داکتر خاکستر
تصور گاه گذشتن دوکتور
نوشته اند که جنرال دوستم ،آنکه اهتمام به " حفظ قدرت " کرد تا تمکبن به " رای اصول " ،پس از به دار آویختن "دوکتور " بدست طالیان ،غمگنانه اشک ریخته است و نادم از گذ شته ،به کج رفتاری چرخ دوار ، لعنت فرستاده است. بخوانید : هنگامیکه فیته ثبت شده اعدام او را دید ،متاثر گشت و گریست.دوسنم از آنچه با او کرد ه ، متاسف است .( ۱)
گریستن دوستم
شناخت گزینه های انتخاب برای دوستم ،گاهیکه " دوکتور " رهسپار "سرزمین عجایب " بود ،چه دشوار بوده باشد که در فردای به دار آویختن او ،اشک ریخته است ؟میپرسند و میپرسم و به کرات : یا این خیل ناراضیان سیاست های راهبردی " دوکتور " بود که به جای او اندیشیدند و فرمان به توقف و برگشت او دادند ؟ .حد اقل هواداران او ، سیزده سال پس از مرگ درد آلود او چنین می اندیشند که دوستم قادر به تفریق " گزینه بهتر " نبوده است.معتقدند که او ،آن فرمانده بی بدیل ، " فرع و اصل " در سیاست را ،نگفتند " هنر جنگ " را ،نتواند از هم تفریق کند..میپرسم از خود و با اعجاب ،تفاوت تفریق مفهومی از آنچه اتفاق افتاده ، دشوار خواهد بود ؟ پاسخی دارم هرچند کوتاه : نه . میگویم و میگویند آن دولت مستعجل ، به علل گونه گون درونی و بیرونی ،محکوم به فروریزی بود.اما کیست که نداند ، تصور گاه گذشتن دوکتور ،چه درد آور بوده است ؟ .دوست و دشمن رفتار دگرگون آن " سر بدار " را ، " بستن دل به این و آن " میپندارند .میگویند " ادب پرورده عشق بود و نگه را ناله میکرد " .(۲)
در دشت سوزان حیرتان
گاهیکه در دشت سوزان " حیرتان " ، ببرک کارمل عتاب زمان را به سر آورد ی و دم نزد ی ،خبر مرگ دوکنور را با شعف داد زدند ، میگویند بر آن داد زن بر آشفت و خود در خلوت اشک ریخت و زار گریست .میگویند ناتوان یاد گیری نبود ،و خوب آموخته بود چگونگی نمای قابلیت ها وظرفیت ها را ،باز شناسی کند. ورنه چگونه ظرف شکیل دولت را ، در کف " دوکتور " میگذاشت ؟ میگویند این بازی " بیرونیان " بود که میان من و ما ،نگذاشت "حق مطلب " ادا شود و گفت و شنود و اقناع و تساهل و تسامح ،جایگزین مخفی گرایی و بر اندازی شود.میپرسم مگر چنین نبود ؟
۱: سرنوشت غم انگیز افغانستان ،فلیپ کاروین ،برگردان حکیم سروری
۲:بیتی از بیدل