عزیز عظیمی

 

قانون مداری دروزارت امور خارجه !

 

چند ی پیش مطالبی را در این سایت از محترم برومند ومحترم پیکان مطالعه  کردممن هم به این فکر شدم تا شاید این نوشته ها بتواند مداوای درد ما شود ، اگر کدام وجدان آگاه و بیداری پیدا نشود تا ملت مظلوم و بخت بر گشته را از این همه بی عدالتی ها نجات دهد ، شاید عقده های درونی ام که سالهاست در سینه ام متراکم شده ، تا اندازه ای کاهش یابد .

امروز هر کارمند وزارت امور خارجه حتی سنگ و چوب آن از خیانت ها و جفا های که در گذشته شده و هنوز هم جریان دارد ، خوب اگاه اند که چه میگذرد

 ادم های بی واسطه و صادق دراداره های امروزی جای ندارند. اگر به مردم و ملت خود خاین بودی و اگر چور و چپاول و عیاشی کردی از خودت ادم بهتری نیست وگر نه روز به روز به حاشیه زده میشود. کارمندان که به هیچ گروه و حزب سیاسی نبودند در هر زمان سوختند و میسوزند و  دیگران پیک شادی سر میکشند.

زمانی فکر میکردم وضعیت وزارت خارجه با امدن یک شخصی فعال ، روشنفکر، متخصص با دیدوسیع مثل اقای اسپنتا خیلی خوب خواهد شد خبر نداشتم که روز هزار بار بگویم خدا ان کفن کش سابق را رحمت کند .

مسایل که تا دیروز ( شاید اگر بوده باشد به این پیمانه نه) در این وزارت نبود ، رواج یافتهفساد اداری و اخذ رشوه ، فساد اخلاقی ،بی عدالتی، حاکم بودن روابط سیاسی بر ضوابط اداره ، موجودیت کارمندان و دیپلومات های ماشینی ، مقرری ها بر اساس رابطه های سیاسی و یا معا مله گری های سیاسی ، مقرری ها بدون ارائه اسناد تحصیلی به اساس واسطه های شخصی و خظر ناکتر از همه جا بجائی تعدادی از جاسوسان همسایه در پست های حساس و کلیدی وزارت امور خارجه افغانستان  و...

در وزارت امور خارجه اگر جاسوسان هم نصب شوند مهم نیست چون اینها از جمله "خانواده سیاسی " اقای اسپنتا اند مثال در مامورین ، ارشیف و قنسولی ونمایندگی های سیاسی... چنانچه اقای مرادیان زمانی را که با بی ابروئی رفت  بعد از مدتی دو باره با بی حیائی و بی شرمی مقررش کردند.

فکر میکنم ازین خیانت بزرگتر برای مردم و این ملت چیزی نباشد به نظر این تکنو کرات ها وطن هیچ ارزش معنوی ندارد به همین لحاط وطن و مردمش را بخاطر قدرت وبازی های سیاسی شان به دو پیسه سیاه میفروشند و معامعله میکنند.

زمانیکه از ارشیف وزارت امور خارجه اسناد محرم ، لست اتباع خارجی و برخی CDs مفقود میگردد قدرتمندان بزرگ حساسیتی نشان نمیدهند و این را یک امر عادی و بدون اغراض میدانند . بلی  باید اینکار میشد چونکه یک جاسوس و از همفکران اقای اسپنتا بود که مرتکب چنین کاری گردید و اگر کس دیگری بجای ان میبود شاید بجرم جاسوسی و خیانت به وطن استخوان هایش در زندان های امنیت میپوسید . همین حالا  هنوز این روند ادامه دارد و از زیر ریش اسپنتا و کرزی ،جاسوس کروزین سوار میگذرد.

در پهلوی این فساد ها و خیانت ها یک خیا نت دیگری رواج پیدا کرده که به نظرم این خیا ت و جفا به تمام ملت و به تمام جوانان تحصیل کرده افغانستان است . موجودیت کارمندان ماشینی در وزارت خارجه است . بلی امروز این وزارت به یک دستگاهی جور شده که افراد و اشخاص به سویه های مختلف که از جمله " خانواده سیاسی " اقای اسپنتا اند  بدون اخذ کدام امتحان  با معاش های دالری یا سوپر اسکل مقرر شده و بعد از چند  ماه اتو ماتیک به حیث دیپلومات در سفارت های افغانستان در اروپا و امریکا تعیین میگردند.

و این  1 و یا 2 نیست بلکه چندین مورد است . اگر کس دیگری به جای اسپنتا میبود من گله نداشتم اما از آن شخص شکایت و گله دارم  که شعار عدالت و قانونیت میدهد و همیشه در هر سخنرانی خود میگوید که من قانون را ترجیح میدهم .اما شما خواننده گرامی بگوهید کجاست ان قانونیت و یا عدالت . آقای اسپنتا در یک مورد عدالت را رعایت میکند و برایش ازبک و هزاره و پشتون و تاجک و هراتی اش یکی است و همه را به یک نظر میبیند به شرطی که از جمله تکنوکرات ها و همفکران سیاسی اش باشند در غیر آن هر سال نامش از لست مقرری های خارجی حذف میگردد .

همه ساله در کنار ده ها تکنو کرات  ها چند ادم بی واسطه هم مقرر میشود که سالها را در پست های مختلف این وزارت کفش پاره کردند ، اما این ها جایشان در کشور های اسیائی است  و اگر اشتباهی کدام شخصی در سفارت های افغانستان در اروپا و یا امریکا هم تعیین شود از سکرتر دوم بالا تر نیستند و خیلی که لطف کنند سکرتر اول . تاسف این جاست که یک نفر در وزارت خارجه با سالها تجربه ، ایمانداری ، صداقت و اخلاص به مردم ووطنش باید منتظر بماند تا چه وقت خورشید بخت اش طلوع نماید و در نمایندگی های خارج کشور مقرر شود.و دیگری  بدون تجربه از راه پوهنتون راسا" به نمایندگی های سیاسی مقرر میگردد (عجب سیاستیست) .  همین حالا کسانی هستند که در طول چندین سالیکه در این وزارت کار میکنند روی نمایندگی های خارجی را ندیدند، چونکه خاین نیستند و صادق اند و هم چاپلوسی در مسلک شان وجود ندارد حق خواستند و به حقوق دیگران احترام گذاشتند.

" این سخنان به بزرگواران که در نمایندگی های خارجی صادقانه کار میکنند ، بر نخورد چون هستند دوستان که در نمایندگی ها به اساس تجربه لیاقت ، شایستگی و به اساس قانون کار کردگی خود در وزارت ، در نمایندگی هاتعیین گردیدند که من دور این بزرگواران را حلقه میکنم."

میخواهم به چند مورد به طورنمونه اشاره کنم ( گر چه مواردی را میدانم) تا باشد مشت نمونه خروار:

1        -در سا ل گذشته خانمی بنام.....که از رشته ادبیات فارغ شده بود و در یکی از موسسات کارمیکرد. به شکل اتوماتیک به حیث کارمند وزارت خارجه با معاش سوپر اسکل مقرر و بعد از چند ماه به حیث سکرتر اول سفارت افغانستان در کانادا مقرر شد (لسان انگلیسی را هم نمی دانست)

2         خانم دیگری بنام .... که در قنسولی کارمیکرد و فارغ فاکولته حقوق بود( اما املاء و انشأ  اش راخدا نشان تان تدهد) بخار اینکه با یکی از دوستان وزیر (خانواده سیاسی اقای وزیر) که او هم دیپلومات است،  ازدواج کرد  بعد از ازدواج و با گذشت چند ماه به حیث دیپلومات در دبی مقرر شد .

3        خانم دیگری بنام .... که ژونالست ازاد بود ( به گفته یکی از دوستان شعبه مامورین فاکولته ژونالیزم  را نه بلکه از کورس های ژونالیستی فارغ شده است چون  او هم از دوستان سیاسی  وزیر بوددر وزارت خارجه مقرر و بعد از سپری نمودن یکسال به حیث دیپلومات در خارج مقرر شد.

4        یک پسر جوان فارغ صنف دوازده بدون اخذ امتحان ( از افراد درخواست دهنده امتحان اخذ و بعد از بدست اوردن نمره معیاری تثبیت شده بحیث کارمند مقرر میگردند) تقریبا" یکسال میشود در وزارت خارجه مقرر شده اگر اشتباه نکنم در قنسولی . شاید از جمله منتظرین پست های خارجی باشد.

5        پسر جوان دیگری  بنام ...زمانیکه از فاکولته حقوق فارغ شد اتومات به حیث دیپلومات مقرر شد( در کانادا و یا لندن است)

6        تائیپست دیروز ( به گفته اقای برومند) و کمپیوتر کار امروزبنام ... که تا صنف نهم درس خوانده ازینکه از جمله خدمتگذاران و سر سپر دگان حزب معیین وزارت امور خارجه است  به حیث دیپلومات در اروپا مقرر شده

7        پنج نفر از جمله  خانواده ( پدر و بچه و دختر) اقای پنجشیری دروزارت  خارجه مقرر میشوند  چون وسیله دارد و یک ادم چاپلوس و خاین است زمانی بنام حزب خلق و پرچم خون این ملت را مکیدند زمانی بنام جهاد و پوشش اسلام و زمانی شده هم که تحت نام دیموکراسی ( دیوکراسی)خون مردم بیچاره را بخاطر منفعت شخصی خود می مکد . با شکست خلق وقتیکه منافع اش را بخطر دید به جهاد پناه برد و از نام مسعود استفاده برد و با افتخار یاد میکرد که من از جمله نزدیکان مسعود در زمان جهاد بودم که با همین نیرنگ و چاپلوسی ها در زمان داکتر عبدالله به حیث سفیر مقرر شد و باز سود برد اما هنگامیکه داکتر عبدالله از اریکه قدرت کنار زده شد و اسپنتا روی کار شد دست تملق و خوشزبانی را دراز کرد حتی روزی در یک مصاحبه اش گفت که من افتخار میکنم که همرای شخصی مثل اسپنتا کار میکنم  . به راستی باید افتخار کند به اسپنتا  ، که خودش سفیر مقرر شود  دو اولادش بدون اخذ امتحان در وزارت مقرر شوند و دو پسر دیگرش هم در نمایندگی های خارجی . افتخار چه که باید تا زنده است خدمت خاندان خاندان اسپنتا را انجام دهد چونکه اسپنتا حق چندین جوان تحصیلکرده بیکار و بی سرنوشت اما بی واسطه را به خاندان اقای چندشیری ( پنجشیری) سپرد  و شاید هم یکسال بعد اگر شانس اقای پنجشیری یاری کند و اسپنتا وزیر باشد ، پنج نمایندگی را در خارج برایشان بسپارد تا عدالت بر قرار شود .

من از شما خواننده های گرامی میپرسم  این کجا ی عدالت و قانونیت است ، ان سخنان اقای اسپنتا که میگفت  "من قانونیت میخواهم و همیشه ضوابط را بر روابط ترجیح میدهم و من سیستم اداری کهنه را تغییر میدهم و قانون را تطبیق میکنم  " .

 اما عجب به این قانونمداری و این عدالت که یکی بدون هیچ مشکل و مانعی در وزارت خارجه مقرر میگردد و دیگری از بیکاری و بی سرنوشتی در بین کانتینرها ی سرحد ایران و پاکستان جان میسپارد. کجاست این عدالت که برای یک فامیل پنج نفری زمینه کار در یک وزارت خانه مساعدمیشود و  فامیل دیگر تحصیلکرده از بیکاری و بی نانی دست به خود کشی میزنند . این کجای عدالت است که یک کارمند وزارت خارجه با یک دنیا تجربه و دانش بعد ازختم وقت رسمی تر کاری فروشی میکند و دیگری از پول این ملت قصر های خارج را اجاره میگیرد. کجاست این عدالت که فارغ صنف نهم در نمایندگی های سیاسی مقرر میشود و دیگری سالهاست که خواب نمایندگی ها را میبیبند . کجاست این عدالت که یکی معاشش از دو یا دو نیم هزار بالا نشده و دیگری معاش اول را دالری میگیردو بالاخره کجاست این عدالت و قانونیت که یکی  سه سال دوره کار کردگی اش در خارج سه سال و یک روز نمی شود اما دیگری در طول  سالها یک نمایندگی را میخردو در پهلوی وظیفه رسمی معامله و تجارت و قاچاق میکنند و این ها از جمله دیپلومات های مادام الحیات اند . این ها یا خودشان از جمله مافیا اند و یا از خانواده های شان. یا شاید برخی از انها که نمایندگی های سیاسی را بطور دایمی اجاره کردند از جمله معامله گران سیاسی باشند که اقای اسپنتا بخاطر زانو زدن و دوام در اریکه قدرت  دست معامله گری را با آنها دراز کرده است.

بلی هموطن و خواننده گرامی این ها حقایقی از هزار ماجرای سرپوشیده وزارت امور خارجه است . امروز هر یک بخاطر پول و قدرت سیاسی هر جفای از دست شان بیرون شود از این مردم و ملت بیچاره ما دریغ نمیکنند. و چون اژدهای هفت سر زمانی بنام خلق ، پرچم ، جهاد ، طالب واین زمان هم بنام  روشنفکر و دیموکرات ، خون ملت را خوردندو حقوق مردم را پایمال کردند . مردم و وطن را فروختند و بخاطر بقای خود هم که شده ناموس را فروختند و معامله کردند.

 تا باشد که اگر معجزه نازل شود و خداوند دعای مظلومین را قبول و این ملت را از دهان اژدها و معامله گران جان انسان نجات دهد.

در غیر آن من به آینده دل نمی بندم . گرچه بعضی ها خوشبین اند که بعد از انتخابات جدید و روی کار آمدن کابینه جدید شاید گره ای از مشکل ما باز شود اما من هیچگاه به آینده امیدوار نیستم چون فردا را تیره تر از امروز و سازش های سیاسی را محکم تر از امروز میبینم ( باز همین اش است و همین کاسه) و امروز اوضاع بحرانی تر ازهر مرحله است . حال شرایطی امده که مجاهد با خلق و پرچم معامله میکند و دیمو کرات ها با طالبان.

در صورتیکه حکومت آینده با این معامله گری ها ساخته شود آینده تاریک و تاریک تر و اژدهای هفت سر باز چاق تر از گذشته بمیدان خواهد آمد.

 

  به امید تامین عدالت اجتماعی بصورت واقعی اش

                 

 http://www.ariaye.org/dari6/siasi/paikan.html

 


بالا
 
بازگشت