از كابل تا سرخ كوتل

 

گزارش سفري:

 

 

 

فضاي كابل مملو از دود، آلوده گي، شهر وحواشي آن پر از آدم و،وسايط نقليه است. از ميان ازدحام مردم و موتر ها شهر را ترك و ميخواهم به ولايت هاي شمال كشور جهت اجراي ماموريت اداري بروم.

زماني كه از كوتل خيرخانه به عقب برميگردم و كابل را نگاه ميكنم، آنچه در نگاه نخست بر زاوية ديدم بزرگ نمايي ميكند فضاي مملو از مه كه با شعاع خورشيد رنگ زردگونه گرفته، و فقط محدود به چند تعمير بلند منزل، كوه آسمايي تپه هاي بي بي مهرو شيردروازه است، دگر اثري از ازدحام مردم نيست، فكر ميكني همه زنده مردم  در ميان مه غليظ فرو افتاده و ضجه مي كشند،

و اين ميغ دودگون فضاي كابل اه و تنفس فرو افتادگان بساط شهر باشد .

اما زماني كه نگاهم به سمت شمال بخيه ميخورد در بساط وادي سبز، محيطي را به تماشا مي نشينم كه محدود به قله ها و تپه هاي خاكي و درستيغ قله هاي شامخ برف مانند دستار بر تنديس سبز پوشي موقعيت يافته اند.

درحواشي سرك آنچه كه نگاه  مرا بيشتر به خود معطوف مي كند، گندم زارهاي پر حاصلي است كه پيام رنج، تلاش و تقلاي دهقانان زحمت كش را در خوشه هاي طلايي خود به تصوير كشيده اند.

شهر چهاريكار كه در ميان دهكده هاي سبز شمالي بساط تعيش را براي شهرنشيان مهيا كرده، آرام وجاده ها وكوچه ها پاكيزه و نبض زنده گي براي يافتن فرداي بهتر در تپش است.

و اما سالنگ كه نسبت به گذشته ها غرق در شادي، سبزي و پويايي است، در ظهر همين روزمهماندار مهربان ماست. آبشاران كوچكش كه از ميان سنگلاخ ها با ترنم به بساط دريا ميريزند، پيام رويش و پويش را با زبان غزل براي درختان كوچك توت، گيلاس و آلوبالو زمزمه ميكنند.

همين تصوير نغز شاعرانه و پر معناي حافظ را در ذهنم تداعي ميكند:

درچمن هر ورقي دفتر حال دگر است

حيف باشد كه ز كارهمه غافل باشي

من نگويم كه كنون باكه نشين و چه بنوش

كه تو خود داني اگر زيرك و عاقل باشي

اما آنسوتر قطاري از قواي آيساف نمايان مي شود، وسايط نقليه با خالي كردن متن جاده در حواشي جاده جابه جا مي شوند، و من كه در دل و دماغ هواي دگر دارم آهسته، آهسته دركنار راست جاده روان هستم تا اين كه سربازان به سوي موترم شليك ميكنند و يكباره متوجه مي شوم كه در سرزمين باروت وخشم تخليل شاعرانه درسر مي پرورانم.

مثل اين كه دروطن ما فرهنگ بي اعتمادي آنقدر تقويت يافته كه، حتا محيط پروانه و آبشار بايد پايكوبي به سبك و نفير تفنگ يوز اسرائيلي و كلاشينكوف روسي  داشته باشد.

اما خوش بختانه در تمام درة سالنگ حتا يك مرد مسلح را به استثناي قطارهاي آيساف نديدم و دگر آنچه كه توجه مرا به خود معطوف مي كند، گلهاي قشنگ وحشي كنار جاده، درختان سبز و پر بار و كوه هاي سربه فلك كشيده با دستار سپيد اند.

از سالنگ جنوبي با آهسته گي عبور و بعد از گذشتن از تونل وارد سالنگ شمالي مي شوم كه ، سبز تر و نغزتر از سالنگ جنوبي است.

در انتهاي كوتل سالنگ ولسوالي خنجان موقعيت داشته و مردم آن نسبت به سالهاي گذشته در آرامش و امنيت بهتر زنده گي ميكنند.

جهت آگاهي از وضعيت زنده گي مردم به منزل يكي از متنفذان محل كه آشنايي قبلي نداريم ميروم.

اين متنفذ قومي كه حاجي سيد رحمان نام دارد، زنده گي سبز، شاعرانه و شاهانه دارد، به پيشوازم تا حياط باغچه سبز خود مي آيد و با سيماي آگنده از محبت به نشستن در «صفه» خود دعوتم ميكند.

بعد از صرف نان از زنده گي شخصي اش ميپرسم در پاسخ ميگويد:

امنيت خوب است، حاصل ما نسبت به گذشته بهتر و ثمر ميوه هاي شفتالو، توت و قيسي باغچه را ببين حاصل منطقه را به همين قياس بگير.

از حكومت چه توقع داري؟

چندي پيش وزيرانرژي و آب از همين مسير مي گذشت، در مورد به هدر رفتن آبها و كمبود برق در كشور به خصوص منطقه خود شكايت كردم، وي از پلان وبرنامه صحبت كرد. او اضافه كرد:

فراموش تان نشود كه انتقال پيام" دين" است، از طريق روزنامة خود به رئيس جمهوري پيشنهاد كنيد حكومت حزبي و تنظيمي نسازد، زيرا من به حيث يك تبعة كشور عملاً در جريان هفت سال گذشته ديدم، علت بي نظمي، فساد و مشكلات، سپردن كار به كساني بود كه اهليتش را نداشتند. اما به دليل وابستگي ... در پست ها باقي ماندند.

ويكي كمي جدي باشد، وسياست كند، مي پرسم سياست يعني چه؟ سياست يعني اين كه اخلال گران امنيت و ناقضان قانون را سخت تنبيه و ادب بدهيد تا ماية عبرت براي بي ادبان گردد.

عقل دهاني:

به تاريخ 26 جوزا زماني كه از ولسوالي خنجان به جانب شهر پلخمري روان بودم در منطقه يي به نام "گزان "كودكان قد و نيم قد سبد و سطل هاي پر از شفتالو، زردآلو، توت و سيب مصروف داد و ستد با عابران اند.

ماهم كه صفا و شادابي دره هاي را ديده بوديم و در ظاهر همه چيز پر از صفا بود، بدون چانه زدن و دعوا ،رئيس اطلاعات و فرهنگ بغلان آقاي عبدالقدوس فهيم يك سبد توت را كه سرش سرخ و سياه بود خريداري كرد.

اما شب هنگامي كه ميخواستيم از اين توت استفاده كنيم فقط مقدار اندكي توت خوردني داشت و بقيه سبد كاه و سبزه بود.

شرايط زنده گي در پلخمري:

پلخمري شهرك صنعتي و كوچكي است كه وضعيت اقتصادي مردم در حال بهبود بوده و امنيت در اين شهر تأمين است.

اكثر شهريان پلخمري به شغل دكانداري، دهقاني و بعضاً درفابريكه ها مصروف كار اند.

باوجود اين كه بارنده گي امسال حاصل مردم را بهتر ساخته و دهقانان حاصل خوبي جمعاوري كرده اند، اما نرخ گندم، آرد و برنج پايان نيامده است.

فصل اول آنان كه گندم و جو بوده تقريباً جمعاوري شده و ياهم در حال جمعاوري است.

فصل دوم آنان كه زرع برنج ميباشد، قسماً زرع شده و موجوديت آبهاي فراوان در مزارع و مصروفيت دهقانان با دلگرمي در اراضي پيام آور شكستن باب خشكسالي و ازدياد حاصل در اين شهر است.

برخي دهقانان به اين باوراند كه سيلاب هاي موسمي به شدت در برخي مناطق آسيب وارد كرده و بندهاي كه در اثر سيلاب از بين رفته اند، به بازسازي عاجل نياز دارند.

كمپاين هاي انتخاباتي:

در شهرهاي خنجان، دوشي و مسير راه سالنگ بغلان در اطراف جاده تصاوير كانديدان رياست جمهوري نصب شده است.

تعداد تصاوير آقاي حامد كرزي، داكتر عبدالله، سيد جلال و داكتر اشرف غني احمدزي سمبول دموكراسي و مشاركت مردم را با رنگ كمرنگ به تمثيل مي كشد و دفاتري از اين كانديدان فعال و در تلاش حمايت ومشاركت مردم به كانديداي مورد نظر شان است.

از آنجايي كه شهر پلخمري از امنيت بهتر بر خوردار است، ووضع زنده گي مردم قسماً بد نيست در برخي مجالس ومحافل عمومي گفتگو بر سر مشاركت و موفقيت كانديداي گرم و اين امر بيانگر اميدواري مردم به آينده است.

سرخ كوتل:

سرخ كوتل موضعي است كه، در پانزده كيلومتري شهر بغلان موقعيت داشته، و از گذشته هاي دور در دل خود حكايتي از تمدن كهن و ديرينه دارد.

يكسال پيش از طريق رسانه ها اعلام شد كه، قاچاقبران به كمك برخي باشنده گان محل در اين موضع به حفريات مبادرت كرده و خود سرانه كاوش نموده اند.

همين ايده مرا تشويق كرد، تا به همكاري رئيس اطلاعات و فرهنگ بغلان آقاي عبدالقدوس فهيم كه جوان پرتلاش و پر تحرك است به سرخ كوتل برويم.

سرخ كوتل موقعيتي است، نسبتاً هموار كه در غرب آن تپه ها به ارتفاع الي يكهزار متر بلند تر از سطح زمين موقعيت دارند.

در پيرامون اولين تپه به فاصله يكهزار متر موقعيتي است كه اراضي آن نا هموار و از چهار سو به اراضي زراعتي و چند قريه كوچك محدود شده است.

در اراضي ناهموار و قسماً بلند تر از اراضي زراعتي تپه هاي كوچك خاكي از دور ديده ميشود. چند موضع كه در اين محل حفر شده در زيرآن خانه هاي گنبدي ساخته شده از خشت است.

حدوداً تا اكنون هفت موضع توسط قاچاقبران كنده شده اما به اثر تلاش وزارت اطلاعات و فرهنگ يك پوسته امنيتي از قطعه آبدات تاريخي جهت نگهباني اين محل استخدام شده است.

 در محلي كه پوسته امنيتي قرار دارد، تپه خاكي به ارتفاع 700 متر بلندتر از زمين بوده و در اين محل ده ها ستون سنگي كه قدامت تاريخي آن به هزاران سال پيش ميرسد در روي زمين  است .

در زمان جنگ ها درسال 1373 و 1374 هـ .ش به استناد گفته هاي مردم محل اين منطقه چندين بار توسط گروه هاي درگير دست به دست شده، وهر كدام به نوبة خود حفريات غير مسؤولانه  داشته اند.

تا اكنون امنيت سرخ كوتل به صورت درست تأمين نبوده، اگر قاچاقبران اراده كنند، شب هنگام ميتوانند دست به حفريات بزنند.

اما برخي مردم محل باور دارند كه، اراضي سرخ كوتل قبرستان پدران آنان بوده و هيچكس نبايد در اين قبرستان حفريات كند. از جانبي برخي زورمندان در برخي مناطق سرخ كوتل سنگ انداخته و تصميم اعمار خانه و باغ را دارند، تا به اين وسيله بتوانند به مقاصد خود خوبتر برسند.

وضع امنيتي:

به قول يكي از مسؤولان امنيتي چندي پيش شب هنگام، بالاي پوسته توسط راكت و ميزايل حمله صورت گرفته، باوجود اين كه پوسته آبدات تاريخي سقوط نكرده است اما تقريباً تمام دروازه و كلكين هاي آن از بين رفته است.

 

لمړي څارن محمد نذير قوماندان يكي از جزتامهاي قطعه امنيتي ،كه مسؤوليت حفظ آبدات را در سرخ كوتل دارد، از مشكلات متعدد حكايت دارد، حكايت از نداشتن اكمالات درست، حكايت از نبود حمايت عاجل و مواضع دفاعي.

از قومانداني تولي ميپرسيم چرا خودتان جهت دفاع در اين پوسته به اعمار بلنداژ و خندق ارتباط براي دفاع مبادرت نميكنيد.

به گفته او به آنان اجازة اين كار داده نشده و هرگونه حفريات خودسر به معناي جرم پنداشته مي شود، زيرا در موقعيتي كه آنان جابه جا اند، در دل خود تمدن زيرينه و ديرينه را داشته، و تا اكنون داشته هاي اين تمدن همه بكر وناشناخته اند.

امنيت بغلان:

شهريان بغلان قسماً از امنيت خوب بهره مند است، اما به گفته شاهدان عيني در مناطق دورتر از شهر مخالفان حضور داشته و هفته پيش چهار آنتن كمپني روشن و MTN را تخريب و انفجار داده اند.

سيروس احمد محتاج

***

 

 

               


بالا
 
بازگشت