دستگیر نایل
کلاه و تاج و تخت
به ملک خسروی اینقدر، جلوه گاهت بس
کلاه سروری و تخت و بارگاهت بس
به روی بیگنهان، از چه میکشی شمشیر
همینکه ما شده ایم، کشسته ِی نگاهت بس
شهادت زن و فرزند و کودک معصوم
ز یمن دولت تو شد، همین گناهت بس
ز مرگ بیکفنان، خون نشد دلت، ظالم
به اشک بیوه زنان، خنده ی پگاهت بس
توهفت سال بدی رهبر و چه میخواهی ؟
ترا نماز ریا یی و خا نقا هت بس
گذ شتنیست همه نیکی و بدی جهان
ولیک میهن من، دوره ی سیاهت بس
دریغ ملت افغان پر غرور که گشت
غریب مردم بیگا نه در نگاهت بس
به زور «غیر» کنی خا نه های ما ، ویران
خدای کعبه ی دل میکند تباهت بس
به استان خسان سر منه ز غم ای دل
خدا چو هست پنا گاه تو، پناهت بس
به روح پاک شهیدان راه آزادی
دعای نیمه شب و آه صبحگاهت، بس
_____( لندن جون 2009 )