عزیزه عنایت
جشن نوروز
با آمد آمد بهار که از هر سو بوی طراوت و تازه گی بــه مشام میرسد و با ایام سرمای زمستان و روزهای دشــوار وداع کرده و به میزبا نی نوروزکهن مینشینیم که این روز با ستانی در کشور ما ریشه ء کهن داشته ونام آن درتاریخ خرسان ثبت است .
نو روز یا فصل اول سال فلسفه ء بسیار بزرگ و کهــن دارد که از قــدیم الایام توسط آریا یی هــا به نوعــی از اشکال برگزار و تجلیل میگردیده است که تاکنون بــــا وجود گذشت قرنها بخاطر این روزباشکوه در کشورهــای آسیایی جشن گرفته میشود.
در باره وجه تسمیه نو روز درادب فولکلور مـردم افغانستان , ایران و کشور های آسیای میانه که نوروزرا به نام روز اول سال جشن میگیرند نظریات مختلف وجوددارد تعدادی از دانشمندان میگویند نوروزیاد گار جمشیـد شهر یار آریانای کبیراست که هزاران سال پیش درسپیده دم تاریخ در بلخ بامی بر اریکهء فرمانروایی نشست وآنــــروز رانوروز یا روز نو نامید . چنانچه فرودسی شـــاعر قــــرن چهارم هجری چنین فرموده است .
برفرکیــان یکی تخــت سـا خت چومــایــه بدو گوهـــرانداخت
که چون خواستی دیــو برداشتی زهامون به گردون برافراشتی
چوخورشید تابان میان هـــــــوا نشسته بــراوشاه فرما نـــــروا
جهان انجن شــــد بر تخت اوی فرو مانـده ازفــره بخـــت اوی
به جمشید بر, گــوهر فشا ندنـــد مرآن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فــــرو د یـــن برآسوده از رنج تن دل زکیـن
به نوروز نوشــاه گیتی فـــــروز برآن تخت بنشست پـیروزروز
بزرگــــان به شادی بیآراستنــــد می ورودورامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روز گــــا ر
بمانـــده از آن خسـروان یـاد گــــا ر
برخی از ایرانیان بنابر افسانه ها و ادب فولکلورشان که بیــــــا ن کنندهء اعتقادات عوام الناس است نوشته اند.
وقتی جمشید زمام کشور را بدست گرفت از منطقهء دما وند تا شهر با بل را در یک روز طـــــی کرد. از این سبب ا شـــــراف و در باریان او این روز را روز نویا نوروز خواندند که مصادف بود به اول فروردین و تا ختم دورهء زمام داری وی همه در اول ســا ل خورشیدی این روز را بخاطر سفر طولانی جمشیدازدماونـد تا با بـــل با جشن و سرور تجلیل میکردند که با گذشت زمان تجلیل از این رو ز به شکل عنعنه و رسوم مردم در آمد.
گرچه در بعضی اوقات این جشن هاکم رنگ جلوه کرده اسـت ولی بآنهم طبق عادات از جانب بیشماری از کشور ها ی مختلف کـه درفوق تذکر داده شده درروستا ها و محلات تجلیل و برگزارمیگــردد چه عده از نویسند گان افغانستان نوشته اند. جشـن نوروزدر پا میـــــــر واقع در قلمرو افغانستان بنام ( خدیر ایام) یاد میگردد که بمعنی عیــــد بزرگ است
در کتاب اوستا آمده است که روز یازدهم ماه خورشیدی( خیـر روز) نامیده میشود زیرا آفتاب به زبان آریایی (خور) . به زبـــــــا ن اوستا یی ( خیر ) آمده است . دوکتور خوش نظر یکی ازنویسند گا ن سمت شمال افغانستان نگاشته است .
طبق تحلیل های جغرافیوی,محـل پادشاهی جمشید رادرشمال افغانستان در ( بخدی) یا بلخ امروز دانسته اند. یک تعداد مسلمانان را در ایران و بعضی از کشور های دیگر عقیده برآن است که حضرت علی (ح) خلیفه ء چهارم در ســال او ل خورشیدی بر کرسی خلافت نشست و عدالت را در قلمروش برقرار نمود از آن رو به یاد و بود این عدالت گستری , اول هر سا ل باجشن و سرور استقبال میگرددکه همین گونه نظریات مختلفی در زمینـــه وجود دارد .
در افغانستان نوروزدر سایر و لایات کشور تجلیل میگــــردد که هموطنان عزیز مان با تفاوت های کم و بیش از این روزاستقبــا ل نموده جشن و سروررا بر پا میدارند .
در شهر مزارشریف در جوارآرام گاه حضرت شاه او لیـــــا که روضه شریف گفته میشوددر روز نو روز علم مبارک ( جهنـده ) با شورو هلهلهء تما شا چیان برافراشته میشود که تعداد زیـــــــاد ی از مــــردم کشورو حتا توریست ها از گـــوشه وکناردر این مراســـم اشتراک مینمایند که این روز راروز جهنـده بالا مینامندو مـــــرد م مهمان نواز مزارشریف از مهمانان با پذیرائی گرمی استقبال میکننـد که در شب نوروز هیچ خانهء از شهر مزارشریف بدون مهمان نمــی با شــــــد و مرا سم جنده بالا تا مدت چهل روز ادامه میداشته با شــد زایرین که برای زیارت بدرگاه شاه ولایتمآب می آیند روح اخــــو ت و همدلی بآنها دمیده میشودو کدورت های شانرا نسبت به یک دیگـر بیاد فراموشی میسپارند . زیراروز نوسال را ایام به فراموشی سپردن تمام کدورت ها تلقی میکنند.
و همچنان اینروز را بنام میلهء گل سرخ نیز مینماند چه دراین موقع که اول بهار است در دشت و دمن و حتا روی بام های خا نـــــه های کاه گلی لاله های سرخ میروید وبیننده را با تماشـای خو یـــش شاد میسازد . در دیگر ولایات کشور مردم نیز برای تـفریح بخــاطر لذت بردن از هوای گوا را ی بهار به بیرون از منزل رفته در دامنـه های سر سبز وگلهای زیبای بهاری به سیر و تماشا میپردازند .
عدهء از مردم کشور را عقیده برآن است که شب اول سا ل نــــو غذا های را آماده بسازند که حرف اول غذا آماده شده (س) با شــد مثــــل سبزی ,سیر ,سماروق, سیب و غیره و در شب اول سال یعنی شب نوروز سبزی چلو با گوشت مرغ سفید میپزند .
جوانان برای تفریحی و سر گرمی در هوای آزادآتش می افروزند واز بالای آتش باالنوبه میگذرند و حین گذشتن از آتش سرودی را زمزمــه میکنند (غمهای من از تو + روشنی تو از من ) زنان و دختران جوان قبل از فرا رسیــــدن نو روز به صـــفا یی منازل شان میپردازند و با وسا یل دسته داشته خویش خانه های خـود را می آرا یند .هفت میوه تر کرده نیز یکی از میوه های سا ل نــــوونورو ز است که برای آماده کردن هــفت میوه از مــیوه های خشـــک عبارت از کشمش , خسته,پسته,چارمغز,سنجد,زردآلوی خشک وبادام استفاده میکنند و در روز اول سا ل یعنی نوروز فا میل ها هفت میوه را صرف میکننــد در بعضی از شهر ها و روستاها برای دختران وپسران نامـــزده شده از جانب فا میل های شان تحفه های لباس , با ماهی و جلبی هــا ی رنگــه تدارک و به خانه های آنان فرستاده میشود و این اقدام را یک اقدام نیــک و آغاز خوشبختی دوجوان نامزد شده میپندارند .
در بعضی از ولایات کشور جوانان به استقبال ازاینروزبه اسپ سواری , کشتی گیری, توپ بازی و غیره تفریحی میپردازند .
نا گفته نباید گذاشت که این سه دهه جنگ روستا ها وبعضــی از شهر هارا ویران کرده است که تعداد از مردم خانه بدوش ودرزیر خیمه ها بسر میبرند و توان خرید غذای لازم را ندارد . و هموطنان که از نعمـــا ت مادی برخوردارند مردم بی بضاعــــت خویش را در چنــین حالات کمــک ویاری رسا نند و نگذارند که لحظات خوش طبیعت را سر بی شام وچشــم گریان سپری نمایند . زمانیکه دلی را بدست آوریم و مستمندی را شـــــا د بسازیم آنوقت است که خود بخود احساس خوشی برای ما دست میدهد وازخوشیهای بهار و نوروز دوچند لذت میبریم . بااحترام
عزیزه عنایت
مشـــعل وحدت
مبـــارک بـــاد نــــوروز خجستــــــه
که سرما از قدومش رخـــت بستـــــه
چودیبا سبز پوش است کوهســـاران
زباد جان فضـــای مشــک رستــــــه
بهـــار آمـــد بــیا تــا گل فشـــــا نیــم
سرود صلــح و یک رنگی بخوانیـــم
بیا که مشعل و حــــدت فــــرو زیـــم
که از فیضش شبی ظلمـت بــرا نیـــم
بیـــــا د روز نــو با یــــــد شگفتـــن
چــو آهــو در تـــلا ش کــار جستـــن
ز فرصــت بهرهء بسیـــــار با یـــــد
غبــــار کا هـــلی از خویش شستـــن
گلی یکرنگـــــی و الفـــت بکــار یـم
به کــار مردمی همـــت گمــــار یــم
دهیـــم دســـت بــرادر وار بـــا هـــم
بنای گلـــشن و حــــدت گــــذاریــــم
صـــبـا آورد بـــوی نـــــو بـــهـــاری
شمیم و عطـــر گــل از لا لــه زا ری
خو شــا فصـل بهــاروتازه گی هـاش
که فصل جنبش است و کـــاروبـاری
ببــارد همچو در, بــــاران رحمـــــت
که گـــردد ملک افغـان پــر زنعمـــت
بچیــنـــد, دامــن و یــرانـــگــــری را
زکشـــور دایمــا, آن دســــت قـــدرت
چو داری زر و ســیم و مــا ل بسیــار
بگیـــــر دســت یتیــم و پیـــر بــیمــار
چو بــوی گل شــو ودل شا د گـــردان
که بـا شـی ســر فــراز دیــن و هم دار
الهــــی ملک مــــا آبـــــاد گـــــردا ن
دل افســــرده گا نش شــاد گـــــردا ن
کشیـــــده اهــل میهــــن رنج بسیــــار
زبنـــــد غــــم هــمـــه آزاد گـــــردان
هالنــد شهر تیلبـــــرخ