رنگ پاییزی
ای وطن من درفراقت نیمه جان گردیده ام
بلبل شوریده حا ل این جهان گردیده ام
جبر تاریخ بوده است و حیلهء بیداد گران
کاینچنین آواره و بی خانمان گردیده ام
چند می آید بیادم خاطرات کودکی
با غریبی های عالم هم زبان گردیده ام
ای وطن فصل بهارت رفت و تابستان گذشت
نوبت پائیز رسید و من خزان گردیده ام
سبزه وگل درگلستان رنگ پاییزی گرفت
همچو مرغ بینوا بی آشیان گردیده ام
همنوایی بوده ام روزی«بشیر» درکشورم
صد دریغ حالا غریب و نا توان گردیده ام
ملبورن – استرالیا
7 اکتوبر 2009