عفيفه آرزو
دوبیتی ها
دلم در گوشهء غربت چه تنهاست
در این غربت اسیر دست غمهاست
کجاست آن سرزمین سبز و روشن
که میگویند مراد دل همانجاست
**********
مرنجان این دل بشکسته ی من
مزن آتش به جان خسته ی من
تمنای دل غمگین تو هستی
بیا بگشا دو دست بسته ی من
**********
چه میشد با دلم همراز بودی
انیس لحظه ی پرواز بودی
به شبهای خموش زندگانی
سرود مستی آواز بودی!!
*********
دوچشمانت که دارند عالمی راز
نمی گویند به من افسانه ای باز
ز جنس فاصله دیوار دارند
میان ما و تو ، ای مایه ی ناز