نگارنده: دکتوراندس م. نبی هیکل

 

 

"سال نیکو از بهارش پیداست": نخستین نشانه ها

 

 با گذشت هرروزبه تشکیل کابینه نزدیک میشویم و همپای آن شک و تردید ها در رابطه با ایجاد یک اداره ی سالم  جان میگیرند. بسیاری ها بر اساس تجارب  هشت سال گذشته  با ناامیدی به آینده مینگرند و برخی به  فشارهای عوامل خارجی چشم امید بسته اند. نخستی ها این واقعیت را در نظردارند که عوامل بیرونی از زمره شرکای کمپنی سهامی اند که امروز به نام اداره ی فاسد نامیده میشود و این بار نیز تیم جدید با شیوه های جدید اداره و رهبری شرکت سهامی نوین را رهبری خواهد کرد. دومی ها فکر میکنند که اداره ی سالم تنها تحت فشار عناصر بیرونی ممکن میباشد. هردو نکته ی نظر عاری از حقیقت نیستند و هردو فاقد سلامت کلی اند.

درحالیکه  تجارب هشت سال گذشته نا امید کننده میباشند، دلایلی برای امیدواری وجود دارند.

در این حقیقت که فساد پدیده منحصر به ادارات افغانی نمیباشد، شکی وجود ندارد، مگر این نه به معنای این است که اگر دیگران فاسد اند، ما نمی توانیم فاسد نه باشیم و نه هم موجب رفع یا تخفیف ملامتی جانب افغانی قضیه میگردد ، زیرا هر فرد مسوولیت جوابگویی اعمال  خود را خود بر عهده دارد.

این سوال که کیها عاملان و حاملان فساد اند وچگونه دستگاه را از وجود آنان میتوان پاک کرد به تشخیص عاملان و حاملان فساد بستگی دارد. درمان بیماری بدون تشخیص آن  ممکن به نظر نمیاید. از عاملان منظور آنانی میباشد که در عمل موجب فساد میگردند و حاملان عبارت اززمینه هایی اند که فساد را ممکن میسازند. بدین ترتیب افراد بحیث عوامل از طرزالعملها، مهارتها، روابط اجتماعی ، ابهام ها و کاستی ها در قوانین بحیث زمینه ها سود برده اعمالی را مرتکب میگردند که با نورمها و ارزشهای قبول شده(رسمی و غیر رسمی) در تضاد قرار دارند.در یک عبارت فساد عبارت از انحراف از نورمها و ارزشهایی قبول شده در جامعه میباشد. در زبان ساده  فساد را میتوان رفتار نامناسب خواند.

دستگاه کنونی و  هیات رهبری کنونی دیگر اعتماد مردم را از دست داده اند و نمایش استعداد و کار آیی  وزرای موجود ممکن است اعتماد از دست رفته را نتواند اعاده کند. بنابران سخن نخستی را باید در مورد رهبران آینده، شخصیت، استعداد، تخصص و وفاداری آنان به منافع ملی متمرکز ساخت. چگونه میتوان به چنین افراد دست یافت و چگونه میتوان در مورد آنان قضاوت کرد؟

 تشکیل یک کابینه یا حکومت سالم با سه آزمون عمده روبرو میباشد.  چگونه ممکن است در برابرانتخاب آنانی که برای اینهمه مصارف میپردازند، ایستادگی کرد ؟ برخی ازبه اصطلاح کارشناسان افغان  به آنان حق انتخاب میدهند و این حق یا صلاحیت را ناشی از این حقیت میدانند که این نیروها تمویل کنندگان برنامه ها اند. آزمون دوم ایتلاف نیروهای داخلی میباشد که پیروزی رییس جمهور بصورت قسمی نتیجه ی همیاری آنان  میباشد. چگونه میشود خواستهای آنان را در تشکیل ایلیت سیاسی آینده نادیده گرفت؟ آزمون سومی عبارت از خواست مردم میباشد که کارد برای آنها به ا ستخوان رسیده و بر تیم گسترده ای که از هشت سال بدینسو  به نوبه بر آنها حکومت کرده اند دیگر اعتماد ندارد. بیهوده نگفته اند که" هرچه خام باشد پخته میشود، آدمی که خام شد پخته نمیشود".

 محاسبه این فشارها نشان میدهد که حکومت آینده اینبار نیز محصول مصلحت و مصالحه ی منافع گروپی-حزبی و بین المللی خواهد بود. خواست مردم که در این مذاکرات  نماینده ی مستقیم ندارد از دور اعمال فشار خواهد کرد وتنها آینده در دست آنها قرار خواهد داشت. زیرا حکومت تشکیل خواهد شد و مانند گذشته تایید پارلمان را نیزبدست خواهد آورد، مگر باید مشروعیت خود را از مردم بدست آورد. در نهایت این اتباع افغان است که میتوانند بر اساس حکم خداوند (ج) با تغییر در نفسهای شان حالت شان را  تغییر دهند.

از گذشته باید آموخت. رسانه ها میتوانند و باید احتمالات را در اجندای بحث قرار دهند ودر معرفی افراد شامل لست های احتمالی به مردم و مراجع تصمیم گیرنده مدد رسانند. بدین ترتیب نه تنها دموکراسی بحیث رژیم مباحثه به مردم معرفی میگردد، بلکه فرهنگ تحلیل و ارزیابی جمعی ترویج میگردد و رهبران اداره ی عامه با درنظر داشت دیدگاه های مردم برگزیده میشوند.

کار دومی را باید با انجام آنچه ها آغاز نماییم که تغییر مثبت در کار روزانه را به مردم در عمل نشان دهد. چنین شیوه ی کار صداقت رهبری را تبارز میدهد وبه احیای اعتماد مردم کمک میرساند. تامین عدالت میتواند آغاز مناسبی برای این کار باشد. اما  آمادگی برای مراسم  تحلیف رییس جمهور و معاونین مقام ریاست جمهوری  و بیانیه ی رییس جمهور  پس از ادای سوگند وفاداری به دین، قانون و حاکمیت ملی،  پیام های متضاد را  به مردم انتقال دادند.

تدابیر امنیتی اتخاذ شده که سیاست امنیتی دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق را تداعی میکرد تنها  ایلیت سیاسی را در نظرداشت و مانند سالهایی که گذشت  در خدمت حاکمیت قرار داده شده بود. در شب 27/28 هزاران هموطن شامل زنان و کودکان در نتیجه ی تدابیر امنیتی از رفتن به منازل مقصود باز داشته شدند. برای اولین بار قاطعیت در رعایت احکام امیر به نمایش گاشته شد. این تدبیر نه تنها بار دیگر میان ایلیت و مردم خط فاصل ترسیم کرد ، بلکه نشان داد فراموش کردن زحمت کشان تا چه حد آسان است.

گفته اند " سال نیکو از بهارش پیداست" و امید است اینبار چنین نه باشد.

نشانه ی دوم بحیث هشدار مبیین جمع اضداد است. عقب نشینی جامعه ی جهانی از موضع پیشین در رابطه با مشارکت جنگ سالاران در ایلیت سیاسی و ایستادگی آقای رییس جمهور  در برابر این خواست. ایالات متحده با حضور آقای مارشال در رهبری کشور مخالفت آشکار و صریح داشت و کای آیده نیز به نمایندگی جامعه ی بین المللی اشارتهایی در این رابطه داشت.به این ترتیب به رای ریخته شده در صندقها احترام گذاشته شد واز مداخله به حق خود ارادیت ملت افغان نیز اجتناب شد.

سومین نشانه عدم تشکیل محکمه ی اختصاصی میباشد که بحیث تعلل در مبارزه علیه فساد دانسته میشود. این عبارت از تعلل در پیروزی حق بر باطل،  تعلل در تامین عدالت و دادن فرصت به فساد و کمک به تداوم فساد است.

 از سوی دیگر بیانیه ی رییس جمهورامید وارکننده بود. ناظران تدابیر امنیتی و شنوندگان مراسم تحلیف هردو  تنها یک محک را برای قضاوت دارند تا در مورد" یک بام و دو هوا" یعنی نشانه های بهار سالهای نیکو و  ریتوریک و سمبولیک مراسم تحلیف به قضاوت بپردازند.

اقدام سومی : قوانین در افغانستان دشواریهایی دارد که به اعمال فساد فرصت میدهند و مهمترین آنها را میتوان زیر عناوین ابهام، سکوت قانونگذار در برخی از موارد، فقدان صراحت احکام قانون وتناقضات در احکام قانونی خلاصه نمود. به میکانیزم های نظارت از تطبیق قانون، تعبیر و تفسیر قانون و احترام به نورم های  اساسی در تصمیم گیری باید نیز توجه بعمل آید.

برای ایجاد یک حکومت سالم هم عاملان و هم حاملان را باید تغییر داد.

این مساله به سوال آتی بستگی دارد که چه زمانی یک فرد بحیث عامل فساد به فساد دست میزند؟

از مباحثات تلویزیون بر میاید که برخی فساد را به فقر ارتباط میدهند، در حالیکه چنین نتیجه گیری ساده لوحی ای بیش نیست. این شیوه ی تفکرکه نتیجه تعمیم نتییجه گیری نا سالم است، به این باور مندی منتهی میگردد که فقیران فاسد و اغنیا غیر فاسد اند. به باور نگارنده فساد مختص به موقف طبقاتی نیست، زیرا از یکسو افراد فاسد در همه ی سطوح طبقاتی وجود دارند و دوم اکثریت فقیر و اقلیت در هر جامعه  غنی است، در حالیکه فساد در اقشار بالایی بیشتر وجود دارد. مختص ساختن فساد به فقیر بودن در عین حال انکار این حقیقت است که فقیر پاکنفس نیز وجود دارد.  فساد به  وجدان انسان و به درجه ی نورم پذیری وی تعلق دارد. برای برخی خودش در اولویت قرار دارد و برای برخ دیگر هم خودش و هم دیگران و باز برای دسته ی سومی دیگران در اولویت قرار دارند.

در حالتی که وجدان خوابیده است، نورم جامعه ی انسانی جای خود را به نورم جنگل واگذاشته و یک حالت شبیه حالت  کمون اولیه یا ماقبل آن حاکم باشد، ترس از یک نیرو میتواند از ارتکاب فساد جلوگیری نماید. ترس از خداوند و از روز جزا برای مسلمان باید بسنده باشد. حکومتها مرجع دیگری اند که وظیفه دارند با وضع تعزیرات و تطبیق آنها از فساد جلوگیری نمایند.

تبریه فساد  به این یا آن عنوان مانند فقر و بیچارگی یا کمی معاش به معنای تشویق و ترویج آن است که مقامات عالیرتبه ی حکومتی از دیر زمان  برای تبریه ی ناکامی اداره خود عنوان کرده اند. حال اگر این درست باشد که مامور فقیر به دلیل نارسایی معاش رشوه میگیرد و به انحراف از قانون دست میازد، اعمال وزیر فاسد را چگون میتوان تو جیه نمود؟ چرا کار وزرا و مقامهای حکومت در  هشت سال گذشته به پاکی وزارت خانه ها ی مربوطه از فساد منجر نه گردید؟ هیچ ساده لوحی این پاسخ  را که مامورین فقیر وزیر یا رییس مربوطه را آغشته به فساد ساخته اند،  نه خواهد پذیرفت.  حقیقت این است که فساد به نیروی محرکه ی ماشین حکومتی تبدیل شده بود، جایی که عرصه برای افراد پاک و صادق هر روز تنگ و تنگتر میگردد، ماشینی که تنها به نفع زورمندان و سرمایه فعالیت مینماید.

 

 

پایان

  

 


بالا
 
بازگشت