سیاست از جنس شعار بر دوش مذهب،  خط مش حکومت زمینه ساز  مهدویت احمدی نژاد و تاثیر آن بر دول همسایه،  منطقه و جهان!

 احمدی نژاد انتخاب مردم یا انتصاب رهبر!؟ 

 احمدی نژاد جوابگو و طرف قرار داد با مردم یا مقام رهبری!؟ 

   احمدی نژاد با تیم موتورسوارش مسابقه دویش انتخابات را به نفع نظام مطلقه مذهبی برنده و از آن خود ساخت، در حا لیکه کوچه و پس کوچه های ایران سخن دیگری برا گفتن و باور دیگری برای اجرای عدالت و اعتقاد نه به دموکراسی بلکه به رهبرکراسی دارند.  

   سایه سرد و تاریک ابر انتخابات بعد از گذشت روزها و هفته ها هنوز بر سیمای شهر ها و  آسمانی شهروندان  ایران سنگینی میکند،  در تاریکی و گرد و خاک کو چه ها حکومت جدید احمدی نژاد شکل میگیرد تا همچنان مسیر شعار   و تهمت را از جنس تکرار تا چهار سال دیگر جاری و روان نگهدارد.  آیا باد و باران سیاست شعاری و مرگ  گفتن ها زمین ایران را بی حاصل و مزرعه های همسایه ها را آفت پزیر و زیانبار نخواهند کرد و مشکل جدی بربحران منطقه و مشکلات دنیا نخواهند افزود !؟

 آیا میتوان حکو مت احمدی نژاد را حکومت مردمی و انتخابات ایران را انتخابات آزاد براسا س و اصولات دموکراسی خواند؟

   انتخابات حق، وظیفه، حرکت، مسوُلیت و قرارداد اجتماعی و فردی هست که مردم آزادانه و آگاهانه به پای صندقهای رای رفته مسولیت شانرا در قبال کشور، مردم، امنیت و آینده بهتر ادا نموده و با یک حرکت جمعی رای و حق فردی شانرا با انتخاب شخص به عنوان ریئس جمهور و حکمران حکومت و مردم در صندوقها می اندازند، در حقیقت دست به اجرای یک قرار داد مهم سیاسی، اجتماعی و کشوری میزنند که در نتیجه آن دولت و اکثرا حکومت شکل میگیرد.   بعد از مشخص شدن ریئس جمهور و شکل گیری حکو مت، قرار داد نه تنها شکل اجتماعی بلکه قانونی تر گردیده  شکل سیاسی مشروعی و حقوقی به خود میگیرد که یک طرف این قرار داد اجتماعی،  مسوُل و جابگوی مردم حکومت هست و طرف دیگر قرار داد مردم هست که خود شان با حرکت و خواست خود به خاطر بهبود کلی ، امنیت همگانی و سعادت جمعی اختیارات خود را به یک فرد تسلیم نموده وخود را چه به صورت جمعی و چه فردی در مقابل دولت مسوُل و فرمان بردار  نموده اند و ریئس دولت را به عنوان فرمانروا قبول و مشرو عیت بخشیده اند.  در نتیجه طرفین چه حکومت و چه مردم  دو طرف این قرار داد مهم اجتماعی بوده و در قبال هم مسوُل، همکار، مکمل و نیاز مند هم هستند.

    در ایران مسله پیچیده تر و مشکوک تر از آن هست تا دموکراسی و مردم سا لاری را کاملا قبول نموده و حکومت را یک حکومت مسوُل و دموکراتیک خواند.

  در ایران انتخاب مردم ریئس جمهور هست در حا لیکه ریئس جمهور فرد اول و تصمیم گیرینده اصلی نیست بلکه با لا تر و قدرتمند تر از آن رهبر میباشد، مشکل و پیچیدگی اصلی اینجاست که مردم با رای دادن  ا ختیارات خود را به ریئس جمهور سپرده و خود را از نگاه حقوقی و قانونی مقیید به سیاست و فرمانهای حکومت میدانند و با بستن قرار داد اجتماعی در انتخابات به آن مشرو عیت میبخشند، ولی ریئس جمهور خود را طرف قرار داد با مردم ندانسته بلکه خود را جوابگو و فرمانبردار مقام رهبری ومسوُل در مقابل نظام مطلقه دینی میداند.   اینجاست که مردم اولین قربانی هست، چون درعمل طرف مردم ریئس جمهوری انتخابی مردم  نیست بلکه مردم بطور ناخواسته با شخص سوم در حالت شنو و سکوت طرف هست که همانا مقام انتصابی رهبری میباشد.  رهبرانتخاب مردم نبوده و انتصاب نظام هست،  از نگاه قانون و سیستم انتخاباتی رهبر در مقابل مردم مسوُل نبوده و طرف قرار داد اجتماعی با مردم نیست، چون رهبر را نه مردم بلکه خدا و یا ولایت فقیه انتصاب نموده اند، پس رهبر حاکم و فرمانروای اصلی هست و لی مسوُل و پاسخگوی مردم نیست و این مردم هست که فقط حرف شنو و راه رو آنچه رهبر میگوید با زبان سکوت نقش های شانرا اجرا و به زندگی ادامه دهند .

  ریئس جمهور در ظاهر در انتخابات با رای مردم به چوکی صدارت نشسته و حکومتش شکل گرفته ولی خود را مسوُل و جوابگو در مقابل رهبر میداند نه مردم،  اینجاست که دومکراسی ایران زیر سوال رفته و حق و انتخاب مردم میان مذهب و سیاست به معامله و یا مصلحه کشیده میشود، یعنی در حقیقت ریئس جمهور با انتخابات ظاهری حق و اختیارات مردم را ازمجرای قانونی و حقوقی از آن خود ساخته و با بستن قرار داد یکطرفه مردم را در مقابل خود و حکومتش فرمانبردار مسوُل و جوابگو و مقیید نموده است، در حالیکه شخص خویش را در قبال مردم آزاد دانسته و در  حقیقت خود را پاسخگو و مسوُل در قبال نظام و رهبر میداند. ریئس جمهور شاید در ظاهر شعار مردمی سر داده خود را حافظ منافع آنان به حساب آورد ولی در عمل قدرت مشروع یافته انتخابات را در حفظ منا فع نظام و مقام رهبری استعمال نموده و عملی میسازد،  در عوض رهبر دست نوازش بر سر ریئس جمهور کشیده  در ظاهر اختیارات قوه مجریه را به حکومت وی داده و با  پشتبانی خود  حکومت را با قوای مصلح و نیروی انتظامی نگهبانی و محافظت میکند.

  مقام رهبری ایران با سیاست شعاری و مذهبی خاص و بی نظیرش همچنان رقیبان و انقلابیون هم نسل و هم طرازش را با شیوه که زیبنده نظام هست  زیر نام و عکس ایت ا لله خمینی و زیر لوای ولایت فقیه در دفاع از اسلام نه تنها گلچین بلکه به ریشه کنی دست زده تا دیگر هیچ کسی را جرائت آن نباشد  بر علیه نظام گل بگویند و داد از اصلاحات  و مردمسالاری و آزادی بیان و ازادی فردی و اجتماعی بزنند.

  رسم بر این بود که رهبر دست نوازش بر سر همه میکشید و نباید در زد و بند های سیاسی، حزبی و جناهی و انتخابات بطور علنی از یک کاندید به دفاع خیزد، و اگر تنش سیاسی میان احزاب و رُقبای سیاسی و اجتماعی رخ میداد، رهبر با بی طرفی و بدون جهت گیری پاه در میانی نموده مسله را تا جایی رنگ و بوی صلح و آرامی میداد، ولی چرا اینبار رهبر رسما و جدی وارد صحنه شده و رسما از احمدی نژاد همایت و خودش را با اصلاح طلبان طرف و در گیر نموده است؟ 

  در حقیقت رهبر نه به دفاع از احمدی نژاد بلکه به دفاع از مقام خود و نظام برخواسته است تا رُقبای اصلی اش را که با خط مش سیاسی مدرن زیر نام و لوای اصلاحات گرد هم جمع شده تا در بعضی امورات نظام دخالت نموده و تغییرات را در سیستم سیاسی و یا حتی در قانون اساسی بوجود بیاورند، که اگر این تغییرات در حد اقل هم آورده شود،مو قعییت نظام و مقام رهبری لرزان خواهد شد و آقای خامنه ای هم ترس از جریانی دارد که فردا مشکل ساز جدی برای نظام و دولتش گردد، پس رهبر باید در هر صورت ممکن تلاش نماید تا اصلاح طلبانرا  از صحنه خارج و یا حد اقل دست دراز شان را ازامورات کشور کوتاه نماید.  رهبر شاید در دفاع مستقیم از احمدی نژاد عجله کرده باشد ولی در نهایت باید آنچه کرد، میکرد چون برای رهبر شخص مورد اعتماد و مخلص تر و عامل تر از احمدی نژاد کسی دیگر نمی توانیست باشد، و رهبر با دفاع از سر نوشت مشترک هم خود را از معرکه سیاسی نجات داد و هم ریئس جمهورش را، آقای خامنه ای نیک میداند و یا شاید سالها هزینه کرده باشد تا در روز تنهای افرادمخلص همچون احمدی نژاد را در کنار خود داشته باشد، بنا احمدی نژاد از چند جنبه نور چشم مقام رهبری  و مورد اعتماد و تائید وی بوده و هست:

1: آقا احمدی نژاد تقریبا از نسل دوم انقلاب هست که رقیب و هم دوره آقای خامنه ایی نیست تا ادعای برابری نماید و بخواهد در یک صف کنار رهبر ایستاده، و اگر بخواهد بتواند رهبر را زیر سوال برده و به چالش بکشد.

2: احمدی نژاد ملا و آخند نیست بلکه یک چهره اکادمیک  و دانشگاهی است چنانچه آن را بار بار به رخ مردم و کشورهای غربی  کشانده که من آخند کنج مسجید نیستم بلکه دانشگاهی و مدرن و آگاه از زد و بند های سیاست مدرن و جدید دنیای امروزی هستم.  این تبلیغات میتواند دهان کسانی را ببندد که از آخند و روحانی سالاری بیزار و خسته شده اند، این خودش میتواند برای  رهبر بهترین بهانه باشد تا جواب آنان را بدهند که انگشت انتقاد به طرف روحانی بودن نظام و دولت دراز میکنند، که آری کنار من تنها اخند و روحانی نیست بلکه افراد دانشگاهی و روشنفکر نیز وجود دارد.

3: احمدی نژاد در عین حالیکه مشت دانشگاهی و دکتر بودن را به سینه میکوبد، در حقیقت شخص کاملا مذهبی افراطی و از پیروان داغ خط امامی و عضوی ارشد بسیجی و یا سپاه پاسداران انقلاب بوده و هست.   مقام رهبری با انتصاب انتخاب گونهُ احمدی نژاد با یک تیر دو نشان میزند، هم دانشگاهی بودنش را به رخ مردم و جهانیان میکشد و از طرف دیگر بخاطر پیروبودن داغ و تند خط امامی هست که میشود رویش اعتماد و سر مایه گزاری کرد.

4:  آقای احمدی نژاد سخت معتقید به مهدویت و ظهور امام مهدی هست، که حتی ادعای حاله نور،پلک نزدن سران دنیا در مجمع سازمان ملل در دوران سخنرانی یک ساعته اقای احمدی نژاد، نسبت دادن دولتش  به دولت امام زمان که از طرف امام دوازدهم شیعیان کمک و رهبری میشود، گذاشتن اسم دولتش را( دولت زمینه ساز مهدویت)   تا زمینه را برای ظهور امام مهدی آماده نماید.  این گونه شعارها بخصوص که از زبان ریئس جمهور به گوشها برسد و دولتش را در بست در اختیار مذهب و ظهور امام مهدی قرار دهد برای نظام مطلقه دینی آقای خامنه ای بی نهایت مفید و ضروری هست، تا هم با احساست خشک مردم بازی شود و انان را کور کورانه پیرو و پا بوس رهبر سازد و هم پایه های نظام عمیق تر و محکمتر گردد و هم مخا لیفینش را زیر نام مهدی و مهدویت به تهمت بسته نوکر غرب و استکبار بودن را بر پیشانه شان به زور حک نموده گروه گروه به زندان بفرستند و یا در صف چوبه های .........تا جرائت حرف و انتقاد از رهبر و دولت زمینه ساز را بیگرند و دیگر احدی نتواند لب به اعتراض بگشاید، چرا که میتوان زیر نام دین و مذهب به اسانی مرگ و کشتن و به دار زدن را توجیه کرد و اعتراضات را در نطفه خفه نمود.

5: ارتبات شخصی یکی از عوامل دیگر هست که پر توس رهبر با عکس احمدی نژاد مزین شده است، آقای احمدی نژاد بی نهایت مخلص و کوچک مقام رهبری هست تا حدی که دست به سینه گرفتن وسر خم کردن در مقابل رهبر و دست بوسیدن و به چشم نهادن آنرا جز از افتخارات خود دانسته و سرا پا مثل شاگرد خوب حرف شنو و پا بند به اصولات و گفته های معلم که هر روز با انجام دادن کارهای خانگی معلمش را خشنود  می نماید تا معلم را راضی نموده و حتی لقب شاگرد نمونه را از سوی معلم  کمای نماید.  هویداست که برا رهبر احمدی نژاد نسبت به رفسنجانی و کروبی و موسوی و..... بهترین گزینه و انتصاب هست، هم مثل فرزند نیک دست بوس و هم مثل شاگرد خوب حرف شنو و سرا پا گوش در خدمت بی چون و چرای مقام رهبری .

   رفسنجانی و کروبی و موسوی و بقیه انقلابیون نسل اول در مقابل رهبر تعظیم نخواهند کرد و دست آقای خامنهُ را نخواهند بوسید چون در نظر آنان خامنهُ هم مثل خودشان یک انقلابی و یک انسان عادی واجب الخطا و معمولی هست، آنان میتوانند به آسانی مقام رهبری را به چالش بکشند و یا حتی به خطر اندازند ومیتوانند حرف و انتقادی برای گفتن داشته با شند چون آنان هم دوره و هم نسل خامنه ای هستند و از نقاط ضعف رهبر خوب واقفند، ولی برای نسل دوم و بخصوص افراد تند و مذهبی افراطی مثل احمدی نژاد مقام رهبری مقام نیمه خدایی را بخود گرفته که تقریبا در جمع معصومین قرار داده اند و حرف و گفته های رهبر را از بیانات و فرموده های خاص میدانند که واجب الجرا و بدون درنگ باید اطاعت گردد.  هیچ سیاستمدار و هیچ خبر نگار و روز نامه نویس و منتقید را حق نیست  از خط قرمز عبور نموده در شان مقام رهبری حرف بزنند و یا اراده نقد کنند.  پس آیا میتوان گزینه بهتر از احمدی نژاد  برای مقام رهبری در نظر گرفت.

6:  یکی از پایه های اساسی نظام مطلقهُ دینی و مذهبی ایران شعار و شعار دادن هست و باز هم شعار..... که این شعار ها اکثرا در سه محور میچرخند تا افکار عمومی را به خود جلب نموده و دل مشغولی مردم عام و مذهبی باشند: شعار ها عبارتند ازشعار مذهبی ، شعار مرگ گفتن به آمریکا و اسرائیل و.....و شعار ایرانی بودن و ایرانی گفتن.  خوب شعار ملی و میهنی را که همه سر میدهند و لی آنچه برای نظام مطلقه ایران در طول سی سال مفید و حیاتی تمام شده و میشود همین شعارهای مرگ گفتن و مرگ فرستادن بوده که تاکنون بعد از گذشت سی سال همچنان رسا و روان به گوشها میرسند.

  نقطه مهم و اساسی که دولت احمدی نژاد را با نظام مطلقه اقا خامنه ای پیوند میزند،  هسته و ریشه های مشترک همین شعار مرگ بر این و آن هست.  با اینکه در دوران حکومت هشت ساله آقای خاتمی ریشه شعارها از جنس مرگ و دشنام بیرنگ و کم رونق شده بود و وصلت و تسلسل میان نظام و حکومت  را تا جای از هم پاشیده بود و آقای خامنه ای سید دیگر را در مقابلش یک خطر جدی احساس میکرد و تا حد توانش دولت برادر سیدش را تضعیف کرد.  اما در چهار سال گذشته دولت احمدی نژاد نه تنها این وصلت مرگ گویی و مرگ فرستادن دو باره آغاز شد بلکه نیرو و قدرت ورونق کم سابقه گرفت.  شعار از جنس مرگ پیوند نظام مطلقه دینی آقای خامنهُ را با دولت زمینه ساز مهدویت احمدی نژاد عمیقتر و مستحکم تر نمود و این ارتباط به اقای احمدی نژاد چنان جسارت و شهامت داد تا با زبان جار بزرگترین یاران ایت الله خمینی و بنیانگزاران نظام جمهوری اسلامی را فاسد خطاب نموده و دزد بیتالمال نام نهاده وی و خانواده اش را متهم به پول خوری و...و..... کرد.

۷:  ایران دومین کشور نفت خیز جهان بعد از عربستان سعودی هست، دارای آب و هوای معتدل و چهار فصل که از زراعت والای بر خوردار هست و دارای معادن مختلف هست، در یک کلام ایران با وسعت بزرگ خاکی و موقعیت مهم جغرافیای دارای استعداد فوق العاده هست اگر درست هدایت میشد و شود، میتوانیست و میتواند به اندک زمان به یکی از غولهای اقتصادی در جهان تبدیل شود.  ولی برای دولت مداران همچون احمدی نژاد اقتصاد کشور مهم نیست، آنچه مهم هست حفظ نظام و حفظ رهبر و ولایت مطلقه دینی، چون فلسفه زندگی احمدی نژاد ساده و دست خالی زندگی کردن و چند روز را سپری نمودن و به دیار باقی شتافتند هست.  اقای احمدی نژاد از مادیات و اقتصاد و سرمایه و دست پر بودن سخت نفرت دارد ، برای وی آنچه مهم هست بی چیزی و نادار زندگی کردن، چون او این دنیا را زندگی نمی کند و کاری هم به این دنیا ندارد  بلکه این دنیا را سپری میکند تا اندک طوشه را برای سفر آخرتش دست و پا کند.   برای احمدی نژاد حفظ نظام دینی مهم تر از اقتصاد و زندگی راحت برای مردمش هست، بلکه دولت وی پیش از آنکه دولت مردم و برای مردم و زندگی روز مره مردم و ملت باشد،  دولت کاملا دینی مذهبی هست که اکثرا مشغول شعار سازی و شعار تراشی هست تا زمینه ظهور امام زمان را آماده نماید.  اقتصاد و سرمایه و زندگی راحت و اسایش دنیای برای ریئس دولت زمینه ساز مهدویت پر کاهی ارزش ندارد و بلکه نفرت دارد.   آنانیکه تلاش کردند و صاحب مال و منال شده و یک زندگی راحت و نسبتا خوبی را برای خود و خانوادهایشان ترتیب داده اند تا با مشت پر زندگی کنند و حد اقل از مشت پر چیزی برای فقرا هم بریزد ولی در قاموس دینی و سیاسی احمدی نژاد مشت پر بودن معنی و ارزش ندارد بلکه ان را یک زندگی اشرافی و پوچ دانسته و اشرافی زندگی کردند را گناهی کبیره میداند و از آنانیکه مشت پر دارند و با آسایش زندگی میکنند سخت نفرت داشته و دشمن علنی اشرافی زندگی کردن هست....برای احمدی نژاد این شعار ضد اشرافی و سرمایه داری و مهدویت و حاله نور و....و.... میتواند خوب کار آید تا دل توده های فقیر کشور رابه دست آورده و شاد نماید و هم دینداران و مذهبیون که منتظر مرگ هستند، نوید ظهور امام مهدی دهد تا همه در رکاب امام زمان به بهشت روند....

8: آقای احمدی نژاد که همیشه حکومتش را مشکور نظام و برای نظام و مذهب میدانیست، همیشه کوشش میکرد تا فاجعه و نا رسایی های سیاسی و نا توانی ها و نا هنجاری هایی اقتصادی و مشکلات و نا خرسندی های اجتماعی ازخود و حکومتش را زیر نام و رنگ مذهب جلا داده  و دست به دامن شعار های کهنه و تکراری ببرد،  چنانچه دین و مذهب همیشه وسیله خوب برای نجات وی از گرداب سیاست بوده و هست.  برای احمدی نژاد مهم مردم و رای آنان نیست چون پشتیبان بهتر از نظام مطلقه دینی و رو پوش بهتر از مذهب نمی توان یافت تا خود و حکومتش را در پناه و زیر رنگ و لوای آن محفوظ نگهدارد. آنجاست که احمدی نژاد با کمال بی حرمتی به میلیونها انسان حمله نموده و هویت انسانی آنان را زیر پاه کرده با کمال خونسردی آنان را به اندک خس و خاشاک تشبیه و حق شانرا در صندقها ضایع  و صدای شانرا در کوچه ها در گلو خفه میکند.  اگر آقای احمدی نژاد شیوه دیکتاتوری گونه اش را به پیش نگرفته و صدای مردم را ولو در حد اقل میشنید و احترام ولو ظاهری میگذاشت و به کرامت انسانی میلیونها انسان آنچنانی حمله نمی کرد شاید چهره اش را تا جای مردمی و سیاسی تر نشان میداد و دنیا شاهد آن همه فاجعه و خونریزی در ایران نمی بود و یا شاید از خود یک چهره اکادمیک تر و دموکراسی گرا به نمایش میگذاشت،  و لی حا لا تعبیر استاد دانشگاه کلمبیا آمریکا که او را به دیکتاتور حقیر و کوچک معرفی کرده بود دوباره در ذهنها زنده میشود و بر تعبیر سخن استاد دانشگاه  مهر تائید میزند، اما برای جناب ایشان بی تفاوت هست که، رای مردم به نفع کی در کدام صندوق ریخته شده بود، چون برای وی نظام و مقام رهبری ارزش و اهمیت بیشتر از این دموکراسی و انتخابات نمایشی را دارد و انتخاب انتصابی ایشان هم به نفع و مصلحت نظام هست و هم به خواهش رهبر .

  با انتخاب شدن احمدی نژاد رقیبان سیاسی، اقتصادی و منطقهُ ایران عملا خوشحال شدند با اینکه در ظاهر تظاهرات میلیونی طرفداران چهره اصلا ح طلب میر حسین موسوی را پشتبانی و یا تائید کردند و میکنند و وجود احمدی نژاد و حکومتش را شر میدانند، ولی در با طن خوشحالند چون حکومت مرگ گرا و شعاری احمدی نژاد را به نفع خود و اینده کشور و سیاستهای خارجی و منطقه یی خود میدانند.  فلسفه سیاسی احمدی نژاد را شر شور و شعار تشکیل میدهد و در محیط که شور و شر و سر صدا زیاد شد سکوت برنده میدان خواهد بود، پس کشور های عربی و اسرائیل از سر و صدای سیاسی و شعاری احمدی نژاد استفاده شایان  خواهند کرد چنانچه در طول چهار سال کردند. یاد مان باشد که در ذهن عامه مردم برای چند روزی که تب و تاب مذهبی و یا ملی گرم هست شاید از احمدی نژاد  به عنوان رئیس جمهور دلیر نه ترس و اسلامی یاد شود و تیراژ چاپ عکسش با لا رود، مگر یاد مان باشد که مردم عام و مذهبی گاه گاهی احساسات دینی و اسلامی شان گُل میکنند تا احمدی نژاد بلبل خوش خوان این گلزار یکشبه باشد، اما گاه گاهی میشود این گلزار یکشبه به سیلاب یک شبه تبدیل شده همه را از بیخ و بن بکند و فردا را رنگ و بوی دیگری دهد. سیاست شعاری و بازی با کلیمات و سطحی نگری و عوام فکری و عوام فریبی میتواند برای یک سیاستمدار و حکومت سیاسی نهایت خطرناک ثابت شود، چون یاد مان باشد که انسان های مار گیر را هم مار میگزد و کندن چاه در تاریکی و بدون حدود و موقعییت شناسی دقیق وبدون نشانه و نقشه کشی جغرافیایی،  میتواند چاله سقوط برای خود کنده کار در فردا نا شناخته  باشد.

   حرکت تند سیاسی و حکومتی در چهار چوکات دولت ایران میتواند نظام شاهی مطلقه و خفقانی خاندانی السعود در عربستان سعودی را از گزند اصلاحات، دموکراسی، آزادی بیان و حقوق شهروندی شهروندان و آزادی فردی و اجتماعی در امان و محفوظ بدارد، نظام وحشتناک و خفقانی سعودی که باید خیلی ها وقت پرده از رویش بر داشته میشد و جوهر و ندای ازادی و دموکراسی و مردمسالاری در سر زمین خشک و سوزان عربستان بزر و رشد میکرد ولی معجزه خوبتر از احمدی نژاد کی میتواند باشد تا نظام استبدادی خاندان سعود را محفوظ داشته و سینه خود و کشورش را سپر منافع جهان اسلام، منطقه و حتی جهان نماید و بگزارد تا کباب و....و شباب به دهان و مزاج سران دولت سعودی خوش ایند و لذت بخشتر و امن و پر سکون تر گردد.

اسرائیل در دوران حکومت چهار ساله  شعاری احمدی نژاد و منکر هولو کاست و محوی اسرائیل از نقشه جهان،  آنچنان نفع برده استفاده کرد و ذهنیت مثبت نگری  و عاطفه جهان را با خود همرا ه کرد که حتی هیچ رهبر اسرائیل و جهان تا کنون به نفع منافع کشور اسرائیل چنان شاه کاری نکرده اند، تاحد اسرایئل را گستاخ و زور گو ساخت که بدون در نظر داشت درخواست سازمان ملل و حتی بدون اجازه رسمی آمریکا به غزه چنان به شدت و قدرت حمله کرد و نابود ساختند و ویرانی آفریدند که نه تنها دهان ایران و کشور های اسلامی باز مانده و انگشت حیرت به دهان بردند بلکه جهان را به حیرت انداخت ولی در عمل هیچ کشور چه اسلامی و چه غیر اسلامی اقدام جدی به جلوگیری از کشتار و نابودی غزه نکردند به جز چند تا بیانیه در سطح مطبوعات و محکوم کردند کشتار جمعی اطفال و زنان.  این جرات و گستاخی و امکان زور آزمای را که به اسرایئل داد!؟آیا شعار های درون خالی و لفاظی تند احمدی نژاد دولت اسرائیل را از یک هیولای مرگ آفرین به یک دولت مدرن و شناخته شده تبدیل نکرد که حتی خیلی از کشورهای دنیاو حتی کشور های اسلامی بعد از سخنرانی های احمدی نژاد روابط گرم دیپلوماسی را با دولت اسرائیل آغاز کردند؟  نابودی اسرایئل در حقیقت به نابود هزاران انسان بی گناهی غزه تبدیل شد. پس نتیجه میگیریم که اسرایئل با شیوه دفاعی و سکوتش و سیاست زیرکانه اش و با ذهنیت سازی جهانی و نظر عاطفی جهان را به خود جلب کردند که نه تنها آماده دفاع از خود بلکه  در فکر تسخیر خاور میانه هست، ولی حکومت احمدی نژاد هچنان به شعار های کودکانه اتکاه نموده به تمرین شعار سازی و فریاد و لفاظی مشغول هست و هزاران هزار انسان مذهبی را مشغول زدن مشت گره کرده به هوا نموده است، که با این کار نمی شود سیاست کرد و حل مشکل نمود.

   در انتخابات اسرائیل ، شاهد بودیم که احزاب و رهبران با شعار ضد فلسطینی و ضد حاکمیت و دولت مستقل فلسطین رسما و عملا به میدان امد و سریحا شعار میدادند که ما مخا لف بر چینی شهرکهای یهودی نشین از سر زمین فلسطین هستیم و کاملا خلاف خواست جامعه جهانی مسله ای دو دولت مستقل را انکار کردند و بلاخره همان دو حزب تند رو روی صحنه سیاسی اسرائیل امدند، با اینکه در سالهای گذشته قضیه بر عکس بود و فشار کلا روی دولت اسرایئل بود  تا حد که حکومت شارون دست به اقدام جدی زد و عده ای از شهرکها را ویران و ساکنان انها را از سر زمین فلسطین به زور کشیدند و تا اندازه که در این بازی سیاست نه تنها قدرت و حکومتش را از دست داد بلکه صحت و جانش را نیز از دست داده و  به لاش زنده تبدیلش کردند.   اما امروز رسما در رقابت انتخاباتی خود از شهرک سازی غصبی عملا دفاع و حق خود میدانند،  اگر پس منظر این همه زور گویی و سیاست بازی خطر ناک اسرائیل را ریز یابی کنیم،  سخنرانی تند و کلی گویی احمدی نژاد به گوشها تکرار میشود.  

  دولت شعاری و حکومت زمینه ساز مهدویت اقا احمدی نژاد چگونه و تا چه حد در سیاست داخلی و خارجی افغانستان اثر گزار بوده و آیا تنش مذهبی را در افغانستان دامن نخواهد زد؟ با اینکه عربستان رسما در مقابل ایران قرار گرفته و اتهامات را به همدیگر میزنند چنانچه عربستان   چندین بار حکومت احمدی نژاد را حکومت مذهبی خوانده و آن را محکوم به ترویج مذهب شیعه در سر زمین اعراب نموده است.  آیا دولت نو پاه و مردم مذهبی افغانستان باز هم در معامله مهم توازن قدرت میان مصر و عربستان از یک سو و ایران از سوی دیگر که هر دو در ظاهر مذهب را وسیله ساخته اند تا توازن قدرت در منطقه خلیج فارس و میان ملل اسلامی را به نفع شان برنده شوند  ایا مردم ساده و احساساتی و مذهبی افغانستان چوب سوخت این رقابتها نخواهند شد؟ چون افغانستان کشور هست دارای مذاهب و اقوام و زبان های مختلف و در یک حالت نازک و گزار به سر برده  مشق دموکراسی و ملی گرای میکند، در حا ل که هم  ایران و هم عربستان سعودی دست دراز و باز دخالت را در افغانستان داشته ودارند،   آیا با این رقابت منطقه ای و توزن قدرت   میان این دو ابر قدرت اسلامی که شعار تزویر مذهب را برای اغفال مردم روی زبان دارند، دموکراسی و دولت نیمه بند ملی افغانستان را به خطر انداخته و تهدید نخوا هند کرد؟؟ آیا تاثیرات روی انتخابات افغانستان خواهند داشت؟ پس دولتمردان، سیاسیون و مردم افغانستان باید هوشیار و زیرک با شند تا برای چندمین بار مصرف سوختی سیاستها خصمانه جهان و بخصوص منطقه نشوند، پس در انتخابات اسد سال روان هوشیار بیدار و آگاهانه انگشت راباید رنگ زد. 

حفیظ ا لله خرمی خرم  جون ۲۰۰۹

 

 

         


بالا
 
بازگشت