فرزند کرزی درکام شیر یا شیر در دام کرزی؟
اسدالله جعفری
از قرار معلوم کرزی با یک سیاست حساب شده ،بزرگ ترین رقبای احتمالی خود را از صحنه بیرون راند وبنادارد چهال سال دیگر درپست ریاست جمهوری باقی بی ماند وبعد از چهار سال دیگر این پست ریاست جمهوری را به همسرش زینت، بانوی اول افغانستان واگذارد تا بعد از هشت سال حکومت انتخابی همسرش ،این حکومت انتخابی ریاستی را بدل به حکومت شاهی انتخابی کند ودر خانواده کرزی ثابت نگهدارد تا «میر ویس» بزرگ شود واین دور باطل از سر آغاز گردد.
می گویند آقای گل آغا شیر زی ،خود را برای انتخابات ریاست جمهوری آماده کرده بود وبرای این که قوم تاجیک را نیز با خود همراه کند از برادر احمد شاه مسعود واختلاف احمد ضیاءبا کرزی استفاده نمود ه ایشان را دعوت به ائتلاف نموده بوده که این در خواست از طرف احمد ضیاءمورد قبول واستقبال گرم واقع می شود وخودرابعنوان معاون اول آقای شیر زی ،آماده رقابت با کرزی می کند.
وقتی آقای کرزی این حرکت آب زیر کاه شیر زی را می بیند واز ائتلاف گل آقا با ضیاء مطمئن می شود،ابتدا به سراغ مار شال تشریفاتی وجنگ سالار بریده از برادران احمدشاه مسعود می رود ورگ خواب جناب مارشال قافیه باخته را پیدانموده به هیپنوتیزم ایشان می پردازد وبر روح گناه آلود وروان کابوس زده ایشان حکومت نموده ایشان را بنده خویش می سازد.
در نوبت بعد به سراغ شیرزی می رود وایشان را به قصر گلخانه وکارخانه برده سازی دعوت می کند .وقتی گل آقا در قصر گل خانه با کرزی گرم می نشینند وحس پشتونیزم گل می کند، کرزی از نیروی هیپنوتیزم قومی واحساسات پشتونزیم استفاده نموده فرزند خود میر ویس رادر آغوش شیر می دهد ومی گوید:
این فرزند پشتون است ،همین طور که من فرزند پشتون را به دامانت وانهادم، ریاست جمهوری را به تو می بخشم ،بشرطی که بتوانی این فرزندان پشتو ن را برای فردای افغانستان تربیت کنی.
شیر زی نیز احساساتش گل می کند وبرگونه های میر ویس گل بوسه ی می نشاند ومی گوید کرزی صاحب :
من کنار می روم وریاست جمهوری را به شما می بخشم تا ...
بله این عصبیت پشتو نیز می بود که قوم تاجیک ونسل شیر پنچ شیررا دردام انداخت وچون ربا هی بدنبال شکار موش فرستاد .