آغاز غائله کوچی گری،اولین هدیه انتخاباتی

رهبران هزاره به مردم هزاره

 

اسدالله جعفری

طبق خبر های نشر شده در سایت های افغانستانی،هجوم آپارتایتی کوچیان بالیده در دامان فرعون های زمان در هزارستان آغاز شده است.

غائله کوچی گری از پدیده های نادر تاریخ نیست بلکه یک حقیقت تاریخی نامشروع است که با رنگ ولعاب های گونه گون ظاهر شده وبه مسیر خود ادامه می دهد.

غائله کوچی گری وفرهنگ زندگی در پشت شتر از دست آورد های استعمار در افغانستان است ومخصوصا استعمار پیر اینگلیس .

اما غائله آفرینی کوچی گری در قرن دموکراسی از تناقض های پرادوکسکالی جهان مدرن می باشد.جهان مدرنی که از یک طرف ادعادارد که حقوق بشر وپاسداشت این میثاق بین المللی از طرف حکومت ها اولین پارامتر دموکراتیزه بودن آن حکومت وجامعه است .ولی در عمل نه از حقوق بشر خبری است ونه از حکومت های که این میثاق بین المللی را پاس دارند.

 از متناقض نمایی اصل دموکراسی ومغالطه بافانی جهانی وشارحان آپارتایت منش دموکراسی که بگذریم ،به تناقض گویی  مدعیان رهبری سیاسی وبندگان وبردگان ریاست وچوکی خود هزاره ها برمی خوریم.تناقض گویی های که در عین تناقض آشکار بین گفتار ورفتار این مدعیان زعامت خلق فرهنگ آفرین وصادق ،نوعی بی شرمی واز خدا بی خبری را نیز در بطن خود دارد.

وقتی آقای خلیلی در ایران آمد ودر میان رمه های از گوسفندانش به توجیه بندگی وبردگی خود در برابر کرزی پرداخت وبا همان طرفند همیشگی اشک درچشمانش حلقه زد وگفت :

«من نمی گویم چه گذشت واگرروزی به منطقه آمدید خواهند فهمید که برای آن مردم چه کسی کارکردند»

او در تهران ومشهد وقم از فرمان بیمار خداوندگار وولی نعمت خود کرزی دفاع کرد ومدعی شد که :

«ما فرمان باز گشت کوچی ها را گرفتیم اما دیگرا ن بودند که با خود سری های خود نگذاشت که فرمان عملی شود ومتأسفانه فاجعه بعد از فرمان رخ داد»

خلیلی در سفرمعامله گرانه خود درزمستان گذشته به ایران،علاوه بر این که توافق نامه  باز گشت مهاجران ولغو کارت های مهاجرت مهاجران وجایگزین نمودن پاس پرت کارگری را امضاء نمود،در سه شهر ایران به سخنرانی  توجیه گرانه نیز پرداخت واز حکومت کرزی وبی کفایتی ها وهمسویی کرزی با طالبان دفاع نمود واز خیزیش مردمی مردم قهرمان کابل به  نوعی اظهار انزجار وبی زاری نمود.

البته او در همان سخنرانی مشهد وقم گفت که من در میان سه صد نفر از بزرگان وموسفیدان وروشنکران شما در کابل گفتم که :

اینه این خلیلی ،در خدمت شما .هرچه شما بگویید خلیلی آن را قبول می کند .اگر می گویید استعفابده ،اسعتفا می دهم واگر می گویید تظاهرات شود من پیشا پیش شما خواهم بود واگر می گویید در بهسود برویم ودر کنار همان یتیمان بهسود باشیم من هم آماده ام واین معاونت برای من هیچ ارزش ندارد»

«همه گفتند نه شما کاری درست کردید که استعفا ندادید.تظاهرات هم به مصلحت نیست ومذاکره بهترین گزینه است وشما باید ریاست این کمیته را بعهده بگیرید»

به هرحال سال گذشته هرچه بود گذشت وآقای خلیلی ،محقق واکبری نیز هرچه کردند درحافظه تاریخ وذهن پاک خلق هزاره است وروزی هم تاریخ وهم مردم عزیز وپاک هزاره قضاوت خواهند کرد.

اما سخن در این است که امسال چرا باز غائله کوچی گری تکرار شد ؟

طبق خبرهای رسیده به ایران ،آقای محقق واکبری با کرزی کنار آمده ودرانتخابات پیش رو ازکرزی حمایت می کنند.

اگراین سخن راست باشد (براساس گفته های نزدیکان آقای محقق واکبری این سخن راست است وواقعیت دارد) پس آن عربده های سال گذشته چه می شود؟

مگر آقای محقق نگفته بود که اگر کرزی جلو کوچی ها را نگیرد به مردم می گویم که یک رأی هزاره حرام است به کسی که دستش به خون هزاره آلوده باشد.

مگر آقای اکبری در مشهد ودرجمع روحانیون در «جامعه المصطفی العالمیه»نگفت که رابطه ما وکوچی ها رابطه فلسطین واسرائیل است

پس چه اتفاقی افتاد که باز درکنار کرزی قرار گرفتند؟

حالا که براساس مصلحت درکنار کرزی قرار گرفته اند نتیجه آن مصلحت اندیشی چرا قتل وغارت وآوارگی  خلق هزاره است؟

مگر آقای خلیلی سه هزار انسان هزاره را به آقای کرزی نه فروخت؟پس چرا با فروش این  سه هزار انسان هزاره باز انسان هزاره به گلوله بسته می شود وخون پاک فرزندانش نقش زمین می گردد؟

آیا این هدیه انتخاباتی کرزی ومدعیان زعامت هزاره،به مردم هزاره است؟

خلیلی سه هزار نفررا از سراسر کشور جمع نمود ورسما از کرزی حمایت کرد وادعاع نمود که کرزی برایش وعده های خوبی داده است واز جمله این که دو ولایت جدید ایجاد می شود یعنی بهسود وجاغوری بدل به ولایت می شود.

اما اکنون می بینیم که این دو ولایت وعده داده شده کرزی ،بدل به قتلگاه خلق هزاره می شود وکرزی با قاتلان خلق هزاره تبانی دارند ومماشات می کنند وکریم خلیلی در پستوهای «تشناب» کرزی بدنبال چه می گردد؟

براستی اگر آقای محسنی به خاطر همسویی با قاتلان خلق هزاره سزاوار لعن ونفرین مردم هزاره است وهمین رهبران دروغین هزاره خود آتش بیار این فتنه اند،چرا کسانی که اکنون در کنار کرزی دستشان به خون خلق هزاره رنگین اند ،سزاوار لعن ونفرین نباشند؟مگر آقای محسنی به خاطر قندهاری بودن خود از جامعه هزاره طرد شد ؟ویابه خاطر خاموش ماندن در فاجعه های چون فاجعه افشار؟

پس اگر آقای محسنی به خاطر خاموش ماندن در فاجعه افشار ...از جامعه هزاره طرد می شود،چرا دیگرانی که اکنون در فاجعه بهسود وجاغوری بردهان لجام بندگی زده اند از جامعه هزاره طرد نشوند؟

خلق قهرمان هزاره ،باید روشن وصریح اعلام دارند که راه شهید مزاری واندیشه های رهایی بخش مزاری ،معیار خدمت وخیانت رهبران هزاره اند وهرکسی که مدعی زعامت ورهبری خلق هزاره است ،درعمل ثابت کند که درراه مزاری است وبه اندیشه های رهایی بخش مزاری وفادارند

خلق هزاره به فرموده شهید مزاری عاشق قیافه ی هیچ کسی نیست وبا هیچ یک از اقوام ساکن افغانستان دشمنی ندارند اما هرکسی درهرلباس وباهرنام ودین وآئینی که باشد ،اگردستش به خون فرزندی از فرزندان هزاره رنگین شود،او دشمن خلق هزاره است  حال هرکه می خواهد باشد:

کوچی

کرزی

خلیلی

محقق

اکبری

یا هرکسی دیگر که باشد.

خط قرمز هزاره، راه واندیشه های آزادی خواهانه وصداقت ووفایی مزاری است وهرکسی که روی این خط قرمز پابگذارد ،او دشمن هزاره است اگر چه این آدم جامه پیغمبرخدا را برتن داشته باشد وقرآن خدا را معاویه واربرسر نیزه کند .

غائله کوچی گری آزمونی است بزرگ برای نشان دادن صداقت  مدعیان رهبری جامعه هزاره و وفاداری به آرمان شهید راه آزادی وعزت شهید بابه مزاری.

هرکسی که در این آزمون ،سربلند وروسفید ،بیرون نیاید، بداند که خلق هزاره بااو ودرکنار او نیستند.پس مدعیان رهبری جامعه هزاره از همین اکنون حساب خود را یک سره کنند:

 یادرکنار مردم بمانند تا چون شهید اقالیم قبله مزاری بزرگ ،سرداروسرورباشند ویادرکناردشمنان خلق هزاره قرارگیرند ومطرود خدا وخلق خداباشند ودر دوجهان روسیاه .

 


بالا
 
بازگشت