سرورمنگل
استراتیژی که ؛ بالاخره به عدم سنگینی
سیاست های امریکا در افغانستان دلالت دارد !
طی نوشته تحت عنوان « افغانستان درمرکز سیاستهای قصر سفید ! از میراث بوش ـــ به اوبا ما » تاریخی 09 .02 .09 با نقل از هفته نامه ای شپیگل المان تحت عنوان " افغانستان درتله یا دام ! " جملاتی را برجسته ساخته ، به یاددهانی وملاحظه ای خواندگان ویب سایت ها قرارگرفته بود که در آن می خوانیم : در پی " هفت سال ماموریت درهندوکش به آخر خود است وتا حال یکی ازخونین ترین حوادث بوده ونشان میدهند که طالبان ونیروی ائتلاف توان موفقیت دراین جنگ را ندارند ."
بن بست سیاستهای امریکا ازهمان آغازوآستانه ئی « بن » برزمین سنگلاخ مجاهدین بنیاد گرای اسلامی که باعده ای از روشنفکرنمایان مهاجرو تکنوکراتهای نشانی شده درغرب وبازمانده هاواطرافیان خانواده ای شاه سابق ( ظاهرشاه ) وبه قدرت بمباردمانهای هوائی امریکا وحضور نظامی نیروهای ائتلاف ناتوتکیه شده بود،بی حاصلی خودرا نشان داده است.
امریکا بحیث سردمدارنظامی مغرور جهانی غافل ازعواقب سیاستهایش تا هنوز اماده نیست به شکستها ، ناکامیها وناتوانیهایش بیاندیشد ودیگران را وحتی اگر شده متحدان غربی اش را درنظر گیرد .
ناعاقبت اندیشی های مغرورانه سیاستهای نظامیگرانه امریکا که طی چار دهه ای از « ریگان » جمهوری خواه تا پایان زمامداری لجام گیسخته « بوش پسر» بطور یکسان ویک دنده گاهی با جلایش پیروزی وتامین سلطه مستقیم برجهان به نمایش گذاشته شده وانحصارات نظامی امپریالیستی تسلط بیباکانه ای خودراکه به قیمت توسعه جنگها وتحمیل بودجه های نظامی برکشورهای جهان بعدازپایان جنگ سرد که ساده لوحان زود باوربه اصالت نظام امریکائی در قالب سرمایه داری لبرال ( که باحذف حمایت های دولتی وکمرنگ ساختن دولتهاوآزاد سازی بازارها که به چورچپاول سرمایه کشورهای اطراف به مرکزانحصارات سرمایه راه باز کرد) به بهشت بازارهاونظام لبرال باورکردند وهرچه بیشتر خودرا به موسسات بین المللی سرمایه جهانی که درراس آن الیگارشی مالی امریکا قرار دارد ، بدون چون وچرا عنان خود بدست تسلیم دادند . نتیجه آن شد که اقتصاد جهانی درتکاپوی دنباله رویی از سیاست های نئولبرالیستی طراحان امریکائی چنان سرش بسنگ خورده که مقتدر ترین دولت های جهانی « گ 7 » هادست امدادشان بکشورهای جهان سوم درازشده است. درعرصه های سیاسی ـ نظامی امریکا ومتحدانش ناگزیراند از نیمه راه رفته برگردند ، زیرا ادامه ای آن مقدور نیست واهریمن بازار، مانندی اژدهای هزاران سردستآورد های بشریت را می بلعد ونابود میکند . تاکید به سیاستهای نظامیگرانه وتامین سلطه برجهان باردیگر بطلانش را ثابت ساخته است .
اوباما از گفتارــ به عمل !
ازهمان آغاز انتخابات ریاست جمهوری امریکا ؛ انحصارات سرمایه داری غرب از طریق رسانه های سهرآفرینش درذهنیت جهانی ودولتها هرچه بیشترگذرازاشتباهات بوش به راه نجات اوباما تکیه داشت . راه نجات از برزخ انهدام درکام بحران اقتصادی وجنگ ، بگفتار های پرحرارت سیاه ـ مسلمان اوباما در هنگامه ای کار زارانتخاباتی مانند دم مسیحائی بود که بکالبد نیمه مرده ای امریکائیان وجهانیان دمیده میشد تا ازنا امیدی وستم واجحاف وتجاوزبحریم فرد فرد بشریت ونیروی زنده وبالنده ای کارـ زحمت وآزادی امید تازه بدمد ومردم امریکا وجهانیان را از ناامیدی و عصیان ـ به امیدی وچپاولی دیگری آماده سازند .
مسیحای سیاه ومسلمان تا آنجا که هنوزحرف وموعظه جائی برایش باقیست ، بمرهم دلها وامید به آخرت وبهشت برین برای انسانها وعده میدهد که صبرایوب پیغمبر راپیشه کنند وبه روز جزاایمان داشته باشند .
تبلیغات نیرومندوسنگین رسانه های غربی که ازهرتوپخانه وپروازهای نظامی هوائی امریکا سنگین تروهیبتناکتر است ، دردلها هراس وامیدرا برمی انگیزاند. اوباما هنگامی که از آن عرش عظیم گفتارهای مسیحائی به زمین خاره ای عمل فرود می آید ، تن بخواری وذلت میدهد وبه باشندگان زمین که هرروزدرجنگ وعذاب وگرانی بارقیمتها وچپاول شرکت ها وموسسات مالی که دسترنج زحمت شانرا بیرحمانه می بلعد ، داروی عمل ورهائی نمی یابد، درجای دیروزش پناه می برد وبروعده های به بهشت آینده تکیه می زند زیرا حرف آسان است بخصوص آنگاهی که درقفای گفتار وبیان ـ مسئولیت عملی ضمانت نداشته باشد. « اوباما رئیس جمهورجدیدامریکا » که ازقدرت فوق العاده ای، زمامداری وقدرت عام وتام درمقام یک امپراطورکه درراس امپراطوری امریکا قرارگرفته است ازصلاحیت های امپراطورمنشانه ئی مانند هررئیس جمهوردیگر امریکا برخور داراست . پس ضعف وی در کجا است ؟ ضعف اوباما رئیس جمهور امریکا درهمان پدیده ای « سیاه ومسلمان » که وی را به نیروی مسیحائی گفتارامید بخشانه به مرکزاعتماد وحمایت مردم امریکا وجهانیان قرار داد ووی رابرانگیخت تا امید های مرده وخفته را درمردمان برانگیزاند وزنده سازد . اما در امروز دیگر به دم مسیحائی ووعده های بهشت وآخرت ، مردم امریکا وجهان واز آنجمله افغانها باورشان تغیر یافته ونقد را به نسیه تعویض می خواهند واوباما وامریکا دردادن این نقدوحاضردرمانده وناتوان دیده می شود. زیرا توانائیهایش درعمل دیگر کافی نیست بمانندامپراطوری که در گیر معضلاتی گسترده وگرداب سهمگین با ناتوانی دست وپا می زند واوباما آن نجات دهنده وسکانداری نیست که کشتی شکسته را خلاف خواست سکانداران قدرتمند انحصارات سرمایه داری ولو بطورموقت وکوتاه هم اگر شده رهبری کند . ناتوانیش دربیگانگیش بازهم درسیاهی ومسلمانی ظاهر است .
خروج نظامی ازعراق تقریبا درزمامداری جورج بوش بوسیله هوشیاری سیاسی دولتمران عراقی برامریکا طرح آن اکمال واجرا گردید ، عراقها غرض تهیه مقدماتی گزینشهای نیروهای داخلی بجای نیروهای امریکائی ازخود درایت وکارآئی نشان دادند وفانتیزی هوس پردازانه ای تسلط طولانی برعراق ومنابع آنرا بپایان می رسانند . وریاست جمهوری اوبا ازدردسر جنگهای عراق بتدریج فارغ خواهد شد .
اما آنچه که اینک برای افغانستان کشورجنگ زده ، رنج وعذاب کشیده ومتهم به تروریزم جهانی می پزندوپیشبینی میگردد ؟ درمائیده طی گفتارهای بظاهر امیدوارکننده ، منطقی توام با خوشباوری ها تنظم گردیده به عملکرد های آینده دولتش تحت نام « استراتیژی جدید برای افغانستان » آنرا خلاصه میسازند وسرنوشت ما افغانها را باردیگرزیرسوال هستی ونیستی قرار میدهند .
دربرداشت کلی واولی دراین استرتیژی تکیه برحل نظامی عاجلتروباقوت تر وتدبیروشرکت دادن بیشترکشورهانیروها وامکانات ودنبال کردن جنگ درپهنا وعمق بیشتررا افاده وتکیه دارد .( ادامه راه بوش ) ، اما طراحان استراتیژی جدید مسیرمخالف سیاستهای گذشته ازنظامی وخشونت را به سیاسی وملایمی پیشبینی می نمایند. جای پنتاگون واستخبارات راواشنگتن ازطریق قصرسفید پریا حل خواهد کرد. حلی که سالها مرارت وخشونت وجنگ ودشمنی را اعاشه کرده است وازافغانها دراین باطلاق فاقد ازهمه امکانات بشمول غرورآقائی و زمامداری شان رادر سرزمین های اجدادی بدالرـ تریاک وکشتارهموطنانش معامله وگرفته اند.
راه حلهای سیاسی را که سالهای سال افغانها درسرزمین آبائی خویش بدان نیاز داشتند ، زورگویان نظامی قدرتهای بزرگ تحت هربهانه ای ازایشان ربوده است . تاامروز که تاراجگران ثروتهای کشورهای درمانده برای تامین سلطه ای زورگویانه ورسیدن به اهداف منافع آزمندانه ای خویش درافغانستان که برسر مردم بم ریختند وقریه هاومردمان بی گناه را تحت نام تروریست به توپ ، تفنگ وتریاک وفساد بستند ،تجاوز را برکشور نتوانستند دفع نمایند ، آن هنگام است که دم از استراتیژی می زنند ورق خیرخواهانه دیگری را برای کارزارعملی وبشردوستانه ای شان سیاه می سازند وبازمیگذارند .
درمعضلات جاری کشورکه افغانها هردم هستی خودرا بدان می بازند درانتخاب راه نظامی بوش پیشبرد جنگ تا قلع وقمع تروریزم (طالبان والقاعده) ،بازسازی وبهبودکارآئی دولت ( اصلاح نظام اداره دولت ) جلوگیری اززرع ، تولید وقاچاق مواد مخدروهم چنان دراستراتیژی جدید باز به افغانها چه می پزند ؟ آیا جنگ ، بحران ومداخله بپایان میرود ؟ ویا جنگها باردیگربا چه ابزارها وامکانات جدید وارد عرصه خواهد شد ؟ به رویدادهای آینده نیازاست . اینجاتنها می توان این نیات وگفتارهای قصاروزیبا راکه در استرایژی امریکا برای افغانستان در راه امیال وآرزوهای دیرینه مردم افغانستان درنظر گرفته شده بمطالعه گرفت ونکاتی از آنرا زیر سوال برد ؟ ویا بدان باورداشت وامید بست ؟
اوباما وتعین استراتیژی برای افغانستان !
اوباما رئیس جمهورامریکا از زمان کاندیداتوری به پست ریاست جمهوری ، ازخروج عساکر ازعراق وتزئیدفشارنظامی علیه تروریزم (طالبان والقاعده ) درافغانستان وپاکستان از تنظیم تدابیرجدی وراهکارهای حرف می زد که باسیاستهای نظامیگرانه وانتقامجویانه بوش فاصله داشت وی مکرراز ازدیاد نیروواستفاده از امکانات سیاست های نرم ابزارتری را که زمینه های خروج عساکررا درزمان کوتاه تر فراهم سازدتوصیه میکرد. و ازتعین یک استراتیژی جدید برای افغانستان سخن می زد، که اینک تدوین این استراتیژی که به پایان دادن جنگ وطرد تروریزم وبازسازی افغانستان راه بازمیکند ازرونوشت های دیروز کارشناسان نظامی وسیاسی امریکا با ارزیابی نزدیک ازاوضاع ورای زنیها ومشاوره های رودرروی باانگلیس وسایر کشورهای ناتو، تحت عنوان « استراتیژی امریکا برای افغانستان» را آماده ساختند واعلام داشتند .
اینجا با اجمال درذیل سعی میگرددتا برروس وابعادعملی ونیات سیاسی ـ نظامی این استراتیژی نظرانداخته غرض بحث بهموطنان خردمند ، آگاه وکارشناس ـ عده ای از سوالها وپرسش ها رایادداشت ومطرح ساخت وبه بحث ومشاوره عاری ازقضاوتهای قبلی وآماده ،عجولانه ، خوشبینانه وتنگنظرانه گرفت ، تا باشد بدان ورود حاصل کنیم ودیده شود که ازسیاستهای بوش تا ــ اوباماچقدر فاصله وتفاوت است وبسوالها و مشکلات افغانهاجواب مثبت داده می تواند یا خیر...؟ . یا باردیگر افغانهارا درباطلاق دیگری ازجنگهای خونین تروکشتارها وویرانی هاوآوارگی ها می کشاند ؟ بارها گفته شده ، دیده شده وبه تجربه رسیده است ، اینکه ! تا افغانها درسرزمین آبائی خویش بخود نیآیند وسرنوشت خودرا بدست خود رقم نزنندهیچ نیروی خارجی وتوان نظامی ـ اقتصادی بیگانه برایشان اشک ، خون نخواهدریخت وپول ، نیرو مصرف نخواهدکرد ، بجز مسیراهداف منافع آزمندانه ای خودشان .
آنچه که اوباما درکمپاین انتخاباتی ریاست جمهوری دربرابرجمهوریخواهان وهم ازدرون دموکرات ها با خانم کلنتون تفاوت داشت به قول تحلیل گران بجزحرف پراگنی خروج ازعراق وازدیاد نیرووتوان نظامی ـ اقتصادی بیشتردرافغانستان غرض پایان جنگ وتروریزم وبازسازی اقتصادی افغانستان ، که بعدااصلاح دولت فاسد وناکار آمد ومبارزه با مواد مخدر نیزبه آن افزود گردید وعده میداد . وبعدا حرفهای ازگزینش استراتیژی جدیدنیز بمیان کشیده شد،که اینک ما دربرابر آن قرار میگیریم
قبل از پایان زمامداری بوش رهبری وابسته دولت عراق درفاصله زمانی کوتاهتر توانست جای نظامیان امریکائی را درنبردهای داخلی کم سازد وکار آئی امنیت واستحکام ثبات راهرچه بیشتربه نیروهای داخلی متکی سازدودر آخرین توافقات با واشنگتن جدول زمانی خروج نیروهای خارجی ازعراق وزمان بندی پایان آنرا نشانی کردند . البته این تجربه با شرایط واوضاع که دراین دوکشور(عراق وافغانستان ) بطورمتفاوت جریان دارد ومسلط است دارای تجارب وآموزشهای است که باید از آن درس گرفت درعراق ثبات نظام واستحکام آن هرچه بیشتربدوش نیروهای داخلی استوار میگردد اما برعکس درافغانستان این بار بردوش نیروهای خارجی بیشترو بیشترشده وامنیت واستحکام نظام روز تا روز زیرسوال برده می شودو ... هم چنان . درهفته های اخیراوبا ما رئیس جمهور امریکا فرمان فرستادن 17 هزار نیروی نظامی اضافی رابه افغانستان صادر کرد وانگلیسها نیز مسئله را تحت نظر گرفته اند واز سایر کشورهای عضوناتوعمل مشابه انتظاربرده می شود. وهم اعزام 4 هزار نیروی اضافی هم گویای ازدیاد فشارنظامی است .
باردیگرغرض ورود به بحث « استراتیژی امریکا برای افغانستان » به مطالبی نوشته قبلی تحت عنوان « افغانستان درمرکز سیاستهای قصرسفید » قابل تذکرویاد دهانی دانسته می شود، که درآن آمده است : " با پایان سال 2008 عیسوی وآغاز سال نو هنگامه سازی کارزار تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری امریکا نیزبطرف سرد شدن رفت . « براک حسین اوباما » نه تنها دراین کارزار انتخاباتی درخشید ، بلکه پیروزی دموکراتها را بکرسی نشاند . طوریکه معمول کمپاین تبلیغاتی انتخاباتی امریکا است وعده وعید های بیشماری به رای دهندگان واذهان عامه جهان داده می شود ،« اوباما » دراین امر با آنکه سیاه بود مستثنی نبود بخوبی درخشید . با آنکه در گفتار های روشن وپیام های صریح اولی خود صمیمی تروگویا ترنقش امریکای آینده را امید میداد ، اما بتدریج تا پایان انتخابات درخط اولی باقی نماند وازخط جناح چپ دموکراتها به راست تا رعایت استراتیژی جنگ طلب زعامت بوش جمهوری خواه به پیش تاختانده شده است . با آنکه صاحب نظران معتقد اند که مردم امریکا از مرز نژادپرستی ، خصومت وتبعیض باسیاهان ومسلمانان گذشتند وبه اوبامای ازپدرسیاه ومسلمان رای دادند ، اما با آنهم دیده شود که اوباما از این اعتماد ووعده های بیشماری درداخل وخارج ، بخصوص در قضایای که راه حل های بیرون از ادامه سیاستهای دوران جورج بوش را می طلبد ، به پیگیری وسرسختی بیشترکه بنحو شایسته ای بعمل نیاز دارد دربرابراوباما وسیاستهای جهانی وسیاستهای داخلی وی گسترده است ، می تواند بپردازد ؟ وادامه دهد ؟ امریکا دردرگیری افغانستان وعراق ، حمایت بی قیدوبست ازاسرائیل درمنازعه علیه اعراب ، بهانه جوئی وخصومت علیه ایران وکشورهای محور شرارت که روز تا روز به آن ها افزوده میگردد بخصوص در کشورهای امریکای وسطی وجنوبی ، افریقا وآسیا وهم بحران مالی ـ اقتصادی امریکا که موسسات مالی ، بانکی وتولیدی جهان غرب را برکود مزمن اقتصادی فروبرده وهم رشد سریع اقتصادهای کشورهای جهان سوم ونقش بین المللی شان مثل چین ، هندوستان ، برازیل وهم روسیه ... ودیگران که مزاحم ها وستونهای مهار کننده خود سریهای امپراطورمنشانه ای امریکا اند ، که برای امریکا چندش آوروعذاب دهنده است واوباما ناگزیر بمحاسبه آنها خواهدبود . راهی که امریکا و اوبامابرای برون رفت بدسترس دارند مربوط است به توان « مقابله » یا « سازش » ونرمش دربرابر هرکدامشان بطورجداگانه و بخصوص درمورد افغانستان به استراتیژی که اوباما بدان نظر داشت مربوط ومنوط می شود .
حضوراستراتیژی وپاره ای ازرویدادها :
درانتخاب نخست ازهمه اوباما درتصمیم گیری با استراتیژی جدید « واشنگتن » ( قصرسفید) را بقول خانم کلنتون دربرابریکی ازدرگیریهای که بطورعمده وحاضر میراثی ازگذشته توسط « پنتاگون» وبوش باقی مانده ، واشنگتن را بجای پنتاگون تعویض میکند ، بمعنی اینکه تعهدات امریکا ومتحدین آن به قلع وقمع ترویزم در وجود طالبان والقاعده تحکیم صلح وامنیت وبازسازی ومبارزه با زرع وقاچاق موادمخدروفساد اداری دردولت افغانستان بجای استفاده ازسخت ابزاری پنتاگون( نظامی ) به واشنگتن نرم ابزاری ( سیاسی) تعویض میگردد. با آنکه زمینه های چنین سیاستی ازقبل درحمایت محافل دموکراتهای امریکا وبخشی اعظم از دولت مردان واحزاب سیاسی ومحافل اروپائی قرار داشت ( ترجیح حل سیاسی بجای نظامی )، اوبامای مصمم ازحرف به عمل با قضایای درگیرازمیراث گذشته که با منافع استراتیژیک امریکابخصوص درجیوپلیتیک افغانستان ومنطقه بطوریکدنده ونظامی به پیش تازانده شده وبقول اروپائیان که امریکا درخندق وتله ای افغانستان دردرگیریهای روبه تزاید بعمق آن کشانده می شود ، اوباما را یگانه مرد نجات وبیرون رفت ازاین تله وخندق ، به گذاشتن باری سنگین که بوش وپنتاگون بشانه های امریکا ومتحدان ناتومحول کرده ،میکوشد آنراسالم بزمین بگذارد، نه اینکه آنرا بمنزل برساند، درانتخاب اول استراتیژی روشن است .
اینکه ؛ «اوباما » توام با صدورفرمان اعزام عساکر جدید 17 هزارعسکر، گفت که هدف ازاعزام نیروهای جدید تقویت نیروها غرض قلع وقمع تروریزم( طالبان والقاعده) وایجاد زمینه های زمانی کوتاه غرض خروج عساکرامریکائی ازافغانستان است ، هیچ جائی برای تردید نمی گذاردکه حل سیاسی یا بیرون رفت از خندق،حضور نظامی دروضع را به بدیل نرمتری تعویض خواهد کرد وهم درزمینه ارزیابی های چند هفته قبل کاخ سفید ، دولت مردان مقتدرورسانه های غربی بطور پیهم دولت کرزی را به فساد ، کشت وقاچاق مواد مخدر متهم ساخته اند واز آنجمله نیویورک تایمز طی مقاله مسبوطی با نقل قول از مقامات امریکائی ازآنجمله جوزف بایدن معاون اوباما وریچاردهالبروک نماینده خاص اوباما ورابرت گیتس وزیر دفاع امریکا وبلند پایه گان نظامی امریکا وانگلیس وسایررسانه ها وشخصیت های غربی برضعف دولت کرزی ، فساد ، افزایش تولید وقاچاق مواد مخدروافزایش فعالیت های مجدد شورشیان را یادآورشده وتلاشهای بین المللی رابی نتیجه وناکام ارزیابی داشتند وهم رفت وآمد ها به افغانستان تندتروجدی ترازسابق غرض ارزیابی مجدد ونظارت برکارزار اداره دولت کرزی وشخص رئیس جمهوروهمکارانش دررسانه های غربی وپارلمانها سوالاتی را برانگیخته بود.
وهم درحالیکه عده ای ازکشورها ومسئولان سیاسی ونظامی بطورمتزاید ازجبهه متحدین به منتقدین چه درپارلمانها وسطوح بالای دولتهای اروپائی مبارزه با تروریزم وموادمخدروشیوع فساد درافغانستان را ناکام دانسته وبردولت مردان فشارمی آورند تا ازاین مبارزه دست بکشند ، امابرعکس امریکا ودولت افغانستان همواره از بهبودی اوضاع اطمینان داده برکمکهای بیشتر تاکید داشته اند ورئیس جمهور جدید امریکا « اوباما » باردیگربردستآوردها تکیه کردوپیشتربراستراتیژی جدید حساب گذاشتند.
ناگفته نباید گذاشت که عده ای از افغانهای صاحب نظرکه بر پروسه ناکامی « بن » وازسرگیری آن تاکید دارند ناشیانه وخوشبینانه پیشنهادمی نمایندوتاکید میدارند تا تمام پروسه ای هفت ساله پس ازبن ازسر گرفته شود، غافل ازآنند که این ازسرگیری یک اقدام زایدوهیچکس به آن تن در نخواهد داد ، اگربیشتر منظورتغیرنظام وتغیر تناسب شرکت نیروها وایجادساختارهای بنیادی وقانونی نواست ، می توان آنرا ازطریق خود نظام واصلاح آن روی دست گرفت(حل مشکل داخلی نظام ) .
وهم اختلاف برسرتعین موعد انتخابات که امریکا جانب کرزی را نگرفت وبه تعویق آن ابراز نظرکرد . تا بتواند توان وفرصت داشته باشد تا کارائی وباز خواست از اداره راکه تا دندان درفساد اداری ونا کار آمدی غرق است هرچه بیشترتجدید ونوکند وبتوانائیهایش بیافزایند تا جوابگوی آمادگی زمینه های گرددکه جای ضرورت نیروهای خارجی را پرسازد وبرای تطبیق استراتیژی جدیدزمینه سازی گرددوهم احیانا درناکامی وبهدر رفتن همه تلاشها پیش بین بودتا بارملامتی آینده رابردوش افغانها وبرضعف شان باردیگر افزود . ـــ انتظارات ازبگومگوهای دولت افغان با طالبان توسط دولت کرزی که به یقین با حمایت پاکستان وامریکا بطور مستقیم همراهی میگردد ، بهیچصورت غرض پوشاندن ضعف وناکارآمدی دولت کرزی وفساد اداری رادر انتخابات حاضر ریاست جمهوری نه تنها یاری وپوشش نمی کند ، بلکه برعکس موقف کرزی را زیرسوال برده است وبرای استراتیژی جدید واقدامات اخیرامریکا درمسیر سیاستهای نرمتروباسازش راه را باز می سازد .
تحت سوال مذاکره وسازش با طالبان میانه رو مسئله جدی وعملی نبوده تنها ممکنست درحرف وتئوری جوردرآید، بلکه برعکس مبارزه مسلحانه امریکا باتروریزم ( طالبان والقاعده ) را زیر سوال میبرد.
درچنین فضای غبارآلود انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که از یکطرف به تقویت نیروهای نظامی امریکا هرچه بیشتر تکیه میگردد وبلندپایه ترین دولت مردان امریکا جوزف بایدن معاون اوباما وریچارد هالبروک نماینده خاص ورابرت گیتس وزیر دفاع امریکا غرض مطالعه اوضاع بکابل می روند وبدنبال آن سرمنشی سازمان ملل متحد آقای بان کی مون برحضور طولانی جامعه جهانی و تامین امنیت ، ثبات وهمکاریهای منطقوی درکابل تاکید می ورزند .
وهم اداره قصرسفید دستورالعمل رهنمود دهنده بوزارت خارجه تحت اداره خانم کلنتون که دلالت برانتقال صلاحیت ارزیابی وعمل از پنتاگون به واشنگتون (قصر سفید) است ونشاندهنده اجرای یک استراتیژی درآینده نزدیک دال برگزینش ملایم ترومعتدلتروعقلانی وسیاسی وفاصله گرفتن ازسیاستهای نظامی بوش گواهی دارد .استراتیژی جدید برای افغانستان درحالی ارائه میگردد که بنا بقول ووعده ای رئیس جمهور اوباما که آنرا بمشاوره خواهد گذاشت وهمکاری سایر کشورهارا برای حل معضله افغانستان بدان جلب خواهد کرد که اقدام نیک ، اما غیرعملی است با آنکه کنفرانس بین المللی باشرکت از 90 ــ 70کشور ذیدخل درمنازعه اوضاع جاری افغانستان درشهرلاهه هالنداول اپریل واجلاس ناتووهم اجلاس شانگهای وسایرنشست هاومشاوره های آینده بدان مربوط خواهد بود تا راه بیرن رفت کشورهای مربوط ومتاثرازمشکلات آینده افغانستان را رای زنی کنند .
افغانستان باردیگردربرابرانتخاب بیگانه :
مقامات افغانی ممکنست مورد توجه ای رای زنیهای محدودامریکا برسرراه انتخاب جدید بنام « استراتیژی امریکا برای افغانستان » قرار گرفته باشد ، اما بصورت حقیقی ازعکس العمل های ناشیانه دولتمردان ومقامات سیاسی افغانی معلوم میگرددودیده می شود که امریکا باردیگر درتعین استراتیژی برای افغانستان تنها بطوراساسی وعمده بمصالح بیرون رفت ازمنازعات افغانستان اهداف خودرا توجیهی ودرنظر دارد . تجربه چند دهه چه دربازی به اصطلاح بزرگ وقبل وبعدازآن افغانها به اثربی کفایتی وبی صلاحیتی دولت هاورهبران خویش هیچوقت مورد توجه ومشوره های قدرت های بزرگ ومداخله گردرامور افغانستان نبوده اندوهم نتوانسته اند خودرا بحیث یکطرف مطرح سازند ، بخصوص اینک اضافه ازیک قرن افغانستان دست خوش تصمیم گیریهای بیگانگان قرارداشته وهنوزبفکرآن نیستند به حال خوددراین بیست ویکمین صده ای ازعلم وپیشرفت بیاندیشندوهدفها وآرزوهای مردم افغانستان را درنظرگیرند. البته ناگفته پیدا است که درتمام تصمیم گیری ها ازنام دولتها ، رهبران ومحافل سیاسی افغانستان حرفهای زیادی گفته شده وگویا اتکا به آن ،به اجرا درآمده است . درزمینه من شخصا شاهد رویداد های بوده ام ، که مدعیان امروزی آنچه را که درمورد خروج قطعات محدود شوروی ازحسن شرق صدراعظم گرفته تا جناحهای حزب دموکراتیک خلق ورهبران آن گویای آنست که تصمیم گیری هاعاجل ویکجانبه سریع ازطرف اتحادشوروی اتخاذوبه اطلاع افغانها واطلاعات جمعی رسانده شده است وپس ازآن تدابیروآماده سازی برای عواقب ناگواراین تصامیم یا استفاده مطلوب ازآن به افغانها بیشتر توجه شده است . اینجا منظورآن نیست که بعضی مشوره هاوآمادگی های رابرای دفاع مستقلانه درنظرندارم .اتحاشوروی ازابتدا تا انتها کوشید تا توانائیهای نظام وقدرت دفاعی وامکانات مادی دولت افغانستان را بالا ببرد وآنرا دربرابر هجوم های ازخارج بخصوص پاکستان ومتحدانش ، بطورمستقل پا برجا نگهدارد .
تقاضا های دولت د .خ .ا ازاتحادشوروی درراس نورمحمد ترکی وحفیظ الله امین غرض اعزام قطعات محدود بداخل افغانستان برمضمون متضاد وخلاف آن عملی کردید وهم چنان خروج اتحادشوروی ازافغانستان نیزیکجانبه بود . دردوردیکرـ بقدرت رسیدن مجاهدان وهم طالبان ، پاکستان دست بالا وتصمیم گیرنده داشت ومجاهدان وطالبان استفاده ابزاری شدند .
وهم چنان به اثر حادثه 11/9 بدون رای زنیهای افغانها سرنوشت اینکشوربا حضورامریکا ومتحدان ناتودر مبارزه علیه تروریزم ( طالبان والقاعده ) بداخل افغانستان علیه بیداد طالبان رقم خورد . که اینک پس ازهفت سال باردیگربه ترتیبی گذشته افغانها دربرابرتصامیمی قرار میگیرند وسرنوشت خودر بدان می سپارند که ناخبرودر خلسه ای اتکا به نیروهای بین المللی درراس امریکا بی خبر وحتی درخوش بینی وحمایت وشکران تکیه زده اند .
شوروی تصامیم پایان وظایف وماموریت نظامی اش را درافغانستان بطور واضح وروشن تحت نام « خروج زمان بندی شده قطعات محدود شوروی از افغانستان » اعلام داشت ، که درآن هیچ تردیدی برای هیچ افغان باقی نمی گذاشت ، اما امروز استراتیژی امریکا برای افغانستان ازاین دم خاموش است واوباما معتقد است که دراستراتیژی جدید نباید آرزوهای افغانها ودولت رابه یاس وناامیدی ومورال ( روحیه ) شانرا تضعیف کرد. وبه نیروهای تروریستی امید وروحیه جدید داد تا بخود ببالند که بزرگترین قدرت جهانی را باردیگر درافغانستان شکست داده اندوهرچه بیشتر هارتروهارتروامیداوار با روحیه جدید دربرابراهداف امریکا وجهانیان قرار گیرند .
ازحرفهای اضافی وحاشیه روی درگذشته که تحت نظرما گذشته است وازهر کس بیشتر، ما افغانها ازمرگ عزیزان ، خانواده ها وویرانی ، فساد ،جنگ ، آوارگی وتجاوزبحریم فرد فرد ما ( افغانها ) رنج برده ایم که ضرورت به تکراراین تراژیدی نامه دیگر بار نیست .
بناً به مضمون اصلی کارائی یا عدم کارائی استراتیژی امریکا برای افغانستان ، صرف نظرازاینکه مشوره شده ؟ یا نشده ؟ تصمیم یکسره ومستقل امریکا یا به اصطلاح متحدان ناتواست ـ هرچیزباشد عباراست ازتصمیمی است که امریکا درقبال افغانستان اتخاذ کرده وآنرا به اجرا در می آورد .
تا جائیکه به این نوشته ونظرمربوط میگردد ، تصمیم گیری حاضربا آ مدن اوباما به ارکه ای قدرت ورهبری امریکا یا به اصطلاح فرشته نجات مربوط شده است ، تا امریکا را ازگردابی ـ حوادث ،عملکردهای منفی که خودش خودرا غوطه ورساخته است نجات دهد.
هدف از طرح استراتیژی برای افغانستان غرض سبک سازی بارامریکا دراین گوشه ای از جهان است ، تا امریکا بتواند در زمان هرچه بیشترکوتاه تروآرام تر، کم مصیب بارتر، باراین جنگ وتشنج ومداخله را ازشانه هایش بردارد درپهنای وسیعتری که درمرکز آن افغانستان قرار خواهد داشت رها خواهند کرد وآینده ای نزدیک به این سوال جواب خواهد داد .
در استراتیژی حاضرمعقولیت عقلی نفوذ بیشتر دارد وبنظر اولی کارا وموثر است ، بشرط آنکه قبل ازآن درطی اضافه ازهفت سال حضورنیروهای خارجی زمینه های تامین امنیت داخلی برتقویت نیروهای داخلی انتقال وتحکیم میگشت . در حالیکه این کارزمانگیر بیشتربدرازا کشیده شده واز نیروهای امنیتی ونظامی حاکمیتهای گذشته بطریقی دوری شده وبهدررفته است . اما برعکس توان جنگی وعملیاتی، حضور در مبارزه رویاروی ، فن ـ تکتیک وتخنیک ومورال مخالفان بمراتب بالا است .
مسئله فوق العاده قابل اهمیت ودقت درگزینش استراتیژی جدید ثبات نظام داخلی افغانستان وحضورمحکم ومنضبط نیروهای امنیتی دردرگیریهای داخلی واداره سالم ومتمرکزیکه نه تنها جوابگوی خلای حضور دولتهاونیروهای خارجی باشد ، بلکه بطورموثردربرابر تغیر نظام وحاکمیت نیروهای افراطی وهم ازانارشی تحت پوشش دموکراسی وآزادی بیان ، خود مختاری ، فدرالیزم وظهوردوباره قدرتهای محلی ، قومی ، زبانی ومذهبی ( بیک کلمه جنگها ) ... ووابستگی بکشورهای خارجی وغیره را جلوگیری ودرخط منافع علیای دراز مدت کشورتوانائی داشته باشد را باید قبلا حل میکرد که نشده است .
متاسفانه وبا درد باید گفت که چنین دولت ونیروهای درکشور سراغ نیست وهم انتظار برده نمی شود که باگزینش مرحله بمرحله ای زمانی گزینشها واقدامات نظامی ـ سیاسی واقتصادی دول خارجی درراس اقدامات پیش بینی شده در استراتیژی امریکابرای افغانستان کافی خواهد بود، چیزی مشهود دیده نمی شود . با تاسف ودرد باید اذعان وبیان کرد ، آن نیروها وسازمانهای نظامی ـ امنیتی ،سیاسی واجتماعی که دردولت آینده بتواند خلای حضورخارجی هارا پرسازدتا هنوز سراغ نیست ومعجزه نیزدیده نمی شود. کشورعراق درزمانی نسبتا کوتاهی پر مشقت وخونبارجواب این سوال ها راگام بگام اماده میسازد، اما ما افغانها درطی چاردهه ای خونباراخیرواشغالهای متواترهنوزازخواب نازدر بسترخارجیها پهلودور نداده ایم . نفاق ، شقاق ودشمنی وکوردلی بنیادگرائی درانواع آن ، تفرقه وانارشی وخدمت گذاری به اربابان نظامی خارجی وجنگ طلبان آزمند برما حاکم است .هیچ حزب سیاسی که به ده ها وصدهادرکشورو بیرون گویا فعال اند وبسیاست می پردازند، هنوزمطرح نساخته اند که بی مددگاری خارجی ها می توانیم درکشورخود جرگه شویم وبنان جووجواری وبدولت وزعامتی باهم فارغ ازمداخلات خارجی گرد آئیم ـ عقلها ، خرد ودستها واراده های خودرابهم مشترک گره زنیم واز لجاجت ها وتنگ نظریهاوبینش های که مارا محدود ودرخود فروبرده بیرون گردیم وبرگردیم بسوال سرنوشت کشور ومردم خویش؟
اینست سوالی که درقبال این استراتیژِی امریکا وفردای افغانستان ومردم آن بالاخره از تمامی مدعیان سیاست جواب میخواهد ؟
طرف دیگر اجرای این استراتیژی متعلق میگردد به شناخت اهداف نظامی واسلامی پاکستان چه دردرون دولت وچه بیرون ازاداره دولت ، که تاهنوز امریکا بحیث بزرگترین قدرت نظامی ـ اقتصادی وسیاسی جهان ومتحدین آن قادر نگردیده اندیا نخواسته اند ، این اهرم رامهار زنند وجلو عظمت طلبی ونظامیگریهای آنان را بداخل افغانستان وهندوستان جلوگیری نمایند . نیازاست بطوراختصار به این نیروی ویرانگرسیاه وتاریک که بکشور ما مرگ وویرانی می فرستند نظرانداخته ودرروشنی آن به کار آئی استراتیژی امریکا برای افغانستان تا باشد هرچی کم وبیش روشنی انداخت وهویت آنرا روشن ساخت
نقش پاکستان در«گزینش» ( 1 ) (استراتیژی جدید؟
شناخت از اهداف نظامی ـ سیاسی پاکستان درمنطقه بخصوص دررابطه با افغانستان وهند وهم تامین رابطه بامنابع آسیای میانه بخصوص هنگامی ازاهمیت فوق العاده برای پاکستان برخوردارمیگردد که نظامیان واسلامگرایان پاکستانی درگذشته ای نه چنان دورمعتقد شده اند که بزرگترین قدرت جهانی اتحاد شوروی را نه تنها بزانودر آوردند ، بلکه امپراطوری آنرا متلاشی ساختندوهم درعرصه جهانی ، اسلام ومنطقه بحیث کشوردارای قدرت نظامی اتومی ازآن باید حساب برد .
نظامیان واسلامگرایان پاکستانی عملابه تجربه تاسیس دودولت اسلامی بنیادگرای با درنظرداشت تمام مخالفتهای روسیه ، هند وایران وحذف وانحلال تمام نیروهای امنیتی ودولتی تا سرحد هویت تاریخی وفرهنگی کشوربه اقدامات چپاولگرانه ودهشت افگنی متوصل شده وتوانسته است آنرا ادامه دهد.
پاکستان اززمانی کمتر ازیک دهه با حضورامریکا ونیروهای متحدین ناتودرتحت پوشش سازمان ملل اینک مقابل است ، از ابتدا بامدارا وتدبیروطی اخیراین دهه بطورآشکارومشهود بتوانائی هایش درمضیقه قرار دادن نیروهای ائتلاف بین المللی درراس امریکانقش اساسی ودست بالا دارد . بااین اجمال نمی توان یا برای امریکا مقدورنیست بدون نقش پاکستان بغرض حل منازعات افغانستان در تدوین استراتیژی حاضر پاکستان را نادیده بگیرد یا به آن اهمیت کمترداده شود. درحالیکه دراستراتیژی حاضرسیاستهای امریکا در مبارزه علیه تروریزم ، درکشورهای افغانستان وپاکستان دریک پاکت واحد تنظیم ودر مرکزتوجه ، دولت هاوادارات نظامی بخصوص اقدامات امنیتی پاکستان وافغانستان قرار میگیرد.
با آنکه اوضاع سیاسی ـ نظامی واهرم های قدرت ، بنیادها وساختارهای نظامی واسلامی در پاکستان وافغانستان کاملا متفاوت ومتضاداندوشناخت این نهاد ها وتحت کنترول در آوردن شان با استراتیژی حاضرنسبتا مشکل وغیر قابل دسترس دیده می شود . درتحت عنوان ذیل کوشیده می شود تا نکاتی مبنی بر مشکلات عمده ای این استراتیژی دروجود پاکستان وبه شناخت آن ازدید مصالح افغانها به بحث گرفته شود .
آغاز خروج نیروهای امریکائی ازعراق وتعین تاریخ پایان آن با آنکه یک تجربه ای قابل توجه ونیکو شناخته می شود ، اما تعمیم آن به شرایط متفاوت افغانستان کاریست دشواروبدون آمادگی قبلی وهم اینکه تاهنوز دولتمردان افغانی از خواب برای اجرای وظایف سنگین شان بیدار نشده اند برای افغانها دارای عواقب ناگوارومرارت بار خواهد .
برای فهم ودرک عمق «استراتیژی امریکا برای افغانستان » لازم است کمی بعقب برگردیم وبه موجودیت پاکستان وبلندپروازیهای نظامیگرانه واسلامی آن بپردازیم
قبل ازهمه با توجه به توانائیهای دولت وساختارهای سیاسی ـ نظامی وامنیتی افغانستان که دروضع حاضروآینده ای نزدیک قادرباشند یا آماده گردند ، طوریکه انتظاربرده می شودآیا خواهند توانست ، که درزمانی کوتاهی خلای نیروهای خارجی را پرکنند وثبات را نگاه دارند ؟ سوالی است که بازهم یک بخش بزرگ آن به پاکستان مربوط میگردد.
سوال اینکه آیا امریکا خواهد توانست درمعامله های سیاسی اقتصادی با پاکستان وکشورهای همجوارایران ، روسیه وشانگهای وهندوستان با روش های نرمترسیاسی بیلانس ونوعی حضوریا موثریت را غرض ثبات اینکشورکه عملا معروض بخطرمتلاشی شدن بیشتراست حفظ خواهد کرد؟ یا ازکنترول بیرون گردیده متلاشی خواهدشد؟ وغیره سوالها ی اند که افغانستان وسیاست مردان کوتاه بین افغان چه دردولت حاضروآینده ای نزدیک ( دولتی که به اثر انتخابات پیش بین است ) وچه در بیرون از آن حلقات وسازمانهای سیاسی به این خلای که ناشی ازحضور قوای بین المللی بوجود می آید خواهد توانست پاسخ داشته باشند ؟
دراوضاع داخلی کشوررویدن احزاب سیاسی مانند سمارقهای زهرآگین درقالب های محدودومتحجر گذشته با بیانهای نووغیر قابل استفاده بد تراز دولت ودولتمردان بدورمنافع محدود خود تنیده اند وبهیچصورت مسئولیتهای کشوری رابیرون ازدریچه های تنگ منافع گروپی وتباری خود نه دیده ونمی بینندوازآن گامی فرا تر نگذاشته اند .
اراکین دولتی ونخبه گان محلی ودولتی درسایر ساختار های اقتصادی ، قانونی ،نظامی وامنیتی چنان متکی بردوش نیروهای خارجی لمیده وتکیه زده اند وغیرازچوروچپاول وثروت اندوزی بکاری راغب نیستند وفکر میکنند که جامعه جهانی بخاطر تامین هوسها وآرزوهای این آقایان آمده است تا آنرا بر آورده سازد .
بطور خلاصه ؛ توانائیهای ما افغانها دروجود دولتمران وسیاستمداران ونیروهای امنیتی برشوره زاربی حاصل ،همه روزه از ما گرفته شده است ، ناتوان وبا معذرت زبون وازخود راضی هنوزآماده ً اجرای رسالتی دربرابرمام وطن ومردم نیستیم .
سوال دیگراینکه با توجه به اهداف بلندپروازانه ای نظامی واسلامی پاکستان به افغانها مجال ازسرگیری ثبات وآرامش را درخانه ای آبائی شان خواهد داد ؟درمقدمه ای این بحث بخاطری ازدولت ونیروهای سیاسی بطور شکایت آمیز شکوه وشکایت سردادم که هنوز هم هستند کسانی متبحر سیاسی درمقامات دولتی وسیاسی که برحسابهای سیاستهای نظامی امریکادرحمایت ازافغانستان سرمایه گذاریهای سیاسی میکنندوغافل ازآنند که این بیلانس بسود پاکستان درحال تغیر است . پاکت استراتیژی امریکابرای افغانستان ، بطورعمده برپاکستان غرض انسجام وهمآهنگی سیاستها با افغانستان تکیه شده است .
پاکستان بنا برهردلیلی درشناخت امریکا دست بالا خواهدداشت . زیرابرای آمادگی افغانستان غرض اجرای این استراتیژی زمانی کوتاه به احتمال از سه الی پنجسال ( حداعظم یک دوره انتخاباتی ) راپیش بین خواهندشد که دولت ومحافل سیاسی باناتوانیهای حاضرنخواهد توانست دربرابرعظمت طلبیهای اسلامی ونظامی پاکستان به اصطلاح اخیر اوباما بحیث « دولت مستقل وآزاد پاکستان »آماده گردد تا ازدستآورد های خود ومردم خودحمایت نمایند .
برای شناخت پاکستان دراستراتیژِی امریکاناگزیرکمی بعقب باید برگشت واین رابطه رابطورعام زیر سوال برد که امریکا از پاکستان برای افغانستان آینده چی می خواهد؟ که تاهنوز نخواسته است ویا اگرهم خواسته شده است برآورده نشده است. به این ترتیب « گزینش جدید امریکا» براستراتیژی استواراست که بیشتر برفاصله گیری ازنظامیگری به سیاسی وباسازش ومصالحه با اسلامگرائی( تروریزم) راه خودرا باز خواهد کرد .
امریکا پس ازسقوط رژیم پادشاهی رضاشاه وبرقراری رژیم اسلامی ایران در صدد تجدید استراتیژی حضوردرمنطقه گردید ومبارزه علیه رژیم جمهوری دموکراتیک افغانستان را درمرکز سیاستها ودشمنی هایش قرار دادوپاکستان در انتخاب مقدماتی دراختیارش بود با استفاده از اسلامگرائی خشن وتوام با تروریزم وسیاست حمایوی تجارت سلاح وزرع وتجارت تریاک وموادمخدررا به پیمانه وسیع غرض یکی ازمنابع تمویل بدست باند های تروریستی مجاهدان ودولت پاکستان درسراسر منطقه اشاعه ، حمایت وتقویت کرد وبه سقوط حاکمیت حزب وطن و زدودن اقتداراین حزب در جامعه ودولت مجاهدان بطور پیهم به پاکستان ومجاهدان کمک کرد. استراتیژی تاسیس دولت مجاهدین درکابل چه به اثر نزاعها واختلافات درونی مجاهدان وهم به اثر تلاشهای روسیه وایران علاوه بر آنکه نتوانست در خط منافع مستقیم وآزمندانه نظامی پاکستان فعال گردد ناکام ماند ، بلکه کابل وافغانستان درجنگهای تنظیمی وتقسیم بین قوماندانها وتنظیم های جهادی پارچه پارچه وویران گردید .
پاکستان تحت مشاوره مستقیم امریکا بورق دوم بازی ، به استراتیژی ظهورو بقدرت رساندن طالبان وتمویل آن ازمنابع پولهای اعراب بدست آی .اس .آی توسط دموکراتها صحه گذاشته شد ومنظورگردید . با نگاهی کوتاه بگذشته بخوبی زادوولد وسرزمین پرورش مجاهدان ، القاعده وطالبان ونصب وتبارشان برمیگرددبه ثروت اعراب وامریکا وآغوش گرم وپرعطوفت آی .اس .آی وسرزمین پاکستان .
با این مختصر ازهیچ کس پنهان نیست که نظامیان پاکستانی وای .اس .آی برتمام سطوح این پرورده ها حمایت کامل ونفوذ دارندوهنوز این نفوذ را ازدست نداده اند .
دورتربگذشته ای تاسیس پاکستان درسرزمینهای هندو افغان نرفته ، به زمان رسیدن قدرت بدست نظامیانی تحت ریاست رئیس جمهورجنرال ضیا الحق که بمداخله ونفوذ پاکستان درامور افغانستان با حمایت امریکا وسازمان سیا درآی .اس .آی متمرکزوبتدریج نیروگرفت تا آنکه تمام سازماندهی تنظیمهاوعملیاتهای تروریستی ودهشت افگنی وتوزیع سلاح وپول وکدرنظامی ورزیده وتعلیمات یافته ازمیان افسران نظامی به اختیاراین سازمان محول وسپرده شد . بتدریج این نظامیان کارپشته روابط تنگاتنگ خودرا بااردوی پاکستان ومنابع وامکانات آن نه تنها نگاه کردند ، بلکه آنرا توسعه دادند.
پس ازمرگ تراژیک ضیا الحق درسانحه هوائی دررفت وآمد حکومتهای نواز شریف که خودرا حامی تسلط مجاهدان برکابل میدانست . وبی نظیر بوتوکه حامی بلامنازعه تسلط طالبان برحریم کابل وپس زدن مجاهدان ازکابل ومتواری ساختن شان به چند ولسوالی کوهستانی ازولایات شمالی درحمایت روسیه وایران میدانست. در حالیکه آی اس .آی ونظامیان پاکستانی درپس پرده این بازیها توانستند هرچه بهتروبیشتربهم پیوسته ومربوط شوند ودرروابط وضابطه های بین المللی بخصوص با سازمان سیاونظامیان امریکائی واسرائیل واستخبارات ومقامات عربی ( 2 ) به امکانات بهترومحکمتر دست یافتند ودرصدد آن شدند تا اهرم قدرت نظامی را توسعه ومحکم سازند ، بدینترتیب نظامیان مدارج بالاترغرض مصئونیت ثروت های اندوخته شده وجایداد های بدست آورده شده شان ازیکطرف واز طرف دیگرتحت تامین به اصطلاح « مصالح پاکستان» ، که آنهارا دریک حکومت ملکی درخطرمیدیدند به اقدامات بیشتری نظامی پرداختند ودولت نظامی خود ساخته جنرال پرویز مشرف را بر دموکراسی پاکستان با یونیفورم جنرالی سواربرتانک آوردند.
جنرال پرویزمشرف حکومت قانونی بی نظیربوتو ونواز شریف صدراعظم پیشین حامی مجاهدان را ازسیاست های پاکستان بدورریخت وتمام اختیارات سیاسی ـ نظامی پاکستان را قبضه زد.
نظامیان پاکستان بخصوص نظامیان مدارج بالاتر به اقدامات بیشتری نظامی پرداختند، دسترسی به سلاح هستوی ، حمایت از احزاب اسلامگرا وشرکت درسودهای تجارت سرحدی سلاح وتریاک وحضوردر سرمایه گذاریهای بیشتر صنعتی ـ نظامی وتجارت با دولت واردو وهم سایر بخشهای زود ثمررا برای خودتامین وتحت سرمایه گذاری خصوصی درآوردند . این مطلب گویای آنست که دیگرنظامیان بلند پایه دیروزی پاکستان مثل سابق درمقامات نظامی ، امنیتی با یونیفورم نظامی ومعاش دولتی درمقامات حضورندارند، بلکه اکثرا شان به تقاعدرفته اند یاسبک دوش شده اند ، اما حضورگسترده شان مستقیم یا ازطریق اعضای جوان خانواده هادرسرمایه گذاریهای بخش نظامی ـ صنعتی وتجارت وجایداد هابرجسته است وکار شناسان پاکستانی این سهم رادرصنایع نظامی پاکستان بطور تخمین از 30 الی 35 فیصدسهم درسرمایه های فوق به نظامیان متعلق میدانند که رقمی بسیار درشت وکلان ونشانگرطبقه وقشری است که درگذشته افتخارات وآرمانها ووظایف مشترک نظامی پهلویهم داشته واز همکاریها ودید مشترک رسیدن به قدرت هرچه بیشتر نظامی درظاهر دموکراسی را تحت حمایت دارند . آرمانهای شان پاکستان نیرومند درسایه نظامی واتومی واسلامی است ، زیرا درسایه اسلامی بودن وداشتن قدرت نظامی بی همتا در سیالی هاورقابت های نظامی برسر مسئله کشمیر با هندوهم رسیدن بمنابع انرژی آسیای میانه وهم نفوذ برافغانستان بحیث یک کنفدارسیون پاکستان منصرف نشده اند وبا حضورخویش در سرمایه داری پاکستان با نیروی تازه درمنطقه ، بخود حق میدهند ، درثروت آن خودرا شریک سازند .
بنیاد گرائی اسلامی ونظامیگری دووجهی ئی مشترک نظام پاکستان است ،که دربطن نظام ازآوان تاسیس پاکستان گذاشته شده وپرورش یافته است .
جامعه پاکستان تحت نفوذ قشرثروتمند ووابسته به نظامیان بلند پایه وسیاست مداران دارای سنن خانوادگی حیله گرومتمتع ازغرب واعراب اسلامی وبریده ازتمدنهای تاریخی سرزمین پهناورهندوستان وافغانستان باستانی اند .
گرچه تمرکز نفوس وصنایع وزراعت تعلیم وتربیه بمناطق غیرقبایلی پهن است ، اما نیرو ریزرف برای بلند پروازیهای مداخله گرانه نظامی وصدوربنیاد گرائی وتروریزم درمناطق عقب مانده ای قبائلی ازمرزهای هندوافغانستان تغذیه می شود. نظامیان سابق واسلامگرایان با ثروت اندوزی وحضور درسرمایه های پاکستان دربین طبقات بالائی وتصمیم گیرنده های سیاسی واحزاب مستحیل گشته ودرتوازن قدرت های حکومتهای محلی ومرکزی وارگانهای قدرت دولتی وتصمیم گیرنده جانب نظامی واسلامی محکم دارند .
برداشتهای کوتاه بحیث نتیجه :
از گفتارهای بالا منظور نه تحلیل اوضاع سیاسی ونظامی ـ اقتصادی افغانستان یا پاکستان است ونه هم کدام رهنموددرزمینه ، بلکه برعکس بغرض درک سالم ازتعین « استراتیژی امریکا برای افغانستان » وپاکستان ( 3 ) که طی این روز های اخیر از مباحث جدی وداغ تعین استراتیژی امریکا برای افغانستان سرچشمه میگیرد، ناشی است.
غرض مختصر گوئی وبرای فهم بهتر وبیشتربه خلاصه مواد عمده درذیل که به نوشتارهاواستلال های بالا تکیه داردباردیگر تاکیدگذاشته می شود تاباشد بر «استراتیژی امریکا برای افغانستان » کمی روشنی انداخته وعواقب ناشی ازآن را برای دخول بیک بحث سرنوشت سازبین افغانهادر آخرین فرصت که باقی خواهدبود به بحث بگیریم .
نخست ازهمه این استراتیژی بر منافع وهدفهای استراتیژیک امریکا تکیه می زند تا افغانستان . که در وعده ها وگفتارهای انتخاباتی اوباما بغرض بیرون رفت ازمعضلات جهانی که امریکا بآن روبرواست واز آنجمله بیرون رفت ازدرگیریهای جنگی عراق وافغانستان بحیث یکی ازاهداف مطرح شده است.
دوم ـــ این استراتیژی به اثر مشاوره های کوتاه مدت متخصصان وکار آگاهان امریکائی وموضعگیریهای نقادانه ای کشورهای ناتو وکارشناسان ومسئولان بلند پایه نظامی وسیاسی درجهت بیرون شدن ازسیاست های ناکام ودر« تله ودام » نظامیگرانه بوش ـ پنتاگون( سخت ابزار) ، به گزینش سیاستهای مصالحه جویانه اوباما ـ واشنگتن (نرم ابزار) تنظیم گردیده بیشتردرخدمت دید منافع وهدفهای امریکا قرار دارد تا افغانستان .
سوم ـــ « اشتراتیژی امریکا برای افغانستان » بیشترمتکی ومتضمن برتعویض وجایگزینی سیاستها واجرات عملی جدید است ، تا امریکا بتواند برای خروج نیروهایش ازدرگیری مبارزه نظامی با « تروریزم » درافغانستان بیرون گرددو بتدریج ازاین مبارزه کنار رفته وبگزینش جدید اصطلاح « تروریزم » را با « بنیاد گرائی اسلامی» یا اصطلاحی « اسلام سنتی »ویا اصطلاح یاهرنام دیگری که بافرهنگ وتاریخ منطقه ساز گاری دارد رها خواهد کرد وبرآن بیرون از ایجاد خطربمنافع امریکا مهارخواهد داشت .
به اینترتیب نکات ذیل برای این گزینش در استراتیژی پیش بینی شده است :
الف : قبل از همه تقویت نیروهای نظامی امریکا وناتو وبلندبردن عملیات های نظامی متکی به بمباردمانهای هوائی بیشتردرقلمرو افغانستان علیه نیروهای طالبان والقاعده .
ب : بکارگیری تدابیرغرض استحکام داخلی دولت متکی به تربیت وبکارگیری نیروهای بیشتر امنیتی وجابجائی آنان در تعویض وظایف جنگی وامنیتی نیروهای خارجی .
ج : اصلاحات نظام وتقویت دولت دربرابر فساد اداری وکارآئیهای آن در ساختمان های اقتصادی ـ اجتماعی غرض رضایت مردم .
د : فراهم سازی تضمین ها وضمانت های نظامی ـ سیاسی ، امنیتی برای ثبات حداقل افغانستان درکشور های منطقه .
ر : منصرف شدن از اهداف مبارزه علیه تروریزم اسلامی وتعویض آن به بنیاد گرائی اسلامی است (منظورازتعویض دموکراسی به اهداف اسلامی کشورهای پاکستان ، ایران وآسیای میانه وکشورهای عربی بداخل افغانستان است
س : تکیه برمصالحه ، مفاهمه وسهم دادن بیشتربه طالبان ازطریق پاکستان در دولت های آینده . سوالهای افغانها درستراتیژی جدید ؟
طوریکه دربالا تذکار یافت ، « استراتیژی امریکا برای افغانستان » بهدف بیرون شدن امریکا ازمعضلات که در آن درگیر است تدوین شده است . طی این استراتیژی بطورنهائی وکامل سعی شده توانائیهای دولت تقویت گردد وثبات آن دربین کشورهای منطقه ونیروهای درگیر، بحیث کشوری در زمان کوتاه با آینده مستقل وآزاد ، بسوال جنگ وصلح وتعین نظام وارد تصمیم گردد . بدین هدف استراتیژی مملو ازسازوکارهایست غرض خروج نیروهای امریکا ازمنازعه تروریزم ( طالبان والقاعده )، دراین گوشه ای ازجهان کنار می رود وآنرا به تصامیم دولتهای منطقه میسپارد.
برای افغانها نکات زیرین ،بطورعمده قابل توجه ، یاددهانی وتحت سوال می باشند :
ـــ «استراتیژی امریکا برای افغانستان»طوریکه از نام آن معلومست درگام نخست باید برمصالح نظام ودولت باثبات واعتبارمنطقوی وجهانی مانند سایر کشورهای جهان متمرکزمیشد وادامه می یافت . در استراتیژی امریکا عکس آن تدابیر عاجل کوتاه مدت بغرض خروج نیروهای نظامی پیش بینی شده است .
ـــ پاکت استراتیژی حل مسایل افغانستان بیشتربمصالحه وهمکاری پاکستان تکیه می نماید مانند سیاستهای زمامداری کلنتون درحمایت ودوری ازطالبان وامداد به پاکستان که حضور خانم کلنتون درتعین چنین سیاست ها نادیده گرفته نمی شود . در حالیکه امریکا سعی خواهد کرد تا سیاستهای افغانستان وپاکستانرا دریک مجموعه ودریک پاکت انسجام بدهد که به یقین درتعین سرنوشت آینده دولت های افغانستان به پاکستان تکیه می شود قرار ذیل :
1 ـــ درمنازعه طولانی درگیری ها ، تروریزم ودهشت افگنیها وتعین سرنوشت دولتهای افغان ، پاکستان خلاف تمام موازین بین المللی وقدرتهای بزرگ مانند شوروی وقت وائتلاف حاضردر ناتو وامریکا بمداخله درامور داخلی افغانستان با تربیت وتجهیز نیروها واعزام آن غرض خرابکاری وبی ثباتی بطورآشکارمداخله دارد وباید دراستراتیژی مبتنی برتدابیر جداگانه دربرابر مهار پاکستان بیرون از استراتیژی افغانستان مورد ارزیابی وتدابیر مهار کننده قرار میگرفت . پس از خروج نیروهای ائتلاف بین المللی از افغانستان به یقینی دربیلانسی موازنه بین افغانستان وپاکستان ، این پاکستان است که سرنوشت وجنگ وبی ثباتی را درافغانستان رقم می زند نه افغانستان .
2 ـــ مذاکره با طالبان وبازکردن راه به اصطلاح به طالبان میانه رو ، نمودار زنده ازشکست ائتلاف بین المللی در افغانستان است که به نیروهای طالبان والقاعده بعد تازه میدهد، تا درتصمیم گیری های بیشتر دولتهای اسلامی منطقه حضور خودرا تجدید کنند .
3 ـــ نظامیان اسلامگرای پاکستانی برای اهداف یک پاکستان بزرگ ونیرومند فراترازیک افغانستان بی ثبات وپراگنده ودر حال پیوستن به کنفداریسیون پاکستان فراترخواهدرفت وخودرا درحال پیوستن بمنابع آسیای میانه ومرزهای هندوستان نزدیک ترخواهد دید که بر حل منازعات دلالت ندارد بلکه بخوبی دیده می شود که افغانستان تنها درمرکزاین آتش نمی سوزد ، بلکه فراتر از آن بمنطقه دامن زده می شود . اوباما بجای استعمال اصطلاح خروج از افغانستان احتیاط های اعظمی را بکار گرفته تا قبل از وقت مورال دولت افغانستان پائین نیآیدومورال تروریستان درشکست دادن بزرکترین قدرت جهانی امریکا وجهان ارتقا نیآبد .
4 ـــ استراتیژی به تدابیری نظامی ـ اقتصادی سیاسی هم مانند است که هنگام اعلام خروج قطعات محدودشوروی از افغانستان با تدابیر گسترده ،استحکام بیشتردولت از لحاظ نیروها وتخنیک وسلاح ، اصلاح دولت وبرنامه مصالحه ملی واخذ ضمانت های بین المللی به پشتیبانی ملل متحد ، امریکا وپاکستان وسایرکشورها تقویت گردید وبازهم نتوانستند جلومداخله پاکستان وتولید هرج ومرج وکشتار وویرانی رابداخل افغانستان بگیرند .درحالیکه از آن تدابیرگسترده وعملی اتحاشوروی درحمایت ازدولت درراس آن دکتورنجیبالله ، دراستراتیژی حاضراصلا چیزی خاص دیده نمی شود .
5 ـــ سوابق مناسبات امریکا وپاکستان بیشتربربنیاد های تاسیس پاکستان توسط انگلیسها به امریکا انتقال یافته دراین شناخت پاکستانیها بیشترازامریکائیها درچاپیدن امریکا مهارت وهوشیاری دارند، بخصوص ضیا الحق میراثی برای سیاست مداران نظامیگر پاکستان گذاشته است که مایه ً غرور وسرافرازی نظامیان است . درپی چنین شناخت از پاکستان ، دریک گزینش جدید اوباما وکرزی باردیگربه طالبان پناه می جویند وحرف از استراتیژی همآهنگ ومنسجم پاکستان باافغانستان صراحت داده می شود وکیسه کمک های دالری امریکا هنوزبه پاکستان بازگذاشته شده است .
سوالی دیگریکه اینک باردیگر ودیگر باید آنرا مطرح ساخت اینکه ؛ آیا واقعا ازدید « استراتیژی جدید امریکا برای افغانستان» ازدیاد نیروی نظامی وعملیاتی ودادن کمک های بیشتربه پاکستان ، امریکا را درعمق بیشترجنگها به داخل پاکستان گسیل خواهد کرد ؟ جواب آنرا آقای اوباما درجواب سوالی صراحت دادوگفت که "بهیچصورت عساکر پیاده امریکاسرحد پاکستان رابحیث یک کشور« مستقل وآزاد » نقض نخواهند کرد ".
با اینکه امریکا ناگزیر میگردد با " بمبارانهای بیشتروبیشتربرای برهم زنی عملیات تروریستی القاعده دردوطرف مرزها "به اقدامات متوصل شود، اما مجبوراست به تلفات ملکی وعوام وعواقب آن جواب پس دهد ؟
امریکا بهیچصورت درعمق عملیات جنگی بداخل پاکستان نخواهد رفت وبا توجه به بمباردمانهای هوائی طوریکه تجربه شده امریکا بیشترریسک تلفات ملکی وعواقب آنرا تحمل ندارد .
استراتیژی با توجه به سازماندهی ، توسعه وتجهیزنیروهای نظامی وامنیتی افغان تا بتواند خلای امنیت را درکوتاه ترین زمانی پر سازندوهم بیشتر مثل سابق با معامله باطالبان ازطریق پاکستان تکیه می شود که عملا کارسازنیست . اگرامریکا خواسته باشد با تعین این استراتیژی به عمق خاکهای پاکستان داخل شود جنگ را به ابعاد نامعلومی گسترده خواهد ساخت وامریکا برسر این قمار جنگی ناگزیرخواهد شد منطقه را بازهم ترک وبه بنیادگرایان ونظامیان پاکستانی هرچه زودتررها سازد .
کرزی ویا زمامدار آینده درحاشیه این قماربا طالبان بدون ورق بازی حضور نظامیان امریکا بازنده مطلق است وبرعکس با ادامه حضور نظامیان امریکا وناتو ، نه طالبان وهم نه پاکستان به این معامله دل می بندندوعملا قسمت بزرگ ازاستراتیژی پادرهوا باقی می ماند .
بدلایل مختصر فوق برای استراتیژی حاضرقبل ازهمه ضرورت شناخت پاکستان واهداف نظامیان واسلامگرایان پاکستان دیده می شود . طوریکه دربالا گفته آمد هنوزامریکا قادرنشده به شناخت حاکمیت نظام پاکستان وبنیاد گرایان اسلامی واهداف نظامیان پاکستان درمنطقه وجهان پی ببرند. تنها شناخت ازحضورنظامیان واسلامگرایان ونفوذ شان دراهرم های قدرت دولت پاکستان کافی نخواهد بود وبا تاکید باید افزود که نیروهای بنیاد گر ونظامیگر را صرفادر مقامات اداری ونظامی حاضر نباید جستجوکرد ، بلکه آنان بسیار وقت است که بحیث قشر وطبقه ای متشکل در اقتصاد، تجارت ومنافع گسترده دولتی ونظامی واسلامی درعقب قدرت ودرتعین اهداف نظامی ـ سیاسی آن حضور دارند .
اوباما درگفتارهای اخیرش در ارتباط به استراتیژِی؛ ازوضعیتی که روزتا روز در افغانستان بدتر میگردد حرف زد وضمنا گفت که ؛ " بم وگلوله به تنهائی باعث پیروزی درجنگ نمی شوند" وی افزود که ؛ :هدف امریکا باید ایجاد اخلال در روند فعالیت های القاعده ودرنهایت شکست این شبکه باشد . "وضمن پیشنهادی کمک های مالی به پاکستان را مطرح ساخت که براساس آن دولت امریکا طی پنج سال آینده سالانه یک ونیم ملیارددلاربه پاکستان غرض ساختن مدارس ، راه وزیر ساخت ها مصرف خواهد شد تمویل خواهد کرد درحالیکه خبرگان امریکا وناتو بخوبی میدانند که افغانستان وپاکستان دوکشورجداگانه دارای توانائیهای نظامی ـ اقتصادی وسیاسی واجتماعی ... کاملا متفاوت واز هم متغیر ومتخاصم اند ودریک پاکت استراتیژیک که در استراتیژی جدید، اوبا ما از آن حرف زده می شود نمی کنجد .
وهم از نیروهای مسلح کشور انتظار برده می شود که درنهایت بتوانند عملیات امنیتی را بعهده گیرند تا امکان کاستن از نیروهای خارجی فراهم گردد. تبصره بر آنست که اوباما در آینده سعی خواهد کرد تا اهداف امریکا را توضیح نماید وهم گفته می شود که درپی هفت سال جنگ وعملیات علیه تروریزم جهانی در افغانستان ممکنست ایده های اولی تروریزم به تدریج جای خودرابه ایده های انسجام دهنده به بخش دیگری برای جایگزینی حضوردراین مناطق داغ را پیش بین شوند یا درآینده ارائه دارند . اهدافی که تحت نام استراتیژی امریکا برای افغانستان از آن نام برده می شود، بیشتربه نکاتی روشنی گمراه کننده وخوش سیمای شبیه است ، که برای درک آن به تجربه تاریخی سه دهه ای اخیرمعادلات حضوروبرگشت قوتهای شوروی وحمایت های امریکا وغرب از مجاهدان وطالبان را به بازخوانی باید گرفت .
علاوه برتجربه ورود وخروج قطعات شوروی ، سیاست های حمایوی دوپهلو زمان کلنتون رئیس جمهورامریکا زمانی به اوج خود رسید که طالبان ازدستورهای امریکا ودر ظاهر از پاکستان سر باز زدند که خانم اولبرایت دریکی از کمپ های پناهندگان به تظاهربگریه افتاد ودربرابر اطفال سوگند خورد . اززمانیکه خانم « مادلین البرایت » وزیر خارجه دولت کلنتون در 18 نومبر1997 دریکی ازخرابه های اردوگاه های کودکان ومهاجران افغانی، در ناصر باغ بروی چاردست وپا رفت وگفت " که من هرگز این ملاقات باشمارا فراموش نخواهم کرد وهرکمکی راکه درتوانم باشدبشما خواهم کرد تا بکشور تان کمک کنید " وبشدت گریست وسوگند یاد کرد تا رژیم طالبان را ساقط نسازد آرام نه نشیند ، امریکا ازسیاست حمایت طالبان دست کشید وافغانستان را نشانه گرفت وچند راکت کروزرا از پایگاه وکشتیهای مستقر درخلیج فارس به افغانستان پرتاب کرد. (4) ودوباره دست بدامن پاکستان شد وسیاست کنترول طالبان از طریق پاکستان را ازسر گرفت .
اینک استراتیژی جدید اوباما بیشتر درذهن برهمان روشهای دوران زمامداری کلنتون را تداعی میکند بخصوص اینکه خانم کلنتون بحیث خانم نیرومند درسیاست های اوبا ما حضورش به هیچصورت نادیده گرفته نمی شود . اوباما به یقین مصمم است ازسیاستهای بوش مبنی برقول ایرانیها ، " چماق وهوویج " را کنار میگذارد وبه استراتیژی « مدارا وامدادبا طالبان وهمکاری باپاکستان تمایل صریح دارد .
ازیکطرف به بهانه ای مذاکرات با طالبان وتقاضای کرزی از سرمنشی ملل متحد غرض بیرون کردن عده ای ازطالبان میانه رو ازلست سیاه شورای امنیت ملل واز طرف دیگرتزئید درنیروهای عملیات علیه طالبان والقاعده ، دلالت ، گواهی ومشابهت براعلان مصالحه ملی داکتر نجیب الله شهیدبتوصیه گرباچف که زمینه خروج نیروهای شوروی را فراهم ساخت وبه ورود مجاهدان راه را هموار ساخت شباهت می رساند .
حکومت پاکستان « زرداری » نیز آماده میگردد تا با مخالفان با مدارا ودرفورم یک دولت بیشترآماده به تامین منافع منطقوی امریکا دراین گوشه ای ازجهان خودرا مطلوب سازد .
به این ترتیب دیده می شود که امریکا به آهستگی به تکیه نظامی غرض حضور درافغانستان تجدید نظر خواهد کرد. واصطلاح مبارزه با تروریزم طالبان والقاعده بتدریج رنگ خواهد باخت واز سیاستهای نظامی وامنیتی امریکا علیه تروریزم که متوجه برهم زنی امنیت امریکا نگردد بکنارخواهد رفت .
سوالات دیگری که در زمینه استراتیژی جدید امریکا برای افغانستان پیش بینی میگردد . بالا بردن سهم کشور های همجواربخصوص ایران وروسیه وپیمان شانگهای درحل معضلات این کشورها باافغانستان خواهد بود. نشانهای دیگری از سبک سازی استراتیژی امریکا درافغانستان راگواهی است . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ(1 ) ـــ انتخاب اصطلاح وکلمه « گزینش »بجای سایر کلمات واصطلاحات جابجائی یانصب وتامیم وده هاکلمه واصطلاح ، « گزینش » را مورد استفاده قرار دادم که بیشتریک اصطلاح وکلمه مناسب سیاسی که بعقیده این نوشته برای جابجائی وتطبیق وراه یابی کردن از لحاظ زمانی برای استراتیژی امریکا برای افغانستان بکار گرفته ام .امیداست موردقبول باشد .
( 2 ) ـــ نقش پاکستان درارگانهای امنیتی ونظامی کشور های عربی قابل توجه است . زیرا پرسونل این ارگانها وسازمانها اکثرا اجیران پاکستانی وبنگاله دیشی اند
( 3 ) ـــ ازقول اوباما که امریکا کوشش دارد " استراتیژی همبسته سیاست پاکستان وافغانستان را دریک مجموعه کلی منسجم تنظیم نماید . "
( 4 ) ــ نقل یادداشت ازاخبار بی بی سی . 18 نوامبرسال 1997 ازدفتریادداشتهای اینجانب.