اسدالله جعفری

 

مرگ سیاسی واخلاقی خلیلی - محقق ، ولزوم کنگره وحدت هزاره

 

 

باپیوستن ذلیلانه ی خود پرستانه ،خلیلی ومحقق به حامد کرزی ونادیده گرفتن احساسات پاک خلق قهرمان هزاره ورهروان پیشوای آزادگان ،بابه ی ملت ،شهید مزاری ،

 جامعه هزاره عملا وارد یک فاز جدید از سرنوشت خود شده اند واگر باز دنبال این خود پرستان بنده ریاست وشکم وزیر شکم بروند؛به فرموده شهید مزاری صدسال دیگر به عقب برمی گردیم ودوصد سال دیگر فرصت لازم داریم تا چنین فرصتی برای تعیین سرنوشت کرامت مندانه پیش آید والبته که معلوم نیست که چنین فرصتی پیش بیاید.

چرا تا دیروز محقق آری واکنون نه؟

باید درهمین ابتدا بگویم که این کمترین اصحاب  قلم، تا امروز در مدح وثنای حاج محمد محقق،بسیار نوشته ام وصادقانه وعاشقانه هم می نوشتم که از آن نوشته ها هیچ پشیمانی ی ندارم والبته هیچ گونه چشم طمعی هم به ایشان نداشتم واکنون که در نکوهش محقق می نویسم نیز نوشتن از سر دشمنی وعقد وکینه شخصی نیست.اصولا وایمان من با هیچ انسانی دشمنی وعقد وکینه  شخصی ندارم،دشمنی ودوستی من با کسی وکسانی،دایر مدار حق وباطل وخدمت وخیانت به ملت هزاره است.

لذا اگر تا امروز از محقق مدح وثنا گفته واز خلیلی واکبری نکوهش کرده ام وامروز از محقق نکوهش می کنم ودر رد محقق می نویسم ،فلسفه اش فقط وفقط ادای تکلیف به پیشگاه مکتب امام صادق،خلق قهرمان وپاک هزاره وپاس داشت خون شهیدان راه آزادی وعزت است.وخدایی ناکرده هیچ گونه دشمنی وشکر آبی در میان نیست وچنانچه اگر فردا وفردا ها این مدعیان رهبری به میان ملت برگردند وبه ملت خدمت کنند ومنافع ملت را فدای شهوت شهرت طلبی وقدرت خواهی خود نکنند وملت هزاره را برای رسیدن به منافع شخصی خود ذلیلانه وبی شرمانه نفروشند،باز این قلم با سربلندی وسخاوت مندانه در مدح وثنای خادمان صادق ملت خواهد نوشت.

سیاست چیست وسیاستمدار کیست؟

در دنیای سیاست ،ائتلاف واختلاف ها یکی از لازمه سیاست ورزی است اصلا سیاست ورزی یعنی پیوستن ها وگزیستن ها ،سیاستمدار زمانی یک  سیاست دان وسیاستمدار است که بتواند پیوستن وگزیستن های خود را درست عیار کند وبه موقع به ائتلافی بپیوندد ودر موقعیت دیگر از آن بگسلد.

بنا بر این اصل فلسفه سیاست در دنیای امروز همین زمان شناسی قهر وآشتی سیاستمداران مردمی وبریده از خودپرستی است.

چرا پیوستن خلیلی ومحقق به کرزی ،

خیانت به جامعه هزاره است

پس اگر سیاست مداری وسیاست ورزی این است، چرا پیوستن خلیلی ومحقق به کرزی ،خیانت به جامعه هزاره است؟آیا این پیوستن عین سیاستمداری وسیاست ورزی نیست؟

پاسخ به این سؤال بسیار آسان است وپاسخ راست وپوست کنده اش این است که:

ما در سیاست ورزی شهید مزاری نیز همین پیوستن وگزیستن را داشتیم ویکی از علل شقه شدن حزب وحدت به دو جناح اکبری ومزاری همین ائتلاف ها واختلاف های شهید مزاری بود چنان که آقای اکبری در جلسه خصوصی در منزلش واقع در کوی صاحب الزمان  گلشهر مشهد مقدس راجع به دوشقه شدن حزب وحدت ،همین ائتلاف کردن ها واختلاف پیداکردن های شهید مزاری را با همپیمانان پیشین وجدید، ذکر می کرد ومی گفت :چون مابا احمد شاه مسعود پیمان نامه امضاء کرده بودیم ومزاری با حکمتیار همپیمان شد.

یقینا محقق این پیوستن خود به کرزی را نیز به سیاست های شهید مزاری مستندخواهد نمود وآن سخن معروف شهید مزاری را تکرار خوهد کرد که:

«ماعاشق قیافه هیچ کسی نیستیم»چنان  که قبل از این خلیلی نیز خود فروشی وبندگی خود به کرزی را مستند به سیاست شهید مزاری کردند ودر ملاقات معاویانه وعمرو عاص مأبانه خود با خانواده شهید مزاری اشک ... ریخت.

اما بین پیوستن وگزیستن شهید مزاری ومحقق وخلیلی به کرزی فرق های بسیار هستند که باید اصحاب قلم این مغلطه گری وسفسطه بازی این بندگان ریاست وشهرت وقدرت را برای خلق هزاره ونسل فردای جامعه تشریح کنند واز پیوستن وگزیستن های شهید مزاری با بازی گران سیاست آن روز گار وبندگی وبردگی این مدعیان رهبری هزاره امروز، رازگشایی نموده حق مداری شهید مزاری را با خود پرستی این مدعیان خدمت به هزاره،مقایسه نموده خورشید برهان رابر آن بتابانند تا رسواگردند هر آن کس که در او غش باشد.

خلیلی ومحقق زمانی به کرزی پیوستند که کرزی بزرگ ترین جنایات را علیه هزاره ها انجام داده است که نمونه بارز آن  غائله کوچی گری سال گذشته وامسال است.

نمونه دومش باطل کردن رأی های محقق در چهار سال قبل می باشد.این جنایت طراحی شده کرزی ومعامله بی شرمانه خلیلی ومهر سکوت بردهان زدن شخصیت های متنفذ هزاره، بزرگ ترین خیانت وجنایت علیه هزاره بود چون که با باطل کردن رأی های هزاره های مهاجر ایران وهزاره های دایکندی ومالستان وبخشی از یکا ولنگ،رأی محقق به نصف تقلیل یافت ومتأسفانه همین رأی تقلیل یافته محقق را آمار حضور هزاره در افغانستان نامید وعملا هزاره ها را 15 در صد ساکنان افغانستان نامید وسهم خواهی هزاره ها را در قدرت سیاسی ومشارکت مدنی 15 درصد قائل شد ودیدیم که امسال وقتی خلیلی سه هزارهزاره را زیر خیمه لوی جرگه جمع کرده به کرزی فروخت تا چند روز بیش تر بنده وبرده کرزی باقی بماند،باکمال بی شرمی اعلام نمود که :

«چون کرزی 20درصد از مشارکت ما را در قدرت سیاسی واداری کشور قائل شده است ووعده  داده که بهسود وجاغوری ولایت شود(در همان زمانی که خلیلی این سخن های خواب آور را بر زبان می راند ،کوچی ها سه هزار رمه را تا نزدیکی های خوات آورده بودند وکرزی حمایت شان می کرد تا ...)»

این بزرگ ترین خیانت خلیلی وکرزی به خلق هزاره است چون هزاره ها بیش از 30 در صد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند ودر انتخابات قبلی این را عملا نشان دادند اما با خیانت خلیلی وکرزی ،حضور 30واند درصدی ما به 15 در صد تقلیل یافت وامسال کرزی با خیانت خلیلی این 30 واند درصدی را به 20 درصد رساند.چه سخاوتی!!!!وچه لطف وکرامتی!!!!

شهید مزاری خواهان 30واندی درصد سهم خواهی در سیاست واداره کشور بود واما مثل خلیلی ومحقق با وعده یک چوکی وافتخار بندگی، از هدف مقدس خوددست برنداشت،حتا جان عزیز خود را برای احقاق حقوق سیاسی واجتماعی هزاره دادولی به آرمان هزاره پشت نکرد واز حق خواهی هزاره برای رسیدن به ریاست توأم بابندگی استفاده نکرد وحتا زینب کربلای نهضت خود را حسین وار فدای آرمان مقدس خلق هزاره نمود واورا بدون یک ریال پس انداز به خدا سپرد و خود بال شهادت گشد وسرخ روی پیش خدا رفت تا تاریخ هزاره سرخ روی باقی بماند.

آری اولین خیانت خلیلی همین بود که در برابر رأی های باطله محقق بندگی کرزی را در پیش گرفت وعده ی از قلم بدستان مزدور را اجیر نمود تا این نفر سوم شدن محقق را توجیه عمروعاصی کنند.

اگر خلیلی به خاطر منافع شخصی خود وعشق به ریاست وبندگی کرزی،در برابر باطل کردن رأی های محقق موضع می گرفت،محقق نفردوم می شد واز آنجا که بخشی از هزاره ها به دلایلی به کرزی رأی داده بودند،ومنطقه های که کرزی رأی آورده بود مشخص بود که چند در صد رأی کرزی از مردم هزاره بود ،این در صد رأی کرزی را با مجموع رأی محقق جمع می کردیم آمار دقیقی از حضور جامعه هزاره در افغانستان بدست می آمد .

خلیلی می توانیست این آمار را به گوش جهانیان برساند چون هم سایت دارد وهم هفته نامه،هم قلم بدستان مزدور دارد وهم بااطلاعات همسایه همکاسه است ومهم تر از همه این که خلیلی پول نامشروع بسیار دارد وخون بها ی هزاران شهید در جیب او می لولد وتمام سرمایه وپول حزب وحدت شهید راه عزت مزاری در حساب شخصی خلیلی جابجا شد.

همان پول وسرمایه ی حزب وحدتی که شهید مزاری به عنوان خون خدا به آن نگاه می کرد ویک ریالش را برای زینب کودک ومعصومش خرج نکرد وحتا قامت خمیده ودستان ترک بسته مادر نیز نتوانیست ایمان مزاری را به عطوفت وادارد تا ریالی از آن پول وسرمایه حزب وخون بهای  شهیدان هزاره را،برای مادر،(که مادر را به دستور خدا مثل خدا دوست داشت)خرج  کند ویک بوتل واسلی بیخرد تا مادر بردستان ترک بسته اش بیمالد!

یقینا اگر شهید راه آزادی وحسین کربلای نهضت حق خواهی هزاره وقومیت های محروم، مزاری، زنده بود ،حضور30واند در صد ی ما را در افغانستان ثابت می کرد چون او انسان از خود رسته وبه خدا پیوسته بود ومثل خلیلی ومحقق بنده ریاست وچوکی نبود وبرای همین امروز یاد ونام مزاری بانام خدا ومحمد(ص) وعلی وحسین(ع)توأماً،برزبان ودل خلق هزاره جاری است وتا روز قیامت نیز مزاری وخدا ومحمد(ص) وعلی وحسین(ع) برزبان و دل هزاره هستند.چون همان گونه که حسین برای بقای اسلام از همه ی هستی خود گذشت مزاری هم برای بقای کرامت مندانه خلق در راه خدا وهزاره ی پیروی علی وآل علی(ع) ،همه ی هستی خود را داد وجان شیرین خود را قربانی کرد تا هزاره به عزت مدنی وکرامت انسانی دست یابد.

او حتا برای زینب عزیز،مادر خورشید سیرت وهمسر همرز مش فقط وفقط یک ریال هم در بانگ ها پس انداز نکرد چون او به زینب های هزاره می اندیشید نه به زینب رسته در باغ وجودش بلکه او به زینب های می اندیشید که گل های خوش بوی باغ ایمان وآر مانش بودند.

آدم وقتی بنده ریاست وچوکی شد مثل، «تیسو »در فیلم افسانه جومونگ،هرذلت وزن بارگی را قبول می کند وحاضر است پدرش را زندانی کند وبرادرش را به دشمن به بیگاری وبردگی بدهد چنان که خلیلی سه هزار هزاره را به دشمن هزاره فروخت تا خود بنده شاکری برای کرزی باشد.

این هزاره فروشی خلیلی در حالی است که:

حضور هزاره در نهاد های دولتی(نه در موسسه های خارجی وغیر انتفاعی)کمتر از 12 در صد است.

ولایت بامیان که چند برابر ولایاتی چون پکتکا ،مساحت وجمعیت دارد ، بودجه اش به اندازه پکتکا است وحق فرستادن نماینده به مجلسین نیز همان حکایت را دارد.

دایکندی در فقر وبی عدالتی می لولد وفرزندانش را می بلعد.

مالستان محروم ترین مناطق کشور است.

جاغوری هنوز یک منطقه زیر خط فقر است.

بامیان سرک هایش بجای اسفالت کاگل می شودویکاولنگ را سیلآب می برد وکسی خبر نمی شود.

از کل کمک های جهانی 5/2 در صد  هم نصیب هزارستان نشده است.

عمران وآبادانی هزارستان وعمران ِ زیر ساخت های اقتصادی وصنعت در هزارستان به نیم درصد نمی رسد.

حضور هزاره در اردوی ملی منحصیر در مناطق جنگی می باشد.

از کل بورسیه های دولتی(نه بورسیه های موسسه های خارجی)به کشور های خارجی سهم بچه های هزاره 3درصد است.

از کل بورسیه های مقطه دکترا به کشور های امریکا واروپا سهم دانشمندان هزاره به دوونیم در صد هم نمی رسد.

از مجموع سفیران افغانستان چند نفر هزاره سفیر هستند؟

بودجه عمران راه کابل –غزنی وبامیان همیشه گم می شود.

غائله کوچی گری سال گذشته دربهسود ،پایان نیافه ،غائله جدید آغاز شد ومعلوم نشد که سال گذشته بر ساکنان بهسود چه گذشت،خسارات واریده بر مزارع ومواشی آنان چه قدر بود،شهیدان بهسود بی نمام ویاد بود فراموش شدند چنان که سه هزار مجاهد  هزاره در مزار مفقود شد وکک خلیلی ومحقق هم ونگزید.

هرسال میلیون میلیون بودجه دولتی ببهانه گرامی داشت قهرمان ملی مصرف می شود اما تا هنوز دولت کرزی یک ریال برای شهید ملی ،شهید مزاری مصرف نکرده ویک مجلس بزرگ داشت نگرفته است با این که ما سه شهید ملی تصویب شده در هیئت وزیران داریم ولی فقط برای یکی از این سه،  سال یاد گرفته می شود ومیلیون میلیون افغانی از حق یتیمان وبیوه زنان وخانواده شهدا فدای یک... اما بر این ظلم آشکار واجحاف روشن از جانب خلیلی یک اعتراضی  درحد حرف وشعار هم ندیدیم .

یادیده باشیم که برای عمران مرقد شهید مزاری کاری انجام بدهد ویا برای مزاری یک کنفرانس علمی برگزار کرده ،یا یک موسسه عام المنعفه بیاد مزاری ایجاد کرده ،یا کتابی در تفسیر اندیشه ها وآرمان های شهید مزاری چاپ کرده ،یا یک موسسه آموزشی بنام شهید مزاری راه انداخته ویا یک نهاد مزاری شناسی ایجاد کرده باشد.

آقای خلیلی: این ها ی که برشمردم اگر دروغ وافتراء هستند؟ آمار دقیقش را منتشر کنید واز طریق هفته نامه وسایت خود به مردم هزاره اطلاع بدهید وبا سربلندی بگویید :این های که نوشته می شوددروغ است.

اگر من دروغ می گویم پس لیست بورسیه های بچه های هزاره را که از طریق بورسیه دولتی(نه بورسیه های موسسه های کمک رسان خارجی)برای تحصیل به کشور های امریکا واروپا رفته باشند منتشر کنید.

لیست سفیران هزاره را به نشر سپارید.

لیست مدرسه های را که دولت کرزی  در مناطق هزارستان ساخته است نشر کنید.

دولت چند بیمارستان درهزارستان بناکرده است؟

برای عمران هزارستان چه پروژه ی را به سامان رسانده است؟

برای خانواده های شهدای  هزارستان چه تسهیلاتی را قائل شده است؟

چراهنوز غرب کابل درغربت می سوزد واز آب وبرق دولتی خبری نیست؟

چرا هزاره های هرات هنوز نمی توانند یک هزاره هراتی باشند واز هرات تذکره بگیرند؟

آیا این تبعیض ونژاد پرستی دردوران حکومت کرزی ،مصداق همان بی عدالتی وظلمی نیست که مزاری برای نابودی آن وجهت استقرار عدالت اجتماعی مبارزه کرد وسرانجام جام شهادت را نوشید؟

مگر مزاری سه سال مقاومت غرب کابل را برای چه برشانه های فرزندان هزاره برپا نگهداشت؟برای اثبات موجودیت مدنی ما بود یا برای روزه ونماز ؟

کسی باروزه ونماز ما کارنداشت .واتفاقا ما هرچه نماز بیش تر بخوانیم ودایم الصوم باشیم وچون گوسفندان سر به زیر،هیچ کس باما مخالفت ندارد وبسیار هم عزیز مان می دارد.چنان که شما ی آقای خلیلی شب نماز هستید وبه قول حسین عالمی همیشه نماز جعفر طیار می خوانید.اما در برابر کرزی بنده وسربزیر هستید چه قدر شما را عزیز می دارد وحتا  شما را کاکای نور چشمانش «میر ویس»می نامد .

مگر مزاری سه سال مقاوت غرب کابل را برای چه با اشک چشمان خدابین زنان هزاره،طوفانی وبنیان کن نگهداشت، تا بنیان ستم را برکند وجامعه ی از نو بنانهد؟

آیا فقط برای این بود که خودش روزی وزیر ومعاون شود وفرزندش دبیر فلان سفارت باشد؟یابرای این بود که هزاره ی« نوعی» ازهمه ی مواهب خداداد افغانستان بهره داشته باشند وحقوق مدنیش با حقوق مدنی دیگر شهروندان مساوی وبرابر باشند.

مزاری برای این نهضت نکرد که در کابل ، هزاره بتواند دستباز نماز بخواند. چون این حقوق را آقای محسنی هم گرفته بود ونیازی به سه سال مقاومت غرب کابل نبود.

مزاری برای این با احمد شاه مسعود دشمن نشد که مسعود نمی گذاشت هزاره ها روز روشن برای امام حسین عزاداری کنند ومسجد بسازند ویا ... مزاری با مسعودِ همپیمانش برای آن دشمن شد وسه سال برسر او فریاد زدکه مسعود حقوق مدنی وهویت شهروندی وعزت ملی هزاره را قبول نداشت. همان عزت وکرامت مدنی وانسانی را که یزید از امت اسلامی گرفته بود وامام حسین برای احقاق آن حقوق امت اسلامی قیام سرخ کربلا را برپا کرد واگر نه یزید با نماز وروزه وآقایی وپیشوایی بی درد سرامام حسین کاری نداشت.واگر امام حسین با یزید وسیره یزید کاری نمی داشت ،یزید دست امام حسین را هم می بوسید وبعنوان فرزند زهرا ونوه رسول اعظم، امت اسلامی را گوسفند وار بر گرد خانه امام حسین(ع) به طواف وامی داشت.

مزاری هم با مسعود برای همین دشمن شد وسه سال خارچشم واستخوان در گلوی مسعود بود.چون که مسعود وربانی مثل یزید کرامت انسانی وحقوق مدنی ما را قبول نداشتند والبته که نماز وروزه ومسجد وحسینه وامام حسین منهای مبارزه وجهادما را قبول داشتند ودیدیم که مسعود وربانی با نماز خوانان وفرزندان امام حسین جامعه ی ما همپیمان شدند تا بتوانند با همین نمازخوانان وفرزندان امام حسین،  نهضت حسینی مزاری را در هم شکنند وروح امام حسین وفلسفه قیام سرخ امام حسین را از هزاره بگیرند واز هزاره یک شیعه حسین گوی یزید پرست بار آورند .

نه نهضت امام حسین برای زکات دادن،خمس جمع کردن،باز بودن مساجد...بود ونه نهضت شهید مزاری برای حقوق دینی مردم هزاره .نهضت امام حسین وشهید مزاری برای استقرار عدالت اجتماعی وپاس داشت کرامت انسانی بود.وقتی عدالت اجتماعی استقرار یابد وکرامت انسانی پاس داشته شود،حقوق دینی هر انسانی محترم است واز حقوق لازمه حق شهروندیش می باشد.اصولا دینی منهای عدالت اجتماعی وجود ندارد چنان که خود خدا هم فلسفه ارسال رسل را در قرآن همین استقرار عدالت اجتماعی وتوحید انسانی ذکر می کند: سوره حدید

 لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (٢٥)

از دیگر آیاتی که از عدالت اجتماعی سخن می گوید این آیه سوره آل عمران است که دشمنان استقرار یافتن عدالت اجتماعی را به عذاب خدا بشارت می دهد:

إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (٢١)أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ (٢٢)

آیه سوره اعراف است که اصل عبادت را  استقرار عدالت اجتماعی معرفی می کند:

قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ (٢٩)

مزاری برای استقرارهمین نوع از عدالت اجتماعی وکرامت انسانی نهضت کرد ومقاومت نمود وجام شهادت را نوشید.

ولی ... 

اما متأسفانه اکنون نوبت محقق فرارسیده است .

او که تا امروز ناجی هزاره بود وسال گذشته با خلق حماسه، فرمان روای قلب مردم هزاره شد.

او که با کاندید شدن در دوره قبل ،غرور وکرامت انسانی هزاره را به نمایش گذاشت.

اوکه با سخنرانی جسورانه وبی غل وغش خود در میان تظاهرات کنندگان غرب کابل ودرمیان آوارگان بهسود،یاد آخرین سخنرانی شهید اقالیم قبله وتوتم قبیله پرومته قومیت های به زنجیرگشیده شده،مزاری بزرگ را زنده کرد وتاریخ باردیگرصدای مزاری را از حلقم او شنید.

او که در برابر نابرابری ها چون شیر می غرید

چون دریا طوفانی می شد

از خشم مقدس چون آتش فشانی سر به عصیان می زد وگدازه های خشم مقدسش تا گلوگاه خورشید قد می کشید

او که به ادعای خودش چوکی را برسر کرزی کفته بود

او که دربرابر اشرف غنی قامت غیرت آراسته بود

اما چرا این بار از امتحان سرفراز بیرون نیامد.

چرا دوباره به همان چوکی طمع ورزید که روزی آن را بر سر فرعون زمان کفته بود

چرا در برابر وسوسه شیطان انسی وجنی ابراهیم وار ومزاری سا، کارد برگلوی اسماعیل نفس درنکشید.

چرا فرمان روایی بر قلب میلیون میلیون انسان پاک را درپای بت هزار چهره سیاست وبندگی کرزی ریخت وازسریر عزت بر حضیض ذلت هبوط کرد.

محقق اگر هیچ چیزی هم گیرش نمی آمد خدایی کردن بردل های پاک خلق هزاره او را بس بود.

محقق با رفتن در اردوگاه کرزی، خلیلی را نیز تبرئه نمود وتمام عمل کرد های گذشته خود را خط بطلان کشید.

محقق تادیروز شعار می داد که اگر کرزی دربرابر ظلم کوچی ها موضع نگیرد یک رأی هزاره بر او حرام است واکنون خود از پیش مرگان کرزی شده بدون آنکه برای مردم امتیازی بگیرد واحقاق حق شده باشد.

محقق نشان داد که مثل خلیلی به دنبال اتفاء شهوت ریاست است وشعار هزاره گرایی فقط یک دام رنگا رنگی بیش نیست.

محقق اگر رسما اعلام نکند که بهاء رفتنش به اردوگاه کرزی چیست وبرای چه در کنار کرزی رفته است،وتوافق نامه بین خود وکرزی را منتشر نکند،مردم هزاره اورا نخواهد بخشید.چون وعده سرخرمنی چند چوکی برای خویشاوندان محقق وچند سفارت برای چند بله قربان گوی محقق چیزی نیست که  احقاق حقوق هزاره باشد.

خواسته های هزاره همان خواسته های شهید راه عدالت وحق ،مزاری است وخدا را شکر که احیای هویت مزاری از دست برد تحریف گران تاریخ مصون مانده ودر دست رس همه ی هزاره ها است وسند گویا از خواسته های مدنی هزاره.

خواسته های هزاره ها مشارکت عادلانه ی همه اقوام ساکن افغانستان در اداره کشور است.

اکنون حضور هزاره ها وازبک ها در بدنه دولت وادارات کشوری کمتراز 12 درصداند.

اگرمحقق وخلیلی نماینده کل هزاره اند وهردو درکنار کرزی هستند وازبک ها هم بتبع هزاره ها کنار کرزی هست،چرا فهیم معاون اول باشد؟مگر او یک نفربیش تر است؟

طرفداران ربانی با اونیست

شورای نظار وبرادران مسعود با او نیست

جناح اسماعیل خان با اونیست

جبهه متحد حزب تمام تاجیک با او نیست وادعای ریاست جمهوری دارد ومعتقد است که تاجیک ها به کاندید ایشان رأی می دهند.

جناح چپ تاجیک با فهیم نیست

نخبگان تاجیک با فهیم نیست

پس بر چه اساس او باید معاون اول باشد ولی خلیلی دربان دوم کرزی،محقق ماشین شوی کرزی ورشید دوستم کفش واکس زن کرزی؟

این است خدمت به هزاره وازبک؟

این است سهم خواهی هزاره وازبک؟

یک فهیم باید معاونت اول را بنام تاجیک صاحب شود وتاجیک ها در روز روشن بگویند که هیچ تاجیکی به غیر از کاندید تاجیک ها رأی ندهند.

اما هزاره وازبک مدعیان رهبریش برای دربانی،ماشین شویی  وکفش واکس زنی کرزی چه ذلت وخواریی را که نمی پذیرند.

آخر این نهایت ذلت نیست؟

کجاست تدبیر سیاسی؟چه شد غرور ملی؟

کجا رفت آن آرمان بلند عدالت خواهی مزاری؟

چه شد آن همه شعار حق خواهی این مدعیان دروغین رهبری؟

آن همه ،شعار دادن های  این رهبران ،همه حرف مفت بود  ویا بازی با عقیده وایمان مردم؟

خلیلی ومحقق با دوستم می توانیستند به کرزی بگویند وقتی هزاره وازبک در کناری هرنامزدی باشد او برنده نهایی است وبه رأی قوم رقیب نیازی ندارد. ما زمانی درکنار تو می آییم که معاون اول ودوم از آن هزاره ها وازبک باشند وهزاره وازبک به اندازه حضور اجتماعی شان در مشارکت سیاسی واقتصادی کشور سهیم باشند ودیگر بر این دو ملت ظلم وستم نشود .

محقق ودوستم می توانیستند تاریخ را دیگرگون سازند ومسیر سیاست مبتنی برتبعیض را عوض کنند.

درصورتی که خواسته های مدنی محقق ودوستم را هیچ نامزدی قبول نمی کرد،می توانیستند ،به هزاره ها وازبک ها اعلام کنند که ما خواسته های برحق شما را با این نامزد های ریاست جمهوری مطرح کردیم،چون به خواسته های شما پاسخ نداد، ما با هیچ کسی ائتلاف نمی کنیم ودوملت هزاره وازبک خود شان تصمیم بگیرند که شرکت می کنند ویاشرکت نمی کنند.

در آن صورت هزاره وازبک می دانیستند که چه کار کنند وفریاد عدالت خواهانه شان را چه گونه ابراز دارند ودنیارا بر انحصار طلبان شب کنند.

اکنون با پیوستند این سه نماد از هزاره وازبک خلق هزاره وازبک، نمی توانند هیچ اعتراض مدنی بکنند.

اگر چنانچه با یک بازی سیاسی کرزی عمدا رأی نیاورد یا در روز های آخر به نفع کسی کنار رود (همان که گل آقا شیر زی با احمد ضیاء مسعود کرد)ویکی ازناسیو نالیست های افراطی دوقوم دیگر رأی آورد آن وقت نصیب هزاره وازبک چه خواهد بود؟

اما کنگره وحدت هزاره ها

 

 باتوجه به پیش آمد های این چندسال اخیر ودورویی  رهبران سیاسی هزاره

بر بزرگان،روشنفکران وعالمان هزاره لازم است که در سددایجاد یک کنگره وحدت هزاره ها باشند واین کنگره تنها مرجع تصمیم گیری هزاره باشد ورهبر سیاسی وزعیم دینی هزاره را همین کنگره بر گزیند.

این کنگره باید دارای یک اساس نامه جامع باشد که از جمله بند های اصول آن اساس نامه این باشد که:

1 – رهبر هزاره از میان کسانی برگزیده شود که دارای تحصیلات عالی دانشگاهی ویا تحصیلات عالی حوزه وی در سطح اجتهاد،امین،پارسا،مدیروشجاع باشد.

2 – رهبر ی که برای اداره جامعه هزاره برگزیده می شود،حق ندارد خود ویافرزندانش پست دولتی برگزیند.

3 – دارایی رهبری وبستگان درجه اول ودوم رهبری قبل ازانتخاب وبعد از انتخاب ثبت وبررسی شود.

4 – تمام احزاب سیاسی وتشکلات دینی وفرهنگی جامعه هزاره زیر نظر رهبر برگزیده کنگره وحدت هزاره باشد.

5 – رهبری هزاره حق ندارد عضوحزب خاصی باشد.

کنگره وحدت هزاره ،باید در برگرنده همه ی هزاره های ساکن در افغانستان باشد وبا هزاره های ساکن در کشور های خارج تعامل داشته ودارای نمایندگی های در سراسر جهان باشد.

البته این کنگره وحدت هزاره ،می تواند از تجربیات کنگره ملی درهند،مجلس اعلای شیعیان در لبنان وشورای سراسری کرد ها در جهان ،استفاده نموده دارای استراتژی کارآمد باشد وراهکار های راهبردی برای ارتقاءکمی وکیفی جامعه را ارائه دهد.

اصولا بهره برداری از عقل جمعی وخرد بشری یکی از اصول تعالی وتکامل جوامع بشری می باشد وهرجامعه ی که از این اصول تخطی کند سقوط او به کام استبداد وسرانجام به دره نیستی، حتمی می باشد.

پس جامعه هزاره اگر می خواهد دارای عزت اجتماعی وجایگاه بایسته وشایسته ملی وبین المللی باشد، چاره ی ندارد جز این که از این اصول پیروی کند.

چنان که اگر هزاره دارای چنین کنگره ی بود وبر جریان های سیاسی وشخصیت های سیاسی هزاره نظارت می داشت ،امروز دو شخصیت بزرگ سیاسی هزاره جناب آقای خلیلی ومحقق  در دام استبداد وخودکامگی در نمی غلتیدند.

حقیقتا جامعه هزاره نمی تواند از وجود این دو شخصیت بی نیاز باشد.

در این که حضرات خلیلی و محقق ازبزرگان هزاره بوده وخواهند بود هیچ جای شک نیست . 

ولی وقتی همه ی روشنفکران وعالمان دین فقط بله قربان گو باشند وبه طمع نام ونانی بردرگاه بزرگان چون خلیلی ومحقق سجده برند،معلوم است که این بزرگان هم در کام استبداد وخودرأیی گرفتار می شوند وبالاتر از بینی مبارک را نمی بینند.

این خود رأی ی واستداد پیشگی خلیلی ومحقق قبل از آن که زایده ذهن خود شان باشد محصول کرنش های شیطان صفتانه روشنفکران وعالمان دینی بله قربان گویی هستند که هرصبح وشامی به سوی در خانه ی خلیلی ومحقق نماز می برند.

 

 


بالا
 
بازگشت