بومان علی قاسمی
دست های نهفته ، در بی ثباتی افغانستان
کشورما افغانستان از سه دهه و اندی بدینسو دچار بی ثباتی ، نا امنی و جنگ های خونینی بوده است که گاهی این جنگ ها بین شهروندان کشور به نام جنگ های مذهبی ، قومی ، حزبی ، سمتی و لسانی به وقوع پیوسته و گاهی علیه نیروهای خارجی مستقر در کشور رخ داده است .
با سقوط رژیم جمهوری سردار محمد داود در هفتم ثور 1357 خورشیدی و پیروزی کودتای خونین به رهبری حزب دموکراتیک خلق ، افرادی که از نگاه سیاسی و فکری مخالفت دیرینه را با حزب حاکم داشتند ، با پشتیبانی شماری از کشور های منطقه و همسایه دست به فعالیت زده و تلاش ورزیدند تا اتش جنگ ، بی ثباتی و ناامنی را در افغانستان شعله ور سازند .
اگرچی این اتش درابتدا چندان شعله سوزنده نداشت ، اما تند روی ها ، نا اگاهی از شیوه حکومت داری و درپیش گرفتن سیاست های خام حزب حاکم که تناقض شدید با فرهنگ و عقاید مردم افغانستان داشت ، همانند انبار چوب ارچه روغنداری بود که باعث تقویت ، شعله ور شدن و دوام این اتش خاموش و ازبیرون طراحی شده گردید .
دولت نظامی پاکستان به رهبری جنرال ضیا الحق تلاش های زیادی را انجام داد تا کشور های عرب نشین اطراف خلیج فارس را متقاعد سازد که جنکجویان افغان را یاری نمایند .
با تبلیغات اعلام جهاد و دادن لقب مجاهد، این جنگ به یک جنگ عقیدتی مبدل گشت و سرانجام تجاوز قوای شوروی به افغانستان براین جهاد مهر مشروعیت داد که سرازیری لشکر عظیم مهاجرین به کشور های همسایه یعنی پاکستان و ایران ، پشتوانه بزرگ نظامی و اقتصادی برای این جنگ شمرده شد و توجه کشور های جهان را بخود جلب ساخت .
ایران در غرب افغانستان که بعد از یک انقلاب ، رژِیم شهنشاهی را سرنگون ساخته و توسط یک حکومت نوپای مذهبی اداره میشد ، از نگاه کار و پشتیبانی اقتصادی برای مهاجرین مرکز خوبی به شمارمیرفت و دولت ایران به مخالفین حکومت افغانستان از نگاه مالی و تسلیحاتی کمک های به حد توانش را مینمود .
بوجود امدن تشکیلات احزاب جهادی در کشور های همسایه و مسلح ساختن انها با برنامه ریزی خاص و پلان شده توسط ادارات استخباراتی و نظامی ان کشورها ، بالخصوص اداره آی اس آی پاکستان زنگ خطری بود برای تداوم بی ثباتی و نا امنی در اینده افغانستان.
پس از خروج قوای شوروی از افغانستان و سقوط رژیم داکتر نجیب الله با به قدرت رسیدن حکومت های مجاهدین ، افغانستان توسط یک برنامه از قبل طراحی شده در منجلاب نا امنی فرو رفت جنگ های خونین تنظیمی ، مذهبی ، لسانی ، ملیتی و منطقوی تمام هستی و زیر بنای کشور را به خاکستر مبدل ساخت و دار و ندار این خرابه در بازار های پاکستان به فروش رسید . حکومت مرکزی فقط بر قسمتی از مرکز شهر کابل تسلط داشت در سال اخیر حاکمیت مجاهدین به ریاست برهان الدین ربانی افغانستان به یک کشور ملوک الطوایفی تبدیل شده بود و در هر ولایت حاکمیت جداگانه وجود داشت .
در اواخر 1994 پیش از تشکل گروه طالبان ،افغانستان دراستانه تجزیه قرار گرفته بود . دولت برهان الدین ربانی مرکزکابل و محدوده های آن و شمال شرقی کشور را کنترول میکرد . درحالیکه سه ولایت غربی را با مرکزیت هرات اسمعیل خان اداره میکرد . درشرق درمرز پاکستان سه ولایت پشتون نشین تحت سلطه مستقل شورای جهادی مشرقی به رهبری حاجی عبدالقدیر و برادرانش قرار داشت ، نواحی جنوب و شرق کابل را گلبدین حکمتیار کنترول میکرد، در شمال فرمانده ازبک جنرال رشید دوستم شش ولایت را تحت کنترول داشت . درافغانستان مرکزی هزاره ها هزاره جات را با مرکزیت بامیان در دست داشتند ، وافغانستان جنوبی قندهار و هلمند بین سران جنگی مجاهدین رده پائین و راهزنان تقسیم شده بود که به دلخواه خود مردم را غارت میکردند.
مردم از بی ثباتی و انارشیزم به ستوه امده بودند .
در تیرماه سال 2004 طالبان با یک حرکت مرموز و برنامه ریزی شده از خارج با یک فرصت کوتاه از سپین بولدک که هم مرز با پاکستان است بسوی قندهار شتافتند و دیری نگذشت که از سمت شرق تا کابل و ننگرهار و از غرب تا هرات را فتح نمودند .
بعد از سقوط کابل این نیروها با پشتیبانی مالی کشور های غربی و عربی و همکاری قوای بشری پاکستان و احزاب تندرو و بنیاد گرای عرب و غیره کشور های اسلامی به زودی به ولایت های مرکزی و شمال کشور رسیدند و در نهایت از سالهای اخر دهه نود تا سال 2001 میلادی بر بیش از نود درصد کشور تسلط داشتند .
در سالیان زمامداری طالبان ، افغانستان به پایگاه مرکزی احزاب ترورستی اسلامی تبدیل گردیده بود . افغانها در سرزمین خود شان کشته و خانه های شان تاراج میگردید اما دارائی و هستی انان برای بیگانگان تقسیم میشد.
پاکستان که پیشتر از ان مرکز تربیه گاه احزاب تند رو و ترورستی اسلامی بود ، تمام این مراکز را به نقاط مختلف افغانستان و تحت حمایت دولت طالبان منتقل ساخته بود .
احزاب ترورستی مشهوری که دران وقت دوشادوش باطالبان علیه مردم افغانستان میجنگیدند عبارت از القاعده حزب ترورستی به رهبری اسامه بن محمد بن لادن ، حرکت اسلامی ازبکستان تحت رهبری جمعه نمنگانی ، حرکت المجاهدین کشمیر تحت رهبری مولا نا مسعود اظهر ، حرکت انصار ، سپاه صحابه پاکستان تحت رهبری مولانا اعظم طارق و غیره بودند.
این احزاب تمامأ از سوی اداره استخبارات ارتش پاکستان آی اس آی اکمال و با برنامه خاصی برای پیشبرد اهداف این اداره فعالیت میکردند .
پس از حادثه یازدهم سبتامبر سال 2001 میلادی و فروریختن برج های مرکز جهانی تجارت در شهر نیویارک ایالات متحده امریکا ، دولت امریکا اسامه بن لادن رهبر شبکه ترورستی القاعده و رهبران این حزب را مسئول این حادثه دانسته و از حکومت های طالبان و پاکستان تقاضا نمودند تا اسامه را به امریکا تحویل دهند . اما طالبان این پیشنهاد را نپذیرفته و در مقابل غرب و حامیانش دهن کجی نشان دادند .
پرویز مشرف رهبر نظامی و سیاسی پاکستان که تا ان وقت پشتیبان سیاسی و نظامی حاکمیت طالبان درافغانستان بود و افغانستان را ایالت پنجمی از کشور حساب میکرد ، به یکباره در یک بن بست دشوار قرار گرفت بود و پیام تلفونی کولن پاول وزیر خارجه امریکا شب وروز بر گوش و مغز مشرف اثر انداز گردیده بود که میگفت : یا با ما باش یا با دشمنان ما یعنی طالبان و القاعده ، و اگر باما نباشید پاکستان را انچنان بمباران خواهیم کرد که به دوران عصر حجر برگردد.
مشرف در حالیکه در میان دوراهی قرار داشت و از سوی دیگر حریف دیرین و دشمن همیشگی اش هند را میدید که چگونه خودرا با امریکا نزدیک میسازد .
مشرف مجبورأ ، یاران قدیمی اش یعنی رژیم طالبان و رهبران احزاب ترورستی را به بخشی از ادره آی اس آی سپرده و خود با تمام ساز و سامان سیاسی اش شعار ضد ترورستی را سرداده و در کنار ایالات متحده به عنوان یک متحد او قرارگرفت . او دانسته بود که اگر پاکستان با طالبان باشد ، نه تنها اینکه بزرگترین ضربه نظامی و اقتصادی بر او وارد خواهد شد ، بلکه به زود ترین وقت کشوری بنام پاکستان را در نقشه جهان نخواهد دید .
مشرف برای نجات کشور و مردمش سیاست بزرگی را بازی کرد که دراین سیاست در ان زمان برنده شد و امروز نیز به ادامه همان سیاست ، اداره استخبارات پاکستان سالانه ملیارد ها دلار را بنام مبارزه با ترورزم از ایالات متحده امریکا و کشور های متحدش بدست می اورد .
طالبان و القاعده که زیر بنای ان در کشور پاکستان طرح ریزی شده بود اکنون بزرگترین چالشی برای جامعه جهانی شناخته شده اند .
پس از حمله نیروهای بین المللی به رهبری امریکا بر افغانستان و سقوط رژِیم طالبان ، نیروی طالبان چنان نا پدید شدند که از رهبر این گروه که به گفته جنرال مشرف بر موتور سکلت هندا فرارنموده بود تا سربازان او همگی گویا به زیر زمین خزیدند .
نیروهای بین المللی مستقر درافغانستان تنها به تعقیب نیروهای باقی مانده و شکست خورده القاعده پرداختند که انهم بعد از بمباران تورا بورا گویا لانه القاعده را نابود ساخته و پس از فرار نیروهای این گروه ترورستی ، نیروهای امریکائی دیگر خودرا پیروز دانسته و به خیال پایان جنگ به مرکزسازی و ساختن پایگاه ها در شهر های بزرگ افغانستان اغاز کردند .
اما در ان سوی مرز تمام این نیروهای شکست خورده و پراکنده شده القاعده و طالبان با یک برنامه ریزی خاص دوباره توسط اداره استخبارات ارتش پاکستان جمع اوری و با سرمایه ئی که برای مبارزه با ترورزم از امریکا و متحدینش در دسترس این اداره قرار میگرفت ، احیای مجدد گردیدند .
با گذشت زمان آهسته آهسته اداره استخبارات پاکستان نیروهای بین المللی مستقر درافغانستان را غافل دانسته و با جمع اوری رهبران شکست خورده طالبان همچون ملا عمر ، ملا داد الله ملا عثمانی و غیره دوباره انهارا سرپرستی و نیروهایشان را مسلح ساخت و با پشتیبانی کامل مالی و تسلیحاتی انان را وادار به شروع فعالیت ترورستی در افغانستان نمود .
از سال 2004 میلادی اوضاع افغانستان روز بروز رو به وخامت رفت و امنیت افغانستان به چالش کشیده شد .
پرویزمشرف رئیس جمهور وقت پاکستان در صحبت هایش بار ها اعلام میداشت که طالبان نیروهای پشتون هستند و پشتون ها برای اینکه حق شان در افغانستان نادیده گرفته شده و حکومت شان ساقط شده است ، علیه حکومت کنونی که بیشتر اقوام غیر پشتون دران نقش دارند میجنگند.
گاهی برای تثبیت مرز کنونی بین افغانستان و پاکستان به بهانه جلوگیری از رفت و امد ترورستان طرح های کشیدن سیم خارتار را ریختند.
حکومت نظامی پاکستان دران وقت تلاش کرد تا مناطق قبایل را که هم مرز با مناطق جنوب ، جنوب شرق و شرق افغانستان هستند ، به مراکزنیروهای طالبان تبدیل نماید که این برنامه را عملی ساخت . چنانچه شمار زیادی از رهبران طالبان در ایالت بلوچستان فعالیت شان را اغاز نمودند و حتی شورای رهبری این گروه ها بنام شورای کوئته تأسیس نمودند.
القاعده به رهبری اسامه بن لادن و گروه های ترورستی غیر افغانی و پاکستانی بیشتر در مناطق وزیرستان شمالی و جنوبی جابجا شدند و دوباره فعالیت شانرا علیه حکومت افغانستان و نیروهای خارجی مستقر دراین کشور ازسرگرفتند که خواسته اداره استخبارات ارتش پاکستان از این طرح نا امن ساختن ولایت های ازافغاننستان بود که بر روی مرز مشترک با پاکستان قرار دارند.
اما به زودی شمار زیادی از شهروندان ایالت سرحد و مناطق قبایل نشین پاکستان تحت تأثیرفعالیت طالبان قرار گرفته و بنام های تحریک طالبان پاکستان در مناطق قبایل نشین و همچنان تحریک نفاذ شریعت محمدی در مناطق شرقی ایالت سرحد و شهر ها و قصبات اطراف پشاور، فعالیت شانرا آغاز کردند .
این گروه ها به زود ترین فرصت چالش بزرگی برای دولت پاکستان ثابت شد که حتی دراسلام آباد پایتخت پاکستان دست به فعالیت گسترده زده و توانستند از یک مسجد سرخ و مدرسه دخترانه حفصه پایگاه بزرگ ترورستی را علیه نیروهای انتظامی این کشور فعال سازند.
اکنون ان سوی خط دیورند که مناطق شمال شرقی وشمالی و شمال غربی پاکستان را دربرمیگیرد به پایگاه بزرگ ترورستان تبدیل شده است .
ازسال 2006 بدینسو افغانستان و پاکستان هر دو کشور مورد حمله ترورستان قرار دارند و هر هفته شاهد بزرگترین انفجارات و حملات انتحاری و ترورستی در شهر های مختلف و مناطق حساس افغانستان و پاکستان هستیم . که با هر انفجار ده ها انسان بی گناه جان های شیرین شان را از دست میدهند و ده ها خانواده به خاک غم مینشینند .
یکی ازطرف های درگیر در افغانستان سیاست های هندوستان بشمار میرود .
پاکستان با کشور هندوستان سابقه دشمنی بیش از شصت ساله رادارد وهردو کشورمداوم و در هر نقطه علیه سیاست های همدیگر فعالیت تخریبی را داشته و دارند . از جنگلات سرسبز و وادی کشمیر شروع تا حمله بر پارلمان هند و حمله گروه تروستی در سال گذشته میلادی بر مراکز مختلف و با اهمیت در شهر بمبی هند از جمله هوتل پنج ستاره تاج محل و همچنان حملات انتحاری سال گذشته و دو روز پیش در مقابل سفارت هند در کابل تمامأ از برنامه های مبارزه ادراه استخبارات پاکستان علیه دولت و سیاست کشور هندوستان میباشند.
پاکستان تاسیسات سیاسی هند را در افغانستان مورد حمله قرار میدهد که دراین حملات بجز چند توته خشت و چند صفحه شیشه ، از سفارت هندچیزی دیگری کاسته نمیشود اما تاوان دهنده اصلی مردم افغانستان است که ده ها انسان افغان جان های شیرین خود را از دست میدهند و صد ها تن دیگر زخمی و یا بیخانمان میگردند .
اداره استخبارات ارتش پاکستان یا بزرگترین ارگان اطلاعاتی نظامی حمایت کننده طالبان و گروه های تند رو ترورستی در جهان خوب میداند که هر حمله جواب بالمثل دارد و در داخل پاکستان نیز حملات متقابل از سوی کشور هند برنامه ریزی و انجام خواهد شد که در ان حملات ، مواد غذائی مجانی توزیع نمیشود بلکه اتش بمب است که جان شهروندان پاکستان را می گیرد و خانواده های پاکستان را که انسانهای بیگناه هستند زخمی ویا بیخانمان میسازد .
از جانب دیگر بازی موش و پشک ارتش پاکستان با طالبان و ترورستان خارجی مستقر در مناطق قبایل ان کشور خود بزرگترین خطری است که اینده پاکستان را به تجزیه و نابودی این کشور نزدیک خواهد ساخت .
دولت هند مجبورأ ، ازمراکز سیاسی خود که مستقر در افغانستان هستند ، دست به فعالیت های سیاسی زده و ازادی خواهان بلوچستان پاکستان را مورد حمایت خود قرارمیدهد تا این گروه نیز چالش بزرگی علیه دولت پاکستان بحساب بیاید .
بنأ در نا امن ساختن افغانستان یکی از طرفهای مهم و دست نهفته در قضایا، اداره استخبارات ارتش پاکستان است که این اداره حیات پاکستان را در گرو بی ثباتی افغانستان میداند .
دست دیگری که در برهه زمامداری طالبان به فعالیت اغاز کرده و اکنون به رشد رسیده است ، مافیای بین المللی است که برای بدست اوردن منافع مواد مخدر که اکنون بیشترین کوکنار جهان در افغانستان کشت میشود ، این گروه دست به مبارزه علیه دولت افغانستان میزنند.
حامیان و نیروهای جنگی مافیای مواد مخدر، بیشتر از جنگ پارتیزانی ویا رویا روئی با نیروهای امنیتی افغان و بین المللی مستقر در افغانستان استفاده میکنند . که نیروهای جنگی این دسته بیشتر در ولایت های جنوب غربی هلمند ، قندهار، ارزگان ، زابل ، فراه و نیمروز فعالیت دارند .
در حالیکه گماشته گان اداره استخبارات پاکستان یا طالبان تربیه شده ، همگی برای رسیدن به بهشت که توسط ملاهای مدارس در پاکستان شستشوی مغزی شده اند ،بیشتر دست به حملات انتحاری میزنند .
بدون شک در میان دسته دوم شمار زیادی از فرماندهان و سران قبایل افغان و حتی مسئولین بلند پایه دولتی افغان نیز سهیم میباشند و این دسته نیز حیات اقتصادی شان را در گرو ناامنی و بی ثباتی کشور میدانند و پی برده اند که درصورت استقرار امنیت کامل در کشور دیگر دولت مرکزی توان مبارزه با قاچاقبران را پیدا خواهند کرد و دران صورت عواید اقتصادی انها که از راه قاچاق و فروش مواد مخدر بدست می اید تحت کنترول قرارخواهد گرفت ، لذا بناچار این دسته در کنار گروه طالبان با دادن عشر و کمک های ناچیز مالی استاده و گام به گام مافیای بین المللی برای نا امن ساختن افغانستان تلاش می ورزند.
تامین کننده اصلی هزینه این جنگ همان رهبران سیاسی شماری از کشور های غربی و اعضای بلند پایه مافیای جهانی میباشند که درمیان انها کشور بریتانیا پیشتاز به نظررسیده است .
شواهدزیادی تا کنون دراین رابطه مشاهده شده است که میتوان بطور مثال اشاره کرد بر ، موجودیت نیروهای انگلیسی در هلمند پر آشوب و برقراری ارتباط فرماندهان نیروهای انگلیسی با رهبران قاچاقبران و طالبان مستقر دراین ولایت بوده است . طالبان با یک معاهده که موسی قلعه را برای یکسال در اختیارمافیای بین المللی قرار داد ، این ولسوالی را به مرکز فروش و ترانسپورت مواد مخدر تبدیل کرد و از این راه هم زیر بنای مالی طالبان رشد نمود و هم انگلیس ها و مافیای بین المللی سود قابل توجه را بردند.
همچنین بارها درنقاط مختلف ولایت هلمند مشاهده شده است که نیروهای انگلیسی مستقر در هلمند معاهدات صلح خودسرانه را با طالبان طرح و عملی نموده اند . و در درازای سه سال و اندی که این نیروها در هلمند مستقر بودند ، کسی شاهد هیچ نبردی میان این نیروها و طالبان و یا قاچاقبران نبوده است ، در حالیکه بجز مرکز لشکرگاه تمام ولایت هلمند از تسلط دولت مرکزی خارج شده بود و طالبان در هر گوشه و کنار این این ولایت ولسوالی ها و محکمه های فعال داشتند .
انجنیر داود والی پیشین هلمند درزمستان سال 2006 در یک نشست خصوصی که همراه با بزرگان هلمند، با رئیس جمهور کرزی داشتند اظهار میداشت که نیروهای انگلیسی هیچ گونه تحرک امنیتی در هلمند ندارند و اگر این نیروها در این ولایت مستقر باشند ما به زود ترین وقت شاهد سقوط یک ولایت بدست طالبان خواهیم بود و ان ولایت هلمند است .
طبق دلایل ، عبدالصمد روحانی خبرنگار بی بی سی در هلمند در صدد تهیه گزارشی بود تا همدستی نیروهای انگلیس مستقر در هلمند را با رهبران مافیای افغانی و بین المللی ثابت سازد ، اما پیش از تکمیل شدن این گزارش ، اقای روحانی توسط افرادی وابسته به مافیا با همکاری نیروهای انگلیسی مستقر در هلمند در ماه سنبله سال 1387 خورشیدی از خانه اش ربوده شده و به قتل رسید . که طالبان نیز مسئولیت قتل اقای روحانی را به عهده نگرفتند ، در صورتیکه طالبان ترکیدن یک تایر را بنام انفجار از ان خود میدانند چی رسد به این قضیه بزرگ . درحالیکه صمد روحانی و خانواده اش با هیچ فرد و گروهی خصومت و دشمنی شخصی نداشتند .
به همین گونه در ماه گذشته سلطان احمد منادی خبرنگار افغان توسط حمله مستقیم نیروهای انگلیسی در نواحی ولایت قندر به شهادت رسید در حالیکه همکار انگلیس او توسط همین نیروها از بند اسارت ازاد گردید . امضای معاهدات ، اخراج دپلمات های انگلیسی توسط دولت افغانستان و قتل این گزارشگران معما های است که ذهن هر پژوهشگر را به انتهای صفحه کشانده و اگاهی میدهد که نیروهای انگلیسی مستقر در افغانستان یکی از حامیان بی ثباتی و دست نهفته ئی در نا امنی افغانستان است .
بنأ مردم افغانستان ، دولت و ادارات امنیتی ، مسئولین دلسوز به وطن و کشورهای که برای تامین امنیت واقعی در افغانستان تلاش میکنند ، بخود ایند که تا این دست های نهفته را از بازو قطع نکنند گاهی هم مردم مظلوم ما روی ثبات و امنیت را نخواهند دید و دیری نخواهد بود که افغانستان دوباره با همان وضع سال 2004 یا اواخر زمامداری ربانی برگردد.
منابع :
کتاب افغانستان پس از طلوع جمهوریت نویسنده صاحب قلم چاپ نشده
کتاب طالبان احمد رشید
یاد ادشت های از کتاب روی خط آتش جنرال پرویز مشرف
و یاد داشت های خصوصی از صاحب قلم