فضل الرحیم رحیم

 

 

گفت و شنود فضل الرحیم رحیم ، خبرنگار آزاد  با دوشیزه فاطمه سجادی ، سرود پرداز مهاجر افغان مقیم ایران

 

"در دوره های مختلف شعرکمبود نوعی هنجارباعث به وجود امد ن نوعی تفکردرشعرمی شوند . مثلا ظلم وجورمحاکم و دولت ها وفقر؛ قحطی و مشکلات روحی وروانی.... در شعر شاعر امکان ندارد خلاهای روحی و روانی نمود نداشته باشد در مورد شعر خودم هم دوست دارم بیشتر دیگران قضاوت کنند ."

 


فاطمه سجادی

 

 دوشیزه فاطمه سجادی ، قبل از آغاز گفت و شنود چی بهتر به عنوان معرفی اندکی از خود بگوید .

 

من فاطمه سجادی هستم.متولد سال 1362 خورشیدی هستم.دیپلم تجربی دارم.دو کتاب دارم اولی گیسوان گیج که شعرهای جمع آوری شده نسل شعر جوان در سال 1384 خورشیدی  در شهر مشهد  ایران چاپ و نشر شد و دومی مجموعه شعر خودم هست به نام گنجشک های حریص که در سال 1386 خورشیدی  چاپ شده است .

 

 

–    اولین جرقه های شعری در شما چگونه بوجود آمد؟

–    من از دوران دبیرستان شروع به نوشتن دل نوشته هایم کردم که به  آنها شعر نمی شد گفت اما نزدیک به شعربودند .

–    اولین شعری که سرودید آنرا بخاطر دارید؟

–    یادم نمی یاد .

–    شما در جستجوی چه چیزی هستید در شعر ؟

–    درجستجوی خودم .

–    به نظر شما شعر باید پیام خاصی داشته باشد ؟

–    به عقیده من شعری که ماندگار است باید  صدای بشردوستی و نوع دوستی داشته باشد ودرآن کرامت انسانی مشهود باشد

–    می گویند: " ارزش یک شعر هنری  در آن است که خواننده خود تفکر نماید  و از مسیر اندیشه خویش راهی بسوی محتوا و پیام شعر باز نماید . که کاربرد استعاره ها ، سمبولها ، تشبیهات ، و ترکیبات بدیع موجب اساسی آن به شمار می آید ". آیا شما به همین شیوه شعر می سرآید و یا کار شما شکلی دیگر ی است ؟

–    این نوع شعر را من کوششی می دانم .شعر باید جوشش داشته باشد نه به زورسروده شود بعد  شعرجوششی به کمک ارایه های ادبی آراسته شود .

–    شما در سرایش شعر به چه چیزی بیشتر توجه دارید " به اندیشه ، تخیل ، عاطقه ، تصویرپردازی ، شکل ، پیام ، زبان ، ترکیبات تازه، واژه ها و یا چیز های دیگر؟

–    امکان کمی داره همه این ها در شعر حضور داشته باشندوممکن است یکی حضوربیشتری داشته باشد و دیگری کمترعموماً دوستان و استادانم می گویندزبان شعرئ ضعیفی دارم و یا یکی از عناصر بیشتر در شعرم حضور دارند .

–    برای بیان یک شعر چه حالاتی باید رخ دهد تا اشعار به ذهن  جاری شود ؟

–    هر اتفاق روزانه می تواند یک شعر باشد . حالتی مثل الهام یا یک اتفاق که به تو فرصت غلیان احساساتت را می دهد.

–    شما هر موقع که اراده کنید می توانید شعر بگوید یا اینکه  باید در یک زمان و حالت خاصی قرار بگیرید ؟

–    دریک زمان خاص هست ممکن در طی یک روز چند شعر باشد یا حتی ماهها شعری به سراغم نیاید .

–    آیا برای پرورش ذوق شاعر تکنیک و احساسات کافی است و یا شما چیزی های دیگری بر آن علاوه می کنید ؟

–    مطالعه و گسترش اطلاعات تاثیرزیادی در تکامل شعر دارد .

–    آیا موجودیت  خط قرمز که مجال بیان بعضی  اندیشه های انسانی را از آدمهای جامعهء ما سلب نموده ، بر کار و پرداختهای شعری شما هم اثر داشته و یا دارد ؟

–    در دوره های مختلف شعرکمبود نوعی هنجارباعث به وجود امد ن نوعی تفکردرشعرمی شوند . مثلا ظلم وجورمحاکم و دولت ها وفقر؛ قحطی و مشکلات روحی وروانی.... در شعر شاعر امکان ندارد خلاهای روحی و روانی نمود نداشته باشد در مورد شعر خودم هم دوست دارم بیشتر دیگران قضاوت کنند .

–    آیا شما به عنوان شاعر گاهی مجبور به خود سانسوری  شده اید اگر شده اید  علت آن چی بوده ؟

–    بله خیلی شده است با این که می دانم شاعر خوب کسی است از خودسانسوری ها بگذردوکاشف دنیای ناگشودنی خودش و اطرافش باشد . سعی می کنم بهتر شوم .

–    گزینش  خیال شما در سرایش  شعر بیشتر بطرف  شعر ازاد نیمایی است و یا فقط  قالب های کلاسیک شعر را می پذیرید و چرا؟

–    بیشترشعرهای آزاد است نوعی که درشعر فروغ و سهراب و شاملو و اکثرشاعران معاصرهست وکار کلاسیک خیلی انگشت شماربودندعلتش هم این بود با وزن سازگاری خوبی نداشتم .

–    در بین شعراء  گذشته ومعاصر کشور ما کدامین  آنها بهترین الگو در سرایش شعر برای شما بوده و یا می باشد ؟

–    جواب این سوال همیشه برای من سخت بوده چون اکثر شاعران کشورم کلاسیک سراهستند و کمتر کسی به شعر آزاد و حرفه ای دغدغه دارد .

–    برای چی شعر می سرآید ؟

–    برای آرامش خودم .

–    اگر قرار باشد روزی  دیگر شعر نه سرآید چه خواهد کرد؟

–    اگر زندگی نکنم با آن  انسان بی هدف در زندگی هیچ فرقی ندارم .

–    به نظر شما شعر چی  جایگاهء  در جامعهء ما دارد؟

–    مردم ما استعدادخوبی در حوزهء ادبیات دارند د ر این اواخر وبلاگ های شاعران جوان و نوظهورو گسترش انحمن های شعررا میبینم خیلی امید وار کننده  اند .

–    مضامین اشعار  شما بیشتر  در چه زمینه های است ؟

–    یکی از منتقدان می گفت فقط از خودت می گویی " من " در شعر هایت زیاد است و هنوز به مای اجتماعی تبدیل نشده است . بیشتر اشعار اجتماعی ام موفق بودند چیزی که دیگران هم با من آن را لمس کنند .

–    تاثیر گزاری شعر بر رشد ادبیات و زبان ،  نظر شما در این زمینه چیست ؟

–    یکی از حوزه های ادبیات شعر است و بدون آن ادبیات معنی ندارد مثلا کشوری که تاریخچه بزرگ شعری و شاعران نام آور دارد مطمئنا می توان گفت که ادبیات غنی دارد .

–    اگر بخواهید به عنوان شاعر تعریفی از شعر  ارایه بدارید  به نظر شما شعر یعنی چی؟

–    در موردتعریف شعر تعاریف زیادی آمده است اکثر شاعران تعریف های خاصی در مورد شعر داده اند مثلا شعر کلام خیال انگیز است یا کلام موزون و قافیه دارهر تعریفی باشد چهار گزینه مهم درشعر هست اول اینکه کلام هست دوم خیال انگیزباید باشدوسوم عاطفه و احساس داشته باشد و آخری موسیقی و وزن داشته باشد .

–    نظر شما در بارهء  شعر امروز کشور ما در کل چیست ؟

–    امیدوار کننده است حتی باید به ادبیات مهاجرت هموطنان ما که  در کشورهای مختلف دنیا اقامت دارند باید آنرا  در نظر داشته  باشیم .

–    اگر روزی  کسی بگوید که متقد مان  شعر  همه معنائی موجود را گفته اند و ما دیگر حرفی برای گفتن نداریم  پاسخ شما در زمینه چیست ؟

–    این حرف هم هنوز هست تمام مضمون های شعری گفته شده! و بقیه همه تکرار مکررات با زبان دیگری هست اما انسان با خیال و گسترش عاطفه می تواند فراتر برود .

–    آیا شما مجموعه های چاپ شده از  اشعار تان را دارید ؟

–    بله یکی گیسوان گیج که شعر جمع آوری شده نسل شعر مهاجر  در شهر مشهد ایران می باشد در سال 1384 و دیگری مجموعه ء شعرم به نام گنجشک های حریص است  که در سال1386چاپ شده است .

–    یکی از خاطرات  خوبتان را در عرصه شعر و شاعری  بگوید ؟

–    خاطرات خوبم همه در جلسات شعر فصلنامه خط سوم  در شهر مشهد  ایران وسفرهای زیادی که با شاعران مهاجر به جشنواره های مختلف رفتم ، می باشد .

–    شما به غیر از برنامه های فرهنگی  تان شغل دیگری هم دارید ؟

–    فعلا در تهران مشغول تحصیل رشته حقوق هستم .

–    یک تعداد از سروده ها بر دل  سرآینده ء ان  جایگاهء خاصی دارد اگر ممکن باشد  همان سروده های تانرا به عنوان نمونه ء از اشعار تان  در این جا بنوسید ؟

      انقلاب

انقلاب شده است در من‌

آتش به پا مي‌كنم‌

اول صف مي‌ايستم‌

و دستان گره زده‌ام را مقابل چشمانت مي‌گيرم‌

و از ته دلشوره‌هايم فرياد مي‌زنم‌

نمي‌خواهم جمهوري دلتنگي را

استقلال جدايي را

دوباره برگرد

 

تقدیم به کودکان افغانستان

می خواهم با تو گریه کنم

 

بخاری ام را برمی دارم

هیزم جمع نمی کنم

                                 مثل تو دست هایم را «ها» کنم

وآرزوهایم کوچک

مثلا دست بکشم به پالتوپوست مرد آمریکایی

وپشت شیشه رستوران ها تماشا کنم

سرک باشم تا تو قدم بزنی درمن

باپاهای نحیفت

موهایم بلند و کثیف

صورتم پرازخاک

پشتم پراز پشته های خار

ازعکاسان خارجی فرارکنم

عاشق نمی شوم

هیچ مردی شاه دخت صدایم نمی کند

مثل تو بزرگ شوم

به بلوغ برسم

دیومراببرد

چندمین زنش کند

می خواهم با تو گریه کنم

 

واژه های شهید شده من
گریه نکنید

شما هم روزی مجسمه های تاریخی می شوید
سرازموزه های پاریس در می آورید
سراز کوه های هندوکش
بدون انکه تکه هایتان دلتنگی کنندبرای یکدیگر
دست هایت را جانی باید
ناله ای ازگلوی سنگی ات باید
گریه نکنید
کسی نیست برایتان نماز بخواند
فاتحه ای بخواند
و مرگتان خاموش ترازقهرمان فراموش شده ای است
حتی اگر به گلویت بریزی
گندم های برزیل را
واز مثلث برمودا هم بگذری
چنگیزهای معاصرخون و تفنگ را نمی ترسانید
با مویه هایتان  

فاطمه سجادی ،  گرامی از شما یک دنیا سپاسپگزارم که به پرسش هایم پاسخ گفتید .

فضل الرحیم رحیم خبرنگار ازاد .  

اگر شعر دیگری خواستید از فاطمه سجادی بخوانید به ادرس زیر لطفا مراجعه نماید .

www.hesar62.persianblog.ir

 

 


بالا
 
بازگشت