مهرالدین مشید
آسیای میانه بازی بزرگتر از شرق میانه وجایگاۀ افغانستان در آن
افغانستان در درازنای تاریخ معبر بزرگترین مهاجمین تاریخ بوده و سینۀ خونین آن آماج مرمی های مرگبار آزمندان متجاوز و بیرحمی در دهلیز پرخم و پیچ روزگار بوده است که بستر امواج توفندۀ آن فرزندان سر به کف و جانبازی را به قربانی گرفته است ، راۀ آزادی و آزاده گی ها را در خط خونینی روشن نگاه داشته اند و درس رادمردیها را برای ملت های دربند گیتی آموختانده اند ؛ ولی به رغم این همه شهامت ها و دلیری های دشمن ستیز که بار بار متجاوزین را به زانو در آورده و به شکست های فاحشی دچار گردانیده اند ، نتوانسته اند تا بصورت کامل و دوامدار از نعمت آزادی برخوردار شوند و زیر درفش دولت مستقل ملی به حیات سیاسی و اجتماعی خود ادامه بدهند .
حال باید دریافت که چه علتی و چه دلخوشی یی در افغانستان وجود داشته که سبب شده تا سیلی از مهاجمین از کشور های شرق وغرب جهان پس از اندکتری نفس راحت کشیدن در کشور های خود با اردوی تا دندان مسلح با اشتیاق تمام به سوی این کشور سرازیر شوند تا به رغم مقاومت های شکست ناپذیر مردم این سرزمین مصایب بی شماری را بر آنها روا دارند . هر مهاجمی به این سرزمین به بهانه های گوناگونی وارد این کشور شده و نخواسته تا اهداف اصلی خود را آشکار نماید ؛ بلکه اهداف اصلی خود را زیر شعار های رنگین و پر زرق وبرقی مخفی نگاه داشته است . با تفاوت اینکه در هر زمان شعار های تغییر شکلی کرده است ، درحالیکه از لحاظ محتوا یک چیز را می تاباند که همانا تاراج و غارت دارایی های مادی و معنوی این سرزمین بوده است ؛ اما در کنار این چپاول ها چیزی که بیشتر و بیشتر چشم گیر است ، همانا موقعیت جیو پولیتیک و جیو اکونومیک افغانستان است . در واقع قرار داشتن افغانستان بر سر راۀ ابریشم به اهمیت اقتصادی این کشور افزوده است تا این کشور از نگاۀ سیاسی در موقعیت خاصی قرار گرفته و به این ترتیب از اهمیت نظامی مهمی نیز بهره مند شود ؛ جیو پولیتیک از آنرو که افغانستان علاوه بر داشته های منابع سرشار زیر زمینی و ذخایر غنی معدنی اهمیت ترانزیتی دارد که ترانزیت پول زا و ثروت آور بوده ، در حالیکه پول محور اقتصادی دانسته شده است . با توسعۀ اقتصادی در جهان پول پر اهمیت تر می گردد ، بویژه اینکه دنیای امروز پول محور و ثروت مدار است .
از همین رو است که افغانستان از گذشته ها بدینسو در محراق توجۀ جهان گشایان قرار داشته افغانستان در هر طرح استرتیژیک منطقه یی جاییگاۀ مرکزی داشته است .
حملۀ اسکندر به آریانا و روبرو شدن وی با باختری ها ریشه در همین راۀ ترانزیت داشت که بعد ها با تشکیل دولت های یونانو باختر و آمیزش آنها با کوشانیها تمدن یزرگ گریکو بودیک را بوجود آورد که محصول فرهنگ و تمدن یونانی و بودایی بوده و ویک مدنیت بزرگ را در حوزۀ وسیعی از جهان از یونان تا آریانای قدیم به نمایش گذاشت .
دولت مقتدر و مستقل یفتلی آریانای قدیم از همین رو زیر تهدید دایم از سوی ترکها و ساسانیها بود ، هر یک تلاش میکردند تا بر شاه راۀ ترانزیتی ابریشم سیطره داشته باشند .
اختلافات بین ترکها و ساسانیها از یک سو وحملات پیهم اینها بر حکومت های محلی آریانا از سوی دیگر در قرن چهارم و پنجم میلادی بر سرراۀ ابریشم بود که در آنزمان از سواحل مدیترانه از سرحدات قسطنطنیه از راۀ "توین هوانگ" کوتچه ، کاشغر و بلخ به چین میرسید . در قرن چهارم و پنجم
تهاجم ساسانیها از سوی جنوب و تهاجم یفتلی ها از طرف شمال بر حکومت کوشانیها و فشار هرسه دولت بر حکومت های محلی آریانای کهن نیز در کنار عوامل دیگر ریشه بر سر دستیابی به این شاهراه دارد که بعد ها سلالۀ گوپتای هند با استفاده از ضعف کوشانیها با راندن آنها از هند پایه های سلطنت مستقل را درهند بنا نهادند و ساسانیها هم با استفاده از ضعف ادارۀ کوشانی به پیشروی خود به خاک های آریانا ادامه دادند . از مطالعۀ تاریخ آشکار می شود که سر نخ بسیاری از این منازعات با این شاهراه گره خورده بود .
راۀ ابریشم در طول تاریخ اهمیت خود را حفظ کرده و در هر زمانی گاهی معبر مهاجمین شمال به سوی جنوب و جنوب شرق و زمانی هم معبر مهاجمین از جنوب و جنوب شرق به طرف شمال بوده است . از همین رو
افغانستان به مثابۀ معبر اصلی این راه و هم بحیث دروازۀ هند گاهی دلچسپی های مهاجمین شمال را بر کشور های غربی از طریق هند نیز به خود جلب کرده است . چنانکه چنگیز از صحرای "کوبی" چین بعد از شکست تلاش هایش برای برقراری مناسبات نیک با محمد خوارزم شاۀ پرقدرت خوارزمی ، تهاجم را از شمال به سوی جنوب و رسیدن به آبهای بحر هند آغاز کرد و مدتی توانست شاهراۀ بزرگ ترانزیتی ابریشم را در اختیار خود داشته باشد .
اهمیت ترانزیتی افغانستان بود که این کشور در قرن نزدهم صحنۀ شدید رقابت میان بریتانیا و روسیه قرار گرفت و تلاش های سید جمال الدین افغان برای سود گیری از این منازعه به نفع تمامیت ارضی واستقلال کامل افغانستان در زمان شیر علی و بعد از او به نتیجه نرسید . بریتانیا توانست تا بعد از سیطره یافتن برهند سه بار افغانستان را مورد حمله قرار دادند ، بار اول در زمان شاه شجاع در اواسط قرن هژده ، بار دوم درزمان عبدالرحمن و شیرعلی در اواخر قرن نزده و بار سوم هم در زمان شاه امان الله دراوایل قرن بیستم ، با هر وقفۀ در حدود چهل سال به این کشور حمله نمودند و در هر بار تلفات شیدید را متحمل شده و با دستیازی به ترفند و سازش با شاهان مزدور بالاخره جانبازی های مردم افغانستان را به بازی گرفته اند .
چنانکه افغانستان در آوان جنگ جهانی اول و بعد از آن صحنۀ رقابت های شدید میان نیرو های متحدین و متفقین بود که ناپلیون با رسیدن به مصر تصمیم پیشروی بر نیرو های بریتانیایی را داشت که بریتانیا در سازش با شاهان سعودی مانند ملک سعود بر ناپلیون تاخت و بر نیرو های او فایق آمد . در آنزمان ناپلیون تلاش کرد تا از طریق برقراری رابطه با شاه زمان با برچیدن بساط بریتانیا در منطقه کاری نماید که هدف او حرکت از مسیر افغانستان به سوی شمال و رسیدن به کشور های آسیای میانه بود .
این جنگ بزرگ در اروپا بین آلمان که رهبری دول محور( امپراطوری های آلمان ، اتریش – مجارستان ، بلغارستان و عثمانی ) و فرانسه و بریتانیا که رهبری نیرو های متفقین را بدست داشت ، درگرفت . این جنگ چهار امپراطوری بزرگ جنگ های صلیبی مانند امپراطوری های اتریش – مجارستان ، آلمان ، عثمانی و روسیه را فرو پاشید و منجر به سقوط سلسله های هوهنزولرن ، عثمانی و رمانوف گردید نمود که انقلاب روسیه را در پی داشت و سبب رشد فاشیسم در ایتالیا ونازیسم در آلمان گردید و زمینۀ جنگ جهانی دوم را فراهم کرد و بعد ها از چین تا کیوبا انقلاب های کمونیستی را دامن زد ، در نتیجه روسیه را به یک ابرقدرت تبدیل نمود و آغاز جنگ سرد شوروی وامریکا را در برداشت .
همچنین در جنگ دوم جهانی اهمیت ترانزیتی افغانستان ، هتلر را واداشت که از طریق افغانستان وارد روسیه شود که بیطرفی افغانستان در این جنگ با تعهد حفظ دپلوماتهای آلمانی در کابل ، هتلر را از این تصمیمش برحذر داشت . ایتلاف ترکیه با هتلر در این جنگ سبب شد که شاه محمود کای کای ظاهر شاه شماری از ترک ها وازبک های مهاجر آسیای میانه را از افغانستان اخراج نماید . ازبک ها ترک های مهاجر آرزو داشتند تا به کمک هتلر و ترکیه بر ضد روسیه حرکت نمایند که دولت آنوقت افغانستان با ابراز بیطرفی در این جنگ جلو این عمل آنها را گرفت .
بعد از جنگ دوم جهانی افغانستان صحنۀ رقابت میان شوروی سابق و امریکا قرار گرفت که خلق مسألۀ پشتونستان بوسیلۀ هند سبب شد که شوروی سابق و روسیۀ کنونی ها با استفاده از این معضل دولت های مختلف افغانستان را در رقابت با امریکا در برابر پاکستان بر انگیخته و با استفاده از این موضوع به رقابت های سیاسی و نظامی خویش با امریکا می پردازد .
از آن به بعد تا اکنون ما شاهد رقابت های شدید میان شوروی سابق و امریکا هستیم که تهاجم آشکار شوروی سابق به افغانستان پرده از نیات واقعی این کشور پیرامون افغانستان برداشت .
* * *
در این شکی نیست که امریکا برای دست یابی به اهداف حیاتی خود در منطقه استرتیژی درازمدتی را دینال میکند ، بعید نیست که در این راستا چندان علاقمند شتاب هم نیست و با توجه به شرایط و امکانات به تدریج و خیلی تاکتیکی قدم میگذارد ؛ زیرا قدرتی مانند امریکا برای رسیدن به اهداف حیاتی دورمدت یک دهه و دو دهه و حتا چندین دهه آنقدر ها زمان طولانی یی نیست .
بیرابطه نخواهد بود اگر به گزارش روز نامۀ واشنگتن تایمز (1) اشاره شود که دریکی ازشماره های ماۀ جون خود چنین نوشته است : : صرف از نظر از اینکه در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان چه کسی به پیروزی میرسد و یا انیکه طالبان شکست می خورند و یانمی خورند . افغانستان حیثیت دروازۀ آسیا را دارد و این ویژه گی این کشور سبب شده است که این کشور در طول تاریخ در معرض تهاجم بزرگترین مهاجمین تاریخ مانند : اسکندر مقدونی ، (ساسانی ها ، ) چنگیز، تیمورگرگانی ، و بعد ها بریتانیا ، روسیه و امریکا قرار داشته است . همین اهمیت افغانستان بود که هرات این کشور مرکز دانشگاهی آسیای میانه بود . از اینرو آسیای میانه برای امریکا یک شرق میانۀ دیگر است . از همین رو افغانستان تا سال 2050 برای امریکا از اهمیت خاصی برخوردار است . امریکا به خواست خود وارد افغانستان نشده است ؛ بلکه این کشور برای مبارزه با القاعده به این کشور آمده است وتازمانیکه خطر جهانی القاعده رفع نگردد ، امریکا این کشور را ترک نخواهد کرد ؛ زیرا موجودیت 978 ملیون تن گاز و 38 ملیون تن نفت در آسیای میانه این حوزه را برای امریکا از اهمیت خاصی بهره مند گرداننیده است . قرار داد شرکت نفتی یونیکال به ارتباط انتقال گاز آسیای میانه از خاک افغانستان جزء این برنامه ها است که بنا بر اهمیت نفتی منطقه در انعقاد یافته بود . گفتنی است اکه این کمپنی یک ملیارد دالر برای طالبان کمک کرده بود که در احیا و نیرومندی طالبان نقش موثر بازی کرد .
این تبصره دست کم اندکی از نیات واقعی امریکا در افغانستان پرده برمیدارد که این کشور آرزوی دیر ماندن در افغانستان دارد ؛ ولی یک چیز مهم است که امریکا برای ماندن خود در افغانستان تا پنجا سال چه بهانه یی خواهد داشت . این در حالی است که امریکا نیرو های خویش را از تا سال 2011 از عراق بیرون مینماید و با خروج نظامیان امریکا از عراق اوضاع نظامی در منطقۀ خلیج به گونۀ دیگری انکشاف خواهد کرد و سبک و سنگینی های تازۀ نظامی را پیش خواهد آورد .
* * *
به هر حال ، اینکه امریکا عراق را ترک مینماید ، با توجه به حیثیت نظامی و اقتصادی این کشور سوال های زیادی در ذهن آدم خطور مینماید که نظر به گزارش ادارۀ اطلاعات و آمار امریکا ( جی ای او)(2) : مصارف مجموعی وزارت دفاع امریکا در جنگ عراق وافغانستان 686ملیارد و 700 ملیون دالر از سال 2001 تاکنون شده است . 533ملیارد و 500 ملیون د رجنگ عراق و 124 ملیارد دالر و صد ملیون دالر در جنگ افغانستان و 28 ملیارد و و صد میلون دالر برای عملیات های نظامی دفاعی داخلی امریکا صرف شده است . این مبلغ از جمله 85 در صد پول تصویب شدۀ 808 ملیارد دالری امریکا است که بعد از حادثۀ یازدهم سپتمبر برای برنامه های دفاعی امریکا تصویب شده بود . هزینه های نظامی امریکا از سال 2005 تا 2007 رشد چهل در صدی ودر سال 2008 رشد 33 در صدی را نشان میدهد که مصارف جنگی پنتاگون د رسال 2008 162 ملیارد و400 ملیپون دالر ود ر سال 2009 65 ملیارد و 900 ملیون دالر پیش بینی شده بود که اوباما در نظر دارد تا 75 ملیارد و 500 ملیون دالر به آن اضافه کند .
حالا چگونه امریکا پس از سرمایه گزاری چند صد ملیارد دالری درجنگ عراق ، اینگونه تصمیم بی چون و چندی را در مورد عراق اتخاذ نموده است . هرگاه علت آن تنها ایجاب هزینه های هنگفت مالی و موجودیت بحران شدید اقتصادی و مالی این کشور عنوان شود . البته بحرانی که از لحاظ زمانی نه کوتاه مدت است واز نگاۀ کیفی و کمی خیلی پرحجم و سنگین ارزیابی شده است و منابع معتبر جهانی نه تنها بر پرحجمی آن اذعان دارند ؛ بلکه پس لرزه های آیندۀ آنرا خطرناکتر بررسی کرده اند . چنانکه صندوق حهانی پو ل (3) چنین گزارش داد : رشد اقتصادی جهان در سال 2007 به میزان 5 درصد ، در سال 2008 به میزان 3.7 در صد و در سال 2009 به میزان 2.2 در صد ذکر شده است .
رشد اقتصاد امریکا در سال 2008 ، 0.1 درصد و در سال 2009 ، 0.8 در صد پیش بینی شده بود که بعد ها رشد اقتصاد امریکا در سال 2007 ، 2 درصد ، د ر سال 2008 ، 0.74 درصد و در سال 2009، 0.7 درصددپیش بینی شده است . این میزان برای سال 2009 نسبت به گزارش جولای 3.9 درصد درحدود 1.7 درصد و نسبت به گزارش یک ماه قبل آن در حدود 0.8 درصد ( تنزل را نشان میدهد ) است.
این درحالی است که رشد اقتصاد امریکا در سال 2008 به میزان 0.1 درصد و در سال 2009 به میزان 0.8 درصد نسبت به ماۀ اکتوبر تنزل رانشان میدهد و تنزل آن قرار ذیل است . در سال 2007 به میزان 2 درصد ، درسال 2008 به میزان 0.74 در صد و درسال 2009 به میزان 0.7 درصد تنزل مینماید. این گزارش میزان رشد اقتصادی امریکا را از 2.6 درصد د ر سال 2007 به به 0.74 درصد در سال 2008 و 0.3 درصد د ر سال 2009 پیش بینی کرده است. این بحران چنان وحشتناک است که مایۀ نگرانی شدید اندیشمندان امریکایی را نیر فراهم کرده است . چنانکه "دالی” (4) یک مورخ و کار شناس امریکایی بحران موجود امریکا را بعد از بحران بزرگ امریکا ، بزرگتری بحران اقتصادی در این کشور خواند.
از اثر این بحران (5)بیش از چهار ملیون و چهارصد هزار تن امریکایی از 14 ماه به این سو شغل خود را از دست داده اند که درماۀ دسمبر 688 هزار تن شغل خود راازدست دادند و در ماه های اخیر 651 هزار تن شغل خود را ازدست دادند که گراف بیکاری در این کشور به 8.1 درصد بلند رفت و 0.5 درصد صعود را درماۀ مارچ نشان میدهد. شاخص 20 درصد را نشان میدهد که سبب کاهش قیمت خانه ها شده است . با آنکه امریکا (6) تا حال 1500 ملیارددالر را برای مقابله با بحران مالی و اقتصادی جهان پیشکش کرده است ؛ ولی تا کنون نتوانسته است ، پاسخگو و کارساز برای این بحران باشد . .
این بحران چنان سراسری شد وموج آن به سرعت کشور های دیگرجهان را در نوردید که منابع مالی بزرگ جهان را به تحقیق و ارزیابی های جوانب گوناگون این بحران واداشت . چنانکه بانک جهانی (7) در بیانیه یی ابراز کرد که ازبحران مالی واقتصادی موجود در جهان کشور های رو به انکشاف آسیایی 50 هزار ملیارد دالر خساره مند خواهند شد . کشورهای شرق آسیا و شرق اروپا از این بحران نیشتر صدمه خواهند دید . کشور رو به انکشاف که شمار آنها 114 است ، به 96 خواهد رسید که درنتیجه 46 ملیون نفرنادار میگردند و درآمد آنها کاهش می یابد . کشور هایی چون اتریش وهالند بیشتر خساره مند خواهند شد. تنها . در این بیانیه آمده است که کشور های آسیایی از این بحران زود تر بدرخواهندشد . این بحران 80 سال جهان را به عقب میبرد که بعد از جنگ دوم جهانی بزرگترین بحران مالی در جهان است . فورد یک ملیاردر امریکایی گفت که اقتصاد امریکا رو به سقوط است . دراین گزارش آمده است که کشور های درحال رشد در سال جاری از 270 – 700 ملیارد دالر به کسر بودجه مواجه خواهند شد ؛ زیرا این کشور ها ناگزیر میگردند تا دربرابر قرضه هاییکه میگیرند، مفاد بیشتری به بانک ها بپردازند .
بسیاری کار شناسان اقتصادی در کنار عواملی مانند بلند رفتن سریع و شتابزدۀ قیمت نفت و پایین آمدن آن ، علت مهمتر این بحران را ناشی از جنگ امریکا در عراق و افغانستان دانسته و هزینه های ملیارد ها دالری امریکا را در این جنگ بحران کمر شکن برای این کشور تلقی کرده اند . از همین رو برای امریکا توصیه کرده اند که برای فایق آمدن بر بخشی از بحران اقتصادی کنونی جهان باید امریکا نیرو های خویش را از افغانستان نیز بیرون نماید . چنانکه اندپندنت آنلاین بریتانیا (8) به قلم پاتریک کاکبون نوشته است : اگر بوش به بهانۀ واهی سلاح های کشتار جمعی به عراق حمله کرد ، جانشین او درافغانستان با بحرانی رو به رو است که ثبات منطقه را باوجود دوقدرت اتومی واقعی یعنی هند و پاکستان به خطر انداخته است . درمقابل آنچه که در عراق گذشت ، آیندۀ بحران افغانستان امروز بسیار خطرناکتر از آن به نظر می رسد . این نویسنده در آخر نوشته است : باید به این مسأله توجه کرد که دولت امریکا نیز به همان گونه که امپراطوری بریتانیا در قرن نزدهم و ارتش شوروی در قرن بیستم دریافت ، روزی به این نتیجه خواهد رسید که ادامۀ حضور نیروهای نظامی اش در افغانستان واقعا به مشکلات آن نمی ارزد . از همه شگفت آور اینکه زرداری (9) در آخرین مقالۀ خویش چنین نوشته است : حال زمان آن فرا رسیده است که امریکا مانند بریتانیا و فرانسه عمل نماید که بریتانیا نیم قاره را و فرانسه الجزیره را ترک نمود . امریکا هم باید نیرو های خویش را از منطقه بیرون نماید . او مبارزه با ترویزم را چند بعدی و راۀ حل آنرا نیز چند بعدی خوانده و افزود که این مبارزه به مبارزۀ سیاسی و اقتصادی نیز نیاز دارد . وی از تعهد کشورش برای مبارزه با ترویزم یاد آوری کرده و از تلفات نیرو های اردوی پاکستان یاد آورشد که به 1200 تن رسیده است . وی شمار تلفات سربازان پاکستان را بیشتر از تلفات ناتو امریکا خواند . هرگاه این حرف های زرداری جدی باشد ، می تواند به گونۀ چراغی سرخی برای امریکا باشد تا این کشور استرتیژی دیر ماندن خویش را در منطقه مورد باز نگری قرار بدهد .
* * *
با توجه به این بحران شدید اقتصادی ومالی همراه با بحران سیاسی موجود در جهان این سوال بیشتر در ذهن انسان رسوب مینماید که چگونه امریکا می تواند تا پنجاه سال آینده حضور نظامی خود را در افغانستان توجیه نماید . در حالیکه طالبان این توانایی را ندارند که تا پنجا سال دیگر امریکا را در منطقه مصروف نگاه دارد . یا اینکه این بازی به گونه های مختبلفی در میان سازش و تهاجم پاکستان بر ضد طالبان و حق گیری های ییهم این کشور از امریکا ادامه پیدا خواهد کرد یا اینکه این بازی تا زمان انعطاف پذیری های طالبان در برابر خواست امریکا ادامه خواهد یافت . امریکا با برخورد دوگانه در برابر طالبان به نحوی فضای جنگ را برای سالهای دیگری حفظ خواهد نمود .
امریکا که توانسته است ، از مدت درازی بدینسو با دولت های مطلقه و استبدادی عرب بویژه سعودی از درش سازش پیش آید ، دولتی که مردم از هرگونه دموکراسی و آزادی های بیان در آن محروم هستند و ساختار نظام سیاسی آن کمتر با برنامۀ طالبان افغانستان در تضاد است . امریکا با آن هم تا اکنون توانسته است که در بستر این نظام مناسبات نیک و بدون هرگونه دغدغه را با حکام سعودی برقرار نماید و این هرگونه شک وشبه را از میان برمیدارد که تحمل نظام طالبان در افغانستان و حتا پاکستان برای امریکا چندان دشوار نیست . هدف اساسی امریکا از استقرار دموکراسی زمینه سازی نفوذ امریکا زیر پوشش شعار های آزادی بیان و دفاع از حقوق بشر است . در صورتیکه امریکا زعمای گوش به فرمانی را در افغانستان و پاکستان داشته باشد . امریکا دیگر دغدغه یی در مورد چگونگی نظام این کشور ها نخواهد داشت .
هدف از یاد آوری این موضوع این است که امریکا در دراز مدت برای بقای خود در افغانستان از هرگونه تلاشی دریغ نخواهد ورزید . سرمایه گذاری های امریکا برای بازسازی و تجهیز پایگاۀ هوایی بگرام و توسعۀ غیر عادی این پایگاه دلیلی برای ماندن امریکا دراز مدت این کشور درافغانستان است . چنانکه شبکۀ تلویزیونی سی ان ان (10) گزارش داد که زندان بگرام محل نگهداری صد ها مظنونان حوادث تروریستی است و روز به روز توسعه می یابد . از قول مردم محل نوشته است : نیرو های امریکایی کوشش می کنند که میدان هوایی بگرام را توسعه دهند و زمین های اطراف را از سکنه خالی بسازند .
پس امریکا برای بقای خود درمنطقه حاضر است تا به قیمت به قربانی گرفتن مردم افغانستان با هر زمامداری وارد معامله شود و با گرفتن دهن جوال با هر دزدی هزارها وحتا ملیون ها خانۀ مظلومان را بدزدد . این در حالی است که امریک قصد خروج از عراق را دارد . با توجه به این بحران خطرناک که سخت دامن نظامی اقتصادی و اجتماعی امریکا را بیش از هر زمانی فراختر محکم تر گرفته است ، میتوان خروج نیرو های امریکایی را از عراق قابل توجیه پنداشت . در این شکی نیست که اوضاع شکنندۀ اقتصادی و مالی امریکا بر تصمیم خروج نیرو های این کشور از عراق سنگینی داشته باشد ؛ ولی بازهم بعید به نظر میرسد که این کشور حاضر شده است تا بدون دریافت بدیلی این منطقۀ استراتیژیک و نفت خیز جهان را ترک نماید . شماری تحلیل گران این خروج را به مثابۀ نشان دادن برگ سبزبه ایران با توجه به نفوذ این کشور در عراق نیز عنوان کرده اند که شاید فارغ شدن امریکا از درگیری ها در خلیج فرصت و امکانات بیشتری را برای سرکوب طالبان در افغانستان و پاکستان برای این کشور میسر بسازد .
با ابراز این سخن میتوان ترک عراق را از سوی امریکا را به معنای نحوی آشتی با ایران و هم چراغی سبز برای حزب الله لبنان و حماس فلسططین به رهبری خالد مشعل بر شمرد که ازمایوسی و کم باوری امریکا نسبت به اسراییل منشه گرفته باشد ؛ زیرا اسراییل در نتیجۀ جنگ 33 روزه با حزب الله شکست فاحشی را متحمل شد و نتوانست برهدف نظامی خود بر ضد این حزب دست یابد .
از اینرو تقویۀ ایران بوسلۀ امریکا ، از یک سو بنا برپیوند های تنگا تنگ این کشور با عراق از نگاۀ مذهبی و موجودیت شصد درصد شیعی در کویت از سویی هم موجودیت حساسیت های مذهبی بین ایران و کشور های خلیج می تواند ، گامی تازه در جهت یک بازگشت و برگرداندن دوبارۀ ایران بحیث ژاندارم جدید منطقه باشد و خیر ؛ البته ژاندارمی که با دوران شاۀ تفاوت های فاحشی خواهد داشت . این بار ایران حیثیت گازکی را پیدا خواهد کرد که شاید با اتومی شدنش توانایی ترساندن بیشتر کشور های عربی را پیدا نماید . در این حال امریکا میتواند با هر کوچکترین مانور ایران بار بار سلاح های فراوانی را به قیمت ملیارد ها دالر به این کشور ها بفروشد .
آیا این خروج امریکا را به نحوی می توان ، سرآغاز تجدید نظر این کشور بر طرح خاور میانۀ بزرگ دانست ؟ طرحی که امریکا برایش خیلی سرمایه گذاری نموده است . امریکا پس ازفروپاشی شوروی سابق خواستارگسترش نفوذ خود به شرق اروپا، قفقاز جنوبی ، آسیای مرکزی ، افغانستان ، ایران وپاکستان گردید. برای دستیابی به چنین هدفی که طرح خاورمیانۀ بزرگ رانیزبه دنبال داشت که حضوردایمی نیروهای امریکایی را درمنطقه ایجاب میکردتا ازیک سوبتواند، دیوارآهنینی رامیان ملتهای مسلمان وغیرمسلمان منطقه ایستادنمایدوازسویی هم آموزه های دینی به ویژه اسلامی راموردحمله قراربدهد.
امریکاتصمیم داشت تازیر پوشش این طرح با کشیدن خطی ازگرجستان تاافغانستان وپاکستان بایست سرنوشت شمارزیادی ازکشورهارادرقبال جنگ های خوردوبزرگی روشن بسازدتاخط درشتی بین بلاک شرق وغرب ایجادنمایدواین خط مرزمشترکی رامیان دوبلاک درجنگ سردجدیدتعیین نماید .
امریکا در این طرح تجزیۀ کشورهاییراعنوان میدارد که سرسخت مخالف توسعه طلبی های نظامی وسیاسی امریکادرمنطقه میباشند. چنانچه کارشناسان سیاسی منطقه حملۀ امریکابه عراق استقرارنیروهای این کشوررادرخلیج فارس ، بحیرۀ عمان ، کویت وسعودی وجاهای دیگرچون فلپن وکوریای جنوبی وتهدیدهای پیهم ایران رامقدماتی برای تطبیق طرح نامبرده عنوان میکنند.
در حالیکه با پیشامد های جدید جهان همه چیز تغییر کرده است که اوضاع جهان نسبت به گذشته به مراتب پیچیده و دشوار شده است و بعد از این مسایل آنقدرها ساده وآشکار نیست . چنانچه "پل پیلر"تحلیلگرسابق مسایل خاورمیانه عضودانشگاۀ جرج تاون امریکادرشورای اطلاعات ملی این کشورگفت : " برخلاف جنگ سرد اول که درآن چارچوب مسترکی وجودداشت ، امریکاییان مردم اتحادشوروی وساکنان جهان سوم را درمواضع یکسان میدیدند ؛ درحالیکه امروزنه تنها ما ؛ بلکه ماو بسیاری ازکشورهای خاورمیانه شکاف هارایکسان نمی بینیم " (1). تنها" رابین رایت" نیست که مشکلات جهانی راروبه افزایش وغیرقابل کنترول میداند . شخصیتهایی چون "گلاسون"عضوموسسۀ واشنگتن و کارشناس سیاسی امورخاورمیانۀ نزدیک است میگوید: "جایی که پردۀ سبزدرآن برافراشته شود کانون مشکلات است . " (2)
چرخش های تازۀ سیاسی به گونه یی نشاندهندۀ این است که با اهمیت بیشتر کسب کردن راۀ ابریشم ، از اهمیت طرح خاورمیانۀ بزرگ کاسته است .در حالیکه میدانیم که موضوع شرق میانه در محراق طرح یاد شده قرار دارد و یا اینکه طرح "آسیای میانه" به گونۀ طرح "شرق میانۀ" دیگر اولی در زیر پوشش معضل فلسطین و دومی هم زیر پوشش معضل افغانستان ادامه خواهد یافت . در حالیکه نرمش های اوباما و تحت فشار قراردادن نتنیاهو نخست وزیر اسراییل برای شناختن دولت مستقل فلسطین نشاندهندۀ یک چرخش تازه در سیاست امریکا است . هرگاه این نرمش جدی تلقی شود ، این هم میتواند گواهی بر تجدید نظر طرح خاورمیانۀ بزرگ در بدل حل مسألۀ فلسطین تلقی شود . بعید نیست که امریکا با توجه به دشواری های مالی و اقتصادی ییکه دارد ، از سیاست های پیاده کردن همزمان هر دو طرح اندکی عاجز به نظر میرسد . از اینرو با کنار گذاشتن یکی و شاید هم با تقویۀ ایران از طریق تهدید های پیهم این کشور بتواند ، سرمایه های نفتی کشور های خلیج را در بدل فروش سلاح های پیشرفته از این کشور ها برباید
از سویی هم گزینش و تقویۀ طرح آسیای میانه از سوی زمامداران واشنگتن چندان طرح کمرنگی نیست ؛ زیرا تقویه و حضور پر رنگ پیمان "شانگهای " در منطقه از یک سو و رشد اقتصادی سریع اعضای این پیمان مانند چین ، روسیه و اعضای ناظر آن چون ایران و هند از جمله عواملی اند که سبب توجۀ بیشتر امریکا به آسیای میانه گردد .
سازمان همکاری شانگهای که در جون سال (2001) توسط کشور های روسیه فدراتیف ، جمهوری مردم چین ، قزاقستان ، قرغزستان ، تاجکستان و ازبکستان تأسیس و پایه گذاری گردیده ، که در روند همکــاری های منطقه ئی و گسترش مناسبات نزدیک سیاسی ، اقتصادی و حتی نظامی از اهمیت خاص و قابل ملاحظه برخوردار می باشد . با توجه یه این اهمیت است که از اقیانوس منجمد شمالی تا اقیانوس هند و از رود (والگا) تا رود (لنا) که به گفتۀ یک دانشمند بنام (قلب زمین) یاد شده است و افغانستان به مثابۀ پل ترانزیتی و تجارتی در میان کشور های اروپایی و کشور های آسیای میانه و جنوب شرق آسیا است . این سازمان باتوجه با نیازمندی های امنیتی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی شکل گرفته . هرچند بدنه اصلی سازمان همکاری منطقه یی را کشور های مانند جمهوری مردم چین و روسیه فدراتیف تشکیل می دهند.
از اظهارات رئیس جمهور ، جمهوری مردم چین (هوجن تاو) در نشست اخیر این کنفرانس چنین بر می آید که به نظر او بعد از جنگ سرد و فرو ریزی ساختار دو قطبی جهان ، مقوله و اصطلاح امنیت و دیتانت بصورت مجدد مورد بحث قرار گرفته و تعریف مجددی گردیده اند . این سازمان بعد ازنشست الماتا و بشکیک وحل منازعات مرزی بسوی اهداف دیگر در زمینه های اقتصادی و همکاری های ستراتیژیک مانند احیای مجدد جاده های ابریشم و غیره نیز توجه مبذول داشته اند .
روسیه و چین که خود را قلب زمین می خوانند در این منطقه ادعای منافع حیاتی دارند . آرزوی چینایی ها برای رسیدن به یک قدرت بزرگ جهانی و نگرانی اینها پیرامون خواست اویغور ها برای تاسیس حکومت مستقل ترکستان شرقی ، بسیار معادلات سیاسی ، نظامی واقتصادی را درمنطقه و جهان تحت شعاع در آورده است . از اینرو هدف از تاسیس این سازمان همانا تدوین قواعد جدید نظامی و امنیتی و همچنان گسترش پیمان ناتو به سمت شرق قبل از وقوع حوادث یازدهم سپتمبرو عقیم ساختن افراط گرائی مذهبی در آسیای مرکزی خوانده شده است . اعضای این پیمان 6 کشور هستند که اشتراک نمایندۀ هند در نشست آخری این سازمان و حضور نماینده های ایران ، افغانستان و پاکستان بحیث اعضای ناظر در این نشست ، نه تنها به اهمیت منطقه یی آن افزود ؛ بلکه به اهمیت جهانی و فرا منطقه یی آن نیز علاوه کرد . احتمال دارد که این سازمان تا سال های 2015 و 2020 بحیث یک پکت نیرومند نظامی در برابر ناتو عرض اندام نموده و جهان را دوقطبی بسازد . رادیوآزادی ، 14 جون ، اخبار صبح در حالیکه بهتر خواهد بود تا افغانستان بدوراز این پیمان ها به مثابه حایل میان کشور های مختلف و پکت های نظامی گوناگون باقی بماند و با اسفاده از فرصت از کمک های همه جانبۀ کشور های یاد شده بهره گیرد .
گزاف نخواهد بود اگر گفته شود که هراس امریکا از پیمان شانگهای ، این کشور را به بازنگری در طرح خاور میانه و تقویۀ طرح آسیای میانه نموده باشد . در این هم شکی باقی نمی ماند که امریکا با تقویۀ نیرو های طالبانی در منطقه و استفاده از آنها به مثابۀ تهدید بالقوه روسیه بویژه چین و هند را تحت فشار قرار بدهد که در این حال به نحوی مدارا با ایران پلۀ سیاسی را در این پیمان به نفع امریکا نیز سنگین تر میسازد .
منابع و رویکرد ها :
1- رادیو آزادی ، 19 جون ، اخبار صبح
2- راۀ نجات روز چهار شنبه 13 حمل
3- بحران اقتصادی جهان ، جریدۀ ملت ، شمارۀ
4- رادیو آزادی ، 28 فبروری ، اخبار صبح
5- رادیو آزادی ، 6 مارچ ، اخبار صبح
6- رادیوآزادی ، اول اپریل ، اخبار صبح
7- رادیوآشنا ، 10مارچ ، اخبار صبح
8- چگونه جامعۀ جهانی راۀ خود را درشرق گم کرد، اراده ، شمارۀ 1522
9- رادیو آزادی ، 23جون ، اخبار صبح
10- زندان فراموش شدۀ بگرام هر روز توسعه می یابد ، ویسا ، شمارۀ 920
11- رابین راین نویسندۀ مقالۀ واشنگتن پوست هفتۀ آخر ماۀ جولای
12- " " "