محمد عوض نبی زاده
غَرجستان، سرزمین کهن واستبداد زدهءافغانستان
تاريخ دیرینه جوامع بشری،با روندِ رو به زوال واستمرارِ هبوت آدمي بر روی زمين و ويرانکننده ترين رخدادِ تاريخانسان، آغاز ميگردد. آدميان با ساختن ديوارها و برج هاي بلند ودیگر وسایل پیشرفته زندگی ميخواهند به آسمان برگردند، ويرانهها ی بربادرفته اميد بازگشت را نشان ميدهند، تا علتِ بيداري در زمان حا ل درک شده بتواند. بررسی تاریخ ، به معنای برخورد با سرگذشت تلخ وشیرین مردم یک سرزمین است وتاریخ ملی هر قومی، یاد نامه و حافظه ء سرزمین آنها است. اهمیت تاریخ، در حقیقت یابی آن نهفته است که، تاریخ نگار باید بستر تاریخ ( جامعه )، و گذر تاریخ ( عنصر زمان ) و باور تاریخ ( تمدن و فرهنگ ملی اقوام ) را با دید انصاف نگری مورد توجه قرار دهد. ، از لحاظ تاریخی الگويِ ويراني در افغانستان، الگويِ طبيعي نيست، انسانهاي مخالفِ فرهنگ و مدنيت با داشتن قدرتِ کور - خانهها - شهرها وتمامي مکانهاي تاريخي،را ویران نمودند و به طور کلي، ساختار ويرانهها الگوهايِ منازعاتِ سياسي و فرهنگيِ هر دوره را نمايان ميسازندکه چه مکانهای در کدام زماني و توسط چه کساني ويران شدهاند،که میتوان از غرجستان ویران شده سر زمین پوشیده ازکوه ها وصخره های بلند وعظیم که عظمتش نه تنها طبیعت کوهستانی بلکه در پشت کارو اراده مردم آبدیده و اسطوره در برابر تجاوز مها جمان وقدامت تاریخی آن بوده است یاد آوری نمود.غرجستان سرزمین ویران شدهء باستاني و تاريخي است، که ويرانی شهر های ضحاک و غلغله ؛ وپيکرِ ويرانِ شده بوداي باميان، بر جايِ خاليِ انسانهاي قرباني شده درسرزمين غرجستان ، تاريخ وتصويرِ عيني ِ گذر زمان را نشان میدهند ؛ یاقوت حموی ، به نقل از مقدسی، معنای غرج را (کوه) و (شار) را ملک و) شاه( معنی کرده است. مارکوارت نیز به نقل از بارتولد، کلمۀ غرج را از ریشه (گر) در زبان باکتریایی قدیم (زبان بلخی) و به معنی کوه می داند(. کلمۀ شار- که امروزدر افغانستان معادل شهر به کار میرود - از کلمات قدیمی فارسی و به معنای شهرستان وشهر وقلعه و به معنی مهتر در متون آمده است ظاهراً این عنوان فقط در مورد شاهان غرجستان به معنی ملک و حکمران به کار رفتهاست. ابن خرداد، عنوان ملوک غرجستان را بُرازبنده نوشته که احتمالا این عنوان مربوط به قبل از اسلام بوده است. مطابق به جغرافیای عرب غرجستان سرزمین مستقلی بوده که آنرا مملکت الجبال نیز ترجمه کرده اند ودر تاریخ تبرستان کلمه غر بمعنای کوه آمده است. ، فريبه جهانگرد فرانسوي، هنري فيلد کريستياتس محقق دنمارکي و جورج راورتي، از مورخان غربي. مقدسي، مولف حدودالعالم در 959 ميلادي، ابي بکر مشهور به ابن فقيه، همچنان هيوان تسنگ راهب چيني از موجوديت غرجستان و موجوديت مردم هزاره در غرجستان به کرا ت ياد نموده اند. ناصر خسرو بلخي از مورخين اسلامي درین دو بیت گوید:-
صد و اند ساله یکی مرد چرا شصت و سه زیست این مرد تازی
سر زمین کوهستانی غرجستان از قدیم منبع آب سرزمین های اطراف آن بوده است. یاقوت حموی می گوید هریرود از این منطقه سرچشمه می گیرد و اصطخری، سرچشمۀ رود مرغاب را نیز در همین منطقه می داندما اکنون می دانیم که نه تنها هریرود و مرغاب، بلکه رودهای کوچک و بزرگ بسیاری از این منطقه به سمت ولایات هرات و فاریاب و بادغیس و جوزجان جاری میشود دوشهر مهم غرجستان بشین و شورمین بود. بشین، (مرکز) غرجستان بوده و نام این شهر به صورت های دیگری نیز ضبط شدهاست نشین ، افشین و بشیر و شورمین نیز که در بیشتر کتب به صورت سورمین ضبط شده، به فاصله یک مرحله از بشین به سمت جنوب و در قسمت مرتفع تر کوهها قرار داشت این شهرها، آب فراوان و کشاورزی پررونق داشتند بشین(افشین)، در روزگار غوریان به اوج عظمت و وسعت خود رسید از شهربشین،برنج فراوان و از شهرشورمین،مویز کشمش و سنجت به ممالک دیگر صادر می شد . دو نقطه مهم و تا ریخی این سر زمین بنام های (بشین) یا افشین یکاو لنگ کنونی و ( سو ر مین ) سر پل فعلی که یکاولنگ پایتخت تابستانی و سر پل پایتخت زمستانی حکمرانان غرجستان ثبت شده است .گردیزی، اصطلاح غرچه را،که در شاهنامه به عنوان نام قوم ساکن در غرجستان به کار رفته، به معنای مطلق کوه نشین به کاربرده است. طو ریکه فردوسي در يک مصراع از شاهنامه به تلفظ اوستایی غرچ وغرچکان مي سرايد:-
شه ءغرچکان بود بر سان شير کجا ژنده پيل بود، آوريدي به زير
استاده بدی بیا میان شیری بنشسته به غرچ دربدی شاری
اصطلاح غرج در نام طوایف خلج-خلخ-غلج-قرلخ که از جمله ترکان بوده و در آسیای مرکزی و افغانستان سکونت داشته اند، که ساکنان قدیم این ناحیه از اقوام ترک بوده اند. این مردمان از اجداد هزاره های افغانستان- ساکنان کنونی این سرزمین- به شمار می روند ( سید عسکر موسوی میگوید که:- یشتر جمعیت این منطقه هزاره هستند. هزاره ها به احتمال زیاد شاخه ای از ترکان هستند که از زمان کوشا نیان درشمال و مرکز افغانستان سکونت داشته اند و برخی از نظریه های قوم شناسانه دربارۀ هزاره ها نیز بر منشأ ترکی و مغلی آنها تاکید میکند و ظاهر فیزیکی آنها و زیست شان در غرجستان، از شواهد اثبات این نظریه است به نوشتة عطاملک جوینی، مؤسّس سلسلة خوارزمشاهی- که - مردی ترک نژاد از سرزمین غرجستان بودهاست . اصطخری، سرزمین غرچستان را غرج الشار می نامدو غرچستان به اشکال غَرشستان و غرستان نیز ضبط گردیده است که حدود اربعه آ نرا از جانب غرب به هرات و باد غیس و از طرف شرق به کا بل - از سمت شمال به جوز جان و از سوی جنوب به غز نی پیوست دانسته اند. به قول ابن حقول تاریخ دان عرب غر جستان کشوری بزرگی بوده است که موسوم به مملکت غر جه یاد شده است . بنابر عقیده بعضی از مورخین اگر آنرا از شکل ترکی قلچ تصور کنیم تلفظ آن با فتح دوم خواهد بود. که این کلمه ترکی نبوده وبا قلج ترکی ارتباطی ندارد و غالباً کلمه خلج شکل دیگر غرچ است. کلمه غرچه در ادبیات فارسی دری بمعنای کوهی مقابل روستایی آمده و از لحاظ اتساع معنی بمعنای ساده نیز بکار رفته است. چنانچه در مورد غرجستان ویا غرچستان. فرخی گوید: - سپهبد سپه شاه شرق ابو منصور
فراتکین دوانی امیر غرجستان
بدیع الزمان عبد الواسع بن عبدالجامع جبلی غرجستانی از شاعران و فرهنگیان مشهور این دیار است که در قرن ششم هـ.ق می زیست. عبدالواسع جبلی غرجستانی در حوزه های دینی تربیت یافت و بر علوم تفسیر،فقه،کلام و حدیث تسلط داشت و سمعانی می گوید که از او حدیث شنیده است جبلی غرجستانی نویسنده و شاعر برجسته ء سرزمین غرجستان سلاطین غوری و خوارزمی و سلجوقی و غزنوی را مدح گفته است. وی از پیشروان تغییر سبک سخن در نیمه اول قرن ششم هجری – ق . است . شیخ آقابزرگ طهرانی،در کتاب خود،دیوان او را در زمرۀ مؤلّفات مردم هزاره شیعه آورده است . شا ها ن غرجستان قبل از اسلام بنا م ها ی شیران با میان از اولا ده کو شانی و یفتلی وبعدآ بنام های براز بنده – شار و ریو شاران یا د میشدند .حکمرا نی شیران بامیان توسط غز نویان ساقط وبعد از آن غوری ها شنسبیها – خوارزمی ها در غرجستان حکو مت کر دند با شکست خوارزم شاه شهر غلغله توسط لشکر چنگیز خان تخر یب و به بامیان آ سیب زیا دی وارد گشت. او لا ده چنگیز خان چند ین قرن در بامیان ودیگر منا طق غر جستان حکومت کر دند وبعدآ او لا ده تیمور لنگ در ین ساحه تسلط یا فتند و در زمان سلطان حسین با یقرا - امیر ذوالنون ارغون از طایفه ارغون از مغلان ایلخانی ایل تر خان اولین حاکم وامیر سلسله امرای ار غونیه در غرجستان بود وی توانست قلمرو خود را تا کابل – قند هار – سند وفراه توسعه دهد.امرای ارغونیه قریب به هشتاد سال با فراست حکومت کردند. مردم هزاره که در سراسر افغانستان پراکنده اند، پیروان مذاهب شیعه دوازده امامی، شیعۀ اسماعیلی و اهل سنت و جماعت و احتمالا دومین گروه بزرگ قومی در افغانستان هستند (موسوی، درمقدمه کتاب هزاره ها).می نویسد :- در سال107هـ.ق/724م اسدبن عبدالله القسری والی جدید خراسان به غرجستان لشکرکشید اما با نمرون حاکم غرجستان صلح کرد و نمرون مسلمان شد. ظاهرا استقلال حکام غرجستان تا مدتها باقی ماند. در زمان سامانیان شاران غرجستان از آن حکومت اطاعت می کردند و پس از قدرت گرفتن محمود غزنوی، با او نیز از در دوستی پیش آمدند. سلطان محمود بالاخره غرجستان را فتح کردو گردیزی، فتح غرجستان را در سال 403 هـ.ق ذکر می کند که هنگام حمله سلطان محمود، شار ابونصر تسلیم شد و به امر سلطان در هرات اقامت کرد و بعدا به غزنین احضار شد و پسر او محمدشاه با زجر و شکنجه به غزنین آورده شد و در آنجا محبوس گشت (. از دیگر افراد مشهور این خاندان شار رشید و شار ابو محمد بن محمدهستند اگر چه سلطنت مستقل شاران غرجستان توسط محمود غزنوی،منقرض گردید اما حدود 2 قرن بعد، در دوره غوریان،دوباره نام چندین «شار» دیگر را می شنویم مانند شارابراهیم و شار اردشیر که جوزجانی از حضور این شاران غرجستان در هنگام وقایع مهم، مانند تخت نشینی سلاطین غوری، یاد کرده است در تاریخ بارها از غور و غرجستان در کنار هم یاد شدهاست.
نقشه محدوده تقریبی غرجستان درنقشه افغانستان کنونی (مأخذ:- لسترنج)
نقشه موقعیت غرجستان در خراسان قدیم(مأخذ:- لسترنج)
هر كوه و تپه غرجستان نمادي از شجاعت، مردانگي و پايمردي اين مرز و بوم است و انسان با ديدن دره آهنگران به ياد كاوه آهنگري ميافتد كه چگونه در مقابل ضحاك جابر قيام كرد و او را از بين برد و شهر تاريخي غلغله از فداكاري آن مردم در مقابل ظلم و ستم چنگيز حكايت ميكند و تنديسهاي بزرگ بودا فرهنگ و هنردوستي مردم آن را به نمايش ميگذارد. تشخيص اصلی هويت بومی و تاريخی باشندگان غرجستان ، مستلزم تبيين واقعيت های تاريخی و برداشت شواهد و قراين از عمق جامعه هزاره بادرنظرداشت شيوه های معين تحريف هويت تاريخی اقوام تحت استبداد بخصوص جامعه هزاره از طرف حاكمان سركوبگر و استبدادی دوره های مختلف افغانستان مي باشد .غرجستان شاهد فجایعی بود که در تاريخ افغانستان و خراسان قديم، نظیر آن را کمتر سراغ داریم. امير عبدالرحمنخان براي گسترش حكومت مركزي، به غرجستان لشکر کشید. ، و درنتيجه مردم هزاره درمخالفت با این لشکرکشی مجبور به مقاومت شدندودر حدود د ه سال این جنگ طول کشید. نسل کشی عبدالرحمن در مقابل مردم هزاره و آواره ساختن آنها از محل بود و باش و مباح ساختن تصاحب دارايی منقول شان بنام غنيمت و توزيع زمين مزروعی وعلفچر آنها به فاتحين، گناه نابخشودنی و خصومت نژادی بوده است . عبد الرحمن برای توجیه نابودی جمعی هزاره ها ابتدا از ملاهای سنی فتوای کافر بودن هزاره هارا گرفت و پس از آن اشتهار داد که هزاره ها بقایای اولاد چنگیز اند وچنگیز هم خون ریز تاریخ وویران کننده ء افغانستان وقت. بعد اشتهار دیگری دادکه هزاره ها وابسته به ایران شیعه مذهب است که متاسفانه تا هنوزاین سیاست دنبال می شود شکست هزاره ها در جنگ پی آمد های ناگواری داشت گرچه عبد الرحمن توفیق نیافت جامعه هزاره را به طور کامل نابود نماید ، اما این تراژیدی بزرگ برای هزاره ها یک تاریخ فراموش ناشدنی است که این فریاد های بی صدا از کله های منارشده ، از چشم های ریخته شده در ترازوی های شهر استبداد زده ، از غل وزنجیرهای زندانیان پوسیده شده ، از کنیزان فروخته شده در بازارهای هندوستان ، از غلامان و نوکران خانه زاد اشراف کابل و قندهار و از تبعیدیان پاکستان ، ایران و آسیای میانه تا همین لحظه از کنگره ء تاریخ به خون نشسته ای این کشور بلند است. از زمان تشکیل افغانستان تا به امروزبدون دوره کوتاه شاه امان الله با جامعه هزاره همیشه به عنوان مردم درجه پایین برخورد شده است.درساختار قدرت جایی نداشتند به کار های پست گماشته می شدند ازادی عقیده وبیان نداشتند به مدارج بالای علمی یا نظامی نمی توانستند برسند ولی مالیات های سنگین می پرداختند واز طرف هم کیشان سنی مذهبشان به عنوان مسلمان کامل شناخته نمی شدند و مورد قتل وغارت قرار می گرفتند. از اواخر دهه30 شمسی با توجه به عرصه بازتر فضای سیاسی در کشور تعدادی از مردم هزاره ء شیعه در دولت حضور نمایشی پیدا نمودند اما در دهه هشتاد میلادی جامعه هزاره ازادی عمل بیشتری پیدا کردند وتا مقام نخست وزیری در دولت پیش رفتند. در دولت اسلامی با شروع جنگ های داخلی مردم هزاره آن را حد اقل فرصتی برای حضور در صحنه سیاسی قلمداد کردند که حرکتی انفجاری با پتانسیل300 سال محرومیت شکل گرفت تا اینکه دوران سیاه طالبان برای مردم کشور وسیاه تر برای مردم هزارهء شیعه فرا رسید. طی مدت چهار دهه اخیرحوادث دست به دست شدن قدرت در افغانستان پیش بینی ناپذیربوده است هنگامیکه ظاهر شاه در ایتالیا مشغول تداوی چشم بود هرگز در ذهنش خطور نمی کرد که پسر کاکا و شوهر خواهرش، اورا از قدرت براندازد.وکسانیکه داوود خان را بر اریکه ء قدرت رسا نیده بودند ، نمی توانست پیش بینی نماید که آنها اورا نه تنها از قدرت خلع می کنند بلکه در برابرچشمانش خانواده و خودش را به رگبار می بندند. تره کی که از آغاز و رود حفیظ الله امین به حزب ، مدافع سینه چاک اوبود ، تصور نمی کرد که شاگرد وفادار وی ، روزی بالشت را بر دهان او بفشارد.آیا مجاهدین تصور می کردند که چند طلبه ای دیو بندی وبی خبر از دنیا ، با عبور از سرحد سپین بولدک سرانجام برتخت کابل بنیشنند وآنها را در دره ء پنجشیر محصوربسازند. طالبان که به زودی هوای به رسمیت شناخته شدن بین المللی شان را در سر می پرورانیدند و ، فکر نمی کردند که روزی امریکایی ها آنها را از قدرت براندازند. این است فشردهء پیامد تراژیدی خونین سه دهه بحران در افغانستان که از آن تذکر بعمل آمد.سیاست در کشور ما همواره از خط منافع قومی عبور می کند ودر واقع سیاست جنگ منافع است . یکی از عمده ترین شکست جامعه هزاره در طول تاریخ خوشباوری سیاسی و اعتماد بدون سنجیش انان بوده که متاسفانه همیشه اغفال تاریخی شده به گونه ای مثا ل به سر نوشت چند تن از شخصیت های تاریخی و اثر گذار جامعه هزاره نگاه نمایید که : - محمد عظیم بیگ سه پای این سردار رشید ودلاور در هنگام جنگ علیه لشکر متجاوز امیرعبدالرحمن توسط یکی ازعمال ومزدوران عبدالرحمان بنام محمد خان تایمنی در منطقه بنام دولتیارغور با فریب و نیرنگ به مهمانی دعوت شد ، که درآن مهمانی آن اسوه مقاومت و مبارز ضد استبداد را ناجوان مردانه دستگیر و در اختیار لشکریان امیر قرار دادند ، که او از دولتیارولایت غور به هرات انتقا ل داده شده و درسا ل 1894- میلادی شهید میر محمد عظیم بیگ سه پای درشهرکابل اعدام گردید.- حاجی خان ( کاکری ) به عنوان فرستاده ء امیر دوست محمد خان زیر نام دوستی میریزدان بخش بهسودی را در سیغان بامیان ناجوانمردانه با وجود مهرنمودن بالای قرآن و پیمان شکنی به شهادت رسانید - انتقال ابراهیم خان گاو سوار پیشوای قیام غرجستان، با فریب و نیرنگ از سرزمین پدریش به کابل نزد ظاهر شاه که منجر به ضبط ملکیت ودارایی اش گردید و خود واولاده اش را مادام العمر در بغلان تبعید کردند.- رفتن رهبر شهید استاد مزاری جهت مذاکره با طالبان که سر انجام بر خلاف ننگ و غیرت " پشتونوالی " طالبان مهمانان خود را در خانه خود ، به شهادت رسانیدند. وبه ریش این متل پشتو خندیدندکه :که د پشتانه په کور میلمه راشی ، زان ته دریغ نه کوی. ( در خانه ای پشتون اگر مهمان بیاید ، جان خود را دریغ نمی کند . بحران اعتماد ، از دشواری های اساسی همگرایی میان جوامع محروم افغانستان است پرورش و ترویج این بحران یکی از حیله های بسیار کار آمد استبداد در طول تاریخ مناسبات اجتماعی اقوام بوده که حاکمیت های قبیلوی در گسترش آن ید طولایی داشته است. مردم هزاره باید آگاهی وشم سیاسی خویش را در قبال راهبردی های سیاسی جامعه تقویت نماید و برای نجات از تکرار فاجعه بار تاریخ و نبرد منطقی علیه تنفر اجتماعی و برای پیدایی جایگاه خویش در معادلات قدرت سیاسی افغانستان ناگزیر هستند که تقویت اعتماد به همدیگر به عنوان یک اصل مسلم در کار شان قرار گیرند. هر فرزند دردمند ، معتقدو متعهد به منافع مردم ، باورمند به عدالت ملی و اجتماعی یک سرمایه ای بزرگ جامعه ای هزاره است. کم بها دادن به این سرمایه ها کم بها دادن به آزادی ، انسانیت وعدالت موعود می باشد. پس قلم های که در مذمت این سرمایه های فکری و معنوی به جولان در می آیند شکسته باد وزبان های که در تخریب اجتماعی آنها باز می گردند ، بریده باد. تخریب این سرمایه ها در واقع فقر جامعه هزاره را از لحا ظ سیاسی بیشترمی سازد. وحدت نیروهای آگاه باید در دستور کار مردم هزاره قرار گیرد. چون فعالیت فردی در عرصه ی سیاست نمیتواند به تنهایی گره گاه های عمده ای سیاست را باز نماید این عجز سبب میشود که فرد را ، مایوس ودلزده نماید. احزاب سیاسی مرکز تجمع داوطلبانه ای افراد برای به ثمر رسانیدن ا هداف مشترک و جایگاه گشایش گره گاهای عمده قضایای سیاسی به دست یک جمع می باشد که خرد جمعی در آن حاکم است. البته این نکته به احزابی صدق می کند که تصامیم شان بر معیار های شور و بحث جمعی پی ریزی شده باشد نه احزابی که یک فرد به جای همه تصمیم می گیرد و طبعاً در فردای نبود آن فرد ، دیگر حزبی هم وجود نخواهد داشت. یبعدالتی واستبداد که جامعهء هزاره به دوش میکشند استبداد مضاعف وچند بعدی است. استبداد سیاسی ، استبداد مذهبی ، استبداد معنوی ، استبداد نژادی ، استبداد فرهنگی ، استبداد منطقوی ، استبداد زبانی و استبدادهای دیگر ، که با تاریخ خونین جامعه ء هزاره گره خورده است. پس رهایی از این همه استبداد چند بعدی نیاز به انسجام هم آهنگی ، منضبط ، مدنی و تو ام با آگاهی دارد. وقتی چپ ، راست ، میانه ، تند رو ، کند رو وغیره مرزهای برای جدایی نباشند ، پس هیچ دلیلی نمیتواند اقامه گر چندین نوع تشکل سیاسی متشکل از ، نخبه گان ، آگاهان و روشنفگران جامعه ای هزاره باشند.
پی نوشت ها-
سایت جمهوری سکوت زیرعنوان غَرجستان، سرزمینی تاریخی در کوهستان مرکزی افغانستان نویسنده :-
سایت کاتب هزاره زیر عنوان هزاره جات یا هزارستان ازدیدگاه ونظر مورخین نویسنده:- صاحب این قلم.
موسوی،سیدعسکر، هزاره ها ، ترجمه اسد اله شفایی ، تهران: 1379 شمسی.
سایت مشعل زیرعنوان سیا ستها وتاریخ معاصرهزاره ها اصلیت هزاره ها نوشته: ظاهردقیق ماسترعلوم سیاسی.
یا د داشت های شخصی صاحب این قلم -24-- ماه –می– سا ل – 2009 – میلادی.