سیدموسی عثمان هستی
حقیقت را بساز ورد زبانت
که تادوزندلب سرخ زبانت
بگو حرف با نگاه آزادی
که تا آزاد گردی بی ضمانت
طنزی که کورگره بندشلواراسراراستعمارگران رابازمیکند!
قانون احوال شخصیه شیعان افغانستان در دنیای متمدن به یک ناخن افگار در جامعه مدنی تبدیل شده .ودر این تنورگرم هرکس بفکر خود نان خودرا می پزد. من خواستم که بی پرده صحبت کنم، ودر عین حال آقای شیخ محسنی که پافشاری سر حرفهای خود دارد، ولی نمی تواند، ازترس استعمارگران بگویدکه راه حل این است. بعد از یک صحبت تلفونی با آقای محسنی وآقای مجددی درعالم غوغای مغزی خود به ملت خوش باور وبی خبر خود پوست کننده میگویم. وکام شان که روز به روز با انگشت انگلیسها بالا می شود، متوجه شان می کنم که انگشتان انگلیس ها نتنها مکروبی است، زهر هم دارد. خصوصاگلو های علمای فقه را مکروبی وزهرآلود ساخته اند.شما ملت اگرهوشیا ر استید، خود داری ازنزدیک شدن کنید. پیش مولانا شنواری بخاطر دم ودعا نروید. وبه آیت الله محسنی بگوید. که توروی یک صحفه را خواندی، پیش از اینکه صفحه دیگر را باز کنی وبخوانی ،پای از موزه کشیدی .خلاف موافقه علمای اهل شعیان در شستن پای خود شروع کردی. ترس از آن دارم که ترا به جرم نا مسح پای حکم تکفیر ترا صادرکنند، ودرپهلوی غوث زلمی و ژورنالیست نوجوان دیگر بدستور آقای سیاف بنشانند . (بی پیر مرودر خرابات گرچه که سکندر زمانی)
اگرخواهی که در جنت درایی
شنوحرفهای "مارک تواین" کربلایی
سری به نوشته های مارک تواین افغانستان بزن وبعدوزارت عدلیه بگو که به گفتۀ: برادران ایرانی ما «هیچ غلطی کرده نمی توانی »من هم به تائید حرفهای شیخ کبیرآیت الله «آصف محسنی» در قسمت فقه اسلام موفق استم. بخاطر رفع این مشکل پشنهادات وانتقادات در لابلای نوشته های خود دارم. ونا خوانده برمنبر برآمده از اسلام شروع می کنم .که مرا هم بگویندیک مسلمان است. تکفیرم نکند.و فتوی مرتد را به من ندهند. واگر بدهند: هم ترس ندارم .خرمنطق من سالها این بار را برده ،من مرگ را بهترمی دانم ومی پذیرم. روزیکه سکوت کنم، وحقیقت رانگوییم ، ازقاشیست مذهبی وفتوی مرتد بترسم. بخاطریکه حرفهای خودرا بکرسی حقیقت وبی ترسی شانده باشم، بی هراس از موج آب به دریای فقه وشرعت داخل می شوم. ومکرافون سخن را از دست شیخ آصف محسنی می گیرم ، ومی گویم. زدی حالا چارزانوبنشین که بوی اش خامنی را گیج نکند. اورا بگذار که در میدان اتومی حریف را بزانودر آورد .باز به داد وخدمت افغانستان وپاکستان در صورتی که جان خود ومملکت را از توطئه نجات دهد. مطمئن باشید که می رسد،وانتقام ایرانی ها کشته شد گان مزارشریف را می گیرد.
حرکات روزانه وشبانۀ حضرت محمد (ص) پیش مسملمانان جهان یک سنت است. سنت یعنی« روش, طریقه, سیرت, سرشت, طبیعت, شریعت » وجوان شدن زن به اساس گفته خود بی بی عاشه دختر ابوبگر (رص) یار نزدیگ محمد(ص) .عاشه زن حضرت محمد (ص) در هفت سالگی با محمد(ص) نام زد شده، ودرنه سالگی بخانه شوهر رفته، وبگفته خود عاشه در نه سالگی دخول کامل صورت گرفته . وتمام علمای اسلام در قسمت سال ازدوج زن مطابق عمل پیشوای اسلام متفق القول می باشند. چون دولت افغانستان دولت اسلامی است!!!! ودر قانون اساسی چنین آمده . که هیچ قانون دولت مغایرقوانین اسلام در افغانستان قابل قبول نیست .تطبیق یکسان ققه جفری وفقه حنفی در قانون اساسی که مادر تمام قوانین یک مملکت است آمده. لهذا وزارت عدلیه افغانستان به گفته آقای شخ محسنی حق تغیر این قانون را ندارد. چون در مملکی که دولت از مذهب جدانیست حقوق بشر وقانون مدنی را نمی توان عروس دلخواه آرایش کرد.ومطابق میل مردم وجهان آزاد که دولت شان در قید مذهب ودین نیست. قانون ساخت. تمام مسایل دینی را ما نمی توانیم، به اساس منطق وفلسه علم ساینس وتکنالوژی امروزی خصوصًا ثبوت خدا، خلقت انسان وخلقت جهان را بررسی کنیم . فقه وحدیثی را زمانی مارد کرده می توانیم. وقابل قبول ما شده نمی تواند. که مطابقت به سنت و قران نداشته باشد . ازدواج در نوسالگی عمل پیغمبر است. نظراشخاصی وغوغای مغزی شخصی علمای فقه بخاطربی سوادی وجهالت مردم نیست. رد این قانون در حقیقت ثبوت کردن عمل نادرست پیشوای اسلام وکشیدن تنبان آقای محسنی درخم محراب مساجد است.
واگر جهان که طالب قوانین مدنی وخواهان حقوق بشر در افغانستان است . نباید! سر وصدا را به این بهانه ها خلق کنند. وراه را به متخصص تجزیه که نماینده خاص بارک اوباما در پاکستان وافغانستان است وسابقه تجزیه کاری در یوکوسلاوی سابق داشته هموار نسازند. ومملکت یک پارچه افغانستان که بعد از امیر عبدالرخمن خان به یک مشتکلک برآمده تبدیل شد ،آن مشت را بازکردنند.اگر اینها راست می گویند: ودر فکر تجزیه افغانستان نیستند، ونمی خواهند، سرحدات پشتون نشین افغانستان با قبایل پشتون نشین محکوم پاکستان یک جا شوند.ودر آیند آنها را در یک تنگناه قرار بدهند، ومجبور شوند. که د.باره با پاکستان پیوند وجز یک ایالت پاکستان بی درد سر گردند. وبفکر خیانت وانتقام نیستند. یا استعمارگران این ها از نفوذ خود کار بگیرند، دین را از دولت جدا کنند. ویا ملت افغانستان هوشیار شوند. درک کنند. که دین وزبان در قانون اساسی افغانستان یک ناخن افگار به ملت افغانستان شده .خود ملت تصمیم بگیرد .مذهب ودین را از دولت جدا کند. ومسجدرا به مسلمانان بگذارد وملیت های افغانستان را بگذارد، به هرزبان که حرف می زند، ومیخواند، وتحصیل می کند، تحصیل کند. ویک زبان را به موافقۀ تمام ملیت ها زبا ن دفتر داری ودولتی بسازد. واگر این ملیت ها سر یک زبانی که ملیت های افغانستان است موافقه نکنند، جمع نمی شوندو وازخود و خود خواهی زبانی تیر نمی شوند. یک زبان خارجی را جانشین زبان دولتی ساخته به این مشکل خاتمه دهند. تا بتواند ملیت ها را به ملت تبدیل کند. در غیر آن یک فاحشه سیاسی حوصله داشته باشد. که هرروز سنگ نقاق بگو ونگورا در دبۀ حرامزادگی شور بدهند، واز آب خط مانند کرزی وبرادران احمدشاه مسعود وامثال آن ماهی بگیرند.بار ها من گفته ام، تا دین از دولت جدا نشود واختلاف زبانی از فکر مردم دور نشود، آرامی در مملت نمی آید. ملیت ها به یک ملت واحد تبدیل نمی شوند .وخربد بختی ما این با را تا آخر عمر، یعنی تا منزل تجزیه افغانستان بپشت خود می برد، وبه منزل موافقیت نمی رسد، وزانوبخاطر آرامش نمی زند . وملت مجبور است که هرروز حرف محسنی وخرم وزیر کلتور را بشنود،وبر مزار سخی در کارته سخی وسرقبر سید جمال دین اکلیل گل بگذارد ودوستم را مجاورسازد، وبرادران احمد شاه مسعود را منقبت خان مقرر کنند.
منقبت خوان : هنروکارنیکوکهموجب ستایششود، آنچهمایهفخرومباهات باشد
مجاور: کسی که درپهلوی دروازه مکانی مقدس مانند مکه مدینه نجف وکربلا ومزارشریف اقامت کزیند