بهارسعيد
پیرنگ
به پندارم که مــــــو های ترت را شانه میکردم
بکاکل های افــــــــــــشانت دلم را لانه میکردم
گهی در پنجه هـــــــایم ناز میکردم گهی پرپر
گهی در چنـگ چنگم در شکن پیمانه میکردم
به پیـرنگی که انگشتان من میگشت در مویت
به بازی بهــــــــر دل پیرایش زولانه میکردم
نهانی لب گــــــزیدی تا مرا در سینه بفشردی
ندیدی لــــب گزیدن ها که من دزدانه میکردم
دلم را عشـــق چیدم بر سر و روی تو پاشیدم
انار تازه را روی لبـــــــــــــانت دانه میکردم
تو که با گرمیی دستان من در ســازشی بودی
مرا بنگر که خود را از خودم بیگانه میکردم
بسی دیوانه ها را پای در زولانــــــــه میبینی
من زولانه در پا خـــــویش را دیوانه میکردم
جهت مطالعه بيشتر اشعاربهار سعيد به وبلاگ ايشان مراجعه کنيد :