احمد شاه
عبادی
هالند
بيطرف های سياسی
چه کسانی امروز با تمام توان خود در راه بيداری جامعه و آگاه ساختن مردم به منافع ملی خود شان ميکوشند؟
چه کسانی برای نجات ميهن ما از چنگال امپرياليزم ، برای تامين آزادی سياسی و اقتصادی آن مبارزه ميکند؟
چه کسانی بدون توجه به آسودگی خود ، بدون اعتنا به مقام ، بذئن پروايی از خطرات ، در مقابل دشمن نيرومند مدعای رهايی کامل اکثريت زخمتکشان ميهن ما را دارند؟ و دراين راه همه دشواری ها را با پيشانی باز استقبال ميکنند.
کسانيکه در جناح دموکراسی واقعی ، در جناح منافع رنجبران سرگرم پيکار اند. اينها هستند که نمونه واقعی عشق به مردم و ميهن را از خود نشان ميدهند. ولی همچنين اينها هستند که از جانب غارتگران و اسيرکنندگان ملت ، چاکران و مزدوران امپريالسم در معرض اتهامات قرار ميگيرند که از آنجمله تهمت پامال کردن اصول ملی و بی پروايی در برابر وطن است ، از ميان اتهامات ناروا که غارتگران اجتماع به مبارزين راستين ضد ظلم و امتياز وارد ميکند ، اين تهمت از همه رايج تر و از همه بزرگتر است و در عين خال تهمت ، تهمت تازهً نيست.
مفهوم وطنپرسی با مفهوم ملت پرستی فرق دارد ، ملت پرستی و نيشنلزم تنگنظرانه که همراه با کينه نسبت به ملل ديگر و ستايش دروغين از خواص عالی نژاد خود ، مبالغه بی جا و بی اساس در باره مفاخر و شعائر ملی خود و تخفيف و تنزيل بی موجب مليت های ديگر است و حربه ای شومی است که از آن طبقات حاکمه برای برافروختن آتش کينه نژادی و تدارک جنگ های جهان گشايی و تجاوز کارانه استفاده ميکنند ، اين ملت پرسی معمولا بصورت يک غلو سفيهانه به ملت خويش و توهين بی پروا نسبت به ملل ديگر در می آيد. چيزيکه آنرا در اصطلاح شئونيزم می نامند، يکی از خطرناک ترين آفت های روحی است که برهم زننده صلح و امنيت ملل است.
جهانگشايان که تفاهم بين ملت ها ، مانع پيروزی سياست های امپرياليستی و ضد بشری آنهاست چنين شئونيزم خطرناکی را دامن ميزنند.
اشاعه چنين احساست جيوانی در بين اقوام و ملل جز به پيدايش فضای مسموم ، بغض و دشمنی نمی انجامد ، فضائيکه در آن کار به ددمنشی و تباکاری ها مخوف ميکشد.
ميهن پرستان واقعی خوشبختی و پيشرفت ملت خود را در محور پيشرفت و خوشبختی بشری ابنای بشر خواستار است و اعتقاد دارند که سعادت ملتی مانع سعادت ملل ديگر نيست ، مدنيتی که امروز بشر ازآن بهره ور ميباشد حاصل کار دستجمعی ملت هاست ، هر ملتی در اين گنجينه بزرگ فرهنگ بشری سهمی دارد و از همينروست که حق ملت ها با يکديگر مساوی ميباشد ، غنی تر کردن فرهنگ انسانی و برخورداری کامل از آن فقط در پرتو همکاری ملل ميسر است.
ميتوان وطن خود را دوست داشت و در راه سعادت آن جانفشانی کرد بدون آنکه لازمه اين عمل ابراز بغض نسبت به ملت های ديگر باشد. نبايد فراموش کرد که تجاوزکاران هر جامعه از ملت ها جدا هستند ، تجاوزکاران نه تنها خواهان اسارت ملل ديگر اند بلکه ملت های خود را نيز می چاپند.
نطريه هائی که اصولا واقعيت مفهوم وطنپرستی را نفی ميکنند با روش ، قضاوت و بينش يک ميهن پرست آگاه که برای آرمان های آزادی ، دموکراسی ، برابری و عدالت اجتماعی ميکوشد سازگار نيست. زحمتکشان و رنجبران مدافع از جان گذشته منافع ملت و ميهن خود هستند ، صاحبان سود و سرمايه ، غلامان پول ، پولی که خود بيوطن است . تنها بيوطن ها هستند!
سوداگران که جان آنها به کالای آنها بسته است و بدنبال کالای خود به هر شهر و دياری ميروند ، ارزش کشورها برای آنها به اندازه رونق تجارت آنها مربوط است ، وطن آنها معين نيست ، شهر بيناممی است که در آنجا سود بيشتر و کوشش کمتر است.
مقاله حاضر به ناچار يک بررسی جامع نيست بلکه نوعی توضيح است. بررسی جامع ميتواند هم مطالبی را که ما بدان پرداخته ايم روشنتر کند و هم مسايل تازه تری را مطرح کند. در زمينه از جهت تحليل علمی و طبقاتی سخن بسيار ميشد گفت ، ولی با توجه به حجم مقاله به ذکر مهم ترين نکات و آوردن مثال هايی از آثار ادبی بسنده کرديم. به اين اميد که خواننده وارد خود ازاين ياد آوری ها سررشته مطلب را به دست می آورد و مطلب را در نزد خود با تفصيل تجزيه و تحليل ميکند.
مسعود سعد سلمان با خشم تمام مينويسد :
نرسد دست من به چــــرخ بلند
ورنه بگــــــشودمش بند از بند
قسمتــــی کرد سخت نا هموار
بيش و کن در ميان خلق افگند
اين نيـــايد همـــی ز رنح پلاس
وآن نپـــوشد همــــی زناز پرند
آنکه بسيار يافت ناخــــــــشنود
و آن که انـدک گرفت ناخرسند
ويا بابا طاهر عريان ميکويد :
اگر دستم رسد بر چرخ گــــــــــــردون
از او پرسم که اين چونست و آن چون
يکی را داده ای صد ناز و نعـــــــمت
ديگر را نان جو آلوده با خــــــــــون
نگارنده را باور براينست که وطنپرستی از مبارزه و فعاليت بسود زحمتکشان جدا نيست. وطنپرست نمی تواند وطن را از هموطن جدا بداند ، و طن خوشبخت بدون هموطن خوشبخت وجود ندارد. وطن خوشبخت زمانی تحقق مييابد که کوشندگان مولدين ثروت مادی و معنوی ارزش خود را بدست آورد و از قيود پيدا و ناپيدايی که روح و جسم آنها را در بند کشيده خلاص شوند.
تنها در کشوريکه مردم و زحمتکشان آن از بردگی و استثمار رها شوند و کار آنها بيگاری رنج آوری نباشد بلکه به خلاقيت آگاهانه ای بدل گردد ملت سعادتمند و ميهن خوشبخت بوجود می آيد.
چگونه ميتوان بيطرف های سياسی ، آنهايی را که به سود مردم قدم نمی گزارند ، آنهايی را که از يک برنامه علمی و روشن برای نجات توده های مردم حمايت و پيروی نميکنند ، آنهائيکه به توده مردم بيتفاوت هستند چگونه ميهن پرستان اند؟
مگر وطنپرسی يعنی تکرار کلمات مشعشع در باره وطن و ابراز علاقه خشک و خالی به سعادت ميهن و نشخوار کلمات مبهم و نا مفهوم و نا معقول درينباره؟
ملام عمل بالاترين ملاک هاست ، آنهم عمل به نفع زخمتکشان و اينکار از راه متشکل کردن ، بيدارکردن توده های بزرگ زحمتکشان و اقشار بالنده ميهن و انجام فعاليت های سياسی و اجتماعی ساازنده ، عملی ميشود.
آنکسی که در چنين اقدام مقدسی شريک نباشد دعوايش را به هيچ ضورت نمی توان خريد!