سید همایون شاه (عالمی)
نفس عشق
نفس ِ عشق جهان زنده کند رقص کنان
گر دمد بر تن هر مرده شود روح به جان
کم بگو قصه ی تکرار در این چرخش تند
یک سخن گوی که عشق است فقط جان ِ جهان
منما گوهر مقصود به صحرای ِ عدم
صدف اندر دل ِ بحر است به صد پرده نهان
گوهر ِ روح به صیقل نشد از زهد ِ ریا
ذوق دل نیست برابر به دو صد شور ِ زبان
محو در بیخودی ِ محض برو با سر ِ شوق
آرزو مُرد اگر زنده کن از یار نشان
من و دیوانگی و گوشه ی تنهای خوش است
نکند جوش به جز یار دلم با دگران
خسته ازشور ِ جهان مانده ام از گفت و شنود
گوش ِ خود کر زده ام مهر به لب ها و دهان
ندهد عمر به فرصت بکنم شرح ِ وجود
صد هزار است مرا تیر مگر نیست کمان
سرعت ابلق ِ این روز و شب از بهر چه بود
گردش جذبهء عشق است نه در سود و زیان
هم ز دهری شده ام خسته هم از زاهد ِ شهر
میرسم یک دو قدم پیش از این راه ِ میان
راز خفته است (همایون) به نهانخانه ی دل
کس نیاید که چه بود قصه در این خواب گران
سید همایون شاه (عالمی)
11 جولای 2009 م
وزیر اکبر خان مینه
کابل - افغانستان