بومان علی قاسمی

 

چرا بازهم کرزی ؟

 

در طول تاریخ   کشور ما افغانستان  این  دومین بار است  که  سر و صدای برگزاری انتخابات ازاد و دموکراتیک ریاست جمهوری و همزمان با ان انتخابات شوراهای ولایتی  از طریق رسانه های همگانی بگوش میرسد و روزنامه ها هفته نامه ها و حتی  رسانه های الکترونیکی عمومی و شخصی دراین مورد  پیامها و نوشته های رادارند .

پیش از ثبت نام  نامزدان  بگو مگو ها و چانه زنی های بزرگ و معاملات سنگینی  برای جلب توجه چهره های مطرح در حلقات  سیاسی کنونی کشور ، از رهبر مجاهد تا رهبر دزد و از مافیای تریاک تا مافیای زمین  و غاصبین دارائی و املاک دولتی و شخصی مردم  به چشم میخورند .

پیش از مرحله ثبت نام  نامزدان ، حدث و گمان های زیادی  و حتی  گفتگو های شنیده و دیده میشد  که  شماری از مهره های مهم سیاسی افغان تبار  دراین دور خودرا برای بدست اوردن پست ریاست جمهوری  در افغانستان نامزد خواهند شد  و برای مبارزه در انتخابات شرکت خواهند کرد .

پس از  ختم میعاد  که  برای ثبت نام  نامزدان  از سوی کمیسیون انتخابات اعلام شده بود ، آشکار گردید که کدام چهرها  اماده  برای مبارزه در انتخابات اینده گردیده اند .

از نگاه اهدف و مقاصد ، افرادیرا که دراین دوره   شامل مبارزات انتخاباتی برای پست ریاست جمهوری  شده اند ، به چهار دسته مهم  میتوان تقسیم  کرد .

1 ــ  معامله گران و انهائیکه  کاندید شدن را  برای شان یک پیشه  پرعایداتی  دانسته اند ، این افراد  در دوره اول نیز خود را نامزد کرده بودند و بیشتر شان حتی یک در صد رائی  مردم را هم بدست نیاوردند ،  وشماری در لحظات اخیر از انتخابات منصرف شدند  و بعد از انتخابات به پست های وزارت ، ولایت ریاست و حتی امریت یک حوزه پولیس قناعت نمودند  و این بار دوباره همان افراد  در فهرست نامزدان ثبت نام کرده اند و شمار شان افزایش یافته است .

2 ــ  افراد شکست خورده و منزوی شده  برای اینکه دوباره دربین مردم جای پا باز کنند و لکه های صورت شان را با آرایش ظاهری  پینه نمایند ،  دراین دوره بیشتر به چشم میخورند .

این اشخاص در میان مردم  جای پا نداشته و ندارند و اکنون  برای امتحان  و جلب رضایت مردم و یا به عبارت دیگر امتحان کردن مردم ، نامهای شان را در فهریت نامزدان ریاست جمهوری درج نموده اند ، تا ببینند که مردم چی واکنشی علیه این افرادیکه تا دیروز  در دامن اربابان شان خوابیده بودند و گاهی برای کسب قدرت شهر و شهروندان کابل را به خون میکشاندند ، نشان میدهند .

3 ــ دسته دیگر  اعضای مافیای   مواد مخدر ، زمین  و دزدان سرمایه  و دارائی کشور هستند . این دسته ، از سی سال بدینسو  با روش های گوناگونی  دریکی از گوشه های  خوان قدرت  دست درازی داشته اند  و دراین زمان طولانی   به نحوی خون مردم  مظلوم این سرزمین را مکیده اند .  خود ها دارای  سرمایه های هنگفت ، تجارت خانه های شخصی ، شرکت های بین المللی  ، شهرک های رهایشی  ، اپارتمان ها و بلند منزل های مجلل و حتی  دارای زمین ، خانه و جایداد در کشور های عربی ، کشور های همسایه و غرب هستند .

این دسته  با  دادن شعار های  ملی و مذهبی  ساخت  خود شان ملت را مدیون  خود ها میدانند و حکمروائی را به نحوی حق خدادادی شان تلقی میکنند. این افراد از قدرت و نیروی  فوق العاده برخور دار هستند و در صورت  تصور شکست  به نیرنگ های مختلف  رو می اورند و اگر ممکن نشد  از هرگونه  سلاحی  برای رسیدن به قدرت  و یا بقای خود در گرد خوان حاکمیت استفاده میتوانند که به تدریج  تضرع ، زر و زور ، یعنی  مذاکره و وعده های دروغین به همدیگر ، وعده شدن پول و کرسی های  مفت دولتی و درنهایت تکفیر،  ترور ، کشتن و نابودی مخالفین می انجامد .

4 ــ دسته دیگرکه خیلی محدود و انگشت شمار به نظر میرسند افرادی هستند که  از دیدن  وضعیت جاری کنونی کشور سخت رنج میبرند  و تمنا دارند که افغانستان را به بهشت جاودان مبدل کنند و سویه مردم فقیر کشور را  در برابری با کشور های غربی قرار دهند .

البته که اندیشه این افراد نهایت عالی و قابل قدر است اما انان  تا کنون  از وضعیت جامعه کنونی و مردم کشور اشنائی ندارند و نمیدانند که مردم کشوربه ان مرحله رشد فکری نرسیده اند .

مردم  ما تا کنون در چوکات  قریه ، قبیله ، ملیت ، زبان و مذهب  توسط  شماری از مافیای  دسته سوم قید گردیده اند و بیرون شدن ازمحدوده این چوکات زمان طولانی را در کار دارد و نیازمند مبارزات خستگی ناپذیر  دانشمندان  وطن دوست جامعه ما است .  اما با دادن شعارهای بدون عمل  گاهی هم  موفقیت  دراین راستا امکان پذیرنبوده  ویا به این زودی ها ممکن نخواهد بود.

 پس از انتخابات سال 2003 میلادی  و انتخاب حامد کرزی به پست ریاست جمهوری افغانستان بعد از گذراندن دوره های موقت و انتقالی ،  هر نیازمند قدرت  دیده به  چهره  کرزی  و دروازه ارگ ریاست جمهوری دوخته بود .

رئیس جمهور کرزی  در مدت چهار سال ریاست جمهوری اش  برنده اصلی میدان سیاست کشور بود و هر صبحانه و ظهرانه را با یک  سیاست مدار و یا  نماینده گان از ملیت ها و مردم کشور صرف میکرد و برای همه وعده و نوید های میداد و در همان جلسه  دستوراتی  شفاهی را هم به وزیران و مسئولین زیر دستش در همان موارد صادرمیکرد که باصطلاح بار مسئولیت را از شانه خودش خالی میکرد و عملی کردن ان را ظاهرأ بدوش مسئولین اجرائی زیر دستش می انداخت ، اما دردیدار دوم با ان  مسئول ،  دستورات شفاهی  با یک  نه  کوتاه  در خانه میز وزرا و والیها قید میگردید .

 شماری از شکست خورده گان  و ناراضیان  از خوان قدرت  دوسال پیش جبهه ملی را تاسیس نمودند که این جبهه از همان اوایل تاسیس دچار چالش های عمده بود  و به خاطر بدست اوردن اهداف مشرف ،  دشمنان دیرینه کنار هم جمع شدند و این جبهه را بوجود اوردند .

در انتخابات  ریاست جمهوری  که در ماه اکست سال روان میلادی چشم براه ان هستیم  جبهه ملی ، داکتر عبدالله  وزیر خارجه اسبق دولت کرزی را  به عنوان نامزد این جبهه  برای بدست اوردن پست ریاست جمهوری  اعلام نمود .

نامزدی داکتر عبدالله ، به علت اختلافات  شخصی  که با مارشال فهیم  داشت ، توسط اقای فهیم  رد شد و فهیم از این فرصت استفاده خوبی برده  و با نادیده گرفتن تمام اختلافات گذشته  باز هم دروازه  ارگ را کوبید و  خودرا به دامن کرزی انداخت .

حامد کرزی که  این وضعیت را  از خدا میخواست   دروازه  را بر روی  فهیم باز و از او دلجوئی نمود ، چنانچه این عمل را در دوره اول با احمد ضیا مسعود انجام داده  بود و فهیم را همچون  کفش  کهنه اش بیرون انداخته بود این بار ضیا مسعود را بیرون انداخته و فهیم را رنگ کرده و براق دید ه و به پا کشید .

با امدن فهیم  در تیم کرزی ، چالش بزرگی  در جبهه ملی بوجود امد و  در اخیر مصطفی ظاهر که یکی از مهره های مهم جبهه ملی بود  نیز برای اینکه کرزی  خانواده اورا از حرمسرای ارگ  بیرون نکند ، خودرا  پهلو داده و در جبهه  کرزی انداخت .  

اقای کریم خلیلی  که  سنگ رهبری ملت هزاره را درسینه میگوبد ، بقای زنده گی اش را در حفظ مقام معاونیت دوم ریاست جمهوری دیده  و  انرا با عجله  پذیرفت .

حاجی محمد محقق  بعد از نشست های مکرر با سران جنبش ملی اسلامی به رهبری جنرال دوستم  ، و وزن نمودن تمام نامزدان ،  یکباره  هردو به جبهه کرزی  رو آوردند و حمایت همه جانبه خودرا از کرزی اعلام نمودند .

سوالی که در ذهن بوجود می اید این است  که بااین همه  موضع گیری های خصمانه و جنجال های چند ساله  چرا محقق و دوستم  باز هم همان کرزی را  برگزیده ترین شخصیت پنداشتند .

اگر این اقایون عملکرد یونس  قانونی ویا سران  شورای نظارپنجشیر  یا جمعیت ربانی را در کنفرانس  بن  با غصب  حق هزاره ها  و ازبک و ترکمن  فراموش نکرده اند ،  حق با انها است ، اما انان چی وقت از  کرزی صداقت دیده اند ؟

البته که اقای محقق بعد از انتخابات ریاست شورای ملی و ریختن  رائی هزاره ها  به پای کرسی سیاف ،  یک صداقت را از کرزی دید ، وان عبارت از بدست اوردن پست وزارت ترانسپورت  بود که  تا حدود دوسال تمام مصارف  حزب  و منزل اقای محقق از عواید همین وزارت تامین میگردید .

اما جنبش ملی  گاهی هم در درازای چهارسال و اندی  با حکومت اقای کرزی  به توافق نرسیدند .

نشست های مکرر نماینده گان دولت  با  سران جنبش از جمله  فیض الله ذکی ، احمد خان سمنگانی که ان وقت عضو جنبش بود ، شاکر کارگر ،  رحمان  اوغلی و غیره  هیچ نتیجه مطلوبی نداد و حتی سران جنبش  نشست با فاروق وردگ را که دران وقت  تقسیم کننده  پست های دولتی بود  کسر شان خوانده و وردگ را به  دروغ گوئی و کذب متهم کردند . ازبک ها خواهان پست وزارت داخله بعد از جلالی بودند  اما  تیم فاروق وردگ خود  در طمع بدست اوردن ان  وزارت بود. درحالیکه رئیس جمهور شخصی را میخواست  براین پست بگمارد که  با جابجائی ان  با یک تیر دو نشان زده باشد ، یعنی  شخصی باشد، بی کفایت و بی صلاحیت که در ضمن  بتواند با  خانواده مسعود  که دران وقت اختلافاتی بین رئیس جمهور و معاون اول بروز کرده بود ، رقابت کند و شماری از فرماندهان شمالی را از کنار خانواده مسعود دورساخته باشد و نیز فردی باشد مورد اعتماد مارشال فهیم ، تا نارضایتی اورا نیز کمی برطرف کرده باشد . این قرعه بنام ضرار مقبل برامد و او شخصی بود که هم بی کفایت ، هم بی صلاحیت  و هم مورد اعتماد  فهیم و فرماندهان شمالی همانند حاجی الماس و غیره . که عملا وزارت داخله  نیز توسط  رئیس جمهور و فاروق وردگ اداره میشد .

به همین گونه نشست  های  شماری از اعضای  پارلمان ، حامی دولت  با نماینده گان  پارلمان اعضای جنبش ، بی نتیجه ماند .

دولت بناچار از حربه  تفرقه بینداز حکومت کن استفاده نموده و احمد خان سمنگانی را  از پیکر جنبش با دادن پول های هنگفت جدا ساخت .  بعد از شکست این حربه و وابستگی ملیت ازبک و ترکمن به  جنبش ملی اسلامی  ، جمعه خان همدرد  دستور کشتار جمعی مردم را در شبرغان ، از ارگ  ریاست جمهوری گرفت  که این عمل نه تنها تاثیری بر روحیه ازبک ها نگذاشت بلکه فاصله را بین ازبک ها و دولت بیشتر ساخت .  در مرحله دیگر جبهه دولت  اکبربای  را با و پشتیبانی مالی ،  حقوقی و امنیتی  علیه جنرال دوستم  علم نمود ، اما این  طرفند نیز با حمایت مردم شرافت مند از بک از رهبری شان  سنگ نا امیدی را بر سینه  جبهه دولت کرزی کوفت .

کرزی مقام  نمایشی ریاست ارکان  سرقوماندانی اعلای قوای مسلح را  که مقر ان در چند اطاق  از ساختمان اداره امور بود ، به جنرال دوستم سپرده بود . اما دوستم گاهی هم  علاقه چندانی به این پست نداشت و میدانست که این پست فقط  یک مقام  نمایشی   تبلیغاتی است   و دیگر حتی  جنبه تشریفاتی هم ندارد ، چی رسد به اجرائی  .  و رهبر جنبش جز چند صباحی  وارد ان دفتر نشد .

در روز  فاتحه  محمد ظاهر شاه در مسجد عید گاه  رئیس دفتر ریاست جمهوری از جنرال دوستم تقاضا مینماید که رئیس جمهور میخواهد اورا ببیند  و هروقتی که  او تعین کند رئیس جمهور میتواند اورا ببیند ، اما  جنرال دوستم با وعده که من فردا تلفون میکنم  و حالا چند روز  درکابل هستم ، از فاتحه بیرون رفت و فردایش معلوم شد که دوستم همان روز به شبرغان رفته است . که دراصل دوستم از ملاقات با کرزی  ابا ورزید.

اما امروز کدام تعویض کارگرثابت شده است  که  همان دوستم و یا همان محققی که سال پار در اعتراض به اعمال دد منشانه دولت  در قضیه حمله کوچی ها بر مردم بیدفاع بهسود ، اعتصاب غذا نموده بود ، امروز سر به دامان همان کرزی گذاشته  اند .

ایا کرزی بازهم کدام وزارت  پر درامد را به اقای محقق  وعده شده است ؟  ایا اینبار  وزارت  فواید عامه و یا وزارت  مبارزه با مواد مخدر را از دست یک  فرزند هزاره گرفته و در اختیار اقای محقق قرار میدهد  تا برای یک  یا دوسال مصارف  حزب و خانه اش تامین شود و برای  گرداننده گان برنامه های تلویزیون  قابلی و ماهیچه  بپزد .

یا اقای دوستم  دوباره به فکر اشغال همان مقام  نمایشی  از دست رفته اش افتاده است  و بران قناعت نموده است .

درانتخابات اول  ملیت های  هزاره و ازبک  و تاجک هرکدام  از خود نامزد های مستقلی برای ریاست جمهوری داشتند و تیم کرزی مجبور بود به خاطر بدست اوردن رائی شماری از  تاجک ها و هزاره ها  ، احمد ضیا مسعود و خلیلی را معاون اول  و دوم  معرفی کند ، اما اینبار که چنین نیست ، اینبار چرا برای بدست اوردن همان پست  معاونیت دوم  تمام هزاره ها و ازبک ها  سربه  دامن کرزی نهاده اند .

در کجای قانون اساسی کشور امده است که معاون اول همیش از برادران تاجک و معاون دوم از هزاره ها باشد .

چرا اقایون خلیلی ، محقق و دوستم با تفاهم  قدرت مند تر در کنار کرزی یا تیم دیگری نه استادند و چرا خواهان  معاونیت اول برای هزاره ها و معاونیت دوم برای ازبک ها نشدند.

فهیم با بیسوادی  اش  در حالیکه  بیش از سی در صد رائی پنجشیر را با خود ندارد  بحیث معاون اول  پیشنهاد میشود. چرا هزاره و ازبک  حق ندارند که معاون اول  شوند  ؟

ایا کرزی در صورت پیروزی اش که اکنون نود درصد حتمی به نظر میرسد ، پست های وزارت های خارجه و داخله را به هزاره و ازبک خواهند پرداخت ؟  یانه  این وعده ها فقط تا روز بعد از انتخابات است .

درست است که دربین نامزدان برای ریاست جمهوری  اشخاص زیادی همانند داکتر عبدالله ، اشرف غنی ، امین ارسلا و غیره وجود دارند که به مراتب  بد تر از کرزی هستند و هیچ امیدی به راست گویی انان نیست ، اما  افراد و اشخاصی هم دیده میشوند که تاکنون هیچ ضرر شان به مردم ما تا کنون نرسیده است .  اما انان به اندازه کرزی  در میدان سیاست روز مهارت ندارند .

اگر کرزی  کوچی هارا سرگرگ ساخته  و برای بدست اوردن قدرت  ان را  به هزاره ها نشان میدهد  که این بزرگترین چالش، بزدلی  و عوام فریبی  رهبران خود ساخته جامعه هزاره  است .

اگر کرزی با  اضافه نمودن دو ولایت در تشکیلات اداری هزاره ستان  وعده داده است ، چرا دوره قبل اقای کرزی تأسف خورد که این از صلاحیت او خارج است و قانون اساسی  این صلاحیت را به  پارلمان کشور داده  است .

ایا اینبار قانون اساسی تغیر کرده است ؟

اگر وعده انکشاف هزاره ستان را داده است  ، چرا پیش از این هزاره  شهروند این کشور نبود و هزاره ستان جزء از کشور نبود ؟

یا کرزی  اکبربای و امثال اورا  در مقابل ملت ازبک سرگرگ ساخته  و با اعلام  ختم تعلیق مقام ریاست ارکان سرقوماندانی اعلای قوای مسلح ، دوستم را مطیع خود میسازد .

در اخیر باید گفت  که  افسوس و صد افسوس که  این رهبران  خودساخته  جامعه  ما  تا چی حد طمع کار شده اند و تاچی سرحد  فرومایه گشته اند  که مردم را میفروشند  اما  با چی بهای ناچیزی .

کجا رهبر فرزانه مزاری شهید و کجا این  سرافگنده گان  تاریخ .

کجا آن ابر مردی  که مردم اورا بابه و رهبر خواندند  و کجا اینهای که خود ها  خود را رهبر مینامند و ملت را مدیون خود ها میدانند.

و کجا  ان قهرمانی که به خاطر بدست اوردن حقوق مردمش تا پای جان استاد  و کجا این  فرومایه گانی که  برای بدست اوردن  چهار روز  مصارف دفتر و خانه  خود  به سرنوشت ملیون ها انسان معامله میکنند.

 

 

 


بالا
 
بازگشت