ا. پولاد
اگرهمین حالا انگلیسها
را از افغانستان نه کشید
دیگر دیر شده است
توضیحات کلیدی: ـــ این سه حتی این چهاراز همدگر جدا نیستند: سیاست انگلیس، آی اس آی پاکستان، القاعده و طالبان. این دائره شیطانی ای است که افغانستان را میبلعد.
ــــ همه مطالبی که از مجرای سیاسی، دپلماسی و مراودات بین المللی ردو بدل میشوند ، شوخی نیست و باید سرسری و بی تفاوت گرفته نشود.
ــــ سرویهای جدید میرساند که بزرکترین حوضه نفت خیزی که تاحال مثال آن دیده نشده منطقه بلوچستان است که عبارت اند از حوضه های جنوب غربی افغانستان، شرق ایران و جنوب پاکستان. یعنی اگر خط نام نهاد دیورند مد نظر گرفته نشود بزرکترین منطقه نفتی جدید جهان در ساحه ای قرار دارد که احمد شاه درانی به آن نام افغانستان را نهاد. از زمان قبل از احمدشاه درانی تا زمان تاسیس دولت دست ساخته انگلیس یا پاکستان امروزی این ساحه خاک قاره آسیا سرزمین آریائی ها بوده که امروز ما همان ساحه را بنام افغانستان یاد میکنیم. سلطان محمود غزنوی که اگر ساحه های تصرفی او را حساب نکنیم، سلطان آریانای جنوبی بحساب میرفت که ازشمال به دریای آموو از جنوب به دریای سند و بحرهند احاطه شده بود. سرحد بین آریانای جنوبی وهند یا بهارت همین دریای سند بوده است. درین ساحه بصورت کل یعنی جنوب غرب آریانای جنوبی قرار داشت، که امروز بنا م سیستان و بلوچستان یاد میگردد. حوصه سیستان و بلوچستان امروزی تحت اداره سه حکومت یا دولت قرار دارد. ایران، افغانستان امروزی و پاکستان جدیدالتشکیل.
ـــــ مردمان آن طرف دریای سند جزخاک بهارت بوده و دین اسلام را در زمان فتوحات وفشار سلطان محمود غزنوی قبول نموده اند. جدائی این ساحه بهارت هم ریشه مذهبی و دینی دارد. انگلیسها به همین بهانه توسط محمد علی جناح این انشعاب را در بین مبارزین هند بوجود آورد. مسلمانان هند بخصوص پنجابیها و بنگا لیها درین انشعاب تلفات انسانی، حیوانی، مالی و سیاسی زیادی را متحمل شدند. سه تلفات اولی با وجود سنگینی آن گذشت، اما تلفات سیاسی تا هنوز نه تنها پنجابیها و بنگا لیها را اذیت میکند بلکه شبه قاره هند، آسیای مرکزی و حتی قسمتی از شرق میانه را زیر تاثیر سیاستهای شرم آور انگلیس و دارودسته آن قرار داده است. ــــ روسها تا زمان دولت بلشویکها سیاست موش و گربه را در مقابل انگلیس که خود را مالک سرزمین هندوستان ساخته بود بازی مینمود و در عین زمان تلاش داشت انگلیس را از صحنه سیاست آسیا به دور ریخته و خود را به آبهای گرم رسانیده وهمان اعمال انگلیسی را به پیش برد. چنانچه خود را بهمین بهانه تا سرحد دریای آمو رساند. بعد از بوجود آمدن دولت شوروی سیاست داخلی انقلابیها به سرکردگی ولادیمیر ایلیچ لینین تغیر کرده به مرحله اول آزادیهای تاجکستان، ازبکستان، قرغزستان، قزاقستان و ترکمنستان در ساحه آسیای مرکزی را به رسمیت شناخت که بعد ها این کشور ها به تدریج و در زمانه های مختلف دوباره داوطلبانه با بلشویکها پیوستند. همین پیوستنها سبب شد کشور روسیه بلشویکی نام خود را تغیر بدهد و بنام کشور شورا ها یعنی کشورهائیکه به مشوره همدیگر جمع شده اند به جهان خود را معرفی نماید. اگر نشان بیرق آنزمان شوروی را به دقت ملاحظه کنید تمامی پانزده کشور با هم یکجاشده با توضیح تاریخ یکجا شدن در بین دیگر کشورهای شوروی در بیرق جا داده شده بود. ازجمله کشور هائی که در امپراتوری روسیه تزاری قرار داشت تنها یک کشور داوطلبانه با کشور شوروی یکجا نشد که عبارت بود از فنلند امروزی، دیگر همه کشورها ی داخل شوروی در زمان لنین داوطلبانه شامل شدند.
ـــــ آی اس آی یا دستگاه جاسوسی پاکستان کشوریست دربین کشور پاکستان، عمر این کشور شیطانی بیشتر از اصل سرزمینش که پاکستان است میباشد. و این دستگاه خاص برای زیر نظر داشتن افغانستان، ایران و کشور های زیر سلطه روسیه تزاری تاسیس گردیده بود، اما وسعت آن به اندازه نبود که بعد از انقلاب بلشویکی در روسیه و بخصوص بعد از وسعت کشور مستعمره تزار با روسیه که بنام شوروی نامیده شد وسعت گرفت. این دستگاه بعد از استقلال هند و سه پارچه شدن خاک آن به یک دستگاه نظامی جاسوسی ارتقا داده شد. انگلیسها با خارج شدن از هندوستان این دستگاه را همسویه انتلجنت سرویس خود انگلستان ساخته و تقویه نمودند. .
ــــــ القاعده، طالبان، طیبه و چندین سازمان تروریستی دیگر ساخته و بافته همین دستگاه جاسوسی بنام آی اس آی یا به عبارت دیگر ساخته و بافته سیاست خود انگلیس است. بنا بران این چند گروه که حالا بنام مبارزه بر علیه تروریستان قوای ناتو افغانستان را اشغال کرده است دیگر معنی ای ندارد بجز یک وسیله برای کشور های مستعمره جو تا بعد از انحلال شوروی دوباره خود را مالک این سر زمین ها بسازند. بخصوص درین زمانیکه بوی تیل کشف شده که هنوز استخراج نگردیده و در نظر مردم بی سواد و یا کم علم باشندگان این سر زمین ها نخورده است. همین بهانه هاست که انگلیس بار بستره مهمانی خود را در خانه میزبان برای چهل سال هموار کرده است. این چهل سال به دوصد سال دیگر تمدید میگردد. حتی بیشتر، بیرق انگلیس بار دیگر روی فرق ما وشما میخ خواهد شد.
ـــــ درمورد کشور های ایران، هند یا بهارت و کشور چین بنام چین کمونیست که از کمونیستی و
کمونيست بودن خبری دران نیست، بلکه یک کشور دکتاتوری که حاکمیت قشر محدودی را بنام پیروان ماوتسه تنگ تمثیل میکند در متن سخن خواهیم زد.چه بهتر که همین جا کمی درمورد درستی کار صاحبان قدرت درچین قلم بزنم، کشور چین با سابقه تاریخی درخشان که اکثر کشفیات علمی را در زمانه هائی که کشورهای اروپائی هنوز درخواب عمیق بودند نصیب شده است، درین اواخر با تدبیر و اراده روشنفکران خود نفوس سه ملیاردی چین میرود تا دوباره هژمونی علمی و اقتصادی جهان آینده را از آن خود سازد. اگر شما دقت کنید سال گذشته یا 2008که شروع آن از 2007بود در مطبوعات و رسانه های انگلستان و دیگر کشور های اروپائی این مصرع با آب و تاب خوانده، نوشته و تکرار میگردید که : اژدها بیدار میشود. این به معنی زنگ خطر و الارمی بود که انگلستان به جهان میداد. چون جهان سوم در مورد چنین سیاستها علاقه نمیگیرند وازان چیزی نمیفهمند و اگر هم بفهمند مانند همیشه به آن اهمیت نمیدهند، و این خاصیت شرقی ها و کشورهای جهان سوم را انگلیسها بارها آزمایش نموده و ازان طرف خاطر شان جمع است بنا بران بخورد کشور های سابق استعماری و برای وحدت در مقابل چنان غول، دژ و اژدها میدهد. تا مگر انگلیس را به تنهائی نگذارند. شاید بسیار کاری افتاده باشد. اما فتنه گریهای انگلیس چندان کشور های اروپائی را آموخته است تا به چنین صدا های انگلیس جواب مکملی ندهند. حتی امریکا با این سیاست انگلیس در آسیا و شرق میانه کاملا" موافق نیست. زیرا انگلیس قرن ها همه را برای کاری جهت کار دسته جمعی و همکاری دعوت کرده و بعدا" خود همان کشورهای دعوت کرده خودرا جزای فراموش نا شدنی داده است. عقب مانی پرتگال و هسپانیه از همین کار انگلیس است، ورنه انگلستان به مراتب از آن کشور ها عقب مانده تر بود. بنا بران انگلیسها ترقی چین را نشانه ویران سازی خود قرار داده اند. سیاست انگلیس درآسیا با سیاست امریکا فرق میکند. زیرا انگلیس خاص برای خود میخواهد. انگلیس حاضر نیست داشته های خود را با امریکا درمنطقه تقسیم کند.
با کمک همین چند توضیح میروم بسوی توضیح عنوان خود که نوشته ام(اگر همین حالا انگلیسها را از افغانستان نکشید دیگر دیر شده است). شما میدانید که انگیس چطور هندوستان یا بهارت را اشغال کرد. مسبب اصلی ما خود یعنی افغانها هستیم. بهارت بارها توسط شاهان آریائی و ایرانی و افغانی مورد تاخت و تاز قرار گرفته است. سلطان محمود غزنوی تمام دبدبه دربار و شاهی خود را از غنایم هند تمویل و نیروی بزرگ نظامی خود را تقویه و سر حال نگه میداشت. این کارها دران زمان نه بحیث مستعمره کردن بلکه بحیث وسیله غنیمت گیری و پخش دین اسلام صورت میگرفت. اما نادر افشار برای جهان کشائی و اشغال به سرزمین هند رفت. به تعقیب آن احمدشاه درانی همان راه را دنبال کرد. با فرق اینکه غنیمت گیری را از شیوه کار سلطان محمود و اشغال را از شیوه کار نادر افشاراما سیستم اداره را به فکر خود استوار کرده بود. به انصورت که به بهارت یورش میبرد وبه کمک خائنین هندو دارائی های هندو های دیگر را ضبط و اکثر آنها را میکشت. کاش این کار یکبار انجام میشد. این کار به دفعات تکرار گردید. این حملات تکراری هندو ها را در خوف حملات افغانها قرار داد تا سرحدی که هندوها با وجود تنفر از کمپنی هند شرقی به آن مراجعه و طالب کمک شدند. همان کمک ها بود که سبب اشغال هندوستان گردید. وقتی هندوستان اشغال شد دیگر افغانستان آرام نماند. یعنی تیر نشانه رفته خود ما بر خود ما برگشت. با اینکه سر آغاز چنین حملات بی بند و بار توسط شاهان ترکی تبار ایرانی بنیاد گذاشته شد اما ختم آنرا احمد شاه بابای درانی کرد. چون افغانستان در خط اول جبهه انگلیس قرار داشت و از جانب دیگر افغانستان بهترین حایلی بود بین امپراتوری روسیه و امپراتوری انگلیس مورد توجه هردو مستعمره گر قرار گرفت. ما نمیتوانیم احمد شاه بابا را مقصر قلم داد کنیم زیرا روند حکومت داری شرقی ها دران زمان چنان بود و نمیشد از آنها دانش سیاسی معجزه ئی را انتظار داشت. تعلیم و تربیه و انکشاف فکری با آمدن اعراب در سرزمین های عجم کاملا" ویران شده بود. علمائی که با صراحت علم خود را بیان میکردند سرنوشت شان زنده پوست کردن، کورساختن، کتابهای شانرا به فرق شان کوفتن بود. بنا بران بجز شعر و شاعری که این هم یک نعمت بود و است اما با شعر نمیشد صحت را تضمین کرد ویا فضا را شناخت. رباعیات خیام میرساند که چه دل پردردی داشته و چطور زهر دل خود را در رباعیاتش برون ریخته است. این طغیان را درین رباعی حدس بزنید:
گاویست درآسمان و نامش پروین یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین زیرو زبر دو گاو مشتی خر بین
منصور حلاج چرا مثله وابن ذکریای راضی همه آثارش به فرقش کوبیده شد تا آنکه کور گردید. ابوریحان البیرونی، ابوعلی این سینا و ابو سهل مسیح چرا از دربار سلطان محمود غزنوی فرار نمودند؟ با اینکه در سرزمین آریانای شمالی که ولی نعمتان سلطان محمود درانجا حاکم بودند رفته بودند، بنا به دعوت سلطان غزنه باید به غزنه برمیگشتند اما چون سلطان را بجز ازشعروشاعری و افکار منحصر وشایق به دین دیده بودند و علم آنها در دربارسلطان کمتر فهمیده میشد بنا بران پا به فرار نهادند. که این فرار به قیمت جان ابوسهل مسیح تمام شد. حتی شاعری که سی سال عمر خود را درراه زنده نگه داشتن زبان دری فارسی گذشتاند با عقده مذهبی ازصحنه شعرای نام دار دور و چنان به گوشه رانده شد که در تنهائی مرد. او چه خوب با این فردش یاد گاری به خلفش که ما وشما باشیم مانده است.
بســـی رنج بــــــردم بـــــدین سال سی
عجم زنده کــــــــردم بدین پـــــــارسی .
اینست گذشته علم و دانش دربین جامعه شرقی بخصوص در آسیای میانه و مرکزی. بنا بران نمیشود ازان شاهان منحصر به چهاردیواری فکری کار سازنده سیاسی انتظار داشت. اما حقیقت اینست که ما خود باعث این همه بد بختی ها بوده ایم و تا هنوز هم هستیم. اجداد ما درمضیقه تفکر بوده اند اما ما باید آن حقایق را ازچهاراطراف مدل آن قضیه موردمطالعه قرار دهیم. به اینصورت است که میتوانیم خوب و خراب حکمروایان پیشین را محک بزنیم و روی اعمال شان اشارات صحیح و ناصحیح را بگذاریم. گرچه بازهم حقیقت نمیتواند باشد اما مقرون بحقیقت خواهد بود. پس اگر خود را در زمان هریک قرار دهیم میدانیم که دران زمان اعمال شان فوق العادگی داشته ونسبت به بسا از حکمروایان دیگر بهتر بودند.
بهر صورت انگلیس با همین اشتباهات پدران ما پیشتر از زمانیکه ممکن بود موفق به تسخیر بهارت شوند یا حتی ممکن هیچ موفق نمیشدند و یا اگر هم میشدند زمان زیادی را در بر میگرفت. خلاصه انگلیسها به مجرد تسخیرهندوستان دست به اعمار خطوط آهن زدند تا هم کار سوق الجیشی شان آسان تر و سریعتر شود و هم انتقال اموال غارت به مرجمع آن برسد. آن آمادگی ها را انگلیسها در پلان کاری خود داشته و برای آن آمادگی کافی و ذخیره لازم را کرده بودند. به همین اساس سرعت تسخیر هندوستان برایشان بعد از مراجعه هندوها جهت کمک برق آسا بود. و ما را لازم است تا هرچه سریعتر جلو این خیالات نادرست شانرا بگیریم. ورنه آنها امکانات تسخیر برق آسا را تهیه خواهند کرد. بهمین ترتیب که روی خطوط آهن هندوستان عمل کردند برای پیشبرد کارهای شیطانی خود به تاسیس آی اس آی پرداختند و در کنار آن مدرسه آرام و پر فیض دیورند را که فقط طلبه علم دین را آموزش و ازان جهت تنویر افکار مردم را در راه شناخت خدا و رسول بین توده های ملیونی هند و بعضا" ساحه آسیای مرکزی بعهده داشت. به یک مدرسه دورگه رحمانی و شیطانی چنان تغیر داد که تا چند سال پیش کسی این تیغ دوسر را نمیشناخت. تا هنوز هم بصورت درست و همه مردم آنرا نشناخته اند. امروز دست آی اس آی و مدرسه دینی دیو بند به همان یک حلقه نا بکار شیطانی بسته شده است. بنا بران مدرسه دیو بند و شعب مختلف آن که مستقیم و غیر مستقیم به آن ارتباط دارد بیشتر ازانکه طلبه علم دین را فارغ دهد تروریستهای انتحاری را به جوامع شرقی و درین اواخر دست به غربی ساختن آن نیز زده اند. شاید حتی همه این پلانها و اگر کمی مبالغه قرین به حقیقت را دران بیفزائیم پلانهای عملیات تروریستی داخل انگلستان را خود همین انگلیسها سازمان بدهند تا تفکر جهان را از سر خود دور داشته باشند. چرا من این مبالغه را قرین به حقیقت میدانم؟ برای اینکه قسمت اعظم همان تروریستان در خاک خود انگلیس مسکون بوده اند ویا در مرجعی ارتباط داشتند که آب ریشه آنرا همین انگلیس تهیه و تنظیم میکند. پس به اینصورت این همه سرو صدا های دزد آمد دزد آمد این چوپان فتنه را کاملا" نپذیرید. بخصوص که درین چند سال چهره منحوس دو رنگ آن در موسی قلعه، فریب امریکا برای مصروف ساختنش در عراق، تا بتواند آی اس آی و القاعده+ طالبان را به مرحله ای برساند که حتی نا تو هم از مقابله با آن عاجز بماند. پس وقت خود را برای ساختن حمایل زنگ برای این پشک فریب کار از دست ندهید. زیرا او این مدت چهل سال اقامت خودرا برای تر تبیب پلان اشغال پیش بینی نکرده است. بلکه پلانهای لازم برای ماندن طولانی را دارد، آنهم برای چه؟ ده سال آن برای ازپا درآوردن ایران که امید وارم هیچگاهی به این ارمان نرسد. وسی سال دیگر را برای سروی و نصب پمپهای استخراج نفت و حتی بهره برداری و تقویه دستگا های امنیتی برای همین منظور است که با تلفات نمایشی هم اگر شده جای خود را در جنوب و جنوب شرق افغانستان ترک نمیدهد. بروز نارضائیتیهای اینکه آلمانها در شمال و انگلیسها درجای پر تلفات جا داده شده است. دروغ محض و مکر روبا گری است. تجربه کنید انگلیسها را از جنوب به شمال برانید. خواهید دید که به هزار ها نیرنگ دوباره بجنوب میرسانند و اگر برایشان میسر نشود به اندازه قوای خود در افغانستان کارمندان مسلکی جاسوس و نظامی را در پاکستان تعبیه میدارد و میفرستد. زیرا انگلیس سه هدف عمده را درین منطقه دنبال میکند. یکی اینکه جای پای امریکا و جرمنی را بهر قیمتی که باشد خالی ساخته و آنها را در منطقه کم اعتبار و بلاخره بی اعتبارو طرد مینماید. چنانچه همین حوصله، تحمل و فریب را با کشور پیشتاز پرتگال درقرون گذشته دنبال و تا امروز کشور پرتگال را بسوی عقب کشید. بنا بران تاریخ و اعمال موجود انگلیس بما درس میدهد که هر چه زود تر تا دیر نشده است غم این موش را که در دیوار بند حیاتی کشور ما مشغول نقب زدن است بهر وسیله ای که میشود گرفت. برون کشیدن آنها ازین ساحه و حتی ازین سر زمین نه تنها به ضرر مانیست که بسیار بسیار هم به مفاد ماست. زیرا درین شرایط با اقدامات دپلماتیکی میتوانیم جلو این طوفان را بگیریم، ( اما اگر پرشد نتوان گرفتن به پیل). بهترین الترنتیف قوای انگلیس اتکا به قوای جرمنی (دوچ لند) و قوای هند است. با آنکه قوای هند شامل ناتو نیست، اما اگر ما انگلیس را درین ساحه قطع ید کنیم جرمنی کاملا" حاضر میشود جای آنرا پرکند و هندوستان بدون هیچگونه تعللی دعوت حکومت افغانستان را لبیک میگوید. این دو قوه بکلی میتوانند گلیم طالب و القاعده را تومار لعنت گردن انگلیس بسازد. حتی مرکز جاسوسی و شرارت شرق را خموش نماید. اما اگر ما دیر بجنبیم دیگر موفق به این دست آورد آینده ساز برای مردم و کشور خود نخواهیم شد. خوب دقت کنید، انگلیس طرح خط دیورند را با یعقوب خان درمیان گذاشت یعنی ده ها سال قبل ازان این طرح را داشته بود تا بلاخره توانست عبد االرحمن عیاش را به امضای چنان سند شخصی مجبور نماید که تا امروز درد سر ماشده است. خوب به خاطر داشته باشید که دهن باز انگلیس با قبولی و به رسمیت شناختن خط دیورند بسته نمیشود. بلکه این دهن باز تر و این چشم سفید تر خواهد شد. این پلان را در کتاب افغانستان که توسط فریزر تتلر انگلیس (سفیرسابقه انگلیس درافغانستان) نوشته شده است بخوانید تا باور کنید. او صریح مینویسد که : کشور های افغانستان و پاکستان مفهوم و معنی ندارد. خط دیورند نیز مانعی برای سیلاب شمال شده نمیتواند، بنا بران بیشتر ازانکه وقت روی رسمی شدن و شناخت خط دیورند مصرف شود باید تلاش صورت گیرد تا این دو کشور با هم مخلوط شوند. این سیاست را ضیاءالحق دکتاتورپاکستان بر مجا هدین میخواست تحمیل کند، اما عدم تفاهم گروه های مجاهدین و مرگ به موقع آن جاسوس انگلیس این امر را مرتفع ساخت. آری دفع الوقت شد اما پلان عملی ساختن این امر در سیاست انگلیس هنوز جای با لائی دارد. به همین لحاظ است که آرامش افغانستان با وجود تلاشهای بین المللی بخصوص امریکا به جائی نمیرسد. امریکا هم نمیتواند جای نه هزار سپاهی انگلیسی را در خلای نظامی ناتو در افغانستان پر کند. روی همین کمبود است که باید کاری کرد که هم لعل بدست آید و هم شیطان چیزی کرده نتواند و آن همان نوشته قبلی من است که این قوا را در شمال بحیث ریزرو یا قوت الظهر نگه داشت و قوه های دیگر را بشمول قوای هند که به دعوت حکومت افغانستان دران ساحه مشغول گرددبه مقابله نابکاران فرستاد. با این کار اگر تصمیم سیاستمداران انگلیس دو راه را هم داشته باشند برای ما افغان ها باکی نیست. این دوراه خدمت انگلستان برای کشوری که سالها آنرا عقب برده است بهترین حرکت مفیدی خواهد بود. یکی اینکه اگر درشمال مستقر بماند به هیچکونه دسیسه ای دست نمیتواند بزند بجز ساختن. دوم اینکه اگر سر رگ غیرت انگلیس تاثیر و راه خود را گرفته برود بازهم ما چیزی را نمیبازیم .
بقیه برای مقاله بعدی
ادامه دارد