سیدموسی عثمان هستی

 

سیدموسی عثمان هستی ایالت

 کالورادوامریکا21ـــ11ـــ2009

 

 

رئیس جمهورما، افســقال ودلال است

یک روززبان دراز،روزدیگرلال است

واسطۀ دولت وطالـــــب خردجال است

درپیش امریکــــا وانگیس شغال است

 

ازملاهای انگليسی تاطالبان امریکایی

 

  مجددی ها وصاحب زاده ها طالبان باسواد وبا نفوذ در جامعه افغانستان بودند، به سیاست وزبان انگلیسها آشنایی کامل داشتند ومهره هایی بودند، که در نرد سیاست به آسانی جابجا می شدند ونقش خودرا مطابق میل باداران سیاسی خود بازی می کردند. انگلیسها قبل از اینکه داخل هند بنام کمپنی شرق الهند شوند در دیگرجاهائیکه مستعمره داشتند،

 از روحانیت بخاطربقا وحکومتداری استفاده می کردند.  به انگلیسها مهم نبود که یهود است ،عسیوی است، بهایی است، مسلمان است، قادیانی است ،بودایی است، زردشت است، ویابه هردینی که درآن سرزمین حکمفرما بود. انگلیسها می دانستند چطور نبض ملتی را که استثمار کرده بودند توسط دین شان پیدا کنند.

انگلیس ها بخوبی درک کرده بودند جامعهً که سواد وتعلیم درآن وجود ندارد استفاده از دین بخاطر ادمه استعمار واستثمارخیلی آسان، موثرو دوام داراست.

 ما اگر روی نقش استعمارانگلیس سر تمام مستعمره های گذشتۀ  انگلیس غور وتعمق کنیم باید شبها وروزها بنویسیم بازهم نمی توانیم که به انجامش رسانیم ، مشتی از خروار می گیریم.  نقش استعمارگران وروحانیون  رادروطن خود تحت مطالعه قرارمی دهیم ، از جنایات گذشتۀ انگلیس می گذریم ،از جایی آغازاش میکنم که مردمان آن عصر هنوز زنده است وخاطره های جنایت انگلیس در دماغ ملت ما تا حال باقیست.

 فرزندان همان جاسوسان وخود فروخته ها در سرزمین ما ودرسرنوشت ملت ما هنوز بی شرمانه نقش پدران خود فروخته خودرا بهتر از نیاکان شان مطابق عصر وزمان بازی میکنندو ازجنایت 250 ساله نیکان خود نادم نیستند بخاطر بقای خود وبازماندگان خود تلاش مذبوهانه دارند. بیاید تا شف شف گفتن شفتالو بگویم.

امیر امان الله خان با وجود اشتباهات سیاسی آن یک انسان شریف ومردم دوست بود که بین امان الله خان ونیاکان غداران آن بخاطر وطن پرستی ،انسان دوستی، ملت پروری فاصله قابل ملاحظه دیده می شد.

 ملت با پاس ما تا هنوز هم از شاه مترقی به نکویی یاد می کنند وحق نمک آزادی خواهی آن راد مرد بزرگ تاریخ ، پیش روی چشم  ملت با پاس وبا وجدان ما را گرفته اورا بحیث شاه مترقی وآزادی خواه می شناسند .

بدبختانه روحانیونی مانند مجددی هاو صاحب زاده ها دشمنان ملت افغانستان توطئه کردند،بنام کافر ومرتدبا شمشیر زنگ زدۀ دین ناف حکومت اورا بریدند.

بجای آن مرد آزاده، شاه امان الله خان ،عیاری ازخراسان بنام حبیب الله خادم دین رسوالله را آوردند. اومردی بود بیسواد که نه از سیاست خبری داشت ونه از دین آگاهی، حکومت آن توسط صاحب زاده های دولانه وده قاضی که مردان دانشمندوسیاست مداران  با تجربه وماهر بودند اداره می شد. صاحب زاده برکت عطاالله خان وزیر خارجه پدر عبدالحق واله بود، برادردیگر برکت عطالله خان شیر جان خان وزیر دربار، برادردیگربرکت عطاالله خان محمدصدیق خان سپرسالارملکی ونظامی، برادر دیگر برکت عطاالله خان محمد کریم خان  شاعر نویسنده سیاستمدار وزیرخبر رسانی (خاد) .

از این هم بی درنگ میگذریم برسر دوران حکومتی می آیم که تمام ملت ما به اتفاق هم در این قسمت با من متفق القول به حکم وجدان هستند وهیچ با وجدانی این خاطره هارا وارونه نویسی نمی دانند. ازمقدمه چینی میگذریم وآنچه مطلب است انگشت روشن وقابل دیدبالای آن می گذاریم و می گویم مفکوره طالب وطالب سازی در افغانستان توسط کی؟ کدام دولت؟ میراث طالب سازی ازکجا به ظاهر شاه رسید؟ ظاهر شاه توسط کدام دولت بالای آی اس آی دستگا ه جاسوسی طالب امروزی را بوجود آورد؟ حالا چرا این مهره هارا بنام طالب میانه رودوباره در دولت افغانستان جا بجا می کنند؟

مفکوره طالب سازی راانگلیسها دردستگاه جاسوسی دولت نادرخان توسط مولوی بصیرمشهور به مولوی سوسنگ که در زمان ظاهر شاه سالها رئیس تمیز وعضوشوای عالی قضا ومولوی حقانی از ولایت پکتیا که درزمان ظاهرشاه معین وزارت عدلیه ومولوی خمارالدین خان که تازمان دولت سردارمحمدداوود خان رئیس در وزات عدلیه بود ، اینها در ولایات ملا ها وطالبان را به ضبط احوالات جذب می کردند وتوسط ملا وطالب متنفذین محل را کنترول وسرکوب و از کافر ومرتد استفاده می نمودند. این میراث شومی بود که بدستورانگلیسها محمد نادر خان غداراز ملا های بد نام مزدور وخود فروخته استفاده کرد.

میراث شوم ازدولت پدردر دستگاه حکومت پسرمحمدظاهرخان  وسردارمحمدداوود خان با رنگ و بشکل سابق خود باقی ماند. حزب دموکراتیک خلق هم بعد ازخانواده فاسد نادرغدار بنام شورای علما ، ملا های شیعه ،سنی واسماعیلیه را دورمحور جاسوسی کام ، اکسا وخاد جمع کردند ، ولی به مهره های کار آمد مبدل نشد زیرا کنترولر اصلی روحانیت مجددی ها بودند ، ارتباط مستقیم با انگلیسها داشتند ،سد راه علمای تسليمی شدند وآنها درحکومت حزب دموکراتیک خلق نقش در میخ زدن ودر نعل زدن را بازی کردند وصادقانه در خدمت حزب دموکراتیک خلق قرارنداشتند.

مجاهدین اگر طالب نبودند فروخته شده بودند حیثیت طالب زمان خاندان محمد نادرخان غدار را درعالم هجرت در پاکستان به آی اس آی پاکستان ، انگلیس ، امریکا ، چین ، غرب ، ایران ، اعراب مرتجع حتی به دولت روس وکابل نقش جاسوسی رابازی می کردند وبا طالب درجاسوسی کدام فرقی نداشتند وندارند.

مفکوره طالب وقتی به میان آمد که غرب بالای پاکستان فشارآورد وبه محمدظاهر شاه خان شاه مخلوع افغانستان  چراغ سبز نشان دادند ، بدستور انگلیس وامریکا به نمایندگی محمد ظاهر شاه  جنرال سر دارعبدالولی دامادشاه به پاکستان رفت تامجاهدین دور این خانواده  که قابل اعتماد غرب وامریکا بودند جمع شوند. آی اس آی ومجاهدین نمی خواستند که دورمحمد ظاهر شاه خان جمع شوند، پاکستان که در حقیقت چوچه های انگلیس هستند دوصاحب منصب کارکشته وبا تجربه زمان شاه که بامجاهدین همکار نزدیک بودند وتحت نظر مستقیم آی اس آی کار می کردندبنام جنرال رحمت الله صافی که در زمان سردارولی قوماندان کمندو که به نام (س...)سر دارعبدالولی یاد می شد وبرادر زاده جنرال سعدالله خان صافی تگابی رئیس محاکمات ظاهر شاه بود همرای  جنرال عبدالرحیم وردک وزیر دفاع موجوده افغانستان پسر غنی خان قوماندان داماد جنرال عبدالعلی خان وردک که در روز اول کودتای حزب دموکراتیک خلق کشته شد، رحمت الله ورحیم وردک این دوجنرال هم بادستگاه جاسوسی پاکستان (آی اس آی) روابط داشتند وهم در بین مجاهدین نقش داشتند .

دولت پاکستان این دو مرد وطن فروش رامهماندارجنرال سردارعبدالولی خان مقرر کردند ، ناگفته نماند که اينها زمانی از مهره های با اعتماد دولت ظاهر شاه بودند وتمام اسرارسر دار عبدالولی را در پاکستان گرفتند وبه دستگاه جاسوسی آی اس آی دادند .

یکی ازمفکوره های سردارعبدالولی در برابرمجاهدین طالب سازی دربین مجاهد بود ، آی اس آی گرچه این مفکوره راظاهراً ازجنرال سر دارعبدا لولی خان دامادشاه گرفتند، پیش دستگاه جاسوسی پاکستان این پیشنهاد خیلی جالب افتاد، ولی به غرب وامریکاوانگلیس نشاندادندکه مجاهدین دورسلطنت جمع نمی شوند. امریکا وانگلیس بعد از پیروزی مجاهدین بخاطر سرکشی شان که تحت قومانده شاه قرار نگرفته بودند مجاهد را تنها گذاشتند وجنگی های داخلی را در بین شان دامن زدند تا به کفن کش قدیم که ظاهر شاه باشدمحتاج شوند. آی اس آی پاکستان که شمشیردودم بی رحم دولت پاکستان بودند  آزردگی  انگلیس ، امریکا، غرب مرتجع واعراب رادرک کرده گفت : ما مفکوره طالب سازی شما را بخاطر روز مبادا می پذیریم.  از آن وقت بعد شروع به ساختن مدرسه کردند . اولین مدرسه را درملتان توسط مولوی فضل الرحمن پسرمفتی محمود جاسوس عربستان سعودی بوجودآوردند. یتمان مجاهدین را در آن مدرسه شامل کردند وبعد در دیگر ایالات پاکستان خصوصاً درمناطق قبایل شروع به ساختن ملا دانی ها کردند.مولوی حقانی که اصلاً از پکتیا است ودرس ملایی را درپاکستان آموخته واز جمله فراری های زمان حکومت داوود وازجاسوسان همرزم وهم اتاقی های استاد ربانی ، حکمتیار، احمدشاه خان مسعود ،در بالای حصارپشاوردر زمان ذوالفقارعلی بوتوی بودند. حقانی خاین را بحث متصدی امور تمام مدارس آی اس آی مقررکرد.

وقتیکه اردوی یکصدو پنجاه ساله افغانستان توسط مجاهدین سر بکف!!!!! وروس از بین رفت دولت مجاهدین جلو گسسته شد. کابل ودیگر شهر هارا بخون وآتش کشیدنددیگرمشکل بود که بتوانند ازاین ماران آستین  جلوگیری کنند. منافع اعراب مرتجع ،انگلیس ،غرب، آمریکا ، پاکستان ،ایران وحتی روس بخطر افتاد ناگزیرشدندآن پلان های طالب سازی را روی کارسازند. چون طالب سازی از زمان آمدن جنرال سردارعبدالولی خان داماد محمد ظاهر شاه خان در پاکستان آغاز یافته بودومهره های طالبی که آماده بازی بودند دست بکار شدند.

هیات رهبری طالبان متشکل از محمدزی ها وسدوزی ها بودند وانگلیسها بخاطرشناختی که از این دوقوم داشتند نفوذ سیاسی خودرا در بین این دوقوم که اختلاف سابقه قبیلوی وبخاطربدست آوردن دولت افغانستان سالها در گیر بودند دست بکار جدی شدند.  انگلیسها وامریکایی ها در فکر این شدند که بعد از شکست روس واختلاف مجاهدین انتقام نیاکان شکست خوردۀ خودرا از ملت افغانستان بگیرند ونقشه های استعماری خودرااز این پس به شکل دقیق ومحتاطانه روی دست قراردهند ،تاشاه شجاع دیگررااز خانواده محمد زایی روی کارسازند .

چون خرابی های مجاهدین به حدی بود که ملت به کفن کش قدیم نوکر انگلیس محمد ظاهرشاه وسردارمحمدداوود خان حتی به حکومت داکتر نجیب احتیاج شده بودند، همان طوریکه پشک در سر ناوه گیر می ماند مجاهدین سربکف در حکومت داری درنوک ناو گیر مانده بودندو درهر کیلومتریک سر گروپ هم پادشاه بودهم وزیردفاع وهم قاضی وهم وزیر داخله وهم قانون ساز.  آمر وزیر دست معلوم نبود عسکر جنرال را سیلی کاری می کرد پیاده دفتر با جارو بر روی وزیرمی زد.

بهترین موقع بودکه طالب راروی کارمی آوردندولی نمی توانستند که طالب بی نام ونشان را روی کار بیاورند.  نام محمدظاهر شاه خان وخانواده محمدظاهر شاه خان را روی کش کار خود کردند.  گرچه شاه شجاع سوم«محمدظاهرشاه خان» در روم زندگی می کرد ودر بین طالب نبود از نام آن به مشوره خود محمدظاهر شاه خان استفاده کردند. سپاه مزدوربنام طالب باطرفداران جنرال شهنوازخان تنی که بعد از کودتای ناکام خود به حزب اسلامی وآی اس آی پاکستان پناه برده بودند  ازطریق کویته وقندهاربطرف کابل سرازیر شدند. کرزی هم در آمدن طالب نقش داشت. طالبان تادروازه های کابل بدون مشکل رسیدندوقتیکه به دروازه های کابل رسیدند ، مجاهدین بی اتفاق جنگ های داخلی را یکطرف گذاشتند درهرنقطه شهر کابل که قرارداشتندمقاومت کردند. اولین کسی که قربانی مقاومت دربرابر طالب شدعلی مزاری بود. وی فریب طالب وآی اس آی را خورد وبه پای مذاکره سرماند وحاضر شد بدون قید وشرط با طالب مذاکره کند تا از شورای نظار انتقام مظلومان افشاررابگیرد. نمی دانست که طالب زیر چشم خود زردی نامردی ومزدوری در لباس اسلام مانند مجاهد دارد .

به مجردی که علی مزاری رهبرحزب وحدت را مانند امیرحبیب الله کلکانی عیاری از خراسان  با عهد وقران در صنحه مذاکره حاضر کردندعلی جان مارابا همراهان اوطالب قران خور تارومار نمود.

در حقیقت کشتن علی مزاری زهر چشم به دیگر مجاهدین بود اما مجاهدین این نوع پشک کشی را اززبان پدران خود شنیده بودند کشتن علی مزاری نتنها ،سبب شکست مجاهدین نشدبلکه کشته شدن علی مزاری سبب اتحادواتفاق مجاهدین گردید.  این اتفاق آی آس آی را سراسیمه ساخت ودرعین حال اختلاف قومی طالب محمد زایی وسدوزایی روز بروزبروزبرپیکرآی اس آی صدمه می زد.

طالب سدوزایی کوشش می کرد که بازمرتکب اشتباه ای نشوندکه شاه شجاع در برابر محمد زایی ها شده بود. کوشش می کرد که نقش بهتراز شاه شجاع را بازی کنند وطالب محمد زایی کوشش داشت که نقش دوست محمد خان را بازی کند.

چون این لشکر مزدوررا انگلیسها، بنام محمدظاهر شاه خان بابا !!! سرازیر کرده بودند، بخاطریکه مشت بسته شان باز نشود ترجيح می دادند تا محمد زایی ها روی کار بیایند، تا مهره اصلی را که محمد ظاهر شاه باشد در افغانستان جا بجا کنند، ولی سدوزایی ها که تجربه تلخ از زمان حکومت شاه شجاع داشتند در زدن طالب محمد زایی بشکل ماهرانه ومحتاطان شروع کردندتاهم لعل بدست آید هم دل یار نرنجد. آنها تمام طالب محمد زایی را سر کوب نکردند، اما قوم پرستان واقعی آنها که سبب خطردر حکومت طالبی سدوزایی ها می شد ترورجانی وترورشخصیت کردند. کور لنگ سدوزایی که از سواد ودانش سیاسی خبری نداشت ، روی کار آمد . عمرکورابه حیث امیرالمومنین بخاطر شکستاندن غرور ملت ما روی کش کار خود ساختند ومانند شا ه شجاع سدوزی بر کرسی احمد شاه بابا در قندهار نشاندند وگفتند : این میراث نیاکان تو است .  براتاق حیوانات خود دست شوی ، مرکزگرمی  وايرکندیشن نصب کن  وبالای سر زندگی نوپارکنگ ملت افغانستان بنویس :  هر کس سر بلند کرد موتر خودرا بر سر سینه وی پارک کنید. این با رهم امریکا وانگلیس به اثر خود خواهی سدوزیی ها وشیطنت آی اس آی در پلان های خود ناکام ماندند و نتوانستند تا محمد زایی هارا روی کار بیاورند.

چون طالب ورهبری طالب لشکربی سروپا بودوکسی که در نقش رهبری طالب بود خصلت مزدوری داشت  باوجودیکه مزدوران سر سپردی انگلیسها بودند وآب از آسیاب چهوتا جاسوسی (ای اس ای ) میخوردند مداخلات اعراب مرتجع وسر شوردادن شان با دیگردستگاه های جاسوسی وبا القاعده طالب را به یک لشکرغیرمنسجم تبدیل کرده بود ، آی اس آی واعرب مرتجع کوشش کردند تا دم طالب رازیرپای القاعده قراربدهند. طالبان بلاخره بیک پاپی هرجایی تبدیل شد انگلیس وآی اس آی دست پاچه شدند.

تمام پلان های امریکا وانگلیس وآی اس آی روزبروز دربرابرطالب نقش برآب می شد. طالب به طالب القاعده ، طالب عربی ،طالب آی اس آی ، طالب دین وطالب مسلمان ، طالب احمق غیرسیاسی تقسیم شدند. امریکا وانگليس چون در پروژه طالب سازی خود ناکام ماند مجبور شدند که بشکل دیگربر طالب فشار بیاورد تا بتواند در منطقه دوباره نفوذ کنند. با بهانه های  مختلف به افغانستان وعراق حمله کردند و بیشتر از هشت سال در افغانستان وعراق کوشش کردند تا به اهداف خود برسند چون طالب به مار زخمی تبدیل شده موفق نشدندمجبور شدند بخاطر هداف های طویل المدت خودجنگ را به پاکستان بکشانند.

 از روزیکه پای انگلیس در افغانستان باز شده کوشش میکندبخاطر گرفتن جلو طالب وحزب اسلامی در دست ، پای حزب اسلامی وطالب را در افغانستان باز کند تا دل حزب اسلامی وطالب جلو گسسته را نرم  سازند وبه کمک جنایات حزب اسلامی وطالب پلان های شوم خودرابه بودن این دوقماش بدنام دردولت کابل تطبیق کنند. چنانچه چندی قبل طالب والقاعده وحزب اسلامی را در ولایت آرام افغانستان در قندز توسط هواپیما های نظامی خود پیاده کردند وهروقت که طالب روبشکست شود خود استعمار گران آن را سرپا می سازند.

 استعمار گران و مداخله گران دولت کابل می دانند که طالب ، تندرو ملایم ندارد.  کرزی از مهره های بدنام مجاهد وطالب بوده ، تاروپود حکومت کرزی پراز کثافت است ، معاون اول ودوم کرزی در جنایت وکثافت کاری ووطن فروشی مانند کرزی بودند و هستند،  پس ملت از سه کثافت چه توقعی داشته می تواند.

 حکومت کرزی حکومت دزدان ، چپاولگران ، رشوتخواران ، قاچاقبران  وطن فروشان ، اختطافگران زن طفل  است . اين حکومت مزدور ونابکاربوده واست.  انگلیسها ، غربیها وامریکایی ها بايد بدانند که موفق در این نبر د نیستند زيرا یک رژیم بدنام  ايست که جنگ سالار، ملاکین، قاچاقبران مواد مخدر وعمال  آی اس آی ،کاجی بی ، دستگاه جاسوسی ایران درآن شامل وقابل اصلاح نیست وکسی که بعد از کرزی روی کار می آید هم حکومت نابکار بوده، سگ برادر شغال است . پس بعقیده من جنگ استعمار گران جنگ  غیر قابل توجیه می باشد . اما این طور نیست این حالت را در مملکت ما خود استعمار گران بخاطر بقای خود آورده اند. ومیگویند تا احمق در جهان است مفلس در نمی ماند.

 اگردولت طالب یک دولت کار آمد انسانی بودچرا توسط خود شان زده شد؟ چرا استعمارگران امروز باز پشیمان شده اند ودنبال این عناصر کثیف پای لچ کرده اند .

روح مطلب در اینجا است  ، کرزی یک طالب ویک قوم پرست است ، کوشش می کند همان قماش بدنام وبی سواد طالب محد زایی وسدوزایی را دوباره در مملکت حکمفرمابسازد.

 من که بی طنزآرامم نمی گیرد وخوانندگان نوشته من هم از سر تا پای بخاطری بدقت می خوانند که ببیند دم اسپ نوشته من از بیرق چند رنگ طنزساخته شده ودر میدان جولان تاخت وتاز کرده است.

  «کرزیک» ما نمی دانست که قوم پرستی ومرده پرستی آن  مثال پیر مردن آسان رخنه مرگ باز شدن است، سر خرسوار شدن یک عیب ودم خر بردهن گرفتن عیب دیگر. از کشیدن قبرسردارمحمدداوودخان دکتاتور دفاع  ومانع کشیدن قبرامیر حبیب الله خان کلکانی ميگردد . اميرحبيب الله که از جمله عیاران زمان خود بود نزد مردم خود قابل احترام است ودشمنان انسان وانسانیت به بهانه سوگند اورا به دستور انگلیسها با یاران اش توسط خانواده نادر بدار زدندو کشتند ودر سیاه سنگ کابل دفن کردند.  دوستاران امیرخراسان حق دارند تا مرده بی قبر خودرا پیدا کرده با تشریفات خاص مانند مراسم سردارمحمد داودخان بر گزار کنند وبه هر جا که دل شان خواست  به خاک دوباره بسپارند .

ملت افغانستان این حق را داشت وباید سد راه حق شان نمی شدند. حق به زورگرفته شده هیچ غاصب حاضربه میل خود به دادن حق نیست چون انسان به دنیا آزاد آمده هرکس حق دارد که خوب وبد را خود آن انسان تعین کند.

دللک  هر کس که هر کس را تائید می کند ، قهرمان می سازد ، خاین قلمداد می کند بکند ، قضاوت دست مردم است تجربه، به ما ثابت کرده که دار ودسته کرزی خواست که از یک خانواده غدار ویک دکتاتور قهرمان بسازد جسد واقعی ویا غیر واقعی سردارمحمد داوود دکتاتور ومستبد ، جاسوس روس ، آغازگر بد بختی های ملت ما همین دکتاتورمستبد واز یک خانواده غداربود ، جسد بی گوشت اوراازکدام منطقه پیدا کرده با تشریفات خاص اورا جبراً سر ملت بیچاره بخاک سپارید. میدیا را به رقص در آورد ولی نتوانستند که ازسردارمحمد داوود خان ، احمدشاه بابا که مورد تائید اکثریت ملت افغانستان است بسازند.

 تا زمانيکه خود یک ملت کسی را خود بخود قهرمان نسازد دولت واستعمارگران از او قهرمان ، مارشال وبابا  ساخته نمی تواند. چنانچه ساخته نتوانستند درد سر به ملت با این نامها خلق کردند وملت را پارچه پارچه ساختند.

 میرعثمان پروانی ، علیخان تتمدرۀ ، میر مسجدی خان کوهستانی ، مشک عالم خان وردکی ، نایب امین الله خان لوگری ، میربچه خان کهدامنی از طرف ملت بحیث قهرمان پذیرفته شده اند. هزاره ، ازبک ، ترکمن ، ایماق ، پشه یی ، نورستانی ، کلمانی ، جت ، قوال ، هندو ، سیک ، تاجک،  اوغان ، پشتون حتی سنگ خام نجراب صدا می کند که این مردها قهرمانان ملی بودند هستند وتا جهان است قهرمان ملی ملت افغانستان هستند به یک ملیت تعلق نداشتند وندارند سرمایه معنوی تمام ملیت های افغانستان هستند .روان شان شاد.

 پس کرزی ملت را بگذارد تا ملت بخود قهرمان بسازد نه دولت، همان طوریکه کشیدن قبرسردار محمد داوود خان مستبد درد ملت را دوا کرده نتوانست نفرت مردم را بیشتر کرد کشیدن استخوانهای عیارخراسان هم شاید درد ملت را دوا نکند واگر این قبر را پیداکردند خواهش من این است که جنازه آنرا به زور قمچین سر صبغت الله مجددی بخوانند بخاطریکه مجددی ها در دسیسه قتل عیار خراسان وهمرزمانش نقش کلیدی را داشتند ودر پهلوی نادر خان دفن کنند تا استخوان های امیر صاحب کلکانی بخاطر اعتمادی که به مجددی وسوگند نادر غدارکرده بود استخوانهای عیار خراسان در قبرآرام گردد ولی متوجه باشند که بنام شمالی وال سنگ خام نجراب را بالای آن نگذارند که او زمانی از عیاران خراسان واز مردان با غیرت بود.  سنگ خام سبب کسر شان شخصیت جوان مرد می کردد سیاه سنگ واقعی رابرسر قبرآن بگذارند که باراکت استعمار گران هم نشکند

نوت : امید است که سر من قهر نشوید توهین فکر نکنید به حقیقت تن بدهيد گرچه واقعیت تلخ است .

من در طنز حرفی اگراز سنگ خام نجراب آورده ام تمام ملت افغانستان می دانند سنگ بازارنجراب بخاطر خرید وفروش سه چهاريک است سنگ بازارتمام ولایت افغانستان چهار چهاريک است .سنگ نجراب را بخاطرسبکی اش سنگ خام می گویند. اگرکسی از یک شهر ویا از یک قریه زن می گیرد باوجودیکه زن های شان اقارب یکدیگر نیستند اگر کسی از آنها بپرسد که با این آقا چه معرفت دارید ؟ میگوید: به سنگ نجراب باجه من می شود.

 

 


banamnewspaper@hotmail.com
ایمیل

 

5192652949  تیلفون

 


بالا
 
بازگشت