م. نبی هیکل
مارکیت سیاسی
قسمت سوم
اولویت ها
در نحستین بخش سلسله مقاله ها زیر نام مارکیت سیاسی بر مفکوره ی نفعجویی انسان مکث کردیم و در دومین مقاله براحزاب سیاسی درمارکیت سیاسی توجه نمودیم. در مقاله ی اولی گفتیم درحالیکه برخی از انسانها درپی منافع خود اند، تعداد آنانی که برای اصول و نورمها و ارزشها از جان و مال خود میگذرند به مراتب بیشتر است. در مارکیت سیاسی نیز برخی انتخاب شدن را چون دادوستد اقتصادی می بینند و میخواهند رای مردم را بخرند . برای رسیدن به مقام مورد نظر سرمایه گذاری مینمایند تا آنچه را مصرف کرده با منافع آن در سالهای بعدی بدست آورند. برخ دیگر در مارکیت سیاسی باحفظ معیارهای ایدیولوژیک و اخلاقی برای کسب اعتماد و رای مردم کار مینمایند. در این رابطه باید پرسید: برای دسته اولی چه چیزی و برای دومی چه چیزی در اولویت قرار دارد؟
چگونه میتوان اولویتها را در این دو دسته تفکیک و شناسایی کرد؟
مقاله دوم احزاب سیاسی در مارکیت سیاسی را مطرح کرد. درنوشته کنونی بر اولویتها ی سیاسی در مارکیت سیاسی مکث میشود.این مبحث با مباحث پیشین رابطه دارد زیرا در مارکیت سیاسی متاع سیاسی مورد داد و ستد قرار داده میشود. در این مارکیت احزاب سیاسی و متحدان آنها(گروپهای فشار) فعالیت دارند، و ما میتوانیم هم فعالیتها و هم امتعه در این مارکیت را دسته بندی نماییم.
1) فعالیتها در مارکیت سیاسی
o لوبی وبسیج روابطه: این مرحله را میتوان مرحله ی مقدماتی در مبارزه ی انتخاباتی دانست که در سطوح مختلف میتواند صورت گیرد.
o تشکیل اییتلافها:اییتلاف رادسته بندی گروپهای سیاسی رقیب میدانند که نتیجه ی احساس تهدید مشترک، ویادرک این حقیقت میباشد که اهداف گروپهای متذکره از راه فعالیت مستقلانه برآورده شده نمیتواند. در ادبیات سیاسی ازگونه های مختلف اییتلاف نامبرده میشود. در این مرحله اولویتها اهمیت و صراحت بیشترمیابند. اییتلافها میتوانند بر اساس نزدیکی منافع ذهنی و عینی صورت گیرند. سوال اساسی این است که چه چیزی میتواند مشروعیت اییتلاف را تامین نماید؟ اییتلاف میتواند مانند اتحاد مشروع و نا مشروع باشد. ییتلافها همواره به هدف تامین اکثریت تشکیل میگردند، در حالیکه همواره در حد برندگی باقی میمانند.دو حقیقت را در این رابطه خاطرنشان مینمایم: 1) نامزد کردن به یک مقام در اداره عامه و رهبری همانند حق انتخاب عبارت از حق هرفرد واجد شرایط میباشد. این مردم است که نامزد ان شایسته ی مورد نظر خود را به مقامهای انتخابی برمیگزینند. داشتن معلومات کافی، اصول گزینش و اولویتهااز نطررای دهندگان لازمه های قراموش ناشدنی اند.
o 2) در واقعیت امراین اقلیت (های) متحد و سازمان یافته اند که حکومت مینمایند ، نه اکثریت غیر منسجم و غیر سازمانیافته. اکثریت سازمانیافته در دموکراسی ها در انتخابات سراسری و در جنبشهای اجتماعی ملی (جام) فرضت اعمال فشار بر سیستم و سیاستها را دارا اند.
o مبارزات انتخاباتی: مبارزه ی انتخاباتی که در آن از تاکتیکهای مختلف بصورت آشکارو پنهان استفاده بعمل میاید میتواند به جنبش اجتماعی تبدیل گردد. تاکتیکهای معمول عبارت اند از شکل دهی افکار،اقناع ، تطمیع ، زمینه سازی و تهدید.
متاع سیاسی:
o شعارهای انتخاباتی: میتوانند فریبنده و غیر واقعبینانه باشند. شعارهای رای به . . . رای به افغانستان قانونمند پس از هفت سال انارشیزم و قانون شکنی یک مثال برجسته از شعارهای فریبنده است. تغییر مثبت، آغاز نو مشالهایی از شعارهای عام اند.
o برنامه ی انتخاباتی: اغلب برنامه ها غیر مشخص ،عام و تعبیرپذیر اند و پس از انتخابات به علت پویایی جامعه و انکشافات در سطح وعده باقی میمانند.
o صلاحیتها ومنابع: معاملات و خرید و فروش صلاحیتها مانند وعده ی مقامها ی رهبری در اداره ی عامه را ممکن است تطمیع به حساب آورد. هرگاه چنین اقدام اساس ترس و هراس را داشته باشد و به هدف تامین منافع صورت گیرد آنها را در دسته ی ایتلاف میتواند دسته بندی نمود. بهترین اییتلاف عبارت از ایتلافی میباشد که بر اساس نزدیکی نورمهای فکری و برنامه ای شکل میگیرد.
تاکتیکهای مبارزاتی: درحالیکه اهداف همه ی نامزدها رسیدن به مقام مورد رقابت میباشد، تاکتیکهای رسیدن میتوانند گوناگون باشند. این تاکتیکها را میتوان به دو دسته ی مجاز و غیر مجاز تقسیم کرد.
رای دهندگان میتوانند نامزدان را بر اساس اولویتها ی آنان تفکیک نمایند.
رای دهندگان میتوانند آنانی را که هدف رسیدن به مقام در اولویت قرار دارد و این هدف استفاده از هر وسیله را برای رسیدن به هدف مقدس میسازد، از آنانی تفکیک نمایند. این دسته از راه تطمیع رای مردم را میخرند و یا از راه های دیگری مانند تهد ید،و زمینه سازی رای را بدست میاورند.
رای دهندگان باید در مورد عواقب این دو برخورد برای مردم ستمکش فکر نمایند ؟
هر انتخاب باید بر1) حاکمیت یکسان قانون ، 2) سپردن کار به اهل کار،3) فراهم آوری زمینه های مشارکت سیاسی مردم با ضمانتهای مشهود و مستند تاکید نماید.
مردم باید بدانند که با انتخاب رییس جمهور میتوانند میان گذشته و آینده شان فرق گذارند.
پایان
+++++++++++++++++++++++++++++
مفکوره مارکیت سیاسی از مفکوره ی مارکیت اقتصادی سرچشمه میگیرد. این دو در خطوط اساسی همگونیهایی دارند که این دو را در مکتب فکری واحد قرار میدهد.
همگ.نی ها و تفاوتها میان این دو مارکیت موضوع بحث کنونی نیست، بلکه معرفی متاع این بازار در محراق توجه قرار دارد. با سطح نگری میتوان بر این ندیشه صحه گذاشت که آدمی در پی نفع شخصی خویشتن است. از این هم میتوان جلو رفت و مانند برخی ادعا کرد که آدمی نه تنها در پی نفع شخصی، بلکه در پی کسب حد اکثر نفع میباشد. برخی هم مفکوره ی اعظمی ساختن منافع را مورد انتقاد قرار داده و موضوع ارضای فرد سودجو را مطرح کرده اند. از آنجایی که سطح حرص و آز فرد را میتوان از نگاه درجه ی شدت و ضعف درجه بندی کرد، میتوان حد اعظمی را نیز به ارضای حرص و آز فرد مورد بحث مربوط دانست.
ما همه از رویداد تظاهرات کارگران روز مزد استخدام شده از سوی یک حزب سیاسی در دهه ی اول ماه جون اگاه هستیم. نگارنده میخواهم در این مقاله پیرامون این موضوع ابراز نظر نمایم.
نه تنها استخدام افراد برای نمایش قدرت و اعمال فشار در مورد مشخص یاد شده به منفعت پرستی و سود جویی آدمی رابطه دارد، بلکه ساختارها نیز در این راستا انکشاف مینمایند و به همین دلیل در آغز سخن به آن اشاره شد. استدلالی که در این مقاله ارایه میشود به معنای حمایت نگارنده از استدلال و شیوه ی تفکر مربوطه نمیباشد. هدف اساسی این است که تعداد زیاد احزاب سیاسی آگاهانه و غیر آگاهانه به این کار متوسل میگردند. سوال اساسی این است که چرا این یا آن شخصیت حقیقی و حکمی به این یا آن کار( دربحث کنونی عمل سیاسی) اقدام مینماید؟
چرا ما به یک سازمان سیاسی میپیوندیم؟ چرا سازمان های سیاسی بوجود آورده میشوند؟ چرا افراد خود را به مقامهای رهبری انتخاب مینمایند؟
چرا افراد به اعتراض میپردازند؟ چرا افراد از افراد و سازمانها حمایت میکنند؟
بصورت خلاصه همه ی این پرسشها به پرسش در مورد انگیزه فعالیت سیاسی برمیگردد. تیوریها در مورد این انگیزه ها را در کتب علوم سیاسی میتوان دریافت. در اثری زیر نام " اکتویزم سیاسی" ، که در یکی دوماه دیگر منتشر خواهد شد، خلاصه ی این تیوری ها را بیا داشته ام.
به این سوال تاکنون دو پاسخ عمده داده شده است.
پاسخ اولی انسان را موجودی میداند که بر اساس روحیه ی خود نفع پرستی عمل میکند. تیوریهای مربوطه از انسان متذکره یک تصور ماشینی را بدست میدهند که به ماشین حساب شباهت دارد. چنین فرد آنچه را انجام میدهد که اگر بیشترین نفع را موجب نگردد به کمترین نفع نیزنیانجامد. به چنین برخورد، برخورد محاسبه شده نام داده اند. هرچند اصطلاح راشنال(rational ) را عقلی میتوان ترجمه نمود، مگر بهتر آن است که آن را محاسبه شده یا برخورد سنجیده شده نامگذاریم. مگر زمانی که در تیوریها از راشنال صحبت میشود، منظور انسان عاقل است که در نادرستی آن میتوان کمتر شک داشت.
تیوریهای اقتصادی و سیاسی درراستای همین استدلال بنا گردیده و انکشاف داده شده اند. آدام سمیت معتقد بود که نانوای و کفش دوز و . . . نه برای آن کار میکنند که دیگران گرسنه و پا برهنه نمانند، بلکه برای خود کار میکنند تا از آن راه نیازمندیهای خود را برآورده سازند. مفکوره اساسی این است که هرکه باید به فکر خویشتن باشد.
همه میدانیم افراد و احزابی وجود دارند که تنها به فکر خود اند. این نیز درست است که افراد و احزاب سیاسی ای نیز وجود خواهند داشت که تنها در فکرخود نیستند. آیا افراد و احزابی وجود دارند که تنها در فکر دیگران اند؟
اشتباه تیوریسنهایی که انسان را خود نفع جو میپندارند در این است که با دیدن چند مرغابی سیاه نتیجه گیری مینمایند که همه ی مرغابیها سیاه اند. اگر همه مرغالی ها سیا میبودند، چگونه ممکن بود که برخ دیگر ادعا نمایند همه مرغابیها سپید اند. پس مرغابی ها هم سیاه اند هم سپید و ممکن است در رنگهای متنوع نیز وجود داشته باشند. حقیقت این است که انسانها در گام نخست از تجربه خود میاموزند.
بر اساس گونه های سیاسی تیوری انتخاب عقلی سیاستمداران و بازیگران مارکیت سیاسی برای اعظمی ساختن منافع خود در مارکیت متذکره فعالیت مینمایند. آیا هریک از کاندیدان مفام ریاست جمهوری ماه اسد درکشور ما مانند هر سیاستمدار دیگر در دنیای امروز در پی کسب رای بیشتر نیستند؟
نقیصه ی تیوری نامبرده در این خصوص نیز آشکار میگردد، زیرا این تیوری توجه اعظمی را از سایر موضوعات مهم و حیاتی برگردانده و به کسب رای بیشتر برمیگرداند. در سیاست این موضوع به دموکراسی رابطه ناگسستنی دارد. این چنین باورمندیها نه تنها سرمایه اندوزی را تبریه مینماند بلکه فقر و بیچارگی را نیز میتواند تبریه نماید. مهمتر از همه در رابطه ی اهد ا ف – وسایل هم اهداف و هم وسایل رسیدن به آنها را بر اساس نفع پرستی ذاتی آدمی میتواند تبریه نماید.
امروز تعداد داوطلبان کمتر از آنانی است که برای دستمزد کار میکنند. افراد برای رسیدن به مقام رشوه میدهند و یا مقام را میخرند. صرف مبالغ هنگفت نامزدان مقامهای رهبری مانند ریاست جمهوری و نمایند گی مردم به کدام هدف صورت میگیریند. آیا این افراد در کشورهای مختلف آنقدر نیک اند که برای دریافت امکان خدمتگذاری به مردم، به تشکیل اییتلافها دست میازند و از کیسه ی خود واین وآن صرف مینمایند؟
تمایزی را دررابطه با انگیزه ها باید انجام دهیم. به عبارت دیگر باید به معیارهایی توجه نماییم که امتعه سیاسی در مارکیت سیاسی بر اساس آنها مورد خرید و فروش قرار میگیرند.
مفکوره ی اعظمی ساختن نفع شخصی را میتوان بحیث اعظمی ساختن دستاورد فردی تعبیر کرد. ممکن است فردی هدف کمایی اعتماد و احترام دیگران را در مد نظر داشته باشد. آیا میشود اعتماد واحترام دیگران را مانند رای در روز انتخابات با پول خرید؟ سه نقطه عطف را میتوانیم در این رابطه مهم تلقی نماییم: متاع سیاسی، هدف سیاسی وو سیله ی رسیدن به هدف سیاسی. برنامه سیاسی یک حزب سیاسی و یا یک شخصیت سیاسی عبارت از متاع سیاسی، آنچه را برنامه سیاسی به خاطر آن تهیه شده و مورد تطبیق قرار داده میشود هدف سیاسی میتوان شمرد و شیوه های فروش برنامه و تحقق آن عبارت از وسایل و راه های نیل به هدف اند. حقیقت این است که فعالیت سیاسی یک عمل هدفمند است و مانند هر کار دیگر انگیزه ای برای آن و جود دارد و نتیجه ای نیز از آن توقع برده میشود. برخی آن را بحیث دادو ستد اقتصادی( تجارت و بیزنس) مینگرند و برخی دیگر به آن بحیث دادو ستد اخلاقی نگاه میکنند. درمارکیت سیاسی به باور نگارنده تنها نیروهای سیاسی فعال اند و از آنجا جامعه را مورد خطاب قرار میدهند. برای دسته اولی سیاست عارت ازآن نوع سرمایه گذاری میباشد که به تکثیر و تراکم سرمایه میانجامد. برای دسته دومی سیاست عبارت از اداره ی جامعه بر اساس نورمها و ارزشهای اخلاقی میباشد. به همین دلیل است که ساختارهای سیاسی دارای نفوذ در جامعه را بحیث حلقه های رابط میان مردم و سیستم اداره میشناسند.
درحالیکه باورمندی در مورد نفعجو بودن انسان مورد سوال جدی قرار دارد، تعداد افراد نفعجو اندک نیست و این خود موجب دردسرهای کنونی بخصوص در سیاست گردیده است. به همین دلیل میتوان از اجیران و نوکران سیاسی سخن گفت. اینها نه تنها آنانی اند که در ادبیات سیاسی بحیث دست نشانده و . . . یاد میشوند ،بلکه همه ی آنانی که در بدل دستمزد اجاره میشوند و فعالیت را انجام میدهند نه به دلایل غیر از آن. اراده فردی یا جمعی مبتنی بر ارزشها ی اخلاقی باید اساس کار سیاسی قرار داده شوند.
درحالیکه نقش خریدار در این معامله و یا در این رابطه های اجتماعی به پیمانه آگاهی وی از رابطه های متذکره بستگی دارد، این نقش بوسیله ی انگیزه های وی تعیین میگردد.
تعیین مرزدر این رابطه کار دشوار است. زیرا نفعجویی میتواند به معنای پیگیری هدف شخصی تلقی گردد واین هدف بر اساسس درک یا شعور کاذب استوار باشد. این بحث به معنای آن نیست که انسان موجود خود نفعجو میباشد، مگر به این معنا است که تعداد چنین افراد اندک نیست و سرمایداری را مشوق عمده آن میتوان تلقی کرد.
نکته بعدی مهم وقابل توجه عبارت از وضعیت و شرایطی میباشد که انسان مورد نظر در آن قرار دارد. انسانها در شرایط دست نخورده طبیعی و یا همانند آن نیز بر اساس باورمندیهایا و ارزشهای خود عمل کرده است. این ارزشها برای برخی عدول ناپذیر و برای برخی انعطاف پذیر اند، در حالیکه برخ دیگر از افراد به این ارزشها بحیث معیار نمی نگرند. تعداد آنانی که فکر میکنند پول نیکبختی میاورد دن آن به هر قیمت ممکن قرار دارند باید یاد آوری کرد که پول ممکن است به حل برخی از دشواریهای عمده کمک نماید، مگر اساسی ترین خواستها و دشواریها را نمیتواند حل نماید.
رایت میلز در کتاب خود زیر نام " تصورتصور سوسیولوژیک" مینویسد:
'Or consider the metropolis –the horrible, beautiful, ugly, magnificent sprawl of the great city. For many upper-class people, the personal solution to 'the problem of the city' is to have an apartment with private garage under it in the heart of the city and forty miles out, a house by Henry Hill, garden by Garret Eckbo, on a hundred acres of private land. In these two controlled environments – with a small staff at each end and a private helicopter connection- most people could solve many of the problems of personal milieux caused by the facts of the city. But all this, however splendid, does not solve the public issue that the structural fact of the city poses.'(C.Wright Mill.2002:.10).
درحالیکه فرد سرمایدار درساختارمعیینی زندگی مینماید که ساختارهای خورد و کوچک فراوان را احتوا مینماید. در چنین ساختار سرمایه و سرمایه اندوزی و انگیزه و میتودهای حصول آن به موضوع اجتماعی مبدل میگردند. در نهایت امر این سوال را برای وضاحت مساله میتوان به میدان کشید که انجام همه ی این همه فعالیتها به هر انگیزه ای که باشد برای چه هدف یا اهدافی صورت میگیرد؟ در پایان همه ی این اهداف، هدف ارضا ی خواست انسان قرار دارد.
برای جویندگان کارکه در مراکز معیین میایستند، مظاهره کردن نیز کار است. حزب سیاسی که این ا فراد را بحیث مظاهره چیان استخدام کرده به مظاهره چیان و به مظاهره بحیث ابزار نیل به هدف نگریسته. این رابظه عبارت از رابطه ی هدف- وسایل رسیدن به هدف میباشد. حزب سیاسی که چنین معامله را سازمان داده باید از آن درسهای لازم را فراگرفته باشد. دیگران نیز میتوانند از درسهای این رویداد بیاموزند.
هرگاه نفوس کشوررا ، فیصدی روشنفکر در این نفوس و درجه ی اعتماد و باور سیاسی مردم را محاسبه نماییم و اعداد و ارقام حاصله را بر مجموع یکصد حزب سیاسی راجستر شده(!؟) تقسیم نماییم، میتوانیم به دو نتیجه گیری برسیم: 1) احزاب رسمی موجود در کشور بیشتر احزاب احصایوی اند، و 2) احزاب سیاسی ممکن است با افراد دارای وابستگی سیاسی دوگانه سروکار داشته باشند. در هرصورت از حزب اکثریت در کشر نمیتوان سخن گفت، زیرا احزاب موجود با وصف ادعای ملی بودن از نگاه اندیشه و عمل بر تعلقات تنگتر استوار میباشند.
هر حزب سیاسی حاصل آنچه رابر میدارد که میکارد. محصولات سیاسی عمدتآ دیر رس اند.
قسمت دوم
احزاب سیاسی و مارکیت سیاسی
در مقاله پیشین از مسایل متعدد بصورت گذرا یاد شد. عمده ترین مسایل مورد توجه عبارت بودند از نفعجویی فعال سیاسی و دشواریهای آن. در این مقاله در رابطه با احزاب سیاسی در مارکیت سیاسی موجود در افغانستان میخوانیم. پیش از وارد شدن به بحث میخواهم بر این مساله توجه خواننده را برگردانم که در ادبیات سیاسی میان گروپهای فشار و احزاب سیاسی یک علامت فارقه را بحیث نشانه ی تمیز پذیرفته اند و آن عبارت از مبارزه برای کسب قدرت سیاسی میباشد. این دسته بندی به نظر نگارنده خالی از اشکال نیست و دلایل آن را میتوان بصورت خلاصه چنین بر شمرد.
1) احزاب سیاسی درعمل بیشتر بحیث گروپ فشار عمل میکنند. احزابی که هیچگاهی تاکنون با وصف اراده آنها برای رسیدن به قدرت، بر مسند قدرت نرسیده اند موید این استدلال اند.
2) شمار احزابی که به مشارکت درقدرت میپردازند در بسا از موارد بیشتر از احزاب اکثریت اند که به قدرت میرسند.
3) احزاب سوژه ای را که میعاد زندگی فعال آنها به موضوع رابطه دارد و در پی کسب قدرت سیاسی نیستند، میتوان بحیث گروپ فشارتلقی نمود،
4) تفکیک این ساختارها بر اساس اهداف آنان بیشتر نورماتیف است تا وظیفوی. در حالیکه احزاب سیاسی بیشتر بربنیاد اعمال آنان مورد محاسبه قرار داده میشوند.
ناچار احزاب سیاسی راباید بحیث سازمانهای سیاسی ای تعریف نماییم که به هدف نیل به قدرت سیاسی به اعمال فشار میپردازند.
مارکیت سیاسی افغانستان شواهد فراوانی دارد که از اظهارات یاد شده در شماره های یکم و دوم حمایت مینمایند. در قضیه ی افغانستان تعداد زیادی ازاحزاب سیاسی در سطح گروپهای حافظ منافع قرار میگیرندو ممکن است لوبی مهمترین فعالیت آنها را تشکیل دهد.
برخی از دانشمندان دموکراسی لیبرال را بحیث رقابت گروپهای منافع تعریف کرده اند. این تعریف پرده از سیمای واقعی دموکراسی لیبرال برمیدارد مگرنارسا است و نه میتواند سیمای واقعی دموکراسی لیبرال را بشناساند. زیرا:
1) تعریف دموکراسی لیبرال بحیث عرصه ی رقابت گروپهای حافظ منافع این تصور را بدست میدهد که در دموکراسی لیبرال همه ی منافع میتوانند به رقابت بپردازند. این استدلال به این دلیل متزلزل است که رقابت گروپها در سطوح افقی و عمودی صورت میگیرد و همه ی گروپها نه تنها بصورت متساوی از امکانات و منابع برخوردارنیستند بلکه پیمانه نفوذ آنها در سیستم ومیزان دسترسی آنان به مهره های تصمیمگیرنده در سیستم متفاوت میباشند. اصطلاحات انسایدر گروپز واوت سایدرز گروپ از همین واقعیت ناشی میگردند. تعصب سیستم و یا به عبارت دیگر انتخاب سیستم بر اساس ایدیولوژی و یا ملاحظات تکنیکی مانع دیگری در این راه تلقی میگردد. زیرا سیستم بر اساس ردیف بندی و معیارها فعالیت مینماید. سیستم که درآن سیستنمهای فرعی و سازمانها فعالیت دارند خود موضعگیری معیین دارند که به بسیج نیروهای معیین میپردازند که به نفع موضعگیری آنهامیباشد و خود را در برابر مداخله و نفوذ دیگران حفاظت مینمایند.
2) این تعریف همچنان میرساند که دموکراسی لیبرال بر اساس سیاست عدم مداخله عمل مینماید، در حالیکه چنین نیست. سیستم نه میتواند غیر جانبدار باشد، زیرا بقای سیستم مستلزم میکانیزم های حمایوی و وقایوی میباشد. مداخله در چنین حالات عبارت از مدافعه و یا اکمال سیستم میباشد.
3) تعریف نامبرده نقش گروپهای فشار را نادیده میگیرد. اصطلاح گروپهای حافظ منافع همه ی گروهای فشار را شامل نمیگردد و تنها برخی از آنان را احتوا مینمایدو بدین ترتیب سایرساختارهایی که به اعمال فشار میپردازند دور از دید قرار داده میشوند.
4) بر اساس این تعریف اکثریت غیر سازمان یافته نیز از صحنه پنهان میگردد و تنها اقلیتهای سازمانیافته و از آن زمره منافع نیرومند متبارز میگردند.
با درنظر داشت یادداشت بالا میتوانیم احزاب سیاسی در "مارکیت سیاسی" افغانستان را مورد نگرش قرار دهیم.
ساختارهای موجود در این مارکیت را میتوان به دسته های زیر تقسیم نمود:
1) گروپهای حافظ منافع،
2) گروپهای فشار( سیاسی) و
3) احزاب سیاسی
گروپهای حافظ منافع عبارت از ساختارهای سازمانیافته ای اند که از منافع معیین مانند مسالک و مشاغل حمایت مینمایند. این گروپها میتوانند به دفاع از منافع اقلیتها نیز تشکیل گردند. احزاب سیاسی ای را که بر مبنای دفاع از منافع گروپ فرهنگی، مذهبی، زبانی فعالیت مینمایند ، باید بحیث گروپ حافظ منافع شناخت، مگر اینکه سایر مشخصه های دیگر یک حزب سیاسی رادارا باشد.
دراصل خود حزب سیاسی به هدف دفاع ازمنافع معیین و ایدیولوژی معیین تشکیل میگردد. سوال دفاع از منافع حزبی به همین لحاظ مطرح میگردد. تنها اساس اجتماعی حزب سیاسی میتواند بنیاد مشروعیت حزب را تشکیل دهد و در توامیت با ایدیولوژی و اساسات نورماتیف، آن را در مقام حزب سیاسی قرار دهد.
گروپهای فشار را ناگزیریم از نگاه نورماتیف از سایرساختارها تفکیک نماییم. از نگاه تفکیک تیوریتیکی این تمایز را بر اساس هدف کسب قدرت انجام میدهیم، مگر از نگاه کارکرد و وظیفه و از نظر نوعیت ساختار حزب سیاسی همچنان بحیث گروپ فشار باقی میماند.انجمنها، اتحادیه ها و کلوب ها ، موسسات غیر دولتی همه به گونه ای و در زمانی به اعمال فشار میپردازند. اینها متحدین احزاب سیاسی به شمار میایند.
این سوال دارای اهمیت است که پرسیده شود : عمده ترین فعالیت سیاسی احزاب سیاسی در افغانستان چیست که هدف اعمال فشار را برای تغییر پالیسی یا مشی معیین دنبال مینماید؟
این پرسش به نظرمن برای مبارزات مردمی و دموکراسی دارای اهمیت فراوان میباشد. به عبارت دیگر احزاب سیاسی مانند افراد و سازمانها دارای حیات درونی و بیرونی اند وهرد ونوع فعالیت سیاسی برای مردم و برای رفاه مردم اهمیت دارند. شیوه ها و راهکارهای مربوط به اعمال فشار رادرمبحث مربوطه دراثرث زیرنام (اکتویزم سیاسی) دودسته ی عنعنوی و عیر عنعنوی میتوان مطالعه کرد که بیشتر با عنعنه ی اعتراض در ارتباط قرار دارد. در آن مبحث بر شیوه های اکتویزم سیاسی حزبی در افغانستان نمونه هایی را تذکر دادم که تشکیل جلسات حزبی، جلب و جذب اعضای جدید، پخش شبنامه ها، سازماندهی اعتصاب و مظاهره ،مبارزات انتخاباتی و رای دهی را در آن زمینه برشمردیم. اینها را میتوان از شیوه های سنتی اکتویزم سیاسی حزبی تلقی نمود، زیر ا از دوران مشروطیت تاچند سال گذشته دگرگونی چشمگیری در آن به چشم نمیخورد.
با دستیابی به انترنت ، بازگشت رایدهی و مبارزات انتخاباتی به حیات سیاسی وباز شدن مرزهای کشور، اکتویزم انترنیتی وارد حیات سیاسی کشور میگردد و زمینه های بیشتری برای اعتراض و گونه های گوناگون اکتویزم از زمره اکتویزم حزبی فراهم میگردد.
شرایط جدیداز اهمیت موجودیت فیزیکی و کمیت در بسا موارد کاست و امکان حضور ذهنی رادر همه جا فراهم آورد.
عنصر جدید دیگری که نباید آن را ناگفته گذاشت عبارت از شیوه ی غیررسمی و پس پرده اعمال نفوذ میباشدکه به نام لوبی (Lobby) یاد میشود.این راه ورسم در شرایط جدید در نتیجه ی امکانات جدید رسایی و پهنای بیشتر یافته است. توجه به این رسم معمول در سیاست و اداره بعد جدید اکتویزم سیاسی را معرفی مینماید. لوبی را وان سخیندلین بحیث تلاش غیر رسمی به هدف اعمال نفوذ بر صاحبان صلاحیت رسمی تعریف کرده است (Van Schendelen 1990b:13)
در ادبیات سیاسی شیوه ها و تاکتیکها ی گروپ های فشار را به مستقیم و غیر مستقیم ردیف بندی کرده اند و لست تهیه شده بوسیله ی یکی از دانشمندان علوم سیاسی ((Van Schendelen, 1988a:6-9 را برای خواننده نقل مینمایم.
شیوه های مستقیم
o دیدار شخصی
o نامه ی شخصی
o تماس غیر رسمی
o شرکت در جلسه ی استماع
o ارایه ی تقاضتنامه ودرخواست
o مطاهرات و نمایشات
شیوه های غیر مستقیم
o استفاده از پژوهشهای علمی مانندپورها
o تماس با دستیاران و کارمندان نزدیک مقام های تصمیمگیرنده
o تماس با مراجع بالایی و پایینی تصمیمگیرندگان
o تماس گیری با سیاستمداران و کارمندان بلند پایه آشنا
o استفاده از سازمانهای مشابهه
o استفاده ازمعامله داران سیاسی
o فعالیتهای حمایتی هنگام انتخابات و فعالیتهای پارلمانی
o استفاده از امکانات احزاب سیاسی
o استفاده از رسانه های گروپی
o روکردن به دادگاه و محکمه
o استفاده از امکانات بیرون مرزی
شلوز من Schlozman)) و تیرنیTierney)) نیز لستی از تاکتیکها تهیه کرده اند و در آن 27 تاکتیک را نام برده اند. در لست وان سخیندلین نیز دشواریهایی وجود دار (Pijnenburg A.A.G.in Van Schendelen (Ed),1994:158).
درکشور ما چنین گمان زده میشود که لوبی ممکن است عمده ترین فعالیت سیاسی احزاب سیاسی ، گروپهای فشار و گروپهای حافظ منافع را تشکیل دهد. ساختار سیستم و فرهنگ حاکم سیاسی زمینه های باروری را برای لوبی (به زبان عامیانه واسطه بازی)فراهم میسازد.
موضوع بعدی قابل توجه را میتوا ن به کمک رابطه ی اهداف – اسباب (-meansٍٍEnds ) توضیح کرد.در رابطه با احزاب سیاسی این رابطه چنین میتوان توضیح نمود:
اندیشه ی منفعتجویی انسان که بوسیله ی مایکروایکونومی و همکیشان آن در علوم سیاسی تبلیغ میگردد کار سیاسی را برای برخی از احزاب سیاسی دشوار میسازد، در حالیکه برای تاجران و معامله گران سیاسی کار را سهلتر میسازد. احزاب سیاسی که در پی اعظمی ساختن منفعت خویشتن اند در چنین بازی از احساسات موقوته و کوتاه اندیشانه در میان مردم سود میبرند و از آنها بحیث ابزار نیل به اهداف خود استفاده مینمایند. برای چنین احزاب و افراد هدف نیل به قدرت، کاربرد هرنوع اسباب و و سیله را برای رسیدن به هدف تبریه میسازد. احزابی که یا چنین اندیشه عمل میکنند خود نیز به وسیله ای مبدل میگردند.تفکیک چنین احزاب از آنهایی که بر اساس اصول معیین فکری و اخلاقی عمل مینمایند تنها از راه کار مردمی ممکن است نه از راه پخش برنامه سیاسی و شعارهای انتخاباتی، زیرا هر فرد و هر سازمان سیاسی بر حقانیت موضعگیری خود پامیفشارد. چه معیارهایی را در انتخاب حزب سیاسی، نامزد مقام سیاسی ( ریاست جمهوری، نمایندگی در پارلمان و یا مقام های رهبری) باید درمدنظرداشت ؟ بیایید این اصول را از زندگی واقعی و دانش مردمی برگزینیم. چند اصل زرین را میتوان بدون درنگ شناسایی کرد:
1) آزموده را آزمودن خطا است: گذشته فرد بر اساس اندیشه و عمل فرد میتواند ارزیابی گردد. آنکسی که در عمل صداقت و وفاداری خود را به قولهایش نتوانسته ثابت نماید یا این توانایی را نداشته و یا به آنچه گفته صادق نه بوده است. تنها تلاشها مشهود میتواند برعکس آنرا ثابت نماید. انسان میتواند از اشتباهات خویش بیاموزد و از راه تصحیح اشتباه میتوان به درستی و نادرستی ادعا آموزش از اشتباه حکم نمود. عمل محک گفتار است. وفاداری و پایداری فرد به معیارهای فکری و اخلاقی از زمره شاخصهای اساسی اند که بر اساس آنها ثبات و سلامت فردی را در برابر محیط و عوامل(داخلی و خارجی) میتوان سنجید.
2) شایستگی فردی: شایستگی فردی را نه باید به بلاغت سن و تعداد حامیان منحصر ساخت. پیر مرد ی که رییس قبیله خود است وبر قبایل دوربر میتواند اعمال نفوذ نماید، این توانایی را دارد تا به تاکتیکهایی متوسل گردد که به تجرید و انزوا، تحریم و تکفیر مخالفان منجر گردد. او باید عادل و مدبر نیز باشد تا با سایرین بدون تعصب بخورد نماید و با درایت رهبری نماید. شایستگی مقدم برهمه باید بحیث عادل بودن و مد بر بودن درک کردد. بدینگونه پای برابری سیاسی به خودی خود در دستو کار وی قرار میگیرد.
3) برنامه سیاسی: برنامه ی سیاسی شامل اعتقادات فردی و سازمانی در سطوح فردی، سازمانی و ملی میباشد که فرد یا سازمان سیاسی تحقق آنها را هدف قرار میدهد. موضعگیری در رابطه باارزشها ومفکوره های مشترک ملی مانند وحدت ملی، استقلال و حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و . . . باید در این برنامه وضاحت کامل داشته باشند.
4) مقایسه ی روابط و ظوابط:ارزیابی مقایسوی روابط و وابستگی های( فکری و مالی) فرد یا سازمان سیاسی به مردم امکان میدهد در مورد گذشه و حال و منابع شخصیت مورد مطالعه وظوابط فرهنگی
شخصیت متذکره به نتیجه گیری دست یابند.
در این اندیشه که نامزد ان مقام منتخب در پی بدست آوردن رای مردم اند تا بهبه مقام مرد نطر برسند، شکی وجود ندارد. این بیان با بیان آتی که ادعا شود نامزدان متذکره در پی آن اند تا به هر قیمتی میشود به هدف شان برسند تفاوت دارد. برای هر یک از نامزدان هدف ثابت باقی میماند، درحالیکه اسباب و ابزار رسیدن به هدف ، شیوه های دستیابی به ابزار و استفاده از آنها میتوانند متفاوت باشند. تحریف حقایق و اطلاعات، مغالطه در مناظره، استفاده از استدلال خشک و سایر تاکتیکهایی که به جلب توجه و علاقمندی منجر میگردند نونه هایی از کاربرد نرم ابزاردرمناظره میباشند. تنها اصول فکری و اخلاقی میتوانند رابطه ی اهداف – ابزار را در چهارچوب مناسب و شایسته نگهدارند. د ر همین جا است که تفاوت میان آنانی که با دید سوداگرانه وارد مارکیت سیاسی میگردند و میخواهند رای بخرند، بدون آنکه متاعی برای فروش داشته باشند، و آنانی که متاع سیاسی خود رابا صرحت در موضعگیری و در چهارچوب اصول فکری و اخلاقی جهت انتخاب در برابر مردم قرار میدهند.
مبارزه انتخاباتی در واقعیت امر تلاشی است برای شکل دهی افکار عامه توسط نامزدان به هدف متقاعد ساختن آنها.اهمیت صراحت موضعگیری نامزد را نه باید در این رابطه نادیده گرفت.