نــــگارنده:  فــــرهاد آرین

 


farhad_arian2000@yahoo.com

 

 

طرح خاور میانه ی بزرگ

مبنای دگرگونی های عظیم جغرافیایی در منطقه و عامل فروریزی مرز های بین المللی کنونی کشور ها (از مراکش تا پاکستان)

 

پیـــــــــشینه:

پیش از پرداختن به جزئیات طرح خاور میانه بزرگ، ایجاب می کند تا به صورت مختصر در خصوص خاور میانه، وجه تسمیه آن، حدود جغرافیایی و بساء از موضوعات مرتبط به این منطقه پرداخته شود. خاورمیانه منطقه‌ یی است که سرزمین های میان بحیره ی مدیترانه و خلیج فارس را شامل می ‌شود یا به عبارت دیگر، خاور میانه مناطق میان ایران و مصر را در برمی گیرد. خاورمیانه بخشی از افریقا - اورآسیا یا به طور خاص آسیا شمرده می ‌شود و در بعضی موارد بخش هایی از افریقای شمالی را نیز دربر می ‌گیرد. این ناحیه گروه‌ های فرهنگی و نژادی گوناگونی از قبیل فرهنگ های آریایی، عربی، بربری، ترکی، کردی، اسرائیلی و آسوری را در خود جای داده‌ است. زبان‌های اصلی این منطقه عبارت است از عربی، فارسی، ترکی، کردی، عبری و آسوری. بسیاری از تعریف های خاورمیانه (چه در کتاب های مرجع و چه در اصطلاحات عامیانه)، این منطقه را ناحیه‌ یی در جنوب غربی آسیا و دربرگیرنده ی کشورهای بین ایران و مصر معرفی می ‌کند. با این که بخش بیشتر کشور مصر (به جزء صحرای سینا) در افریقای شمالی واقع شده است؛ ولی با آن هم، این کشور را جزء خاور میانه می ‌دانند و کشورهای شمال افریقا از قبیل لیبیا، تونس و مراکش در شماری از رسانه‌های همگانی کشورهای افریقای شمالی، جزء خاور میانه خوانده نمی‌ شوند.  خاورمیانه از نخستین خاستگاه های تمدن جهان بوده ‌است و بسیاری از باورها و آیین های مهم جهان از اینجا برخاسته ‌اند.  نخستین یافته‌های آدمی در اینجا بوده، و نخستین قانون های جهان که ساخته ذهن بشر بوده است، در این منطقه نوشته شده ‌اند.  خاورمیانه از نیمه ی سده ی بیستم به بعد، مرکز توجه جهانی و شاید هم حساس ترین منطقه ی جهان از نظر استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده ‌است. این منطقه دارای بزرگ‌ ترین منابع نفتی جهان بوده و پس از جنگ دوم جهانی مکان کشمکش های لاینحل و دراز مدت میان اعراب و اسرائیل می باشد. خاورمیانه زادگاه ادیان مهمی چون زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام است. اصطلاح خاورمیانه معرفی کننده ی منطقه‌ ی فرهنگی است که به مشکل می توان مرز مشخصی برای آن ترسیم کرد. به صورت کل کشورهای این منطقه عبارت ‌اند از:  اردن، امارات متحده عربی، ایران، بحرین، ترکیه، سوریه، عراق، عربستان سعودی، عمان، قطر، کویت، لبنان، مصر، یمن، اسرائیل و سرزمین های خودگردان فلسطینی که دربرگیرنده ی کرانه غربی رود اردن و نوار غزه می باشد.

کشورهای غربی این منطقه (الجزایر، تونس، لیبیا و مراکش ) به دلیل وابستگی های شدید تاریخی و فرهنگی بیشتر بخشی از خاورمیانه به حساب می آیند تا شاخ افریقا و سودان نیز یکی از این کشورها به شمار می ‌آید. به همین ترتیب کشورهای افریقایی موریتانیا و سومالیا نیز پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی با خاورمیانه دارند. ترکیه و قبرس که از نظر جغرافیایی در درون و یا نزدیک به این منطقه موقعیت دارند، خود را بخشی از اروپا می‌ دانند و ایران را مرز شرقی خاورمیانه می‌انگارند، البته گاهی افغانستان را نیز از کشورهای خاور میانه به شمار می ‌آورند. 

برخی افراد از واژه خاورمیانه به دلیل اروپا محوری آن انتقاد می ‌کنند؛ چرا که این منطقه تنها از دید اروپای غربی، در مشرق واقع شده است، در حالی که همین منطقه برای یک هندی منطقه‌ ی غربی و برای یک روسی، منطقه جنوبی پنداشته می شود.  واژهٔ "میانه" نیز به دلیل برداشت های مختلف باعث سردرگمی‌هایی شده ‌است. پیش از جنگ جهانی اول اصطلاح خاور نزدیک در انگلیسی به مناطق بالکان و امپراتوری عثمانی اطلاق می‌شد، در حالی که اصطلاح خاور میانه شامل سرزمین های ایران، افغانستان، آسیای مرکزی، ترکستان و قفقاز بود. همچنین اصطلاح خاور دور به کشورهای شرق آسیا نظیر چین، جاپان، کوریا، هانگ کانگ، تایوان و غیره اطلاق می‌شد.

با فروپاشی امپراتوری عثمانی در سال 1297 خورشیدی (1918م) دیگر اصطلاح خاورنزدیک کاربرد زیادی نداشت و این در حالی بود که اصطلاح خاورمیانه به کشورهای تازه بنیاد جهان اسلام اطلاق شد. با اینحال، استفاده از اصطلاح خاور نزدیک توسط برخی رشته‌ های دانشگاهی نظیر باستان‌ شناسی و تاریخ کهن زنده شد. خلاصه این که اصطلاح خاور میانه آنگاه متداول گشت که کشور های انگلیسی و فرانسوی زبان از آن استفاده کردند. زبان فارسی نیز در دهه‌های گذشته همین اصطلاح اروپا محور را بی‌ چون ‌و چرا و بدون در نظر گرفتن دیدگاه خود در این باره (اصطلاح خاور میانه) پذیرفته است.

و اما خاور میانه ی بزرگ حوزه ی تمدنی گسترده یی را از مراکش تا قسمت هایی از شبه قاره ی هند در بر می گیرد.  استراتیژیست های آمریکایی، خاور میانه ی بزرگ را محل تلاقی سه قاره ی آسیا، اروپا و افریقا مشتمل بر قلب خاور میانه، شمال افریقا، شاخ افریقا، قفقاز، آسیای مرکزی و آسیای جنوب غربی می دانند. این منطقه از مهم ترین حوزه های مورد توجه عصر حاضر بوده و مسایلی نظیر منابع انرژی، سهولت های مواصلاتی، تولید سلاح های کشتار جمعی، سیستم های موشکی دوربرد و کوتاه برد استراتیژیک، مناقشات منطقه یی اعراب و اسرائیل بر سر معضل فلسطین، اختلافات هند و پاکستان بر سر کشمیر، مناقشات مرزی افغانستان و پاکستان بر سر خط دیورند، اختلافات مرزی بین ایران و امارات متحده عربی بر سر جزایر ابو موسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، اختلافات مرزی ایران و عراق و بساء از مناقشات مرزی دیگر را در خود جای داده است.  این در حالی است که نگرش های مختلف ژئوپولیتیک در شکل گیری روند پیچیده ی نظم نوین جهانی در قرن بیست و یکم دربرگیرنده ی لااقل هفت الگو از ساختار قدرت جهانی می باشد که افزون بر الگوی شمال – جنوب، الگو های چند قطبی، رقابت اقتصادی، برخورد تمدن ها، حوزه های صلح و آشوب، هژمون جهانی آمریکا و احیای نظام دو قطبی در جهان از مباحث مورد بحث محافل اکادمیک و سیاسی دنیای پس از پایان جنگ سرد به حساب می آید. در تمام این دسته از الگو های مطرح در نظام روابط بین الملل پس از جنگ سرد و به ویژه پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر به آمریکا، اهمیت و محوریت جغرافیایی خاور میانه ی بزرگ به صورت نمایانی برجستگی می کند. طرح خاور میانه ی بزرگ در واقع از سال های 1996 – 1997 به بعد به صورت تدریجی مطرح شده و جایگاه آن در استراتیژی امنیت ملی امریکا در میان دست اندر کاران رسانه ها و هم چنان نخبه گان سیاسی و محافل رسمی قدرت در سال های اخیر، بیش از پیش مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است.

کلیات طرح خاور میانه ی بزرگ:

پس ازحملات تروریستی 11 سپتامبر 2001، این نظریه در بین سیاستمداران و افکار عمومی غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا قدرت بیشتری کسب کرد که شرایط و ساختار سیاسی و اقتصادی نا مطلوب کشورهای خاورمیانه یکی از دلایل عمده ی رشد تروریزم بین المللی می باشد. در منطقه ی خاور میانه امروزی،                ساختارهای اقتصادی و سیاسی نا هنجار، ناکارآمد، غیر شفاف، استبدادی و فاسد موجب پیدایش دولت هایی شده است که نمی توانند خواست های اقتصادی و سیاسی مردم خود را برآورده نمایند. اکثریت قریب به اتفاق مردم این منطقه از حق مشارکت در تعیین سرنوشت سیاسی خود محروم اند. دستاورهای اقتصادی این دسته از کشور ها در انحصار بخش کوچکی از جامعه می باشد وبا وجود ثروت های ملی نسبتاً قابل توجه، بخش عظیمی ازجمعیت این منطقه تا هنوز در زیر خط فقر بسر می برند و از دستاورهای رشد اقتصادی بی بهره اند. نارضایتی در میان طبقه ی متوسط، اقشار تحصیلکرده و جوانان منطقه ی خاور میانه نیز بسیار گسترده می باشد. به عبارت دیگر، طرح خاورمیانه بزرگ بر پایه این فرض استواراست که انجام اصلاحات اقتصادی، ارتقای حقوق بشر و استقرار دموکراسی در خاورمیانه، با افزایش مشارکت مردم منطقه در دستاوردهای انکشاف اقتصادی و سرنوشت سیاسی کشورهای شان، بی تردید موجب کاهش نارضایتی و از بین بردن بستر رشد بنیادگرایی اسلامی و تروریزم بین المللی خواهد شد.

بر مبنای این طرز دید بود که در سال 1999 مؤسسه ی تحقیقات سیاست خارجی در آمریکا اهداف و منافع آمریکا در محدوده ی طرح خاور میانه ی بزرگ را بر محور شش بنیاد و تا سال 2025 مطرح نمود:

  1. ادامه ی حیات اسرائیل؛
  2. دسترسی به نفت؛
  3. ممانعت از قدرت گیری هژمون منطقه یی؛
  4. جلوگیری از گسترش سلاح های کشتار جمعی؛
  5. اصلاحات داخلی در کشور های منطقه؛ و
  6. مهار تروریزم.

طرح خاور میانه ی بزرگ پس از سال 2001 (11 سپتامبر) از دیدگاه خطوط و یا حدود ژئوپولیتیک جدید جهان در چارچوب الگو های تازه مطرح شده ی نظم نوین جهانی، با جدیت و حساسیت بیشتری از جانب استراتیژیست های آمریکایی پیگیری شد و بر پیوستگی الزامات امنیتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن به شکل آشکارتر تأکید شد. استراتیژیست های آمریکایی در این دوره ی زمانی به نقش و جایگاه خاور میانه ی بزرگ به عنوان نقطه ی ثقل همه و یا بخش عمده یی از مشکلات استراتیژیک و در عین حال منحصر به فرد آن،  در شکل دهی به قدرت جهانی پرداخته اند. کمی بعدتر، این طرح از جانب جورج دبلیو بوش، رییس جمهوری ایالات متحده آمریکا به تاریخ 13 فبروری 2004 به صورت رسمی مطرح شد که افزون بر کشورهای عربی دربرگیرنده ی کشور های نظیر اسراییل، ترکیه، ایران، افغانستان و پاکستان نیز می باشد. جورج دبلیو بوش در سخنرانی خود به روز 6 نوامبر 2003 با تأکید ویژه بر دمکراسی و مسأله ی آزادی ها از قلمرو این طرح خبر داد و در ادامه ی آن، خود را فرستاده‌ ی عنایت الهی برای آوردن آزادی در جهان معرفی کرد.

این طرح بر محور سه موضوع که از آن به عنوان کمبودهای سه گانه یاد می شود، می چرخد که عبارت اند از:

  1. آزادی؛ 
  2. دانش ؛
  3. قدرت بخشیدن به زنان؛  

مبتنی بر این طرح، کشورهای عضو گروه 8 (امریکا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، کانادا، جاپان، آلمان و روسیه) برای بهبود بخشیدن وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهای این حوزه  و رفع این دسته از کمبودها و نا رسایی ها، متعهد گشتند تا تلاش های لازم را به خرج دهند که خود این دسته از تلاش ها،  گامی در جهت تأمین منافع ملی کشورهای گروه 8 به شمار می آمد. در پی آن، قرار شد تا اقدامات مورد نظر در چارچوب طرح خاور میانه ی بزرگ بر مبنای اولویت های زیر رقم  زده شود:

  1. تقویت روند  دمکراسی و  پایه گذاری دولت‌های مشروع و قانونی؛
  2. ساختن جامعه ی مبتنی بر دانش یا دانش محور؛
  3. گسترش فرصت‌های اقتصادی و اجتماعی؛

برای درک درست طرح خاور میانه ی بزرگ نیاز است تا مبانی تیوریک و در عین حال فلسفه و منطق وجودی این طرح، به درستی به بررسی گرفته شود.

مبانی تیوریک طرح خاور میانه ی  بزرگ:

مبتنی بر طرح خاورمیانه بزرگ، آمریکا مصمم است تا جوامع منطقه ی خاورمیانه ی بزرگ را دموکراتیزه کند؛ زیرا معتقد است که سرخوردگی مردم این منطقه از دولت های شان، ثبات و امنیت منطقه و در پی آن، امنیت و ثبات جهان غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا را تهدید می کند. از نظر پوشش جغرافیایی، طرح خاورمیانه ی بزرگ افزون بر 22 کشور اتحادیه ی عرب، کشورهای نظیر ترکیه، اسرائیل، پاکستان، افغانستان و ایران را نیز در بر می گیرد.
 
جورج دبلیو بوش رییس جمهوری ایالات متحده آمریکا در 13 فبروری 2004 طرح خود را با عنوان "خاور میانه ی بزرگ" مطرح ساخت و اعلام داشت که آمریکا سیاست و برنامه خود را در جهت دستیابی به خاور میانه ی بزرگ متمرکز نموده است. در آغاز مطرح شدن این طرح با وجود ابراز مخالفت های گسترده از سوی دولت های اروپایی و منطقه‌ یی، کمی بعد تر ایالات متحده آمریکا با مختصر تغییراتی توانست نظر موافق دولت های اروپایی را نسبت به این طرح جلب کند و آن را به‌ عنوان طرح مورد حمایت مجموعه یی از کشورهای صنعتی جهان در جون 2004 در اجلاس سران "گروه هشت" با نام "مشارکت برای پیشرفت و ساختن آینده ی مشترک در خاورمیانه بزرگ تر و شمال آفریقا" به تصویب رساند. طرح مذکور، درکل گسترده و دارای ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و اصول و اهداف آن به ‌طورخلاصه عبارت اند از:

 

  1. پشتیبانی از برگزاری انتخابات آزاد در کشورهای خاورمیانه ی بزرگ؛
  2. آموزش اعضاء و نمایندگان پارلمان های منطقه؛
  3. تقویت روندها و سازمان های آموزشی مربوط به مدیریت و رهبری زنان؛
  4. تقویت دیپلوماسی ارتباط با توده‌های مردم؛
  5. تأسیس و تقویت رسانه‌های مستقل و غیردولتی؛
  6. تقویت جامعه مدنی؛
  7. حمایت و پشتیبانی از طرح های اقتصادی و اجتماعی


طرح خاور میانه ی بزرگ بعدتر در اجلاس 9 جون 2004 سران هشت کشور صنعتی جهان به تصویب رسید. در طرح مذکور، کشورهای صنعتی ضمن تأکید بر ضرورت های ایجاد اصلاحات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در خاورمیانه ی بزرگ، خود را متعهد و مسؤل پیگیری برای اجرایی‌شدن آن نیز دانستند. لازم به ذکر است که طرف های همکاری برای اجرای این طرح تنها دولت های این منطقه نیستند؛ بلکه مردم منطقه، سرمایه ‌داران و صاحبان صنایع، نمایندگان بخش های تجارتی و جامعه مدنی، همه به ‌عنوان طرف های همکار برای تحقق اهداف طرح خاورمیانه ی بزرگ معرفی شده‌ اند. در بند پنجم سند مصوب گروه کشورهای صنعتی    (G-8)، آمده است: "حمایت از اصلاحات به معنای مشارکت حکومت ها، صاحبان صنایع، سرمایه ‌داران، عاملان و نمایندگان بخش های تجارتی، سازمان ها و نهادهای غیردولتی و جامعه مدنی در منطقه خاورمیانه ی بزرگ"؛ زیرا آن ها شرکای کامل در تلاش های مشترک کشور های صنعتی به حساب می ‌آیند.
بنابراین، این طرح در برگیرنده ابعاد و اهداف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در قبال کشور های خاور میانه ی بزرگ می باشد. در پی مطرح شدن طرح خاور میانه ی بزرگ، ریچارد بوچر، معاون وزارت امور خارجه آمریکا در راستای طرح مذکور اعلام کرد: همان گونه که اجلاس هلسینکی در 1975  و معاهده ی آن توسط 35 کشورامضاء شده بود و منجر به فروپاشی اتحاد شوروی شد؛ طرح خاورمیانه ی بزرگ نیز منجر به فروپاشی دولت های خود کامه و استبدادی در منطقه ی خاورمیانه خواهد شد.

پیشینه ی طرح  خاور میانه ی بزرگ در واقع به کمی پیشتر از 11 سپتامبر بر می گردد، به این معنا که استرتیژی امنیت ملی آمریکا که مطالعات آن از سال 1997 یعنی درست در پنجاهمین سال روز تصویب قانون امنیت ملی قبلی (1947) آمریکا شروع شده بود، در سه بخش "جهان آینده"، "در جستجوی استراتیژی امنیت ملی" و "ضرورت تغییر" به ترتیب تا سال 2001  توسط یک کمیسیون مشورتی فدرال تکمیل شد.  این استراتیزی ملی که در واقع دورنمای ایالات متحده امریکا تا بیست و پنج سال آینده (2025) را تبیین می کرد، در پنج فصل متمایز به رشته تدوین درآمد:

فصل اول -  بررسی پویایی جهانی و از آن شمار آینده ی علم و تکنالوژی، اقتصاد جهانی، آینده ی سیاسی – اجتماعی و محیط امنیتی – نظامی.

فصل دوم -  حرکت جهانی که به بررسی روند های منطقه یی در پرتو پویایی جهانی می پردازد.

فصل سوم - آینده ی تحولات داخلی ایالات متحده آمریکا که به بررسی چشم انداز وضعیت نیرو های سیاسی – اجتماعی این کشور می پردازد.

فصل چهارم - جهان پیشرو که تحلیل های سه بخش یاد شده ی بالا را (سه فصل را) در چهار سناریوی جهانی بیان می کند.

 فصل پنجم - موضوعات و پیامد های اصلی که چکیده یی از یافته های کمیسیون مشورتی فدرال می باشد.

دید تدوین کنندگان استراتیژی امنیت ملی آمریکا  بیشتر توجه به فرصت ها و چالش های خاور میانه ی بزرگ برای آمریکا داشته و موضوعات حادی نظیر انرژی، افزایش جمعیت، اسلامگرایی افراطی، گسترش تسلیحات هسته یی، الگو های توسعه یی مناقشات منطقه یی و امکانات راه اندازی رقابت های کلان و بزرگ را به دقت مورد توجه قرار می دهد.  ازدید این استراتیژی، خاور میانه ی بزرگ دربرگیرنده ی جهان عرب، اسرائیل، ترکیه، ایران، افغانستان، آسیاسی میانه، قفقاز و شبه قاره ی هند، در واقع قلمرو بزرگ ترین منبع انرژی سوختی و نیز قدرت های جاه طلب فراوانی است که برای به دست آوردن برتری منطقه یی تلاش می کنند. این منطقه هم چنان مکان اسلام مسلح و سیاسی و جولانگاه شماری از گروه های تندرو و افراطی اسلام گراء می باشد که برای کشور های منطقه تهدید های مشترکی را خلق کرده است.  کمیسیون مورد نظر که بالای استراتیژی امنیت ملی آمریکا کار می کرد، بیست و پنج سال آینده       (2000 – 2025) خاور میانه ی بزرگ را با تغییرات بی ثبات کننده و ارزگاهی مصیبت باری همراه می داند که به سه گونه ی مرتبط به هم بروز خواهند کرد:

1-     فروریزی امپراتوری اتحاد شوروی سبب شده است تا برای نخستین بار در طول سه قرن اخیر، سه کشور مرکزی منطقه نظیر افغانستان، ایران و ترکیه،  دیگر با روسیه همسایه نباشند و همزمان تماس های سنتی تجارتی و فرهنگی میان سرزمین های واقع شده در جنوب رود خانه ی جیحون و سرزمین های آسیای میانه و آن هم تقریباً پس از یک قرن رکود، برقرار شود. پس از فروریزی اتحاد شوروی،  نه تنها مردم مسلمان قفقاز و آسیای میانه با سایر مناطق خاور میانه یکی شده اند؛ بلکه به علت از هم پاشیدن آرام ولی دردناک یوگوسلاوی، مسلمانان بالکان نیز تا اندازه یی به آن ها پیوسته اند. در نقطه ی دورتر این منطقه، یعنی در هند، فروپاشی نا به هنگام امپراتوری شوروی، جمهوری هند را از یک ابر قدرت پشتیبان که موجبات توازن قدرت با چین را در منطقه میسر می ساخت، برای همیشه محروم گرداند.  این حادثه سبب گشت تا تمایل هند هرچه بیشتر به جانب دست یابی به تسلیحات هسته یی، شدت کسب کند که در نهایت هند با آزمایشات آشکار تسلیحات هسته یی در سال 1998، به دایره ی قدرت های هسته یی جهان پیوست و پاکستان را نیز ترغیب نمود تا به تسلیحات هسته یی دست یابد.

2-     منبع دیگر تغییر و یا هم دگرگونی های گسترده در خاور میانه ی بزرگ عامل نفوس است. بر مبنای داده های آماری اخیر،  تا سال 2025، اکثر کشور های واقع شده در خاور میانه ی بزرگ،  شاهد رشد بسیار سریع نفوس و کاهش چشمگیر میزان سن نفوس موجود خواهند بود. این رشد بی رویه ی جمعیت بسیاری از این کشور ها را با چالش های جدیی روبرو خواهد ساخت.

3-     منبع سوم تغییر نا آرامی ناشی از ادامه ی روند یک پارچگی اقتصاد جهانی خواهد بود که انتظار می رود در فرهنگ غیر غربی منطقه، موجبات یک سلسله تنش ها را به بار آورد.

به این ترتیب، دید استراتیژی امنیت ملی آمریکا به خاور میانه بزرگ این بوده است که با ایجاد فرصت های  جدید در چارچوب طرح خاور میانه ی بزرگ، منافع امریکا نیز در منطقه تأمین می گردد و در کنار آن، تحقق این طرح موجب سهیم ساختن کشور های خاور میانه ی بزرگ در مزایای اقتصاد جهانی نیز می شود که زمینه های به اجراء در آوردن آن را به مراتب ساده تر می سازد. در پشتیبانی از طرح خاورمیانه ی بزرگ به آمار گزارش  "توسعه انسانی جهان عرب" که توسط سازمان ملل متحد منتشر شده است، در ذیل توجه شود:

ساختار های موجود اقتصادی – اجتماعی کشور های منطقه خاور میانه ی بزرگ:

کشور های خاور میانه ی بزرگ و در سطح بزرگ تر 53 کشور عضو سازمان کنفرانس اسلامی با جمعیتی در حدود چیزی کمتر از یک برچهارم نفوس جهان (1,350,000,000) تنها 0.5 درصد از سهم تولید نا خالص داخلی (GDP) جهان را به خود اختصاص داده اند. این در حالی است که گروه هفت کشور بزرگ صنعتی جهان (G-7) با یک دهم نفوس جهان،  64.5 درصد از سهم تولید نا خالص داخلی (GDP) جهانی را به خود اختصاص داده اند. شاخص وضعیت اقتصادی کشور های منطقه خاور میانه ی بزرگ را به گونه ی زیر می توان جمع بندی کرد:

1-     اقتصاد های  خاور میانه ی بزرگ مکمل یکدیگر نبوده و یک مجموعه ی منسجم را تشکیل نمی دهند. در عین حال، کشور های خاور میانه ی بزرگ دارای سازمان های منطقه یی کارآمد اقتصادی نیز نمی باشند که نمونه ی بارز آن سازمان همکاری های اقتصادی (ECO) می باشد.

2-     اقتصاد کشور های منطقه خاور میانه ی بزرگ عمدتاً مبتنی بر تولید و صادرات انرژی، مواد اولیه ی معدنی یکسان و بعضاً هم اقلام زراعتی بوده و بیش از همکاری، اساساً دارای جنبه ی رقابت جویی و فرصت سوزی می باشد. این شاخص نشان دهنده ی این است که این منطقه ی بزرگ (خاور میانه ی بزرگ) به صورت آشکاری در استفاده ی مشترک از ظرفیت ها و فرصت های اقتصاد جهانی،  ناکام مانده است.

3-     اکثریت نظام های سیاسی خاور میانه ی بزرگ ریشه در ساختار های عقب مانده و رشد نیافته ی سنتی این جوامع دارند و به گونه ی طبیعی در جهت حفظ منافع محدود خود، عامل مهمی در کنترول اقتصادی و تجارت ملی بوده و در عین حال، مانع عمده یی در شکل گیری و تجارت و به خصوص در اساس گذاری روند های اقتصادی منطقه یی مؤفق بوده است. افزون براین، زیر ساخت های نا همگون و غیر معیاری اقتصادی منطقه و نگاه عمیقاً سطحی و غیر متوازن به روند انکشاف اقتصادی – اجتماعی در این دسته از کشور ها، موجبات غفلت و سوء مدیریت در عرصه ی به کارگیری ظرفیت های بالفعل را به بار آورده است و به صورت دقیق این پدیده خود را در شکل پدیده ی "فرار مغز ها و سرمایه" نمایان ساخته است.

4-     دنیای پیشرفته ی صنعتی به خاور میانه ی بزرگ تنها به عنوان منبع تأمین انرژی، راه های مواصلاتی سهل و سود آور تجارتی و بازار کالا های مصرفی خود می نگرد و به دلیل عدم انسجام و همبستگی منطقه، از این وضعیت به نفع اقتصاد های خود سود می برند.

جهت روشن شدن وضعیت اقتصادی – اجتماعی منطقه ی خاور میانه ی بزرگ به شماری از آمار ها و ارقام معتبر اشاره می شود:

 وضعیت اقتصادی – اجتماعی منطقه:

  1. کل تولید ناخالص ملی 22 کشور عضو اتحادیه عرب از تولید ناخالص ملی هسپانیا کمتر است.
  2. نزدیک به 40 درصد جمعیت بزرگسال کشورهای عرب، یعنی بالغ بر 65 میلیون نفر بیسواد می باشند که دو سوم آنان را زنان تشکیل می دهند.
  3. تا سال 2010 متجاوز از 50 میلیون و تا سال 2020 متجاوز از 100 میلیون نفر وارد بازارکار کشور های عضو اتحادیه عرب خواهند شد. برای جذب این نیرو می بایست هر سال دست کم 6 میلیون اشتغال جدید تولید شود.
  4.  اگر نرخ بیکاری منطقه در سطح کنونی آن باقی بماند، تا سال 2010 تعداد بیکاران از مرز 25 میلیون نفر فراتر خواهد رفت.
  5.  یک سوم جمعیت منطقه با 2 دلار در روز زندگی می کنند. برای نجات این جمعیت انبوه از چنگال فقر، نرخ رشد اقتصادی منطقه می باید دست کم 2 برابر شود یعنی از سه در صد به 6 درصد در سال افزایش یابد.
  6.  در مجموع تنها 3.5 در صد نمایندگان پارلمان های منطقه زن می باشند، در حالی که نرخ مزبور برای منطقه جنوب صحرای افریقا بالغ بر8.4 در صد است.
  7.  در جهان عرب برای هر 1000 شهروند تنها 53 نسخه روزنامه به چاپ می رسد. این رقم در کشورهای توسعه یافته برابر 285 نسخه، یعنی 5 برابر میانگین کشورهای عرب است.
  8. 51  در صد جوانان عرب خواهان مهاجرت به سایر کشورها می باشند.
  9. نزدیک به یک چهارم فارغ التحصیل های دانشگاه های عرب به خارج از کشورهای خود مهاجرت می کنند.
  10. کشور های خاور میانه ی بزرگ به طور اوسط سالانه 4 دالر امریکایی برای هر یک از اتباع شان هزینه درمانی – صحی اختصاص می دهند.
  11. میزان منابع آب آشامیدنی در کشور های خاور میانه ی بزرگ برای هر فرد 761 متر مکعب می باشد، در حالی که این رقم در دیگر کشورهای در حال توسعه 6441 متر مکعب بررسی می گردد و در کشور های انکشاف یافته این رقم به 6895 متر مکعب برای هر فرد می رسد.

وضعیت سیاسی کشور های منطقه:

وضعیت علمی - فرهنگی منطقه:

شاخص های بالا در مجموع تصویر دقیقی از شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کل منطقه خاور میانه ی بزرگ (از پاکستان تا مراکش) به دست می دهد. برای مثال، منطقه خاورمیانه ی بزرگ دارای بالاترین نرخ بیسوادی جهان به ویژه در میان زنان است. در مجموع بالغ بر 75 میلیون زن و 45 میلیون مرد از جمعیت این منطقه بیسواد می باشند و به ویژه وضعیت بی سوادی در افغانستان، پاکستان، یمن و مراکش نگران کننده تر از سایر کشورهای این منطقه است.

گزارش های 2002 و 2003 "توسعه انسانی جهان عرب" توسط سازمان ملل متحد نتیجه می گیرند که براساس تحقیقات انجام شده، جهان عرب از سه کسری رنج می برد:

  1. کسری آزادی؛
  2. کسری اشتغال؛
  3. کسری توانمندی سیاسی و اقتصادی زنان؛

طرح خاورمیانه بزرگ مدعی است که هدف آن از بین بردن این کسری ها در منطقه خاور    میانه ی بزرگ است تا به این ترتیب ثبات و امنیت جامعه جهانی به ویژه آمریکا را تأمین و حفظ نماید. از جانبی هم، آمریکا برای طرح  خاور میانه بزرگ، این آمار ها را به وسیله‌ ی کارشناسان خود به دست نیاورده است؛ بلکه در این ‌باره به گزارش‌های رشد انسانی در سال‌های 2002  و 2003  که توسط کارشناسان عرب تهیه شده، اعتماد کرده است. انگیزه‌ ی آمریکایی‌ها از استناد به این دسته از گزارشات، جلوگیری از طرح هرگونه ابهام و تردید در مورد صحت ارقام ذکر شده است. همچنین امریکا به دنبال تأکید بر این موضوع بوده ‌است که اصلاحات، خواست ملی و داخلی در جهان عرب است (موضوعی که این دسته از گزارشات بر آن پای می ‌فشارند) و عامل بازدارنده از آغاز این اصلاحات، حکومت‌های فاسد و دیکتاتوری حاکم بر کشور های منطقه است. در پی معرفی طرح خاور میانه ی بزرگ از جانب ایالات متحده آمریکا، این طرح موافقان و مخالفان به خصوص خود را نیز داشته است که به صورت مختصر به دیدگاه های مخالفان و موافقان این طرح پرداخته می شود.

مخالفت ها با طرح خاور میانه ی  بزرگ:

در پی معرفی طرح خاور میانه ی بزرگ، سران دولت‌های منطقه و به ویژه دولت مردان عربی از این طرح بر آشفته ‌شدند و از سخنان جورج بوش، رییس جمهوری ایالات متحده امریکا و دیگر مقامات آمریکایی به وحشت افتادند. هانس، مدیر طرح‌ های سیاسی وزارت امور خارجه‌ آمریکا پس از گذشت یک سال از حادثه‌ ی 11 سپتامبر، صراحتاً از وادار نمودن جهان عرب به پذیرش دمکراسی برای پیشگیری از به خطر افتادن آمریکا سخن گفت. این‌ بود که ارائه طرح خاورمیانه‌ ی بزرگ، به سان ضربه‌ یی بر پیکره‌ ی این دسته از حکومت‌ها فرود آمد. این نگرانی بیشتر از این جهت بود که این ضربه از سوی فرمانروای بزرگ وارد شده بود که حکام عرب طی سالیان گذشته در خدمت گزاری و حمایت از وی کوتاهی نکرده بودند. این دولت‌ها پس از دوره‌ ی طولانی دوستی با آمریکا، خود را در موقعیت ناگواری می ‌دیدند که راهی جزء گردن نهادن و همراهی برای آنان باقی نمی‌ گذاشت و این‌ گونه بود که از اعتقاد خود به اصلاحات سخن گفتند. حسنی مبارک، رییس ‌جمهوری مصر چنین عنوان کرد که اصلاحات ضرورت گریز ناپذیر است، اگرچه وی ارادتی به طرح خاورمیانه‌ ی بزرگ نداشت؛ چرا که از دید این دسته از حاکمان کشور های منطقه،  این طرح بدون در نظر گرفتن ویژگی های فرهنگی، دینی و سنت‌های جاری در این منطقه، تدوین شده است.

مخالفت‌هایی که کشورهای عربی نسبت به طرح آمریکا ابراز می ‌کنند، به خاطر مصالح منطقه نیست؛ بلکه به سبب ترس آن‌ها از موضع جدید آمریکا است. آمریکا پس از 11 سپتامبر در نگاه خود به منطقه، تجدید نظر کرده اشت و دیگر خود را نیازمند دولت‌های عربی بدون اراده نمی ‌بیند تا با سیطره بر آن‌ها، در جهت پیشبرد اهداف خود، آن‌ها را به خدمت گیرد. این بار آمریکا با حربه‌ ی دمکراسی وارد شده و همچنان که از سیاست‌ها و استراتیژی ها و نیز اظهارات برخی مقامات این کشور پیداست، برای تغییر در وضعیت منطقه ناگزیر از جا به‌ جایی شماری از حکومت‌ ها است. هانس از امکان به قدرت رسیدن احزاب اسلامی از طریق انتخابات آزاد سخن می‌ گوید. البته این امر خطراتی را برای آمریکا در پی خواهد داشت اما در مواردی که گزینه‌ ی‌ بهتری وجود نداشته باشد، قابل پذیرش است و از این جاست که علت اصلی ترس دولت‌های عربی آشکار می‌ شود. به این ترتیب، این دولت‌ها یا در معرض خطر سرنگونی قرار می گیرند و یا این‌ که مجبور می شوند دست به تغییرات بنیادین داخلی بزنند که این امر هم در نهایت به تغییر دولت می ‌انجامد. اگرچه حکومت عربستان سعودی بیش از دیگر کشورهای عربی از این موضوع نگران است؛ اما مصر به آشکاری از آشفتگی خود نسبت به این طرح سخن گفته است. مقامات این کشور گاه با رد کامل طرح خاور میانه ی بزرگ و گاه با ذکر ملاحظات و ایرادهایی در مورد آن، امید دارند که با آمریکا به تفاهمی دست یابند تا آنان را از سرنگونی رهایی دهد. این کشور در این راه حتی دست به دامان اروپا هم شده تا راه نجاتی برای خود پیدا کند و از همین روست که همراه با عربستان سعودی و سوریه، چندی پیش سند مشترکی را امضاء کرده ‌اند تا آن را جایگزین طرح آمریکا کنند. امضای این سند نه به منظور اجرای اصلاحات مورد نظر؛ بلکه برای تشکیل جبهه ‌یی برای حفظ وضع موجود و رویارویی با حوادث آینده صورت گرفته است. این موضوع به روشنی در کنفرانس سران عرب در تونس به تاریخ 23 می 2004  روی داد و همگان از      ناتوانی کشورهای عربی و نفوذ آمریکا بر آن‌ها اطلاع یافتند. آنان هیچگاه تصور نمی ‌کردند آمریکا که در گذشته با درنظرداشت منافع استرتیژیک خود با سرنگونی دولت‌های دموکرات از دیکتاتورها حمایت می‌کرد، روزی به سراغ شان بیاید و از آنان خواستار اصلاحات شود.

به این ترتیب عمده ترین مخافان طرح خاور میانه ی بزرگ از زمان مطرح شدن آن تا امروز، شماری از سران سیاسی دولت های این منطقه می باشند که با به اجراء گذاشتن بخشی از اصلاحات در چارچوب این طرح، جایگاه و موقف خود و خانواده ی خود را در خطر می بینند. آنجایی که طرح خاور میانه ی بزرگ اصلاحات گسترده یی را در کشور های منطقه مد نظر  دارد، بنابراین به اجراء در آمدن این دسته از اصلاحات به مفهوم پایان حکمروایی شماری از فرمانروایان این منطقه می باشد که به هیچ وجه حاضر به از دست دادن قدرت استبدادی و میراثی خود نیستند. از جانبی هم، در این اواخر با بالا گرفتن موج تازه یی از تنش ها و اختلافات میان فدراتیف روسیه و امریکا بر سر مسئله نصب سپر دفاع موشکی اریکا در اروپای شرقی (جمهوری های چک و پولند) و اخیراً هم برزو جنگ میان روسیه و گرجستان که حمایت امریکا از گرجستان را در پی داشت، در واقع قدرت های منطقه یی و از جمله روسیه و به صورت پنهان شاید هم چین، در راه به اجراء درآمدن طرح خاور میانه ی بزرگ، با حمایت شماری از کشور منطقه نظیر ایران و سوریه سنگ اندازی خواهند نمود تا این طرح عملی شده نتواند.

از جانب دیگر تهدید روز افزون گروه های بنیاد گرای اسلامی و افراطی نظیر شبکه ی القاعده نیز سبب گشته است تا امریکا با احتیاط بیشتری گام برداشته و مواظب این باشد که با تضعیف دولت های منطقه، زمینه ساز قدرت مند تر شدن سازمان های تروریستی نگردد. واقعیت امروز اکثریت کشور های خاور میانه ی بزرگ این است که این دسته از کشور با تهدیدات مختلف تروریستی روبرو بوده و هم چنان در شماری از این کشور ها احزاب اسلام گراء از پایگاه های اجتماعی گسترده یی در میان طیف های مختلف جامعه برخوردار اند که این وضعیت به سادگی توانسته است از سرعت عملی شدن طرح خاور میانه ی بزرگ بکاهد. به این ترتیب عواملی که به آن ها اشاره شد از عوامل بالقوه یی به شمار می روند که زمینه های تحقق خاور میانه ی بزرگ را در کوتاه مدت نفی می کند و در واقع به عنوان ابراز مخالفت های اشکار در مقابل این طرح به حساب می آیند.   

جانبداری از طرح خاور میانه ی بزرگ:

طرح خاورمیانه‌ ی بزرگ با واکنش‌های رسمی و غیررسمی مختلفی در جهان عرب مواجه شده است. در میان این واکنش‌ها، یک جریان سیاسی - فرهنگی آشکارا از طرح آمریکا دفاع می‌کند و آن را نجات ‌بخش ملت‌های منطقه از زیر یوغ دولت‌های استبدادی کنونی می ‌داند و از آمریکا به عنوان نیرومندترین کشور جهان نام می ‌برد که گریزی از همکاری با آن و استفاده از طرح پیشنهادی‌اش نیست. این نگرش به این باور است که کشور های منطقه با ضعف مفرطی که دست به گریبان اند، می‌بایست از امکانات ارائه شده از سوی آمریکا برای به اجراء گذاشتن طرح خاور میانه ی بزرگ بهر ه‌برداری کنند. این جریان عمداً از پرسش درباره‌ ی انگیزه‌های حقیقی آمریکا از ارائه این طرح اجتناب می‌کند. در کنار گروه های مشخص در منطقه که از طرح خاور میانه ی بزرگ حمایت می کنند؛ اکثراً دست اندر کاران رسانه ها، گردانندگان نهاد های جامعه مدنی، فعالین حقوق بشر و شمار اندکی از سیاستمداران نیز در کشور های منطقه از این طرح حمایت می کنند؛ ولی به لحاظ حاکم بودن جو خفقان آور سیاسی، این دسته از جانبداران خاور میانه ی بزرگ صدای خود را بلند کرده نتوانسته و به صورت علنی از آن پشتیبانی کرده نمی توانند.

در طرح خاورمیانه‌ی بزرگ از تأسیس تشکل‌های گوناگون دمکراتیک، سازمان های معتبرحقوقی و تشکل‌های زنان سخن به میان آمده و توجه ویژه‌ یی به تأمین بودجه‌ ی همچو نهاد ها  شده است تا بستر  تیوریک و عملی به اجراء گذاشتن این طرح را میسر سازند. در سال های اخیر شماری از  کشور های عربی متعاقب فشار های امریکا بالاخره پذیرفتند که از نظر علمی و آموزشی در برخی از مقررات آموزشی خود تغییراتی را وارد آورند تا زمینه های دراز مدت به اجراء گذاشتن اصلاحات در منطقه فراهم شود. واشنگتن در سال 2003  و پس از اشغال عراق حدود 80 کارشناس را برای بررسی وضعیت آموزشی این کشور و ایجاد تغییرات ریشه‌ یی در آن، به بغداد اعزام نمود. شماری از دولت‌های عربی نیز به تدریج به تغییر مواد درسی و افزودن مطالبی جدید به دروس مکاتب و دانشگاه ها اقدام کرده اند که نمونه های ابراز واکنش مثبت به این طرح به شمار می رود.

اگرچه در طرح خاورمیانه‌ی بزرگ مطلبی درباره‌ ی مواد درسی که می ‌بایست در نهاد های آموزشی تدریس شود و یا موادی که باید حذف شود بیان نشده است، اما مسأله تجدید نظر در آموزش به کنفرانسی ارجاع شده است که با حضور جریان‌های اصلاح‌ طلب مردم و بخش خصوصی، سران تشکل‌های مدنی و اجتماعی منطقه و همتایان آنان در ایالات متحده و اتحادیه‌ اروپا تشکیل و در آن برای رفع نواقص موجود در برنامه ‌های آموزشی تصمیم ‌گیری شد که در حقیقت جزئی از اقدامات تدریجی برای به کرسی نشاندن اصلاحات بنیادی و در پی آن به اجراء گذاشتن طرح خاور میانه ی بزرگ به حساب می آید.

خطرات احتمالی طرح خاور میانه بزرگ برای منطقه:

با بررسی هایی که تا هنوز انجام شده است، بخش‌هایی از اهداف طرح خاور میانه ی بزرگ و خطرات احتمالی آن برای منطقه روشن شده است که از آن شمار به موارد زیر می توان اشاره کرد:

  1. احتمال استفاده از ترکیب خاورمیانه ‌ی بزرگ و جایگزینی آن با اصطلاحاتی مانند   منطقه‌ ی عربی، جهان عرب و جامعه ‌ی عرب و نفی سابقه ‌ی تاریخی و فر هنگی جغرافیایی این منطقه به ویژه نفی حوزه ی نفوذ تاریخی و فرهنگی زبان های فارسی و ترکی.
  2. در هم آمیختن جهان عرب با دیگر کشورها و جلوگیری از استقلال سیاسی و اقتصادی این منطقه که گامی در جهت اجرای سیاست‌های کلان منطقه یی می تواند باشد.
  3. این طرح در راستای استراتیژی آمریکا در شکل دهی دوباره به منطقه براساس رویکرد جدید این کشور به جهان (نظم نوین جهانی) ارائه شده است و به بخش‌های درونی یعنی آموزش و پرورش، فرهنگ و تاریخ و همه‌ ی ارزش‌های شخصیت ‌ساز و ارتباط     دهنده ‌ی حال با گذشته و آینده در جهت تغییر هویت ساکنان این منطقه توجه نموده است.
  4. تخریب حیات سیاسی و فرهنگی منطقه از طریق سازماندهی گروه‌ها و جمعیت‌های گوناگونی که تحت شعار دموکراسی و حقوق بشر گرد آمده ‌اند (این دیدگاه بیشتر از جانب حاکمان غیر باورمند به دموکراسی در منطقه ابراز شده است). مشهور است که بیشتر این سازمان‌ها و جمعیت‌ها در کشورهای عربی با کمک‌های مالی خارجی به کار خود ادامه می‌دهند و به همین سبب به موضوعات اساسی ملی و میهنی توجهی ندارند. اگر گاهی نیز فعالیتی در این زمینه انجام می‌ دهند تنها برای بستن دهان منتقدان است. هویدی، نویسنده‌ی مصری در این  ‌باره می‌گوید: "مشکلی که با سیاست‌های آمریکا در شکل ‌دهی سازمان‌های حقوق بشر در مصر با آن مواجهیم این است که این سازمان‌ها که ضررشان بیش از نفع شان است، همگی با سرمایه‌ گذاری خارجی تأسیس شده ‌اند؛ از این رو می ‌بایست به اجرای سیاست‌های غرب بپردازند و به همین دلیل به مسایل ملی مهمی چون  آزا دسازی فلسطین یا برقراری دموکراسی یا حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی که بسیار مهم ‌تر از موضوعاتی مثل ختنه شدن دختران است، نمی‌پردازند."
  5. در بعد اقتصادی، افزون بر ضرورت‌های ایجاد شده از سوی لیبرالیزم نو برای گردن نهادن به تحولات جهانی شدن و ارتباط با بازار آزاد، طرح خاورمیانه‌ ی بزرگ به شکلی گسترده از گذشته به الحاق منطقه به مؤسسات مالی و طرح ‌های گوناگونی منجر می‌شود که آن را تحت سلطه‌ ی نهاد های مالی قرار می‌دهد که از خارج منطقه آمده اند، و این موضوع خواه ناخواه به خواست آمریکا برای ایجاد تغییرات بنیادین در منطقه کمک می‌کند.
  6. خطر دیگر این طرح برای منطقه مسأله حمایت جهانی از آن است. چنان که می ‌دانیم آمریکا در کنفرانس سران 8 کشور بزرگ جهان که در اواخر ماه جون 2004  برگزار شد، تلاش زیادی را برای جلب تأیید حاضران نسبت به اصلاحات پیشنهادی خود نمود؛ چرا که با به دست آوردن این تأیید می‌توانست پشتیبانی جهانی را از آن به چنگ آورد و به این ترتیب خود و حامیان اروپایی‌ اش برای اجرای این طرح می‌ توانستند از همه ‌ی ابزارهای سیاسی و غیرسیاسی استفاده کنند. به این سبب که همچنان که در آغاز طرح آمده شرایط فعلی خاورمیانه منافع ملی همه ‌ی اعضای گروه 8 را تهدید می‌ کند. روشن است که برای نظر به آینده‌ ی منطقه باید به بررسی مصداقی درباره‌ ی واقعیت‌ های موجود منطقه و جهان پرداخت و تأثیرات آن را در روند حرکت کلی بشریت ارزیابی نمود. از جمله ‌ی این واقعیت‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد:

1)      فساد دولت‌های عربی که بر پایه ‌ی زورگویی و محدود سازی آزادی‌ ها، رشوه‌ خواری، باند بازی و به باد دادن سرمایه‌ های کشورهای شان، منجر شده است.

2)     چیرگی آمریکا در اشکال جدید آن بر منطقه و تسلیم کامل دولت‌های عربی در برابر آن که با روش‌های مختلف مانند اجرای لیبرالیزم جدید و طرح خاورمیانه ‌ی بزرگ، در نهایت منجر به بی‌هویتی و بحران فرهنگی ملل منطقه خواهد شد.

چالش های فراروی عملی شدن طرح خاور میانه ی بزرگ:

هموار ه ثبات عوامل جغرافیایی و درعین حال چگونگی عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، ماهیت و عملکرد نظام های منطقه یی را متحول ساخته و بر حول خود می چرخاند.  این روند در رابطه با ماهیت تحولات در جوامع عضو هر نظام منطقه یی و میزان نفوذ و   مداخله ی قدرت هار خارجی جهانی و فرامنطقه یی می تواند مورد تعریف قرار بگیرد.  میزان همبستگی درخاور میانه ی بزرگ که مناطق کوچکتری را در سه قاره ی آسیا، اروپا و افریقا در بر می گیرد، به واسطه ی مقوله های نظیر همبستگی اجتماعی، همبستگی سیاسی، همبستگی اقتصادی و همبستگی سازمانی قابل تفکیک است. در خاور میانه ی بزرگ سه زبان اصلی عربی، فارسی و ترکی وجود دارند که به لحاظ پیشینه ی تاریخی از عوامل فراز و فرود جنگ ها، مناقشات و حوزه های نفوذ و مدنیت به حساب می آیند و هر کدام حوزه های فرهنگی مربوط به خود را تشکیل می دهند.  این سه حوزه اصلی در خاور میانه ی بزرگ با اقوام و قومیت های مختلف همراه با زبان های محلی و یک سلسله فرهنگ های بومی مواجه است که به صورت گسترده یی یک نوع تنوع فرهنگی را به بار آورده است. اگر این منطقه با یک کلیت اسلامی مورد تعریف قرار بگیرد، بازهم تنوع بیشتری در نژاد ها، زبان ها و فرهنگ های بومی به ویژه در افریقا و پاره یی از مناطق آسیایی به چشم می خورد. به هر حال دین به عنوان مهم ترین نقطه یا حلقه ی وصل اکثریت مناطق این سرزمین به حساب می آید که به این ترتیب دین اسلام در این منطقه عمده ترین عامل هم شکلی اجتماعی و اساس گذار هویت های بسیاری از کشور های این منطقه بزرگ به شمار می رود. به این ترتیب در خاور میانه بزرگ امکان گسست ها و مناقشات به مراتب بیشتر می نماید تا زمینه های همبستگی و هم سویی در دراز مدت.

 میزان همبستگی اقتصادی در خاور میانه ی بزرگ به مراتب وضعیت تاریک تر از همبستگی سیاسی و فرهنگی دارد. اقتصاد این منطقه ی بزرگ با چالش های بنیادینی نظیر توزیع نا متوازن ثروت ها و منابع، مکمل نبودن منابع، الگو های تجاری نا همگون و فقدان الگو های مؤفق رشد اقتصادی همنواء و یکسان روبرو است که بستر های ایجاد همبستگی اقتصادی را پیشاپیش از میان بر می دارد.

 افزون بر این ها، موجودیت رژیم های سیاسی با مبانی مشروعیت متفاوت در اشکال جمهور های تک حزبی و میراثی، سلطنت های موروثی و استبدادی، رژیم های خاندانی قرون وسطایی و در موارد بسیار جزئی هم، رژیم های دموکراسی تازه بنیاد و مواجه با چالش، به صورت دقیق نقش نهاد های دموکراتیک را یا به صفر ضرب زده است و یا هم این دسته از نهاد ها را کاملاً به حاشیه رانده است. این دسته از عوامل سیاسی که جزء انفکاک ناپذیر واقعیت های این منطقه را تشکیل می دهد، رویهمرفته زمینه های همبستگی و پیوستگی سیاسی را در این منطقه، بسیار تضعیف می کند.  تنها به این خلاصه نمی شود؛ بلکه در بسیاری از کشور های این منطقه، ارتش های قدرتمند به گونه ی مستقیم و یا غیر مستقیم  در رقم زدن سرنوشت نظام های سیاسی مداخله داشته و ایفای نقش می کنند. بدتر از آن، این که در شماری از این کشور ها، ارتش و نهاد های امنیتی به تدریج به یک صنف اجتماعی مبدل شده اند که منابع عظیم اقتصادی را نیز در اختیار دارند که این عوامل سبب گشته است تا فرهنگ سیاسی دموکراتیک در منطقه ی خاور میانه ی بزرگ رشد نکرده و در نتیجه روابط پایدار کشور های این منطقه را به سطح پائین و گاهی هم در حد تماس های شخصی و گروهی بین رهبران سیاسی و نظامی، کاهش داده است.

به همین ترتیب سازمان های سیاسی منطقه یی نیز از ناکارآمدی مزمن رنج می برند و نقش شان بیشتر به سطح نمایش اختلافات و تعارض منافع در داخل منطقه کاهش یافته است. اتحادیه عرب (AL)، شورای همکاری خلیج فارس (PGCC)، سازمان همکاری های اقتصادی (ECO) و در سطح گسترده تر سازمان کنفرانس اسلامی (OIC) هیچگاهی نتوانسته اند تا انسجام تشکیلاتی خاور میانه ی بزرگ را در سازگاری با واقعیت های روز، محقق گردانده و در نتیجه سطح همبستگی  سازمانی منطقه یی را انکشاف داده و به واقعیت بدل سازند.  چالش دیگر بر سر راه تحقق خاور میانه ی بزرگ، کنترول و مالکیت دولتی بر اکثریت رسانه های این منطقه می باشد که سرمایه گذاری بخش خصوصی نیز به دلایل مالی و سیاسی در این عرصه، حداقل فعلاً نا ممکن به نظر می رسد. در حال حاضر اکثریت رسانه های منطقه اهداف و منافع طبقات حاکمه را بازتاب داده و همزمان طرح دیدگاه های غیر منطقه یی در آن ها، بخش قابل ملاحظه یی را به خود اختصاص می دهد. در خاور میانه ی بزرگ از اتحادیه های رسانه یی منطقه یی که فعالیت ها و همکاری های متقابل خبرگزاری ها، شرکت های مطبوعاتی و ژورنالیستی را به پیش ببرند، خبری نیست تا از منافع صنفی و حرفوی خبرنگاران دفاع کند.

نظامی گرایی بیشتر و علاقمندی کشور های منطقه ی خاور میانه ی بزرگ به بالا بردن هزینه های نظامی شان نیز از شمار چالش های دیگر در مقابل طرح خاور میانه ی بزرگ می باشد. مؤسسه بین المللی تحقیقات صلح استاکهلم (سویدن) که هزینه ها، منابع، واردات و صادرات تسلیحات در جهان را همه ساله مورد بررسی مستمر قرار می دهد، منطقه ی خاور میانه ی بزرگ را هم چنان نظامی ترین منطقه ی جهان پس از پایان جنگ سرد و به ویژه در پی حملات تروریستی 11 سپتامبر معرفی می کند. هزینه های نظامی کشور های این منطقه که تا سال 1998 به نسبت کوچکی کاهش یافته بود، مجدداً سیر سعودی به خود گرفته است.  به گزارش این مؤسسه در حال حاضر کشور های خاور میانه ی بزرگ در حدود 6.3 درصد تولید نا خالص داخلی (GDP) خود را خرج مصارف نظامی می کنند که در مقایسه با حد اوسط جهانی (2.3 درصد) فشار سنگینی را بالای برنامه های انکشافی اقتصادی این دسته از کشور ها تحمیل می کند.  پس از پایان جنگ سرد تحول کیفی در دکترین نظامی و امنیت ملی اکثر کشور های خاور میانه ی بزرگ رونما شده است که رشد قابل توجه تسلیحات و صنایع موشکی و توجه به قابلیت های هسته یی دو شاخصه یی است که در کنار تقویت چتر حفاظتی و امنیتی شماری از کشور های منطقه، می تواند موجبات بروز چالش های جدیدی را از یک طرف درمیان کشور های منطقه و از جانب دیگر با قدرت های فرامنطقه یی و جهانی به بار آورد که در نتیجه زمینه های به اجراء درآمدن طرح خاور میانه ی بزرگ را یا به تعویق اندازد و یا هم کاملاً از بنیاد دگرگون کند.

مسأله ی دیگر که به عنوان یکی از چالش های طرح خاور میانه ی بزرگ به شمار می آید، ساختار روابط در چارچوب نظم حاکم در میان کشور های این منطقه می باشد. کشور های خاور میانه ی بزرگ به هیچ وجه وضعیت همسو و مشابهی  ندارند. به مشکل می توان دو کشور را در این منطقه یافت که فارغ از اختلافات و مناقشات مرزی و امنیتی دوجانبه و مشکلات ناشی از تداخل منافع اقتصادی و تجارتی باشند.  روابط کشور های منطقه از وضعیت عادی مناسبات تا درگیری های رو در رو و مستقیم همواره در تغییر بوده است.  اکثر کشورهای عربی در نظام منطقه یی خاور میانه ی بزرگ، منافع ملی و استراتیژی امنیتی خود را در تناقض با شماری از کشور های غیر عرب این منطقه می بینند که نوع روابط اعراب با ایران، اسرائیل و ترکیه به روشنی یک چنین عملکردی را نشان می دهد و در عین حال، کشور های عربی در میان خود نیز با اختلافات دراز مدت و در مواردی هم با مناقشات خطرناکی روبرو بوده اند که تا هنوز نیز این دسته از مشکلات وجود دارد.  همچنان ایدیولوژی های گوناگون سیاسی و اختلافات پیروان تسنن و تشیع اکثراً عامل تعیین کننده در شکل دادن روابط درون منطقه یی میان این دسته از کشور بوده است و در عین حال، روابط کشور های این منطقه با دنیای خارج و به ویژه با قدرت های فرامنطقه یی و جهانی به نوبه ی خود موجبات شدت بخشیدن به رقابت های منطقه یی را نیز به بار آورده است که بازهم به عنوان چالش های جدی و درخور تأمل در مقابل طرخ خاور میانه ی بزرگ به حساب می اید.

قدرت گرفتن روز افزون گروه های شیعه در منطقه، چالش های امنیتی عراق، مطرح شدن ایران به عنوان یک قدرت منطقه یی پس از سقوط رژیم بعثی عراق، شدت گرفتن فعالیت های تروریستی در افغانستان و پاکستان، بی اعتمادی و بی باوری شماری از حاکمان سیاسی کشور های منطقه  به انجام اصلاحات در چارچوب طرح خاور میانه ی بزرگ و بساء از موضوعات حاد دیگر، همه از شمار چالش های موجود بر سر راه تحقق طرح خاور میانه ی بزرگ به حساب می آید که احتمالاً در آینده موانع جدیی را در مقابل اجرای این طرح ایجاد خواهند نمود. 

دگرگونی های گسترده ی جغرافیایی منطقه در چارچوب طرح خاور میانه بزرگ:

مجله‌ یی كه توسط انتشارات نیروهای مسلح آمریكا چاپ می ‌شود و به نشریه نیروهای مسلح معروف است، چندی قبل نقشه جدیدی از خاور میانه ارائه داده است. بررسی این نقشه، نشان می‌دهد كه تجزیه ‌طلبی در كشورهای قدرتمند منطقه، محور اصلی طراحی این نقشه عجیب به شمار می ‌رود. در مقاله‌ یی كه چندی پیش توسط یکی از نظامیان بازنشسته آمریكایی "رالف پیترز" و با نام "مرزهای خون و چگونه می ‌توان خاورمیانه بهتر ساخت"، در این نشریه به چاپ رسیده است، پیشنهاد می ‌شود كه مرزهای بسیاری از كشورهای خاورمیانه باید تغییر یابد. رالف پیترز از شمار استراتیژیست‌ های معروف پنتاگون بوده و مقاله وی به علت چاپ شدن در نشریه نیروهای مسلح آمریكا از اهمیت خاصی برخوردار است. استراتژیست آمریكایی در این مقاله چنین پیشنهاد می‌دهد: "عراق فوراً باید به سه بخش تقسیم و یك دولت مستقل كردستان ایجاد شود چراکه كردها بزرگ ‌ترین اقلیت جهان هستند كه حكومت مستقل ندارند. باید بخش‌هایی از كشورهای سوریه، ایران و تركیه نیز به كردها داده شود تا بتوانند حكومت مستقل داشته باشند. این حكومت كرد، دولت طرفدار غرب خواهد بود و مرزهای آن از شهر دیار بكر تركیه تا تبریز ایران را دربر خواهد گرفت.

در نقشه طرح شده توسط رالف پیترز، ایران، پاكستان، تركیه، سوریه، لبنان و عربستان سعودی، كوچك ‌ترمی‌شود و حتی حدود جغرافیایی اسرائیل هم در مرزهای 1967 پیش ‌بینی شده است. در برابراین، دولت‌های اردن، لبنان و آذربایجان وسیع ‌تر شده و دولت‌های جدید كردستان، شیعه ی عرب، شیعه ی سنی و بلوچستان تأسیس خواهند شد. رالف پیترز پیشنهاد می ‌دهد که در خاورمیانه ی بزرگ كشورهایی نیز برای طریقت های نقش ‌بندی‌ها، بهایی‌ها، پیروان اسماعیلیه و مسیحیان تشكیل شود. در مقاله‌ این جنرال بازنشسته ی پنتاگونی، نظریات دیگری نیز وجود دارد كه پیشنهاد می‌كند، شهر های مكه و مدینه از حاكمیت سعودی‌ها خارج شده و تحت كنترول یك شورای اسلامی بین‌المللی همآهنگ با آمریكا درآید و به این طریق، دولت مقدس اسلامی مانند واتیكان ایجاد شود. اتفاقاً این جنرال پنتاگونی (رالف پیترز) برای این دولت پیشنهادی، اصطلاح "سوپر واتیكان" را به كار می ‌برد. البته فعلا معلوم نیست كه رالف پیترز برای ریاست این دولت واتیكان اسلامی، چه شخصی یا گروهی را در نظر دارد.  در این نقشه  بخش ‌‌های مهمی از خاك ایران به كشورهای آذربایجان، كردستان و عراق شیعی پیوند خورده و بخش هایی از مناطق غربی افغانستان به شرق ایران متصل شده است. در این طرح همچنان مناطق پشتونستان و کشمیر پاکستان به افغانستان تعلق گرفته و کشور جدیدی به نام بلوچستان آزاد ایجاد شده است که مناطقی از پاکستان، افغانستان و ایران را در بر می گیرد و در نتیجه پاکستان نیز کوچکتر از مساحت امروزی خود شده است. هرچند تلاش های گسترده ی چند سال اخیر آمریكا برای اجرای طرح موسوم به "خاور میانه ی بزرگ" در كشورهای این منطقه حساس، به دلایل چالش های تازه یی که در شماری از کشور های منطقه برزو کرده است، چندان قرین مؤفقیت نبوده است، اما به گفته برخی تحلیل گران، هنوز این طرح در دستور كار ایالات متحده آمریکا قرار دارد و آینده نشان خواهد داد که زمینه های به اجراء در آمدن این طرح چگونه و تحت چه شرایطی عملی خواهد شد. برای روشن شدن بیشتر موضوع به نقشه ی فعلی خاور میانه و نقشه ی پیشنهادی خاور میانه بزرگ که به واسطه رالف پیترز مطرح شده است، مراجعه شود.

نقشه ی منطقه قبل از تطبیق طرح خاور میانه ی بزرگ

 

نقشه ی منطقه بعد از تطبیق طرح خاور میانه ی بزرگ

 

بدون تردید به اجراء درآمدن طرح خاور میانه ی بزرگ موجبات یک سلسله تغییرات پیچیده ی جغرافیایی را نیز در منطقه به بار خواهد آورد که به این ترتیب عملی شده این طرح بسیار هم ساده به نظر نمی رسد. با تغییرات مرزی که با تطبیق این طرح در منطقه به بار می آید، شمار زیادی از کشور های منطقه در راه به اجراء درآمدن این طرح موانع جدی را ایجاد خواهند نمود و در نتیجه از امکان به دور نخواهد بود که به لحاظ جو حاکم سیاسی جهان و قدرتمند تر شدن فدراتیف روسیه و چین در سال های اخیر، بروز شماری از قدرت های منطقه یی نظیر ایران و پاکستان و نیرو گرفتن گروه های تروریستی و در رأس آن ها شبکه ی القاعده، زمینه های تطبیق این طرح تضعیف گردد. از جانبی هم، با درنظرداشت پیامد های احتمالی خطرناک این طرح، ایالات متحده آمریکا به تطبیق بی چون و چرای این طرخ و آن هم و بدون مد نظر قرار دادن واقعیت های موجود منطقه یی و جهانی، دست نخواهد زد. به هرحال، سال های پسین نشانگر این خواهد بود که وضعیت به واقعیت پیوستن طرح خاور میانه ی بزرگ به کجا خواهد انجامید، بنابراین، تا آن وقت باید انتظارکشید و مراقب وضعیت سیاسی، اقتصادی و نظامی منطقه در قبال این طرح بود.

 

پایـــــــــان

 

 

 

آویـــزه هــــــا:

1.       PNUD و FADES ، گزارش عربی در زمینه ی توسعه ی انسانی 2002 و گزارش عربی در زمینه ی توسعه ی انسانی 2003 ، نیویورک. این دو مطلب روی اینترنت قابل دسترسی هستند ، نسخه ی عربی و نسخ انگلیسی و فرانسه روی سایت اینترنتی PNUD قابل استفاده است: www.undp.org.

2.      نادر فرگانی، نقد پروژه خاورمیانه ی بزرگ:  اعراب می بایست با قدرت هر نوع اصلاحات از خارج دیکته شده را رد کنند،  الحیات ١٩ فبروری 2004.

3.      منصف مزروقی، پروژه امریکایی دمکراسی در خاورمیانه بله، ولی با چه کسانی ؟  الحیات ، لندن ، ٢٣ فبروری 2004 .

4.      دومینیک  داوید، مفهوم امنیت پس از حملات 11 سپتامبر، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه ایران، برگردان: محمد سیف افحه یی، تهران 1382.

5.      استراتیژی امنیت ملی امریکا در قرن بیست و یکم، کار کمیسیون تدوین استراتیژی ملی امریکا، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، برگردان: دهمشکی، فرهنگی و راه چمنی، تهران، 1381.

6.      چارلز کوپچان، پایان عصر امریکا، ترجمه: بنیاد فرهنگی پژوهشی غرب شناسیف انتشارات غرب شناسی، تهران 1385.

7.      حسن حسینی، طرح خاور میانه ی بزرگ تر، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، تهران، 1383.

8.      رسول موعدیان عطار، چشم انداز خاور میانه ی بزرگ (فراز و فرود دولت های ملی)، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه ایران، تهران، زمستان 1386.

9.      خاورمیانه، از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد،  www.upload.wikipedia.org.

10.  خاور میانه ی بزرگ (اهداف ایالات متحده امریکا از طرح خاور میانه ی بزرگ و مبانی نظری این طرح)، 1387 ، www.afkhami.blogsky.com.

11.   تنش ها و تشنج های طرح خاور میانه ی بزرگ،  www.esalat.org .

12.  خاور میانه ی بزرگ و کرد ها،  www.kurd.blogfa.com .

13.         Mahdi Darius Nazemroaya, Plans for Redrawing the Middle East: The Project for a “New Middle East”, November 18 2006, http://www.globalresearch.ca .

14.         The Greater Middle East, www.en.wikipedia/Greater Middle East .

15.         Pierre Tristam, Top 10 Middle East Issues of 2007 and 2008,      www.middleeast.about.com .

 


بالا
 
بازگشت