مهرالدین مشید

 

خروج نیرو های خارجی از افغانستان در چشم اندازی از شکست

 

پاسخ  گفتن به این سوال که آیا بعد از خروج نیرو های غرب از افغانستان چه عواقبی را در افغانستان به بار خواهد آورد نه تنها خیلی دشوار است ؛ بلکه  به بررسی گرفتن خروج نیرو های خارجی از افغانستان در چشم اندازی از شکست یا پیروزی خیلی مشکل است که  حتی میتوان آنرا  چالش آفرین دانست ؛ زیرا هر زمان شرایطی دارد که با زمان دیگر متفاوت است و از سویی هم در هرزمان امکانات و ظرفیت های متفاوتی موجود است که هرگونه مقایسه میان دو رویدا را ولو که شبه هم باشند ، در زمان های گوناگون سخت سوال برانگیز و مشکل ساز وانمود می سازد . این دشواری ها بوده که حتی فلسفۀ تاریخ را در بعد علمی آن سخت به چالش کشانده است . از همین رو پنج مرحلۀ تاریخی را که مارکس بر اساس برداشت های عملی خاص خودش زیر عنوان "ماتریالیزم تاریخی" طرح نموده ،  آن را کشف تاریخی عنوان کرده است و بر آن دیترمینیزم تاریخی نام نهاده  است . از بسیاری جهات زیر سوال بوده و جدا ازکمبودی های بعد علمی و فلسفی آن مبنی بر "تز" ، "انتی تز" و"سنتز"  که سنتز در آخرین محصول نظام کمونیستی عقیم میگردد و هر گز به "تز" دیگری تبدیل نمی گردد و در نتیجه دیالککتیک از نگاۀ فلسفۀ به گونه یی پا در گل مانده و دیالکتیک تاریخی زیر سوال می رود . این کشف بزرگ به اصطلاح علمی او از لحاظ علمی نیز به معظله هایی روبرو است که نبود شباهت های واحد در دو حادثۀ متنوع هر گونه استقرای ذهنی را سخت به چالش کشیده و برآیند  آنرا غیر علمی می سازد . با آنکه مارکس تلاش مینماید تا با ارایۀ شباهت های وقایع از حوادث به نتایج مطلوب خود برسد ؛ ولی در این تلاش ها مانند داروین موفق به کشف  حلقه یی نمیگردد که وصل کنندۀ مراحل تاریخی او گردد . داروین هم که نتوانست ، حلقۀ وصل میان انسان وبوزینه را دریابد . فتوا داد که این حلقه در گذشته ازمیان رفته است . مارکش که نتوانست مانند داروین  چنین فتوایی صادر نماید . ناچار گردید تا علت عدم دستیابی به این حلقه را بدوش دیالیکتیک افگند و آنرا از ویژه گی های درونی دیالکتیک عنوان نماید .

هدف از یاد آوری نکات فوق ناممکن بودن پیش داوری های یک گونه  در مورد دو واقعۀ تاریخی است ؛ ولو که این دو واقعه از بعضی جهات شبه هم باشند .  این گوناگونی شرایط و ظرف است که برداشت انسان را از تاریخ بحیث علم زیر سوال برده و از بار علمی تاریخ کاسته است ؛ زیرا علم بر چیز های صحه میگذارد که به اساس تجارب عینی روی وقایعی کمی بدست آمده باشد و تجارب روی وقایع کیفی زمانی متتج به قوانین علمی میگردد که نتیجۀ آنها فورمول 2 + 2 مساوی 4 یا اینکه مانند  یکجا شدن دو مالیکول هایدروجن و یک مالیکول آکسیجن منتج به بوجود آمدن آب شود . هرگاه برداشت های بشری از تاریخ به چنین مصداق های علمی منتج گردد . در آنصورت میتوان گفت که تاریخ به علم مستقلی مبدل شده است و در این صورت ممکن است که بسیاری حوادث را بر اساس وقایع گذشته و حال پیش بینی کرد وحتی وقایعی در حال پیشامد را کشف نمود . همچنان با همان موازین علمی می توان پیروزی ها و شکست های وقایع گوناگون بویژه وقایعی را که با یکدیگر شباهت هایی داشته باشند ، به خوبی پیش بینی نمود .

جامعه شناسانانیکه  بسیاری از قوانین جامعه شناسی را کشف کرده اند  . بدین باور اند که   قوانین جامعه چنان گوناگون و متنوع است که نمی توان به اساس آنها تحولات تاریخی را پیش بین شد و با پیش بینی حوادث تاریخی است که تاریخ معنای علمی پیدا می کند . بافت های اجتماعی  و رشته های عنعنه ها و سنت ها در کنار پیشامد های جدید اجتماعی  با توسعۀ فناوری ها و گسترش ارزش های فرهنگی جهانی هر روز چنان پیچیده میشود که دیدگاه ها را پیرامون تاریخ  و پیشامد های تاریخی به چالش کشیده است .

 حال با توجه به جنگ اول ، دوم و سوم افغان و انگلیس  و حتی پیش از آن  حملۀ اسکندر و چنگیز مغل به آریانای کبیر بالاخره حملۀ شوروی به افغانستان و حالا هم تجاوز امریکا به افغانستان چگونه میتوان حوادث یاد شده را بررسی کرد و شکست های پی آ پی مهاجمین یاد شده را در یک استقرای ذهنی بعد کلی وقیاسی داد . در این شکی نیست که مهاجمین یاد شده هر کدام یکی پی دیگری در این کشور به شکست های افتضاح بار مواجه شدند . در حالیکه این تجاوز ها در زمان های مختلفی صورت گرفت که از لحاظ زمانی با یکدیگر خیلی فاصله دارند  ؛ اما همۀ اینها با وجود تفاوت زمانی و یکسان نبودن شرایط  باز هم به شکست روبرو شده اند . اسکندر زمانی به این کشور حمله کرد که جنگ افزار های بشری از شمشیر ، تیر و کمان ، منجنیق و غیره تجاوز نمی کرد .  در زمان چنگیز جنگ افزار های پیشرفته تری بوجود آمده بود و به همین گونه در زمان حملۀ بریتانیا به افغانستان جنگ افزار های پیشترفته تری مانند تفنگ ، توپ ، موتر و طیاره اختراع شده و وارد معرکۀ نبرد شده بودند . سربازان شوروی باسلاح های پیشرفتۀ زرهی مانند تانک های پیشرفتۀ زرهی  و توپ ها و راکت های دور بورد مانند اسکارت و غیره در زیر حمایت جت های هوایی پیشرفته وارد صحنۀ جنگ افغانستان شدند ؛ ولی باز هم شکست خوردند . 

علت این شکست های پی آپی قدرت های مهاجم به افغانستان را در برهه های گوناگون تاریخی در چه می توان یافت ؛ در جنگاوری ها ،  صلحشوری ها ، روحیۀ تسلیم ناپذیری ها ، مقاومت ها و شجاعت های ایثار گرانۀ مردم این مرزو بوم یا در کنار این ویژه گی ها موجودیت ساختار های جغرافیایی دشوار ،  اراضی پیچ در پیچ ، کوه های سر به فلک و پر برف ، دره های طویل ، کوهپایه هایه های برفگیر  و دامنه های تند و کشیدۀ آنها و دریا های پر آب و تپه های بلند و افتادۀ آن یا اعتقاد راسخ  و باور محکم مردم این سرزمین به آیین ، دین ، فرهنگ و ارزش های تاریخی و ملی آنها می توان   سراغ نمود .

در این شکی نیست که این ها همه یکی کمتر و دیگری بیشتر  به نوبۀ خود در شکست قدرت های مهاجم در این کشور نقش داشته و دارند .  در واقع  این ها همه عواملی اند که در برانگیختن مردمان این مرز وبوم بر ضد نیرو های مهاجم نقش داشته است . شاید تکیه کردن بر یکی از این عوامل آنقدر های منطقی نباشد ؛ زیرا مردم افغانستان به هر اندازه ییکه باور های خویش را ارجمند و گرامی می پندارند ، به همان پیمانه میهن خود را نیز دوست داشته و دارند و به فرهنگ و ارزش های تاریخی وملی خویش فخر و مباهات می نمایند .  مقاومت های بیدریغ و جانبازانۀ این مردم در طول تاریخ در برابر مهاجمین گواۀ روشنی بر این ادعا است . نیاکان این ها بودند که با داشتن عقاید آریایی و بدوی خود در برابر اسکندر برخاستند و زمین این مرز و بوم را زیر پای او به آتش مبدل کرده و چنان بروی پیهم تاختند که لحظه یی او را نگذاشتند تا در این سرزمین نفس آرام بکشد . به همین گونه در برابر هخامنشی های ساسانی ها کوچی های ترک و مهاجمین یفتلی در سالهای بعد از تهاجم اسکندر و بعد دست به مقاومت زدند . در حالیکه در آنزمان مهاجمین از لحاظ  فرهنگی و مدنی بویژه یونانی ها و بودایی ها در سطح بالای فرهنگی قرار داشتند و با استقرار آنها مدنیت های بزرگی چون  "مدنیت یونانو باختر" ، "مدنیت گریکو بودیک"  را در این کشور تشکیل دادند . اخلاف این مهاجمین زمانی توانستند ، در این سرزمین نفس آرام بکشند که در اول دین وعنعنات این مردم را به نحوی پذیرفته و با پذیرش این ها در ساختن تمدن های شگوفایی فایق آمده اند . البته در ساختن این تمدن استعداد و توانایی های فوق العادۀ این مردم را نمی توان نادیده گرفت .

به همین گونه در زمانهای بعد از ظهور اسلام در عربستان سعودی و لشکر کشی مسلمانان به این کشور مردم ما برای دفاع از کشور و آیین وفرهنگ خود در برابر اعراب به مقاومت ناشکننده یی دست یازیددند . چنانکه شب خون مردم کابل در برابر نیرو های مسلمانان در زمان خلیفۀ سوم که سبب کشته شدن اضافه تر از هفتاد تن از صحابۀ بزرگ پیغمبر اسلام شد ، برهمگان آشکار است که موجودیت  آرامگاه  های آنها در شهدای صالحین گواۀ روشنی بر این سخن است .  چنانکه به گفتۀ مرحوم کهزاد در جلد اول کتاب " تاریخ افغانستان"  تذکر داده است که چگونه یعقوب لیث صفاری که در برابر کابل شاهان دست به خدعه میزند و با فریب اورا شکست میدهد  .  هرگاه او از فریب استفاده نمی کرد ، شاید در برابر کابل شاهان بزودی پیروز نمی گردید .

هدف از یاددهانی این حادثه آن است که این مردم در هر زمانی در برابر مهاجمین قیام کرده و دست تسلیم را به سوی آنها دراز نکرده اند . مهاجمین زمانی موفق به حکمروایی بر این سرزمین شده اند که دین و آیین آنها را پذیرا شده و یا از در مصالحۀ دینی و فرهنگی با آنها برآمده اند . در شماری موارد هم این مردم  فرماندهان و رهبران دینی مهاجمین را ابزاری برای انتقامجویی های تاریخی خود از بیگانه ها قرار داده اند ،  یا با گزینش رهبران خودی مانند به پیش کشاندن ابومسلم ها ر برابر سیطرۀ بیگانه ها تاخته اند و بر ضد استبداد و ستم رزمیده اند . به همین گونه بعد از اسلام هم  این مردم مقاومت های جانانه و شکست ناپذیری را در برابر سایر مهاجمین مانند چنگیز مغل و از آن به بعد در برابر صفوی های ساسانی نیز از خود نشان دادند ،  گرچه با صفوی ها همدین بودند . بالاخره  حملات پشت در پشت بریتانیا و بعد روسیه و اکنون امریکا همه گواه بر این است که  مردم این کشور هیچگاهی  سر تسلیم را به بیگانه ها خم نکرده و تا آخرین رمق  حیات سر های خود را داده اند ؛ ولی هرگز سنگر را برای دشمنان خود از دست نداده اند .

با آنکه طی سال های متمادی بسیاری  چیز ها عوض شده ، دین ، فرهنگ و عنعنات این مردم تغییر کرده و شرایط تازه به تازه یی بوجود آمده است ؛ اما این مردم در هر زمانی با حفظ جاذبۀ دینی و فرهنگی خود از میهن خود دفاع کرده و ارزش های تاریخی و ملی خود را گرامی داشته اند .  این مردم  چنان در جاذبۀ این ارزش ها غرق بوده و هستند  که بهای حفظ این ارزش ها را تنها در سر دادن و سنگر ندادن دریافته اند و بس . در این شکی نیست که هر ملتی برای دفاع از خود در برابر دشمنان خود رزمیده است . به گونۀ مثال مقاومت شگفت آور روسها در برابر هتلر که سبب پایان جنگ دوم جهانی شد که میتوان چرخش امریکا و بمباردمان طیارات این کشور را از جمله عوامل دومی به حساب آورد . این مقاومت گواۀ بزرگترین قربانی در برابر تهاجم هتلری است و به همین گونه کشور های دیگر مانند مقاومت ویتنام در برابر امریکا ، مقاومت الجزایر در برابر فرانسه ، مقاومت فلسطین در برابر  اسراییل  و مقاومت های دیگری در برابر مهاجمین همه گواۀ این است که هر ملتی برای دفع تجاوز بیگانه ها خیلی رزمیده و قربانی های بیدریغی داده است .  اما چگونه شده است که افتخار صلحشوری ، شکست ناپذیری ،   جنگجویی و تسلیم ناپذیری بر تارک حماسه های مردم این سرزمین  به اهتزاز در آمده است .  هر  چند این پرسش گاهی ذهنم را وسوسه مینماید که  شاید در عقب این هیاهو فریبی نهفته باشد و هدف از این به دام افگندن مردم افغانستان و روانه کردن آنها به چالۀ نابودی های برای ویرانی ها و آوارگی های پی آ پی  و یا اینکه قدرت های خارجی می خواهند با القای این گونه افکار بر ذهنیت افغان ها ، آنها را به جنگ و برادر کشی های بیشتر ترغیب نمایند . بویژه حالاکه از اثر تهاجم امریکا به این کشور جنگ ویرانگر وخانمانسوزی کشور را فراگرفته است  .  از این جنگ هم بیشتر آنانی نفع می برند که صاحبان کمپنی های بزرگ جنگ افزار سازی در امریکا  و غرب هستند . این ها به بهانۀ ایجاد پایگاۀ نیرومند نظامی منطقه یی برای تهدید کشور های رقیب خود و دسترسی و شکم افگندن بر چاه های نفت وگاز آسیای میانه زمامداران کشور های خود را برای هر چه شعله ور گردانیدن این جنگ تشویق مینمایند . بیرابطه نخواهد بود ، اگر گوشه یی از گفته های

ویلس کارتو (1)ناشر مجلۀ تاریخی "بارنز ریویو" که در یادداشتی برای هفته نامۀ "امریکن فری پرس" ارسال کرده است  ، در اینجا نقل شود : وی با انتقاد شدید از سیاست های جنگ   افروزانۀ امریکا ، دلایل بیان شده برای حمله به افغانستان را زیر سوال برده وضمن تشبۀ جنگ افغانستان به جنگ ویتنام ، تاکید کرده است  که امریکایی ها دیگر نیازی به یک جنگ  بدون پیروزی دیگر ندارند . وی افزوده که اوباماعجیب ترین مردی است که تا کنون رییس جمهور امریکا شده است وحال و گذشتۀ شخصیت معما گونۀ وی را پر از تضاد و تناقض خوانده است . وی سیاست های آشتی جویانۀ اوباما را مانند موقف او در برابر ایران و فلسطین در برابر سیاست های خصمانه  و جنگ طلبانۀ او درافغانستان قرار داده و مداخلۀ نظامی امریکا را در هر جای جهان غیر عقلانی دانسته و در ضمن خصومت اوباما با افغانستان ر ابه طور برجسته یی یک حماقت بی حد و حصر جلوه داده است . به ادامه نوشته است : ما چه منافعی درافغانستان داریم ؟ در واقع از این  جنگ هیچ کسن به جز تجار و بانکداران سودی نمی برد . همین عناصر با تاثیز گذاری بر اوباما از جنگ افغانستان به منزلۀ راهی برای کسب منافع فاسد شان بهره  می برند .

در این شکی نیست که افغان ها مردمی صلحشور و شوریده سر اند و برای جنگیدن و ویران کردن انرژی بیشتر و برای ایجاد صلح و ساختن ، از بد روزگار توانی کمتر و  حتی هیچ ندارند ؛ اما این خیلی سوال انگیز و شگفت آور است که چرا خارجی ها به گونه های مختلف خواه مستقیم و خواه غیر مستقیم مردم را به جنگیدن و ویران کردن ترغیب مینمایند تا به ساختن و باز سازی به سوی شگوفایی و پیشرفت و شاید دلیل آن این است که آنها آبادی خود را در ویرانی ما یافته اند .

رسانه های غربی از شام تا بام فریاد میزنند که گویا افغانستان کشوری است ، تسخیر ناپذیر و مقاومت مردم آن هم شکست ناپذیر است . برای به کورسی نشاندن حرف های خود شکست انگلیس و شوروی سابق را دلیل می آورند به گونۀ مثال

دهلی تیلیگراف (2)به نقل از مک استانلی کرستال نوشته است : است در صورتیکه نیروهای بیشتر به افغانستان فرستاده نشوند . ناتو در افغانستان شکست خواهد خورد و طلبان جنگ را خواهند برد و در ضمن فساد گسترده در دستگاۀ دولت را به اندازۀ شورشگری خطرناک خوانده و میزان گسترش شورشگری را مرتبط به گسترش فساد در حکومت افغانستان دانسته است .

دیوید ریچارد (3) لوی درستیز بریتانیا : در صورت شکست ناتو در افغانستان طالبان  و تندرو ها نیرومند خواهند شد و بحیث قدرت منطقه یی ظهور خواهند نمود . درافغانستان تشنج در حال افزایش است ، برای محو تشنج باید گام های متعهدانه  برداشته شود  .

تلویزیون شبکۀ العربیه (4) چنین گزارش داد : جنرال مک کرستال فرماندۀ نیرو های امریکایی در افغانستان در بارۀ شکست واشنگتن علیۀ طالبان در افغانسان هشدار داده و خواستار ارسال نیروهای بیشتر تا سال آینده شده است . وی وضعیت جنگی در این کشور را پس از هشت سال خطرناک ارزیابی کرده است . .

پرویز مشرف که از کمک های امریکا  به بهانۀ جنگ بر ضد تروریزم نفع فراوانی بدست آورده است در گفت و گو با شبکۀ ای بی سی (5)گفت : این ایده که افغانستان قبرستان امپراطوری ها است و امریکا محکوم به شکست در افغانستان است ، ایدۀ مزخرف است ؛  زیرا همیشه بار اولی وجود دارد و اکنون ما مجهزتر هستیم . مقاومت افغانها نظیر زمان تجاوز شوروی از حمایت تمام جهان برخوردار نیست . وی با این سخنان غرب را برای افزایش نیرو تشویق می کند تا با شعله ور شدن بیشتر جنک به نحوی نفع بیشتری نصیب او شود . چنانکه جیسن دیتز (6)روزنامه نگار سایت انتر نیتی "انتی وار" نوشته است : از 6.6 ملیارد دالری که از سوی امریکا از سال 2002 تا 2008 به پاکستان کمک شده است . تنها 500 ملیون آن به مقامات نظامی این کشور رسیده است  . یک بخش از این پول به دولت پرویز مشرف ترزیق شده و بخش دیگر آن صرف مبارزه  با هند شده است .

رابرت گیتس (7)وزیردفاع امریکا تعین ضرب الاجل زمانی برای خروج نیرو های حارجی از افغانستان را یک اشتباه و شکست در این کشور را فاجعه خواند . وی افزود که در اینصورت طالبان این خروج را پیروزی و همسان شکست شوروی بعد از  تهاجم آن کشور به افغانستان خواهند خواند .

واشگتن پست (8)در مقاله یی زیر عنوان " افغانستان باید ویتنام نشود " چنین نوشته است : امریکا به علتی در ویتنام بازنده شد که با سپردن ویتنام به نیرو های داخلی آن کشور ، نیرو های خویش را از ویتنام بیرون کرد . با اشاره به طرح مک استنلی کرستال نوشته است که امریکا با توجه به نتایجی که از عراق مبنی بر افزایش نیرو بدست آورده است ، چنین طرحی را درافغانستان ناممکن و شکست خورده تلقی کرده است  .

واشنگتن تایمز (9): افغانستان حیثیت دروازۀ آسیا را دارد و این ویژه گی این کشور سبب شده است که این کشور در طول تاریخ در معرض تهاجم بزرگترین مهاجمین تاریخ مانند : اسکندر مقدونی ، (ساسانی ها ، ) چنگیز، تیمورگرگانی ، و بعد ها بریتانیا ،  روسیه و امریکا قرار داشته است .  به ادامه نوشته است که از اینرو آسیای میانه برای امریکا یک شرق میانۀ دیگر است . 

پدی اشدون کارشناس دفاعی و نمایندۀ سابق بریتانیا در بوسنی(10)گفت : ایتلاف تحت هدایت امریکا در افغانستان در صورت تغییر ندادن اقدام های عملیاتی خود با شکست مواجه هستند

امیر البحر مایک مولن (11): هرگاه امریکا از افغانستان بیرون شود ، القاعده را شکست داده نمی تواند ، اکنون زمان بیرون شدن از افغانستان نیست .

در حالیکه مردم افغانستان در طول تاریخ در عرصه های  فرهنگی و مدنی  هم کار های ماندگاری کرده و در ساختن و شکل دهی تمدن های بزرگی نقش بازی کرده اند و حتی بخشی از تمدن امروزی غرب محصول تلاش های علمی ، فلسفی ، هنری و ادبی نسل های پیشین این مرز و بوم است  ؛ اما غرب هیچگاهی حاضر نیست تا در کنار یاددهانی خاطرات جنگاوری و پیروزی های بزرگ این مردم در برابر مهاجمین از نقش سازندۀ شان در ایجاد تمدن های بزرگ نیز نامی ببرد . این بدان معنا است که این ملت در درازنای زمان گویا جز جنگیده اند و بزرگترین میراث این ملت برای مردم جهان جز جنگاوری و صلحشوری چیز دیگری نیست . این در حالی است که این ملت با دستیابی به آرامش در زمانهای مختلف کار های ارجمند فرهنگی را نیزانجام داده اند .

این تبلیغات بصورت واضح نیات واقعی غرب را در قبال افغانستان بیان میدارد که غرب برای ماندن خود در منطقه و دستیابی به اهداف دراز مدت به چنین رویکردی رو آورده است . بتلیغات رسانه یی غرب و امریکا پیرامون  اوضاع افغانستان به نحوی غرب را بر ضد مردم افغانستان ترغیب میدارد تا هر روز با لشکر کشی های تازه جنگ را در منطقه مشتعل تر بگردانند .

این رویکرد غرب گمانه زنیهایی را تقویه مینمایدکه غرب با زمزمۀ این حرف ها جنگ را در افغانستان تشدید بخشیده وبا دامن زدن اختلافات قومی درگیری ها در این کشور را گسترده تر بسازد و در نتیجه وضعیت را به حدی در افغانستان متشنج نمایند که حضور آنها در این کشور به نحوی مشروعیت پیدا کند . اوضاع را در این کشور طوری بسازند و ساخته اند که مردم افغانستان در صورت خروج آنها از این کشور از یخن ناتو و امریکا  بگیرد تا این مردم را تنها نگذارند واز سویی هم اوضاع چنان آشفته شود که با خروج غرب و امریکا از افغانستان چنان خانه جنگی و بدامنی این کشور را فرا بگیرد که با بدوش افگندن همه مسؤولیت ها بدوش مردم افغانستان خود را بری ذمه بنمایانند .

افغانستان بنا بر موقعیت مهم جیوپولیتیک خود از زمان را ۀ ابریشم تا کنون صحنۀ رقابت قدرت های منطقه یی  وجهانی بوده است و این رقابت بعد ها میان بریتانیا و روسیه در قرن نزدهم و بعد تر میان امریکا و شوروی در قرن بیستم و امروز میان امریکا و روسیه ، چین و ایران  که هند را نمی توان از این حلقه بیرون کرد . دورنمای شکست هر مهاجمی در این کشور داستان دیگری دارد که در عقب هر شکستی عواملی نهفته بوده که در مجموع نقش کلیدی را در این شکست ها ارادۀ آهنین و تسلیم ناپذیری مردم افغانستان داشته است .

هرچه باشد دورنمای شکست یا پیروزی ناتو وامریکا در افغانستان  بسته به عوامل بی شماری داردکه نمی توان بدون توجه به آنها سرنوشت برد و باخت در جنگ افغانستان را بحیث فورمول مشخصی  ارایه نمود . از جمله می توان  اعزام نیرو های بیشتر را با  قبول تلفات انسانی و هزینه های هنگفت مادی  ، با تجهیزاب بسیار پیشرفته  می توان نام برد که در آخرین تحلیل نبود انگیزۀ سربازان اجیر برای جنگیدن در  کشوری مانند افغانستان به تعبیر غلبۀ خون بر شمشیر برج و باروی این همه  ساز و ربرگ نظامی را با سپاهیان هرچه بیشتر فرو میریزد ؛ چنین سربازان مزدوری کمتر تواند ،  در برابر جنگجویانی بایستد که در عین زمان که برای آزادی کشور خود می جنگند ، دارای انگیزۀ سرشار دینی با احساس تاریخی وملی هستند و از همین رو پوز هر مهاجمی را بزمین کوبیده و بالاخره مهاجمان ناگزیر شده اند تا گرانسنگ جنگ بازنده را بوسیده ، بزمین بگذارند و فرار را از این کشور بر قرار ترجیح بدهند . اینها در واقع مایه های نیرومندی در درون رزمنده گان یک ملت است که زمینه ساز اصلی شکست قدرت های بیگانه و ساز و برگ نظامی یارای رویارویی با اراده های آهنین را طبیعی است که ندارد . از همین رو بوده که هر  ابرقدرتی بالاخره با قبول شکست ها بنا بر علل  گوناگون داخلی و خارجی این کشور را ترک کرده اند . یکی به دلایل سیاسی ، دیگری به علت اقتصادی بنا بر درگیری های دراز مدت و فرسایشی با این مردم و فشار هایی از این دست  وادار به عقب رفتن از این کشور شده اند .

گفتنی است که اوجگیری نهضت ضد اشغال انگلیسی در هند و به پا خیزی مردم این کشور به رهبری گاندی ،  نهرو ، ابوالکلام آزاد و سایر آزادی خواهان نیم قاره سبب شد تا با خروج از افغانستان به بخشی از دشواری های ناشی از بار جنگ و  هزینه های مالی و تلفات انسانی آن بکاهد ؛ بنا بر این وادار شد تا با ترک افغانستان  و شناختن استقلال این کشور خود را از  صحنۀ نبرد کنار بکشد  . به همین گونه شوروی سابق هم بنا بر مشکلات اقتصادی و مالی و اوجگیری نا رضایتی ها میان جمهوریت های سابق آن کشور افغانستان را ترک نماید . امروز امریکا هم در دو راهۀ تصمیم فرار یا قرار در افغانستان باقیمانده و بارک اوباما را در آزمون جنگی گذاشته است که به قول پترایوس (13)در گفت و گو با واشگنتن پست  گفته است که جنگ کنونی افغانستان در نحوۀ خود بی مانند است .

در طول تاریخ جهان گشایان و متجاوزین با آرزو های بلند و بالایی به افغانستان هجوم آورده اند ؛ ولی با روبرو شدن مقاومت سرسخت و شکست ناپذیر این مردم بالاخره با پذیرش شکست افتضاح باری این کشور را ترک کرده اند .  بحیث نمونه از خاطرات داکتر برایدن بریتانیایی به گفتۀ "سیل "مولف کتاب "شبخون افغان" می توان یاد آورشد که  چگونه او از راۀ خوردکابل بیست هزار نیروی خود را ازدست داد و تنها با چند تن  از بریتانیایی ها افغانستان را ترک کرد . هرگاه با سربازان شوروی سابق مدارا صورت نمی گرفت . آنها هم در تنگی سالنگ به سرنوشت "برایدن" ها دچار میشدند . بعید نیست که سربازان امریکای و ناتو نیز چنین مقدراتی در افغانستان داشته باشند .

در این شکی نیست که خارجی ها امروز یا فردا و شاید هم زود تر این کشور را ترک نمایند . اما آنچه مهم است اینکه با خروج شان از این کشور چنان میراث شوم نفاق قومی  و زبانی را در زیر سیطرۀ فاسد ترین حکوت بر این ملت باقی گذاشته اند که  گزارش سازمان غیردولتی " (12)ترانس پرنسی انترنشنل" که در زمینۀ مبارزه با فساد فعالیت می کند  ، افغانستان را در ردۀ پنجمین کشور بسیار فاسد جهان قرارداده است ،  نیز به این گفته  صحه میگذارد  . بویژه مردمی که بعد از سه دهه جنگ سخت در نفاق و اختلافات شخصی ، گروه و قومی دست و پا زده  و هرگز حاضر نیستند تا منافع شخصی ، گروهی و قومی خویش را فدای منافع ملی نمایند . واضح است که خروج خارجی ها از چنین کشوری عواقب نهایت خطرناک دارد . یک احتمال وجود دارد که بعد از خروج خارجی ها ، افغان ها یک باره به خود آیند و با فشردن دستان یکدیگر را به آغوش گرفته و برای ساختن یک حکومت ملی متحد شوند و احتمال دیگر هم اینکه بعد از خروج خارجی جنگ میان گروه های مخالفین دولت مانند طالبان ، حزب اسلامی ، سراج الدین حقانی و گروه های تباهکار قاچاق مواد مخدر و جنایکاران سازمان یافته از یکسو و در گیری  اینها با دولت از سوی دیگر افغانستان را به دوزخ دردناکی تبدیل نماید که  نظیرش کمتر دیده شده باشد .  یک

در میان این همه بد بینی ها یک امید واری وجود داردکه جنگ چندین دهه تمامی گروه ها را خسته نموده و با ترک دشمنی های سابق از طریقی به اجماعی ملی نایل آیند . بهتر خواهد بود اگر خارجی ها پش از خروج شان زمینه های همچو اجماع ملی را از زطریق لویه جرگه یا میکانیزم دیگر برای مردم افغانستان مساعد بگردانند . البته طوریکه برای اطمینان مخالفان نیرو های خارجی  با ارایۀ تضمین های بین المللی زمان خروج خود را اعلام نموده وباب مذاکرات بین الافغانی را در سطح وسیع و عمیقی باز نمایند تا با انتباه گیری از معاهدۀ بن طرح همه  جانبه و فراخی را برای آشتی افغان ها بریزند . در کار ساماندهی این روند از آنرو از خارجی ها یاد شد که افغان ها حتی در زیر بار توطیه های عجیب و خطرناک فرصت های آشتی و سا زش را با یکدیگر از نیز از دست داده اند که این هم بخشی از دسیسه های خارجی ها بر ضد مردم افغانستان است .  

 

منابع و رویکرد ها :

1 - خصومت اوباما با افغانستان حماقت بی حدوحصر است ، ویسا ، شمارۀ 1027 ، 7 اکتبر

            2 - .  رادیوآدی ، اخبار صبح ، 22 سپتمبر

            3 - ویسا ، شمارۀ 1014 ، 19 سپتمبر

            4 - ویسا ، شمارۀ 1015 ، 23 سپتمبر

            5 - ویسا ، شمارۀ 1018 ، 27 سپتمبر

            6-  ویسا ، شمارۀ 1027 ، 7 اکتبر

            7 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 28 سپتمبر ؛ ویسا ، شمارۀ 10209 ، 29 سپتمبر

            8 -  ویسا ، شمارۀ 1025 ، 5  اکتبر

            9 -  رادیو آزادی ، 19 جون ، اخبار صبح

           10  - روزنامۀ ملت ، شمارۀ 111

           11 -  ویسا ، شمارۀ 1002، 5 اگست

           12 - ویسا ، شمارۀ 1025 ، 5  اکتبر

 

13 - اراده ، شمارۀ 1677 ،  11 اکتبر

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت