اشرف غنی احمد زی

 افسون تجدد؛ در بند قبیله

                                   جواد دروازیان

 

اشرف غنی احمدزی نیز یکی از 41 نامزد و به قول خودش رقیب جدی ریس جمهور کرزی است. او همانطوری که در یکی از مصاحبه های خود گفته است:« کرزی رقیب خود را شناخته است » واقعیت این است که آقای احمدزی از جمله نامزد های با برنامه است. کاری ندارم تمام برنامه ی آن خوب است یا بد؛ من  قصد ندارم نگاهی یا نقدی به تمام برنامه های او داشته باشم. تنها در مورد آنچه آقای احمدزی در پاسخ به سوالی که خبرنگار تلویزیون طلوع  در« برنامه ی مناظر ه ی انتخاباتی» درمورد خط دیورند از ایشان پرسید، می پردازم.

خط دیورند یکی از جنجال بر انگیز ترین معضل های افغانستان با همسایه ی جنوبی اش است، که  طی 8 سال اخیر بحث ها و جنجال های زیادی بالای آن صورت گیرفته است، هر گروهی نظریه ی خود را داشته است. محوری ترین این نظریه ها از طرف دو جناح، حزب کنگره ی ملی افغانستان، به رهبری عبد اللطیف پدرام و حزب افغان ملت به رهبری انوارالحق احدی مطرح شد. سایر گروه ها در موافقت ویا مخالفت این دو حزب گام برداشته اند. کنگره ی ملی افغانستان به این باور است که مسئله ی منازعه با پاکستان،یا درواقع اختلاف افغانستان با پاکستان بالای خط دیورند به هر طوری که امکان دارد، باید حل شود حالا از هر طریقی صورت می گیرد یا از طریق « ریفراندوم» یاز طریق « پارلمان» های هر دو کشور و یا از هر طریق معقول دیگر، چون یکی از مشکل ساز ترین مضله ها می باشد. اما حزب افغان ملت و سایرره روانش مانند(  فاروق وردک ، حنیف اتمر، زلمی خلیل زاد ( کسیکه 7 یا 8سال پیش حرف اول را در مسایل افغانستان می گفت و سایر افراد کوچک تر ) به صورت جدی با این طرح مخالفت کردند و این را توطیه دانسته و مدعیون به حل مسئله ی دیورند رابه  دشمنیی افغانستان، متهم کردند. همانطوری که اشاره شد. آقای اشرف غنی احمدزی نیز از جمله تئوریسن های حزب افغان ملت است، شاید زمانی که از خط دیورند می شنود( آن هم در رسانه های گروهی و خود را فاقد جواب منطقی می یابد) احساس نا راحتی می کند و یا فکر می کند به صورت سطحی می توان از آن گذشت.

یک زمانی حرام بود کسی از خط دیورند بپرسد و یا در باره ی آن چیزی بگوید اگر کسی چیزی می پرسید، جواب این بود که « تا پل اتک از آن ماست و روزی فرا خواهد رسید که ما این خاک از دست رفته ی خود را واپس بگیریم». ولی حلقات و گروه های ظهور کردند که با جرئت این موضوع را به عنوان یک « معضله» میان دو کشور همسایه مطرح کردند و این مسئله  را هم از نگاه حقوقی و هم از نگاه تاریخی، معضله ی حل شده دانستند.. از همان زمان به بعد این حزب( افغان ملت) شروع به توطیه کرد حتا در صدد نابودی کسانی که در این باره سخن می راندند، شدند. ولی خوشبختانه خط دیورند امروز به یک گفتمان تبدیل شده است که اکثراً رسانه های گروهی به عنوان مهم ترین سوال از آن می پرسند. کسانی که تا به امروز طبل آن را می نواختند و می نوازند. دیگر احساس خطر می کنند، البته دلایلی که برای به رسمیت نشناختن این معضله داشتند، نقشی بر آب شد. حال دیده اند که این دلالیل هیچ کس را دیگر قانع کردن نمی تواند، از زاویه ی دیگری به این مسئله نگاه می کنند و یا در واقع از لباس تجدد جامه ی به  قبیله ی خود می پوشانند. و دو باره می خواهند « خار ها را زیر پارچه ی ابریشم پنهان کنند» یکی  از جمله سخنان « عوام نافریبانه ی» مسئله ی بود که آقای احمدزی مطرح کرد، احمدزی فکر می کند که با این سخنی که حتا عوام هم مسخره اش می کنند؛ دو باره ذهنیت ها را به طرف دیگر سوق دهد و این « دانه ی سرتان را نمک بپاشد»

او اظهارداشت که« خط دیورند تفکر قرن نزدهم  است و ما در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم؛ در درقرن بیست ویک دیگر مرز ها شکسته است، به طور نمونه در ارو پا مرز میا ن آلما و فرانسه ...»

نمی دانم آقای اشرف غنی احمدزی به اساسی چه معیاری فرانسه و آلمان را با افغانستان و پاکستان مقایسه کرده است. آیا واقعاً افغانستان و پاکستان با این دو کشور اروپای قابل مقایسه هستند؟ آیا از نگاه حقوق و مسئولیت ها شهروندی مردمان افغانستان و پاکتسان مخصوصاً در دو طرف خط دیورند به سطح آگاهی مردم آلمان و فرانسه قابل مقایسه هستند، آیا نظام آلمان وفرانسه نظام قبیلوی است، چند سال آلمان به فرانسه رسماً تجاوز کرده بعد  بدون نزاع مرز های خود را فرانسه به روی آلمان باز کرد و یا برعکس آن، مقایسه ی سطح سواد در کشورهای آلمان وفرانسه با افغانستان و پاکستان به خصوص در دو طرف سرحد دیورند چه گونه است، اگر با وجود همین باز بودن مرز میان آلمان و فرانسه یکی از این دو کشور به دیگری حمله کند در عرصه ی بین المللی چه تاثیری خواهد گذاشت و واکنش ها چگونه خواهند بود، اگر پاکستان به افغانستان تجاوز کند جامعه ی بین المللی چه واکنشی نشان خواهد داد، آیا توازن قدرت آلمان و فرانسه را با توازن قدرت در افغانستان و پاکستان می توان مقایسه کرد، روند دولت ملت سازی در آلمان و فرانسه و افغانستان و پاکستان یکسان است و آیا با وجود باز بودن مرز میان آلمان وفرانسه، مرز بین این دو کشور یک بار تعریف شده یا خیر؟!

اگر تاریخ معاصر اروپا را مطالعه کنیم مسئله ی ملی یا سئله ی اقوام و مسئله ی مرز ها از جمله جنجال بر انگیز ترین مسایل بوده است، اروپا به اروپای واحد تبدیل نشد؛ مگر زمانی که مرز های هر کشور تعیین و تضمین شد، ساختار  نظام سیاسی هر کشور بر اساس ویژگی هایش تعریف شد، مسئله ی اقوام حل شد، تضمین شد که دیگر هیچ کشور اروپایی به کشور دیگر تجاوز نکند، به شمول آلمان و فرانسه که امروز هر دو از جمله قدرتمند ترین کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا و در کل جهان هستند. می خواهم بگویم که« زمانی مرزهای آلمان وفرانسه شکست که، مرز های هر دو کشور یک بار تعریف شد » حدود اربعه ی هر کشور معلوم شد، مشکل فرانسوی های مقیم آلمان وآلمانی های مقیم فرانسه حل شد، معلوم شد که کجا مربوط آلمان و کجا مربوط فرانسه است، با یکدیگر تعهد نمودند که در امور داخلی یکدیگر هیچ گاهی مداخله نخواهند کرد. این دو کشور دشمن یکدیگر را در آغوش نگرفتند، دشمن یکدیگر را دوست و برادر نخواندند، مثل ما و پاکستان، مهاجر یکدیگر را حتک حرمت نکردند، تروریست تربیه نکردند وبه جان یکدیگر بفرستند ولی ما و پاکستان این کار را کردیم.

امروز اروپا دارای واحد پول مشترک، پارلمان مشترک، نهاد های مشترک جهانی و فرملی است، اکنون بالای قانون اساسی مشترک کار می کنند. اما ما و پاکستان و سایر همسایه ها مان یا در کل آسیای ها با هم چه مناسباتی در گذشته داشتند و حال چه گونه است.

از سال1949 تا امروز همواره ما پاکستان را تهدید به حمله ی نظامی کردیم و پاکستان ما را. یاد مان رفته است زمانی که ما نیروهای خود را به حالت آماده باش برای حمله به پاکستان بسیج کردیم؟ بعد هم پاکستان سیلی محکمی به روی ما زد که هر روز درد آن اظافه تر می شود. امروز تا سطح نامزد ریاست جمهوری ما شعار می دهد که« اگرسرباز امریکایی ما را کمک کند که تا پشاور و اصفهان را بگیریم نور علی نور ؟!!...  چه توقعی  پاکستان از باز بودن مرزهایش به روی ما دارد و یا ایران!

من به این باورم که اگر ما معضل دیورند را حل نکنیم نه تنها هیچ گاهی از پاکستان توقع دوستی نداشته باشیم، توقع امنیت، حسن روابط ، از بین رفتن تروریزم را هم نداشته باشیم. به صورت رسمی 71هزار نیروی خارجی در افغانستان حضور دارد حتا اگر  به همین اندازه نیروی دیگر نیز اظافه شود تا زمانی که همسایه ها مان به خصوص پاکستان درتامین امنیت با ما همکاری نکند، ما امنیت را تامین کرده نخواهیم توانست، تا زمانی که خط دیورند به رسمیت شناخته نشود، دشمنی بین افغانستان و پاکستان وجود خواهد داشت، خارجی ها پاکستانی ها را علیه ما و ما را علیه پاکستانی ها در خواهند انداخت.

پاکستان می داند که خط دیورند یک موضوع حل شده است، ولی می خواهد به صورت رسمی برای ششمین بار و بعد از به وجود آمدن کشور پاکستان که یکی از کشور های جوان است به رسمیت شناخته شود تا خارجی ها هم از آن سوء استفاده نکنند.

من سخنی از زبان یک دانشمند شنیدم که گفت « یکی از شرایط دولت - کشور شدن داشتن مرز های معین است کشوری که مرز معین نداشته باشد، کشور گفته نمی شود، به اساس این تئوری ما به معنای واقعی هیچ گاهی دولت- کشورنداشته ایم چون بیش از 2500کیول متر مرز کشور ما معلوم نیست » اگر چه همه این سخن را می دانند ولی هیچ کس جرئت گفتن آن را نمی کند، اگر کس در این باره چیزی سوال کند، یا همان سخنان عوام فریب گفته می شود، یا لاجواب می ماند و یا پرسنده تهدید می شود. این مسئله ی است که ما در صنف های درسی بار ها به آن روبرو شده ایم.

خواهش من از آقای اشرف غنی احمدزی این است که،او یکی از افتخارات  خود کار و تجربه در عرصه ی بین المللی و دنیای مدرن خود را می داند؛ در باره ی جهان آدم نا آگاهی نیست، لطفاً جهان را از دید منافع قبیلوی نگاه نکند، حد اقل خود را از بت قبیله برهاند و واقعیت ها را آن طور که است ببیند و بگوید. می ترسم  این بت قبلیه مبادا خود قبیله را نابود بسازد.

 

 


بالا
 
بازگشت