محمد بشیربغلانی

 

نگاهی به حوادث گذشته،حال وآیندۀ افغانستان

 

درآغاز به توجه میرسانم که دربرسی عنوان اشارههای به تهاجمات،چرخشها، دیگرگونیهای پیشین بملاحظۀ تاریخ که چراغ راه بیان شده است صورت خواهد گرفت به همین نیت روایت ازتأریخ واقعی برای رهیافت وبرون رفت ازاوضا ع پرتنش وخونبارکنونی وبازگشت ثبات سیاسی که زندگی مصؤن وکارمناسب مشروع رادروطن میسرسازد،روامیشمارم.هرچندکه بیان حقیقت تأریخی ناراحت کننده وتلخ است. اما بدرفتاریهای مهاجمین، کشور کشاها واربابان تاریخ سازقرنهای پیشین را نسلهای بعدی یا امروزی جوابگونیستند. افزون برآن حرف من بصورت خاص علیه هیچ گروه، قوم، ملیت،عقیده سیاسی و مذهب نیست وبه همه احترام بیان میدارم وراه حل مشکل افغانستان به وحدت ملی ، استقلال کشور،آزادی بیان،عقیده، تأمین تساوی حق ملیتهای باشنده،دموکراسی شفاف ای که صیانت نفس انسان درآن تضمین شده باشد، بستگی دارد.

فردوسی حماسه سرای بزرگ درشهنامه ازداستا نهای کهن ایران وتوران نام برده ونقش قهرما نان اسطورۀ رستم، سهراب،افراسیاب،سیاوش ودیگران را در سرزمین سیستان،زابلستان، کابلستان، سمنگان وسمرقند،بسیارگواراودل انگیزبیان کرده است که حکایت ازتمدن پیرسال دارد، دراینجا برسی آن داستانهاهدف اصلی نیست اما آنچه که ازپس پردۀ تأریخ بیرون وآشکارشده است،دراین روزگاربمثابه مشعل راه، حال وآینده بسیار فشرده به آن نگاه وگذرمیکنیم .

تأریخ جلگه های آسیای میانه،خوارزم،فرغانه،سمرقند،بویژه سغد، باختر وکناره های دوطرف رود سیحون،جیحون وزرافشان را ازجملۀ گهواره های پرورش کهن انسانی بیان می کند. درروزگار پسین آریانا قدیم ترین نام کشورتاقرن 4 میلادی بوده ودردورۀ ساسانی باایران شهرتبدیل شده است. اقوام آریایئ فرازوفرود تهاجمات ومها جرتها رازیاد پشت سرگذاشته است که به گونۀ مثال درسده های قبل از میلاد، سقوط امپراتوری هخامنشی راتهاجم وفتح اسکندرمقدونی سبب گردیده است که این حادثه رامیتوان ازجملۀ خشم شکنندۀ تأریخ یاد کرد.

اگرنزدیک به دوهزارسال قبل از میلاد نظرافگنیم،زرتشت نخستین بار درپیام خود آئین یکتاپرستی راسفارش کرده است که درزمان کیا نیان،هخامنشیها به تدریج رواج یافت ود رزمان اشکانیان گسترش پیداکرد ودردردوران ساسانیان دین رسمی بود وباحملۀ اعراب وسقوط دولت ساسانی دین اسلام جاری شد ورسمیت پیدا کرد. دراین فرایند فرهنگ قدیم «ایرانویج» یعنی سرزمین آریا نا در تنگنا ودرحاشیه رانده شدودرپی فتح اعراب بیابان گرد هستی مردم غارت یا نابود شد وموجب مها جرتها گردید ورنگ ورونق تمدن ازبین رفت. ضربۀ بسیارتلخ ودرد انگیزاین روزگار وسیطرۀ استبداد دراز مدت اعراب جنبشهای آزاد یخواهی،مقاؤمت ها وسر کوبهای خونین وزایش بحرانها رادرپی آورد.

نام کشور خراسان بدیل نام آریا نا است. این نام در دورۀ ساسانی وجود داشته ودرآغاز قرن اول اسلامی بسیار گسترده رائیج شده است. مردم این سرزمین دین اسلام راپذیرفتند ولی دربرابر استبداد خلفای اموی وعباسی بمبارزات آزادیخواهی باقبول دشواری هاوقربانیهای سنگین ادامه داده اند. باب مثال جنبش شعوبیه و قیام ابومسلم ویارانش،استاذ سیس ویارانش،بابک، مازیار وکاوه همه مبارزین سربرکف برضداستبداد وسیطرۀ اعراب بوده‌اند که بانثارجان وخون خود مزرعه اندیشۀ آزادیخواهی راسیراب وشکوفا کرده اند.

درنتیجۀ مبارزات دامنه دارمردمان آزاده، سلسلۀ طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویها وغوریها بدوران آمده است که بنام سلطان خراسان فرمان روائی پرآوازه داشته اند. ازاین شماردولت سامانی راهجوم وفتح بیابانگردان نژاد،دیگرسقوط داده است.هجوم بسیارخونین ویرانگرانۀ چنگیزیان صحرا نشین وهمچنان در، روزگاربعد قساوت خونریزی وویران گری تیمورلنگ برشکوه ورشد خراسان آسیب رساند. اما تیموریهای هرات برخلاف سلف خود،دردوباره سازی تمدن وفرهنگ خراسان زمین خدمات ارزنده ا نجام داده‌اند. بعدازانقراض دولت تیموریهای هرات باردیگرخراسان ازرونق افتاد. دراوایل قرن 16 صفویهای ایران، شیبا نیها، ازبخارا و مغلهای هند براراضی خراسان هجوم آ وردند، سرزمین مفتوحه میانشان سه تقسیم گرد ید؛ بنام خراسان دولت ازبین رفت.

لازم است گفته شود که سرزمین پهناور خراسان کوه‌های سر به فلک،برف گیر وسرچشمۀ بسا دریاهای خروشان وآب وهوای خوب گوارا،چراگاهها ی وسیع ومنابع طبعی زیاد داردکه توجه وحرس وآزصحرانشینان ومهاجمین راجلب نموده است. درطول تأریخ موقعيت خاص جغرافیای آن گذرگاه گشورکشایان بوده است که درنتیجۀ تهاجمات وکشورکشای ها مها جرتها اسکان جدیدبوجودآمده وترکیب نژادی جامعه دیگرگون شده،به تدریج قسمأ آمیختگیهای نژادی، فرهنگی واقتصاد مشترک بارآورده است ونیزرقابتهای قومی،نژادی،زبانی ومذهبی پرورش و ادامه یافته است وقانون عمومی تأریخ چنین بوده است که مهاجمین بیشتراقوام عقب‌مانده و صحرانشین، خشن، ویران گربوده همیشه براقوام شهرنشین هنرپروروراحت طلب فایق شده است ومغلوبین رابه کوه پایه ها وجاهای تنگباش رانده است.

احمدخان ازتیرۀ سدوزایی ابدالیها ی پشتو ن(افغان)وافسرنظامی درارتش نادرافشارصفوی بود؛ دراثرخد متگذاری صادقانه مورد اعتمادسلطان قرارگرفته ودرمقام قومندانی گارد محافظ وفرمانده ارشد سربازان ابدالی ورئیس خزانۀ نگهبانان مخصوص شاه مقرربوده است.

درسال 1160 ق نادرشاه به قتل میرسدوبازماندگانش برسری تاج وتخت برقابت برمیخزند. احمد خان با امکانات د ست داشته وسربازان زیر فرمان خود بسوی قندهارحرکت میکند، بعداز رسیدن جرگۀ سران قبایل پشتون رادرقندهار برگذار میکند ودر1747براساس فیصلۀجرگه  به عنوان احمدشاه ابدالی پاد شاه خراسان اعلام سلطنت می نماید وبه سرعت اراضی دورونزدیک اطرافش رافتح نموده امپراتوری ابدالیهارا بوجود می آورد. نام رسمی دولت احمد شاه به قول اکثریت قریب به اتفاق مؤرخان (خراسان)بوده ودرعصروی قندهارمرکز دولت ابدالی را پایتخت خراسان میخواندند. چنانچه عبدلله خان دیوان بیگی ازارکان دولت احمدشاه بمناسبت احداث بنای تازه برای قندهار درزمان این پادشاه گفته است.

«جمال ملک خراسان شده تازه بنا ـــ زحاد ثات زمان خدانگهدارش»

بازماندگان احمدشاه برسری جانشینی او دچاراختلافات گردیدندکه هیچ کدام آن شجاعت، درایت ،کفایت وتوانایی ادارۀ قلمرو فرمانروای سلف خودرانداشتند،امپراتوری فروپاشید ودریک بخش آن تاحال با حمایت استعمار سلسلۀ قبایل عقب‌مانده بی‌کفایت با اختلاف میان خانوادگی، قبیلوی وباتعصب وتبعیض واستبداد براقوام وملیتهای دیگرپادشاهی کرده اند وجامعه را تنش آلودوفقیر نگاه داشته‌اند که ازپیشرفت جهان معاصر عقب افتاد.

درقرن 19 روسها آسیای میانه وانگلیسها شبه قارۀهندرا آشغال کردند. درسال 1839 زمان پادشاهی شاه شجاع که دست نشاند انگلیس بود به اراده وابتکار روس وانگلیس درپشت پرده نام کشور خراسان باخط کشی های مرزی کنونی به افغانستان تغیر یافت وبنا براهمیت سوق الجیشی اراضی آنرامیان قشون هایشان«منطقۀحایل»پذیرفته اند وسیاست خارجی آنرا انگلیسها کنترول میکرد.

درهمین زما ن استعمار گران درمستعمرات خود سرزمین اقوام وملیتهای گونا گون باشنده رااز پیکرش بخاطرهویت سازی جدید با اغراض سیاسی جبرأپارچه ساخته وزبان پارسی دری را درسایه وکنار گذاشته اندکه به تدریج درگهواره اش درزهنیتها زدوده شود. بدین ترتیب تضاد قومی،ملیتی، مذهبی،،زبانی ومرزی را پایه گذاشتند که تاحال واکنشها،منازعات وستیزه های خونین ادامه دارد وهیچگاهی وحدت ملی بوجود نیامده است. تازمانیکه علت برطرف نشود خشونت ونزاع پایان نخواهد یافت.

بایدافزود که درسال1917روسیۀ استعماری توسط انقلاب بلشویکی اکتبرسقوط کرد. سیاست جدید دولت بلشویکها سبب پویایی بیشترجنبش های آزادیخواهی گردید ودر افغانستان که مستعمرۀ انگلیس ومنطقۀحایل میان دواستعماربود؛ تأثیر داشت. شاه امان الله درسال 1919 قیام آزادیخواهانۀ مردم افغانستان راعلیه انگلیسها سازمان داد ورهبری کردوبا حصول استقلال کشورکامیاب شد،سزاوار احترام است. دیگر پادشاهان د ست نشاندۀ استعمار، قبیله گرا، متعصب بوده وبزورتیغ وتازیانه وبانسل کشی براقوام وملیتهای دیگرحکمرانی کرده تضاد آفریده اند. در یک کلام دراجرای تمام جفا کاریهای فقط شاهان ومحافل حاکمۀ ( پشتون ــ افغان)مسؤل است به خلق زحمتکش پشتون هیچ ارتباط ندارد.

بعدازپایان جنگ دوم جهانی دوارباب قدرتمندتردرجهان(شوروی وامریکا) رقیب یک دیگر بوجود آمد. هردوطرف اندیشه و استراتیژی جداگانه را دنبال میکردند ودرپیوند به اهداف و هژمو نی خود درکشورهای جهان روابط برقراروتأثیرات سیاسی، اقتصادی، نظامی وفرهنگی میگذاشتندکه زمینۀ کارومداخله بعدی فراهم میشد. هردوطرف باایجاد پیمانهای نظامی بازدارندۀ پیشروی مثل(پیمان ناتو1949درواشنگتن وپیمان وارسا در1955) رادرمقابل هم بوجود آوردند، بد ین ترتیب قطب بندی«جنگ سرد» درجهان ایجاد شد ودرپیشا پیش آن شوروی وامریکا قرارداشت.

نفوزسرمایه گذاری،سیاسی وفرهنگی اتحادشوروی درافغانستان که درجوارش واقع شده بود زیاد دیده میشد واراضی افغانستان دارای اهمیت سوق الجیشی خاص بود وبمثابۀ عبورگاه در محور توجه هرد وابرقدرت جهان قرارداشت. یکطرف میخواست باعبور از افغانستان پا به پا کستان گذاشته به ابهای گرم وبحرهند برسد وبا محاصرۀ چین د ست یابد وپایگاه نظامی امریکا را بیرون براند؛ طرف دیگرمیخواست که ازطریق اراضی پاکستان که متحدش بود به افغانستان داخل شودوباحمایت از رادیکالیزم اسلامی به جمهوریهای مسلمان نشین آسیای میانه پیشروی وشوروی را بشکند وبمنابع طبعی خصوصأ نفت وگازمنطقه د ست یابدوکشورچین را ازنزدیک زیرنظرداشته باشد. دراین راستا هردو ابرقدرت آماده ودر جستجوی فرصت لازم بود ند.

کودتای26 سرطان سال1352 هجری شمسی توسط یکتن ازاعضای ناراض خانوادۀ سلطنتی که مد تی صدراعظم بود وشهرت خود خواهی نظامیگرانه وعصبی داشت،به عمر سلطنت کهنه ومستبد پایان داد. نخستین بارنظام کشور جمهوری اعلام شد وپروگرام«خطاب بمردم»رژیم کودتا درراستای سیاستهای اتحاد شوروی آهنگ همسانی داشت؛واکنش جامعۀ سنتی بخصوص گروه‌های تند رو مذهبی وروشنفکران جانبدارچین رابرانگیخت. دولت قیامهای خوردمحلی رابسیاربیرحمانه سرکوب، زندانی وبخارج متواری ساخت وپاکستان ایران ازمخا لفین متواری دولت بحیث ابزار قابل استفاده حمایت کرد. افزون بران رژیم کودتا به بهانه‌های گوناگون، برخی سازمانهای چپ سیاسی غیروابسته وسازمان راست اصلاح طلب وابسته به خارج رانیزسرکوب وزندانی بامشقت نموده بقیه راتحت پیگرد وآزارقرارداد؛ بنابراین بحران شدت وتوسعه پیداکرد.

درهفت ثورسال 1357کودتای خونین گروه فاشیستی حفيظ الله امین مربوط جناح خلق حزب دموکراتیک خلق افغانستان وابسته به اتحادشوروی،بدوام رژیم جمهوری پایان داد ونظام خود را«دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان»اعلام کردوازآغازبا تنگ نظری،تعصب وخونریزی عمل کرد. دهها هزارمخالف سیاسی خودرا بدون ارتکاب جرم وبدون محاکمه کشت ویا زندانی ساخت وتعداد زیاد قابل توجه ازترس ووحشت رژیم به کشورهای همسایه وجای های دیگرمهاجرت نمودند. برخورد های نادرست تندروانه وبی توجهی به سنن وباورهای ریشه‌ دارجامعه،قیام های خودجوش مردم وسرکشی برخی گردانهای نظامی راسبب گردیدکه سرکوب شد،امادولت حزبی که خشم ونفرت مردم را برانگیخته بود درسراشیب زوال قرارگرفت.

شوروی دراین زمان درافغانستان لشکرنظامی پیاده کرد،رژیم را سر نگون ساخت وامین با محدود یاران وفادارش نابود شد وحلقات میانه روهردوجناح حزب دموکراتیک خلق رابه قدرت رساند،چون حزب پایۀ مردمی وتوانایی لازم فراگیرسیاسی نداشت که بتواند دررأس حاکمیت بر سری پای خود باشد. حضوروحمایت لشکرشوروی هنگامۀ«اشغال» رابرپاساخت. دربرابر،فتوای «جهاد» بر مسلمان اجرای وجا یب دینی جایزاعلام شد. مهاجربنام«مجاهد» هویت یافت،فرصت مناسب بهره گیری برای آمریکا ومتحدینش بوجود آمد. ازجهاد ومجاهدین وازمدارس پاکستان بحیث مراکز تعلیمی جهاد، بامصارف هنگفت امریکا وعربستان سعودی بمثابۀ کارابزارجنگ وازاراضی پاکستان وایران تختۀ خیزعملکردهای نظامی در مقابل دولت واتحاشوروی استفاده دلخوا صورت گرفت.

افغانستان میدان جنگ وآزمایش جنگ افزاربود، پیامدآن تلفات انسانی فروان ویرانی وطن ونابودی هستی مردم ،آوارگی بیشمارباشنده گان کشورمیباشد. سرانجام شوروی ازمیدان جنگ ناگزیربه عقب نشينی شد ودولت جانبدارش را تنها گذاشت، چندی بعد شوروی فرو پاشید و درپی آن دولت درکابل سقوط کردو قدرت به مجاهدین تسلیم داده شد که برسری تقسیم قدرت علیۀ همدیگربنام جهاد شمشیر کشیدند،خون ریختند،ویران کردند،بدرفتاری انجام دادند،مردم را آواره ساختند ونفس جهادرا که مدعی بودند خوب نمایش نداد ند؛ بنابراین مجاهدین دیگربرای حامیان خارجی شان ابزارکارآمد، مد یریت درکشور وپیشروی به آسیای میانه بنام جهاد بوده نمیتوانستند. طالبان،القاعده ارتش واسخبارات پاکستان مجاهدین را ازرأس قدرت مرکزی به حاشیه راندند.

گروه بسیارتندروطالبان که چهره‌های ناشناخته هم دبستان،وهمسنگر مجاهدین وابزاکاردر د ست استخباراتهای پاکستان،عربستان سعودی وامریکا بودند،بخاطرتسخیرکامل افغانستان بنام داعیه دارامارت اسلامی سنی مذهب درچارچوب تفکر«خلافت اسلامی»به شیوۀ قرون وسطی بدوران آورده شدند که با«نظام امامت وولایت فقیه شیعه»حاکم ایران بتوانندرقیب فعال وعامل فشار ونیرومندباشند. درچنین زمان به القاعده امکان رشد سریع میسرشد،قرارگاههای فرماندهی مطمئین ساخت وتشکیلات سیاسی بنیاد گرایی رادربسا کشورها ازجمله درجمهوریهای مسلمان نشین آسیای میانه وحتا تا مرزوقلمروروسیه و همچنان تا اراضی مسلمان نشین ناراض کشور چین ایجاد کرد. امریکا این تلاشها وانجام آین کاررا درجهت اهدا ف وتسجیل هژمونی خودو د ست یافتن بمنابع طبعی منطقه می پنداشت واما القاعده درپوشش اهداف آمریکا ومتحد آ ن و پیشتازدرجنگ باجهادیها درپی مرادخود(ایجادخلافت اسلامی)بودوبرای بیداری وآموزش دادن طرز استفادۀ جنگ افزار و عملکرهای چریکی وتدارک تسلیحات برای آیندۀ بنیا دگرایی وایجاد پیوندمیان آنهاکارمیکردکه ازتمام کشورهای اسلامی درپاکستان بخاطرادای وظیفۀ جهاد،دهاهزا رنفرحضور یافته بودند؛همه نیازهای شان براورده میشد. به قول معروف( فیل خوابیده بود و فیل بان هم) یعنی که آرمان ایجادامپراطوری آمریکادرمنطقه وامپراطورسازی اسلامی القاعده هردو،دوروی یک سکه یکزمان ودردواستقامت جداگانه وناساز گاربودند؛ به حقیقت نپیوست وهم بمردم افغا نستان فا جعۀ بیشمار بارآورد.

وقوع حادثۀ بسیاروحشتناک 11 سپتامبردرامریکا که تلفات انسانی ومالی فراوان به همراه داشت. بوش ابتدا حادثه را «رویاروی با جنگ صلیبی عنوان کرد بعدأ منافی گفتار اول خود واقعه راعمل تروریستی خواند...» ومدعی شد که سازمان القاعده ورهبرآن اسامه بن لادین فاعل ومرتکب میباشد. به خاطرانتقام جویی به سرعت با گروهای مخالف طالبان والقاعده در داخل افغانستان پیمان تازه بست وتهاجم نظامی گسترده را سازمان داد وباجاری ساختن سیلاب خون رژیم طالبان والقاعده راکنارزد وپیروان خودرابه حاکمیت رساندوافغانستان این بار در اشغال نظامی آمریکا قرارگرفت. تاحال جنگ ادمه دارد،دوطرف مرتکب فجایع بیشمارگردیده است. جفای این همه مصایب بسیارتلخ و تلفات انسانی دردانگیزوفقرافزا را مردم بیچارۀ وطن بدوش میکشند، فردای هیچ‌ کس وزمان پایان تراژیدی معلوم نیست؛ یک گروه مافیا دردولت وبیرون ازدولت درکشور کد خدایی وازخون مردم تغذ یه میکنند.

بخاطروضاحت بیشترمسئله ازکتاب11سپتا مبر/ چرا راه برای هواپیما ربایان بازگذاشتند؟ اثر پترفرانسن ترجمۀ یاشار آدی باتمش و کتاب افغانستان درآتش نفت تألیف خواجه بشیر احمد انصاری نقل قول مختصر مینمایم.

1ــ موالف کتاب 11 سپتا مبر درص 93 تا 95 چنین نگاشته است.

«بن لادن وایالات متحده امریکا؛مبارزه ای مشترک/ چگونه طی 50 سال گذشته امریکائیان تلاش کردند منافع خودرا درافغانستان تثبیت کنند؟ شرکت فعال بن لادن درجنگ آمریکا علیه اتحاد شوروی. چگونه امریکائیان جریان طالبانراایجادوسازماندهی کردند؟ آنهاچگونه بنیادگرایی اسلامی راتقویت وگسترش داده وازآن به نفع خود سودبردند؟ چگونه بن لادن وامریکائیان دوش به دوش هم دربالکان، درچیچین ودر جمهوری آسیای میانه جنگیدند؟»  بعد ازاین سوالها برسر پرسش وپاسخ نشریۀ فرا نسوی زبان نول ابسرواتورباژیبگینیف برژنسکی مشاورامنیتی جیمی کاتر» مکث میکند.

س «مدیرسابق سازمان سیا رابرت گیتس درکتاب خاطراتش مینویسد:سازمانهای سری آمریکا ،ششماه قبل ازورود نیروهای نظامی شوروی به افغانستان، کمکهای خودرا به مجاهدین افغان آغازکرده بودند. آیا شما اظهارات آقای گیتس را تا ئید میکنید؟»

ج «برژینسکی. بله،برطبق اسناد رسمی کمک سازمان سیا بمجاهدین ازسال1980آغازشد؛ به بیان دیگربعدازتجاوزارتش شوروی به افغانستان. اما واقیعتی که تاکنون به صورت یک راز ازآن محافظت شده است،چیزی دیگراست واقیعت این است که رئیس جمهورکار تردرتأریخ3ژوئیه1979 اولین دستوررسمی مبنی برکمک مخفی به مخالفین رژیم متمایل به شوروی کابل راامضاکرد. همان روز من یادداشتی به رئیس جمهورنوشته توضیح دادم که به عقیده من این کمک به مداخلۀ شورویها منجرخواهد شد

س «شما موافق این عملیات سری بودید. شایدهم میخواستید به این ترتیب شوروی رابرای ورود به افغانستان ودرگیرشدن درجنگ تشویق وتحریک کنید.؟»

ج «برژینسکی بااین صورتی که شما جمعبندی میکنید ماروسهارا برای مداخله نظا می در افغانستان تشویق وترغیب نکردیم،اما عمدأ میزان احتمال این کاررا افزایش وتقویت دادیم

س «زمانیکه شوروی درتوجیه مدا خلات نظامی اش درافغانستان می‌گفت که ماعلیه مداخلات مخفیانۀ امریکا درحال مبا رزه هستیم،کسی حرف آنهارا باور نمیکرد. پس پایۀ ازحقیقت در اظهارات آنها وجود داشته است. شماامروز ازاین بابت متأسف نیستید؟»

ج «متأسف ازچی؟ این عملیات مخفی ایدۀفوق العاده ای بود. حاصل این عملیات کشاندن پای روسها به تلۀ افغانستان بودوشما میخواهیدکه من ازاین بابت متأسف باشم؟ روزی که نیروهای نظامی شوروی رسمأ ازمرزگذشتند،من به طورخلا صه برئیس جمهورکارترنوشتم حالانوبت ماست که جنگی مشابه جنگ ویتنام را درافغانستان به آن‌ها تقدیم کنیم. جنگ طاقت فرسایی که10سال به طول انجامیدوباعث شکست روحی ودرنهایت تلاشی وفروپاشی امپراتوری شوروی شد

س «شمابه هیچ وجه ازتقویت افراطی گری اسلامی،ازتسلیح وآموزش تروریستهای آتی متأسف نیستید؟»

ج «کدامیک درتأریخ جهان مهمتراست: طالبان یاسقوط امپراطوری شوروی؟ چند اسلامی آتشی وتحریک شده،یاآزادی اروپای مرکزی وپایان جنگ سرد.؟»

2ـــ درکتاب افغانستان درآ آتش نفت ازص 15 تا20 اززبان برژینسکی و فعالیت اوسخن میگوید ما فشاررابا لای روسها عمدأبا لابردیم تامجبور بمداخلۀ مستقیم شوند... چراشوروی بایدتصمم به مداخله بگیرد...افغانستان آشوب زده درمجاورت چندین جمهوری مسلمان آسیای مرکزی که حساس می‌باشند قراردارد....شوروی همچنان سرمایه‌گذاری های سیاسی،اقتصادی ، اسراتیژی،نظامی وپرستیژکا فی درافغانستان خلقی دارد، محتمل نیست که مسکو...بگذارد که ازدست بروند...پس ازداخل شدن روسها برژنستکی درپاکستان با فرماندهان نظامی وسازمان آی آس آی درکمپها... درموعضه برای مجاهدین ازرسالت دینی وتأریخی شان بااشاره بمنار های مسجد اطمینان میدهدکه درراه انجام وظیفۀدینی مطمئین باشید که خدا وند باشما است ... سیاست خارجی آمریکا حکم میکرد که از مجاهدین دربرابررقیب نیرومند یعنی اتحاد شوروی بحیث پیاده گان شطرنج استفاده شود . ارزانترین مهره دربازی شطرنج پیادۀ آن است که هرلحظه میتوان برای داشتن موقیعت بهتر آنراقربانی نمود. »

برژنستکی میگوید«...باداخل شدن ارتش سرخ در افغانستان سیل کمکهای نظامی بسوی مجاهدین جریان پیداکرد با وجودیکه پای منافع استراتیژیک آمریکا درمیان بود ولی بازهم کمکهای صورت گرفته بیشترآن ازبانکهای عربستان سعودی بصوب پاکستان سرازیر میشد

...و می افزاید«ما مدت دهسال تمام روسهارا درموقیعتی قراردادیم که خون شان به صورت مسلسل جاری بود. آنهابا این مداخله اقتصاد شانراضربه زدند،اسلحه شا نرا استهلاک نمودند، معنویات ارتش شانرا ازبین بردند، هیبت شان را زدودند ودرفرجام امپرا توری شا نرا ازدست دادند

س. « پس شما هیچگاه پشیمان نشدید که ازبنیاد گرایان پشتیبانی کردید وبه تروریستهای آینده جنگ افزار دادید؟ ... ممکین است تروریزم اسلامی شکل جهانی بخود بگیرد؟»

ج برژنستکی این یک سخن بی معناست.ما نمتوانیم اسلام را با پدیدۀ جهانی شدن خلط نمایم، احساسات راکنارگذاشته بحالت مسلمان نگاه کنیم،اسلام دینی است که درحدودیکنیم ملیارد پیرو داردولی ازنظرسیاسی آن‌هازیریک چترنیستند» نویسندۀ کتاب دربرابر سخنهای برژنستکی چنین تبصره میکند.

«برژنستکی درمصاحبۀ خویش بخود می با لد که دشمن دوران جنگ سرد را بدام افگنده ولی هیچ باری به ملیونهاکشته وآواره ومعلول افغانستان نمی اندیشد وبدرد های کشوریکه این بازی جهنمی درخاکش انجام گرفته وقعی نمیگذارد...»

«برژینسکی درمصا حبۀ که بتاریخ هفتم جنوری 1980 با هفته نامۀ یواس اندورلدنیوز دارد اودر برابرمحدودیت مذهبها درشوروی آن دوران،پشتیبانی آمریکا از نهضتهای اسلامی را پیشنهاد کرده ومقابله با شوروی رابیداری جهان اسلام میخواند. اوهنگامی که ازبیداری اسلامی حرف می‌زند میگوید که مسلمانها دیگر تحت انقیاد فرانسه یا انگلستان نیستند وبیشتر بخود متکی میباشند. البته اونمیگوید که دوست دارد آنها تحت انقیاد امریکاباشند

ودرپیوند باگفتاربا لا کتاب نویس مگوید: «با سقوط اتحادشوروی کمپنیهای نفتی امریکا آمدند تا میراث امپرا توری را تقسیم نمایند. از همان روز بدینسو نقشۀ به پیش میرود...کانگرس آمریکا درسال 1999قانون استراتیژی جادۀ ابریشم را تصویب نمود. کانگرس دراین قانون خاطرنشان ساخت. نفت وگازجنوب قفقازوآسیای میانه اتکای امریکا به نفت منطقۀ همیشه دیگرگون خلیج راکمترمیسازد...تلاش درجهت تأمین منافع تجارتی وسرمایه گذاری آمریکا دراین منطقه جزء اهداف عمدۀ سیاست ایالا ت متحده محسوب میشود... مهمترین عنصراین منافع درنفت خلاصه میشود،زیرانفت محرک اصلی تمدن وتکنالوجی معاصر جهان است وتمدن بدون نفت قابل تصور نیست...»

نویسندۀکتاب درص 18 اززبان ایلی کراکوسکی ماموروزارت دفاع آمریکا ومسؤل بخش افغانستان روایت میکند : «افغانستان همیشه برای ما اهمیت داشته است. این کشوردرتقاطع راهی قرارگرفته داردکه قلب دنیا را به شبه قارۀهند پیوند میدهد. این کشور اهمیت خویشرا ازموقیعتش کسب میکند. موقیعتی که درمرزدریا وخشکه قرارگرفته ونقطۀ تلاقی قدرتهای جهان بوده است. مغلها وسکندر کبیر ازهمین راه گذشتند وبازی بزرگ روسها وانگلیسها ی قرن نزده هم درهمین جا صورت گرفت. درقرن بیستم میلادی افغانستان مرز دوابر قدرت بزرگ جهانی بود محور استراتیژیک منطقه شد. آنچه که درافغانستان واقع می‌شود برهمه دنیا تأثیرخواهد افگند...»

درص 104کتاب 11 سپتامبر اثرپترفرانسن دربا لا معرفی شده است.میگوید: «روزنامۀواشینگتن پست 10 اکتبر 1979 با آنتشار مقاله خیلی جا لبی که چکیده نقطه نظرات خلیل زاد درآن ترسیم شده بود از اهداف اعلام نشده این جنگ پرده برداشت.

خلیل زاد کیست؟ خلیل زاد آدم معمولی نیست. این آمریکایی افغانی الاصل روابط نزدیکی باسا زمان سیا داشته ودارد وی درضمن در درون کمپانیRAND CORPRATIO فعالیت داشته است. این کورپوریشن یکی ازمهمترین نهاد های فشارکمپانیهای صنعتی/ نظامی امریکاست.

سالها بعدخلیل زاد به عنوان مشاوربه استخدام کمپانی نفتی چند ملیتی یونوکال Uonocal  درآمد. این کمپانی درنظردارد خط لوله نفتی مهمی رادرافغانستان نصب کند وبالاخره دردسامبر 2001 خلیل زاد به عنوان فرستاده ویژۀرئیس جمهورامریکاجرج بوش به افغانستان اعزام شد.

دراکتبر1979 خلیل زاد درمقاله منتشره خود درواشینگتن پست مینویسد: هدف نهای مداخله آمریکا درافغانستان روی کارآوردن یک رژیم آمریکایی درکابل وبدنبال آن احداث مراکز شنود و پایگاه های نظامی علیه اتحاد شوروی است. اومی نویسد ازانجاکه موقیعت خودرا در ایران ازدست داده ایم (سرنگون شد ن شاه)این کاربیش ازپیش عاجل وضروری است. »

درپایان این روایتها ابراز میدارم دولتی که بخاطرپالیستی ومنافع خاص نامشروع خود ازحاکمیت ملی ویژه گیهاومذهب ملت دیگربا نیرنگ وشانتاژاستفادۀ سؤ ویاتجاوزمیکند. ملتیست غارتگر، مستبد وجفا کار. حق ندارد،ادعاکند که مدافع حقوق بشرودموکراسی میباشد.

درکشورماناسیو نالیزم انحصارگرا دونیم قرن توسط شاهان مستبد ومتعصب قبیلوی رائج  وحاکم بوده وباور سا زی کرده است که سایۀ سنگین آن درذهنیتها باقیست ودرسیا ست بازیهاو قانون سازیها اثرگذاراست. با توجه به سوابق تأریخی نا سیونالیزم انحصار گرا بزوروحمایت استعمارگران زمانها درقدرت نگاه داری شده وهنوز پایه ای این سیاست وباوربرجاست.

روشن است که انگیزه حضورنظامی کنونی خارجیها اصلاً دراهداف پیشن امریکاو ناتوکه در دوران جنگ سرد بود،نهفته است ولی بدنبال سرنگونی رژیم طالبان، پیاده‌سازی آن اهداف با برگذاری کنفرانس محدود،انتصابی ونامشروع(بن) وبشیوۀ دولت سازی دمکر اسی آمریکا سازمان یافت. امریکایهای افغان تبارهریک خلیل زاد،انورالحق احدی رهبرسازمان افغان ملت، اشرف غنی احمدزی وبشمول سلطنت طلبان که وارث حقیقی ناسیونا لیزم انحصارگرا شناخته شده هستند. درکنفرانس یادشده نقش محوری داشتند؛ کرزی را درپیشاپیش نظامیان امریکای براورنگ سلطانی رساندند وآشغال کشوربنام حمایت از دولت تاحال ادا مه دارد. انتخابات وبرگذاری جرگه هاودولت سازی ظاهرفریب وغیرشفاف بود،تاحال ازاستقلال کشوروحاکمیت ملی واقعی خبروسخن درمیان نیست وکنون کشورمیدان جنگ است. انتخابات پیش رونیرنگ مزیدبه ترفندهای پیشین است. در آینده  درپروژه یاپروسۀ حفظ قدرت،با ابقای کرزی ویا بعد ازکرزی درترکیب ویادررأس قدرت، امریکائیان افغان تبار یا جمعأ ویا یکی پی دیگر نقش محوری خواهند داشت. باید تذکردادکه در دوران کرزی فجایع زیاد صورت گرفته وهنوزهم ادامه دارد، نتیجۀ کارکنفرانس(بن)میباشدکه همه سازمان دهنده گان واشتراک کننده گان آن مسؤلیت دارند.

ازسال 2001 جنگ بنام تروریزم بین‌المللی که نه دولت ونه سرزمین معین داردآغاز شده است. دررسانه‌ها ازکشتارودستگیری آن‌ها فراوان خبرشنیده می‌شودولی بازهم حضور تروریزم والقاعده باایجاد حوادث وحشتناک ومقاومت بیشترازپیش در دستگاه های خبررسانی بازتاب میابد؛ این سوال رابوجودآورده است که البته طالبان والقاعده سازمان نیرومندی است که قوای نظامی امریکاوناتو قادربه شکست آن نیست،یا اینکه آمریکا ومتحدینش درپی استراتیژی ایکه درمنطقه دارند باید حضور شان ادامه یابد و به خاطرجایز نشان دادن حضورخودبه چنین تبلیغات ودشمن تراشی فرضی وبزرگ نشان دادن آن ضرورت دارند.؟؟!

به باورمن:

جنگ افغانستان چریکی است. دکتورین جنگ منظم درآن بسیارمؤثیرنیست. جنگ چریکی خصلتأ پراکنده میباشدوچریک دایم متحرک است. درجنگ،خودراهدف ثابت دشمن قرارنمیدهدو مثل ماهی در آب عمیق،درمیان مردم شنامیکند. بنا براین جنگ درجامعۀ سنتی افغانستان برپایه شعارو اعتقادات مذهبی دربرابرنیروهای نظامی خارجی پراکنده طولانی وفرسایشی بنظرمی رسد. عملکردهای «ترورریسی،خود انتحاری» پیشرفته‌ ترازقرن پیش است. چریک باوردارد که هم دشمن راضربۀ نابود کننده میزندوهم جام شهادت می نوشدوجنت می‌رود وبااین آرمان میجنگد. دردرازمد ت توانایی نظامی سوق اداره کنندگان جنگ منظم درسرزمین بیگانه درنبود آرمان، کاهش پیدامیکند. ماهیت ادعای تروریریزم بین المللی مورد سوال است ونیزنیروهای جنگنده نمیدانندکه بچه مقصددرافغانستان جنگ میکنندوسرانجام کدام نتیجه برایشان تعلق خواهد گرفت؟پا سخ اقناعی میخواهند.

حمایت آمریکا ازاسرایل درشرق میانه برعلیه فلسطینها،آشغال افغانستان وعراق، افزایش فشار برسوریه،ایران،توسعۀ دامنۀ حواد ث خونین تاپاکستان،هندواراضی مسلمان نشین چین براساس عقیده اسلامی نسبت به آمریکا،بی باوروناراض شده‌اند که به تدریج موجب تقویۀ تمایل بیشتر حمایت ازطالبان والقاعده رادرپی خواهد آورد وسرانجام بتوسعۀ جنگ آشکارتمدنها منجرخوا هد شدوبشریت راد چارفاجعۀ گسترده خواهد ساخت.

لازم است یادآوری شود. اوباما رئیس جمهورکنونی آمریکا داری تفکرنرم ، مسألمت آمیزونسبت به اسلافش واقع‌بین بنظرمیرسد. سخنهای د لجویانۀ او درباره حل منازعۀ د یرینۀ فلسطین واسرایل هرچندکه تاحال نتیجۀ آن معلوم نیست،رفع نگرانیهای ادعای«ایجادشرق میانۀ بزرگ»وکاهش فشاربرکشورهای مجاورآن،  تصمیم عقب نشنیی تدریجی درازمدت ازعراق اشغالی، تمایل نشان داد ن دربارۀ مذاکره باایران و کاهش دادن نگرانی کشورهای شانکهای بخصوص روسیه وچین در مذاکرات محرم پشت پرده که منجربه جلب تمایل وموافقه درمورد اکملات حضورقوتهای نظامی آمریکاوناتودر افغانستان با استفاده ازفضا وزمین کشورهای شانکهای شده است ونیزتمایل تحدید تسلیحات ابرازگردیده است. اگربا نیت صاف بیان شده باشد آغازخوب است ولی کافی نیست. بیشتربه گامهای عملی نیازاست ولی میتواند اغاز حسن نیت وسازش برسرتقسیم منافع میان قدرتها پنداشته شود،دراین صورت گمان می‌رود که دراوضاع افغانستان هم چرخشی بدنبال خواهد،داشت. اماچگونه چرخش؟ پیش‌ بینی دشواراست. توجه داشته باشیم که«هرکس برای مطلب خود دلبری کند» بنأ ناظربودن که دیگران سرنویشت وطن ومرد م مارارقم بزنند، گناه است.

سزاوارمیدانم که دراینجا دربارۀ دموکراسی سخن بگویم

الف:دموکراسی ابزاری.ــ سرما داری لیبرال شعاردموکراسی ودفاع ازحقوق بشرراابزارتقرب وپیاده سازی سیاست واهداف توسعۀ سرمایه خودودستیابی بمنابع طبعی بویژه نفت وگازکشور های منطقه وکنترول آن دانسته دنبال میکنند. کشوروجامعۀ سنتی،جنگزدۀ پرازتضادوکشمکش که دارای موقیعت خاص جغرا فیای است وحضورنظامیا ن ناخوانده که اهداف استراتیژژیک دیرین دارند، نگرانیها وواکنش های سختی بارآورده است. بنأ دموکراسی ابزاری واجرای آن که با اهداف خاص خارجیها خدمت کند،شرایط مساعد وزمینهای سازگارندارد. چنانچه دیده شد که دست اندرکاران برگذاری کنفرانس بن ولویه جرگهای دنبالۀ آن که به اشتراک عناصرراستگرا ،مجاهد جنگجو، بیسواد وکم سوادواشخاص سرکشیدۀ دوران جهاد که گاهی شمشیررادر عقب مذهب وزمانی شمشیر راپیشرو مذهب مورد استفاده سیاسی، جاه طلبی وزراندوزی قرارداده وازخون فرزندان وطن ثروت اندوخته اند وبجز ازجنگ و خونریزی ونابودی هستی مردم کفایت انجام هیچ کاری راندارند. اما ابزارکارآمد خوب برای خارجیها بودند وهستند وجودآنها در حاکمیت واداره اسباب فساد و افزایش خشونت، فقروبدبختی مردم، زرع،تولیدوترافیک مواد مخدرگردیده است وراه تقرب به صلح، حاکمیت ملی، دموکراسی وعدالت اجتماعی تاریک ومسد ود به نظرمی رسد.

ب: جوهر دموکراسی درمادۀ21 اعلا میۀ جهانی حقوق بشرزیلا بیان شده است.

«1ــ هرکس حق دارد که درادره امورعمومی کشورخود، خوا مستقیمأ وخواه بوساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند شرکت جوید.

2ـــ هرکس حق دارد باتساوی شرایط،بمشا غل عمومی کشورخود نایل آید.

3 ــ اساس ومنشأ قدرت حکومت اراده مردم است،این اراده باید بوسیلۀ انتخاباتی ابرازگرد د که ازروی صداقت وبطورادواری صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی وبارعایت مساوات باشد وبارای مخفی یا طریقه ای نظیر آن انجام گیرد که آزادی رأی راتأمین نماید

دموکراسی آزادی عمل واراده،برابری حق انسان ابرازرأی همگانی درایجاد رژیم، داشتن حق نظارت دائمی مردم ازعملکردهای دولت است. ونیز باید تفکیک قوای سه گانه دولت برپایه استقلال عمل وهمآهنگی قوه ها وباکسب صلاحیت ازقانون ای که ناشی ازاراده وپیمان مردم وضمانت اجرایی داشته باشد، جوهردموکراسی است. برخلاف درکشورماباوصفیکه دردولت سازی وقانون اساسی بعد ازتصویب لویه جرگه جعل وتقلب صورت گرفته وانحصارقدرت در د ست شخص است ومقرری،عزل ونصب وزرا،زعمای دستگاه قضایی، سفرا، والیهاودیگر مقامات ازصلاحیت رئیس جمهورمیباشد.همه ارگانهای یاد شده همچوابزار درچارچوب ارادۀ رئیس جمهورعمل میکندکه با دموکراسی منافات دارد. مزید برآن رئیس جمهورنماد آشغال است. بنابراین ادعای وجود استقلال کشور،مشروعیت دولت،حاکمیت ملی، آزادی ودموکراسی حقیت نداردوهمه اجراات این دولت، وفرامین آن حقوقأ غیرشفاف باطل وقابل فسخ وبازگشت میباشد.

خواهران برا دران عزیز، باور دارم که عشق به سرزمین نزد همه هموطننان وجود دارد. اما تلاش رسیدن به این آرمان پراگنده،ناچیزوبی ثمراست. بنابراین از منؤرالفکران،حلقات سیاسی وفرهنگی انتظاراین است که برای نجات وطن ومردم اختلافات میان گروهی، قومی، مذهبی وزبانی را کنار بگذارند وبرای دست یافتن به استقلال کشور،حاکمیت ملی ،صلح، امنیت، آزادی، دموکراسی وهمزیستی برادرانۀ همه اقوام وملیتها دریک پروگرام مشترک«جبهه»در کنارهم قرار بگیرند ،میتوانند قادربه حل چالشها وآینده سازباشند.

البته میدانید که حضور نیروهای نظامی خارجی درکشور ما با اراده ای آزاد مردم وقانون ابتنا نداشته است ودربرابرنگرانی‌ها ی کشورهای همسایه واکنشها ی روزافزون خون آلود وفاجعه سازبه همراه داشته است که تاحال به صورت دسته‌جمعی آشکار اعلام مطلب نشده است.دراینجا جایز است بگویم که:

ــــ باید برای کاهش ورفع نگرانیها واگنشها وپایان خصومتها سوق واداره ای تمام نیروها بشورای امنیت ملل متحد سپرده شود.

ــــ اگرضرورت به نیروی نظامی کمکی بیشترباشد،ملل متحد ازکشوهای کنفرانس شانکهای وسازمان کشورهای اسلامی نیروتقاضاکند.

ــــ اگردراجرای چنین کارمانع ومشکلی درمیان باشد.ملل متحد قوای حافظ صلح راپیاده کندو نیروهای نظامی موجودازکشورخارج شوند،برای تروریزم ورادیکالیزم بهانه‌ای جنگجوی باقی نمی ماند.

ــــ ملل متحد درداخل افغانستان ازآگاهان وهمه نیروهای چپ وراست داخل وخارج افغانستان کنفرانس انتخابی وسیع برگذارکند که درآن نماینده گان کشورهای امریکا،ناتو،شا نگهای، وکنفرانس اسلامی بحیث ناظرحضورداشته باشندوازمشورههای سودمند شان استفاده شود.

ــــ درمحور کارکنفرانس باتوجه بویژه گیهای جامعۀ سنتی وجنگ زده ای افغانستان تأمین صلح وثبات،دموکراسی،تفکیک قوای سه گانه ای مستقل دولت صرفأ تابع قانون واجرای عدالت اجتماعی درهمآهنگی اعلامیه ای حقوق بشرباشد.

ــــ کنفرانس، حکومت انتقالی مؤقت برای مدت یکسال درهمسانی موازین بین‌المللی تحت نظرگروه سازمان ملل بوجود آورد وکشورهای اشتراک کننده ازآن حمایت نمایند.اعضای حکومت مؤقت پس ازختم دورۀ انتقال حق کاندیدشد ن درپست مقامهای عالی دولتی را ندارند.

آخرین کلام من.

روشنفکران، اشخاص آزاد اندیش،حلقات،احزاب برنامه داروهمه مردمان نجیب وزحمتکش متدین وطن بمقام انسانی وعقاید همۀ شما احترام ابرازمیدارم. خاطرنشان میدارم که.نیروهای نظامی، طالبان، القاعده،مجاهدین واحزاب چپ وابسته به ترند شوروی سابق وچین وهرچپ دیگر،هیچ کدام با اندیشه های پیشین دراین روزگاردروطن ما زمانه ساز،دولت سازوآینده ساز نخواهندبود،همه بتأریخ پیوسته اند واحزا ب تازه پای موجودهمه ناتوان کمرنگ هستند،کاری ازدست شان ساخته نیست. آنهایکه آرمان دفاع ازاستقلال وطن،وحدت ملی،تساوی حقوق ملیتها، آزادی،دموکراسی واحترام به عقاید، سنن وفرهنگ دیرپا وبرابری حق انسان را درسردارند و دولت راعمال اجنبی وناکاره فاسدوغیرمشروع عامل فقروبدبختی میشمارند،لازم نيست که در زیرچترچنین حاکمیت وقانون بی‌اعتبارآن،خودراتابع قرارداده،پیام رسان دموکراسی آن باشند و نباید،جریان انتخابات ریاست جمهوری که اکنون آزادی وشفافیت آن موردسؤال واعتراضهای جدی قراردارد؛ازطریق رسانها درپندار مردم زحمتکش که با تذویر وترفندها آشنایی ندارند با اهمیت توجیه وتعبیرنموده وبرنگ ومضمون فریبکارانۀ آ ن سرپوش بگذارندکه چنین عملکرد ها درخد مت آرایش نظام وبدعت ناجایزخواهد بود. درمقدمۀ اعلامیۀ حقوق جهانی بشرچنین آمده است . «اساسأ حقوق انسانی رابااجرای قانون حمایت کردتا بشربه عنوان آخرین علاج به قیام برضد ظلم وفشارمجبورنگردد دراینجا بکاربرد واژۀ قانون مشروع بودن و پابندی به آن درنظراست که درکشورما وجود ندارد. بنأسرکشی ازقانون دربرابر نظام حاکم غیرمشروع،ظالم، بی‌کفایت، فاسد و تحریم انتخابات جایزاست. توجه شودکه ازاین فرصت تأریخی استفاده شجاعانه وبرحق هرچه زود تربنفع استقلال، ایجاد حاکمیت ملی،دموکراسی واقعی درکشورصورت گیرد که تأریخ تکرارنمی شود ومنتظرنمی ماند.

منابع

1ـــ ایرن وافغانستان ازیگانگی تا تعین مرزهای سیاسی اثرمحمد علی بهمن قا جارفصل اول ازص 31 الی ص42 از2000 سال پیش ازمیلاد درمیان سیر دریا وآمودریا وکنارههای ان ازنژاد آریایی یادکرده است.

2ـــ افغانستان درمسیرتأریخ تألیف میرغلامحمدغبارص 9 آریانا قد یم ترین نام افغانستان دردرعهد اوستا در(هزارۀقبل ازمیلاد) تاقرن پنج میلادی یعنی یکنیم هزارسال این نام رائج بوده است.

3ـــم غبارص9 بعدازقرن سوم ــ م ـ خراسان تاقرن19م ــ 1500سال نام کشوربوده است.

4 ـــ م غبار درص 9 افغانستان کلیمه (افغان) که معرب(اوغان) است درقرن 19نام کشور گذاشته شده است.

5ـــ تاجکان تأریخ قرون وسطی تأ لیف باباجان غفوراف ص30 ـــ 31 مسأله آریا یی ها و ص 117 دوصد سال ادامه امپراتوری هخامنشی وشکست امپراتوری ازص132الی 141

6ـــ تأریخ تمدن تألیف ویل دورانت ـــ مشرق زمین گهوارۀ تمدن جغرافیای امپراتوری هخامنشی را معرفی میکند ازپارسی و ازنژاد اریایی واززر دشتیان وایران وئجه یعنی وطن آریایی ها یاد میکند.

7ـــ جغرافیای تأریخی افغانستا تألیف م غبارازص1 الی22 ازکشوربنام آریانا بعدأ خراسان ،حدود و شهر های مشهور آن یاد میکند.

8ـــتأریخ مختصرافغانستان تألیف عبدالحی حبیبی ص7میگویدانسانهای سفیدپوست آریایی در  سرزمین ایران وئجه نام داشت دروادیهای شمال آمودریادرحالت کوچیگری زنده گی داشتند.

9 ـــ اوستا تألیف داکتر عبدالاحمد جاوید ص 11 الی56 دربارۀ قدامت نام آریایی وازص 58الی ص104 درباره خراسان وازص 105 الی 128 دربارۀ افغانستان توضیح داده است.

0 1ـــ کتاب 11 سپتامبر، چرا راه را برای هواپیماربان یان بازگذاشتند از ص 95 تاص98 و از100 تا104

11 ــ افغانستان درآتش نفت تألیف خواجه بشیر احمد انصاری ازص16 تا ص22

12ــ رسا لۀ خراسان تا لیف ونگارش غباردران از سرزمین خراسان، حدود خراسان، خراسان خاص،خراسان بمفهوم عام ودولتهای خراسان سخن گفته شده است.

13ـــ اعلامیه جهانی حقوق بشر اول آگست. 2009

 


 


بالا
 
بازگشت