مهرالدین مشید

 

گرباچوف پایان یک شکست و اوباما سرآغاز یک پایان

 

بعد از شکست های افتضاح بار امریکا  در افغانستان و عراق در زیر چوگان سیاست های آهنین بوش  همراه  با خون و آتش ، سیمای این کشور در جهان بصورت بی سابقه یی خدشه دار گردید ، افتضاح های سربازان این کشور در زندان های ابوغریب بغداد ، بگرام افغان  ،  گوانتاناموی امریکا و دهها زندانهای  مخفی امریکا در سراسر جهان به مثابۀ تند باد لرزه براندام دموکراسی امریکا افگند  و پامال کردن ارزش های حقوق بشری بوسیلۀ حامی و سردمدار آن  نظام امریکا را زیر سوال برد و سیمای زشتی از این کشور در جهان تصویر کرد .   بمباردمان های وحشیانه و کور هوایی که جان هزاران انسان بیگناه را در افغانستان گرفت ، ضربۀ دیگری بر پیکر بیمار نظام امریکایی وارد کرد که زمامداران کاخ  سفید را بیش از حد سراسیمه و نگران نمود و این سراسیمه گی ایجاب تغییر کلی در سیاست های امریکار را لازمی می شمرد .  این رویداد ها امریکا را به سوی یک تحول راهبرد سیاسی و نظامی تاره در جهان به پیش میکشاند .

تحولات یاد شده جامعۀ امریکا را در خود پیچاند و انتخابات ریاست جمهوری امریکا را سخت تحت پوشش قرار داد و مردم این کشور را واداشت تا رای خود را برای کسی بسپارند و در برابر این رای اعتماد کسی را به خود  جلب نمایند که جامعۀ بحران زدۀ مالی و اقتصادی امریکا را از ورشکستگی نجات و کشتی توفان زدۀ جامعۀ امریکا را دست کم به کرانۀ ساحل نجات  به پیش بکشاند .  

اوباما به مثابۀ مبلغ توانا توانست که به سرعت قابل ملاحظه یی اهداف مبارزات انتخاباتی خویش را برای مردم امریکا برساند . وی با حرف های آتشین خود مبنی بر رهایی امریکا از بحران مالی و اقتصادی و بحران جنگ در عراق و افغانستان پر سرعت تر و پر جاذبه تراز دیگر رقبای درون حزبی و بیرون حزبی خود گام ها بلند کرد . وی با سیمایی مالا مال از اراده و تصمیم و سرشار از قاطعیت با جلدی سیاه ؛ ولی با صلب و پروقار که میراثی از مظلومیت های دردناک جامعۀ امریکا را به شانه های خود حمل مینماید .  برمردم امریکا فریاد زد : من میخواهم شما را از بند بحران های موجود آزاد و از سیطرۀ سیاستمداران جنگ طلب ، ماجراجو و قلدر رهایی  ببخشم . مردم امریکا هم که در زیر شلاق سیاست های آزمندانه و تمامیت خواهانۀ بوش خسته و ذله شده و تاب مقاومت را برای ادامۀ سیاست های نظامی گرانۀ زمامداران وقت کاخ سفید به کلی از دست داده بودند . در چنین شرایطی اوباما که باری از محرومیت قرون متمادی تاریخ را به شانه های ضخیم خود حمل کرده  و این بار گرانسنگ مسؤولیت مرگبار را از کینیای افریقا تا اندونیزیایی آسیا و از آنجا به امریکا به خون جان آبیاری نموده است و آرزو دارد تا پای جان آنرا به منزل مقصود به پیش بردارد . بالاخره این حرف های او که از آنسوی قرون حامل پیام ملیونها انسان دربند افریقا و آسیا است و هنوزهم داغ های زنجیر و قلادۀ استثمارگران سفید بر جبین انسان استثمارزدۀ سیاه خود نمایی دارد و به گونۀ غیر مستقیم بر مصداق این حرف : من خموشم و اندر درون من غوغاست  . پیام های درد مندانۀ امه سزر ، کاتب یاسین و شاندل و دهها مبارزمتفکر و آزادیخواۀ سیاه پوست  جهان را در زیر پوشش  داعیۀ لوتر کنگ ، ابراهام لینکلن و جان کنیدی به گوشهای مردم امریکا رساند . 

علت اصلی لبیک گفتن مردم امریکا به حرف های اوباما در واقع باری از مظلومیت بود که طی قرون متمادی از نسلی به نسلی انتقال شده و در عصر کنونی در شانه های او تجلی مینمود . اینکه چه گونه شد تا سیاهی طلسم تبعیض  در امریکا را بشکند و بصورت خارق العاده یی دست کارتل ها و تراست های امریکا را ازپشت ببندد ، هرگونه مجال مخالفت از آنها را در برابرخود برباید ، با چهرۀ سیاه و سیمای آگنده از مظلومیت کابوس نظام امپریالیستی را بدرد و بالاخره راۀ خود را به کاخ سفید باز نماید .  جاییکه هنوزهم دست رنج صدها سیاۀ هم نژاد او  در در و دیوار و کنگره های او چشمان انسان را خیره میسازد و در آنروز چنین خیالی که روزگاری سیاهی فرمانروای کاخ یادشده شود ، وهم و گمانی بیش نبود که تصورش حتا محال مینمود . بالاخره مردم امریکا اوبامای سیاه را خلاف حکم تحمیلی جامعۀ زورمحور و ثروت محور امریکا به کاخ سفید رساندند .

اکنون او با آزمون های دشواری روبه رو است . بحران مالی و اقتصادی جهان بویژه درامریکا ،  جنگ عراق و افغانستان ، نصب راکتهای سیستم دفاعی در اروپای شرقی ، مسألۀ هسته یی ایران و کوریای جنوبی ،  معضلۀ شرق میانه و دهها مشکلات دیگری درجهان که هرکدام اینها اورا به  چالش های تازه تر و پیچیده تر رو به رو گردانیده است که شاید دیروز گشودن بسیاری از این گرهها برایش ساده مینمود ؛ ولی امروز که او به کاخ سفید راه یافته و با موج توفانی این سختی ها بصورت عملی دست و پنجه نرم  مینماید . گزاف نیست ، اگر گفته شود که امروز بسیاری از چیزها برایش تغییر کرده خود نمایی دارند که حتا او را درمنصۀ تغییر و دگرگونی های تازه یی از تصمیم گیری ها قرار داده باشد .

در این شکی نیست که در بسیاری موارد ایده آلها با واقعیت های عینی جامعه سازگاری نداشته و اصطکاک ها میان نظر( تیوری) و عمل (پرکتیک) را در بردارد . این اصطکاک ها عدم جلوگیری از آن بنیاد های استوار نظام های اجتماعی را از هم می پاشد . به گونۀ مثال گرباچوف خواست تا با طرح های اصلاحی خود در حوزۀ سیاسی (گلاسنوس) و در حوزۀ اقتصادی (پروسترویکا) جامعۀ بیمار و بحران زدۀ شوروی سابق را رهایی ببخشد ؛ ولی این اصلاحات تیغ  از دمار نظام کمونیستی  شوروی بیرون کرد و نتیجۀ آن منجر به ازهم پارچگی نظام کمونیستی شوروی سابق گردید ؛ زیرا بحران شدید اقتصادی و سیاسی چنان جامعۀ شوروی سابق را فراگرفته بود که برنامه های شتابزدۀ سیاسی و اقتصادی گرباچوف نمی توانست ، گرههای پیچ در پیچ دشواری ها در آن نظام را باز نماید .  شوروی سابق که بعد از انقلاب اوکتوبر بنیاد های نظام سرمایه داری و اقتصاد بازار را از میان برده و ریشه های آزادی های بیان و دموکراسی را خشکانیده بود .  پس در کشوری که مردم آن در زیر سایۀ سنگین استخبارات (کا جی بی) و نظام آهنین داس وچکش برای بیش از هفتاد سال ذلت بار ترین  حیات سیاسی و اقتصادی را تجربه نموده بودند ،  دراسارت ثروتمندان دولتی سخت ضجه می کشیدند ،  سوسیال  امپریالیزم  چنگال بیرحم خود را بر حلقوم آنها فرو برده بود و بیش از هشتادملیارد دالر هزینه های جنگ افغانستان کمر اقتصادی این کشور را شکسته بود و تورم اقتصادی همراه با بحران شدید مردم را زمینگیر کرده بود . پس در چنین حالی ممکن بود که طرح های گرباچوف در شوروی کارا واقع شده و رستگاری مردم آنرا تضمین نماید ؟ هرگز نه ؛ درحایلکه جامعۀ شوروی را چنان فشار های اقتصادی و سیاسی هر آن خورد می نمود و مرکز گریزی در  جمهوریت های شوروی را دامن زده بود که افکار عمومی مردم شوروی هیچگاهی آماده گی برای پذیرش اصلاحات او را نداشتند . شیرازۀ نظام  شوروی چنان به سرعت در حال فروپاشی بود که  پیش از لمس اصلاحات از هم فروپاشید . عوامل زیادی چون برنامه های اقتصادی مرکز گرایانه(پلان مرکزی) و بی توجهی به جمهوریت های این کشور به ویژه جمهوریت های آسیای میانه و وابستگی روز افزون اینها به اقتصاد جمهوریت های غیز آسیایی شوروی و استبداد سیاسی دست بدست هم دادند تا بالاخره نظام کمونیستی را از پا افگندند .  بالاخره رویداد های در شوروی به سویی به پیش رفت که شاید گرباچوف هم انتظارش را نداشت و  ممکن او آرزوی رهایی شوروی سابق را زیر سیطرۀ سیستم کمونیستی  به گونۀ نرم و انعطاف پذیر توقع داشت ؛ ولی جریان طوری شدکه از کنترول او حتا حزب کمونیست شووری بیرون شد . در کنار این عوامل استبداد حزبی در سیمای برتری جویانۀ نخبگان این حزب نیز  فروپاشی آنرا تسریع بخشید .  برتری جویی ها و تکرویهای رهبران اروپایی حزب کمونیست شوروی یک نوع  بی اعتمادی را در رهبران آسیایی این حزب دامن زده بود . این انگیزه ها سبب شد که جمهوریت  های آسیایی شوروی سابق خویش را محکوم احساس نمایند و این احساس حلقۀ ارتباط میان جمهوریت های شوروی سابق را هرچه بیشتر  شکننده تر نمود .  گذشته از اینها عامل قوی ییکه به حیث کلیدی در نابودی شوروی سابق نقش داشت ، همانا اقتصادو فرهنگ حاکم کمونیستی بود که به مثابۀ زنجیراستبداد و اسارت به حلقوم ملت های شوروی کشیده شده بود که به هیچ وجه پاسخگوی نیاز های واقعی مردم آن نبود . علت از هم پاشیده گی نظام شوروی سابق عدم تعادل مدنی بود که از متن ایده ئولوژی مارکسیستی و لیینیستی برخاسته بود و این نظام رابه سوی دنیاگرایی منحط به پیش می برد که انسان شوروی را فقر ارزش های معنوی سخت به تهدید گرفته بود وفقر رو به افزایش معنوی بساط ارزش های مادی آنرا نیز درهم پیچید . از همین رو بود که امام خمینی طی نامه یی برای گرباچوف او را هشدار داد که پیش از لغزیدن به دام مکر آلود نظام سرمایه داری بازگشت یه یک نظام متعادل انسانی را زیر نظر گیرد . برای پیشگیری او  از افتادن در چنین چاله یی خواندن کتاب هاییرا برای او توصیه نموده بود . فروپاشی جامعۀ شوروی چنان سرعت گرفته بود که حتا احتمال هرگونه تدابیر و فرصت را نیز از او گرفت .

گرچه گرباچوف هنوز  حاضر نیست تا فروپاشی شوروی سابق را شکست سیستم نظام کمو نیستی عنوان نماید و علت اصلی از هم پاشی این کشور را درون ساختاری بررسی نماید تا بیرون ساختاری . در حالیکه در کنار عوامل دیگر یکی از دلایل عمدۀ این فروپاشی عدم پاسخگویی نظام سیاسی و اقتصادی آن بود که نتوانست خواست های ملتهای گوناگون شوروی سابق را بر آورده بسازد  . بحران های برخاسته از متن این نظام هم منشای درون ساختاری داشت که تهاجم این کشور به افغانستان هم از ایده آلهای حکومت جهانی کمونیستی آب میخورد و بلند پروازی های سیاسی و نظامی شوروی که بحران های شدید اقتصادی و سیاسی را در قبال داشت ، نیز متاثر از آن بود و  بالاخره تیغ از دمار نظام  شوروی سابق بیرون کرد . شاید عدم اذعان گرباچوف به این امر مسلم چون هر سیاستمداری پرده کشاندن به روی ناکامی ها و ناتوانی های او باشد که از ویژه گی های بسیاری سیاستمداران حتا تا لحظۀ مرگ است  . چنانیکه او (1)در شورای تجارتی امریکا سبب سقوط شوروی سابق را کاهش قیمت نفت خواند ورمز پیروزی پوتین را افزایش قیمت نفت یاد آوری نمود .  وی برای خوشی خاطر کاخ سفید تاکید کرد که امریکا  و روسیه در کاهش تسلیحات برای محفوظ نگاهداشتن جهان نقش مهمی دارند. این در حالی است که ناکامی های برنامه های اصلاحی وی نه تنها رهگشای دشواری های مردم شوروی شد ؛ بلکه برنامه های او روند بازگشت مردم این کشور را از او بیشتر تسریع بخشید که رفتن او  از اریکۀ قدرت بیشتر به کودتای یلتسین تعبیر شده است . چنانیکه نوشته اند (2):  کودتای یلتسین برضدگورباچوف درسال 1991 سبب فروپاشی شوروی سابق شد . یلتسین درسال 1985 رییس حزب شاخۀ مسکوگردید . گورباچوف اورادرسال 1987ازاین سمت عزل نمودتاآنکه درسال 1989ریاست پارلمان این کشوررابه عهده گرفت . وی درانتخابات سال 1991دربرابر5 رقیب 57 درصد آرا را برای خود اختصاص داد و به پیروزی رسید.

 

 

موقعیت اوباما از بسیاری لحاظ به شرایط گرباچوف همسان است . با تفاوت اینکه گرباچوف از بستر یک جامعۀ  کمونیستی برخاست و هرهدفی که در قبال این نظام داشت ، تلاش هایش برای دگرگونیهای اصلاحی آن نظام عقیم ماند و نه تنها به ثمر نرسید ؛ بلکه نظام شوروی را سرچپه گردانید ؛ ولی اوباما از متن یک جامعۀ سرمایه داری برخاسته است که از نگاۀ بحران مالی و اقتصادی بصورت نسبی دوران شوروی عصر گرباچوف را تجربه مینماید .  از سویی دیگر گرباچوف زمانی خواستار تغییرات در جامعۀ شوروی سابق شد که نه سال جنگ ماجراجویانۀ این کشور با وجود تلفات سنگین نظامی  که  کشته شدن دوازده هزار سرباز ،  معیوب شدن شانزده هزار و زخمی شدن هفتاد هزار سرباز  این کشور را همراه با هزینۀ بیشتر از هشتاد ملیارد دالر امریکایی در بر داشت ، در افغانستان به نتیجه نرسیده بود  .  اوباما هم در زمانی به قدرت رسیده است که به گزارش ادارۀ اطلاعات و آمار امریکا ( جی ای او) (3): مصارف مجموعی وزارت دفاع امریکا در  جنگ عراق وافغانستان 686ملیارد و 700 ملیون دالر از سال 2001 تاکنون شده است . 533ملیارد و 500 ملیون د رجنگ  عراق و 124 ملیارد دالر و صد ملیون دالر در جنگ افغانستان  و 28 ملیارد و و صد میلون دالر برای عملیات های نظامی دفاعی داخلی امریکا صرف شده است .  این مبلغ از    جمله 85 در صد پول تصویب شدۀ 808 ملیارد دالری امریکا است که بعد از حادثۀ یازدهم سپتمبر برای برنامه های دفاعی امریکا تصویب شده بود . هزینه های نظامی امریکا  از سال 2005 تا 2007 رشد چهل در صدی ودر سال 2008 رشد 33 در صدی را نشان میدهد که مصارف جنگی پنتاگون د رسال 2008 ،162 ملیارد  و400 ملیپون دالر ود ر سال 2009 65 ملیارد و 900 ملیون دالر پیش بینی شده  بود که اوباما در نظر دارد تا 75 ملیارد و 500 ملیون دالر به آن اضافه کند .

از سویی دیگر تجاوز شوروی در آنزمان به افغانستان خشم و انزجار ملتهای مسلمان را بر ضد این کشور بر انگیخته بود و روحیۀ شوروی ستیزی را در سطح دنیا گسترش داده بود و اکنون تجاوز امریکا به عراق و افغانستان نیز چنین پیامدی را در بر دارد که به گونۀ آنزمان حساسیت های منطقه یی را بر انگیخته و توازن نیرو ها را در منطقه نیز بهم زده است .  این تجاوز سبب شد که لشکر بزرگی از مجاهدین از سراسر جهان برای  حمایت جهاد مردم  افغانستان برای  نبرد با شوروی ها ،  اعضای پیمان نظامی وارسا و متحدان آنزمان شوروی سابق  شتافتند . اکنون هم چنین بسیج همگانی یی از سراسر کشور های مسلمان و غیر مسلمان جهان بر ضد امریکا ، پیمان ناتو و متحدان دیگر امریکایی  موجود است که در کنار طالبان و زیر سقف القاعده با نیرو های  امریکایی  و ناتو درگیر هستند . در گذشته مراکز و پایگاههای مجاهدین در ایالت شمال غرب پاکستان بود و از همکاری های نزدیک سازمان استخباراتی امریکا برخوردار ،  تمام اکمالات نظامی آنها را زیر نظرداشتند  ، در بسیاری عملیات مجاهدین بر ضد رژیم  کابل مجاهدین را یاری میرساندند .  حالا هم القاعده  و طالبان شمال غرب پاکستان را پایگاۀ نظامی خود قرار داده اند . استخبارات پاکستان  از وزیرستان تا کویته عملیات های آنها را تنظیم ، کانال اکمالاتی آنها را زبر نظر و در تربیه ، تجهیز و تمویل آنها می پردازد و هرگونه اطلاعات نظامی و استخباراتی را در اختیار آنها میگارد .  چنانیکه  مجلۀ نیوزویک (4)در شمارۀ ماۀ  اپریل خود از رابطۀ استخبارات پاکستان یا بیت الله محسود خبرداده و نوشته است : زمانیکه اردوی پاکستان تصمیم حمله بر پایگاۀ محسود را اتخاذ مینماید . آی اس آی این کشور پیش از اجرای عملیات  اطلاعات را برای محسود انتقال و او را از جزییات حمله آگاه میسازد . هرگاه استخبارات پاکستان طی دو سال گذشته چنین کاری را انجام نمی داد .  او از بین میرفت . هم چنین نیویارک تایمز (5) به نقل از مقامات امریکایی نوشته است که حملات رو به گسترش طالبان در داخل افغانستان با همکاری و همدستی نزدیک شماری از عناصر "آی اس آی" صورت می گیرد . این حملات در  حالی رو به افزایش است که مقامات دولتی پاکستان ادعای  سرکوبی طالبان رامینمایند . این درحالی است که این گزارش از تجهیز، تمویل و تربیۀ طالبان بوسیلۀ اردوی پاکستان خبرداده و از رابطۀ تنگا تنگ افسران استخبارات پاکستان با گروۀ حقانی ، ملاعمر و حکمتیار پرده بردشته است . این اطلاعات را با استفاده از منابع موثق چون اشخاص و آدرس های برقی بدست آورده است . در آخر این گزارش آمده است که پاکستان هراس از آن دارد که مبادا با خروج نیرو های خارجی از افغانستان نفوذ این کشور در افغانستان ازبین برود و این تلاش های پاکستان را تلاشی برای بقای نفوذ این کشور در افغانستان خوانده است . گفتنی است که  جنرال های نظامی پاکستان چون مرزاسلم بیگ (6)که 39 سال دراردوی پاکستان خدمت کرده است  .  یه این نکته معترف است و  نقش آی اس آی را درسالهای 1980- 1988 درتحمیل شکست شوروی سابق به یاری ورویارویی مستقیم مجاهدان افغان موثرخوانده وازآن به عنوان مقاومت اسلام یادکرده است . وی به ادامه نقش مقاومت اسلامی رادرهرنوع دفاع ازپاکستان مهم  و حیاتی خوانده است  .

به گفتۀ پل فیتزالیند والیزابت گولد (7)نویسنده گان کتاب " تاریخ نامریی : افغانستان قصۀ ناگفته "این سیاست اززمانی آغازشده است که "نرال اوتورن"یک افسرانگلیسی آی اس آی پاکستان رابه هدف ایجادبی ثباتی درافغانستان وهندبوجودآورد. همین استرتیژی سبب سقوط امان الله شاۀ جوان افغان شدکه بریتانیادولت قوی ومدرن اوراکه باعث بیداری  ملتهای آسیامیشد، سقوط داد .

در آنزمان نیز شماری از علمای مسلمان جهان چون پدر مولاناسعدالعارفی یک عالم شناخته شدۀ پاکستان درسال های تهاجم شوروی سابق به افغانستان علمای اسلامی رادراین کشور جمع کرد وبرضدتهاجم شوروی درافغانستان فتواصادرنمود.  حالا هم امریکا وغرب در برابر چنین فتواهایی قرار دارند که جنگ افغانستان بر ضد امریکا را یک امر شرعی پنداشته و حمایت از آنرا یک وظیفۀ دینی می پندارند .

در آن هنگام شوروی سابق  پیشقراول نیرو های  خود در افغانستان را شعار های دموکراتیک کردن این کشور عنوان کرده بود و برای تامین آن دو ملیون افغان را به قربانی گرفت  و دو ملیون را معیوب و جهار ملیون را مهاجر گردانید . نه تنها مردم دردمند این کشور از داشتن دست کم خانه ، کالا ونان بهره مند نشدند ؛ بلکه آنچه داشتند ، نیز ازدست دادند ؛ ولی تراژیدی این تهاجم  بالاخره بدون هرگونه نتیجه نافرجام ماند . اکنون هم امریکا پیشا پیش نیرو های خود شعار های پرزرق و برق دموکراسی ، آزادی های بیان و حقوق بشری راعنوان کرده است که این شعار ها تیغ از دمار مردم ما بیرون آورد  که اکنون خشم وانزجار نفرت انگیز مردم افغانستان بر ضد غرب و امریکا نه تنها بسیاری از ارزش های غرب را سخت زیر سوال برده است ؛ بلکه پذیرش ارزش های خوب غربی را نیز در این کشور ناممکن گردانیده و حتا تطبیق آنها را نیز محال گرداینده است .

با دشواریها و مصایبی که  اردوی شوروی در افغانستان دست و پنجه نرم میکرد و رهبران شوروی سابق را در چالش عجیبی قرار داده بود . امروز امریکا سخت تر به آن مواجه است که سربازان غرب را زمینگیرترنموده و رهبران غرب بویژه اوباما را در پرتگاۀ یک فاجعه قرار داده است   که  کار شناسان امریکا و غرب بر  آن اعتراف دارند . چنانیکه روزنامۀ نیویارک تایمز(8)دریکی ازشمارههای خوددراوایل ماۀ دسمبرنوشته است : زمانی امریکاییهادرافغانستان به پیروزی میرسندکه برمشکلاتی که عامل شکست ارتش سرخ بود، فایق آیند. به نقل از"دیویدایزبی" نویسندۀ کتاب" جنگ درسرزمین دور" نوشته است : اهمیتی نداردکه شمادرکابل یامراکزولایات چه میکنید ؛ بلکه مشکل اینجابود که روس هاقادرنبودندمناطق کلیدی راتحت کنترول خوددرآورند. این بصورت دقیق چیزی است که درحال اتفاق افتادن درافغانستان است . این روزنامه بااشاره به سه  چهارم کنترول کشوربوسیلۀ شبۀ نظامیان طالب از"لری گارسن" ، استاددانشکدۀ جنگ ارتش ایالات متحده در "کارلسلی" ایالت "پاسادنا" نقل قول کرده است که نیروهای ایتلاف برای کنترول شهرهاوروستاهای افغانستان راهی راتعقیب مینمایندکه ارتش سرخ دردهۀ هشتادپیروی مینمود. بعدتربه گفته های "لسترگرائو"ازمحققان دفترتحقیقات ارتش امریکادر"فورت لیون فروت" که درسال 1995 منتشرسد، اشاره کرده است که نوشته است : مجاهدین دردهۀ هشتادباحمله برکاروانهای اکمالاتی شوروی  باضربه زدن به نیازهای پایه یی ارتش سرخ زمینۀ شکست آنرادرافغانستان فراهم کردند. همین اکنون طالبان به عین تاکتیک عمل کرده وراه های اکمالاتی ناتورابصورت جدی درمحاصرۀ گرفته اند. این روزنامه بااشاره به سخنان کابل ضمیراف سفیرسابق شوروی واکنون سفیرروسیه درکابل نوشته است که شوروی سابق درموجودیت چهارصدهزارسربازمتشکل ازسربازان شوروی وافغان موفق به کنترول افغانستان نگردید وحالا چگونه ممکن خواهد بود تا امریکا و ناتو که کمتر ازنصف آن هستند، افغانستان رااداره نمایند . درآخربه نقل ازپروفیسر"گادسن" به پراگننده گی امکانات ونیروهای ایتلاف درافغانستان اشاره کرده وهم به نقل قول از"ویکتورپادلف" مدیرااتحادیۀ بازمانده گان جنگ افغانستان مبنی براینکه بزرگترین اشتباۀ ارتش سرخ تحمیل ارکان ایده ئولوژی کمونیستی برمردم افغانستان ودست  کم گرفتن افغانهابوسیلۀ امریکاوناتواستناد جسته است که درآخرین تحلیل نتیچه گیری کرده  که راۀ حل اوضاع افغانستان نظامی نه ، بلکه توسعۀ اقتصادی ، اقدامات فرهنگی وکمک به ایجا ددولتی توانمنددرکابل خواهدبود . راهیکه تاهنوزامریکاوناتوکمتربه آن اعتناکرده اند   .

باتلاق افغانستان چنان نگرانی های شدیدی را در میان مجامع غربی ، حلقه های سیاسی و کار آگاهان آن بوجود آوده است که هر روز زمامداران خویش را هشدار داده و امریکا را برای خروج از افغانستان فراخوانده اند . چنانیکه روزنامۀ  واشنگتن پست (9) درشمارۀ 3دلوخودنبشته است امریکاگرچه یک ابرقدرت است ؛ ولی بایدبداندکه بریتانیاهم درقرن نزدهم یک ابرقدرت بودوشوروی سابق هم یک ابرقدرت بود؛ ولی همۀ اینهادرافغانستان شکست خوردند. مردان این مرزوبوم هرزمانی دربرابرمهاجمین خارجی دست  به ماشۀ تفنگ هستند. دربرابرنیروهای بیگانه زودمتحدمیشوند، درکوهپایه هاسنگرمیگیرندوباچشم های خشم آلودکه بریکدیگرمی بینند، بردشمن حمله ورمیشوند. نویسندۀ این مطلب نوشته است : من جرئت میکنم که بگویم ، اگرکدام مشکل مهمی درپیش نباشد، امریکابهتراست ، درظرف 5 سال ازاین  کشورخارج شود. بهترخواهدبودتاکمک های خودرابه کلیساها، مساجدومراکزخیریه متمرکزبسازد . کودکان افغان به موادغذایی نیازدارندوباکمک های موادغذایی به مردم این کشورخدمت بزرگتری راانجام خواهدداد. درآخربه کم جرئتی و بزدلی نیرو های غربی اشاره نموده و نوشته است : طالبان درمرزوبوم افغانستان قوی نیستند؛ بلکه کسی درمقابل آنهاایستاده نشده است. خبر گزاری  رویتر (10)به نقل قول از یک رسانۀ غربی با اشاره به طرح  اوباما  رییس جمهور امریکا برای افزایش نیروها درافغانستان گفت : رفتار نیروهای ناتو وامریکا بارفتار نیرو های شوروی سابق فرقی ندارد. این گزارش بالاخره به ناگزیری خروج نیرو های امریکایی از افغانستان مانند شوروی سابق اشاره نموده است  .

باز هم واشنگتن پست(11) همراه با  شک و تردید ها اوباما را به تانی و تدبر در بارۀ افغانستان فراخوانده و به نقل از سناتور های امریکایی نوشته است : سناتورهای  امریکا نامه ییرا به اوباما فرستاده اند که او را ازافزایش نیروها به افغانستان برحذر داشته اند . در این نامه "کالمن" سیاستمدار برجستۀ امریکایی از تجاوز بریتانیان و شوروی سابق به  افغانستان یاد آورشده و افزوده است که این کشور قیرستان امپراطوری های گوناگون بوده است . از اوباما خواسته است تا با کاهش دادن توقعات خود و دستیازی به دپلوماسی فعال منافعش را در این کشور بر آورده سازد . "کالمن" در آخر گفته بود : واشنگتن میتواند در افغانستان گام به گام حرکت نماید تا مرحله به مرحله به موفقیت نایل آید . وی به چند مرحله اشار کرده که در نتیجۀ آن طالبان با القاعده یک جا شدند و حال باید کار شود تا طالبان از القاعده جدا ساخته شوند . این کار بوسیلۀ پول ، شرکت دادن آنها در قدرت و یا روش دیگری باید انجام یابد . دنیس کوچی پنج سناتور اوهایو وکاندید ریاست جمهوری قبلی امریکا گفت برروسیه و بریتانیا چه گذشت و بر سر ما چه خواهد آمد . دانپال کاندید جمهوریخواه گفت : حکومت از احتیاط کار بگیرد ؛ زیراافغانستان راۀ حل نظامی ندارد. ما اکنون که از عراق بیرون شدیم ونباید در افغانستان قرار بگیریم .

دیروز شوروی سابق هر روز بوسیلۀ سیاستمداران غرب مورد سرزنش قرار داشت و پیهم  خروج نیرو های این کشور را از افغانستان تقاضا می نمودند و امروز برعکس زمامداران و سیاستمداران شرق بویژه  روسیه امریکا را برای خروج از افغانستان توصیه مینمایند .  چنانیکه  جنرال بویس گروموف (12)می گوید : افغانستان درس گرانبهای نظامی برای روسیه داده است که هرگونه پیروزی نظامی را دراین کشورناممکن گردانیده است  . وی افزودکه طرح های جدید امریکا درافغانستان برای فرستادن نیروهای تازه رهگشا نیست ، بلکه پیامد منفی و ناگواری نیزدارد. وی افزود که بهتر است تا روسیه وامریکا باسایر کشورها برای استقرار صلح در افغانستان کار نمایند  .

یک جنرال دیگر روسی (13) چنین گفته است : زمان مذاکره باطالبان رسیده است  . امریکاباید با طالبان مذاکره نماید ؛ زیرا حملۀ شوروی به افغانستان یک اشتباه بود ، اشتباهی  که چندین اشتباۀ دیگر را نیز درپی داشت. شوروی سابق بعداز این جنگ خسارات زیادی را متحمل شد ؛ ولی این جنگ برای شوروی هیج حاصلی نداشت ، جزبیوه شدن ده ها زن ویتیم گردیدن ده ها کودک پیامد دیگری نداشت.

روزنامۀ  کریستین مانیتور (14)به نقل از  جنرال "مخموت قاریف" قوماندان سابق اتحادشوروی  بعد ازخروج نیروهای شوروی سابق تا زمان پیروزی مجاهدین درکابل باقیماند،  میگوید : تهدید هایی ازجمله به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی در افغانستان به شیوۀ ایران که شوروی رابه تجاوز به افغانستان واداشت ، هنوز هم در این کشوروجود دارد ؛ ولی تاکید کرده است  که اگر امریکاییان به سیاست کنونی شان ادامه بدهند ، بی ثمر خواهد بود. فیودور لوکیانف منشی فدراسیون روسیه در گفت وگو با نشریۀ گلوبل افیر ( امور جهانی) گفت : کار شناسان روسی در این باره  اتفاق نظر دارند که هیچ استراتیژی موفقی برای ناتو و امریکا درافغانستان وجود ندارد .

باز هم بوریس گروموف (15)والی نواحی مسکو وآخرین افسر در زمان ترک قشون شوروی سابق در افغانستان  در گفت وگو با شبکۀ دوم تلویزیون دولتی روسیه ارسال نیر وهای شوروی را به افغانستان اشتباه خواند و افزود که پیش از ورود نیرو ها لازم بود تاشوروی برای افغانستان کمک های بیشترمینمود . نیرو های شوروی سابق 9 سال ، یک ماه و 19 روز در افغانستان باقیماندند. که  از سال 1979 تا 1989 ، 14452 سرباز این کشور کشته ، 2386 سرباز به سبب   جرات کشته شدن ، 9511سرباز درنبرد های رویارویی کشته شدند ، 417 سرباز مفقود ،  119 سرباز وافسر از اسارت آزاد شدند و 22 سرباز دیگر درکشورهای مختلف مسکین گزین شدند. وی در آخر به شماری پروژههای حیاتی شوروی سابق در افغانستان اشاره کرده و ناکار آیی های اقتصادی  غرب وعدم توجۀ آنرا برای بازسازی این کشور به نقد گرفته و  گفته است : شوروی در در دورههای تهاجمش به افغانستان اضافه تر از 60 پروژۀ بزرگ اجتماعی – اقتصادی  را بسر رسانید و آمادۀ بهره برداری نمود که در آخر حتا از طریق اقتصادی هم اشغال افغانستان را ناممکن خوانده است .  ( والیری ایوانوف نمایندۀ اسبق تجارتی شوروی )  .

وسعت درگیری شوروی در آنزمان که گرباچوف  به قدرت رسید ، به مقایسۀ امروز امریکا خیلی محدود بود و تنها منحصر به افغانستان بود . در حالیکه اوباما در افغانستان ، عراق و پاکستان درگیر بوده و نیرو های او در این سه کشور به نحوی در مبارزه با تروریزم نقش مرکزی و مستقیم دارند که از  سوی القاعده و طالبان در سراسر جهان احساس خطر مینماید و هم  مسالۀ فلسطین و در مجموع معضلۀ شرق میانه ، موضوع اتومی ایران ،  کوریای جنوبی و نصب راکتهای سیستم دفاعی در اروپای شرقی از جمله چالش هایی است که اوباما از سلف خود بوش به ارث برده است  . ازهمین رو بود که درانستیتیوت صلح امریکا کنفرانسی ازبطرف"یو اس آی بی" (16)برگزارشده بود. درباینب کنفرانسب دبررابطه به چگونگیب انتقال قدرت ازبوش  برای  اوبام او دشواری هاییکه  فرا راۀ  اوقرار دارد، سخن زده  شد. دراین کنفرانس گسترش سلاحهای هسته یی درجهان بویژه ایران ، کوریای شمالی وتلاش شماری ازکشورهای عربی به شمول سعودی ومصربرای دستیابی به سلاحهای اتومی ، آزمایش های هسته یی وبحران مالی واقتصادی امریکاازجمله دشواری های خوانده شدکه ادارۀ اوباماباآن مواجه خواهدشد. اشتراک کننده گان مشکل سلاح اتومی کوریاراازطریق مذاکرات مستقیم بااین کشوربه اشتراک کشورهایی     چون روسیه ممکن خواندند ؛ ولی راۀ رسیدن به تفاهم باایران راازطریق مذاکره پرچالش خوانده وابرازامیدواری کردندکه امریکاازطریق روسیه به حل موضوع هسته یی ایران بپردازد.

 درکنار این دشواری ها بحران شدید مالی و اقتصادی بار گرانسنگی را  فراۀ راۀ او قرار داده است که برداشتن آن  برایش  آنقدر های سهل نیست  .  حجم بحران مالی و اقتصادی در امریکا بزرگتر از آن است  که گرباچوف با آن رو به رو بود .  گرچه مقدار تورم پولی در شوروی به مراتب بالاتر از امریکا بود  .

بحران مالی در امریکا آنقدر برای اوباما مهم بود که  او(17) دراولین نشست رسمی با مشاورین خود بحران مالی در امریکا و مسألۀ جنگ عراق وافغانستان را مطرح بحث قرارداد .

از اثر این بحران  (18)بیش از چهار ملیون و چهارصد هزار تن از 14 ماه به این سو شغل خود را در امریکا از دست داده اند که  درماۀ دسمبر 688 هزار شغل خود راازدست دادند و در ماه های اخیر 651 هزار تن شغل خود را ازدست دادند که  گراف بیکاری به 8.1 درصد بلند رفت و  0.5 درصد صعود را درماۀ مارچ نشان داد .

امریکا (19) تا حال 1500 ملیارددالر را برای مقابله با بحران مالی و اقتصادی جهان پیشکش کرده است که به بودجۀ 1300 دالری مواچه است .  اوباما (20)را این بحران چنان وحشت زده کردکه گفت :  محمولۀ 700 ملیارددالری برای شکستن بحران مالی واقتصادی درامریکاناکافی نبوده وشاید این مبلغ به یک تریلیون دالربرسدکه شامل غرامت به وال استریت وموسسات مالی واقتصادی بزرگترنمیشود. وی افزودکه همین اکنون هرخانوادۀ چهارنفرۀ  امریکایی 12هزاردالرقرضداراست وکسربودجۀ امریکابه 800ملیارددالرخواهدرسید. اودرتلاش است تادست کم برای 3ملیون بیکاردرامریکاشغل بوجودآوردکه محمولۀ کمکی بیشترصرف  این برنامه خواهدشد.

این بحران نسبت به سایر دشواری هاییکه در برابر او قرار دارند . برای او مشکل سازتر است . بنا بر این برای جلوگیری و کنترول آن فعالیت های را در سطح  جهانی آغاز کرده است  . چنانکه

در نشست لندن (21)فیصله شد که 20 کشور ثروت مند جهان فیصله کردند که یک تریلیون دالر برای بحران مالی واقتصادی  جهان بپردازند . 750 ملیارد آن به صندوق وجهی بین المللی پول ، 100 ملیارد آن برای کشورهای فقیر و 150 ملیارد دالرآن برای مراکز دیگر مالی  جهان  اختصاص داده خواهد شد . با تصویب این کمک زمینۀ 20 ملیون فرصت اشتغال در جهان پیدا خواهد شد . این پیشنویس که بوسیلۀ لندن آماده شده بود ، مورد  انتقاد آلمان وفرانسه قرار گرفت . اینها معتقد هستند که قوانین مقررات جدیدی برای کنترول مالی جهان نیاز  است . طراحان این برنامه مدعی اند که با عملی شدن  آن دو در صد اقتصاد جهانی رشد خواهد نمود اوباما (22) : وی  در این کنفرانس تاکید کرد : مبارزه با بحران مالی واقتصادی ، القاعده و اتوم از اولویت های کار من به شمار میرود . 

این بحران به سرعت مرز های امریکا را درنوردید و به خارج از این کشور سرایت کرد که دامنگیرتمام کشور های  جهان شد و نگرانی های شدیدی را در  مراکز بزرگ مالی جهان بوجود آورد  و در این زمینه هشدار هایی را صادرنمود .  چنانیکه بانک جهانی (23)در بیانیه یی ابراز کرد :  ازبحران مالی واقتصادی موجود در جهان کشور های رو به انکشاف آسیایی  50 هزار ملیارد دالر خساره مند خواهند شد . کشورهای شرق آسیا و شرق اروپا از این بحران بیشتر صدمه خواهند دید . کشور رو به انکشاف که اکنون شمار آنها 114 است ، به 96 خواهد رسید  و  درنتیجه 46 ملیون نفرنادار میگردند و درآمد آنها کاهش می یابد . کشور هایی چون اتریش وهالند بیشتر خساره مند خواهند شد.  هم چنین در این بیانیه آمده است که کشور های آسیایی از این بحران زود تر بدرخواهندشد  و  این بحران 80 سال جهان را به عقب میبرد که بعد از جنگ دوم جهانی بزرگترین بحران مالی در جهان است . فورد یک ملیاردر امریکایی  گفت که اقتصاد امریکا رو  به سقوط است . این گزارش افروده است که کشور های درحال رشد در سال جاری  از 270 – 700 ملیارد دالر به کسر بودجه مواجه خواهند شد ؛ زیرا این کشور ها ناگزیر میگردند تا دربرابر قرضه هاییکه میگیرند، مفاد بیشتری به بانک ها بپردازند  .

این بحران کشور های آسیایی را هم در بر گرفت و این کشور ها محموله های بزرگی از محرک های اقتصادی  را برای نجات از این بحران اختصاص دادند . چنانیکه کویت 20 ملیارد دالر محمولۀ کمکی (24)را برای نجات اقتصادی این کشور ارایه کرد تا از افزایش بحران مالی واقتصادی در این کشور جلوگیری نماید. مقامات این کشور امید وار اند که با بالارفتن قیمت نفت ، وضعیت اقتصادی در این کشور بهبود خواهد یافت و کار اعمار عمارات نیم کاره  دراین کشور دوباره آغاز خواهد شد  .

کشورهای عضوهمکاری های خلیج (25) اعلام کردندکه درنتیجۀ بحران مالی درجهان وکاهش قیمت نفت این کشور درحدود2500ملیارددالرخساره کرده اندکه سبب متوقف شدبحرن  شصت درصدپروژه هادراین کشورهاشده است چهل درصدسرمایه گزاری نیزکاهش یافته است.

کشور هایی هم برای رهایی از این بحران تدابیر دیگری اتخاذ نمودند . به گونۀ مثال ادارۀ مطبوعاتی قصر ریاست  جمهوری تاجکستان (26) اعلام کرد : افغانستان ، تاجکستان و ایران بانک مشترک تاسیس می کنند . هدف از تاسیس این بانک مقابله با بحران مالی موجود درجهان است که این سه کشور در زمینۀ مسایل منطقه یی ، بازسازی افغانستان ، تقویت یکپارچگی می توانند نقش مهمی ایفا نمایند . این بانک بین سه کشور خسارات مالی جهانی را کاهش خواهد داد

این بحران کشور هایی چون روسیه را واداشت تا منابعی را که در اختیار دارند و آنرا به سرع به کار اندازند . چنانیکه رییس جمهور روسیه(27)گفت : روسیه با وجود بحران مالی و اقتصادی  موجود درجهان منابعی را در اختیار دارد که میتواند از آن برای تقویت زراد خانۀ خود استفاده نماید . وی تلاش های امریکا را برای کشاندن اوکراین و گرجستان به ناتو به نقد گرفته و از نصب سیستم راکت های دفاعی  امریکا در اروپای شرقی یاد آورشده این را به نفع روسیه نخواند.

چین (28)با استفاده از دارایی های مالی خود در داخل و بیرون از این کشور دست به کار شد تا جلو هر چه وسیع شدن این بحران را در داخل این کشور بگیرد . چنانیکه رشد تولید سالانۀ چین در سال   جاری 35 درصد ورشد اقتصادی آن 12درصد ذکرشده است . چین اکنون هفت ملیارد دالر درامریکا سرمایه گذاری کرده است و اضافه تراز دوهزار ملیارد دالر به شکل فزیکی در داخل چین موجود است . چین درسال جاری 400 ملیارد دالر تولیدات داخلی داشته است که حاکی از رشد 12 درصد اقتصادی در این کشور است.

این بحران جاچان (29)را که بزرگترین شریک بازرگانی کشورهای آسیایی وامریکایی است .، نیز به بحران شدید مالی مواجه شده است واکثرفابریکه های تولیدی این کشور بویژه دربخش موتر سازی چون تویویتان به بحران زیادی ردوبرو است که شاید بسیاری ازکارمندان خود را ازکار بیرون نماید. تولیدات ناخالص ملی این کشور 3.3 درصد کاهش یافته است که  در 35 سال اخیر در این کشور سابقه ندارد. پیش از این تولید ناخالص جاپان بیش از 12 درصد بود . جاپان محمولۀ محرک اقتصادی 218 ملیارد دالری را برای نجات این کشور ازبحران اقتصادی ومالی در نظر دارد که بخشی از آن در صنعت موتر سازی اختصاص داده خواهد شد.

بعد از بالا گرفتن این بحران کشور های در حال رشد ، کشور های امریکا و سایر کشور های ثروتمند را متهم به دامن زدن این بحران نمودند و از آنها خواستند تا هرچه زودتر جلو گسترش آنرا بگیرند . چنانیکه نیویارک تایمز(30) در شماره یی نوشته است : جهان تاوان استباۀ بزرگ اقتصادی امریکاوسایرکشورهای ثروتمندرامی پردازد واین وظیفۀ امریکاوکشورهای ثروتمنداست که باهماهنگی یک طرح کلی نجات مالی برای همه کشورهای فقیروکوچکی تهیه کنندکه بیشترین آسیب راازبحران اقتصادی متحمل  شده اند . وی افزوده است درصورتیکه اقتصادجهان لنگ شده است ، این وظیفۀ کشورهای ثروتمنداست که بااتخاذ یک برنامۀ هماهنگ وارایۀ محرکهای اقتصادی وحمایت ازتجارت آزادبه نجات کشورهای فقیروکوچکی کمرهمت ببندندکه به تنهایی قادرنیستندازپس حل بحران برآیند.

این در حالی است که سه عامل مهم بحران مالی درجهان  مانند :

بلندرفتن سرسام آورموادغذایی بویژه گندم ، جواری ودرمجموع غله ها

بلندرفتن قیمت  موادسوخت مانندنفت وگازدرمجموع انرژی

بحران ناشی ازبازاررهن درایالات متحدۀ امریکادریک دهۀ اخیر.

هنوز به سوی بحرانزایی های بیشتر به پیش میرود که بلند بردن نرخ تورم هم بوسیلۀ بانک های پر قدرت جهان مانند بانک مرکزی امریکا ظرفیت مهار ساختن آنرا ندارد و نخواهد داشت . چنانیکه  بانک مرکزی امریکا (31) ازسال 2004 نرخ بهره راافزایش دادتاآنکه درسال 2006 به هفده مرتبه بلندشدواز1.5 درصددرسال 2002به 5.75درصددرسال 2066افزایش یافت .

از آنچه گفته آمد آشکار میشود که دامنۀ بحران مالی و اقتصادی یی که جهان بویژه امریکا به آن روبه رو است ،  روز تا روز در حال افزایش است ،  به مراتب بزرگتر از دوران گرباچوف است که  اوباما را در برابر چالش خطرناکی قرارداده است  .

حالا که اوباما تصمیم دارد تا مرکز مبارزه با تروریزم  را در افغانستان انتقال بدهد . این راهبرد  جدید مبنی بر انتقال مرکز مبارزه با تروریزم در افغانستان مصایب بی شماری را فرا راۀ او قرار داده است  که  بیرون شدن او از این بحران را به خواب  و خیال مبدل کرده است . ترس آن میرود که او پیش از رها شدن از این بحران در باتلاق افغانستان غرق شود و استرتیژی جدید او هم برایش رهگشا واقع نشود : این استراتیژی بصورت عموم دارای سه عنصراست : انکشاف اقتصادی افغانستان، تقویت نیرو های امنیتی و دفاعی این کشور و دپلوماسی منطقه یی را در بردارد.

شاید جنگ دراز مدت امریکا در افغانستان پاسخ او در برابر مردم امریکا مبنی براینکه  : القاعده و حامیان آنها بصورت منظم منافع  ما رادر جهان مورد حمله قرارداده ومرکز این حملات پاکشتان است که بعد ازشکست طالبان با عبور ازمرز افغانستان داخل پاکستان شده و پناهگاۀ امنی برای خود درست کرده اند و تازمانی که این پناهگاهها موجود باشند ، امنیت کشور ما در خطراست .  در دراز مدت پاسخ قناعت بخشی برای امریکایی ها نباشد که این خود واکنش های تند مردم این کشور را در قبال دارد که آیندۀ بحزانزای او را بحرانزا تر خواهد گردانید .

از همین اکنون امریکاییها به این استراتیژی  به دیدۀ شک نگاه کرده و او را از افزایش نیرو ها که بخش کلیدی این استراتیژی است . برحذر داشته اند .  چنانیکه ران پل (32)از نامزد های پیشین جمهوریخواهان د رانتخابات ریاست جمهوری  امریکا  که اکنون مبتکر گروهی از نماینده گان ضد جنگ در کانگرس امریکا است و نماینده گان هر دوطیف را در برمیگیرد. این گروه از اوباما خواسته اند تا از اعزام نیرو های بیشتر به افغانستان خود داری نماید . ران پل در سال 2003 نیز با جنگ امریکا در عراق مخالفت کرده بود . وی در گفت و گو با خبرگزاری فرانسه گفت : مانباید در افغانستان باشیم و به نظر می رسد هیچ چیز در این زمینه یاد نگرفته ایم  . ران پل ازسو دیگر با ارسال کمک های مالی ونظامی به پاکستان برای مبارزه با طالبان در سرحد کنونی افغانستان مخالت کرد .

دنیس کوستینچ (33)یک نمایندۀ کانگرس امریکا می گوید : اوباما فصل دیگری از جنگ را در افغانستان توسعه می دهد. وی تاکید کرد : ما باید به داستان غم انگیز تاریخ امریکا پایان بدهیم ؛ زیرا که در اینجا جنگ به بهانه های دروغین علیۀ یک ملت بی   گناه برا انداخته شده است .

کانگرس امریکا بخشی از استراتیژی جدید امریکا را تایید نمی کند . بایدن (34) میگوید : امریکا باید برای پیاده کردن این استراتیژی از احتیاط کار بگیرد تا مبادا در گرداب افغانستان باقی نماند . اما مشاوران اوباما بویژه رابرت گیتس ، لوی درستیزمایک مولن و نظامیان امریکایی در افغانستان به افزایش نیرو ها تاکید دارند و میگویند که این ماموریت سالهای زیات و هزینۀ زیاد می  خواهد . به گفتۀ نیویارک تایمز مشاوران اوباما برای  سرکوب القاعده زمان کوتاهی را پیش بین هستند که افزایش نیرو ها و هزینۀ هنگفت را خواهان اند ؛ ولی معاون رییس جمهور و رییس جمهور مخالف افزایش نیرو هستند ، این نشاندهندۀ اختلاف کابینۀ اوباما است .  شماری از اعضای کانگرس بخشی از این استرتیژی را  غیر عملی میدانند و مشاوران او به بر اهداف محدود تاکید دارند .

متحدان اروپایی اوباما هم به این استرتیژی به دیدۀ شک دیده و آنرا مخاطره آمیز خوانده اند . چنانیکه روزنامۀ بریتانیایی گاردین (35) به نقل از یک کار شناس این کشور نوشته است : بارک اوباما استرتیژی جدید و مخاطره آمیزی را برای افغانستان مطرح کرده که هدف از آن مهار القاعده و طالبان و واداشتن پاکستان برای  از میان بردن پناهاگاههای امن آنها د رمنطقۀ سرحدی این کشور  است . این سیاست افغانستان را در کانون سیاست خارجی امریکا قرار میدهد و جنگ اوباما را درمسیری مشابه مسیری که بوش در عراق می پیمود ، هدایت می کند. این استراتیژی دو خطر را متوجه پاکستان گردانیده است . اول تهاجم احتمالی طالبان در فصل بهار و دوم ضرب الاجل تعیین شده برای پاکستان است که هرگاه این کشور در مهار نمودن پایگاههای طالبان والقاعده موفق نشود ، امریکا یک جانبه وارد میدان خواهد شد.

تودن هوفر (36) نمایندۀ سابق حزب دموکرات مسیحی آلمان ضمن اشتباه خواندن استراتیژی به کارگرفته شدۀ اوباما اعزام سربازان بیشتر  به افغانستان را به معنای  جنگ برای استعمار خوانده است و هم علل اصلی رشد تروربزم  در منطقه وجهان را ناشی از سیاست های چنگجویانۀ غرب  خوانده است . وی افزوده است که موقعیت استرتیژیک و  جیو پولیتیک افغانستان این کشور را ازاهمیت بسزایی بهره مند گردانیده است که  در طول تاریخ مورد توجۀ مهاجمین بزرگ تاریخ بوده است ؛ زیرا از طریق این کشور میتوان نظارت بر کشورهای هند، ایران ، روسیه وپاکستان را زیر نظرداشت.

خبرگزاری فرانسه (37)در گزارشی از واشنگتن اعلام کرد : اوباما جنگ افغانستان را به جنگ امریکایی تبدیل می کند .  هرگاه  امریکا سهم بیشتری از نیروهای بین المللی را در افغانستان به خود اختصاص بدهد ، نفوذ خود را بر دیگر نظامیان خارجی افزایش خواهد داد. در صورتیکه اوضاع  هم وخیم شود همه چیز به اسم امریکا تمام خواهد شد و بیشتر مسؤولیت بر گردن قوماندانان نطامی امریکا مستقر درافغانستان خواهد بود .

در کنار شک و تردید های روز افزون متحدان سنتی امریکا ، متحدان غیر سنتی امریکا پیرامون استراتیژی تارۀ او ابراز نگرانی داشته و آیندۀ آنرا در سایۀ حمایت های استخبارات پاکستان از القاعده و طالبان تیره خوانده است . چنانیکه شبکۀ تلویزیونی الجزیره  (38) گزارشی را چنین به نشر رساند : پایه واساس استرتیژی امریکا آن است که امنیت ملی امریکا این کشور را ملزم  می کند ، باخطرات امنیتی کنونی و احتمالی از جانب تند روان در افغانستان مقابله کند . این استرتیژی شامل فرستادن نیرو های بیشتر به افغانستان  ، افزایش کمک های غیرنظامی ، افزایش شمار نیرو های امنیتی افغان ، تشویق آشتی ملی با طالبان و افزایش همکاری های منطقه یی به خصوص بین پاکستان و افغانستان تدوین کرده است . لیزا کورتیس از موسسۀ هرتج میگوید : برخی ها تلاش  کردند تا برای اوباما بفهمانند که افغانستان ویتنام دوم است وارزش قربانی شدن را ندارد وتلاش های برای افغانستان در راستای  یک کشور دموکراتیک بهبوده است . این عده مشاوران در مقابل مشاورانی که درخواست کردند ، اجازه داده نشود ، افغانستان بار دیگر به مرکز حضور القاعده و طالبان تبدیل شود ، شکست خوردند.

جامعیت این استرتیژی در درازمدت بودن آن است که اهداف مشخصی را دنبال مینماید که شامل پاکستان نیز است . پاکستان در جنگ با القاعده جز شرکای امریکا است ؛ ولی عناصری در پاکستان موجود است که به جنگ با طالبان والقاعده کمک نمی کنند . دراین استراتیژی اوباما بنا برخطر القاعده و تهدید امریکا از سوی آن ،  به ماموریت نیرو های امریکایی سقف زمانی تعیین نکرده و هم  هدف مشخصی را در کوتاه مدت دنبال نمی کند و اوباما برای بازسازی افغانستان و پیروزی بر طالبان و القاعده در پاکستان (به زمان زیادی )نیاز دارد .

این در حالی است که اوباما (39)نیز بر چنین مشکلی آگاه است و میگوید : برای تقویت ظرفیت نظامی ، اقتصادی و حاکمیت در افغانستان و پاکستان باید حمایت بین المللی جلب شود . وی از دادن چک سفید به پاکستان خود داری کرده و گفت ما زمانی برای پاکستان کمک های مالی می نماییم که این کشور بصورت عملی در مبارزه با تروریزم  سهم بگیرد و افزود که حامیان بین المللی و منابع مالی بین المللی را برای کمک به پاکستان باید ترغیب نمود تا پاکستان را کمک نمایند  . وی اشاره به طرح جان کیری و ریچارد لوگر مبنی بر کمک یک ونیم ملیارد دالری سالانه برای پنج سال به پاکستان کرد تا این پول صرف باز سازی های تعلیمی ، صحی و تقویت دموکراسی در این کشور گردد و از کانگرس امریکا خواست تا این رطرح را به تصویب برسانند . هم چنان به طرح ماری کاتول ، کریس وان هالان و پیتر هاکسفور مبنی بر ایجاد مناطق " فرصت ساز" در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان کرد که سبب رشد اقتصاد منطقه گردد. از دوستان بین المللی امریکا خواست تا در این زمینه سهم بگیرند . وی صرف منابع درافغانستان و پاکستان را هزینه کردن برای آیندۀ امریکا خوانده و امنیت امریکا وپاکستان را با هم مرتبط دانسته و خواهان شریک قدرتمندی برای امریکا گردید تا پاکستان بتواند لانه های تروریست ها را ازبین ببرد. 

یک روزنامۀ روسی  (40)همزمان به این نشست نوشته است : طرح اوباما ناتو را در برابر انتخاب دشواری قرار داده است ، از یکسو افکارعمومی درکشورهای عضو ناتو نسبت به عملیات در افغانستان منفی است و واز سویی هم هیچ یک از این کشور ها تمایل ندارند تا به ساده گی اوباما پاسخ نه بگویند. در این نشست آلمان به افزایش 600 سرباز و گرجستان به افزایش 100 سرباز موفقت نمود .

این در حالی است که اوباما بنا بر سیاست های قبلی کاخ سفید دورنمای سیاست های خویش را چندان روشن نمی بیند و خود معترف است . چنانیکه او(41) در سخنرانی سه شنبه شب خود به تاریخ 26 فبروری گفت که اروپا وسازمان ملل متحد که همیشه پیرو امریکا بوده اند ، اکنون بر آنها است تا به اعترافات تلخی مبنی بر اقدامات  ضد قانونی مرگبار واشنگتن در جهان بپیوندند. وی افزود :  هفت سال است که به عنوان یک ملت جنگ افروز شهرت یافته ایم ، اطمینان میدهم دیگر هیچ  شکنجه یی در کشور صورت نگیرد ، تلاش می کنم اعتبار و حیثیت از دست رفتۀ ارتش را باز گردانم و اطمینان می دهم که مسؤولانه نیرو های امریکایی را از عراق خارج کنم . وی افزود تا هژده ماه بعد تنها 50000 سرباز امریکایی در عراق باقی خواهد ماند .

 

در این شکی نیست که عمر نظام کمونیستی در شوروی سابق کوتاه مدت بود و تجربۀ هفتادو چهار سال برای ساختن یک نظام سیاسی واجتماعی  با توجه به تحولات سریع و شگفت انگیز در جهان زمان محدودی است . شاید هم در کنار عوامل دیگری مانند عدم پاسخ گویی و ضعف ساختاری از نگاۀ فکری یکی از دلایل سقوط سریع نظام شوروی سابق در همین نکته نهفته باشد . در  حالیکه از عمر  نظام سرمایه داری که با انقلاب پروتستان ها در قرن شانزده آغاز  و زمینۀ رنسانس  در اروپا شد ، اضافه تر از چهارصد سال میگذرد . هرگاه گسترش ونهادینه شدن این نظام  از زمان انقلاب کبیر فرانسه در 1789 حساب شود تا اکنون از آن 220 سال سپری شده است . با این حساب نظام سرمایه داری سخت جانتر باشد و  این  سخت جانی از شتاب  سقوط امریکا بکاهد و در نتیجه زمینۀ فروپاشی این کشور را دیر هنگام تر بسازد ؛ ولی این به معنای آن نیست که اوباما قادر خواهد بود تا برای دراز مدت جلوفروپاشی امریکا را بگیرد و این نظام را که از دور به مثابۀ " ببر" جلوه مینماید ، درحالیکه این ببر در واقع کاغذی است .

امروز دست کم خمینی یی هم حیات ندارد که جرئت نماید و برای اوباما پیام تازه یی بدهد تا او را از سقوط حتمی به بیراهۀ دیگری از نظام زر و زور برحذر بدارد . ممکن نصایح

جان کیری (42) رییس روابط خارجی مجلس سنای  امریکا برای اوباما  که در محفل استماعیۀ سنای این کشور  از وی خواست   تا او با جهان اسلام از روابط احترام متقابل کار بگیرد و برای از بین بردن فاصله ییکه بین کشور های اسلامی وامریکا بوجود آمده است ، باید تلاش نماید. نتواند کار مهمی را از پیش ببرد  و چاله های ژرف وبحرانزایی  را که اسلافش برای او به ارث  گذاشته اند ، بتواند به ساده گی از آنها عبور نماید . بویژه اینکه اوباما را یاری دهد تا در عرصۀ برقراری  و احیای دوبارۀ مناسبات نیک میان امریکا و کشور های مسلمان بخصوص ملتهای مسلمان جهان بخش مهمی از چالش هایی را تشکیل داده  که اوسخت با آن ها رو به رو است  ، کار مهمی را به پیش ببرد . گرچه او (43) به تاسی از گفته های مشاورانش مبنی بر اینکه : امریکا باید پیرامون مسایل منطقه یی با ایران به مذاکره بپردازد و مسایل افغانستان به خود مردم این کشور باید واگذار نماید . عمل مینماید و از همین رو بود که اوباما در پارلمان ترکیه (44)گفت : امریکا تصمیم ندارد که با اسلام بجنگد . وی افزود که هر ملتی اشتباه میکند و امریکا هم اشتباهاتی را مرتکب شده است که هدف از این اشارات  او به نقد گرفتن سیاست های بوش طی زمامداری آن است .

این  در صورتی ممکن خواهد بود که اوباما حمایت بی قید وشرط خود را از اسراییل پس بگیرد . برحمایت خود از دیکتاتور های عرب پایان بدهد ، به خواست واقعی ملت های مسلمان پاسخ مثبت گفته وبه حقوق انسانی آنها ارج بگذارد و برای نشان دادن حسن نیت  به گونۀ " چراغ سبز" دست  به تحولات اساسی در داخل نظام امریکا بزند و در ساختار های مرکزی و محوری قدرت کسانی را بیاورد که نسبت به  جهان اسلام بد بین نباشند و با صهیونیزم جهانی همدست نباشند .  با باز نگری کلی به سیاست های زمامداران قبلی کاخ سفید و ایجاد اصلاحات سیاسی در سطح وسیع  که برای مردم جهان بویژه جهان اسلام محسوس باشد .

 

در این شکی نیست که احتراز اوباما از رویارویی او با اسلام از بخشی از دشواری های او خواهد کاست ؛ ولی او حاکمیت "نظام آدم خواری"  را به عهده دارد که به قول " مارکس " "وامپیری"  را ماند که از خون انسان تغذیه مینماید و با نرسیدن خون رگه های حیاتی اش خشک شده و چرخ های نظام آن از کار می افتد . پس در چنین  حالی نمی توان با مصالحۀ اوباما با اسلام امیدوار بود . بنا براین جنگ امریکا در افغانستان ادامه می یابد و ادامۀ این جنگ بنیاد اقتصادی امریکا را بیشتر صدمه میزند که ضربۀ آن به بدن اقتصاد بیمار امریکا جبران ناپذیرخواهذ بود .

هرچه باشد علیرغم خوش بینی های اوباما مبنی بر بهبود اقتصاد امریکا ، اقتصاد این کشور آنقدر ضربه خورده است که پیش بینی بهبودی آن به این زودی ها بیشتر از تبلیغات میان تهی نخواهد بود . آنچه مسلم اینکه امروز اوباما در شرایطی کمتر از شرایط آنروز گرباچوف را ندارد ،  شاید هردو از بسا جهات  تفاوت های داشته باشند که مشکلات اولی برخاسته از بطن نظام آدمخوار سرمایه داری است و دومی از متن نظام کمونیستی سرچشمه گرفته بود  که باوجود این تفاوت های ماهوی تلاقی هردو به  بحران مالی واقتصادی وجهۀ مشترکی دارند که در آخرین تحلیل سرنوشت محتوم دومی هم  راۀ نافرجامی را درپیش خواهد داشت که شوروی سابق از آزمون آن بیرون شده نتوانست . گرباچوف و اوباما دورخ یک سکه اولی برتافته از نظام کمونیستی و دومی برخاسته از نظام سرمایه داری است . هردو در اوجی از درگیری های نیرو های شان در افغانستان و در سراشیبی از سقوط اقتصادی و بحران شدید مالی در شوروی سابق و امریکا به قدرت رسیدند . در واقع هردو برتافته از نظام های  جنگ افروز ، بحرانزا و خشونت آفرینی هستند که اولی با شعار های رهایی کارگر از اسارت سرمایه دار با "داس و چکش" تیغ از دمار انسان مظلوم بیرون کرد و دومی با شعار های دموکراسی و آزادی های بیان و حقوق بشری مشتی از سرمایه داران خون آشام را بر مقدرات انسان حاکم گردانیده است . بیداد ذاتی برخاسته از متن هر دو سرنوشت  همسانی را برای آنها پیش بینی مینماید که بر یکی  تحقق یافت و بردومی هم تحقق پیدا خواهد کرد .

اوباما چون  گرباچوف با وجود تفاوتهای سیستمی برای ایجاد تغییر و اصلاحات  در کشور خود رویۀ مشابۀ او را در پیش گرفته است . این دو سیاستمدار به مثابۀ دو روی یک سکۀ به اضافۀ سوسیال ، نظام های ناپایدار و وارث بحران  پیش از آنکه تاریخ را مسخ نمایند ، تاریخ بیرحمانه به دنبال آنها شتافت و می شتابد . اولی   در سراشیب این مسخ قربانی تنازع بقای مارکسیزم برای ادامۀ قدرت شد و تند باد وزش بحران اقتصادی و مالی بر اندام دومی هم خانه کرده و زود است که او را هم از پا اندازد. با تفاوت اینکه دراین از پا اندازی دو احتمال راه دارد یا  احتمال تغییر که احتمال سرنگونی نظام امریکا را در برخواهد داشت  و احتمال دوم هم براندازی او را  بوسیلۀ کارتل ها و تراست ها این اتحادیه های قدرتمند کمپنی های بزرگ امریکایی در بر خواهد داشت .  هردو احتمال در  کمین است  اوباما این قهرمان اسطوره یی تازه دم و چابک سوار غرب  را به قربانی بگیرد و بالاخره چون گرباچوف قربانی طرح های اصلاحی خود گردد .

 

 

منابع و رویکرد ها :

 

    1-  رادیوآشنا ، 19 مارچ ، اخبار صبح

      2-  سرنوشت اتحادشوروی ختم به خیرشد، پیمان ملی ، شمارۀ 230

       3-   راۀ نجات روز چهار شنبه 13 حمل

       4-  رادیو آشنا، 12 اپریل ، اخبار صبح ؛ اراده ، شمارۀ 1135

       5-  آی اس آی د طالبانو هر راز ملاتر  کوی ، اراده ، شمارۀ 1519

       6-  حلیلی از حادثۀ ممبی ، چراغ ، شمارۀ 1214

             7  -  روش فعلی امریکادرمنطقه افغانستان رابطرف روسیه وچین می کشاند ، ویسا، شمارۀ 791     

       8-   نیروهای ایتلاف دنباله روارتش سرخ ، راۀ نجات ، شمارۀ 1050

       9-  رادیوآزدی ، 23 جنوری ، اخبارشام

       10-  ویسا، شمارۀ 838

      11-  واشنگتن پست ، رادیو آشنا ، 19مارچ ، اخبار صبح

12-  هرالد تریبیون ، رادیوآزادی ، 14 فبروری ، اخبار صبح   

13-  هرالد تریبیون ،   رادیوآزادی ، 14 فبروری ، اخبار صبح

 . 14-   اگر امریکاییان به سیاست کنونی شان ادامه بدهند ، بی ثمر خواهد بود ، ویسا، شمارۀ 839

15-  آنچه اکنون روس ها میگویند، جامعه ، شمارۀ 18 فبروری ، 2009

16-  رادیوآزادی ، 9 جنوری ، اخبارشام

17-  رادیوآزادی ، 21جنوری ، اخبارعصر؛ اراده ، شمارۀ 1468

18-   رادیو آزادی ، 6 مارچ ، اخبار صبح

19-   رادیوآزادی ، اول اپریل ، اخبار صبح

20-  رادیوآزادی ، 9 جنوری ، اخبارصبح

21-  رادیو آشنا ، 2اپریل ، اخبار صبح

22-  رادیو آشنا، 11 اپریل ، شمارۀ 1135

23-  رادیوآشنا ، 10مارچ ، اخبار صبح

24-  رادیو آشنا، 11 مارچ ، اخبار صبح

25-  رادیوآزادی ، 17 جنوری ، اخبارصبح

26-  افغانستان ، تاجکستان و ایران بانک مشترک تاسیس می کنند ، ویسا، شمارۀ 861

27-  رادیو آشنا ، 18 مارچ ، اخبار صبح

28-  رادیوآزادی ، 18 فبروری ، اخبار صبح

29-  رادیو آزادی ، 16 فبروری ، اخبارشام

30-  جهان تاوان استباهات  بزرگ اقتصادی امریکارامی پردازد، چراغ ، شمارۀ 1238

31-  چراغ ، شمارۀ 1215

32-  ویسا ، شمارۀ 865

33-  اوباما فصل دیگری از جنگ را در افغانستان توسعه می دهد ویسا ، شمارۀ 850

34-  کانگرس دنوی استراتیژی زینی برخی نه تاییدوی ،  ویسا، شمارۀ 871

35-  سیاست جدید اوباما در افغانستان مخاطره آمیز است ، اراده ، شمارۀ 1520

36-  غرب باعث رشد تروریزم شده است ، پیام مجاهد ، شمارۀ 620

37-   اوباما جنگ افغانستان را به جنگ امریکایی تبدیل می کند، ویسا ، شمارۀ 871

38-  سیاست های اوباما در افغانستان به زودی به نتیجه نمی رسد ، اراده ، شمارۀ 1520

39-   اوباما و استراتیژی افسانه یی  برای افغانسان ، اراده ، شمارۀ 1519

40-  اراده ، شمارۀ 1492 ؛ ویسا، شمارۀ  842؛ رادیوآزادی ، 20 فبروری، اخبار صبح

41-  رییس جمهور امریکا اعتراف کرد که  اکنون نوبت اروپا و سازمان ملل است ، چراغ ، شمارۀ 1253

42-  رادیو آزادی ، 27 فبروری ، اخبار صبح

43-  ویسا ، شمارۀ 869

44-  رادیو آزادی ، 7 اپریل ، اخبار شام

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت