عزیز آریانفر
نامه سرگشاده
عنوانی باراک اوبا- رییس جمهوری امریکا
جلالت ماآب باراک اوباما- رییس جمهور ایالات متحده امریکا
با انتخاب جلالت ماآب شما به سمت رییس جمهور ایالات متحده در میان مردمان رنجدیده، ستمدیده و سیه روز افغانستان، امیدواری هایی پیدا شد و همه در چشم به راه آن شدند که سرانجام با تحقق وعده های جناب عالی، بهبودی هایی در عرصه های گوناگون زندگانی شان رونما خواهد گردید.
به جناب شما بهتر روشن است که مردم بینوای افغانستان با آغاز «بازی بزرگ» و کشاکش های قدرت های بزرگ جهانی از آوان سده نزدهم و تبارز کشور در سیمای کنونی آن چونان سرزمین حایل (بوفر) میان گستره های منافع ابر قدرت های وقت، با بیمهری های ناشی از دترمنیزم (جبر) جغرافیایی و موقعیت حساس جیوپولیتیک در گرهگاه ساختارهای جیو استراتیژیک منطقه، سرنوشت دردناک و سهمگینی داشته اند که خواندن و شنیدن آن دل هر باشنده سیاره و هر همنوع با احساس و مسوول را می لرزاند و می سوزاند. دستاورد این بازی شوم هم برای مردم ما چیزی چون بی سوادی، ویرانی، نابودی، رنج و اندوه بیکران و راه افتادن رودبارهایی از خون و اشک و آه، چیز دیگری نبوده است. این درامه تراژیک دردمندانه، تا همین اکنون کماکان همچنان ادامه دارد.
در اواخر سده گذشته، پس از بازگشت سپاهیان شوروری پیشین از کشور و پایان اشغال افغانستان از سوی شوروی، همه امیدهای مردم ما برای دستیابی به صلح و بهروزی و یک زندگی بهتر و آرام مانند همه باشندگان دیگر سیاره ما برباد رفت و در اثر اشتباه محاسبه دولت های وقت ایالات متحده، پاکستان و شماری از رژیم های واپسگرای عربی و کارگردانی های پشت پرده، یک رژیم جنایتکار و وحشی قرون وسطایی با تاریک ترین اندیشه های ارتجاعی بر سر ما تحمیل گردید و افغانستان به کانون تولید مواد مخدر و پناهگاه تروریزم بین المللی مبدل گردید.
حتا فاجعه اندوهبار و سهمگینی چون انهدام تندیس های بودای بامیان که از شهکارهای تمدن جهانی به شمار می رفت، آن هم در این عصر در برابر دیدگان جهان متمدن، نتوانست دولتمردان وقت ایالات متحده و جامعه جهانی را از خواب گران بیدار نماید و متوجه خطر بزرگی که از ناحیه تروریسم بین المللی، طالبان و حامیان جهانی آنان برای جهان بر می خاست؛ گرداند. به زودی، دردمندانه، ایالات متحده هم طمع تلخ کارروایی های این رژیم تبهکار و انسان ستیز دستپخت خود را چشید و رویدادهای خونین و تراژیک 11 سپتامیر 2001 در نیویارک رخ داد.
پس از آن که ایالات متحده و جامعه جهانی سر انجام از خواب گران بیدار شدند و متوجه بی پروایی و سهل انگاری خود در قبال سرنوشت مردم به خون تپیده افغانستان گردیدند، باز هم امید می رفت که با مساعی باهمی سازمان ملل و جامعه جهانی، راهی برای حل مشکل افغانستان پیدا شود و زمینه برای تامین صلح و ثبات و ایجاد یک دولت آزاد، مستقل، دمکرات و فراگیر در کشور ما فراهم گردد. مگر دردمندانه، اداره آقای بوش با پیشگیری اهداف بسیار بلندپروازانه و موهوم «استراتیژیک» به جای پرداختن به وظایف مشخصی که از سوی جامعه جهانی برای افغانستان در نظر گرفته شده بود- مبارزه با تروریزم، مواد مخدر و تامین صلح و زمینه سازی برای ر یختمان یک دولت دمکرات و فراگیر و بازسازی ویرانی های جنگ، کشور ما را به یک سیاهچاله سهمگین جیوپولیتیک در پهنه سیاست های جهانی مبدل گردانید که بیگمان در گام نخست خود افغانستان و منطقه و سپس هم دیگر کشورها را به شمول ایالات متحده( هرگاه ویرایش های جدی در استراتیژی ها صورت نگیرد)، خواهد بلعید.
لغزش های پی در پی دولت پیشین ایالات متحده در قبال افغانستان، از همان آغاز از کنفرانس بن هویدا گردید. سوگمندانه، در این کنفرانس، نمایندگان راستین لایه های روشنفکر و دمکرات مردم افغانستان مشارکت داده نشدند و هرگاه تنی چند را کنار بگذاریم، در آن بیشتر نمایندگان لایه های واپسگرا و محافظه کار حضور داشتند و آگاهان مسایل افغانستان از پیش می دانستند که پیامدهای شوم این کنفرانس چه مصایبی برای مردم بینوای ما و جامعه جهانی به همراه خواهد داشت. به ویژه کمتر کسی از راز تحمیل آقای کرزی (که در آن هنگام یک آدم کاملا ناشناخته برای مردم و گرداننده یک رستورانت کوچک در امریکا بود و کمترین تجربه یی در مسایل کشورداری نداشت و حتا یک روز هم در دولت های افغانستان کار نکرده بود) به عنوان پاسداره منافع لایه های واپسگرای جامعه افغانی از سوی اداره وقت امریکا با شیوه کاملا غیر دمکراتیک و ساخته کاری، سر در می آورد.
در آینده، اداره آقای بوش با سر دادن شعار بیمارگونه و اهانت آمیز برای مرم ما، «کرزی الترناتیف ندارد!» دو بار دیگر آقای کرزی را با کار روایی ها، شیوه های غیر دمکراتیک و زد و بندهای ناروا، پخش میلیون ها دالر و خرید و تطمیع نمایندگان لایه های واپسگرا نخست در لویه جرگه قلابی و سپس دستکاری و تقلب در انتخابات نامنهاد ریاست جمهوری 2004 با آوردن صدها صندوق پر از رای در تاریکی های نیمه شب بر دوش مردم ما تحمیل نمود. این شگرد هم به رغم آن صورت گرفت که آقای کرزی در پهلوی بی کفایتی شخصی، از چیدمان یک تیم کارا و پذیرا برای دولت افغانستان ناتوان بود و به دلیل داشتن اندیشه های واپسگرایانه، بنیادگرایانه و تبارگرایانه به جای پیشبرد مبارزه بی امان و پیگیر با طالبان، مشی لزران کجدار و مریز سازش و زد و بند با طالبان و سایر دهشت افگنان را پیش گرفته بود که این کار منجر به تقویت ستون پنجم تروریزم بین المللی و عناصر واپسگرای وابسته به تندروان پاکستانی و عربی در افغانستان و افزایش ناآرامی ها و بی ثباتی در کشور و منطقه گردیده بود.
کنون، آقای کرزی به عنوان یک عنصر دست نشانده اداره پیشین جمهوریخواه آقای بوش، با تبارز در سیمای رهبر یک باند بزرگ مافیای قاچاق مواد مخدر، جنایتکاران جنگی، ناقضان حقوق بشر، عناصر فاسد و بی کفایت و تبهکاران رنگارنگ، زیر پا کننده قانون اساسی (هر چند هم دستکاری شده و تحریف شده از سوی خود وی) و رهبر یک دولت بزهکار و بی کفایت و تبارگرا که مسوول برباد دادن میلیاردها دالر یاری جامعه بین المللی (پولی که از جیب مالیات دهندگان کشورهای ارویایی و امریکایی برای بازسازی افغانستان و مردم بینوای آن تخصیص داده شده) است، باز هم در نظر دارد با تقلب در انتخابات، نیرنگ بازی و زدبندهای ناروا و خاک پاشیدن به چشمان جهانیان و مردم افغانستان (زیر چتر دولت ایالات متحده و جامعه جهانی) بار دیگر برای پنج سال آزگار در تبانی با نیروهای تاریخزده واپسگرا، با انجام زد و بند و معامله، کیان دولت و سرنوشت مردم افغانستان را در دست بگیرد.
روشن است ابقای دگر باره آقای کرزی و تیم مافیایی وی به عنوان رهبر مافیای مواد مخدر و قاچاقچیان و جانیان و جنایتکاران جنگی و ناقضان حقوق بشر، آن هم در دوره ریاست جمهوری جناب عالی و حضور ده ها کشور از جامعه جهانی زیر چتر سازمان ملل، در هنگامی که چشم های همه جهانیان متوجه عملی شدن وعده های جناب شما است، اهانت بزرگی به مردم افغانستان بوده و موجب بربادرفتن آبروی کشور ایالات متحده، اتحادیه اروپایی و سازمان ملل و همچنان زیان دیدن اعتبار شخص جناب عالی در تراز جهانی می گردد.
مردم افغانستان خواهان تحولات ریشه یی و بنیادی در کشور شان هستند. بازنگری در قانون اساسی، ویرایش نظام سیاسی، ایجاد کرسی صدارت، انتخابی شدن ارگان های محلی قدرت، تقسیم عادلانه کمک های بی المللی، ریختمان یک دولت فراگیر کارا و پذیرای ملی به جای دولت واپسگرا، بزهکار، مافیایی و ناتوان کنونی، جزو خواست های اساسی مردم ما است. مگر، آقای کرزی و تیم وی که کمترین اعتقادی به این خواست های دموکراتیک، عادلانه و برحق مردم افغانستان ندارد، از پیش از طریق کمیسیون نامهاد «مستقل» انتخابات دست نشانده خود راه را برای تحقق این خواست ها بسته است.
روشن است ابقای آقای کرزی و تیم مافیایی وی (آن هم در حضور فراگیر جامعه جهانی در افغانستان) بر مردم ما که تشنه بهروزی، آرامش پایدار و صلح و آسایش و عدالت اجتماعی اند، برای پنج سال آینده، دستاوردی جز سیه روزی، تباهی و بربادی برای افغانستان، گسترش نا آرامی ها، پیچیده تر شدن بی سابقه تنش های درونی اجتماعی و اقتصادی تا مرز انفجارهای اجتماعی و بروز پدیده هایی چون انقلاب رنگی و به هدر رفتن هزینه های جامعه بین المللی، افزایش بیکاری، فزونی یابی چند باره تولید مواد مخدر، گستره یابی دامنه جنگ های بی پایان و بی ثباتی در کشور و منطقه، دامنه یابی لگام گسیخته فساد و بزهکاری، افزایش چند باره هزینه ها و تلفات نیروهای ائتلاف بین المللی و در گام نخست ایالات متحده و برباد رفتن آبروی سازمان ملل و مایه شرمساری «جامعه جهانی» در تراز جهانی، چیزی نخواهد بود. اداره کنونی ایالات متحده و جامعه جهانی در برابر مردم افغانستان مسوولیت اخلاقی دارد تا لغزش آشکار اداره پیشین امریکا را مبنی بر مداخله آشکار در امور کشور ما و تحمیل یک رهبری بی کفایت و غیر ملی بر مردم ما که منجر به به بدبختی ها و نا به هنجاری های فراوان گردید، بزداید.
با درود و سپاس