میم  - میهن فدا

 

جنگ  های کابل  ((زرافه  قشنگ))

 

                                                                                                                                     

  پنجمین و فرجامین  بخش

پیرامون نقش اشخاص درتاریخ ، منجمله  رویداد های سال ۱۳۷۱ خ ، همانطوریکه پیشتر گفته شد باید بدون حب و بغض شخصی و برو یت اسناد و روایات موثق داوری صورت بگیرد .

کنار گذاشتن  اغراض شخصی  و پرهیز از ذهنیگری  شرط لازم داوری عینی گرایانه  میباشد .با همین اصول و روحیه میپر دازیم به بررسی  نقش اشخاص در رویداد های سال ۷۱ خ .

 برای اینکه داوری ما با واقعیت نزدیک و  شفا ف  باشد در دو مرحله  (   قبل از شروع جنگ های کابل كه  اصلا جنگ  بین المجاهدین بود -- و بعد ازان )   نقش و چگو نگی موضع گیری  اشخاص ,مورد ارزیابی قرار میگیرد . ولی پیش ازآنکه به این امر بپردازیم این اصل عمده و روشن را در نظر بگیریم  كه کلید اصلی تمام کار ها و اقدامات  در دست خا رجی ها بود و عوامل درونی

 ( داخلی ) به حیث وسیله و آله دست و پیاده کننده پلان ها و اهداف   کشور های ذینفع  و ذیدخل, ،  استعمال شدند . چگونگی سیاستهای  ضد صلح، ضد مصالحه و دشمنانه پاکستان  ، آیران و روسیه ،  پیشتر روشن گردید . ایلات متحده  ، کشور های  دیگر غربی و چین به هدف شا ن كه کوبیدن و را ندن شوروی  بود رسیده بودند  ،  آینده  و سر نوشت افغانستان برای انها کدام ارزش و اهمیت نداشت ، و بی علاقه نبودند كه نیرو های تحت حمایت خود را بر اریکه قدرت ببینند .  

پیرامون شخصیت های شامل در رویداد های دهه هفتاد ، در (( جنگهای کابل )) با پهنای زیاد ولی نه ژرف بینانه پرداخته شده است . به گونه مثال اگر همه پرسوناژ این دوره را كه درین اثر از انها یاد آوری شده است ، به شمار آریم  بیشتر از دو صد نفر میشود ولی پرداخت مستند و مستد ل در باره انها محدود ودر بسا موارد از آدرس های منابع نا معلوم از انها یاد شده است .  نقش برخی ازآنها از گفتار خود شان ویا موجودیت فلم های مستند کاملا روشن و انکار ناپذیر است ، به گونه مثال آصف دلاور، نه تنها در طول جنگهای کابل  بلکه تا زمان رانده شدن از جانب مجاهدین ، در خدمت انها باقی ماند .

در ینجا یک نکته باید روشن گردد و آن اینکه  حسا ب توطیه گران ضد پلان صلح ملل متحد از کسانیکه به ضد گلبدین موضع گیری کرده اند ، جدا شود 

 زیرا نظر به تجربه و موضعگیریهای ماورای افراطی این شخص ، 

ایستا د ن به ضد او نه تنها كه گناه نیست و نبود  ، بلکه بر ای  نگهداری جان خود و دیگران باید به ضد او موضع گیری میشد  . به گونه مثال جنرال نبی عظیمی : تا اخرین لحظات در اطاعت و تماس با دکتور نجیب الله قرار داشت  :

 ((... ۲۷ حمل سال ۱۳۷۱  --- دکتور نجیب الله ساعت ۸ صبح مرا به نزد خود خواست  و گفت دیروز حسین را ملاقات کردی ؟ گفتم بلی ،  و آنچه بین ما رخ داده بود برای او باز  گو کردم . گفت تشکر  امروز بینن سیوان به کابل میاید وباخو دت  ملاقات میکند ...   خودت را به حیث رییس شورای نظامی در نظر گرفته اند ... )) . اردو وسیاست ص ۵۵۰

و یا  ((...تلاشها و ابتکارات فزاینده دکتور نجیب الله درین راستا زمینه هرگونه ابتکار را از مجاهدین سلب کرد و دولت جمهوری افغانستان بسوی صلح و تفاهم قدم های مثبتی برداشت . دوکتور نجیب الله در حالیکه از کشور دفاع میکرد ، بیهو دگی جنگ را اعلان مینمود ... )) 

   اردو وسیاست ص ۴۳۴

ازین گونه مثال ها  كه د ا ل  بر احترام وارجگذاری به دکتور نجیب الله است ،  درکتاب آقای عظیمی فراوان وجود دارد .

ولی اگر جنرال عظیمی نیرو های زیر قوما نده اش و گار نیز یون کابل را آنهم پس از پناه بردن دوکتور نجیب الله به ملل متحد ، بر  ضد گلب الدین استعمال کرده است باید منظور و

هدفش ازین کار، ارزیابی گردد . نویسنده (( جنگهای کابل )) همانطوریکه با دیگر اشخاص شامل رویدادها گفتگو واز انها نقل قول کرده است ، با جنرال عظیمی كه شخص مهم و با صلاحیت بود نیزگفتگو کرده و آنرا بازتاب میداد .

  نقد کردن (( جنگهای کابل )) سبب شد كه  ((اردو و سیاست )) را نیز ژرف نگرانه ارشیابی کنم كه اگر عمر و نیرو باقی بود آنرا نوشته کرده و پیشکش خواهم کرد . عجالتا باید بگویم كه :

انکتاب را یک اثر ناب و  در نوع خود کم مانند ، یافتم .  ولی سوگمندانه  کاستی های در آن وجود دارد  كه از نویسنده چیره دستی كه علاوه از نوشتن داستانهای میانه و کوتاه و رمان ، درهر برگ خامه پردازیها یشان با نامهای نام آوران ا د ب و فرهنگ درونی و بیرونی (داخلی وخارجی ) همچون اونوره دو بالزاک ، داستا یو فسکی ،جک لندن ، شاملو ، مولانا ، شلوخوف  و ... بر میخوریم ، اشتباهاتی دستوری  همچون  ( امورات )  ، برای ارایه یک جمله منفی ، آوردن مبتدا  وخبر منفی كه با اینکار جمله مذکور، مثبت شده و معنی وارونه میشود,

 و ...    انتظا ر برده نمیشد . 

من با حفظ حرمت بیکرا نیکه به جناب عظیمی وخانواده شان دارم ، با موضع گیریهای یکجانبه شان كه با پهنای چشم گیری در (( اردو و سیاست )  باز تاب یافته است ،  نیز موافق نیستم .

و اما در مورد سقوط  حاکمیت سیکولار و دموکرات وآمدن نیرو های عقبگرا ووحشی به جای آن ،كه رنج ودرد و بد بختی مردم را بار آورد و تا حال آدمه دارد باید گفت كه : 

به نظر من بعد از آنکه روسیه ازدولت افغانستان فاصله گرفته و با در نظر داشت منافع خود بامجاهدین نزدیک شد ، پاکستان و ایران آرامش و صلح درین کشور را به  ضرر پلان های دراز مدت خود میدانستند ،آمریکا ،کشور های غربی وچین منتظر تاج پوشی نوکران زیر حمایه خود بودند ، همه زمینه های  تباهی افغانستان فراهم شده بود ، ولی نفاق و خیانتکاری از درون نه تنها

ابعاد این تراژدی را وسیع ساخت بلکه اسباب روسیاهی کسانیرا كه  به وطن خود ، به حزب خود،  به دولت خود و به باور های مترقی و پیش رونده خود خاینانه برخورد کردند ، فراهم ساخت .

  (( ان روزها دهه اول ماه ثور۱۳۷۱ خورشیدی تنها روز غروب آرزوهای مردمی كه صلح میخواستند واز جنگ و خشونت نفرت داشتند  نبود ... روز به بار نشستن خیانت ها، خطاها،روز تجسم بد عهدی و کوچک شدن ا دمها یکه  ا فسون جا دوی قدرت شده بودند و به  پیما ن خود پابند نما ندند ... نبود ، بلکه روز پیروزی کودتا بر علیه عملیه صلح ملل متحد ، كه در آستانه تطبیق قرار داشت ، بود ...)) جنگهای کابل ص ۱۶۲   

در فرجام این  ((سیاه مشق ))  این کمترین همه خدمت گذاران  پهنه  فرهنگ وادب  والای افغانی ، با تمکین و تواضع درخواست دارم كه  : در پهلوی دیگر کنش های فرهنگی و ادبی ، با جدیت متوجه سچه و پالوده نگهداشتن زبانهای میهن ، بویزه زبان به جان برابر فارسی دری باشیم كه پاک سازی آن از زبان های غیر، بویژه زبان تازی و دیگر زبانها ،  بخش مهم این توجه را میسازد .  البته منظور ازین پیشکش پرتاب وازه های ناهنجار ، من خود درآوردی و بی ریشه بالای زبان نیست بلکه هدف ،   پژوهش علمی و در تنگا تنگی با اصول و موازین  زبان شناسی میباشد . این قلم در لابلای سیاه مشق هایم گاه گاهی واژه های مانند (( غربتی خورشیدی ، بجای هجری شمسی --- زایشی یا ترسایی بجای میلادی --- روی بجای صفحه و ...))

 نه به  بمثابه آلتر ناتیف فرجامین ،بلکه جهت  ابراز نظر ،   به پیشگاه فرهنگیان فرهیخته میهن پیش کرده ام .كه  چشم براه  واکنش های صاحب نظران پیرامون انها هستم .

موجز اینکه : بر شمردن کاستیهای اثر ارزشمند  جنگهای کابل نه تنها كه از  وجاهت آن  نمیکاهد بلکه   آنرا  وزینتر ، میسازد . من به  مثابه منتقد ابراز میدارم كه جناب سید 

عبد القدوس ،،سید ،،  زحمات فرا وانی را در جهت  هست کردن چنین اثروالا ، بر خود تحمیل کرده اند . من امید قوی دارم كه آفرینش های بعدی ایشان با در نظر داشت پیشکش های خالصانه و دوستانه درین نقد آثارماندگاری بویژه در پهنه شناختاندن جنگ افروزان مجاهد و یارانشان خواهد بود . بگذار كه با پذیرش خورده گیریهای مسلکی ( انتقاد )، فرهنگ نقد و انتقاد را در گستره فرهنگ  وادبیات خویش گسترش دهیم . فراموش نکنیم كه :

(( آراستن  گل  ، زپیراستن است )). چشم براه آفریده های ناب تر از جناب ،، سید ،،  .

                                                                                                                                                                                   انجام     

 

 

+++++++++++++++++++++++++

 

 

     گاه و بیگاه در تار نما های وطنی ، تحسین نامه ها و  تقدیر نامه هایرا  میبینم كه به گردن زرافه  قشنگ آقا صاحب  ( سید عبد القدوس سید ) حمایل میشوند . ولی هرچه انتظار کشیدم  خار  مغیلانی  به این گردن قشنگ حمایل نشد ، آهنگ و آرزو کردم كه این جسارت را من کنم  . بیادم آمد  كه ماه ها  قبل یک دوست فرهیخته ام  این کتاب را برایم امانت داده بود ،با احساس امتنان از او  کتاب را با ژرف نگری  به خوانش گرفتم.

  قطع و صحافت زیبا  با انتخاب خوب مناظر برگ نخست،  آولین صفتی است كه میتوان به انداد ،در برگ سوم((باوجود اشتباهات نوشتاری كه پسانتر به آن میپردازم )) سخنان زیباییرا به آدرس کسانی نوشته است كه کمتر نویسنده آی التفاتی به ان ها  کرده است

     کتاب جنگهای کابل كه قبلا از جانب تحسین و تقدیر کننده گان ،تعداد برگ ها  و چگونگی کیفیت کاغذ وچاپ آن با گستردگی  به آن پرداخته  شده  است از نگاه محتوا  نیز در نوع خود از جایگاه ویژه ای  بر خور دار میبا شد . من با جمهور تبصره کننده گان در تحسین و تقدیر جنرال --  سید قدوس سید -- همنوا هستم با این تفاوت كه با حفظ محاسن،  کاستی هایی در خور توجه نیز در آن وجود دارد ، كه به انها پرداخته خواهد شد.

     نقد و ارزشیابی توسط این قلم در دو بخش ارایه میشود . نخست ارزیابی پرداخت های ابتکاری از نظر علم تاریخ  ،بازتاب ادبی  دلچسپ و بعضا دل انگیز رویداد ها و صحنه ها و زحمت کشی های مولف برای مستند شدن ادعا های مطروحه در کتاب  ود دیگر کاستی ها ی ادبی ، نوشتاری و همچنان  کاستی ها در اسلوب تاریخ نگاری بدون فوت وقت وبا زبان تحسین و تمجید ، جناب  ،،سید ،،را كه مبتکرانه ژرف و پهنای روی داد های خونبار جنگ ها وویرانگری های بین المجا هدین را باز تاب داده است ،تهنیت و آفرین گفت  . چه ایشان در جمله ای  انگشت شمار ،    قلم بدستانی میباشند كه شجا عانه ،دلسو زانه  و مسوولانه درین گستره  قلم زده است ، مو شگافانه  علت و انگیزه  رویدا د ها را  پیدا و به کاوش حقایق  میپردازد   : ((  ... فرو پاشی دولت جمهوری افغانستان  در ماه ثور ۱۳۷۱ زمینه انتقال قدرت را به مجاهدین مسا عد کرد...قدرت دولتی آن چیزیکه  برایش خون های زیادی ریخته شده بود ، اینک بدون جنگ و خون ریزی در دست مجاهدین قرار داشت  - پس چرا به جنگ و خون ریزی در شهر آغاز کردند ؟ چار نیم سال تمام  مردم و شهر کابل را در جهنم بیداد جنگ ووحشت فرو بردند ...)) ص ۲۴

    این زرافهء قشنگ ، از زوایای گوناگون نما های دگر گونه ای  دارد ( منظور از زرافه نامیدن کتاب را  در بخش بررسی کاستیها ارایه میکنم ) و  با جرآت میتوان گفت كه پرداخت های کتاب پیرامون پیدا یش ، ارتباطات ، کنش ها ، مردم ستیزی و نتایج کنش های مجاهدین ، دقیق و در بسا موارد بی مانند است . (( ... روند جنگ ها در کابل به خوبی نشان داد كه ماشین کشتار حزب اسلامی تحت رهبری حکمتیار از لانه مخوف  ای . اس ای. و تند روان اسلامی پاکستان و محافل بنیاد گرای عربی  تقویه  ودر حرکت بود.

    زراد خانه  حربی شورای نظار (جمعیت اسلامی ) تحت رهبری احمد شاه مسعود و برهان الدین ربانی با توجه به  سابقه وابستگی استخباراتی مسعود به روس ها كه بعد ها  ،ماه عقرب ۱۹۹۱ با سفر برهان الدین ربانی به مسکو  استحکام بیشتری یافت  ، از کمک سرسام آور ، کرملین و تهران در طول مدت در چرخش بود.

حزب وحدت اسلامی تحت رهبری  عبد العلی مزاری و محمد کریم خلیلی از کمک های سخاوتمندانه حکو مت آیران در جبهات جنگهای کابل سر و سینه میشگا فت.  

   آسیاب خون اتحاد اسلامی تحت رهبری عبد الرب رسول سیاف از کمک های وهبی های سعودی و شیخ های متمول خلیچ در چرخش بود. 

   خط اکمالات قرمز ،ملیشه های شمال  مربوط عبد الرشید دوستم از آنسوی رود بار جیحون از مسکو تا تاشکند به ترمز و حیرتان میرسید. 

    جبهه نجات ملی تحت رهبری صبغت آله مجددی  و  حرکت اسلامی تحت رهبری شیخ آصف محسنی  با سبک و سنگین نمودن جبهات جنگ با این یا آن گروه لقمه های چربی ازخوان گسترده جنگ و محافل  خارجی وابسته به انها بدست مییا وردند   .)) صفحه ۲۷ و ۲۸           

    زمانیکه برگ های بیشتریرا بگردانیم به مطالب  نغز  تر و مرغوب تر ، میرسیم  كه انسانرا دریغ میآید اگر آنرا با خواننده شریک  نسازد  :((  تبلیغات اغراق آمیز که در باره جنگها  وجهاد در پنجشیر بر علیه قوای روسی، بویژه بعد از امضای قراداد مسعود با روسها  ، وارد آوردن تلفات  وضایعات به شوروی ها عنوان داده میشود   ،صرف نظر از جوانب عوام فریبانه و خود ستایی آن ، سپردن جعلیات و اکاذیب به اوراق تاریخ است  ...درینجا زیر چتر تبلیغات و جعلیات  عوام فریبانه سعی صورت گرفته است  كه سلسله اصلی روابط استخباراتی  ، دوستی پایدار   گروه مسعود با روسها کتمان نگهداشته شود  واز سوی دگر ، جنگ های واقع نا شده  کاذبانه بزرگ جلوه داده شود بیک نوع خود بزرگ بینی ، به اسطوره سازی  قهرمان تراشی تهوع آور دست زده شده است . ))ص ۶۸

     جناب،، سید ،، در برگ های بعد ی، اسناد انکار ناپذیر درین گستره پیش میکند كه رد ویا انکار ازان ناممکن است . منجمله  ، قرار داد آتش بس و حمله نکردن بر یکدیگر  كه در صفحات ۵۸ - ۵۹ -و  ۶۰  کتاب نشر شده است . علاوه ازان استدلالات منطقی و قانع کننده درین گستره ودیگر  گستره ها ،ازجمله برتریهای این کتاب میباشد .پیرامون وابستگی مسعود با شوروی ، حقایقی با پایه های پولادین ارایه میدارد

    ((درین میان پایپ لینهای نفت بحیث یک گواه وابستگی  تجلی ویژه  آی  دارد . این پایپ لین ۵۰۰ کیلو متری از بندر حیرتان در شمال کشور با عبور از دشتها ، تنگناهای پر پیچ و خم سالنگ ها ، عمدتا محلات بدون سکنه باغ ها و تاکستانهای پروان به میدان هوایی بگرام میرسید  ،از یکسو این پایپ لاین یکی از بسیط ترین  وآسیب پذیر ترین هدف برای حمله و سبوتاژ و تخریب بود  واز سوی دگر برای  قوت های نظامی شوروی مقیم افغانستان بمثابه شاهرگ زنده گی  داری اهمیت استثنایی بود . اما این پایپ لاین در تداوم ده سال از تعرض و حملات چریکی محفوظ بود . شیری مجاهدی پیدا نشد  كه بالای آن یک ساچمه را انداخت نماید ...همه شهر وندان و ا گاها نیکه  طی یک دهه جریان تیل درین پایپ لاین را ... میدیدند به ماهیت جهاد افغانی پی برده،  آنرا واضح ترین سند انکار ناپذیر ، وابستگی و ارتباط گروه  ها بویژه گروه مسعود  به روسها میپنداشتند  )) ص69 

       اگر قرار باشد كه کتابرا به بخش های سیاسی ،نظامی  ،ادبی ، رمانتیک  ،درا ماتیک و... بخش بندی کنیم ، باید گفته شود كه نویسنده  در غالب موارد  با دید   ابژکتیو ( عینی گرا  ) به رویداد ها و اشخاص بر خورد نموده است  . : (( تاریخ نشان داد كه حضور نظامی قوای شوروی در افغانستان علت اصلی جنگ و جهاد نبود  بلکه با خروج قوت های شوروی در ۲۶ دلو 1368 خورشیدی ۱۴  فبروری ۱۹۸۹ میلادی از افغانسان كه رکن اصلی توافقات ژنیو بود  نه تنها جنگ و جهاد قطع نگردید ، بلکه با استمرار کمک های نظامی  و اقتصادی به تنظیم های مجاهدین  مقیم پشاور و ایران  با ابعاد گسترده ، خونبار و ویرانگر  آن شدت حاصل کرد  ))94    

         

             در تا ریخ معاصر افغانستان ،بویژه رو یداد های چار یک آخر سده پیشین ،  پر جاذبه ترین  و با اهمیت ترین موضوع  كه میتوان آنرا نقطه  چرخش همین مرحله ی  تا ریخ  افغانستان نامید ، همانا کنش  های جنگ و صلح طلبانهء شخصیت ها محافل و کشور ها ی ذیدخل  در رویداد های این مقطع زمانی میباشد  . در (( زرافه قشنگ )) این موضوع خیلی شفاف ودور از تمایلات شخصی به بررسی گرفته  شده   است  . كه در بخش دوم به آن خواهیم پرداخت.

 

بخش دوم

   

        جناب (( سید ))پس از آنکه به شکل ابتکاری رویداد های بین سالهای ۱۳۵۷  -۱۳۶۵ را  با تقسیم بندی آنها زیر نام جنگ های دوران نور محمد تره کی و حفیظ آله امین   ، جنگ ها در دوره حکومت ببرک کارمل و حضور نظامی  شوروی ها در افغانستان بررسی میکند  ، دو رویداد اسفبار ووحشیانه  ( یکی  قتل ناجوان مردانهء قهرمان بی بدیل ، ستارهء تابناک پهلوا نی میهن ، انسان مهذب و فروتن احمد جان قهزمان  توسط احمد شاه مسعود . ودوم  خلاف همه اصول پذیرفته شده انسانی ، ملی ، وبین المللی  ،قتل عام سر بازان و افسران در بند در چاه آهو ی پنجشیر آنهم توسط احمد شاه مسعود ) را بر جسته ساخته و به درگیریهای دوران زمامداری دکتور نجیب آله و  دفاع مستقلانه میهن، پس از باز گشت نیرو های شوروی و حماسه معرو ف جلال آباد میپردازد : ((  دفاع قهرمانانه قوای مسلح دولت در جنگ    جلال آباد(( ماه حوت سال ۱۳۶۷ خ//  وبه شکست مواجه نمودن ملیشه های بیگانه ‎‎ ، جنگ جویان القاعده و   تنظیم    های  مجاهدین ، پیروزی ها در تنگی وا غجان ،افسانه فتح مجاهدین را بر باد و طومار پیروزی جهاد افغانی را در هم پیچید...))95     

      پیرامون مقاومت  بیمانند و غیر قابل پیشبینی میهن پرستان افغان پس از برآمدن نیرو های شوروی فراوان گفته و نوشته شده است ولی در (( جنگ های کابل ))  از روی نقش دوگانه و پر خطر روسیه در قبال رویداد های افغانستان بویژه طی سالهای ۱۹۹۱  و ۱۹۹۲ به خوبی پرده برداشته شده است  :(( ...قبل از خروج قوای شوروی از افغانستان  دست های مسکو در بر اندازی دوکتور نجیب الله از اریکه قدرت  با شعله ور گردیدن جدال های فرکسیونی  داخل حزب از پس هر اقدام واژگون کننده نمایان بود . پیش کشیدن دکتور محمد حسن شرق در اوایل سال ۱۳۶۷ خور شیدی زمانیکه هنوز قوای شوروی در افغانستان حضور  داشت  بحیث صدر اعظم شخصیتی  كه با داشتن روابط دیرینه و چند پهلو در همه دوره ها و حکومت ها از چتر حمایتی مسکو بر خور دار بود  ، جهت تضعیف قدرت دکتور نجیب الله و زمینه ساز سر نگونی او به نفع سیاست های مسکو  به کرسی صدارت آورده شد ... دیه کوردو ویز  نماینده خاص سر منشی سازمان ملل متحد برای افغانستان  .. . نگاشته است --اخبار مکرر گزارش میشد كه نجیب الله نزدیک است بر کنار شود ...شوروی ها تصمیم گرفته بودند  او را کنار بگذارند...))

      روسیه به آن هم بسنده نکرده ، یک هیات مجاهدین تحت ریاست برهان الدین ربانی را به مسکو دعوت نموده  و طی آن ،  نوید ووعدهء رسانیدن به قدرت را برایشان داد . این اقدام روسیه نه تنها کنش نا مردانه ای درقبال دولت جمهوری افغانستان بود بلکه ضربهء محکمی بود  بر پروسه صلح ملل متحد كه تمام جوانب افغانی در حال رسیدن به توافق در مورد ان بودند . ربانی و مسعود بعد از همین اطمینان مسکو به همدستی ،، ستون پنجم  ،، داخلی و دولت پاکستان ، از عملیه صلح رو گشتاندند . كه نتیجه همانا در گیری جنگ های کابل و سراسر افغا نستان ،خون ریزی  وویرانی بی سابقه و  سر انجام شکستن شاخ های آمریکا در نیو یارک و در فرجام کشانیده شدن پای سی و دو کشور به افغانستان و ... گردید  . (( دست آورد هیات مجاهدین درین سفر بر علاوه انجام ملاقات هابا مقامات روسیه و چند تن از شخصیت های مخالف دکتور نجیب الله ،اعلامیه رسمی ای بود كه طی آن روسیه بعد از اطمینانیکه از سوی هیات مجاهدین در حفظ و تداوم منافع روسیه در افغانستان ، عدم مطالبه غرامات جنگی  ،عدم محکوم نمودن صریح  تجاوز وجنایات جنگی ، دریافت نموده بود . بر علاوه سپردن وعده ها در قطع کمک های نظامی به دولت دکتور نجیب الله ، پشتیبانی خود را از تشکیل یک دولت اسلامی مجاهدین در افغانستان ابراز داشت)).

             طوریکه در بخش نخست گفته شد ، تماس و نزدیکی روسها و جمعیت اسلامی از همان آغاز حضور نظامی شوروی در افغانستان وجود داشت ، اما در  ( جنگهای کابل ) به نکات دلچسپی   اشاره شده است  : ((... روسها با شناخت و روابط کهنه ایکه با مجاهدین  دارند به خوبی میدانند به مجردیکه مجاهدین به قدرت در کابل دست یابند به جنگ ها و تصفیه های میان گروهی پرداخته ، به زودی بخاطر به دست  آوردن سلاح ، مهمات ، سامان یدکی تخنیک محاربوی با عادت همیشگی به آستان بوسی روی آورده و فرصت به چالش کشیدن ، محکومیت و مطالبه غرامات جنگی باقی نمیماند  .  اما مسلم آنبود كه چرخش سیاستهای روسیه ، رو گشتاندن از یک نیروی دموکرات و سیکولار و اتکا به بنیاد گرایی ستیزه جو ، آنچه راکه غرب تکرارنموده بود  ، پریدن از یک  اشتباه تاریخی تجاوز به افغانستان به اشتباه دگر ، اتکا به بنیاد گرایی كه در نهایت به رشدافراط گرایی اسلامی و شدت جنگها در افغانستان می انجامید یک عمل غیر عقلانی ، یک بازی خطر ناک یک سیاست فاقد چشم انداز های  استراتژیک محسوب میگردید  ))ص ۱۱۲             سوگمندانه همه طرف های درگیر در افغانستان گوش به فرمان ولی نعمتان خود بودند اگر اینطور نبود چرا به برنامه های صلح خواهانهء دولت جمهوری افغانستان كه حتی تاسرحد گذشتن از مقام ریاست جمهوری برای رسیدن به صلح اظهار امادگی  شده بود ، کسی توجه نکرد .این حقیقت در برنامه صلح سر منشی ملل متحد كه در صفحات ۹۷ و ۹۸  ( جنگ های کابل  ) نقل گردیده ، به روشنی باز تاب یافته است : ((... به من اطمینان داده شدكه بعضی از شخصیت های متنازع فیه  با اشتراک شخصی شان چه در مذاکرات بین الافغانی  وچه در اداره موقت اصرار نخواهد ورزید .)) ومولف  جنگهای کابل درین مورد مینویسد  :((  بدین ترتیب یکی از کم سابقه ترین حادثه در تاریخ کشور ما اتفاق افتاد  . ما در گذشته و تاریخ خود جهت به قدرت رسیدن حرص و آز ، جنون قدرت طلبی و گذشتن از تل اجساد آدمی ، سر بریدن ،  چشم از حدقه کشیدن ، زندانی و سیاه چال کردن ، دار زدن و تیر باران کردن  ، کم نداشتیم ، اما زمامداریکه از پتانسیل توانمند نظامی و حمایت مردم بر خوردار بود ،داوطلبانه حاضر گردید بخاطر آوردن صلح  به وطنش ، قطع خون ریزی ، یکجا با همکاران دولتی اش قدرت را رها کند و به حکومت منتخب سازمان ملل متحد بسپارد . در واقع دکتور نجیب الله با چنین اقدام جسورانه اش ژرف ترین درس از خود گذری  و تمکین به منافع عمومی را به تاریخ عرضه کرد )) ص ۹۹                مخالفت با پروسه صلح  كه در حقیقت  دشمنی با مردم افغانستان بود از شمال آغاز و بعداز آن سراسری گردید . جریان موضوع توام با چهره های فعال درین  ر استا ، همراه با زنده گی نامه های سران مجاهدین از صفحه ۱۰۰  تا صفحه ۱۶۰  ( جنگهای کابل ) تشریح گردیده است . در صفحه ۱۳۵  پیرامون نقش هیات اجراییه حزب وطن در آستانه جنگ های کابل آمده است : ((در بررسی بغاوت ملیشه های شمال و ائتلاف انها با تنظیم های مجاهدین نمیتوان در پهلوی عوامل فاجعه گستر  بیرونی  به روابط  تنگاتنگ عده ای از  اعضای هیات اجراییه حزب وطن ، افراد معین در رهبری  وزارت  امنیت دولتی ، و نظامیان ارشد در گر نیزیون کابل ، با ملیشه ها و تنظیم های مجاهدین  دیده فرو بست  ... هیات اجراییه حزب وطن در آن شرایط حساس تاریخی كه هیولای جنگ به دروازه های کابل رسیده بود  ،اسیر اختلافات بودند...))

           خورشیدی) اینک به اصل موضوع  كه شرح چگونگی جنگ های سالهای ۱۳۷۱  -۱۳۷۵ غ خ (غربتی  کابل  است رسیدیم .پیش از پرداختن به آن و  برای اینکه خواننده گان گران قدر ، افغان هستند و جنگ را در همه گستره ها منجمله جنگ قلمی را دوست ؟! دارند ، میپردازیم به نقد وارزشیابی آنچه گذشت ،اما این پرداختن، جنگ نی كه نقد ، تخریب نی كه تعمیر ، تعرض و حمله نی كه مشوره و مفاهمه خواهد بود.   .

 

برجسته ساختن برخی از متن ها از من است

 

                                                 بخش   سو    م 

               

قلم زدن های افقانهایما در درون  میهن و بیرون از آن اگر مورد ارزیابی  ژرف  قرار گیرند خالی ازاشتباهات دستوری و نوشتاری نمیباشند ، كه دلیل اصلی آن همانا موجود نبودن اصول و دستور نامه واحد درین زمینه ها میباشد ، به همین دلیل باید ازین گستره با دیده اغماض گذشت  .

 ولی با اثری  همچون ( جنگهای کابل )كه آهنگ ،، تاریخ شدن ،، دارد باید مشکل پسندانه برخورد کرد .

      آقای  ((سید)) بروی برگ سوم نوشته اند : ((  این اثر : به روح قدسی همه جان باخته گان معصوم كه در جنگهای شهر وندی  در کابل به شهادت رسیده ،در سینه چاک میهن ،در زیر مخروبه ها و  گورستانهای ارمغان جنگ خوابیده اند ...))  .نخست ازهمه واژه های آغازین ،، اثر ، روح ، قدسی ، همه عربی و بسا واژه ها تکرار  و واژه قدسی نادرست است  چه، قدس مصدر بوده و  به معنای پاک شدن ، منزه بودن  و پاکی میباشد وپسوند (( یای نسبتی ویا یای وحدت )) نا درست ونا مانوس است.   

  من پیشنهاد میکنم كه این متن چنین پیراسته گردد :   ((  به روان پاک همه جان باخته گان آزرمجو كه  در جنگهای شهر وندی کابل جان داده ، در آغوش پر درد میهن ، در زیر ویرانه ها وگورستان های ارمغان جنگ خوابیده اند...))

       پیش از آنکه به بررسی دگر کاستی ها بپردازم  میخواهم به یک انتظار تا ن پایان دهم ، وآن  چسپاندن  نامواژهء  اسم )  زرافه در پهلوی (( جنگ های کابل ))  است .  زرافه  نام  عربی  زنده جان (حیوان )  قشنگیست كه سر و گردن و  پوزش به شتر ، شاخ وپاهایش درحالیکه دوی جلوی دراز ودوی دگر کوتاه میباشد به گاو  ،  رنگ و خط و خال پوستش به پلنگ همانند است . در زبان پارسی دری بعضا نام ترکیبی شتر گاو  پلنگ به آن میگذارند. 

    جنگ  های کابل  را نیز میتوان تاریخ ، داستان  ،پارچه های ادبی و اوچرک ، نامید . چه نویسنده كه آهنگ

   تاریخ  نویسی داشته  هنگامیکه به شرح یک رویداد غم انگیز  جنگی تاریخی پرداخته ، احساساتی شده

 وخواسته تا  با پرداخت های ناب ادبی این احساسات را باز تاب دهد غافل از آنکه با این کار عاطفی از اصل هدف

   كه تاریخ نگاریست دور شده و پارچه ادبی زیباییراکه درینجا هیچ مورد ندارد و انگشت ششم مینماید ، هست 

 کرده  است . مشت نمونه خروار،  (( اوچرک  )) نبی الله را  كه هشت  برگ (  ۱۶ صفحه)  کتاب را پر کرده است ،میتوان نام برد  .جی شک نیست كه احساسات رقیق نویسنده در قبال یک رویداد غم انگیز درین اوچرک به گونه

  بسیار خوب بیان شده است ولی خوب میبود  كه درینجا با نورم های پذیرفته شده تاریخی  به آن پرداخته میشدوباز تاب احساسات با نوشتن داستان ویا پارچه ادبی جدا از کتاب صورت میگرفت  

   پس  همانطوریکه  شتر   گاو  پلنگ ، در حالیکه نشانی هایی از هر سه حیوان نامبرده دارد  نه شتر است ونه گاو است و نه پلنگ  - جنگهای کابل نیز در حالیکه  تا ریخ ، ادبیات ، داستان و متون ناب پارسی دری  را در  خود دارد ، نه تا ریخ  است  و نه داستان است و نه نمایش نامه و نه اوچرک.  

  من باید راستکارانه بگویم كه (( جنگ های کابل ))  به هدفی كه داشته یعنی رسانیدن حقایق پیرامون  رویداد های خونین و جانگداز  جنگ های قدرت  بین المجاهدین،  طی سالهای ۱۳۷۱ - ۱۳۷۵  به نیکویی دست یافته است ، ولی هر گاه  ژرف نگرانه ارزیابی گردد از نگاه حرفه یی کاستی های چشم گیری در آن وجود دارد . تذکر این گپ ها وقتی بسیار ضروری  جلوه میکند كه جناب نویسنده در دیباچهء کتاب، آهنگ خود را مبنی بر تکمیل نمودن بخش های دیگر کتاب ابراز داشته است . من یقین کامل دارم كه اگر صاحب این خامهء توانا (سید قدوس سید ) با همین پشتکار ،حوصله، کنکاش وکاوشیكه  در آفرینش کتاب نخست بخرچ داده اند  ، برای کار بعدی در گستره تاریخ نگاری ، آموزش حرفه ای کسب کنند آثار ماندگاری درین راستا ،  هست خواهند کرد . باید بدانیم كه  :

 مورخ تنها مسوولیت ارضای عواطف و احساسات خود و خواننده را ندارد بلکه مسوو لیت بزرگتر از آن یعنی سپردن حقایق رویداد ها به صورت حرفه یی با تشریح ظرف و مظروف ،شرایط اقتصادی ،اجتماعی وسیاسی حاکم،  به بایگانی تاریخ را بدوش دارد.     

    ( جنگ های کابل  در مجموع دارای ادبیات نغز وزیباست  ولی چون نویسنده افسر نظامیست ،  سایه ی واژه های (( کاغوشی  ))  زیاد به چشم میخورد  :

 ((... عظمت فاجعه اندوهبار جنگ های کابل در تلفات ضایعات انسانی  ،آسیب های گسترده روانی ، خسارات عظیم اقتصادی است كه بر شهر وندان بیگناه کابل ...))

 ص ۱۴ .  در جمله بالا ،،تلفات ضایعات انسانی ،,,   بی مفهو م است  .

 (( ... وقتی از دیدگاه نظامی به این جنگها نگاه کنیم و آنرا در بستر واقع بینی مورد تحقیق و بررسی کار شناسانه قرار دهیم  ، در برابر ما یک منظره عجیب و غریب عملکرد های جنون آمیز وحشیانه و یک سادیزم قدرت ،ثروت ومنصب طلبی ،یک جنگ تمام عیاربی حد خطر ناک و خونین و مخرب در وابسته گی با منافع بیگانه در مقیاس وسیع آن قد می افرازد  ))ص ۱۶ . واژه بستر كه  اصلا پهلوی بوده و  بدون خوابگاه مفهوم دیگری ندارد ، درین اواخر مجازا بجای مسیر كه واژه عربیست ، معمول شده است  واما این واژه در ((جنگهای کابل )) آنقدر زیاد بکار رفته است

 كه با  ید ( دستهارا به گوش گرفته ) از پیش آقای ،،سید ،، فرار نماید.

   ولی بکار بردن واژه  سادیسم  در جملات بالا کاملا نابجا و اشتباه میباشد ، چه این واژه كه اصلا لاتین بوده و  ،، شهوت رانی با بیرحمی ، معشوق آزاری ،آزار دادن طرف در موقع جماع، جنون مردم آزاری ،، معنی میدهد ، اگر هر کدام اینها  بجای سادیسم در جملات بالا گذاشته شود ، بی مفهوم و نا هنجارست 

  در روی ( صفحه ) ۴۱ ، باوجودیکه به موضوعات نغز پرداخته شده است ، لغزش هایی نیز  به چشم میخورد  

 ((((...در عرصه خارجی دولت جدید ، بر جعلیت خط  مرزی ،،دیورند،،و تعیین سر نوشت پشتونستان  پا میفشرد.

  نخست آنکه هیچ دولتی در افغانستان از جمله ج . د . ا .بر جعلیت خط دیورند پافشاری نه، بلکه بر غیر واقعی بینانه بودن آن ، میراث استعمار و  استعماری  بودن آن ، پافشاری کرده و میکنند ،زیرا این خط استعماری (( نه  جعلی ))

  از بیشتر از یک سده خاک های جنوب خاوری میهن مارا كه بوسیله استعمار  انگلیس كه پسانتر خودرا برتانیه

(خالکوبی) نامید   ، کشیده شده بود ، عملا  از پیکر اصلی آن جدا کرده است

 ((...ایالات متحده و غرب كه درآن دوران كه به اسم زمان ،، جنگ سرد،، در تاریخ معروف است))

 آغا جان عزیز ! چرا اینقدر خود و خامهء تانرا زحمت داده اید،بسنده بود كه مینوشتید :

((ایالات متحده و غرب در زمان جنگ سرد)).

    (( در واقع بزرگترین کوتاه بینی استراتژیک  واشتباه غرب در پرورش بنیاد گرایی و الگو قرار دادن او بحیث یک لشکر انتقامجو  و گذاشتن کلاه طبقی جهاد بر فرق انها ...)) . نخست آنکه برای بنیاد گرایی ،،او،، نمیآید .دو دیگر آنکه بنیاد گرایی لشکر نیست یعنی مصدر است  ،گرایی كه از گرایش آمده است و به معنای آهنگ کردن ، میل و رغبت کردن ، قصد و..میباشد  كه این واژه  از زبان پهلوی به زبان ما راه یافته و درینجا بمثابه پسوند بکار  رفت است

         و کلاه طبقی بر سر بنیاد گرایی نه كه بر سر بنیاد گراها گذاشته شده بود  واست .

وتذکر پسین اینکه وازه لاتینی  ستراتیژیک با ،،س،،شروع میشود نه با ،، الف ،،  .

    دریغم میاید كه از رویهای ( صفحات ) ۴۵ -۴۶ و ۴۷  ،این نغز گویی  هارا نقل نکنم :

(( ... نخست ازهمه ایران و پاکستان جایگاه زاد وولد  تنظیم های اسلامی افغان و کشور های دگر ،آمریکا ،فرانسه   ایتالیا ،انگستان ، چین  وسعودی هابه نوعی سران و فرماندهان چریکی مجاهدین را با ارایه کمک های پولی ، نظامی ،صحی ، تبلیغاتی به خود جلب نموده به شبکه های استخباراتی خود وصل نموده بودند . بیشترین فعالیت های جهادی دران دوران انگیزه های جاسوسی داشت  .)) پایان ص ۴۵

   و  ((... گویا ترین مثالها  از  ارتباط استخباراتی مجاهدین  با قوای شوروی مقیم  افغانستان روابط پویا و مداوم احمد شاه مسعود فرمانه چریک های پنجشیر با استخبارات قوت های نظامی شوروی  در آن زمان است  .)) پایان ص ۴۷  . و (( ...فرماندهان چریکی مجاهدین اسلامی ... از حمایت برده نوازانهء غرب برخور دار بودند ...))میانه ص ۴۶ .

 و با سوگمندی با ید بگویم كه ،، اینها ،، درسطر فرجامین  روی ۴۴ اضافی و در سطر دوم  روی ۴۵ (( كه بتوانند بارویارویی برضد قوای شوروی یا قوای دولتی به نبرد بپردازند ))  ادبیات خالص ،،کاغوش،، است . نخست اینکه (( بر ضد  ))  اشتباهیست روشن  : پیشوند ((بر )) در واژه های ضد ، علیه ،خلاف و مانند اینها كه بالای معنی میدهد نه تنها اضافی ،كه مفهوم وازه را واژگون میسازد . كه آغا صاحب در سطرپنجم همین روی بازهم  آنرا تکرار کرده اند

 

بخش  چارم  

                                                                                                   

در متن کتاب ((جنگهای کابل )) برخی مطالب اگرچه نغز و دلچسپ است ولی ازبس بار بار تکرار شده است ، ملال آور میشود . ازین  جمله تکرار مکرر جاسوس روسیه  بودن احمد شاه مسعود  ، اشاره بار بار به پهنا و ژرفای مصیبت  های ناشی از جنگ در میان شهرو خانه های مردم و... .

   آقای ( سید )  درهمه مواردیکه  از افسران نام میبرد  پسوند و یا پیشوند ،، فرهیخته  ،، -،، دانشباره ،، -صادق و راستکار و مانند اینها را  به آن  علاوه میکند  یعنی منسوبین اردوی آنوقت  افغانستان همه لایق ، بادانش ، صادق وراستکار و با ایمان بوده و را ستکارانه  عمل کرده اند  . اگر اینطور بوده  ، پس کودتای ضد پلان صلح ملل متحد را کیها انجام دادند ؟ 

    واقعیت اینست كه پس از انقلاب یا خیزش یا کودتای  ثور  ۱۳۵۷ درجمله خطاهای دیگر ، رتبه های نظامی  (( به شا خی  بادشد ))  .بیاد دارم كه پیش از سال ۵۷ به رتبه آمریت 

(جگرن ،دگرمن و دگروال )رسیدن زحمت وکوشش فراوان میطلبید .واما جنرال شدن برای اکثریت قاطع افسران خواب و خیال بود بعضا  واقع میشد كه ده سال سجل مساعد اخذ میشد ولی ارتقا ( ترفیع )  داده نمیشد. قصه معروف  ( دگر خان کبیر وال )خیلی دلچسپ است . کبیر خان كه با جناب ،، سید ،، به اصطلاح وطندار بود از بس در رتبه دگروالی  باقی ماند  منسوبین اردو اورا از روی شوخی  دگر خان  کبیر وال مینامیدند ،سرانجام پس از کودتای سرطان ۱۳۵۲ آنهم به کمک کدام کودتاچی کلان ، برید  جنرال شد و رییس تفتیش اردو و در همین رتبه و مقام بمرد .  ولی مردم میهن شاهد ند  كه پس از سال ۵۷ خورد ضابطانیرا میشناسیم كه جنرال دو ستاره و حتی چار ستاره شدند  .  آقا یان سنگر و جفسر  و گلاب زوی از همین ردیف هستند .  .(( اردوی افغانستان داری سه کتگوری منسوبین ، یعنی افسران ،خورد ضابطان و سربازان بود )) خورد ضابط درمیان کته گوری خود ترفیع میکرد نه مانند افسران . این موضوع را از آن سبب توضیح نمودم تا اضرار ((غریب نوازیهای )) بیجا را كه بعضا فاجعه بار میشود ، نشان داده باشم . 

هم چنان از روی علایق و ارتباطات خاص ، بعضی  اشخا صی را  كه نه تنها لیاقت بلکه به اصطلاح  قواره و اندام افسر شدن را نداشتند رتبه های بسیار بلند داده و در مقاماتی  كه    تنها افسران مسلکی  باید کار میکردند ، نصب کردند . داکتر (طبیب ) مانوکی منگل و انجنیر(نفت و گاز ) یاسین صادقی مثال های روشن آن هستند . كه این کار نه تنها اسباب کندی و خرابی کار هارا بار میآورد بلکه بین منسوبین و مستحقین عقده و دلسردی ایجاد میکرد .

 ژرف و پهنای توطیه ضد دولت جمهوری افغانستان  در (( جنگهای کابل ))  به  نیکویی بررسی شده است ، ولی به نظر من در بعد بیرونی در پهلوی کشور های  روسیه  ،آیران  و  پاکستان, سهم  خرا بکارانه   فرانسه را نیز نباید نا دیده گرفت . فرانسه در زمان حیات مسعود کمک های مادی و معنوی به او و دارو دسته اش مبذول میداشت كه پس از مرگش این روابط ادامه داشت ودارد . آقای  ،،سید  ،، در نگارش های آینده باید درین گستره کاوش  وپژوهش های  دقیق انجام دهد .   

پیرامون نقش اشخا ص در ایجاد بحران   كه سرانجام به سقوط دولت ج . ا  انجامید ،  در (( جنگ های کابل  )) از دشمنان هوشیار بار بار یاد شده است ولی از دوستان نادان هیچ تذکری صورت نگرفته است . نقش خاینانه و جاسوسا نه جنرال مومن  ، آزاد بیگ و پهلوانان  وبعد ها جنرال دوستم ، جنرال سید حسا م الدین وجنرال خان آقا کاملا روشن است .واما نقش منفی و خطر ناک دوستان نادان و  در راس انها  مانوکی منگل كه با خیره سری  ، غرور و کبر و نخوت زمینه های تطبیق پلان دشمنان مردم وکشور مرا فراهم نمود .در(( جنگهای کابل)) کاملا مسکوت گذاشته شده است  .یاد داشت ها،  شرح رویداد ها و تبصره های نویسنده های بیطرف حکایت گر آنست كه   کنش های  مانوکی و همراهان  ،همیشه وبویژه در بحران مزار ویرانگر و تباه کن بود . واگر به گونه مثال ، دشمن پلان گسترده توطیه را ساز ماندهی کرده بود زمینه ساز  ووسیله پیاده شدن این پلان،  دوستان نادانی چون مانوکی منگل و همراهان شدند . ولی اگر با درایت وحوصله و هوشیاری عمل میشد جلو آن پلان شوم گرفته میشد ویا اقلا تا تطبیق پلان صلح ملل متحد ازان جلوگیری میشد .               

مانوکی  منگلی  را كه من میشناسم نه لیاقت و نه گنجایش کار های سترگی همچو ن رفع بحران ، قناعت دادن مخالفان و مانند اینهارا داشت ، نامبرده خلاف نوشته آقای عظیمی نه تنها همصنف شاد روان نجیبالله نبود كه همدوره ایشان هم نبود ، او از انردیف آدمهایی بود كه در لفظ مترقی ولی در عمل هنوز شدیدا  پیر و علاقه مند  اصول و اساسات حیات قبیلوی بود ، ازهمینرو در رویدادهای مزار اگر دلسوزانه ،با شکیبایی و هوشیاری بر خورد میشد ، تجرید نمودن اجنت های بیگانه گان از فریب خورده گان کاملا میسر بود ولی آقای منگل چون   با تعصب و غرور بیجا عمل نمود ، بهانه گیرنده هایرا كه شکار فریب دشمنان شده بودند به عوض کشاندن شان به جانب حاکمیت ،آنهارا بیشتر از حاکمیت فاصله داد .

   معنی تذکرات بالا چشم پوشی از ژرفا و پهنای توطیه دشمنان درونی وبیرونی و مار های آستین آنطوریکه به نیکویی در ((جنگهای کابل )) بازتاب یافته است ، نیست ، بلکه برخورد   غیر هوشیارانه ، غیر مسوولانه توام با غرور و تعصب به جای خنثی سازی ،  زمینه ساز پیاده شدن پلان دشمن گردیده است .

یکی از مظاهر عقب مانده گی ما همانا قضاوت های عجولانه در مورد اشخاص میباشد  . ولی قضاوت من  در مورد مانوکی  منگل ( كه  شاید  نا درست باشد ) از تجاربی كه  از  شناخت نامبرده طی سالهای طولانی دارم ، ناشی میشود . گرچه حالا بسیار دیر شده است ولی برای دقیق شدن  تا ریخ ، خالی از مفاد نیست .   هکذا قضاوت بالا  نباید دال بر تغییر عقیده من در قبال رویداد های آغاز سال ۱۳۷۱  خورشیدی تلقی شود  .  من به این عقیده هستم و خواهم بود كه  : رویداد های ویرانگر وخونبا ر یکه ازفروردین آن سال آغاز وتا امروز ادامه دارد ، نتیجه نا پختگی ،زدو بند  ها بادشمن ،سستی ایمان و عقیده به آرمانهای پاک ،معامله گری در جهت منافع شخصی ،گروهی، فامیلی ،گروپی و انتقام جویی های تیپ فیودالی و بالا خره آله دست دشمنان خارجی قرار گرفتن  مسوولان بلند پایه حزب ودولت ، میباشد .  

    جایگاه ومقام دکتور نجیب الله نزد همه مردم میهن منجمله همه گروپ های ساخته شده از بدنه اصلی ح ، د . خ .ا . ( حزب وطن )به مثابه حامی ،منادی ، و قربانی صلح وبرادری ، پر ارج و والا است . و بمثابه انسان فداکار در راه صلح و بهروزی مردم میهن نامش درج تا ریخ گردیده است .

استفاده از  نام و  فوتو های دوکتور نجیب الله ازطرف کاندید های چپ و دموکرات  منجمله کاندید  نهضت فراگیر در انتخا بات ریاست جمهوری افغانستان ،  شاهد روشن ادعای ماست .

باید بگویم كه  هرگاه ما خواسته باشیم سخنان ما ازجانب اکثریت مردم پذیرفته شود باید عاری از قضاوت یکجانبه ، ذهنی گرایانه و حب و بغض شخصی باشد .

پیرامون نقش مثبت یا منفی اشخا ص دیگر در رویداد های سال ۷۱ و بعد ازان باید  به گونه عینی ، بدون حب و بغض شخصی بر خورد و داوری نماییم  . فراموش نشود كه در زمانه ما

 (سده بیستو یکم ) درسیاست ، دوست و دشمن  دایمی و ابدی وجود ندارد . همچنان در داوریها باید شرایط زمان و جای رویدادها  را در نظر داشته باشیم . 

در هفته آینده در فرجامین بخش این نوشته پیرامون نقش مثبت یا منفی پر سو نا ژ دیگر در رویداد های سقوط  حاکمیت دموکرات و سیکولار و به قدرت رسیدن قهقرا گرا هاوو حشی ها 

كه تا امروز  ( وبه کی معلوم كه تا به  چه  وقت ؟  )  بر شانه های خسته و نحیف مردم بلا کشیده ما سوار هستند ، به کاوش بیطرفانه  میپردازم .

 

 


بالا
 
بازگشت