سیدموسی عثمان هستی مارک تواین افغانستانی
توگرآزادی هوس داری سینه خنجرکن
مقابل بادشمنان زودترشمشیردرکمرکن
نترس از خنجروزندان وکشتن وبستن
بعزم وهمت خوددشمن ،خاک برسرکن
آغازشکنجه ازنگاه تاریخ درسرزمین من
افسانه مپندار سر سری مگذار که تاریخ واقعیی ملیت های سر زمین بی دفاع تو است که قاتلین ملت که درآغوش امپریالیست ها خوابیده اند ومتضررین سه ونیم دهه هنوز هم جرات گرفتن حق بخاطر حمایت استعمار گران ،جنایت کاران ، قاچاقبران ، تفنگسالاران را ندارند. تنها من استم که درراه حقیقت زبان را تاروزی درازمی کنم که زبان مرا دشمنان ملیت های افغانستان واستعمارگران ومتجاوزین ببرند ویا تهمتی بزنند مرا به یکی اززندان های خود زندانی کنند ویا ترور وسر به نیستم نمایند . واستخوان هایم در زیر قبر گمنامم سرود آزادی خوانند. هرتاریخ نویسی که سرمتهمان جرم های سیاسی وخصوصاً قتل های سیاسی می نویسند اگرازتاریخ تحقیق ونوع تحقیق وطرزگرفتن جواب از متهمان را نداند، نوشته تاریخی آن تاریخ نویس نواقص حقوقی و قضایی خودرا دارد. باید تاریخ نویس تحقیق کند و حد اقل بداند که متهم مجرم سیاسی بود یا روی مخالفت های شخصی آورده شده بود؟ بعد از تحقیق ومحکمه کشته شده ویا به اساس قانون عبدالرخمن خا نی بدون تحقیق وجرم سر زده شده ویا سالها در زندان مانده چراکه هیچ مجرم به زبان خود اقرار نمی کند؟ در مملکت ما وسایل پیشرفته وجود نداشته که مستنطق کشف جرم را به اساس وسایل عصری ودلایل وقراین توسط تکنالوژی بتواند به اثبات رساند و محاکم را در قسمت ثبوت جرم قانع سازد. در وطن ما چون پولیس حارنوال مدعی العموم نمی تواند اسناد ودلایل وقراین جرم را ارایه کند، قاضی همیشه فیصله خودرا به اساس جواب واقرارمتهم کور کورانه صادر می کند وچاره هم ندارد. از طرف دیگردروطن ما قضات زیر تاثیر قوه اجرائیه بوده از خود استقلال نداشته فیصله های قاضی متاثراز زور،واسط وپول بوده خیلی کمتر دیده شده که قاضی قضاوت سالم داشته باشد . من هم در وزارت عدلیه ، حارنوالی واستره محکمه کار کرده ام، مبرا از این خطا ها نمی باشم. هرگاه من در دوران کارخود مرتکب قضاوت ناسالم شده باشم همین طوریکه مردانه می گویم مبرا نیستم حاضر به محکمه استم ولی ایمان دارم تا جائیکه توان داشته ام به مردم ووطن خود خیانت نکرده ام واز هیچ نوع تهمت واتهام نمی ترسم وحاضر به هر نوع محکمه در افغانستان وهرنقطه دنیا استم تا رفع مسئولیت وجدانی کنم ونمونۀ بخاطر حق خواهی درسر زمین خود باشم وهرگاه مرتک جرمی شده باشم مانند سه نفر معلوم الحالیکه افشا و بی حيثيت شدند ، چشم سفیدی نکرده باشم، معذرتخواهی از مردم عذاب کشیده خود کنم.
تا حال من در جایی نخوانده ام که مورخین در تاریخ ودست نویسی ومقلات افشایی خود نام از اشخاص وافراد ومستنطقین برده اند ولی از طرز تحقیق وشکنجه آنها نام نبرده اند، لازم است که آغاز شکنجه را در افغانستان تا امروزبشکل خلص نوشت ومثال هایی آورد.
گرچه ما از زمان حکومت غزنویان بندی سیاسی در قلعۀ نای داشتیم مورد شکنجه بندی های سیاسی قرار نمی گرفتند بجای شکنجه تعبید وزندانی با حبس با مشقت در زندان ویا تعبید می مانندند ویابدون محکمه مانند حسنک وزیر بدارزده میشدند. آغاز شکنجه متهمان سیاسی از زمان هجوم انگلیس در افغانستان توسط حکومت دست نشانده انگلیس شاه شجاع درانی پسر تیمورشاه نواسه احمد شاه درانی آغازمی یابد، چون شاه شجاع از خود صلاحیت زمامداری مستقل را نداشت کم ترین کاری در صلاحیت شاه شجاع بود .
شکنجه ، زندانی وتبعید زندانیان سیاسی در حد صلاحیت انگلیس ها قرار داشت آن وقت شکنجه با چوب ، انداختن در آب ، ناخن کشیدن تهدید به کورکردن صورت می گرفت وتا آخرصدارت سردارمحمد داوود خان این نوع شکنجه هارواج داشت در دهه دموکراسی ازمتهمان جرم های عادی با چوب زدن پولیس وحارنوال اقرار می گرفتند. گرچه قضات زیر تاثیرمستقیم سلطنت از طریق استره محکمه قرار داشتند، چنانچه زندانی شدن دستگیر پنجشیری وهادی کریم بدستورومخالفت رحیم غلام بچۀ در باربه امر ولید حقوقی قاضی استره محکمه وبه اساس فیصله بی اسناد حسن زاده رئیس محکمه کاپیسا فیصله غیر عادلانه در حق این دو نفرصورت گرفت ولی در دهۀ دموکراسی از صدارت یوسف خان تاآخر صدارت موسی شفیق به متهمین سیاسی عزت واحترام قایل بودند و شکنجه نمی کردند. متهم می توانست از خود در محکمه دفاع کند و اینکه به دفاع متهم گوش فرا نمی دادند آن نقص سیستم قضایی بود.
از اول حکومت داوود که شکنجه های غیر انسانی توسط این اشخاص به اساس ماخذ چند کتاب ودیگر اسناد برمردم بی دفاع ومظلوم ما روا داشتند در این نوشته معرفی میکنیم امید است که این اشخاص اگر زنده هستند سر بی وجدانی هائیکه کردند از وجدان خود کار بگیرند راجع به شکنجه های غیر انسانی دولت های مزدور روشنی اندازند . جنایات وشکنجه بی رحمانه آغازاش از زمان حکومت داوود از این روز21 سپتامبر 1973 که اولین روز گرفتاری روان شاد میوند وال(تحت نظر قدیر نورستانی قو مندان ژاندارم وپولیس وفیض محمد وزیر داخله، صمد ازهر برادر کبیر رنجبر وبصیر رنجبر، نصرالله عمرخیل ،فاروق یعقوبی رئیس خاد ببرک ونجیب، نبی قومندان اکادمی پولیس، غلام رسول اتمر ،ایوب اتمر، باقی سیاه رئیس خاد که همرای یعقوبی توسط شورای نظار کشته شد، قطره برادرز ذره ،سید کاظم ، همایون ضابط امرقدیر نورستانی وغیره که بعد ها ازآنها نام می بریم) اینها همه مستنطقین متهمان دارای جرایم سیاسی بودند و مرتکب شکنجه های کلاسیک ذیل شده اند: آنها به شیوه شکنجه های عصری برق دادند ، در ماشین تکان دست وپا را بستند ، به فرق آویزان کردند ، خصیه هارا درتلک برقی دادند، سرها را در بیلر آب پائین کردند، از لگد ومشت چوب وکیبل کار گرفتند ، زن، دختر، خواهر ، مادر متهمان جرم های سیاسی را بخاطر اقرار متهم در پیش روی متهمان برهنه ساختند، که مثال آن برهنه ساحتن ها یکی خواهر شاه ابدال پنجشیری است که از جمله جوانان مسلمان بود و با احمد شاه مسعود در جنگ پنجشیر در زمان جکومت خودکامه سردار داوود به دستور آی اس آی پاکستان صورت گرفته بود. احمدشاه مسعود و دیگر جاسوسان آی اس آی فرار نموده بودند و شاه ابدال وستارجبل السراجی در دام پولیس سر دارداوود افتاده بودند. با وجود یکه خواهر شا ه ابدال را در پیش روی اش مستنطقین پولیس سردارمحمد داوود برهنه کردند او اشخاص وافراد وارتباطات خود با آی اس آی پاکستان را نشان نداد وبردهن خود مهرزهر دار زد تا زمان کودتای حزب دموکراتیک خلق در قلعۀ کرنیل دهمزنگ بدون محکمه همرای سی ونه نفر اخوانی ها با سیاف زندانی بودند.
سیاف را بخاطر خویشاوندی حفیظ الله امین به توقیف کابل انتقال دادند که به افتخار آمدن ببرک وقوای متجاوز شوروی عبدالرسول سیاف رها شد ودر پاکستان رفت وبه کمک آی اس آی و سیا بیک اژدهار تبدیل گردید. سی ونه نفر دیگر را که از جمله مسلمانان بودند به شمول شاه ابدال وستاربه زندان پلچرخی با دیگرزندانیان انتقال دادند بدون محکمه حزب دموکراتیک خلق شاه ابدال وستار را بادیگر مسلمانان کشتند. روان شان شاد باد!
در زمان حکومت حزب دموکراتیک خلق پیش از اینکه ضبط احوالات ومصونیت دولتی به اکسا ، کام وخاد ملکی ونظامی حارنوالی انقلابی ومحکمه انقلابی به وجود بیاید همان پولیس خون خواراول واخر حکومت سردارمحمد داوود هرنوع تحقیق را به عهده داشت وجانیان دستگاه جاسوسی جهنمی اکسا ، کام ، خادرا این پولیس ها در قسمت شکنجه وظلم تربیه کردند ودر راس ریاست ها دستگاه جاسوسی خصوصاً در تحقیق وشکنجه های انسانی دست داشتند ویک تعداد آنها بعد از حزب دموکراتیک خلق تا امروزدر دستگاه جهنمی دستگاه جاسوسی موجوده باقی مانده که شکنجه وظلمی را که در حق ملیت های افغانستان در اول حکومت داوود روا داشتند تا امروز آز آن مجاهدین خصوصاً در جنگ های تنظیمی کابل کار گرفتند. شمالی بعد از فرارناجوانمردانه احمد شاه مسعود قاچاقبر زمرد و لاجورد، طالبان در تصرف کردن پروان از هیچ نوع شکنجه در حق مردم خود داری نکردند. از اشخاصی که نام برده شده به اساس اسناد وشواهد بوده که اینها هیچ نوع دلایل برای برائت خود از قید جنایت ندارند. در آینده از دیگر جانی ها هم نام می بریم که به جنایت خود افتخار دارند تا ازلست جنایتکاران تاریخ باز نمانند
1ـــ ماخذ: چهره ها ونوشته ها شاه زمان استانیزی
2ـــ روزشماری وقایع افغانستان تحقیق وترتیب : حامد علمی
3ـــ داوود خان در چنگال ک.ج ب" مولف الف هارون
4ـــ کرونولوژی حوادث تاریخی افغانستان (از تاسیس جمهوریت تا به میان آمدن اداره مئوقت افغانستان دوکتورجمیل الرحمن کامگار
5ـــ افغانستان از قرن بیستم "1900ــ 1996 از مجموعه برنامه های بی بی سی: نوشته ظاهرطنین
7 ــ درس های تلخ وعبرت انگیزافغانستان نویسنده: میر صاحب «کاروال»
.
banamnewspaper@hotmail.com
ایمیل
5192652949 تیلفون