محمد شفیع بیان
یام تبریکی
روز هشتم مارچ روز ( زن ) را بتمام زنان جهان وبخصوص زنان
رنجدیده افغان که طی سالیان متمادی متحمل رنج وعذاب شده اند، از
صمیم قلب تبریک وتهنیت میګویم. واز خداوند برایشان صحت وسلامتی
می خواهم .بهروزی وسعادت بکام همه زنان بادواین سروده نا چیز
رارا به عنوان تحفه تقدیم مینمایم. با تقدیم احترامات فایقه
زن
زن او که یک مادر است
زن است که خواهر است
زن یګانه دلسوزهمسراست
زن است که دختر است
او مرد را نیم پیکر است
زینت خانه شوهر است
چراغ روشن خانه است
مرد راهمکار فرزانه است
زن در خور ستایش است
او سزاوار هر نهایش است
اوست که ترا فرزند است
اوست که ترا دلبند است
زن است که شوهر شدی
صاحب اقبال و اختر شدی
خود به مادرت پسر شدی
زبرکت اوست که پدرشدی
حرمت زن چو امرخداست
احترامش این کار رواست
عزت زن یک کار بجاست
زهمه بهتر زن مادر ماست
بیان
۰۸—۱۲—۲۰۰۹
بلبلان در غربت
ان ګنچشکان خوش صدا کجاست ؟
ان بلبلان زیبا کجاست ؟
ان صدا وان نوا کجاست ؟
نمیدانم چرا همه خاموش است ؟
اری ..!
رفتم وجستجو کردم
این سو و ان سو تکاپو کردم
هرچند که هیا هو کردم
دیدم که همه در خروش است
نمیدانم چرا همه خاموش است ؟
ان . ډیدم
خانه اش همه خراب است
نه دانه ونی اب است
نه ارام گهی خواب است
از این حال دلم بجوش است
نمیدانم چرا همه خاموش است ؟
اری ..!دانستم .
رفته بودند از پی اب و دانه
چو باز گشتند بخانه
نی جایست او را نی لانه
همگی دیدم خانه بر دوش است
میدانم چرا همه خاموش است ؟
بسیار شده بودند هراسان
با سرو صدای فروان
هر سو میرفتند پرپر زنان
در پي همنوع خود در کوش است
میدانم چرا همه خاموش است ؟
همه پژمرده وحیران است
از ان درد یکه عیان است
چون خانه شان ویران است
زین سبب بیخود و بیهوش است
میدانم چرا همه خاموش است ؟
چو بدیدن همه این حال
زندگی اینجا ست کار محال
همه بگشود ن پر و بال
در کوچید نش بجوش است
میدانم چراهمه خاموش است ؟
زین شهر بدان شهر رفتند
هریک از پی دیګر رفتند
بستن بارء سفر رفتند
ارچند مشکل خور ونوش است
میدانم چرا همه خاموش است ؟
هر یک بدیاران دگر
در محله یاران دگر
بارسم و زبانان دگر
اینجا امده هم خموش است
میدانم چرا خاموش است ؟
محمد شفیع ( بیان )
۰۶ / ۰۲ / ۲۰۱۰
دانمارک
شکوه
یار برفت وخون ابه دل شد
این کار چه مشکل شد
خانه خراب وهمه خاک وګِل شد
همه لای وکاګِل شد
این کار چه مشکل شد
او رفت نیامد بر پا شد قیامت
از دوری او دل بی تحمل شد
این کار چه مشکل شد
افسون کرده مارا دل خون کرده مارا
وای بر این خانهءدل شد
اینکار چه مشکل شد
من چاره ندارم بر ګشته بیارم
چون او به تغافل شد
این کار چه مشکل شد
هر شب به میخانه روم بهر جام وپیمانه روم
بعد این یاری با باده و مل شد
این کار چه مشکل شد
انقدر می بنوشم که روم من ز هوشم
این همه از برای ګُل شد
این کار چه مشکل شد
محمد شفیع (بیان )
۲۲/۰۱/۲۰۱۰
وداع
دعایم ده مادر دعایم
میروم
شاید بر نگردم
میروم به ان سوی مرز ها
میروم بان سوی اوقیانوس ها
میروم از شر ظلمت
میروم از عقل باطل
میروم از جور زمانه
میروم مادر
دعایم ده دعایم
میروم
هر چند دوری ترا تحمل ندارم
هر چند گرمی اغوش ترا دوباره نمی یابم
هر چند که فراموشت کرده نمیتوانم
میروم ..مادر
دعایم ده دعایم مادر
میروم
میروم زدست ظلمت
میروم از قتل و غارت
میروم از حنگ و دهشت
میروم دعایم ده دعایم
میروم ان جا که حنگ نباشد
میروم ان جا که تفنگ نباشد
میروم ان جا که دلی کس تنگ نباشد
میروم
دعایم ده دعا یم مادر
میروم با انکه جدایی از دامانت مرا سنگین است
ترا بدین حال گذاشتن هر چند کار ننگین است
شاید قضای روز گار مرا چنین است
ببخش مادر ببخش
ببخش این فرزند گنه کار ت
ببخش مادر خدا حافظ و نګهدارت
میروم
دعایم ده دعایم
خدا حافظ
مادر
محمد شفیع ( بیان )
۱۸ اکتوبر ۲۰۰۴