مقایسه سیرالعباد الی المعاد سنایی با منطق الطیر عطار غرض انجام یک سیر روحانی

 

 


نوشته سید مصطفی "سعیدی"

 

 

 

مقدمه

 

در میان آثار گرانسنگ بزرگان حوزه عرفان و ادبیات فارسی دری کتاب سیر العباد الی المعاد و منطق الطیر عطار نیشاپوری جایگاه ویژه یی دارد .

کتاب نخستین که مولف آن عارف وارسته و دانشمند سرآمد این حوزه زبانی آنرا تالیف کرده وهمواره مورد دقت و توجه ادبیات شناسان و نیز خاورشناسان قرار گرفته است . این اثر که در واقع دو سده پیشتر از کمیدی الهی دانته تالیف گردیده ، به باور نیکلسون و دیگر خاورشناسان حوزه عرفان و ادبیات شرق به ویژه ادبیات و عرفان زبان فارسی دری تازگی ها و ویژه گیهای خاص و منحصر به فرد خود را دارد .

دو دیگر کتاب منطق الطیر است که مولف آن شیخ فریدالدین عطارنیشاپوری که از زمره یی دانشمندان و عارفان وارسته زبان وادب فارسی دری بشمار میرود ، نیز در ذات خود کتاب گرانسنگ و پراهمیتی است .

چنانچه تاریخ گواهی میدهد ، پیش از عطار ، ابوعلی سینا ، امام احمد غزالی و ... نیز رساله الطیر هایی نوشته اند ، اما منطق الطیر عطار ویژه گی و مزیت خاص خود را در این میان دارد . هر دو اثر گرانسنگ از یک سیر و سفر روحانی بحث می کند . در کتاب نخستین سنایی با سیر وسفر در میان اجرام آسمانی به این سیر ادامه میدهد و در کتاب دوم عطار با استفاده یی نمادین ، رمزی وسمبولیک از سفر یک دسته مرغان که از سوی کثرت به سوی وحدت ، پس از طی راه های پرخم و پیچ و مهیب و پس از گذشتن وادی های هفت گانه از سی مرغ به سیمرغ وحدت میرسند .

دیدگاه های عرفانی حتا در میان آثار حماسی ما نیز دیده میشود . و حتا این سیر های روحانی تا سده حاضر که مادر آن زیست می نماییم در لابلای آثار بزرگان اندیشه و تفکر اسلامی – عرفانی ما به وضاحت دیده می شود ، که کتاب جاوید نامه علامه اقبال لاهوری نمونه بارز این گفته می باشد . اینک به گونه فشرده به مقایسه بین سیر العباد و منطق الطیر در مورد انجام دادن یک سیر روحانی پرداخته میشود .

 

سنایی

ابوالمجدمجدود بن ادم سنایی غزنوی ، شاعر و حکیم و عارف بزرگ قرن پنجم و اوایل قرن ششم در سال 467 در غزنه متولد شد و در همان شهر به سال 529 درگذشت و به خاک سپرده شد . او از ادبیات عرب گرفته تا فقه ، حدیث ، تفسیر ، طب ، نجوم ، حکمت و کلام به درجه والایی رسید و این مقام علمی او را از خلال یک یک آثار او می توان به روشنی دریافت . از نکات قابل توجه در زندگی او که به افسانه هایی همراه شده است ، مساله دگرگونی احوال او در نتیجه تحول شعر او گشته در نظر گرفتن دو مرحله زندگی برای اوست ؛ مرحله اول شامل ستایش پادشاهان و صاحبان جاه و جلال دنیایی که در واقع دنباله روی سبک عنصری و فرخی و منوچهری است ؛ مرحله دوم ابداع و ابتکار در سخن با استفاده از مفاهیم توحید ، تحقیق و اندرز و انتقاد در قالب قصیده به صورت منظوم می باشد . در واقع میتوان شعر او را از نوع تعلیمی به حساب آورد ؛ چون هدفش بیان و تعلیم معارف الهی و تشویق انسان به سیر و سلوک طریقت الهی است . ( سنایی شاعری عارف مسلک است که عرفان او مبتنی بر شرع بوده و تفکر دینی و عرفانی بر ذهنش غلبه ، دارد . او مهارت خود را در علوم زمان خویش به صورت استفاده از اصطلاحات و مقوله های علمی ، نجومی ، طبی و فلسفی در شعرش نمایان و منعکس کرده است و به مناسبت درد در اشعارش و اندیشه و افکارش ماده و هیولا ، جوهر و عرض و مراتب عقل و امثال آن سخن گفته است . ) ( 1 )

مثنوی سیر العباد الی المعاد سنایی غزنوی :

مثنوی " کنوز ورموز یا سیر العباد الی المعاد " به بحر خفیف در ( 700 ) بیت که به طریق تمثیل از خلقت انسان و اقسام نفوس و عقول و مسایل اخلاقی در این منظومه سخن رانده و نیز سفر روحانی ادمی از عالم خاک به عالم پاک را مطرح میکند .

در این سفر معنوی نفس عاقله یا عقل کل به عنوان پیر و رهنما ، روح انسانی را همراهی میکند . این سلوک معنوی شامل ؛ سیر وسلوک در درون و باطن انسان ، چهار عنصر ، افلاک نه گانه و آشنایی با صفات ذمیمه منسوب به آنها و موثر در آدمی و در نهایت وصول به عقل کل و فنای در آن است . این سیر و سلوک در حقیقت همان هفت مرحله یی تصوف را فرا یاد میاورد که آدمی بعد از طی ان به فنای فی الله میرسد . ( 2 )

انچه گفته آمدیم سنایی غزنوی در لابلای این داستانهای رمزی و سمبولیک سیر انسان را از خاک به عالم پاک تمثیل نموده که بعد از طی طریق مراحل هفتگانه تصوف به آن میرسد .

سیر العباد شعریست که از نگاه شکل و محتوا مستحکم و بیحد زیباست ، اما شعر فلسفی است .شاعر به اتکای دانش عصر خویش ، و توسط مفاهیم دقیق فلسفی جهان شناسی و روان شناسی آن زمان ، داستان یک سفر روحانی را بیان میکند . اما هیجان عمیقی که سرتا پای " سیرالعباد " را می لرزاند ، دلالت میکند بر اینکه شاعر مرحله دانش نظری را عقب میگزارد ، و بطرف احوال تصوف گام برمیدارد . باوجود این ، تمایل صوفیانه " سیرالعباد " یک قیام جسورانه فکری بزرگیست . ویک جنبش عظیمی در لایتناهی و چنین جسارت فکری و جهش در فراخنای نامعلوم ، نشان میدهد که حکیم ، هنوز جوان ومطمین بخود ، و در کمال نیروهای جسمی و ذهنی خود است . (3)

روح به رهنمایی شعور جهان عضوی را میپیماید و جهان نفس اسیر در بند عناصر و طبایع را با ورطه های هولناک وباشنده گان دیو صفت ان تماشا میکند و بر ترتیب از چهار مرحله یی خاک ، آب ، هوا و آتش عبور میکند . بعدآ مرحله " شعور " یا مرحله " عقل " است . و در آن روح در ده فلک روحانی سیر میکند و آنرا می توان با ده فلک به حساب جهان شناسی قدیم تطابق داد . میان فلک الافلاک وعقل کل و یکجا شدن رهبر و مسافر بر می خوریم . از این مرحله به بعد ، روح شعور کامل خود را می یابد ، و در منزل دهم فلک ، عقل کل تنها سیر میکند ، و با این توحید روح و شعور ، مسافر هویت حقیقی انسانی خود را می یابد ، و واپس بسوی جهان واقعیت محسوس عودت داده میشود . ومسافرت فلکی انجام مییابد .

در سیرالعباد بصورت خاص در بخش دوم آن اشارات صریح به تیوری فزیک عناصر ، و طبایع مربوط به ان دیده میشود ، این نظریه قرار ذیل خلاصه میشود :

رنگها

مرکبات

طبایع

عناصر

شماره

زرد

تری-گرمی

صفرایی

خاک

1

سفید

تری-سردی

بلغمی

آب

2

سیاه

خشکی-سردی

سودایی

باد

3

سرخ

خشکی-گرمی

دمی

آتش

4

همچنین نظریه کلاسیک روان شناسی ، روح نباتی ، روح حیوانی و روح انسانی را نیز در متن میتوان سراغ کرد . طبق این نظریه ، نفس انسانی دو پهلو دارد . از جهت پایین با جهان عناصر در رابطه است ، و از جهت بالا با عالم عقول می پیوندد . نفس انسانی ، ده حس دارد ، که پنج آن حواس ظاهری ( باصره ، سامعه ، لامسه و ذایقه است ) و پنج حواس باطنی ( حس مشترک ، تخیل ، وهم ، تفکر و حافظه ) می باشد . ( 4 )

سیر العباد سفر روحانی است ، در جهان محسوسات و ماورای محسوسات ، در ادبیات جهانی ، چه در غرب و چه در شرق مثالهای چنین سفر نامه های خیالی را می یابیم .

  1- سنایی و دانته الیگیری :

یک مثال برجسته ی اثر ادبی که گاهگاه با "سیرالعباد " شبیه شمرده شده است ، کمیدی الهی دانته است . پروفیسور فقید و خاورشناس مشهور یان ریبکا گوید : ( سیرالعباد ) یا سفر روح روشنی طلب انسانی ، در همه مناطق عالم جسمی و روحی یک نوع کمیدی الهی بشکل میناتور است . نیکلسون خاورشناس مشهور برتانوی و (مترجم  مثنوی معنوی ) گفته بود : سیرالعباد پیشقراول شاهکار دانته می باشد .یان ریبکا و نیکلسون بدون شک با محتویات " کمیدی الهی دانته " کاملآ آشنا بودند ، اما اگر به محتویات ( سیرالعباد ) به نظر دقیقتری می نگریستند ، تصور نمی شود چنین حکمی را صادر کنند . چه نکات اختلاف میان دو اثر بیشتر از نکات شباهت انست ، و اگر از نگاه معنی مطالعه شود ، درخواهیم یافت که " سیر العباد  " شکل میناتوری کمیدی الهی دانته نیست ، بلکه برعکس " کمیدی الهی " را میتوان کاریکاتور " سیر العباد " دانست . ( کمیدی الهی دانته که در سال 1321 میلادی ( یعنی دوسده پس از سیر العباد ) تالیف شده ، اثریست که اساسآ بریک جهان بینی دینی و اخلاقی استوار است ، در حالیکه " سیرالعباد " بر یک جهان بینی فلسفی و عرفانی اتکا دارد . ) (5 )

گونه های سفر های روحانی :

سیر های روحانی را میتوان به سه بخش ذیل بخش نمود :

 1- سفردینی و مذهبی : مسافر این راه ، یک نوع زایر اماکن مقدس جهان ثابت است ، که دریک جهان بینی معین دینی به وی داده شده است ، جهانیکه مسافر در آن سیر میکند ، ساخت فکر بشری نیست ، بلکه ایجاد یک هستی دانا و توانایی مطلق ماورای انسان است .

 2- سفر فکری و فلسفی : در اینجا مسافر در جهانی به سیر می پردازد ، که در کدام جهان بینی دینی ثابت ما فوق انسانی داده نشده است . بلکه ساخت ذهن خود انسان است . کلام داستان سبک استدلال دارد ، و نویسنده قوه ی مخیله ی مجرد و ادراک فکری را مخاطب قرار میدهد . قصد مولف ، انتقال یک مجموعه دانش است .

 3- سفر عرفانی و تصوفی : انگیزه ی نخستین مسافر این راه ، یک احساس عمیق استوار به عقیده دینی است ، اما جهانیکه در آن سیر میکند ، متکی به جهان بینی دینی ای نیست که عامه اهل دین پذیرفته اند . در این نوع داستان ، مسافر از تجارب و حالاتی حکایت میکند که خودش شخصآ در طی مراحل تصوف آزموده است .

( شاعر ، حس و ادراک شهودی خواننده را مخاطب قرار میدهد و مقصدش ایجاد انقلاب و دگرگونی حالت روانی دیگران است ، نیل به چنین هدف ، ایجاد میکند که زبان ویژه یی بکار برده شود ، زبانیکه در عین حال با ذهن و تخیل ، با تفکر و احساس با هیجانها و عواطف تماس گیرد . ) ( 6 )

2- حکیم سنایی و شیخ الاشراق : از این نظرگاه تفکریکه در عمق سیرالعباد نهفته است به طرز تفکر شیخ الاشراق شهاب الدین سهروردی (معاصر حکیم سنایی و مقتول در سال 587هجری در شام ) نزدیک میشود . در آثار سهروردی ، چنین معنی فلسفی و عرفانی ، و چنین قصد آشنا ساختن انسان با رموز حیات روحانی ، بوضاحت طرح شده است . تفکر اشراقی وی بریک جهان بینی فلسفی بنا یافته است ، به نظر او کسب علوم طبیعی و مابعدالطبیعی شرط اول و ضروری حیات حقیقی و روحانی است . هدف نهایی رسیدن به حقیقت مطلق روح است ، و راه رسیدن به این هدف ، خود شناسی است .  که تنها بیاری دانش علمی و فلسفی برآورده میشود . از این جهت ، همیشه در آثار فلسفی خویش ، نخست از شرح مفاهیم علمی آغاز مینماید .

سیرالعباد در آثار و سرگذشت حکیم سنایی مقام ویژه ای دارد . واز چند نگاه اهمیت ویژه ای دارد :

1.     سیر العباد بیش از همه رساله شعر سمبولیک زیباست که باید با همین صفت خوانده شود و از آن لذت برداشته شود .

2.     برخلاف اکثر شعرای بزرگ دری ، که در ان شاعر به صفت انسان محسوس واقعی تاریخی مفقود میشود ، وفکر جوانی از فکر ایام پختگی و پیری به مشکل تمیز میگردد ، ( سیرالعباد ) یک شخص واقعی و تاریخی را بازتاب میدهد ، شخص که در حال تحول و تغییر است و بیانگر آنست که مولف یک مرحله مهم شعر سرایی وادب شناسی را در عقب گذاشته است .

3.     با وجود محتویات علم و فلسفه در ( سیرالعباد ) که از نگاه علمی و فلسفی دانش امروز عصریت ندارد ، عمق مفکوره حکیم سنایی ارزش خود را تا امروز از دست نداده است .

معنی بنیادی و قصد اساسی اثر حکیم سنایی مفهوم خود را حفظ کرده است . (7)

3- نظر ابن سینا درباره این سفر :

ابن سینا متوفی ( 427 ه ) این مطلب را در بخش علم النفس خود بگونه دیگر چنین یاد میکند : ( معرفت النفس به نیروی محرک یا انگیزنده در اعضای سیر قلمرو جماد و نبات و حیوان بستگی دارد . و به این ترتیب در زیر عنوان فلسفه طبیعی واقع میشود ، همان گونه که از واجب الوجود و به میانجیگری عقول و نفوس تا عناصر چهارگانه تنزلی حاصل میشود ، یک ترقی و صعود تدریجی نیز وجود دارد ).

4- دیدگاه غزالی :

غزالی متوفی (505 ) ه نیز در کتاب کیمیای سعادت خود از این سفر روحانی آدمی که از خود بخود سفر میکند ، یاد میکند : ( ویرا قرار گاهی است که از آنجا آمده است ویرا منازلی است و هر منزلی عالمی دیگر ) . این فرع معرفت حقیقت روح است و بدانستن وی راهی است از طریق سیر و مشاهده باطنی و بدین کسی رسد که از وطن خویش مفارقت کند و سفر راه دین را پیش گیرد و بدین وطن نه شهر و خانه و ... بخواهد . (8)

5- دیدگاه مولانا جلال الدین محمد بلخی :

نی (من ) از نیستان و از اصل جدا شد و به خاکدان هبوط نمود و در اخس مراتب و جود قرار گرفت . حالا میخواهد راه اصعاد و اعلی پیش گیرد وباصل خود باز پیوند یابد . در این سفر دور و دراز اخلاق شریره و غرایز نا تراش خود را باید انتظام بخشید و آنها را در تصرف خود آورد تا سفر از خود بخود و از قالبی به قالبی و مرحله ی به مرحله ی صورت گیرد و باز مولانا در سلسله عود میگوید :

از جمادی مردم و نامی شدم                        وزنما مردم بحیوان سرزدم

مردم ز حیوانی و ادم شدم                 پس چه ترسم کی ز مردان کم شدم

حمله ی دیگر بمیرم از بشر                 تا برارم از ملایک بال و پر ....  (9)

6- رساله سیر نفس : این رساله منسوب به فخرالدین عمر رازی متوفی (606) ه است . در واقع این رساله کلید سیرالعباد شناخته شده است . سفر سیر عاقله است واین رساله لطفیکه دارد گره های سیرالعباد الی المعاد حکیم سنایی غزنوی را گشوده است .

7- جاوید نامه اقبال لاهوری : مثنویست از اقبال لاهوری که بنام فرزند خود جاوید نموده است و در اخیر مثنوی از فرزند خود جاوید یاد کرده است و به نژاد نو خطاب میکند . در این سفر آسمانی خود که مولانا جلال الدین محمد بلخی صفت رهبری را عهده دارد ، اقبال چون سایه دنبال مولانا افتاده و به کرات آسمانی میرود و در هر منزل و سیاره که میرسد ارواح برخی از بزرگان را در مینگرد و سخنان و مفکوره های شانرا یاد میکند . این سفر در واقع سفر اندیشه است . که به یاد کرد آن میتوان روشن نمود که اقبال نظریه ای خودی اسلامی خود را پهن میکند ، و ارادت خود را به بزرگان وانمود میسازد :

ای خدا روزی کن آن روزی مرا              وارهان زین روزبی سوزی مرا 

از زیان صد شعاع آفتاب                   کم نمی گردد متاع آفتاب

از درون این گل بی حاصلی                 بسی غنیمت دان اگر روید دلی  ...(10)

8- نظریه عطار : شیخ فرید الدین عطار متوفی (607 ) ه درباره هفت وادی معنوی که آن نیز سیر انسان و حالت عود است و در طلب حقیقت اعلی باید طی طریق کند ، در مثنوی منطق الطیر آورده است :

گفت مارا هفت وادی در ره است      چون گذشتی : هفت وادی درگه است

باز ناید در جهان زین راه کس        نیست از فرسنگ آن آگاه کس ....

آغاز مثنوی سیر العباد :

حکیم سنایی غزنوی این مثنوی را از صفت باد آغاز میکند و پس از آن صفت روح نامیه ، مراتب نفس انسانی ، صفت نفس طبیعی ، صفت نتایج نفس انسانی ، صفت عقل مستفاد و ... را میآورد .

مرحبا ای برید سلطان وش                ای ترا تخت آب و تاج آتش

ای بر از خاک و خاک را فراش           ای نه از آب آب را نقاش

باغ را هم تو پشت و هم رویی           شاخ را هم تو دایه هم شویی

پس از آن صفت روح نامیه :

دانک در ساحت سرای کهن   چون تهی شد زمن شیمه ء من

سوی پستی رسیدم از بالا   حلقه در گوش زاهبطو منها 

یافتم رایهء قدیم نهاد      بوده با جنبش فلک همزاد

پس از آن صفت مراتب نفس انسانی :

یافتم بر کران روم و حبش    شهری اندر میان آتش خوش

بعدآ صفت نفس طبیعی :

ملکی با دو روی و با ده سر     اصل او از دو مادر و دو پدر

پنج سر مشرفان هامونی         پنج سر منهیان گردونی

بعدآ صفت نتایج نفس انسانی :

دیده ای حال بین چو بکشادم       چون ستوران بخوردن استادم

گله ای شیر و گور می دیدم      جوق دیو و ستور میدیدم

پس از آن صفت عقل مستفاد :

روز آخر براه باریکی     دیدم اندر میان تاریکی

دراینجا کوتاه اشاره ای در مورد عقل مستفاد یا نفس عاقله می نماییم :

 

عقل مستفاد یا نفس عاقله :

عقل نظری آنست که معانی کلیه و صور عقلی را درک میکند  و این عقل را از جهت ادراک آن معانی مراتب و درجاتی است . عقل بشری در سیر کمال و قوس صعودی خود چهار مراتبه را سیر میکند . و در هر مرتبه نام خاص بخود میگیرد . انسان هنگامیکه تازه پا به عرصه هستی میگذارد هیچ گونه نشانه تعقل و تفکر در او وجود ندارد ، عقل در این مرتبه قوه و استعداد محض بوده از تمام معقولات خالی است . بهمین جهت او را به هیولی تشبیه کرده نامش را (عقل هیولانی ) گذارده است . (11)

اینک کوتاه اشاره ای به آغاز مثنوی سیرالعباد الی المعاد :

مرحبا ای برید سلطان وش     ای ترا تخت آب و تاج آتش

باد چون سخن گوینده را به سمع شنونده میرساند ، ویرا برید ( پیک ) خوانند ، و از جهت سرعتش در سیر پیک و از جهت قدرتش برکارها سلطان . و آتش را چون بالای ویست تاج او گویند و آب چون زیر ویست تخت او .

ای نه از آب و آب را نقاش    وی نه از خاک و خاک را فراش

باد از جهت علو مکان او نسبت با آب و خاک ، و از جهت علو مرتبه با اعتبار قوت بمبداء بهتر است از آب و خاک . و چون بر آب نطفه نقش صورت جانور بواسطهء باد پیدا میشود ، پس از این جهت نیز نقاش است . (12)

سنایی در جستجوی حق است و این پویش او همچون قبه یی بر فراز همه ابعاد دنیای فکری و روش عارفانه او درخشش ویژه ی دارد . غایت معرفت او نیز از همین حقیقت ناشی میشود . خدایی که حکیم سنایی میجوید ، همان وجود مطلق ، حقیقت کامل و مبداء همه مراتب هستی در کلیت آن است . معرفت سایر مراتب هستی نیز از شناخت هستی مطلق جدا نتواند بود .( در مرحله طریقت سالک به مکاشفه و شهود دست میابد و آن را عرفا عین الیقین مینامند و در مرحله حقیقت که مشاهده قضا و قدر و آشکار و نهان بروی ممکن میگردد ؛ مرحله عین الیقین و آن سیر فی الله است با بی نهایت و هدف غایی معرفت در مکتب عرفان همان معرفت شهودی است . ) (13 )

و سخنان عارفان و شیواترین افسانه های فارسی دری آمیخته شده است .

و در بحر رمل مسدس مقصور ( فاعلاتن ، فاعلاتن ، فاعلات ) سروده شده که تعداد ابیات آنرا نیز بین (4200تا 4600) بیت دانسته اند و نسخه تصحیح استاد صادق گوهرین ، شامل (4696) بیت است و پیش از عطار نیز کسانی به قصه مرغان و طیور مرغان پرداخته اند که معمولآ اشاره رمزی است به روح یا نفس ناطقه انسانی . پس از آنکه به غربت خود در جهان ظلمت و زندان تن در جهان ظلمت واقف شده و تبعیدگاه غربی خود پی برده است ، به اصل آسمانی خود که همان فرشته راهنماست ، دیدار میکند . و در این دیدار ، فرشته راهنما او را به موانعی که در راه بازگشت به شرق و اصل وجود دارد ، آگاه میکند . سیر این سفر از خاک بسوی افلاک است . مانند ، رساله الطیر ابن سینا که در آن موانع یا مراحل سیر عروج مرغان آزاد است که (9) کوه میباشد و آن رمزی است از نه فلک . ( 14)

(باب الحامه المطومه ) در کتاب کلیله و دمنه که کوشش جمعی از کبوتران برای نجات از دام است ، رمزی است از گرفتاری جان و نفس انسانی در دام تن . واز سده (5-6) ه پرنده را به عنوان رمز و سمبول برای نفس ناطقه یا روح بکار برده اند .

در منطق الطیر عطار ، مرغان پس از قطع هفت وادی عرفانی ( طلب ، عشق ، معرفت ، استغنا ، توحید ، حیرت و فقر و فنا ) به درگاه سیمرغ نایل میگردند . در این حکایت ، عطار کوشیده است منطق الطیر خود را سرشار از تمثیلهای جالب سازد و سیمایی متفاوت از رسال الطیر ابن سینا و غزالی پدید آورد و سر دسته این مرغان هدهد است که به همراه دیگر مرغان برای رسیدن به سیمرغ به راه می افتد :

مرحبا ای هدهد هادی شده    در حقیقت پیک هر وادی شده   ( منطق الطیر ب 617 )

( مرغان که هدهد را همراهی میکردند و عطار از آنها نام می برد ، عبارت اند از ، موسیچه ، طوطی ، کبک ، عندلیب ، طاووس ، تذرو ، قمری ، فاخته ، باز ، مرغ زرین و ... ) (15)

سیمرغ : جانوریست مشهور و سیمرغ از آن گویند که هر لون که در پر هر یک مرغ می باشد ، همه در پر های او موجود است . و بعضی گویند که غیر همین اسم فرضی وجود ندارد . ( غیاث اللغات )

عنقا را گویند و آن پرنده یی بوده است که زال ، پدر رستم را پرورده و بزرگ کرده ( برهان قاطع ) و بعضی گویند نام حکیمی است که زال در خدمت او کسب کمال کرد . در منطق الطیر عطار ، سیمرغ ، حقیقت کامله جهان است که مرغان خواستار او پس از طی مراحل سلوک و گذشتن از عقبات و گریوه های مهلک کوه قاف ، خود را به او می رسانند و خویش را در او فانی می بینند .

عطار او را منبع فیض و سرچشمه هستی یا وجود باری تعالی تصور کرده که کاملآ جهان که مرغان بلند پرواز این دیر اند سوزند ، تمام عمر خود را صرف شناسایی او می نمایند .

آنچه عطار نیشاپوری قصد دارد برای خواننده مثنوی خود و همچنین سالک راه معرفت بیان دارد ، این است که باید در محبوب و معشوق راستین محو و فانی شد تا زمانیکه دوگانگی در میان نباشد .

و آنجا که مرغان همه وادیها را پشت سر می گذارند ، در حقیقت از افعال به ذات صفات رسیده اند و از سی مرغ بودن (کثرت ) به سیمرغ حقیقی ( وحدت ) می رسد و محو او می گردند و دیگر آن هویت " سی " بودن آنها از میان می رود و یکی میشود :

 

چون شما سی مرغ حیران مانده اید      بی دل و بی صبر وبی جان مانده اید

ما به سیمرغ بسی اولیتر یم            زرنگ سیمرغ حقیقی گوهریم

محو ، گردید در حد عز و ناز       تا به مادر خویش را یابند باز

محو او گشتند آخر بر دوام      سایه در خورشید گم شد والسلام

هست مارا پادشاهی بی خلاف     در پس کوهی که هست آن کوه قاف

نام او سیمرغ سلطان طیور     او به ما نزدیک و ما زو دور دور

در حریم عزت است آرام او     نیست حد هر زمانی نام او

( منطق الطیر )

 

سیمرغ مرغی است افسانه ای که در ذهن مردم ، بیشتر از راه داستان ( زال و رستم و اسفندیار ) راه یافته است .

و در منطق الطیر کنایه از الوهیت است . در نزد مولانا نماینده (عالم بالا) و ( مرغ خدا ) و مظهر عالیترین پرواز روح شناخته میشود و بطور کلی نمودار عروج و تعالی و مراد از ( انسان کامل ) است . (16)

اینک به وادی های هفتگانه که سالک طی طریق می کند و بالاخره از کثرت به وحدت رسیده و در واقع فنا فی الله می شود ، به بررسی گرفته میشود :

1- وادی طلب : نخستین وادی که از هفت شهر عشق ، سالک آنرا می پیماید در واقع وادی طلب است ، زیرا کسی که به ذات پاک احدیت می خواهد فنا گردد و محو شود نخستین کاری که باید بکند ، اینست که او را طلب کند و نیز رضای او تعالی را بطلبد . به گفته لسان الغیب ، حافظ شیرازی :

دست از طلب ندارم تا کام من برآید      یا جان رسد به جانان یا جان ز تن بر آید

 

2- وادی عشق : مولوی می گوید :

هفت شهر عشق را عطار گشت                 ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

 

وادی عشق را عطار همانا وادی آتش گفته است . عقل در اینجا میسوزد و آنچه از آن باقی میماند ، قدری دور است و بس و قتی عارف به وادی عشق میرسد ، سراپا مشتعل میگردد :

بعد از آن وادی عشق اید پدید              غرق آتش شد کسی کانجا رسید

کس درین وادی به جز آتش مباد        و انکه آتش نیست عیشش خوش مباد

3- وادی معرفت :  معرفت نیز مرحله یی است از مراحل هفت گانه عارفانه که جهت رسیدن به آن ترک خود گفتن شرط اول میباشد .

بعد از آن بنمایدت پیش نظر      معرفت را وادی بی پا و سر

4- وادی استغنا :  یعنی بی نیازی ، آنست که عارفان کامل بدان نایل آیند در این وادی ، سالک از ماسوی الله (ج) بی نیاز میگردد .

بعد از آن وادی استغنا بود               نی در آن دعوی و نی معنی بود

5- وادی توحید : یکی از وادی هایی که مرغان باید از آن عبور میکردند ، وادی توحید یا وحدت میباشد . در این وادی چیزی بعنوان کثرت دیده نمیشود . بدین معنی که جوهر و ماهیت در محل یگانه گی قرار میگیرد . در مرحله وحدت ، عارف بجایی میرسد که در هستی او چیزی جز ذات یکتا مطرح شده نمیتواند .

بعد از آن وادی توحید آیدت           منزل تجرید و تفرید آیدت

 

6- وادی حیرت : حیرت در عرفان امری است که بر دل سالک وارد میگردد و او را به تامل و تفکر وا میدارد . در وادی حیرت ، همه مفاهیم روشن ، در نظر تیره و مبهم جلوه مینماید . در این حالت انسان از هستی و نیستی خود آگاهی نداشته ، بلکه غرق تحیر میباشد .

 

بعدآن وادی حیرت آیدت        کاردایم درد و حسرت آیدت

هر نفس اینجا چو تیغی باشدت    هر دمی اینجا دریغی باشدت

مرد حیران چون رسد این جایگاه   در تحیر مانده و گم کرده راه

 

7- وادی فقر و فنا : فقر وفنا آخرین منزل از هفت شهر عشق را در منطق الطیر تشکیل میدهد ، که بسی مهم است ودر خور توجه ، زیرا فراتر از این وادی یی را نمیتوان سراغ کرد .( منظور از فقر ، فقر مادی نیست ، بلکه فقر حضور ربانی است . اگرچه مال و متاع فراوان باشد . اینگونه فقر نزد عارف افتخار است . اینگونه فقر آرامش و اطمینان را ببار میآورد ). (17)

سایه چون نابود شد در آفتاب      هیچ شد والله و اعلم بالصواب

آنچه گفته آمدیم وادی های هفتگانه بود که سالک آنرا طی طریق نموده و از عالم قال به دنیای حال و از کثرت به وحدت و از دنیایی مادی به فنا فی الله میرسد . این وادی ها را سنایی و عطار به گونه های مختلف در قالب رمز و سمبول های خیلی ظریفانه حکایت نموده اند .

 

مختصر مقایسه بین این دو اثر :

سنایی با استفاده از اجرام و افلاک آسمانی این سیر روحانی را تمثیل نموده است . سالک در سیر العباد از فلک های مختلف عبور میکند که هر فلک مشابهت به یکی از صفات مزمومه انسانی دارد . سنایی در اول قدرت باد را به نمایش میگیرد و او را لقب سلطانی میدهد .

به همین سان عطار بخاطر طی طریق این سیر وسفر روحانی از یک دسته مرغان که رمز و کنایه و سمبول برای روح است استفاده میبرد . این دسته مرغان به رهبری هدهد وادی های هفت گانه را طی می نماید . عبور از وادی ها کار ساده و آسانی نیست و مردانگی میخواهد ، از اینرو در هر وادی تعداد مرغان کم وکمتر میشود ، تا بالاخره در وادی هفتم ( فقر و فنا ) این مرغان از سی مرغ کثرت به سیمرغ وحدت میرسند .

این تمثیل های رمز و راز گونه که در کتاب های چون سیر العباد الی المعاد سنایی غزنوی ، منطق الطیر عطار ، رساله الطیر ابن سینا ، رساله الطیر غزالی ، جاوید نامه اقبال ، کمیدی الهی دانته و... آمده در واقع بزرگترین درس و سرمشق برای سالکان واقعی وادی و حوزه عرفان وتصوف می باشد . زیرا کسیکه ادعای فنا فی الله و فقر و فنا را میکند ، بایستی مردانه وار از این وادی های مشکل و مهلک و پرخطر بگذرد تا به حقیقت و وحدت برسد .

 

پی نوشت ها :

 

1- وحید دوست ، مجتبی ، معرفی سیرالعباد الی المعاد سنایی ، سایت www.aftab.ir انترنتی آفتاب

2- قویم ، داکتر عبدالقیوم ، استاد دانشگاه کابل ، درسنامه ماستری 1387

3- مجروح ، دکتور سید بها الدین ، سیرالعباد الی المعاد حکیم سنایی غزنوی ، تحقیق متن از مایل هروی ، چاپ سال 1355 ، از انتشارات بیهقی وزارت اطلاعات و فرهنگ صفحه (2)

4- همان ص (8-9)

5- همان ص(11-12)

6-"   "  (18-19)

7-"   " (26-27)

8- "   " ( 11)

9- "   " (14)

10- "  " (79)

11- "  " ( 208)

12- قویم ، داکتر عبدالقیوم ، استاد دانشگاه کابل ، درسنامه ماستری سال 1387 .

13- روستایار ، سید علی شاه ، معاون سرمحقق ، سنایی و معرفت حقایق ، مجله خراسان نشرات اکادمی علوم شماره (60) حمل-ثور 1384 صفحه (88)

14- کهدوی، دکتر محمد کاظم ، مرغان منطق الطیر ، مجله خراسان ، شماره (63) سال 1384 صفحه (30)

15- همان ص (31)

16- اشرف زاده ، دکتر رضا ، تجلی رمز و روایت در شعر عطار نیشاپوری ص (165)

17- گلزاد ، سر محقق محمد آصف ، سمبولیزم عرفانی منطق الطیر ، مجله خراسان شماره (62) سال ش1384 ص (43)

 

 


بالا
 
بازگشت