عبدالوکیل کوچی
به استقبال از نوروز بهاران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برطرف چمن نسیم نوروز خوش است
بر یاد وطن زیستن هر روز خوش است
آوارهء بیچاره ندارد شب و روز
در غربت عزلت شب ازین روز خوش است
ایام گذشته رفت و نو روز آمد
روز خس و خار و خاشه پیروز آمد
با اینهمه او ضاع خراب گلشن
گل روز کجا دید که نو روز آمد
نوروز بهار آمد وتوفنده ومست
پای گل و دست و گردن لاله شکست
اوضاع چمن تیره وتار است هنوز
کو بلبل مستی که کند ناله بدشت
گویند بهار آمد و خندید چمن
کو بلبل و باغ و جویبارو گلشن
با یک گل نمیشود بهاری روشن
هر چند که پوشیده یکی سبز چپن
شب های دهقان و روز خان در گذر است
نوروز و بهار وروز دهقان دگر است
گر چرخش امروز به کام داراست
پیداست که روز مستمندان دگر است
نوروز رسید ورسم پارینه گذشت
باغ و چمن از سبزه وگل گشت بهشت
آنجا که بجای سبزه ماین کاشته اند
کی رفت به گلشن و کی آمد از دشت
نوروز که با سفره هفت سین خوش است
نه با دل افسرده وغمگین خوش است
آنجا که گدایان همه صف بسته به شهر
دارنده بزندگیء ننگین خوش است
نوروز ، وطن پر از هوای من و توست
در گوش وطن صوت وصدای من وتوست
دی بهر وطن ما زندگی میکردیم
امروز وطن زنده برای من و توست
بهار
هرزمانی میشود نو کا ینا ت روز نوروز است تجدید حیات
صورت نو برفروزانت جما ل میرهاند چشم دل را از ملال
روز نو تجدید میثاق دل است مظهر آر آ یش آب وگل است
حاصل ماازنوی وکهنه چیست درپی ویرانه های مرگ وزیست
هرچه میکاریم اندر فصل نو حا صلش گیریم هنگام درو
آنچه ماند حاصل کردارماست نقش بر جا مانده رفتار ماست
بهار وطبیعت: بهار فصل اول سال است درین فصل سال، بشر از انجماد مشقت زای زمستان رهایی یافته وطبیعت رنگ تازه بخود میگیرد .ازین رو بهار را بتکده ، بتخانه و آتشکده نیز خوانده اند ودربلخ آتشکده ای را بنام بهار یادکرده اند. بهار حمال زیبایی وسرسبزی بوده بهار راصنم وبت نیزخوانده اند که مقصد از زیبایی، طراوت وتازگی میباشد .وبرخی ها بهار را به
ایام جوانی نیز تشبه کرده اند .وایام جوانی را به بهار زندگانی .
پر واضح است که بهار به عنوان فصل جدید ی که پیک شگوفایی وطراوت ،موسم زایش ورویش وظهور تجلی رمز حیات است .که از قدیمترین زمانه هامورد استقبال آدمیزادگان قرار گرفته است حتی از مرغان هم .
چون نوروز طلایه بهار وپیک موسم نوینی است که در آن انسان سرمای زمستان را پشت سرگذاشته وارد فصل سرسبزی ، وفورنعمات مادی ،گوارایی وآزاد از محدودیت ها میگردد وازهزاران سال پیش ازامروزنه تنها توسط نیاکان با فرهنگ ما در آریانای باستان ، بلکه بوسیله سومری ها وبابلی ها به پیشواز گرفته میشد .آریایی ها در آن آوانیکه به کشاورزی ودهقانی پرداخته تقویم را شناختند ونخستین روز سال را نوروز خواندند .زیرا به قول معروف این روز را نوروز گفتند که سر سال باشد وشب وروز برابر شود .سایه ها از دیوار ها بگذرند
وآفتاب از روزن افتد .ازین جهت نوروز دربین آریاییان به نماد زندگانی نو، برابری درطبیعت وروشنایی درحیات عامه ی مردم مبدل می گردد .بقول البیرونی وبه استناد قبلی( فلک درهمین روز گشتن به دور خود را آغاز کرده است )
رابطه نوروز با مذاهب : کلیمی ها به این باور اند که حضرت موسی در همین روز به پیغمبری مبعوث گردیده است .برخی ازدانایان به این باور بوده اند که فرو نشستن کشتی نوح وختم طوفان در همین روز واقع گردیده است .وحضرت سلیمان انگشتر معجزه آسایش را درهمین روز باز یافته وبرخی از مسیحیان برین عقیده اند که انجیل درهمین روز نازل شده است . ومسلمانان آغاز خلافت حضرت علی را مصادف به این روز دانسته اند . اهل تشیع واقعه غدیر خم را مصادف با روز نوروز دانسته معتقدند که اشاره ی غیر مستقیم جانشینی آن حضرت به این روز بوده است .ازهمین روست که مراسم برافراشتن جهنده مزار حضرت شاه ولایتمآب در بلخ وبالا شدن جهنده ها در زیارت سخی درکابل نیزبه همین واقعه ارتباط دارد .ولی برافراشتن توغ مندوی درکابل رسم کهنتری است که بزمان پیش از اسلام ارتباط داشته ونماد پیشواز گرفتن و شکرانگی آمدن فصل کشت و کاراست که فراهم آوری مقدمات تهییه رزق یک سال دیگر درین موقع آغاز میگردد .
نوروز بمثابه عنعنه فدیمی: نوروز قدیم ترین جشنی است که مردم ما در دوره های مختلف تاریخ خویش آنرا گرامی داشته اند واز سوی نخستین روز سال است که برای عامه مردم عزیز است .برای زن برای مرد برای سالخورده برای جوان برای هندو وبرای مسلمان عزیز وقابل گرامی داشت است . که از آن همه ساله به شیوه های گوناگون تجلیل بعمل می آید .
دربلخ باستان درین روز مردم گروه گروه ازدهقانان گرفته تا پهلوانان دامپروران با ،دام های تربیه شده ودسته های گل ودرفش های مجلل بسوی تپه های پایتخت که برفراز آن تخت جمشید قرار داشت وگلهای سرخ بهاری وبیرق های رنگارنگ که آزین بند منطقه جشن گردیده بود میرفتند . درین روزیما پادشاه برای مردم زراعت ونهال شانی را می آموخت ودهقانان را مخاطب قرار داده به کشت وکار رهنمایی میکرد ومراسم پهلوانی ، بزکشی وانواع سرگرمی های بهاری را تماشامیکرد ومردم را طرف تشویق ومرحمت قرار میداد . گفتنیست که تجلیل و مراسم این روز تاریخی تا عصر ما ادامه دارد .که درنقاط مختلف کشور بشیوه های گوناگون تجلیل میگردد .قابل یادهانیست که نوروز برای همه بخصوص جوانان ونو جوانان افغانستان دلچسپی خاصی دارد زیرا جوانان بارهایی از برف زمستان به گردش آزاد پرداخته ونخستین گلهای نوروزی را که بنام یخ شکن یاد میشود از زیر برف که حالت اله چلپاق یا اله چلپاک گفته میشود کشیده بشکل دسته جمعی دسته های گل بدست وترانه ( نوروز مبارک باد) برلب به گردش پرداخته انعام وبخشش بدست می آورند .درین روز فامیل ها به مزارات ومناظر دلکش ولاله زار ها رفته دعا وخیرات نموده دستمال میبندند ومراد می خواهند ومیله ها برپا میکنند این میله هارا بنام های زیارت سخی جان ، میله گل سرخ ، میله ارغوان ،میله گل زرد وغیره یاد میکنند .البته نوروز به یک قوم ویا یک کشور منحصر نبوده بلکه بمثابه بزرگترین رویداد طبیعت به همه گان متعلق است . ودر تمام حصص کشور عزیز ما وهمچنان درایران وآسیای میانه وآسیای جنوبی وشرق میانه از آن تجلیل شایسته بعمل می آورند .
نوروز وعصر حاضر: طوریکه گفته آمدیم روز نوروز برای همه گان گرامی بوده وهرکس بزعم خود آنرا به تجلیل میگیرند .مثلا دهاقین بیشترازهمه ،این روز را گرامی داشته زیرا بهار زمینه مساعدی را برای تحرک آنها مژده میدهد .دهاقین درین روز های گوارا میتوانند
به شکار، دامپروری ،کشت وکار ونهال شانی پردازند .از همین روست که این روز را بنام روز دهقان نیز یاد میکنند زیرا درین روز دهاقین با افزار کار زراعتی و دام های نمونه وتربیه شده خودوچاپ اندازان بااسپ های تیز رفتاروصیادان با شکار های شان به میدان ومحلات جشن نوروزی رفته با اتحاف دعا واجرای مراسم بزکشی نمایش دام ها وپرندگان
قلبه کشی ، پهلوانی وسایر سرگرمی های مروج درمنطقه از نوروز تجلیل بعمل می آورند ونیز اکثرا این روز را بنام روز نهال شانی وروز دهقان نیز یاد کرده اند به این مفهوم که مقدمات تدارک نعمات مادی بوسیله دهاقین بانمایش نمونه حاصلات وپاشیدن دانه های گندم وجو ومشنگ وبا غرس نهال روز نو را جشن می گیرند .
نوروز وتاثیرات اجتماعی آن : طوریکه گفته آمدیم درین روز خجسته مردم از منازل شان برآمده جانب صحرا وتپه ها روانه میشوند ودر پای مزارات وگل های لاله مراسم را برپا میکنند دختران وپسران ملبس با لباس های ملی به اتن ورقص وپای کوبی میپردازند وانواع نمایش حرکات سرگرم کننده اجرا می کنند . واما نام زادان دنیای دیگری دارند .چنانچه آنها درین روز خجسته صاحب دوجشن میباشند یکی نوروز ودیگری به بهانه نوروز دیدار وصلت است که هرداماد مطابق به امکانات شان با تهییه تحایف خوراکه مانند ماهی جلیبی وبعضا گوسفند نیز شامل تحایف گردیده وبادسته های گل به خانه عروس خیلی رفته به آنها هدیه میشود .ونیم نگاه نامزادان با قلب پرتپش و چشمان پرازسرمه ودستان خنابندانشان بهترین هدیه ایست که ماها وبعضا سالها درانتظارش بوده اند که ازبرکت نوروز نصیب خوش قسمتان ایشان میگردد .یکی دیگر از مراسم نوروزی سمنک است که از شیره گندم نو رسته وسبزبوسیله تعدادی از زنان ودختران تهییه میگردد واز سرشب تادم صبح بروی آتش پخته میشود
درین شب که بنام شب سمنک یادش میکنند زنان بدور دیگ بزرگ سمنک مراسم پرجمع وپر جوشی رابرپا کرده باخواندن ترانها بخصوص سمنک درجوش ما چمچه زنیم شب رابروز میدوزند .وسمنک را یک شی سچه ،مبارک وقدم دار می خوانند .
هکذا مردم با امکانات درین روز با تهیه غذا های لطیف وخوش مزه بویژه هفت سین را آماده ساخته درکنار آیینه دسته گل شمع وکتاب وتخم مرغ ودیگر میوه جات از نوروز و مهمانان نوروزی پذیرایی میکنند.وفرش های مخملین، دسته های گل ،پرده های مفشن قیمتی رنگ های روغنی زینت بخش منازل وگلهای لاله وارغوان آزین بند دامنه های هندوکش وشمشاد وبابا وهری وفیروز کوه وبلخ وبامی و شمیانه میباشد .
بهار از نظر شاعران : بهار از دید گاه شاعران وبخصوص جناب مولانا حرکت ، تغیر وتحول در پدیده ها رادایمی خوانده وبهار را شا مل این جریان میداند .که تغیر سیمای زمین درایام بهار به خوبی به مشاهده میرسد . جناب مولانا ضمن اشاره به نوشدن سال وماه وروز حتی درمورد لحظات می فرماید : دمبدم نو میشود دنیا وما بیخبر از نو شدن درابتلا جناب ایشان حرکت ، تغیر وتحول را سکون ناپذیر وجاویدانی خوانده واین پروسه را باعث پیشرفت دانسته وعالمی از اسرار اعجاز آمیز را درقالب اندیشه وجهان بینی علمی خویش فقط درچند بیت که کمتراز چند بحر نمیباشند خلاصه کرده میفرماید.
آمده اول به اقلیم جماد وز جمادی در نباتی اوفتاد
سالها اندر نباتی عمر کرد وز جمادی یاد ناورد از نبرد
وزنباتی چون به حیوان اوفتاد نامدش حال نباتی هیچ یاد
باز از حیوان سوی انسانیش میکشد آن خالقی که دانیش
هم چنین اقلیم تا اقلیم زفت تا شد اکنون عاقل دانا وزفت
عقلها ی اولینش یاد نیست هم ازین عقلش تحول کردنیست
بازازآنخوابش ببیداری کشند که کند برحالت خود ریشخند
درین جا الویت دیدگاه مولانا درین است که جناب ایشان تغیروتحول را همانطوریکه دربهار دیده میشود مایه پیشرفت دانسته و درآثار گرانمایه آن کاربرد کلمه خزان همیشه کمرنگ بنظر میرسد واشاره بیشتری به آن ندارد.
به هرحال فکر میشود بهار از دیدگاه برخی از شاعران به مثابه یک آرزو ، یک هدف یک آرمان ، ویا وصلت عاشقانه وبه نحوی رسیدن را افاده دهد.اگر آنان بهار را به مثابه وقت مناسب رهایی از چالش ها ، وبندش ها به تشبه گرفته باشند .بدین معنی که دراکثر کلمات شاعران چون بهار آرزو ، بهار امید ، وجوانی رابه بهار عمر نسبت داده وجناب حافظ میفرماید .ساقیا سایه ابراست وبهار ولب جوی من نگویم چه کن از اهل دل خود تو بگوی وحکیم خیام می فرماید:درفصل بهاراگربت حور سرشت یک ساغر می دهد مرا برلب کشت
درجای دیگری این رباعی را نیز بوی نسبت میدهند افسوس بهار زندگانی طی شد
ودر جای دیگری : ابر آمد وباز بر سر سبزه گریست والی آخر
واما بهار از دیگاه دیگر شاعران از آن جمله شاد روان استاد بیرنگ کوهدامنی میفرماید
گل جدا گریه کند سبزه جدا باغ جدا چقدر ظلم روا دیده درین ملک خدا
تا دگر باره بهار آید و گل خنده کند سوی خورشید بلند است مرادست دعا
وجناب شان در جای دیگری فرموده اند .
دل کند هرلحظه با من گفتگو میشود روشن چراغ آرزو
باغ گردد خرم از باد بهار گل پذیرد باردیگر رنگ وبو
روز گار تشنگی آید بسر آب رفته باز می آید بجو
خشکسالی،تلخ کامی سررسد تر شود از باده شیرین گلو
لحظه دیدار می آید فراز سایه با خورشید گردد روبرو
به همین ترتیب استاد کهدامنی با توجه به اوضاع واحوال مردمش بهاررا به تعریف گرفته است
واما بهار ومستمندان : به همه گان معلوم است که در کشور جنگ زده ومصیبت رسیده ما بهار برای فقرا ، غربا ، مساکین ، یتیمان ، بیوه زنان ، بیچاره گان ، مریضان ، درویشان، شکم گرسنه گان ، ارمغان دیگری دارد .البته پیرامون آن گفتنی های زیادی میباشد که به خلاصه آن بسنده میشود . طوریکه دربالا نیز اشاره گردید کسانی که درگروگان شدید فقر ،مرض ،گرسنگی ، وسرمای شدید زمستان ونا علاجی قرار داشته باشند بهار لا اقل برای آنان یارای برآمدن وگشتن وجستجو رامیدهد .بهار برای آنان یارای تلاش ومبارزه را میدهد
وازچنبره کلبه فقیرانه امکان برآمدن رامیدهد .واین به ذات خود یک هدیه بزرگ زمینی وسماویست که به آنها بخشیده میشود.آنکه را دستگاه وقدرت نیست شلغم پخته مرغ بریان است
هستند کسانیکه ازین بیشتر دلهای شان بداغ قربانیان جنگ وبرادرکشی همواره می سوزد
ودر روز نوروز بجای خوشی بپای مزارت عزیزان خونین کفنان شان به سوگ وضجه وناله وزاری مینشینند ودامن ترمیکنند درهمین روزیکه زورمندان با شاهد وشمع شراب وشکر ونای سرود نوروز را تجلیل میکنند ولی هموطنش درسوگ عزیزان خود به خون واشک وماتم قربانیان استبداد دامن ترمیکند .مسلما آنها درانتظار بهار واقعی ورهایی از سرمای زمستان وابرهای پوشالی هستند .بهاری که سیمای طبیعت را همرا با وضع زندگی آنان بکلی تغیر دهد
وآنگاه که خورشید با نیزه های زرینش قلب ابر های سیه را بشگافد ونورش راهی کلبه غریبان گردیده وروزنه امیدشانرا روشن سازد ونسیم ملایم بهاری سروصورت شان رانوازش دهد ومردم بتوانند پر جمع وجوش همچون دریای خروشان پنجشیر وهلمند سرخرود وهریرود به قلب تپه ها ، سبزه زار ها وارغوان زار هارا به راه یابند . وچوپانان با آرامش خاطر درفضای صلخ وصفا شاهد چرایش رمه های شان باشند وغچی ها وبلبلان درمرغزار ها وچمن زار ها نغمه سرایی کنند .آنگاه همه بدانند که بهار یک تحول ومژده رسان رهایی است.
بهار
طنین فصل بهار است و بوستان خالیست هوای سرد زمستان به حال خود باقیست
به جنگ کهنه وهو داوری بکن بلبل غچی بگو که درین موج تازه حق با کیست
به ابر تیره بگو رخت برکشد زین جا بگو به باد بروبش که سرد و پو شا لیست
به جویبار بگو مست و پر خرو شان شو به باغ و سبزه و گل روکه وقت شادابیست
بزن ترانه هستی که بر دمد خورشید که فیض تابش آن زندگی و زیباییست
بپای سوسن ومیخک سرودعشق بخوان بکش پیاله نرگس که ار غوان ساقیست
به لاله گو مخور اندوه رهزنان چمن به بزم غنچه و گل طرح دیگر اندازیست
که جای زاغ وزغن نیست اندرین گلشن که باغ پهنه شاهینی و دلآ راییست
به خواب زندگی رفته سرگران تاکی به پای زنده دلان همچو مرد با ید زیست
اگر جهان همه سر سبز و نیلگون باشد شکو ه تر از همه زیبا نهال آزادیست
برغم این همه بویی بهار می آید از آن بهار که سازندگی و کاراییست
بدرس و بیل و قلم خاره میشود زیبا بهار نسل جوان مظهر دلآ راییست
کجا روز است
کجا روز است ، کجا روز است
کجا عید است و نوروز است
چنین عیدیکه از رنگ طبیعت رنگ می گیرد
چنین روزیکه جای شیشه ها را ، سنگ می گیرد
چمن سبز و فلک نیلو فری و دشت گلگون است
دل صحرا برنگ لاله های سرخ ، پرخون است
که او خیل شهیدان را به قلب خویش جا دادست
زخون هر شهیدی در ازایش لاله می روید
و عطرش را بروی سبزه عاشقانه می بیزد
به آسانی مبویید ش ، به آسانی مکوبیدش
کجا روز است ، کجا روز است
کجا عید است و نوروز است
رواق نیلگون پوشیده از دود است
افق در تیرگی ها گرد آلود است
زهر بام و در شهر و نواحی ها
ستون دود و آتش میرود بالا
غبار گرد و یرانیء منزل ها
کجا روز است ، کجا روز است
کجا عید است و نوروز است
فضا سردوهوا ابری ،شفق آبستن خون است
جفای گردش این چرخ خشم آلودگردون است
که گویا در مسیرش بعد ازین معکوس می چرخد
اگر گاهی شود روشن
به آسانی مبینید ش ، به آسانی مخوانیدش
کجا روز است ،کجا روز است
کجاعید است و نوروز است
چمن سبز است اما درکجا سبز است
در آنجایی که آب دیده و اشک است
در آنجایی که در آنجا ، بجایی آب باران اشک می بارد
در آنجا سبزه می کارد
به آسانی مکوبید ش ، به آسانی مکوبید ش
کجا روز است کجا روز است
کجا عید است و نوروز است
چنین روزیکه چند تا میوه ء خشک وتری با آب شیرین است
بروی سفره ی دارنده ی ، هفت رنگ و هفتسین است
همه از رنج کار و زحمت دهقان کمپیریست
که از بازوی او نقل و نبات و شکر و شیریست
به آسانی مخوریدش ، به آسانی منوشیدش
کجا روز است ، کجا روز است
کجا عید است ونو روز است
در آنجا میشود نوروز تا پیدا شود موجی
که تاخاموش سازد آتش جنگ وتباهی را
بروبد ابر پوشالی وغم های جدایی را
بتابد مهر صلح و آشتی بر مردم دنیا
بتابد گرم تا خورشید آزادییء ملت ها
در آنگاه تاشود هر روز تان نوروز
شود هر روز تان پیروز