سید همایون شاه (عالمی)
ظهیر فاریابی
ابوالفضل طاهر بن محمد ظهیرالدین ِ (فاریابی) در حوالی دولت آباد نزدیک میمنه واقع در ولایت فاریاب افغانستان دیده به جهان گشود. وی ازجمله معروف ترین شعرا و قصیده سرایان ِ عصر خویش در بلاد خراسان بود.
در آغاز جوانی به کسب علم و تحصیل پرداخت ، در علم حکمت و نجوم معلومات وافر اندوخت و شاگرد رشیدی ِ سمر قندی بود. سپس به سیاحت آغاز نموده وارد نیشابور و مازندران گردید و آذربایجان را بگشت. در نیشابور مدح عضدالدین طغانشاه بن موید آی به را بگفت و مداح طوغانشاه محمد بن ایلد گزو قزل ارسلان بود.
وی علاوه بر ادب به تحقیق مباحث نجومی نیز پرداخت و پیشبینی منجمان را در وقوع طوفان سال 582 هق ، با تالیف یک رساله رد نمود اما مطلقاً مورد توجه طوغانشاه قرار نگرفت در سال 582 هق ناگزیر نیشابور را ترک کرد و به اصفهان در خدمت صدرالدین خجندی رفت و قصایدی در مدح او گفت.
در سال 585 هق از اصفهان به مازندران و آذربایجان رفت و در آنجا به مداحی عده از وزراء و رجال چون اصفهبد اعظم ، حسام الدولة والدین ابوالحسن اردشیر، از مشاهیر ملوک آل پاوند پرداخت. و مادح آخرین پادشاه سلجوقی قزل ارسلان بن ایلد گز، اتابک نصرالدین ابوبکر یلد گز و دیگر اتابکان آذربایجان شد.
در پایان عمر ترک ملازمت سلاطین گفت و به طاعت و کسب علم مشغول گشت در سال 598هق مطابق 1201م در تبریز فوت کرد و در قبرستان سرخاب نزدیک قبر خاقانی مدفون گردید. ظهیر صاحب دیوان شعر مشتمل بر چهار هزار بیت است.
نوت : مرحوم محمد حیدر ژوبل ابیات وی را پنجهزار گفته اند الله و اعلم.
همچنان کلمه ی ایلدگز باید (یلدُز) باشد که در زبان ترکی به معنی ستاره و (اتابیگی) ( آته بیگی) است. آته (پدر) بیگی یا بیگ (بزرگ) که پدر بزرگ را آته بیگی میگویند چنانچه ترک ها مصطفی کمال را (آته ترک ) یعنی پدر ترک ها میگویند.
دیوان ظهیر فاریابی به حدی محبوب شد که میگفتند:
دیوان ِ ظهیر ِ فا یابی از مکه بدزد اگر بیابی ر
مرحوم ژوبل میفرمایند:
قصاید و غزلیات ظهیر فاریابی عالی و پر ارزش ، سبک او شسته و روان، و قصاید مدیحه ی او متین اند. البته در شعر راه ِ نوی نپیموده و همان روش غزنویان را پیروی کرده است ، مداح ظهیر و اغراق وی در آن معروف است، چنانچه در مدح قزل ارسلان به حدی مبالغه کرده که 9 کرسی فلک را زیر پای اندیشه میگذارد تا بر رکاب ممدوح بوسه دهد:
نه کرسی ِ فلک نهد اندیشه زیر ِ پای تا بوسه بر رکاب ِ قزل ارسلان زند
نمونه شعر:
سحر چو تافت ز دریای ِ خاوران گوهر
زمانه کرد به درج ِ فلک نهان گوهر
نگاه ِ بخت چو لعل ِ درّ افشان گوهر
شکسته درج درو شد سبک گران گوهر
تراست لعل شکر بار و در میان گوهر
میان ِ لعل چرا کرده ی نهان گوهر
بخنده چون لب ِ یاقوت رنگ بگشایی
ز شرم زرد شود همچو زعفران گوهر
رخم چو زرد شد از جزع دیده هر ساعت
فشانم از غم آن لعل ِ درّ فشان گوهر
مرا به باد مده گرچه خاکسار م از آنک
به خاک ِ تیره کند بیشتر مکان گوهر
اگرچه سیم و زرم نیست هست گوهراشک
که نزد عقل به از صد هزار کان گوهر
سزد که ننگ نیاید ترا ز صحبت ِ من
آز آنکه ننگ ندارد ز ریسمان گوهر
همین بس است که الماس طبع من دارد
چو خنجر ملک شرق در میان گوهر
چنان به چشم ِ تو بی قیمتم ز بی درمی
که روز ِ بزم به چشم ِ خدایگان گوهر
خدایگان ملوک ِ جهان طغان شه آنک
نثار میکند از جود بر جهان گوهر
زبسکه خوف مخالف بریخت روز مصاف
گرفت در دل ِ کان رنگ ِ ارغوان گوهر
به یمن بخت چو گیرد قلم به دست کند
به صورت شبه از نوک او روان گوهر
اگر تو دست ِ سخاوت کشیده تر نکنی
به هیچ کان ندهد هیچ کس نشان گوهر
خروس عدل ِ تو تا پر زده است در عالم
بجای ِ بیضه نهاده است ماکیان گوهر
زهی زمانه که بعد از هزار غصه و رنج
مرا نهاد ز مدح ِ تو در دهان گوهر
زمانه گر چه بیازاردم نیازارم
کسی بیفگند از دست رایگان گوهر؟
اگر چه موج بر آورد سال ها دریا
به هیچ وقت نفگند پُر گران گوهر
قصیده ی که به مدح تو گفت بنده چو درّ
ردیف ساختنش از بهر ِ امتحان گوهر
درین دیار بسی شاعران ِ با هنر اند
که نور ِ فکرت ِ ایشان دهد یگان گوهر
سَزَد به نظم ِ چنین گوهری کنند قیام
از آنکه خوب نماید به تو امان گوهر
همیشه تا که به هنگام ِ نوبهار ِ سجاب
کند نثار با اطراف ِ بوستان گوهر
نثار ِ مجلست از چرخ گوهری بادا
که در حساب نیاید بهای ِ آن گوهر
---------
اهمیت ادبی آثار ظهیر فاریابی بیشتر از محتویات معنوی آن است به هر حال شاعر زبده و مستعدی بوده و مطالعه اشعارش خالی از دلچسپی و آموزشی از نظر تاریخی نیست.
سید همایون شاه (عالمی)
3 سپتمبر 2009 م
وزیر اکبر خان مینه
کابل - افغانستان