دستگیر نایل
نامه ء منظوم به حامد کرزی
قصر بیداد ، پا یگاه تو است در و د یوار آن ، گواه تو است
جلسه ء« بن» ترا به ارگ آورد نی گناه من و، گناه تو است
جیلک سبز و رنگ سرخ و سیاه لا یق منصب و کلاه تو است
شام « لندن» و صبح قصر سفید گاه و بیگاه، جلوه گاه تو است
غم لشکر نداری و کشور طا لبان ، حا می و سپاه تو است
وقتی گفتند که ما فیا شده ای در خطر، نام و دستگاه تو است
کردی اعلان جنگ را، با غرب اینهم از عجز و مشق آه تو است
گاه سوی روس وگه سوی جرمن چشم امید تو ، پناه تو است
رفتی امر یکا و قسم کردی این هم از نا مهء سیاه تو است
میشوی باز ما فیا ، رهبر تا که در غرب، تکیه گاه تواست
با دو دیگر، که متحد گشتی هر دو قا تل، رفیق راه تو است
قا تلان د یگر، ضمیمه شد ند هر که دزد است، در پناه تو است
گرم، بازار چرس و پودر و بنگ در کف دولت سیاه تو، است
هر که جنگ آور است و خلق آزار از غلا مان بار گاه تو است
زاهد و شیخ پیر توبه شکن از محبان خا نقاه تو است
می بری از میان، رقیب و حبیب هر که اندر مسیر راه تو است
در دلت، قصد جور ما داری راز این فتنه، در نگاه تو است
تو نگویی و ما که میدا نیم نوکری هم ، ز حب جاه تو است
کی توانی ز ارگ، بیرون شد چون هما نجا،، پناهگاه تو است
مانده ای در حصار و مید انی بلکه آن ارگ نیست، چاه تو است
عاجز و بیگنه ، یتیم و غریب آنقدر کشته ، در فراه تو است
غا فل از حال ملتی ، افسوس چه کنی؟چون همین نگاه تو است
خلق گشته ز زنده گی ، بیزار چه بگو ییم، همه، گناه تو است
عیب خود را مپوش و صادق باش تو نگویی، خدا، گواه تو است
از ریا ست گذر که اخر کار خشم ملت، فراز راه تو است
_____( جون 2009 _ لندن )