را با ایشان در میان گذارم. منظور من بزرگ نمایی و کم بها دادن به پیشنهاد جناب شان نیست؛ حاشا و ابدا. می خواهم سهمی و لو اندک در راه صلحی که راه هموار و ساده ای نیست داشته باشم و درک خود را از عواملی که باعث شده در آتش جنگ بسوزیم، نمایان کنم و بعد از شناسایی علل و عوامل مسببۀ آن به آزرویی که خواست قاطبۀ ملت و نیاز زمان ماست، برسیم.

این فرصت میسر نه شد. اما اینک می خواهم در مورد راه های صلحی که ما تشنۀ آنیم  و نسل های بعدی نیازمند آنند، نظریه های خود را با احترام به مساعی صلح دوستانۀ وحید وحیدالله و همه  راهروان صلح مطرح کنم. البته در اخیر، مسایلی را در مورد تأثر های یاد شده می آورم.

در طرح آمده است؛« ... اتحاد به خاطر صلح و عمران مجدد افغانستان:

ایجاد و تشکیل یک اتحاد به خاطر صلح و ساختمان مجدد افغانستان  بحیث یک وسیله سراسری ملی و افغانستان شمول جهت براه انداختن یک گفت و شنود و مفاهمه واقعاً همه جانبه بین الافغانی، مشتمل بر تمام بخش های جامعه افغانی اعم از حکومت،احزاب و گروهای مخالف،افراد و تنظیم های مسلح وغیر مسلح ...

یکی از این مسائل حیاتی همانا مسئله مربوط به تعدیل قانون اساسی افغانستان، چنان تعدیلاتیکه به ایجاد یک دیموکراسی پارلمانی، تشکیل یک حکومت وسیع البنیاد و کاملاً نماینده، و ایجاد ارگانهای محلی قدرت دولتی در سطوح مرکز، ولایات ولسوالی های  کشور  اجازه بدهد، میباشد.

همینکه اتحاد مبتنی بر اصول حاکم و مطروحه در گفت و شنود و مباحثات سراسری ملی و بین الافغانی پیرامون همه مسائل مبرم و حیاتی فوق الذکر بتوافق کامل رسیدند، پلان تدوین شده برای تدویر لویه جرگه انتقالی مردم افغانستان میتواند بمثابه مرحله دوم پروسه  پیشنهادی صلح اینجانب در معرض اجراء قرار گیرد.

دوم- تدویر لویه جرگه انتقالی :

با احترام تمام به تصامیم و نتایج گفت و شنود و مباحثات سراسری ملی بین الافغانی که به تاسی از تفاهمات ناشی از مرحله اول پروسه پیشنهادی صلح اینجانب پدید خواهد آمد و با احترام به ماده (64) قانون اساسی افغانستان  میتوانیم یک لویه جرگهء انتقالی و واقعاً نماینده مردم افغانستان را که کشور ما را طی یک مرحله انتقالی و گذار از جنگ به صلح و عمران دوباره آن رهبری نماید، تدویر نماِئیم. این جرگه میتواند بطور آزادانه و در یک فضای برادری پیرامون مسائل مبرم ذیل بحث و فیصله بعمل آورد:

1-    نیاز برای ایجاد آن نهاد های انتقالی که بتواند افغانستان را بعد از ختم دوره ماموریت حکومت کنونی اداره ورهبری نمایند. ( به نظرم طرح قبل از انتخابات آماده شده است و درین جا منظور دورۀ ماموریت حکومت بعد از انتخابات نمی باشد. درصورتی که نتیجۀ انتخابات معین و تائید شود، فهمیده شده نمی تواند که گام عملی برای آغاز نهاد انتقالی چه تاریخی را در نظر خواهد داشت.)

2-    انتقال منظم قدرت و صلاحیت های ارگانهای موجود تقنینی در کشور به لویه جرگه انتقالی مردم افغانستان.

3-    انتقال منظم قدرت و صلاحیت های حکومت کنونی به یک حکومت وسیع البنیاد  انتقالی وحدت ملی.

4-    شکل، ساختمان، ترکیب، وظایف وماموریت های حکومت انتقالی که افغانستان را تا زمان ایجاد یک حکومت کاملاً نماینده و انتخابی اداره نماید.

5-    انتقال منظم قدرت وصلاحیت های اداره موجود قضایی به یک اداره قضایی انتقالی.

6-    تجدید نظر بر مواد قانون اساسی موجود افغانستان و ضرورت وارد آوردن تعدیلات لازم درآن، یعنی چنان تعدیلاتیکه بتواند سیستم موجود ریاست جمهوری را به یک سیستم دیموکراسی پارلمانی بخاطر ایجاد یک اداره واقعاً نماینده وغیر متمرکز ارگانهای قدرت دولتی، مشتمل بر قوای تقنینیه، اجرائیه و قضائیه در سطوح مرکز، ولایات وولسوالی های کشور تعویض نماید.

7-    غورو بررسی دقیق اوضاع امنیت فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی افغانستان و طرق مؤثر رسیدگی به آنها.

8-    حضور جامعه جهانی در افغانستان، اشکال، وظایف و ماموریت های آنان در کشور، مشتمل بر سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، آیساف ، ناتو و سایر سازمانهای حکومتی، بین المللی ، بین الحکومتی و غیرالحکومتی و دستیابی به طرق و راه های مؤثر هماهنگی مساعی آنان در راه نیل به صلح و عمران دوباره افغانستان.

9-    غور و بررسی طرق، راه ها و بدیل های معقول کوتاه مدت، متوسط المدت و دراز مدت که بتواند افغانستان را از مبدل شدن آن به یک کشور مبتنی بر اقتصاد تریاک و مواد مخدر جلوگیری نماید.

10-  غور و بررسی راه ها،  طرق و وسایل مؤثر نیل به زندگی کردن در صلح و صفاء با همسایگان در منطقه. طوریکه قبلاً هم خاطر نشان گردید، لویه جرگه انتقالی مردم افغانستان با تکمیل غورو بررسی عمیق و همه جانبه مسائل حیاتی فوق الذکر و بعد از انجام موفقانه وظایف و ماموریت های حکومت انتقالی، تدویر انتخابات سراسری ودیموکراتیک را با نظر داشت سازمان ملل متحد در کشور اعلام میدارد.

سوم – تدویر  انتخابات عمومی و دموکراتیک:   

با به سر رسیدن کامل آن وظایف و مأموریت های که من آنها را در مراحل اول ودوم پروسه پیشنهادی صلح خویش بر شمردم ، شرایط مساعد برای تدویر یک انتخابات عمومی ، آزاد و دیموکراتیک در کشور عزیز مان آماده خواهد شد. بالاثر این انتخابات،مردم افغانستان بتأسی از مواد قانون اساسی جدید برای ایجاد چنان یک سیستمی که ارگانهای واقعاً وسیع البنیاد و نماینده تقنینی، اجرائی و قضائی را درکشور ما احتوا نماید، رای خواهند داد. یعنی یک سیستمی که توانائی آن را داشته باشد تا یک رئیس دولت و صدر اعظم را درکشور ما انتخاب، صلح و امنیت سراسری را در وطن ما تأمین و شرایط لازم و هر چه سریعتر را برای عمران مجدد افغانستان عزیز مان که درجریان جنگ های طولانی به مخروبه مبدل شده است، در عمل تأمین نماید. به همین ترتیب و قوع همچو انکشافات در افغانستان بدون شک مساعدت مینماید تا جامعه جهانی نیز باالنوبه به مقاصد و امیال شریفانه و انسانی شان در راه نجات منطقه و جهان از فاجعه شوم جنگ، وحشت ، دهشت ، بربادی ، تریاک و مواد مخدر که امروز سر نوشت وآینده بشریت را به مخاطره انداخته است، نایل آیند...»

تا انیجا مهمترین نکات طرح بازنویسی شد تا خواننده گان این یادداشت با اصول مطروحه آگاهی حاصل کنند. نگارنده خود را درمسایل یاد شده هم نظر طراح می داند، اما نکته های ذیل را به عنوان تکملۀ طرح لازم می شمارد:

1- طرح شرشار از روح و روال، تکلیف ها و توصیه ها برای جوانب صرفاً افغانیست که البته خیلی ضروری می باشد، ولی باید در نظر داشت که عامل های جنگ افغانستان، صرفاً افغانی نیست. به نظر این جانب مسئلۀ کشور مخصوصاً جنگی که جاریست، دو عامل دارد، عامل داخلی که در حال حاضر عمده نیست. یعنی تنها دو تنظیم مخالف مسلح با دولت می جنگد که در مقایسه با تنظیم های بر سر اقتدار، دولت و حضور نظامیان جامعۀ جهانی و تخنیک و کارزار جنگی قابل مقایسه نمی باشد. و عامل خارجی که بازهم به دو بخش تقسیم می شود.  عامل خارجی طرفدار و حامی حاکمیت موجود و عامل خارجی طرفدار و حامی مخالفان مسلح حاکمیت. این عامل جنگ متاسفانه در هر دو مورد عمده است. در قطار عامل خارجی حامی حاکمیت، امریکا، اروپا و دریک کلام بخش کلان جامعۀ جهانی قرار دارد. البته در قطار  عامل خارجی حامیان مخالفان مسلح، بخش های مهم مقامات پاکستان در گام اول، ایران، عوامل روسی- ازبکی، کشور های حوزۀ خلیج، القاعده که ریشۀ عمیقی در شرق میانه، شبه جزیرۀ عربستان، کشور ها و شیوخ و سازمان های عربی و خلیج را با خود به همراه دارد.

چنانچه این واقعیت را بپذیریم، نادیده انگاشتن این عوامل در محاسبۀ صلحی که در راه است، به معنی نفی مسبب های جنگ میباشد. غیر از آن چنان تداعی می شود که گوییا جوانب صرفاً افغان و عناصر داخلی که در طرح رده بندی شده اند، درگیر جنگ اند و باید در مذاکرۀ بین الافغانی کنار بیایند. در حالی که چنین نیست. به نظر این قلم اطراف نیرومند خارجی در هر دو صف نادیده گرفته شده اند.

بنابراین، در طرح، جایی که مناسب باشد، تدویر کنفرانس بین المللی با اشتراک طرف های خارجی قضیۀ افغانستان به شمول همسایه های ما که در آتش جنگ روغن می ریزند، خیلی اهم و ضروری می باشد.

لازم است این کنفرانس با اشتراک افغانستان، پاکستان، ایران، هند، چین، روسیه، تاجکستان، ازبکسان، عربستان و ترکیه زیر سر پرستی ملل متحد دایر شود. و همه مخصوصاً پاکستان، ایران، روسیه و چین، با شناخت تمامیت ارضی جغرافیای طبیعی کشور، حق خود ارادیت، استقلال و موقف بی طرفی افغانستان، به عدم مداخلۀ آشکار و پنهان تعهد عملی ابراز کنند.

شورای امنیت ملل متحد میکانیزمی به وجود آورد که تعهد های داده شده را اجرایی کند و از تخطی ها جلوگیری نماید. حتی در موارد ضروری، برای باز گرداندن متعاهد ها به موقف تعهد شده از تعزیرات و بلاخره نیروی مسلح نیز استفاده کند.

امریکا، کانادا، انگلستان، فرانسه، آلمان، روسیه، چین و سایر کشور ها ضمن تعهد دراز مدت برای بازسازی افغانستان، موارد تکرار مداخلۀ همسایه گان را از راه تیم های نظارتی در سرحدات کشور، مطالعه و ارزیابی کنند و مرتباً به شورای امنیت ملل متحد گزارش دهند.

با توجه به ناسیونالیزم افغانی، تمام تعامل های نظامی خارجی در افغانستان بیش تر از پیش زیر چتر ملل متحد در آورده شود. زیرا همسایه های افغانستان با نظر داشت سابقۀ داشتن دست دراز در امور این کشور و بگو مگو هایی که با بعضی از کشور های خارجی از جمله امریکا دارند، مایل اند راه پیروزی امریکا را ببندند و حضور آنان را با دشواری مواجه کنند. کمک های مخفی تسلیحاتی وآموزشی به مخالفان، بدون شک نقب گذاری بر اهداف جامعۀ جهانی محسوب می شود. نزد آنان این محاسبه وجود دارد که با دادن کمک به مخالفان، عمر جنگ را دراز تر کنند و با فرسایش دو گانه و چندین گانه، غرب را به عقب نشینی و ترک افغانستان مجبور کنند. آنچه که امروز با توجه به اظهارات سران کشور های غربی و افکار عامۀ بعضی از کشور ها شاهد آن هستیم.

سرپرستی و اشراف شورای امنیت ملل متحد به موافقتنانه های صلح افغانستان و تعهد کشور های اشتراک کننده در کنفرانس، اهمیت و قوت اجرایی می بخشد و به بهانۀ واهی کشور های همسایه که گوییا حضور نظامی جامعۀ جهانی را برای خود خطر می پندارند، رفع می شود.

می خواهم با تأکید بر حضور و اشراف جامعۀ جهانی در افغانستان برگردم. زیرا همه دست آورد های بعد از کنفرانس بن به موی باریک این حضور بسته شده است. تهدید مخالفان مسلح در یک طرف و حاکمیت مرکب از نیرو های دارای ضدیت های برحق و ناحق از سوی دیگر از شکننده بودن اوضاع سیاسی و تزلزل ثبات نسبی حکایت دارد. بعد از خروج قوای خارجی سه تمایل بروز می کند:

الف، تسویۀ حساب های قبلی درو ن حاکمیت، تمامیت خواهی، حفظ      انحصاری قدرت و کسب انحصاری آن با پشتوانه های تحریک شده قومی؛

    ب، قدرت طلبی های استفاده جویانه از مدرک کرسی، اختلاس و مواد

    مخدر، سرمایه های غارت شده برای این حفظ وکسب انحصاری قدرت به کار انداخته می شود؛

    ج، مداخلۀ همسایه های که هر یک طرفداران نیرومندی را برای روز مبادا     

در افغانستان ذخیره و آماده دارند، کشور را به حوادث سالهای 1992، می    کشاند. پاکستان در فکر لحظه شماری برای بدست آوردن امتیاز از دست رفته بعد از حضور غرب است تا به وسیلۀ طالبان از نفوذ در حال گشترش هند جلوگیری و عمق ستراتیژیک خود را دوباره حاصل کند، ایران نیز مانع حضور امریکا و قدرت های غربی درین کشور است، چین برای منافع اقتصادی، جلوگیری از هسته های اسلامی سین کیانک و برتری خواهی در منطقه وارد عمل شده است، روسیه نیز مدعای منطقه یی را دنبال می کند....

برای من عجیب است که بعضی تحلیل گران و سیاست گران افغان همان نسخه یی را زمزمه می کنند که از جانب همسایه های حریص با ظرافت طراحی شده، آگاهانه و یا نا آگاهانه به خورد آنان داده شده است که این جا وآن جا زمزمه کنند: " اهداف کلان امریکا و غرب، خاور میانۀ بزرگ، دسترسی به منابع نفتی آسیای میانه و غیره وغیره." یا " استفاده ابزاری از ناسیونالیزم  به بهانۀ پاسخ به انتقاد های مبنی بر بی کفایتی اداری حاکمیت. آنها از تیوری توطئه خوب استفاده می کنند. من باور دارم که چنانچه غرب و امریکا چنین هدفی داشته باشند، راه های آسان تر و بدون خون ریزی را در اختیار دارند که از آن استفاده برند.

به همه گان و از جمله به ابراز کننده گان این نظریه ها آشکار است که بدون موجودیت جامعۀ جهانی نه از نقطۀ نظر نظامی  و نه از نقطۀ نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نظام حاضر قادر به ادامۀ حیات نمی باشد. مردمی که در جریان سالهای اخیر به بازدهی ها و کمک های این حضور به نحوی از انحا وابسته شده است ، نخواهد توانست یک شبه به پای خود بایستد و راه خود را در پیش گیرد.

از جانب دیگر، ما این حضور را با هر قیمی تقاضا نه می کنیم. تصادف حادثۀ یازدهم سپتامبر دلیل آن شده است. ما در سی سال گذشته به تحریک غرب و مسابقه سرد و گرم خارجیان به دشمنان کینه توز و تشنۀ خون همدیگر، بار آمده ایم. حتی اگر تهدید کانون های تروریستی  باالفعل موجود افغانستان برای غرب عمده نباشد، که هست، حق خود می دانیم از غرب طالب استمداد ثبات و امنیت در کشور خود شویم. ما چندین بار از سوی آنان تحریک به جنگ شده و بعد تنها گذاشته شده ایم، مزۀ تلخ و تباه کن آن، هم برای ما و هم برای خارجیان قابل درک است.  موارد این خطر به گونۀ باالقوه همچنان در در افغانستان باقی است و در ترک و تنها گذاشتن کشور، جامعۀ جهانی بهای به مراتب گران تر خواهد پرداخت.

بنابراین باید جامعۀ جهانی با میکانیزم های دربر گیرندۀ منافع متقابل به حضور قانونمند در افغانستان تشویق شود؛ راه حل مسایل ما صرفاً راه حل افغانی نی بل که راه حل افغانی- منطقه یی – بین المللی است. بدون این نقش نمی توان به صلحی رسید که انتظار ما و جامعۀ جهانی است.

به بخش اول این نوشته برمی گردم؛ جایی که گفته می شود، اجرای طرح داکتر وحید وحیدالله، برگشت به عقب و نادیده انگاشتن دست آورد های بعد از بن خواهد بود. تا جایی که ملاحظه می شود، دست آورد های بن باعث سوء استفاده و سوء عمل قرار گرفت و بدبختانه علت العلل نابسامانی های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی کشور شد. اگر چه فیصله های بن بذات خود غنیمت کلان برای یک راه حل دایمی محسوب می شد. اما معماران و مدیران نتوانستند بنابر خود خواهی ها و قدرت طلبی ها، سوء استفاده ها و نبود اراده و عمل به این فیصلۀ جامۀ اجرایی مطابق با شرایط کشور بپوشانند. دست آورد های اندکی که در عرصۀ زیربنایی صورت گرفته است به حال خود باقی می ماند و قابل تشویش نیست. اما دست آورد های سیاسی و ... باعث تشنج شده و باید تجدید نظر شود. لذا به نظر من در تطبیق این طرح نه تنها هیچ موردی نادیده انگاشته نخواهد شد، بل که اساسات خوب ملی و دارای ریشه عمیق در میان مردم ایجاد می شود تا مبنای یک دموکراسی واقعی را تشکیل دهد.

دست آورد های سیاسی بن مانند کف سر آب است و دربین مردم ریشه ندارد. حتی مثلاً اگر مسئلۀ تقلب هایی که گسترده تعریف شده است، حل شود، میزان اشتراک کم مردم  و اشخاصی که واجد شرایط راهی دهی بودند و کارت رای دهی نیر بدست داشتند، مورد سئوال جدی است. برعلاوه در هشت سال گذشته هیچ نهاد مردمی- ملی به وجود نیامده است که نگران از دست رفتن آن باشیم. اگر اختلاس، رشوت، مدیریت ناقابل، تیکه داری کرسی ها وموقف های دولتی- حکومتی، سهمیه گیری و سهمیه دهی، اوج فساد اداری و اجتماعی، تجارت مواد مخدر، زر اندوزی و غصب دارایی ها و ملکیت های ملی- دولتی، تقسیم مردم به محور های قومی، تنظیمی، مذهبی، پارتی و محفلی، دست آورد های بن است، همه از آن ها بیزار اند و انتظار و تقاضا دارند، هرچه زود تر با اجرای این طرح یا بدون آن باید ازمیان برداشته شود.

کارایی دست آورد های بن در اثر مدیریت ناقابل رهبران با سوء شکل مواجه شده است. شک نیست که افغانستان امروزی با این سیر و حرکت، و با این مدیریت بی کفایت به سوی دموکراسی واقعی نمی رود، به سوی سراب دموکراسی برده می شود که جز از دست دادن فرصت ها و مساعدت ها چیزی دیگری نصیب این ملت نمی شود. ما به خوبی مشاهده می کنیم که برای دموکراسی افغانستان، در اداره و مقامات رهبری کنندۀ این امور دموکرات نداریم و برای بار آوری دموکرات های که امور را اداره و رهبری کنند، دموکراسی وجود ندارد. اگر تا دیروز آذان ملا های غریب داخلی نماز گزار جلب نمی کرد، امروز صدای مخالفت غرب نیز بر این مدعا صحه می گذارد که معماران نابکار ما خشت اول را کج گذاشته اند وممکن نیست خانه در سیل بر، تاب و دوامی آورد. حال که خود غربی های تمویل کننده بن، بر بی نتیجه بودن مساعی بعدی معتقد اند، چرا پا در یک موزه کرد و بر ادامۀ نابکاری ها اصرار ورزید.

"خانه از پای بست ویران است". برای اعمار این خانۀ ویران باید طرح نو ریخت و تهداب جدید گذاشت. به نظر من پیشنهاد وحید وحیدالله می تواند اساس این طرح نو باشد.

نوت: من با توجه به رسانه یی بودن این نوشته، پیشنهاد های خود را با تفصیل نوشتم. در صورتی که پای پروژه و پالیسی در میان باشد، با اضافه کردن ها و کاستن ها می توان فورمول های مساعد و مطابق با قاعده های بین المللی را آماده کرد.  

 

 


بالا
 
بازگشت