انجنیر
حبیب« رحمانی»
واقعیت خو این است که:
پلینوم 18 کمیته مرکزی ح.د.خ.ا باید قبل از 14 ثور 1365 دایر و در ساختار حزب
و دولت تغیرات و اصلاحات لازم به میان می امد و مضون سیاست باید تغیر میکرد.
( بر ګرفته شده از لابلای متن)
چرا اعادهء ح.د.خ.ا ممکن نيست؟
در این نبشته کوتا سعی شده است، تا بار دیګر روی برخی ازفاکت ها و حقایق در زمینه عدم ممکن بودن اعاده ح دخ ا بطور موجز تماس بګیرم .
تغیر نام حزب از« ح د خ ا » به« حزب وطن » ( با درک این مساله که، نام ها هدف بوده نمیتواند ودر تحت همین نام« ح د خ ا » در مرحله اول و بعد از ان یک سلسله حرکات تند و« ضد منافع ملی» که ، کودتا ها ، زندانها ، کشتنها، پلیکون ها ، شګنجه ها ،اشغال ، سرکوب بیرحمانه عقاید و اندیشه های مخالفین حتی متحدین سیاسی ح د خ ا و برخی اعضای ح د خ ا را نیز با خود همراه داشت صورت ګرفته که، ثبت تاریخ درد ناک، خونین و پر ماجرای افغانستان است که،سفید ساختن ، پاک کردن و فراموش کردن« پشتارهء» از «اشتباهات؟ » ګذشته رهبران در « سه دهه اخیر » از تاریخ افغانستان کاریست دشوار، حتا نا ممکن! بیان این مطلب به معنی ان نیست که، در اهداف ح د خ ا غل و غشی وجود داشت وحق دفاع مشروع و اصولی اعضای ح د خ ا از اهداف و اندیشه شان زیر سوال قرار داده شود! ) بنا بر«ضرورت »و« تقاضای» زمان دردومین کنګره ح د خ ا مورد تائید و تصویب تمام اشتراک کنندګان کنګره( موافقین و مخالفین سیاست مصالحهء ملی) قرار ګرفت .( فقط دګماتییست ها این فرموده را که« ضرورت مادر ایجاد است» قبول نداشته ونه خواهند داشت!)
از تغیر نام ح د خ ا به حزب وطن تقریبأ20سال میګذرد، در این مدت از جانب هیچ یک از رهبران« بدون استثنا» ګام های موثر ، هدفمند و سازنده در راه اعاده دوباره چپ دموکراتیک تحت نام ح د خ ا در عمل برداشته نشده است . فقط یکی دو رهبر برای فریب طرفداران اعاده ح د خ ا در محافل شخصی روی اعاده ح د خ ا در حرف تاکید میکردند و بس! تا پروسه اعاده ح د خ ا ارام ارام به فراموشی سپرده شود. چنانکه چنین هم شد !هیچ کس تا کنون کدام مثال و یا سند در این زمینه که احمد ، محمود یا هم کلبی« منظورم رهبران دست اول و مطرح است»طرفدار جدی اعاده ح د خ ا بعد از دومین کنګره ح د خ ا و یا هم بعد از فروپاشی بودند و یا استند ، در زمینه ارایه کرده نمیتوانند .در حالیکه، اکثریت رهبران مطرح ودست اول در ان وضعیتی و موقعیتی قرار نداشتند و ندارند تا، برای حواریون و عاشقان شان که تعداد شان ما شاالله تا امروز کم هم نیست در زمینه دستور و هدایت صادر نکنند. زیرا اکثریت رهبران به ګونه ای با نزدیکترین اعضای خانواده وحواریون خود تا اخرین لحظات حیات در تماس ، مشورت و ارتباط بودند .انچه ادعا های مرا قوت بیشترمیبخشد این مساله است که ،اکثریت قریب به اتفاق ارا اعضای خانواده و نزدیکان سیاسی عقیدتی رهبران مطرح بدون انکه حتی درمورد اعاده ح د خ ا فکر کنند،راه شان را بر ګزیده اند.( اګر عادلانه و بی طرفانه قضاوت نماییم انها حق به جانب هم استند، چرا باید بار مسؤلیت ګناهان و انحرافات کسانی را که در تصمیم ګیری ها نقش اساسی نداشتند به دوش بګیرند؟!) که به معرفی انها ضرورت احساس نمیشود زیرا همه اعضای حزب وطن سابق ح د خ ا ومردم افغانستان انها را بهترمیشناسند! شاعری چقدر زیبا فرموده است:
پیر کس را ګر چنین ګمراه بود
کی مریدش را به جنت راه بود
طرح این مساله به معنی کم بها دادن به تلاش های انعده از کادر های حزب وطن سابق ح د خ ا که، صادقانه خواهان اعاده ح د خ ا « بدون رهبران سابق؟!!»هستند، نمیباشد. ما ازهر ګونه تلاشهای هدفمند و موثر در این راستا که، با واقعیت های موجودجامعه ما سازګار باشد و برای وحدت نیروهای چپ دموکراتیک و ملی کمک کند، حمایت میکنیم .
مشخصه بارز و برجسته دیګری که پروسه اعاده ح د خ ا را به مشکلات جدی روبروساخته و اکثریت اعضای حزب وطن سابق ح د خ ا از لحاظ« روانی » به اعاده ح د خ ا عملأ علاقه نشان نمیدهند ، همانا مشخصه وابستګی بی سرحد ح د خ ا به مسکو، مسأ لهء دعوت نظامیان شوروی به افغانستان و پاسخ دهی « پشتاره یی» از «اشتباهات ؟» دوران قدرت و حاکمیت ح د خ ا برای مردم و تاریخ است .
عامل دیګری که در زمینګیر شدن هوس اعاده ح د خ ا تاثیر ګذاشته است، این واقعیت است که،اکثریت کادر های «تاثیر ګذار مجرب و سازمانده در امور تشکیلاتی » بنا بر دلایلی که به ان اشاره شد عملأ علاقمندی به اعاده ح د خ ا ندارند ، بنأ ح د خ ا با دشنام نویسی ها توسط چند شخص اعاده شده نمیتواند و کار چند نفر هم نیست و همین مساله جدی ترین مانع در راه اعاده ح د خ ا به شمار می اید و نباید به این مسأله کم بها داد .
عمده ترین مُشکل دیګر در زمان حاضريک چهرهء مرکزی برای زعامت آينده در اين پروسه است . این مشکل نه تنها دامنګیر مدعیان اعاده ح د خ ا است، بلکه دامنګیر اکثریت احزاب ، نهضت ها و حلقات سیاسی نیز میباشد.
چیزی دیګری که اعاده ح د خ ا و طرح ها و فراخوان ها را به بن بست رو برو ساخته است هما نا برخورد شکلی با عقاید مردم، اداب و روان مسلط جامعه ، محور قرار دادن یکی از رهبران غایب با تمایلات جناحی دیروز، بدون درک این حقیقت که، اکثریت رهبران بعد از فروپاشی بلاک سوسیالیزم چنان دست خوش حوادث ګردیده اند که، مطرح و پیش کشیدن انها در جامعه به اعاده جنبیش دموکراتیک کشور فقط زیانبار بوده میتواند، میباشد.
« ما»تا هنوزهم حرف زدن با زبان مردم ، سیاست و مطبوعات را بلد نیستیم و تا کنون یک تعریف قابل قبول و پذیرش از خود برای مردم مطابق خواست و « ضرورت»زمان ارایه کرده نتوانسته ایم ، ما هم چنان به دادن شعار های سرخ، القا ب و واژه ها، سرکوب اندیشه و نظریات دیګران، شکلیات و تصورات کلیشهء بدون انکه به اهداف اولویت داده چسپیده ایم.
در نتیجه ګیری ها مانند ګذشته توتالیتار و خود محور می اندیشیم ، به پلورالیزم سیاسی و عقیدتی باورهای مان ضعیف و ناتکمیل است در نوشتار،تحلیل ها و بازنګری ها اصول علم جامعه شناسی را( که جالب وقابل پذیرش برای مردم باشد) رعایت نمی کنیم.موضعګیری های ما در رابطه با« حوادث جاری»کشور میکانیکی ، غیر اګاهانه، غیر علمی و ناقص بوده، که به هیچ صورت بازتاب دهنده منافع ملی «ما» در شرایطی پیچیده ی موجود سیاسی که،« اګر؟» اساس و بنیاد مبارزه «ما» را مبارزه علیه اشغالګران ، بنیادګرایان و ارتجاع ! تشکیل میدهد، نمیباشد.
باید بپذ یریم که دراین مبارزه سخت ، دشوار،خشونتبار و ویرانګر اما سرنوشت ساز ، تاریخی و تعین کننده باهمه زشتی ها و افراطی ګریها ترس و وحشت و معاملات عقب پرده ابتکارو رهبری حرکت های مردمی در کشور با تاسف به دست جنبیش اسلامی طالبان و روحانیون مذهبی عملأ قرار دارد، و این یک حقیقت انکار ناپزیر است، اګر بپذیریم یا نه ، چنین است بخاطریکه نیروهای چپ دموکراتیک و ملی در ان درجه از پختګی و تشکل سیاسی و اجتماعی خود نرسیده « نه هم قدرت و توانایی ان را دارد» تا منحیث الترناتیف مردمی، همزمان در دوجبهه مبارزه کند ، بجنګد و در این مبارزه « مبارزه ازادی بخش ملی» به مثابه پیشاهنګ و ګردان رزمنده رهبری توده ها را به دست بګیرد و بر اوضاع تاثیر ګذار باشد!. بنأ سوال جدی و با مسولیت «چه باید کرد؟!» و کدام یک« و یا کدام راه» را برګزید؟!در برابرهرافغان با درد و رسالتمند قرار دارد. با شعاردادن های اتشین مرګ بر طالبان و اشغالګران وغیره و غیره.. و چسپیدن به خال سرخ جانان ، سمبول ها و القاب و نام ها ،ادبیات و واژه های ګنګ و بالا قسمیکه قبلأ هم به ان اشاره کردم نمیتوان از منافع ملی ، رنجها ودرد های بیکران مردم دفاع ودر برابر تاریخ رفع مسولیت کرد. ( ما را عقیده بر ان است که فقط و فقط با ایجادجبهه وسیع و سرتاسری متحد نیروهای ملی دموکراتیک و چپ و درک سالم و اصولی از پلورالیزم سیاسی ، عقیدتی میتوان بر حوادث جاری در کشور تاثیر ګذاشت و بس و باور داریم که، هر نوع طرح و حرک دیګر مانند ګذشته به ماجراجویی انقلابی و به نفع نیروهای بنیاد ګرا و ارتجاعی مانند حوادث ثور دوم منتهی خواهد شد!)
به صراحت یکبار دیګر باید خاطر نشان بسازم که موضعګیری و اراده ما در مورد اشغالګران، غلام صفتان و نوکران بیګانه« با هر نام ، پرچم ، نشان و هویتی که باشد» تروریستان، افراطیون و بنیادګرایان مکتب سوز ویرانګر،جنایتکاران و کودتا چیان به هر نام و پرچمی که باشد و در رابطه با حوادث مرحله اول ثور کشتارها ، بستنها و زندان ها و خیانت ها ، اشتباهات ، کجروی ها بعد از ان تا امروز ... روشن و خلل ناپزیر است ( ما باید درچارچوب منافع ملی، پروسه های باز سازی ترقی و تعالی کشور طرح ها، مقالات ،نوشته ها ، موضعګیری ها و بازنګری های مان را سنجیش نماییم نه در محیط ها فرکسیونی و جناحی دیروز، حزبی ، قومی ، زبانی و... دیګر).
انچه به حوادث ثور دوم ارتباط دارد ( با انکه امروز حقایق برای مردم افغانستان کاملأ واضح و قابل درک است و اګر دوستان« ما» در مورد شک دارند یکبار به کابل سفر نمایند و با چشم های باز و ګوش های پاک از مردم جویایی احوال شوند در ان صورت درک خواهند کرد که« ما» چقدر در قضاوت ها ی مان در زمینه حوادث ثور دوم خام می اندیشیم ) یکبار دیګر تاکید میکنم که : « پروسه تحقق پلان صلح ملل متحد» خلاف خواست و انتظارات مردم افغانستان و اعضای حزب وطن سابق ح د خ ا ، در نتیجه اختلافات ذات البینی و جنګ قدرت میان رهبران در ګام نخست جناح پرچم و وسیله قرارګرفتن انها در تحقق اهداف ستراتیژیک بیګانګان ناکام شد.
لذا با اطمینان کامل میتوان اظهار ګرد، که اګر رهبران جناح پرچم با هم کنار می امدند و امکانات خلقی ها را نیز جلب میکردند و اختلافات شان را برای یک لحظه فراموش مینمودند و در مورد سرنوشت مردم ، وطن و جنبیش دموکراتیک کشور با احساس مسؤلیت ګام بر میداشتند، وضع کشور و اینده ای حزب بدین شکل فاجعه بار ان که جنبیش به خاک و خون کشیده شد، انکشاف نمیکرد و میشد حضور خویش را به حیث یک نیروی مترقی و دموکرات در جلوګیری از فاجعه داشته باشد و امروز به خاطر پر ساختن خلای دموکراسی و به خاطر حضور سیاسی خویش، دست همکاری و دوستی با دشمنان تاریخی مردم افغانستان و جنایتکاران قرن دراز نمیکردیم و در کنار انها مانند حوادث ثور دوم یکبار دیګرقرار نمیګرفتیم؟!اګر رهبران ما به خواسته های زمامداران بیګانه ،(با حفظ رعایت بیلانس و تعادل در موضعګیری شان) با رهبران کرملین ، ... جواب رد میدادند ، برای رهبران کرملین نیز ساده نبود تا وریانت دیګر مبنی بر سقوط رژیم را طرح ریزی نمایند در این صورت رهبران ما زمان کمایی کرده راه برای تحقق پروسه صلح ملل متحد« به مثابه یګانه راه» هموار میشد و ملل متحد هم مجبور میشد ، که به مثابه یک طرف معامله حزب وطن را نیز در نظرداشته باشد ، چنانکه قبل از اغاز حوادث شما ل حزب وطن به مثابه یک نیروی عمده درتامین وحفظ ثبات اوضاع و اینده افغانستان جدأ مطرح بود .
در همین جا میخواهم به یک نکته دیګر نیز تماس بګیرم که :
ما با رهبران دیروز همبستګی اندیشوی و فکری به خاطر یک ارمان مقدس خدمت به « خلق زحمتکش افغانستان» داشتیم نه نوع دیګر از همبستګی ؟! که از هر انحراف ، خیانت و ګناه های شان در قبال سرنوشت مردم ، تاریخ و منافع ملی و جنبیش مترفی کشور چشم پوشی و« چنه زنی» نمائیم.
بسیار مهم است که زمامداران کشور ما چګونه از وابستګی ها در جهت منافع ملی شان ګام بر میدارند و نمیګذارند افغانستان به میدان رقابت و جنګ میان کشور های مختلف مبدل ګردد و این مساله مربوط به ان میشود که ما در افغانستان چګونه زمامداران و رهبران داریم؟! خود کامه و قدرت طلب افراطی و یا رسالتمند و اګاه معتدل.؟!
اوضاع جاری کشور از ما میطلبد که:
باید در پراتیک سیاسی برای همیش با سبک و روش های کهنه ،شعارهای میان تهی واحساساتی دوران جنګ سرد، دوران قدرت و حضور نظامی اتحاد شوروی وقت در افغانستان وداع بګوییم و نباید خواب ببینیم که به اصطلاح همه چیزدرافغانستان به حالت ګذشته قرار داشته وسنګچل« سنګر»هم از جایش شور نه خورده است.
برخی از دوستان ما هنوز هم از ګذشته نیاموخته اند تغیر و تحول را قبول نداشته در حالت سکون« قیامت» و « تاریکی» سیاست میکنند.
مثال میدهم برخی از دوستان ازاروپا در طرح ها مقالات و نوشته های شان چنین میفرمایند که:کمیته ..... افتخار دارد که با جرئت و شهامت انقلابی برنامه جدید« حزب؟! » را با نام ، پرچم و هویت شناخته شده« ملی؟!» و بین المللی ان اعلام داشته « مردانه وار؟!» در صحنه سیاسی «موجودیت؟!» می کند.. اګر حرف های دوستان جدی ګرفته شود نه ... و از ایشان پرسش بعمل اید که ،کدام« حضور» و در« کجا»!؟ و یا بعضأ میخوانیم که.. از کاهش تعداد علاقمندان« ما» تشویش نداشته باشید.. این «حزب؟!» انقدر «توانایی؟!» و« تحرک ؟!»دارد که «خواب دشمنانش؟!» را «خراب »سازد وِغیره و غیره و....
پرسش بعمل اید که، اګر چنین است؟! و مساله انزوا ی سیاسی هم در میان نیست پس چه مانع برای حضور فعال سیاسی در داخل کشور؟! و تدویر کنګره وجود دارد و چرا در این صورت کنګره برګزار نمیشود ؟! ما باید از خواب غفلت بیدار شویم که تمام« سنګر» ها درکشورتوسط دشمنان وطن در نتیجه جنګ قدرت میان رهبران، اشغال شده است ، «شیران و پلنګان» و جهان زور و زر در کشور حضور دارند هرچه بخواهند انجام میدهند، باید سر حال بیاییم، و نباید .... بګوییم.
بیان اظهارات فوق بدان معنی نیست که ما به مبارزات برحق اعضای حزب وطن سابق ح د خ ا و ازادی خواهان کشور علیه استبداد ، بیعدالتی ، اشغالګران و متجاورین،استعمار ، استثمار و جهان زور و زر کم بها میدهیم.
من در نوشته های قبلی ام به این مساله اشاره نموده بودم که، سیاست ها،موضعګیری ها ، روش ها و شعار های حزب وطن سابق ح د خ ا در دو مرحله« قبل از به قدرت رسیدن و دوران دفاع مستقلانه بعد از خروج قطعات نظامی اتحاد شوروی وقت از افغانستان »به طور کل برای مردم قابل درک پذیرش و تائيد بود واست وامروز تحلیلګران رسالتمند و با درد افغانستان اقدامات دوران دفاع مستقلانهء حزب وطن سابق ح د خ ا را به مثابه فصل درخشان و صفحات جالب تاریخ کشور« بعد از دوره امانی» تعریف و تمجید میکنند ولی ما ان دوره را بدون دلایل رد و خود سند محکومیت مان را در تاریخ امضآ میکنیم نمیدانم چرا؟!!
انچه به پلینوم 18 ارتباط دارد واقعیت این است که:
پلینوم 18 کمیته مرکزی ح.د.خ.ا باید قبل از 14 ثور 1365 دایر و در ساختار حزب و دولت تغیرات و اصلاحات لازم به میان می امد و مضون سیاست باید تغیر میکرد. نمیدانم چرا برای یک تعداد از اعضای حزب وطن سابق ح د خ ا پلینوم 18 کودتا و شش جدی مرحله نوین و تکاملی انقلاب شکوهمند و برګشت ناپزیر ثور 1357 تلقی میګردد ؟! خوانندګان قضاوت نمایند
پایان
منابع استفاده:
ازادی و پیام وطن