محمد عوض نبی زاده
افغانستان , سرزمین همیشه دربحران سیا سی و نظامی
کشورعزیز ما افغانستان ، یکی از نقاط استراتیژ یکی جهان ، مرکز تقاطع منافع - خط حا یل و تخته خیز ابرقدرتهای دنیا در" بازیهای بزرگ "چند قرن اخیربوده است . افغانستان در قرن نزدهم موقف کشورحا یل را میان روسیه تزاری از یکسو و برتانیا کبیراز سوی دیگر داشت. که روسیه تزاری علاقه برای رسیدن به آبهای گرم و استعما رانگلیس برای دست رسی به آسیای میانه را داشتند اما دراخیر دهه دوم قرن بیستم نهضت جوانان افغان برهبری شاه امان الله زمانی استقلال افغانستان را از بریتانیائی کبیر تحصیل نمود که آفتاب بالای مستعمرات آن غروب نمیکرد و بعد از حصول استقلال سیاسی افغانستان دیری نگذشته بود که محافظه کاران بوسیله سپه سالار محمد نادر شخصی که بدوستی بریتانیه تمایل داشت و از دوره تحول بطی جامعه افغانستان جانبداری میکرد ،جبهه جدیدی تشکیل داده شگافی را در دولت "جوانان افغان "بوجود آورد و با همفکران داخلی و همدستان خارجیش بکار شکنی و سبوتاژ و فعالیتهای تخریبی دست زدند . فامیل آ ل یحیی که تعداد شان به دوازده نفر میرسید، برعکس دیگران باهم متحدبودند با به قدرت رسیدن محمد نادر شاه و برادرانش که دشمنان سیاسی شان را نابود میکردند ،و بنیاد سلطنت اش از همان آغاز ، بر توطیه، و خونریزی آزادی خواهان افغانستان نهاده شده بود، و با استفاده از شیوه های نوین ،مخالفین را در زندانهای مخوف از بین می بردند ویا سالها در سلولهای تاریک به زندان انداخته و شکنجه می نمودندکه با واکنش های خشمگینانه مردم مواجه شدند .کشته شدن محمد نادر اخطاری بود برای رهبری دولت کینه توز، فامیل سالار ،دارای دیدگاههای زور گویانه و مستبدانه ، گرچه محمد ظاهر بعد از قتل پدرش وارث تاج و تخت شد اما، درعمل ازمیان این حلقهء خانوادگی یکی از دوستان قدیم استعمار انگلیس ، صدراعظم محمد هاشم خان که بحیث زاهد تصنع کار ،تفسیرمیخواند و مانند نادرشاه خود را محورزمین دانسته وبا خون مردم طهارت میکرد، برقدرت تکیه زد. تربیت سیاسی استعمار انگلیس بر هاشم خان چنان اثر گذاشته بود که در تمام دوره قدرتش نتوانیست ، از آن فاصله بگیرد اودرحالیکه با استفاده از افزار زشت استبداد وخشونت نسبت به مردم ،برخورد مستبدانه داشت ولی ، برعکس با پشتیبانی ازسیاست های استعماری خارجی با قیافه ننگین در برابر قدرت خارجی ، خود را خوار وزبون احساس میکرد.طی بيش از سه دهه اخیر با ازهم پاشيده شدن نظام اجتماعی و اداره مرکزی ، که منجر به بحران مشروعیت گردید ، وپيش ازين قدرت به شکل سنتی و استبدادی بوسیله خاندان سلطنتی تمثیل می شد. در وضعيت جدید نه تنها رهبری ومرجعیت سنتی و خاندانی که قدرت را از مرکز به اطراف صادرمی کرد سقوط نمود، این سقوط ساختار اجتماعی نه تنها رهبری جامعه را بنفع رهبران قدرتمند محلی و قومی تغیر داد،بلکه باعث پاشیده شدن حاکمیت استبدادی نیزگردید.
اگرسه دوره کوتاه حکومت حبیب الله کلکانی - ببرک کارمل و برهان الدین ربانی تاجک تبار را ازین رده در قدرت حذف نمائیم نخبگان پشتون تبار اعم از گروه های سلطنتی – و سازمان های چپ و راست شش دههء اخیر همیشه در معامله و دست بدست شدن قدرت به همکاری و حمایت مستقیم ممالک مداخله گر منطقه و کشور های متجاوز جهان نقش اساسی و عمده را ایفا نمود ه است . چنانچه برای آوردن قوای نظامی شوروی سابق به افغانستان نقش نورمحمد تره کی و حفیظ ا لله امین از قبیله غلزائی خیلی برجسته و عمده بوده و در طرف مقابل حکمتیار- سیاف – خالص ومحمدی ودیگررهبران گروه های هفت گانه در پاکستان بخاطر پیشبرد جنگ دولت وقت وبرای دستیابی به تسلیحات و امکانات مالی در خدمت استخبارات نظامی پاکستان و استخبارات ممالک مسلمان عرب و کشور های غربی قرارگرفته بودند . گروه طالبان نیزبعدا درخدمت استخبارات نظامی پاکستان قرار گرفته و زمینه مداخله علنی پاکستان را فراهم می نمودند . امروز نیز همان چهره های سیاسی قبیله حاکم در رهبری دولت کنونی در کابل و طالبان مخالف دولت و جامعه جهانی - باشعار جهاد علیه این نیرو ها جنگ را به پیش می برند و مدت بیش ازهفت سال است که جامعه جهانی را در سرزمین بلا کشیده افغانستان مصروف جنگ فرسایشی وخونین ساخته اند. عامل اصلی در معضله افغانستان حضور تعداد کثیری از تحصیل کردگان وابسته به اقوام انحصارگر قدرت مقیم درکشور های غربی و ایجاد لابیهای مختلف در ین کشورها میباشند که تا ثیرات مستقیم از طریق این لابی ها برسر نوشت مردم اکثریت خا موش افغانستان که گروگان بازی های خون آ لود سیا سی و معاملات پشت پرده آنان شده است و اقوام غیر پشتون بخصوص هزاره ها– ازبک ها و دیگراقلیت های قومی همواره شکار این بازی های خبیثهء سیاسی انحصار گران قدرت و بعضا اسیربازی های سیاسی نخبگان قوم رقیب درمعاملات سیاسی با کشورهای منطقه میشوند در طی مدت سه قرن اخیر نخبگان و روشنفکران خاندانی و قبیلوی مربوط به اقوام حاکم همیشه بازیگران اصلی تعویض حاکمیت میان خو د ها و ندرتا در مبارزه و کشاکش تصاحب قدرت با نخبگان قوم رقیب و مدعی قدرت بوده است و بالای سر نوشت سیاسی افغانستان با کشور های متجاوز خارجی وارد معامله و سازش شده اند. گرچه رهبران و نخبگان گروه ها و احزاب سیاسی اقوام حاکم همواره شعار ملی و اسلامی میدهند ولی درعمل و اقدامات روزمره ءشان نشان و علایم قومی و گروهی بمشاهده میرسند وآنان سعی دارند که علایق قومی وگروهی خود ها را زیر نقاب مقوله های ملی و اسلامی پنهان نمایند. درافغانستان غالبا شعارها ملی است اما متاسفاه عملکرد ها نژادی وقومی و اکنون بعد از سه دهه جنگهای تباه کننده ثابت گردید که در شرایط کنونی نیز موقف این گروه های سیاسی کشور بدتر از گذشته شده است . اقوام هزاره که سومین گروه قومی از لحاظ نفوس وحضور فزیکی میباشند و درهنگام دست بدست شدن قدرت میان مدعیان قومی حاکمیت بحیث سر بازان و مواد سوختی جنگهای قدرت استفاده گردیده که بزرگترین قربانی و تلفات انسانی و اقتصادی را درین جنگها داده است . اگرچه درهنگام مبارزه قدرت میان داعیه داران اصلی حاکمیت هزاره ها برقرارکننده ای تعادل و توازن قدرت و ضریب خوب در معادلات سیاسی و نظامی در کشور بوده است ولی انحصار گران حاکمیت به مجرد دست رسی به قدرت - رهبران سیاسی مردم هزاره را از دایره ء قدرت همواره کنار زده است . نخبگان سیاسی مردم هزاره و دیگر اقوام محروم کشور معتقید ند که حضور نیرو های جامعه جهانی در افغانستان به نفع تمام اقوامی هستند که داعیه دار حاکمیت و قدرت نمی باشند و از صلح وثبات درکشور با اخلاصمندی کامل حمایت دارند شاید نیرو های جامعه جهانی خود نیز در طی مدت هفت سا ل حضور ایشان در افغانستان این مطلب را بخوبی درک نموده باشند . مردم هزاره ودیگر اقوام محروم کشور طرفدار جنگ و آشوبگری نمیباشند چون گروه های تروریستی درمناطق هزاره جات و مناطق شمال افغانستان زمینهء اکمالات بشری و تسلیحاتی – تغذیه مادی واقتصادی ندارند که مردم این ساحات تاهنوز در صلح و امنیت زیست مینمایند. انتخابات امسال برای جامعه هزاره، از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. واین مردم اززمره محرومترین شهروندان افغانستان است، که باید بطور مستقلانه وارد عرصه انتخابات شود. چنانچه در انتخابات قبلی این طلسم استبداد" بوسیله آنان درهم شکسته شد که میتوان آنرا شکست " خود کم بینی " وتابو شکنی تاریخی تعبیر کرد. تداوم تابو شکنی ، تدوام فریاد سنت شکنی یک جامعه تحت ستم صدای میلیون ها انسان است که در شرایط استبداد ، توهین - تحقیر و نابود گردیدند. ادامه این مسیر در واقع تداوم راه است که بزرگمردی چون بابه مزاری جانش را در این راه قربانی نمود. برای مشارکت سیاسی جامعه هزاره ، وجایگاه آن در بدنه قدرت کاندید مستقل جامعه هزاره میتواند، از تمامی مناطق هزاره نشین ، شهرهای کابل، مزارشریف ، پلخمری ، قندوز - غزنی - هرات وشهر های دیگرکشور ، رای لازم را حاصیل نماید. به یقین که میزان رای دهی این دوره بیش از دوران نخست انتخابات ریاست جمهوری خواهند بود. کاندید مستقل جامعه هزاره با توجه به وزنه واعتبار آ رای مردم، به سادگی میتواند برای مشارکت واقعی جامعه اش در قدرت ـ نه به شیوه نمادین چند وزیر در وزارت خانه های منفعل ـ بلکه در تمام بدنه ای ساختاری دولت طبق شعاع وجودی جامعه هزاره ، و بازسازی زیر ساخت های عمده اقتصادی و سیاسی در مناطق هزاره نشین از جمله منظوری تشکیل سه ولایت جدید بنام های ولایات جاغوری – بهسود و پنجاب و احداث سرک شاهراه آسیائی کابل – هرات از طریق هزاره جات و احداث میدانهای هوائی شیبرتو و نیلی بصورت اساسی و تطبیق ماستر پلان شهر های جدید بامیان و نیلی با رئیس جمهور آینده وارد گفتگو ، وتفاهم نماید وهمچنان لغو فرمانهای خصومت برانگیز شاهان وامیران دوران سلطهء استعمار بریتانیای کبیر در زمینهء استفاده از چراگا ههای مردم بومی هزاره جات - غور بدخشان پنجشییر، کاپیسا غزنی و مناطق شمال و حل عاجل مسأله کوچی ها وتوزیع کارت شهروندی به همه گروهای قومی ومذهبی از جمله به کوچیها ، همبسته گی اقوام برابر حقوق ساکن افغانستان را تحرک نوین می بخشد سنگ اندازی درین راه دشمنی به همبسته گی ملی است که باید از رئیس جمهور آیند ه مطالبه کند و این اهداف تاریخی وقتی براورده میشودکه همه روحانیون،روشنفکران ،آگاهان سیاسی، فرهنگیان ، احزاب وسازمانها وکل جامعه هزاره با یک همگرایی وهمدلی کاندید مستقل خود را حمایت نمایند. درحالیکه مردم هزاره چنین یک تجربه موفق انتخاباتی را هم قبلا از سر گذشتانده است. توقع میرود تاآنها بتوانند متناسب با ميزان حضورشان ، درتعيين سرنوشت سياسي خویش، سهم بگيرند.
نسل اول رهبران و کادر های دست اول احزاب سیاسی راست و چپ درافغانستان گرچه در شرایط کنونی از نفوذ و اقتدار سیاسی برخوردارند اما بعد از سپری شدن سی سال جنگ های میان حزبی و ایدئولوژیکی آنان برضد یکدیگر شان تجارب معین منفی و مثبت فراوانی را کادر ها و نسل دوم این احزاب و جامعه ما کسب نموده اند واز لحاظ سن وسال هرروزیکه سپری میشود قدرت فعالیت های روز مره فزیکی این رهبران و کادر های دست اول تقلیل میابد. ولی برخی از رهبران و کادر های نسل اول احزاب و تنظیم های اسلامی از رهگذر سوء استفاده های مادی – تاراج دارائی های دولتی و ملکیت های شخصی مردم کشتار های دسته جمعی و عامل جنگهای میان گروهی و قومی در نزد مردم کشور ما تا حدودی بد نام گردیده است.متناسب به نیاز سیاسی افغانستان باید ساختار های جدید سیاسی را از میان افراد نسل دوم کادرهای رهبری دست دوم مربوط به احزاب سیاسی راست و چپ افغانستان که نیک نام با تقوای سیاسی و غیر اید ئو لوژیک میاندیشند ودارای اعتبار و نفوذ و محبوبیت لازم در میان مردم باشند ایجاد نمایند . سازمانهای جدید باید با معیار های کنونی بطورمشترک و یا جدا گانه از میان نسل دوم این احزاب در افغانستان تشکیل گردند. چون رهبران فعلی احزاب راست و چپ یگانه مانع عمده و اصلی نو آوری اندیشوی - فکری و تشکیلاتی و بوجودآمدن رهبران جدید سیاسی در جامعه هستند که باید این موانع هرچه زودتر از پیشروی نسل دوم این احزاب برداشته شوند پروسهء آیدیالوژی زدائی در میان روشنفکران افغانستان بصورت طبیعی و از پائین درمیان نسل دوم گروه ها و احزاب سیاسی و جوانان رشد نموده است. به وسیله این ساختار جدید مردم افغانستان نیز از شراین تیکه داران و مافیای سیاسی – قومی ودولتی نجات میابند چون افغانستان یک جامعه کثیرا لقومی و قبیلوی است که هنوز هم درین کشور ملت واحد تشکیل نیاافته است بناء تشکیل احزاب سراسری وملی یک پارچه و واحد که نمایندگی از مجموع کشور نماید کمتر میسر است بالای مکانیزم این گونه احزاب با کادرهای مجرب نسل دوم -احزاب راست و چپ کنونی مشوره صورت گیرند. باید همهء اقوام کشور در تمامی امور و مسایل کشور ی و لشکری سهم ونقش معین خود را داشته باشند. البته جابجائی کادرهای نسل دوم دررهبری احزاب موجود باید به تدریج وآرام صورت گیرد.تا از هم پاشیدگی درمیان این گروه های سیاسی بوجود نیاید. در رهبری و تشکیلات ساختاری احزاب شکل جدید از میان کادرهای نسل دوم گروه های راست و چپ که به ا مراض فساد اداری – اختلاس– رشوت سوء استفاده و تاراج بیت المال - زر اندوزی و قاچاق مواد مخدر آلوده نباشند مد نظر گرفته شوند . تحولات سیاسی و اجتماعی افغانستان منطقه وجهان این ضرورتها اهداف ووظایف شریفانه را دربرابر همه گروههای سیاسی شخصیهای قومی وفرهنگی و عالمان دینی ومذهبی متنفذین روشن ضمیرمحلی قرارمیدهد که پس از چندین دهه، باید سرشماری شفاف احصاییهءنفوس افغانستان بدون هرگونه تقلب وتذویر با شفافیت آغاز وزیر نظر کار شناسان سازمان ملل متحد انجام تا کار بازسازی و انکشاف مطابق نورم های معاصر جهانی صورت گیرد. ودر آغاز وانجام شفاف انتخابات ریاست جمهوری، شورای ملی وشوراهای محلی ولایات وشهرداریها، اشتراک فعال احزاب سیاسی تیپ جدید ، برای تمثیل آزادی وعدالت ،نقش محوری و کلیدی خواهند داشت که درین مورد باید گام های عملی و صادقانه برداشته شود .
درهنگام جنگ سرد - افغانستان ساحه ء نفوذ و منافع شرق وغرب وتوازن قواء دو ابرقدرت جهانی را بخود اختیارو هم زمان به آن سیاست عدم انسلاک را تعقیب میکردو پیروزی غرب در جنگ سرد محصول تصادم ایدیالوزیکی در جهان دو قطبی بوده است. اما رقابت کنونی میان امریکا و روسیه و دیگر ممالک منطقه دارای عوامل جیو پولیتیکی است که علل بنیادی بی امنیتی، جنگ وبی ثباتی را در کشور ما بوجود آورده اند موقعیت افغانستان در سیستم جیوپولیتیک منطقوی و توازن قوا" میان ابر قدرتها از اهمیت عمده برخوردار میباشد- درقرن بیست و یکم مجددا" مردم افغانستان شاهد تکرار" بازی بزرگ" جهانی در سرزمین خویش هستند . ازیکسوروسیه و چین یکجا با سازمان " شنگهای" و ازجانب دیگر ایالات متحده امریکا و ممالک اروپا ئی وهمچنان با شمولیت کشورهای هند و چاپان در این بازی افغانستان را با چالشهای جدید جیوپولیتیکی منطقوی مواجه ساخته اند . محرک و انگیزه اصلی اشتراک در این بازی موجودیت ذخایر سرشار و منابع طبیعی نفت و گاز کشورهای اسیای میانه - را ه های ترانزیتی ودسترسی به بازار اقنصادی این کشورها ست که انتقال آن بدون عبورازخاک افغانستان میسرنیست حکومت کنونی افغانستان حکومت رقیب تلقی و پاکستان ضرورت به حکومت تابع در افغانستان دارد . پاکستان در تحقق پروژه دوم که ایران را باهند ازطریق پاکستان وصل میکند درقبال پیاده نمودن سیاست رقابتی چین علیه هند بکار میبرد.دسترسی چینائی ها به بندر گوادر بلوچستان پاکستان بمعنی مهیا شدن راه بحری با بحیره کسپین/اسیای میانه/ را ه های بین المللی بحری شرق نزدیک و خلیج فارس است. این پروژه با سرمایه گذاری روسیه گاز طبیعی ایران راازطریق سواحل آبی بندر گوادر بلوچستان پاکستان بواسطه پایپ لاینهای به راجستان هند انتقال داده ودر صورتیکه به کدام ممانعت مواجه نشود در سال 2013 م به یهره برداری میپردازد. گرچه پروژه " ترانس افغانستان " از پشتیبانی سیاسی امر یکا/ جامعه اروپا و ناتو برخوردار است ولی این پروژه سیاسی ، که شاهد فرار گاز ازساحه تحت تاثیر گازپروم در" اسیای میانه" بر علاوه ناپایداری سیاسی و بی امنیتی" وارد اتی" از امکانات تحقق این پروژه کا سته و شانس بیشتر را به پروژه رقیب نصیب میسازد.- سیاست درهای باز، جلب سرمایه خارجی وسهم گیری شاملین بازی بزرگ معاصر در استخراج معادن افغانستان و پروژه های ملی. ، ضرورت دارد که در سطح داخلی به تفاهم کلی فضای سیاسی واتنیکی پرداخته ودرسطح خارجی دربرگیرنده تضمین بین المللی ازواشنگتن تامسکو و ازبروکسل الی انقره باشد . و بخصوص بعد ازحوادث تروریستی 11 سپتمبر 2001 درایالات متحده امریکا و سرنگونی امارت اسلامی طالبان ،تدویر کنفرانس بن وایجاد حاکمیت جدید سیاسی براساس فیصله شورای امنیت سازمان ملل متحد، نیروهای کمک به امنیت ( ایساف ) و ناتو تحت رهبری سازمان ملل متحد درافغانستان مستقرساخته شدند .تکنوکرات های افغان که درواقع همان محافظه کاران علیل و بیمار دوره سلطنت و بعضا بازمانده از جمهوری اول سر دار محمد داود بودند، وقتی خلاف انتظار بار دوم به صحنه سیاست افغانستان آورده شدند، جز این که تفکر و کردار تکنوکراسی را به طور کاریکاتوری به نمایش بگذارند کار دیگری از آنان ساخته نبود تکنوکرات های افغان وقتی در سیستم قدیمی دیوان سالاری افغانستان وارد شدند،. این آقایان فراموش کرده بودند که در سالهای سلطنت و پنج سال جمهوری اول، خود آنان بانی و تهداب گذارروش های محافظه کاری درافغانستان بوده اند.دراوایل تبلیغات این تکنوکرات ها چنین بود که جنگ سالاران بازمانده از سه دوره کمونیستی، جهادی وطالبی، مانع توسعه افغانستان درراه رسیدن به رفاه، قانون سالاری و حقوق بشر اند. حالا تجربه نشان داد که فساد سالاری درعمق روابط رسمی وغیررسمی جامعه افغانستان ریشه دوانیده است و آنانی که به عنوان ناجیان وخادمان افغانستان جدید وارد صحنه شده بودند، خود به فساد سالاران بزرگ، قانون شکنان و سارقان غول پیکر مالی مبدل شدند. که میان تکنوکرات ها و فاسدان مالی داخل افغانستان و شبکه های فسادمالی بین المللی یک پل قوی برقرار شده است و تفکر مافیای در تمامی سطوح حکومت رخنه کرده است.با در نظر داشت مساعدت ده ها میلیارد دالر رقم کمک هاى وعده شده جامعۀ جهانى به افغانستان تا ختم سال ٢٠٠٨ ميلادى به ٥٨ ميليارد دالر امريکايى مى رسد که تاکنون، حدود ,931 ميليارد آن پرداخت شده است ؛ که این پول مصرف شده موثریت لازم نداشته است جامعه جهانی باید در مبارزه با تروریزم بین المللی در ابعاد باز سازی زیر ساخت های اقتصادی و اشتغال یابی برای مردم افغانستان توجه جدی مبذول ومشابه به پلان مارشال که بعد از جنگ دوم جهانی درآلمان تطبیق گردید وچنین پلانی را برای بازسازی و نوسازی اقتصادی- سیاسی واجتماعی کشور ما تطبیق نماید تا جوانان بی کار که بنا برمجبوریت های اقتصادی شکار تروریزم میشوند با اشتغال یابی و مصروفیت درکار بازسازی صفوف انتحارگران و تروریستان از میان نسل جوان کشور خالی خواهد شد .
رویکردها:-
- سایت آریائی زیرعنوان موقعیت جدید جیوپالیتیک افغانستان داکترمحمد سالم.
- سایت خاوران زیرعنوان صلح وآزادی کشورما درگرو "بازیهای بزرگ نو" نویسنده: اکادمیسین دستگیر پنجشیری.
- یا د داشت های شخصی صاحب این قلم - 5- ماه –اپریل – سال – 2009 – میلادی.