محمد یعقوب هادی
به دنبال سخنان «ستره» عزیزان در نگاهء دیگر
آنچه را که در زندگی تجربه نموده ایم وخوب باید به آن عمل نمائیم اینکه : به عقب باید نگاه کرد اما به پیش باید رفت. اگر گاهی هم به عقب نبینیم چشمان مان را برای آینده نباید ببندیم، تا به پیشواز آینده با دیدهء باز برویم . معلوم است وقتی از گذشته وآینده حرف میزنیم موقعیت امروز ما از آن معین میشود.
داســـــتانهای فــــراوان خوانده ایم
لفظ آن را معنی امروز میباید نمود
واما شیوه رسانش این معانی را باید به میزان پزیرا به بیان آورد. زیرا همانقدرکه رمز برتری گفتار ونوشتار درریخت کلمات آن است. همانقدر جذابیت آن در دانستن آن میباشد. نوشتار های واژگانی علو شخصیت نویسنده رابه شرح میگذارد، اما موضوع آن در هفت پوش به چشم ها ناخوانده و از هوش ها به گوش ها نارسیده میماند.
با تکیه به نوشتار های پزیرفتنی در باره گذشتهء که از هر جهت وضعیت یک قلمرو اسیر شده را در افسون سیاست های بیگانگان یا از نگاه تلقیات واژه ئی (سیاست استعماری) توضیح میکند در موقعیت امروز که گزرگاهی بسوی آینده است میرسیم.
حالا آنچه را میبینیم تصویری شدن سیاست های مکتوم بیگانگان، بَعدِ دیر پائی مظالم وستم حکومات استبدادی ، چهرهء دیگر استبداد با انواع دهشت و وحشت بیخ و بُن کــَن به وسیلهء خود فروخته شده گان ومیراث خواران اسلاف شان، برای بربادی تمام بنای های زندگی انسانی مردم ما وویرانه شدن کشورزیبای ماست. این وضعیت موجود، نیاز های را برجسته کرده که در قبال آن هویت سیاسی نیرو های محرک جامعه مشخص میگردد.
از آنجا که هویت مجموعه های سیاسی انعکاسی از عملکرد خود آنان است. اما جمعیت مطمع نظر این بحث جمعیت پراگندهء است که باوجود کسب هویت سیاسی از ماخذ مشترک از خود تعریف های جداگانه مینمایند. این نیرو ها که خود را در عین حال ادامه دهنده گان مبارزات جنبش آزادی خواهی، ترقی خواهی و مبارزات داد خواهانهء کشورمیدانند و در ادامه چنین ارمانها دریک بُرههء تاریخی در تشکل سیاسی ح د خ ا این رسالت را بدوش داشتند. وبه اساس ایجابات سلیقوی گاهی وابستگی وگاهی غیر وابستگی شانرا با همین گذشته تاریخی مشخص میسازند. امروز این نیرو ها در تشکلات جداگانه زیر تاثیر سلیقه های متفاوت به عنوان مجموعه های سیاسی متشکل عرض وجود کرده اند ودر حدود هفده سال است برای جلب وجذب همدیگر به اساس ریشه مشترک، وحدت این نیرو ها رابه اساس سلیقه های خودشان مطرح مینمایند. در این میان تاکید به وحدت این نیرو ها از جانب وحدتخواهان در تمام این تشکلات اساسأ بر مبنی درک از دیدگاه های مشترک و وجوهاتی که در خطوط دیدگاه ها به وضاحت خوانده میشود مطرح میگردد. با دریغ که این وحدتخواهی در بعد دیدگاهی با برخورد های دگماتیستی ودر بعد رویکرد های سیاسی با برخورد های ماکیاولیستی مواجه میشود. و گاهی هم از هر دو برخورد به حیث یک حربه علیه نیرو های هم ریشه استفاده میشود. مثلأ وقتی موقعیت های لیدر شیبی در طرح وحدت به مصداق خاطر نبود، به نحوه ای این گزینه به چالش کشیده میشود. یکی از مواردی که با استفاده ویکجا کردن هردو برخورداین ضرورت رابه چالش میکشد همان دیدگاه نقد گذشته است. برای صف مقدم مبازره جالب است که ملاحظه میکنند یگانه شدن نیرو ها زیر عنوان نقد گذشته از سوی کسانی به چالش کشیده میشود که رجول برجستهء دولتی وشخصیت های مطرح حزبی بوده اند و در طرح سیاست ها نقش موثر داشته اند. آنان در تنگنای تفکرشان امروزهم فرستادن اساسیه های سفری شانرا قبل از قبل به گونهء دیگر با سخافت به جلوه نمائی میگذارند، وفضای اعتماد سازی را با دست وپا زدنها وظاهر سازی های بیجا مخدوش میسازند که قصه همان زنبور وپروانه ها را بیاد میاورد.
زنبوری صفت عاشق به خود میدهد ودر جمع پروانه هامی پیوندد. پروانه ها از این پرزن ناآشنا میپرسند که توکیستی ؟ میگوید مانند شما عاشق شمع استم. پروانه ها اورا به امتحان وا میدارند ومیگویند برو احوال شمع را بیاور، که در کجا روشن شده است تا باهم یکجا به فدا شدن برویم . زنبور میرود وباز میگردد واز روشن بودن شمع الهام میاورد. پروانه ها دلیل بیگانگی زنبور را برایش میگویند اگر تو راستی عاشق میبودی « شمع را میدیدی و میسوختی» .
حرف های ستره این است که مردم دوستان ووطنخواهان هیچگاه حق اینرا نداشتند به مصداق مثل معروف مردم که «گنجشک پناه بته» میگذاشتند «بته وگنجشک» یکجا حریق شود. اجازه دهید بیپرسیم عاشقان تصنعی کجا بودند که «آرگاه»های شانرا به «بارگاه» دیگران گذاشتند و رفتند وحالا هم زنبور وار خود را پروانه جا میزنند.
از این سخافت ها برای تحت فشار قرار دادن جهت امتیاز گیری ها بگذریم، ودرمسایل دیدگاهی ملاحظه نمائیم به اساس پیشوند ها وپسوند های انضمام شده به واژه های سیاسی مانند چپ سنتی ، چپ مترقی، چپ نو،چپ بریده، روشنفکر، روشنفکر ایدلوژیک ، روشنفکر غیر ایدالوژیک عدهء از موقف چپ وترقی خواهی شانه های چپ ونیرو های مترقی را محکم گرفته اند. در حالیکه خود به راه نمی افتند، نیرو های پیش رونده را هم از رفتن باز میدارند. و زمانی میگویند هنوز تعریف درست از این وآژه ها در دست نیست. لذا سالون های کنفرانس ها را میپالند که تعریف های جدید به واژه ها واصطلاحات سیاسی از آن پیدا کنند.
تعریفی که در باره ماهیت چپ وجود دارد این که:
چپ در جامعه به اساس نیازمندی های جامعه ریشه میگیرد.
چپ پاسخگوی مطالبات وخواست های مردم است.
چپ واقع بین است که با نظرداشت عینیت های جامعه عمل میکند.
چپ محقق دگرگونی است ودر برابرکنش های انحرافی دارائی واکنش است.
بالاخره هر تعریفی که از چپ ارایه شود مبارزه سیاسی را منتفی نخواهد کرد. لذا نفوذ در بطن عوامل ستم (انواع ستم ) به مبارزه سیاسی جوهرمیبخشد. رفتن بسوی هدف با یکطرف کردن عوامل ستم( انواع ستم) ماهیت مبارزه سیاسی را تعین میکند. پس باید اهداف روشن، واضح وصاف باشد، که سیاست، مبارزه و ایدالوژی چه کار بردی در مسایل حاد میتواند داشته باشد، و موقف مردم در قبال این مقوله ها چگونه تعین میشود. برای من جالب است که دیگر اندیشان بهتر ازچپ، چپ را تعریف میکنند . آنان در باره محتوای دیدگاه چپ برداشت شان این است که چپ میداند برای «گدائی گر» که نجاتش داده نمیتواند کفش ضرورت است که آسان تر گدائی کند. به این مساله آنانی توجه خواهند کرد که به موضوع کم ساختن فاصله دارا ونادار ایراد میگیرند. اماخواننده گان عزیز به عمق این جمله ساده تفکر خواهند کرد.
با اینهمه ملاحظه میشود روزنهء امیدی که وجود دارد ارادهء نیکِ، مردم دوستان ووطنخواهان کشور ماست، که برای بیرون رفت از وضع موجودبا تصمیم قاطع در جهت ایجاد پیش زمینهء جهت رفع بحران مسلط در جامعه، به محور سازی نیرو های مترقی ودادخواه به حیث امکان نجات از وضعیت موجود مرز های هموار وناهموار راعبور مینمایند، وتمام توان شانرا در جهت ارایه بدیل از همین امکانِ میسر، متمرکزمیسازند.
این روزنهء امید، شکستن مرز های جدائی توسط دو تشکل سیاسی بزرگ، وبا کیفیت دیدگا هی است که مرز های جدائی را با شجاعت مبارزاتی وتعهد صادقانه برای خدمت کردن به مردم وحفظ قلمرو شهروندان با درک از نیازمندی های مردم وکشورعبور نموده به حزب واحد ونیرومند مبدل شده است. این گزینش منطقی ترین تصمیمی است که ارادهء نیک ترقی خواهان ودادخواهان را در منصه عمل میگذارد.
حزب واحد به مثابه مجموعه نماینده گی سیاسی مردم زحمتکش وستم دیدهء کشور منطقی ترین گزینه سیاسی یعنی «یگانه شدن» مردم دوستان ووطنخواهان را به حیث خواست همه گانی یعنی خواست مردم و ترقی خواهان به عنوان محور وحدتخواهی به ثمر رسانید. چرا حزب واحد را محور وحدتخواهی باید بگویم؟ محور وحدتخواهی و خود محوری تشکیلاتی در طرح وتدبیر حزب واحد چگونه متمایز است؟
پاسخ جامع این است که پس از حدود هفده سال این اولین دست آورد وحدتخوانه است. از آنگاهی که وحدت این دو حزب رفیق و برادررا آغاز پروسهء وحدت همه نیرو های همسومیخواندیم. اکنون حزب واحد در بیانیه های رسمی این موضع را به وضاحت اعلام کرده است و قابل درک است که از آن پیگیری میکند، و تمام رویکرد های رفتن به کنگره واحد را به مشوره گذاشته ومیگذارد، و میخواهد که با اشتراک نظر همه وحضورهمه آنانیکه اراده پیش رونده دارند به کنگره واحد داخل شود. شرکت نماینده گی حزب واحد در اجلاس تفاهم ووحدت اعضای ح د خ ا حزب وطن اعلام موضع رسمی این حزب این را روشن میسازد که حزب واحد نه به خاطر امتیاز بلکه به اساس نیازبه عنوان موسس وحدت که اولین دست آورد وحدتخواهانه است بطرف وحدت میرود.
از آنجا که روشن است حزب واحد تمام دیدگاه های را که پروسه وحدت دو حزب رفیق را شکل داد به مفاهمه سایر نیرو های همسو میگذارد تا هر یک از نیرو های همسو موقعیت حضور خود را در یک مجموعه واحد دریافت نمایند. به اساس همین موقف اخیرأ این قلم زیر عنوان (آمدیم، میرویم ومیرسیم) سه محوروحدت را به شناسائی گذاشت. وکوتاه ترین راه را با تشخیص 1 قانونمند بودن ، عملی بودن، موثر بودن وزود رس بودن برای وحدت این نیرو ها تفاهم مستقیم این سه محور مطرح نمود. از آنجاکه این سه محوردر نتیجه یک پروسه به توافقاتی دست یافته اند وهدف مشخص ومعین( کنگره وحدت) را نشانی کرده اند، لذا هر حرکت خارج از محدودهء توافقات تصویب شده درموازی با هدف نشانی شده ( کنگره وحدت) ازطریق ایجاد آدرس های جدید موازی با قرار های خودشان چه در فضای مجازی وچه در فضای حقیقی، از جانب هر عضو شرکت کننده گویای عدم صداقت آنان به آن فیصله نامه های وحدت است که خودشان آنرا تصویب نموده اند.........
محمد یعقوب هادی
1
رفتن بطرف کنگره
از طریق اتحاد ها وائتلاف ها. با اساسنامه ها و برنامه های جداگانه . در زمان نامشخص
یا
از طریق حزب واحد . بااساسنامه و برنامه واحد. مقید به زمان
http://sokhangah.squarespace.com/about-me/