محمد یعقوب هادی
زمان نیازمند وحدت عمل مبارزین راه سعادت انسان است
زمان همین وقتی است که وسایل بی حد وحصر دست به دست داده و از صدها جهت زندگی مردم افغانستان ، زادگاه وزیستگاه مردم را دوزخ حیات و هستی شان ساخته است. زمان همین وقتی است که چال ها ونیرنگ های رنگارنگ برای حکمرانی بالای سرنوشت مردم افغانستان در جریان است. زمان همین وقتی است که انسان های پر آز وحرص وسیری ناپذیر بار دیگر برای بلعیدن آنچه باقی مانده است چنگ ودندان تیزکرده اند.
آواز زمان فرا خوان باهمی وهمسوئی فرزندان صدیق وطن را هردم اعلام میکند تا همدیگرخود را دریابند وآرزومندی مردم را باهم یکجا تحقق ببخشند. زمان صدای دادخواهی مردم را بگوش خدمت گذاران مردم ووطن شان میرساند. تا با وحدت عمل سرنوشت مردم را رقم بزنند. بلی زمان اعلام وحدت میکند، وحدت جزایر پراگنده یک خانوادهء بزرگ وسراسری با ارمانها واهداف بسیار واضح به تامین زندگیء مثل زندگی برای مردم وآبادانی زادگاه وزیستگاه آنان، یعنی مردم افغانستان وافغانستان، که با داشتن بهترین نمایندگان ملیت ها ،اقوام ، سمت ها وزبانهای اعم از مرد وزن در تشکیلات آن خانواده بحیث خادمین مردم ومملکت با کار ومبارزه صادقانه نام وکارنامه های شانرا ثبت اوراق تاریخ کشور نموده اند .
شکی نیست که انسان ها از اشتباه خالی نیستند. اما بزرگترین انسانها آنانی اند که نواقص واشتباهات شانرا تصحیح وجبیره مینمایند. دقت به این امر از طرف شخصیت های سیاسی که سرنوشت یک جامعه را میتوانند رقم بزنند بسیار اهمیت دارد. در حقیقت شخصیت ها و نیرو ها ی که رسالت تاریخیء را در قبال سرنوشت مردم ، زیستگاه وزادگاه شان بنام وطن ووطندار شهر ویا شهروند بدوش میکشند به این امرجدأ محتاط میباشند. ولذا این بحث را پیرامون نیرو ها و سازمانهای که با نیات خدمت گذاری شایسته ودر خور مقام انسان از هسته مشترک فکری وتشکیلاتی بوجود آمده اند واکنون زمان نیازمند وحدت آنان است ادامه میدهیم
برای ورود به این بحث ناگزیر به تکرار یک سلسله مسایل که از نظر این قلم ماخذ عوامل پنداشته میشوند میباشیم که با بر شمردن آن بطور موجز وارد این بحث میشویم
بعد از کنار رفتن ح د خ ا از قدرت دولتی، در آغاز کار انسجامی، به نظر این قلم وبه یقین به نظر تعدادی بیشتری از رفقا، عواملی که باعث پراگندگی نیرو های مترقی وابسته با ح د خ ا گردیده از متن چند برخورد منشه میگیرد. توجیه نقد گذشته در محور شخصیتها بیدون این که خود نیز به حیث مجریان بلا درنگ آن سیاست ها مدنظر باشند . سکوت وخموشی بزرگان سر شناس ح د خ ا در قبال نظریات، طرح ها، نقد وانتقاد اتی که مطرح است . خودسری های تعدادی از پهلو نشینان بزرگانی که مورد احترام وحرمت اعضای حزب بزرگ دیروز ما میباشند. متاسفانه در مواردی این پهلو نشینان صاحب اختیارات بیشتراز موقف تشکیلاتی شان هم خود را میدانند، حتی تا آنجا که وقتی بر آشفته میشوند برعلیه اهداف همان سازمانی عمل میکنند که خود عضویت آنرا نیز دارند
شطرنج آن ورزش رزمی فکر است که مهارت بازیگر یک طرف این ورزش، سنجش حریف مقابل را نیزقوت میبخشد. هر قدرحریف مقابل توانمند باشد طرف دیگر را به دقت بیشتر می کشاند. اگر این تشبیه را در عرصهء سیاست تلفیق نمائیم . به این حقیقت می رسیم که تناسب توان گروه های مردم ستیز، فشرده گی مبارزین راه سعادت انسان را باید بیشتر بسازد
اکنون که شرایط سیاسی کشور برای حضور نسبی نیرو های مردم خواه باز نگهداشته شده است ودلایل آن در یادداشت های قبلی ذکر شد. نیرو های مترقی باید برای باز نگهداشتن این شرایط حضور، در عین حالیکه فرصت شناس باید باشند هدفمند نیزباید باشند به این معنی که در این فرصت ها برای فشرده گی بیشترنیرو ها ی همسو پل های ارتباط را مستحکم تر بسازیم و با نیرو های که گرایشا ت جدی وحدت خواهی وجود دارد باید چنان تدابیری را پیشکش نمائیم که زمینه های وحدت را کامل بسازد. ولذادر بیانیه ها ومقاله های خود باید این هدفمندی مثبت را درنظر داشته باشیم. میخواهم بگویم که در یکی از نوشته های رفقا خواندم که ما برای حضور در انتخابات( ریاست جمهوری ویا شورائی) از کسی اجازه نمیگیریم . این در حالی است که هیچ کسی هم نخواسته است که از آنان اجازه خواسته شود. این چنین سخنان پر ازتحکم در سیاست پذیرنده نیست ومخصوصأ که مخاطب رفیق آرمان ما باشد. من به حیث عضو نهضت به این عقیده استم آنچه را که ما جدأنیا زمند آن استیم تفاهم است ، و در سیاست این نوعی از اجازه خواستن است و باید گفته شود این چیزی است که بطور لازم آنرا انجام داده نتوانسته ایم ولذا مسایلی بروز نمود که مطرح شدن آن خود همان موضوع نه بلکه ریشه در همین بی توجه ای به تفاهم دارد
از زمانه ء قدیم مردم مثل دارند که «یک سر صد سر را جمع میکند وصد سر یک سر را جمع کرده نمیتواند» اکنون که از آن چنان سر هایکه صد سر را جمع میکند خوشبختانه صد ها سر در میان رهروان ارمان مشترک در میدان مبارزه وکار باخود همراه داریم .مگر چرا هنوز پراگنده استیم؟ چهار طرف ما را احزاب احاطه کرده است هر یک ، هر یک را از خود میداند ولی در میدان عمل هیچ کس از هیچ کس نیست. وقتی در تشکیل یک سازمان مشخص عضو استیم زمانیکه نسبت به یک مساله سازمان مربوط خود را انتقاد نمائیم رفیق سازمان مماثل در این وقت منتقد را از خود میداند واگر این انتقاد به نسبت آرمان مشترک نسبت به همان سازمان هم اندیش دیگر انجام شود با نشانی که دارد منتقد را موضع قرار داده گفته هایش را به سازمان تشکیلی او حواله میکند. وقتی ما نمیتوانیم با نظرداشت وجوهات مشترک بصورت کل ویا قسمی که داریم در میان خود به یک تفاهم برسیم در یک جامعهء کثیر فکر با آن همه سلیقه های سنتی وبالاخره تفاوت های سطح آگاهی ،سواد، تشخیص وبسی مسایل تاثیر گذار دیگر چون اغراض درونی ها وبیرونی ها موقف رهبری ما چه خواهد بود؟ این بی اتفاقی ها وپراگندگی ها را بلاخره چه وقت پایانی است ؟ کی چه میخواهد و چرا قناعت نمیکند ویا قناعت داده نمیشود و یا به قناعت نمی رسد؟
و این در حالی است که این نیرو ها همه یک الگو ی بسیار روشن در مقابل خود دارند این الگو رهبر فقید ببرک کارمل است که زمینهء افتراقات پلان شده توسط حفیظ الله امین ودار دستهء او را که در زیر چترقدرت رفقای خلقی انجام شد با وحدت ، پذیرش وعفو خنثی نمودند وسالها جوشش ابتکارعمل اوشان در فضای بسیار مساعد حفظ شدو تا اکنون نیز اثر پزیری اش را از دست نداده است
اکثرأ چنین شده است که طرح هاونظریات را بسیار پیچیده می نویسم یا بیان میکنیم شاید من خودم نیز از بزرگان اینرا آموخته ام . حضورنماینده نهضت در انتخابات سال1388 که اگر این انتخابات صورت بپذیرد، طرف تردید رفقای سازمانهای همسوی ما از جهات دیگر قرار گرفته است. هرچند اخیرأ مواردی از آنرا در نوشتهء یکتن از رفقا نیز خواندم امامن از دید گاه خود به آن میپردازم. گفته میشود افغانستان اشغال شده است . هر چه که قدرت های خارجی بکنند همان میشود. حضور نیرو های مترقی در انتخابات زاید است. شرکت نیرو های مترقی صحه گذاشتن به اشغال است ومشروعیت دادن به حکومت دست نشانده است. مراجع تمویل وحمایت وجود ندارد. و شاید چند نظریهء همگون دیگر هم . بلی اینها همه چیز های درست است . اما اینکه ما یعنی همین احزاب کی استیم، چه میخواهیم وانتظار چه کسی را داریم؟ سوالاتی اند که پاسخ لفظی نه بلکه پاسخ عملی میخواهد. تنها گپ درد مردم را نه کم ساخته میتواند ونه مداوا کرده میتواند. وبلاخره نیات و اراده خود را برای مردم باید نشان بدهیم واینکار ازطریق گپ نه بلکه از طریق عمل انجام میشود. مردم اصلأ گپ کار ندارند ورنه از همین ریس جمهور حامد کرزی بیشتر کسی گپ دان نیست. حتی گریه هایش هم سودی برای مردم نبخشید.
اکنون با وجود خلا ونقیصهء تفاهم که بحث اش را میتوان در هر وقت وهمه وقت دنبال کرد اگراین طور مطرح نمائیم که هرگاه همه دست بدست هم بدهیم و نامزد نهضت فراگیر ترقی ودموکراسی افغانستان را به عنوان نامزد نیرو های مترقی حمایت نمایم وبه پیروزی برسانیم کدام سازمان چه اندازه ضرر خواهد دید؟ واگر ما نشان بدهیم که نیروی صد ها هزار نفری دو باره به پا ایستاده شده وداد مردم را میخواهد، به حال کدام سازمان چقدر زیان خواهد داشت؟ واگر پاسخ این است که هیچ کس وهیچ سازمان متضرر نخواهد شد. که همینطور هم است . پس در اینصورت سوالات بالا همه پاسخ خواهند یافت . در اینصورت درعین حال این مقوله که مردم تعین کنند ه است تحقق پیدا میکند. با این نیرو ما میتوانیم خواست وآرزوی مردم را به کرسی بنشانیم . ارادهء مردم را بالای قدرت های که تا حال به امور سرنوشت مردم افغانستان مسلط استند قابل پزیرش بسازیم. در اینصورت مسالهء مشروعیت هم روشن میباشد.چون دولتی که عرض وجود میکند نماینده گان مردم را در خود میداشته باشد وحقیقتأ که این افسانه نیست. مردم ماشین تاریخ اند. مردم مقولهء است که سازمان های مترقی به آن باور دارند.
آگاهی مانند نور چراغ است هر قدر که از دور این نور را پخش نمائیم همانقدر به اندازه فاصله خود روشنائی میدهد وهر قدر نزدیک باشیم همانقدر نور روشنتر وبا شعاع بیشتررا میتوان پخش کرد. حالا سوال پپروزی ویا ناکامی باقی میماند. اگر رفقای ما زمینه های شکست را با کنار رفتن از هم اندیشان وهم باوران بخاطر حفاظت کردن سر خود مساعد بسازند واز میدان مبارزه بدر بروند البته که شکست میخوریم . امروز ما، فردا و پس فردا دیگران ودیگران ما همه شکست میخوریم . با اینکه این شکست ها نابودی نخواهد بود اما اینکه نسل های مترقی آینده در بارهء امروز ما چه قضاوت تلخ خواهند کرد یک جهت تاریخی مساله است از جهت دیگر با اینهمه نیرو توان چنین شکست افسوس تاریخ نیزخواهد بود. پس نگذارید به مثل مردم دستهء تیشهء که ریشه های خود ما را قطع میکند از تنهء خود ما باشد
با این پیش درآمد بطور عموم در بارهء وحدت با سازمانهای رفیق ودر قدم اول با ح م م ا و ن ف د ت ا که فاصله های زیادی در این راه طی شده است نویسنده به حیث عضو ن ف د ت ا تا آنجا که از موقف وحدت خواهان و وحدت خواهی سازمان ما آگاه است در بارهء مبارزه وحدت خواهانه با سازمانهای هم اندیش در هر تدبیر سیاسی ن ف د ت ا رفقای اعضای نهضت نظریات خود و جمعی از رفقا را به رهبری سازمان ارایه کرده اند و در بسی موارد انتقادات مانرا نسبت به سازمان ماعلنی نیز مطرح نموده ایم این انتقادات علنی مواردی اند که به آن مشابهت از طرف رفقای داخل تشکیل سایر سازمانها ی رفیق نسبت به عملکرد سازمان های خود شان در بارهء وحدت دیده نشده است. انتقادات این رفقا معمولأ نسبت به سایر سازمانها انجام شده است. مردم میگویند «از یک دست صدا بر نمی آید» لذا هر فرصت سوزی و تعلل که در امر وحدت با این سازمانها ودر قدم اول با ح م م ا صورت پزیرفته است یک جانبه نمیتواند باشد. و این در حالی است که همه شاهد نیم کاره گذاشتن چندین تدابیر سیاسی در قبال وحدت سازمانهای هم اندیش استیم که در آخرین اقدامات امیدوار کننده( توافق روی خطوط کلی ) وحدت دو حزب برادر ورفیق یعنی ن ف د ت ا وح م م ا از ماه ها است که کمیسیون تفاهم ویا کمیسیون موظف برای وحدت این دو حزب رفیق ح م م ا ون ف د ت ا به سکوت رفته است
این سکوت چنین معنی را ارایه میدهد که حضور نماینده نهضت در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری سال 1388خورشیدی اگر برگزار شود عامل پیشروی پروسه اکمال وحدت است . این چیزی بود که میتوانست قابل اندیشه باشد وحدت خواهان ازا ین تشویش داشتند که رفقای ح م م ا در بحبوحه اقدامات ن ف د ت ا در تنگنا قرار نگیرند. اما اعلامیه شورای اروپائی ح م م ا این تشویش را بر طرف نمود هر چند که صراحت بیشتر از آن اعلامیه توقع میرفت . اما از آن اعلامیه این مساله خوانده شد که ح م م ا آرزومند ی شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را ندارند وحدت خواهان به قناعت خود رسیدند اکنون چیزی که باقی میماند انتخاب راه برای پیشروی به سوی آینده است .
به نظر این قلم ح م م ا سازمان نیرومند سیاسی است . حضور فعال کمیت قابل حساب این سازمان در پارلمان قوتمندی ومردم داری این سازمان را مسجل ساخته است. این بدین معنی است پیش از آنکه ح م م ا روی چند خواست مشترک شامل جبهه شود حضور سیاسی ونیروی سیاسی خود را تثبیت کرده است. به اساس موقعیت سیاسی ح م م ا گروه های شامل جبهه نیازمند حضور ح م م ا در جبهه میباشند. این در حالی است که عین مطالبات وخواستها وبیشتر از آن اهداف وآرمانهای مشترک با عملکرد مشترک ن ف د ت ا وح م م ا این دو سازمان هم اندیش وهمفکر از حیث هدف وآرمان خوبتر وبهتر وبا تضمین میتواند تحقق پیدا نمائید ولذا به حکم آرمان مقدسِ خدمت به مردم و سرزمین مردم رفقای ح م م ا در راس رفیق بزرگوار رفیق نورالحق «علومی» به عنوان رهبرسیاسی مدبر باید حرف آخررا با همان صفا وصمیمیت و صداقت رفیقانه شان به گوش تمام رفقا ورهروان آرمان مشترک ما برسانند که ما باهم استیم
انتخاب وحدت خواهان این است که به اساس تصمیم وارادهء ح م م ا که شرکت در انتخابات پارلمانی وشورا های ولایتی و ولسوالی را برای تحقق مبارزهء عادلانه کار ساز میدانند با تمام قوت از نامزد های ح م م ا حمایت مینمایند
در اینجا لازم میدانم سخنان رفیق بزرگوار رفیق شیر محمد بزرگر ریس ن ف د ت ا را که به پاسخ تبریکات واحساسات من به مناسبت اقدام تاریخ ساز توافقات با ح م م ا ابراز داشتند به شما رفقای عزیز باز نویسی نمائیم . من به رفقا مراجعه کردم وگفتم وحدت میخواهم اگر این کار من درست است بگذار تاریخ از ما بخوبی یاد نمائید واگر غلط است رفقا مرا ببخشند
رفقای بزرگوار رهبران ارزشمند رفیق شیر محمد «بزرگر» رفیق نورالحق «علومی» ما میگوئیم وحدت خواهان به این اقدام شما تاریخ سازان افتخار میکنند . میخواهم بحضور شما بگویم در آنوقت رفیق ارزشمندی نوشت که ما با اشک شادی از این اقدام استقبال میکنیم . همین لحظه که من این سطور را مینویسم واقعا همان احساس را دارم . نگذارید اعتماد رفقای شما به یاس وبی باوری تبدیل شود. خواست وآرزومندی هزاران حزبی این است نهالی را که غرس نموده اید به ثمر برسانید تا ملیونها انسان وطن ما از میوه وسایه آ ن مستفید شوند
رفقای کمیسیون تفاهم ! شما رفقا که نمایندگان هزاران رفیق همباور تان استید، نگذارید این نهال که سرنوشت ملیون ها انسان به آن بستگی دارد بخشکد. لذا پیشنهاد مینمائیم روی مسایل مطرح نشست های اضطراری دعوت گردیده نتیجهء غور وتعمق مشمولین کمیسیون را به آگاهی رفقا برسانید.
از رفقای وحدت خواه نیز تقاضا میکنم به تکرار مکررات در بارهء وحدت بپردازید نگذارید این سکوت وحالات پیش آمده برای ایجاد فاصله های بیشتر ممد واقع شود وجدائی ها را دایمی بسازد، خواهشمندیم پرچم وحدت خواهی را تا آنکه بر فراز قلعه واحد نصب نکرده اید بر زمین نگذارید
پیروز باد وحدت خدمتگذاران مردم ووطن پیروز باد اراده ونیات نیک انسانهای مردم دوست وطنخواه.
در بستر هجرت
یار دلارای من بیا به سرم سر گذار
آب حیاتم بده باز ببرم در دیار
تخم حیات مرا سبز به گلشن بساز
این گل پژمرده را جان بده در بهار
جادویِ خاک من افسون جان شدست
دیگر هوس ندارد در ملک غیر قرار
در شبستان چون پای بر بستر کشم
یادش ز خویش برد هوشم زسر قرار
مرغ نَفَس در هر نَفَس میل پرواز میکند
شایدرود زمن شاید کند زبر فرار
اندرین مُلک مرصع فریاد برگشت میکشد
عجب تاثیر است در آن شهر سوگوار؟
بزم وطرب و ساقی ومطرب همینجاست
لیکن دل من نیست به هیچ سر طلبگار
بوی و جویِ آن دیاران ام خوش است
یکی خَمر بانشاط یکی خُم هر خَمار
آفتاب عمر من از شرق گردیده طلوع
یکدمِ دیگر نباشم در این شهر ماندگار
علاج درد دامنگیر من دانی که چیست؟
جان به جانان ببر دل به دلبر سپار
2009کانادا